فلسفه روایی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اگر چه خاستگاه و قالب و مسائل
فلسفه اسلامی ، در اصل، همان
فلسفه ارسطویی و
نوافلاطونی و دیگر
مکتبهای فلسفی یونانی و یونانیمآب بوده است، اما به
اعتقاد شماری از
فلاسفه مسلمان و نیز
تاریخنگاران فلسفه اسلامی، بسیاری از مباحث فلسفه اسلامی
ریشه در
قرآن و
حدیث دارد.
فلسفه اسلامی از دیگر
علوم اسلامی ، مانند
کلام و
اخلاق و
عرفان ،
استناد کمتری به
قرآن و
حدیث داشته است و حتی برخی منتقدان فلسفه اسلامی، شماری از آموزههای فلسفی را
متعارض یا
منافی با مضامین صریح قرآن و
حدیث دانستهاند.
در هر صورت، در
کتابهای فلسفی به جهت عقلی بودن سرشت این
علم و ابتنای آن بر دادههای سایر
علوم بشری ، توجه و
استناد به
حدیث به ندرت دیده میشود.
این نکته در آثار
فیلسوفان مشائی (مثلا
فارابی ،
ابن سینا و
ابن رشد) بیشتر صادق است؛ هر چند ابن رشد، در مقام اثبات هماهنگی
دین و
فلسفه ، در برخی
کتابهای خود که صبغه فلسفی کمتری دارند، به چند
حدیث استشهاد کرده است.
به نظر ابن رشد،
در دین دوگونه سخن وجود دارد:
ظاهر و
باطن ، و سخنان باطن را، به سبب
خفا ، جز با
برهان عقلی نمیتوان دریافت، چنانکه جز
اهل برهان آنها را درنمییابند.
وی برای نمونه به
آیه اِستوا در قرآن
و
حدیث نزول خداوند در هر
شب به
آسمان دنیا ، اشاره کرده است.
از فیلسوفان متقدم، ابن سینا در
التنبیهات و الاشارات فقط یک
حدیث نبوی (کُلٌّ مُیسَّرٌ لِما خُلِقَ له) در پایان دو بحث خود نقل کرده است که مستقیمآ مرتبط با
بحث فلسفی نیست،
اما
فیلسوف همعصر او،
ابوالحسن عامری ، که آمیزهای از گرایش
مشائی و
نوافلاطونی دارد، در
السعادة و الاسعاد به
احادیث بسیاری استناد کرده است.
فیلسوفان اشراقی در
کتابهای خود به
احادیث بیشتر توجه کردهاند.
چنانکه
شهابالدین سهروردی به
احادیثی استشهاد کرده و این
احادیث در
کتابهای فلسفی بعد از او نیز مورد توجه قرار گرفته است، مانند دو
حدیث نبوی «اَوَّلُ ما خَلَقاللّه العقل»
و «کَلِّموا النّاسَ علی قَدْرِ عُقولِهم»
که برگرفته از این
حدیث پیامبر است: «إنّا معاشرَ الأنبیاء اُمِرنا اَن نُکلِّم الناسَ علی قَدْر عقولهم»
و دو
حدیث از امام علی علیهالسلام: «لو کُشِفَ الغِطاءُ ما ازدَدْتُ یقینا»
و «إنَّ فی بَین جَنْبیَّ لَعلْمَآ جَمّآ لَوْ أَبذُلُه لَاُقتَل»،
که صورت تغییر یافته این سخن
امیرمؤمنان به
کمیل بن زیاد نخعی است: «إنّ ههُنا لَعِلماً جَمّاً لَوْ أَصَبْتُ لَه حَمَلة».
از
قرن دهم به بعد، در میان
فلاسفه شیعه ــ چون
میرداماد و
صدرالدین شیرازی و
فیض کاشانی ، که علاوه بر فلسفه در دیگر دانشهای اسلامی، از جمله
حدیث ، نیز متبحر بودندــ استناد به
حدیث در
آثار فلسفی و نیز
شرح و
حاشیهنویسی بر
کتابهای حدیثی با رویکرد فلسفی رواج یافت.
میرداماد در قَبَس چهارم از
کتاب القَبَسات ،
در بحثِ فلسفی
حدوثِ دَهری ، از
آیات و
احادیث شاهد آورده و در
تفسیر و
توضیح آیات و
احادیث،
مباحث فلسفی آورده است.
او در آثار دیگر خویش نیز در مباحثی چون
جبر و
تفویض ،
خلق و
بعث مخلوقات و
وحدت واجب بالذات نیز به
احادیث استشهاد کرده است.
صدرالدین شیرازی
علوم منقول را نزد استادانی چون
بهاءالدین عاملی خوانده بود.
او علاوه بر اینکه بر
جامعِ حدیثی کافی شرح نوشته، در
کتابهای فلسفی خویش نیز بارها به
احادیث استشهاد کرده است.
برخی از
احادیثی که صدرالدین شیرازی در
الحکمةالمتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة به شرح و
تأویل آنها پرداخته است عبارتاند از: «لَو دُلِّیتُم بِحَبْلٍ عَلَی الأَرْضِ لَهَبِطَ (لَهَبِطْتُم) علیاللّه»
«و مَن قالَ فیمَ فَقَد ضَمِنه و مَن قالَ عَلامَ فَقَد أَخلی مِنه»
«أرضُ الجَنّةِ الکرسیُّ و سَقفُها عَرشُ الرَّحمنِ»
«لی مَعَ اللّهِ وَقتٌ لایسَعُنی فیهِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ و لا نَبیٌّ مُرسَلٌ»
«بُعِثْتُ لِاُتَمِّم مَکارِمَ الاخلاقِ»
«أنا مَدینَة العِلم و عَلیٌّ بابُها» و
احادیث دیگر در
فضائل علی علیهالسلام
حدیث درباره
فرمان پیامبر اکرم به
علی علیهالسلام و
جبرئیل به نشستن بر
صراط و
اجازه ندادن به رد شدن کسی جز با داشتن
ولایت علی و
احادیثی از
پیامبر و
اهلبیت درباره پرونده اعمال انسانها.
صدرالدین شیرازی همچنین
جمله دعایی «رَبِّ أَرِنی
الأشیاءَ کَما هِیَ» را
مأثور ، و آن را
مستجاب دانسته است.
او در
الشواهدالربوبیة نیز به چندین
حدیث استناد کرده است.
فیض کاشانی هم سعی داشته است بین طریقه
حکمت و
معرفت حاصل از آن و
معارف منقول از پیامبر صلیاللّهعلیهوآله و اهلبیت علیهمالسلام جمع کند و اثبات کند که بین آندو منافاتی نیست.
او برای این منظور در
کتاب فلسفی
اصولالمعارف به برخی
احادیث استشهاد کرده است.
همچنین در برخی از
شروح و
تعلیقاتی که بر
احادیث کتاب الوافی خودش نوشته به
مشرب ملاصدرا در حکمت و
فلسفه پایبند بوده است.
تأویل فلسفی احادیث در روزگار صدرالدین شیرازی به اوج خود رسید و پس از او نیز شاگردان و پیروان
مکتب فلسفی او، مانند
ملاهادی سبزواری و دیگر حکمای متأخر، در آثار خویش به شرح و
تبیین و تأویل فلسفی
احادیث پرداختند.
از آن جمله
محمد بن حیدر رفیعا (متوفی ۱۰۸۲) در
الحاشیة علی اصولالکافی ،
ملارجب علی تبریزی و
قاضی سعید قمی (متوفی ۱۱۰۷) که با
مشرب فلسفی کتاب التوحید ابن بابویه را شرح کرده است.
در
دوره معاصر ،
سید محمدحسین طباطبائی ،
مفسر نامور و از استادان بنام
فلسفه اسلامی ، بر شماری از
احادیث مجلدات نخست
بحارالانوار مجلسی توضیحات و تعلیقاتی با رویکرد فلسفی نوشته است.
سیدکاظم عصار ،
استاد فلسفه اسلامی، نیز در
مباحث فلسفی ، از جمله در بحث
جبر و
اختیار و بَداء،
به
احادیث استشهاد کرده است.
(۱) ابن بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ۱۳۸۷.
(۲) ابن رشد، فصلالمقال فی تقریر مابینالشریعة و الحکمة من الاتصال، او، وجوب النظر العقلی و حدودالتأویل (الدین و المجتمع)، بیروت ۱۹۹۹.
(۳) ابن رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، او، نقد علم الکلام ضداً علیالترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعآ عنالعلم و حریة الاختیار فیالفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
(۴) ابن سینا، التنبیهات و الاشارات، چاپ محمود شهابی، تهران ۱۳۳۹ش.
(۵) یوسف بن احمد بحرانی، لؤلؤة البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم (بیتا).
(۶) محمد بیدهندی، «بررسی و تحلیل برخی تأملات تأویلی ملاصدرا در
کتاب و سنت»، خردنامه صدرا، ش ۳۸ (زمستان ۱۳۸۳).
(۷) محمد بن عیسی ترمذی، سننالترمذی، ج ۵، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
(۸) محمدحسین حسینی طهرانی، مهرتابان: یادنامه و مصاحبات تلمیذ و علامه محمدحسین طباطبائی تبریزی، (بیجا) : باقرالعلوم، (بیتا).
(۹) محمد بن حیدر رفیعا، الحاشیة علیالاصول الکافی، چاپ محمدحسین درایتی، قم ۱۳۸۲ش.
(۱۰) یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تهران ۱۳۸۰ش.
(۱۱) ابراهیم سید علوی، «تعلیقات علامه طباطبایی بر بحارالانوار»، در شناختنامه علّامه طباطبایی، ج ۵، قم: دفتر تنظیم و نشر آثار علّامه طباطبائی، (بیتا).
(۱۲) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فیالاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱.
(۱۳) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح الاصول الکافی، ج ۱، چاپ رضا استادی، تهران ۱۳۸۴ش.
(۱۴) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة، چاپ جلالالدین آشتیانی، مشهد ۱۳۴۶ش.
(۱۵) محمد بن یوسف عامری، السعادة و الاسعاد فی السیرة الانسانیة، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۳۶ش.
(۱۶) محمدکاظم عصّار، مجموعه آثار عصّار، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۶ش.
(۱۷) علی بن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم (بیتا).
(۱۸) محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، چاپ سلیمان دنیا، قاهره (۱۹۸۷).
(۱۹) محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، اصول المعارف، چاپ جلالالدین آشتیانی، قم ۱۳۶۲ش.
(۲۰) محمدسعید بن محمد مفید قاضی سعید قمی، شرح توحید الصدوق، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۴۱۵ـ۱۴۱۹.
(۲۱) محسن کدیور، «عقل و دین از نگاه
محدث و حکیم»، در شناختنامه علّامه طباطبایی، ج ۴.
(۲۲) محسن کدیور، «عیار نقد در منزلت عقل»، در شناختنامه علّامه طباطبایی.
(۲۳) کلینی، اصول کافی.
(۲۴) مجلسی، بحارالانوار.
(۲۵) علیخان بن احمد مدنی، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، مصر ۱۳۲۴، چاپ افست تهران (بیتا).
(۲۶) علی ملکی میانجی، «نقد عیار»، در شناختنامه علّامه طباطبایی، ج ۴.
(۲۷) علی ملکی میانجی، «نقد مقاله عقل و دین»، در شناختنامه علّامه طباطبایی.
(۲۸) محمدباقر بن محمد میرداماد، تقویم الایمان، چاپ علی اوجبی، تهران ۱۳۷۶ش.
(۲۹) محمدباقر بن محمد میرداماد،
کتاب القبسات، چاپ مهدی محقق و دیگران، تهران ۱۳۶۷ش.
(۳۰) محمدباقر بن محمد میرداماد، مصنفات میرداماد: مشتمل بر ده عنوان از
کتابها و رسالهها و اجازهها و نامهها، ج ۱، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۸۱ش؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حدیث و فلسفه»، شماره۵۸۷۴.