• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فضل‌ بن‌ سهل‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




فضل بن سهل سرخسی، کنیه‌اش ابوالعباس، وزیر ایرانی مأمون خلیفۀ عباسی بود.



خاندان او را از بازماندگان خاندان‌های حکومتگر ایرانی پیش از اسلام (اولاد ملوک الفُرس المَجوس) دانسته‌اند.
[۲] محمد بن علی ابن طقطقی، الفخری فی‌الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ج۱، ص‌۲۲۱، بیروت، بی‌تا.

از نسبت او به سرخسی برمی‌آید که که زادگاهش شهر سرخس در خراسان بوده ‌است.
سال تولد او معلوم نیست.


پدر وی، سهل بن زادانفروخ ، در دورۀ خلافت مهدی عباسی یا پسرش هارون‌الرشید از آیین زردشتی به‌اسلام گروید و تحت حمایت یحیی بن خالد برمکی ، وزیر هارون، وارد دستگاه دیوانی برمکیان شد.
[۶] محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۲۲۹ـ۲۳۰، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.

پسران وی، حسن و فضل، هم زمان با او اسلام آوردند.
[۹] ابن جوزی، ج‌۱۱، ص۲۴۰.

گفته‌ شده‌ است که حسن و فضل در ابتدا با طالع‌بینی گذران زندگی می‌کردند، اما در پی ورود پدرشان به دربار عباسی، این دو نیز به خدمت فرزندان یحیی درآمدند.
[۱۵] محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص۲۳۰، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.



فضل در دستگاه دیوانی برمکیان ارتقا یافت و در شمار ملازمان جعفر بن یحیی برمکی قرارگرفت.
این پیشرفت زمانی آغاز شد که نکته‌سنجی و کاردانی فضل نزد یحیی برمکی آشکار شد و یحیی او را به هارون معرفی کرد و از او ستایش نمود و توانایی او موجب توجه هارون به وی گشت.
سپس فضل بن سهل با وساطت جعفر بن یحیی به‌ خدمت مأمون، که در آن هنگام ولیعهد بود، پیوست.
پس از آن، مأمون کارهای خراسان را بهر عهدۀ فضل بن سهل گذشت.
[۱۷] محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۲۶۶، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.

به‌ روایتی، در همین روزگار و در سال ۱۹۰ فضل به‌ دست مأمون اسلام آورد.


نقش سیاسی فضل بن سهل از زمانی آشکار شد که هارون چندی پس از انتخاب پسرش امین به ولایتعهدی، در ۱۸۳ پسر دیگرش مأمون را به‌عنوان ولیعهد دوم برگزید و حکومت سرزمین‌های شرق خلافت اسلامی، از همدان تا خراسان و سند، را به‌طور مستقل به مأمون واگذار کرد
[۲۱] یعقوبی، تاریخ، ج‌۲، ص‌۴۱۵.
[۲۲] یعقوبی، ج‌۲، ص۴۱۹ـ۴۲۱.

در سال ۱۹۲ هارون، با وجود بیماری، برای فرونشاندن شورش رافع بن لیث ، قصد سفر به خراسان را کرد و مأمون، به توصیۀ فضل بن سهل، با اصرار از هارون خواست همراه وی برود، چون به گفتۀ فضل، با حضور زُبَیده مادر امین و دایی‌های او از بنی عباس ، امکان لغو ولیعهدی مأمون در صورت وفات هارون بسیار بود.
[۲۶] محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۲۲۶، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.

با مرگ هارون در طوس در سال ۱۹۳ و آشکار شدن اختلاف امرای سپاه در حمایت از امین یا مأمون، فضل بن سهل کوشید تعهدات امرای سپاه را در وفاداری به مأمون به آنان یادآوری نماید.
در این هنگام مأمون، برای سرکوب شورش رافع بن لیث، در مرو بود.
امین تصمیم گرفت برای پسرش، موسی، بیعت بگیرد و مأمون را از ولایتعهدی خلع کند و او را به بغداد فراخواند.
از این رو، مأمون برای حفظ میراثش در امور خراسان سخت نگران بود و سرانجام، به توصیۀ فضل بن سهل و حسن بن سهل، تصمیم گرفت در خراسان بماند.
[۳۰] محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۲۸۹ـ۲۹۰، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
[۳۱] ابن جوزی، ج۱۰، ص‌۵.

امین به تحریک فضل بن ربیع (وزیر) و علی بن عیسی بن ماهان (سردار لشکر)، خلافت خود را در بغداد تثبیت نمود و عهدنامۀ ولایتعهدی مأمون را لغو و فرزند خود را ولیعهد اعلام کرد و به‌ این ترتیب، مناسبات امین و مأمون منازعه‌آمیز گردید
[۳۲] یعقوبی، تاریخ، ج‌۲، ص‌۴۳۶.
[۳۳] مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج‌۶، ص‌۱۰۷ـ۱۰۸، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.

فضل بن سهل، به‌ رغم ناامیدی مأمون در این باره و حتی تمایلش به کناره‌گیری از ولایتعهدی، او را به مقاومت تشویق کرد و مسئولیت پیگیری این امر را برعهده گرفت.
[۳۴] محمد بن علی ابن طقطقی، الفخری فی‌الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ج۱، ص‌۲۱۳، بیروت، بی‌تا.

بعدها پس از کشته‌شدن امین و تثبیت خلافت مأمون در ۱۹۸، مأمون که خود را مدیون فضل بن سهل می‌دانست، به او لقب ذوالریاستین (ریاست قلم و شمشیر ) داد و دیوان و سپاه را به فضل سپرد و وی را در رجب سال ۱۹۶ حاکم تمام سرزمین‌های شرق، از همدان تا تبت و از دریای خزر تا خلیج‌فارس و دریای هند، ساخت.
[۳۵] مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج‌۶، ص‌۱۰۸ـ۱۰۹، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
[۳۶] محمد بن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص‌۳۵ـ۳۶، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۱۱.
[۳۷] بیهقی، ج۱، ص‌۱۷۲.

به ‌این ترتیب، فضل نخستین وزیری بود که امارت و وزارت را باهم عهده‌دار شد.
[۳۸] محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۳۰۶، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.

مأمون حتی دستور داد به نام وی سکه‌هایی زدند که لقب ذوالریاسین بر آن‌ها حک شده بود.
[۳۹] مجمل‌التواریخ و القصص، چاپ ملک‌الشعراء بهار، ج۱، ص۳۵۰، تهران ۱۳۱۸ش.



اوج‌اقتدار فضل سال ۲۰۱ و زمانی بود که فضل درخواست کناره‌گیری کرد، که ظاهراً نمایشی سیاسی برای کسب اختیارات بیش‌تر بود.
مأمون نیز با تجلیل فراوان از وی در مقام وزارت، اختیار کامل تدبیر امور نظامی و اداری حکومت خود را به وی تفویض کرد و اموال و مواجب بسیاری به او و برادرش بخشید.
مأمون قاضیان و فقیهان و سرداران را بر این نامه شاهد گرفت، آن را به تأیید امام رضا علیه‌السلام به‌عنوان ولیعهد رسانید و دستور داد نسخه‌ای از آن را در تمام بلاد پخش کنند.
[۴۰] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۳۵۴ـ۳۶۲، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.

در این سند شرح خدمات فضل در تثبیت خلافت مأمون، ازجمله غلبه بر امین و نیز سرکوب شورش ابوالسرایا و یوسف بَرْم و برخی دیگر، ذکر شده و از تدابیر نظامی وی برای تسلط ترکان خلجی و امرای مناطقی چون طبرستان ، دیلم ، کابل ، جبال ، غَرجستان ، غور ، جبل تبت، ارمینیه و حجاز تقدیر گردیده ‌است.
[۴۱] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۳۵۸ـ۳۵۹، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.

در این زمان، جایگاه و موقعیت ممتاز سهل به‌ گونه‌ای بود که به‌ دستور مأمون پرچم و علامتی مخصوص‌، به ‌شکل نیزه‌ای دو شاخ، به او اختصاص‌یافت.
پرچم را نُعَیم بن خازم (از سرداران عرب ) و علامت را علی بن هشام (از بزرگان و اشراف ایرانی خراسان ) حمل می‌کردند.
[۴۲] محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۳۰۵ـ۳۰۶، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
[۴۳] مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج‌۶، ص‌۱۰۹، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.



مأمون در تمام امور دینی و سیاسی با او مشورت می‌کرد.
[۴۴] محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۲۷۸، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.

همچنین گفته‌ شده ‌است فضل بن سهل مأمون را به انتخاب امام رضا علیه‌السلام به ولایتعهدی متمایل ساخت.
به نظر بزرگان دربار مأمون، این مطلب با پیشنهاد فضل صورت گرفت.
همچنین مخالفان عمدتاً نظامی و عرب‌تبارش، از جمله هَرثَمة‌بن اَعْین و نعیم بن خازم ، او را متهم می‌کردند که این «مجوسی‌زاده» (فضل بن سهل) به‌بهانۀ آل علی علیه‌السلام، قصد دارد خلافت را به سوی سلطنت پادشاهان قدیم و کسراییان ایران سوق دهد.
[۴۵] محمد بن عبدوس جهشیاری، ج۱، ص‌۳۱۷-۳۱۸، کتاب الوزراء و الکتّاب، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
[۴۶] محمد بن عبدوس جهشیاری، ج۱، ص‌۳۱۳، کتاب الوزراء و الکتّاب، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
[۴۷] ابوالفرج‌اصفهانی، مقاتل‌الطالبین، ج۱، ص‌۴۵۴، چاپ احمد صقر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.

در عراق نیز چنین شایع شده ‌بود که فضل کاملاً بر مأمون مسلط گشته و انتخاب امام رضا علیه‌السلام به ولایتعهدی نیز ناشی از فکر و نفوذ اوست.
[۴۸] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۳۰، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
[۴۹] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۴۲، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
[۵۰] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۷۰، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
[۵۱] ابن جوزی، ج۱۰، ص‌۷۳ـ۷۴.
[۵۲] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۳۴۲ـ۳۴۵، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.

با انتخاب امام رضا علیه‌السلام به ولایتعهدی، رنگ سیاه پرچم و لباس عباسیان به سبز تغییر یافت، که به‌ زعم عده‌ای همان رنگ لباس شاهان ایرانی پیش از اسلام
[۵۳] محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۳۱۳، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
و در اثر اقدام فضل بن سهل بود.
به دنبال آن، عباسیان در بغداد و دیگر شهرهای عراق شورش کردند و حسن، برادر فضل، که از سوی وی به‌ حاکمیت عراق برگزیده شده ‌بود، نتوانست اوضاع را سامان دهد و در بغداد، پس از خلع مأمون از خلافت، به‌نام ابراهیم بن مهدی عباسی خطبه خوانده‌ شد.
فضل بن سهل اوضاع آشفتۀ عراق و دیگر بلاد را از مأمون پنهان کرد، اما امام رضا علیه‌السلام مأمون را آگاه ساخت.
برخی سران لشکر نیز، که مأمون آنان را از تعرض فضل امان داد، دربارۀ اقدامات فضل و اوضاع عراق چنین گزارش‌هایی به مأمون دادند.
بعداً فضل آنان را کیفر داد.
مأمون به فضل بن سهل بدبین شد.
از ندامت فضل از این وضع و عذرخواهی‌اش از مأمون هم‌ سخن به‌ میان آمده‌ است.
[۵۵] ابن جوزی، ج۱۰، ص‌۸۵.
[۵۶] ابن جوزی، ج۱۰، ص۱۰۸.
[۵۷] محمد بن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۱۰، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۱۱.
[۵۸] عبدالملک‌بن محمد ثعالبی، تحفة‌الوزراء، ج۱، ص‌۹۷ـ۹۸، چاپ حبیب‌علی راوی و ابتسام مرهون صفار، بغداد ۱۹۷۷.

این وضع به تغییر جایگاه فضل نزد مأمون انجامید، به‌خصوص‌ که امام رضا علیه‌السلام نیز به مأمون گوشزد کرد که عباسیان در عراق از ولایتعهدی من ناخرسندند.
[۵۹] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۳۲۶، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
[۶۰] عبدالملک‌بن محمد ثعالبی، تحفة‌الوزراء، ج۱، ص‌۱۲۱، چاپ حبیب‌علی راوی و ابتسام مرهون صفار، بغداد ۱۹۷۷.



دربارۀ مناسبات امام رضا علیه‌السلام و فضل بن سهل گزارش‌های متناقضی وجود دارد.
برخی فضل را به تشیع متهم کرده و برخی از دشمنی او با امام سخن گفته‌اند.
[۶۱] ابوالفرج‌اصفهانی، مقاتل‌الطالبین، ج۱، ص‌۴۵۶، چاپ احمد صقر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
[۶۲] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۳۱۶، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
[۶۳] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۴۷ـ۳۴۹، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
[۶۴] بیهقی، ج۱، ص۱۷۰.

دربارۀ موافقت یا مخالفت خاندان سهل با ولایتعهدی امام رضا علیه‌السلام نیز روایاتی وجود دارد.
[۶۶] ابوالفرج‌اصفهانی، مقاتل‌الطالبین، ج۱، ص‌۴۵۴، چاپ احمد صقر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
[۶۷] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۳۰، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
[۶۸] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۳۲-۳۳۴، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.

با این‌همه، به ‌نظر می‌رسد روایات راجع به تیره بودن مناسبات آن‌دو، صحیح‌تر باشد، زیرا از جاسوس گماردن فضل برای امام و سخت‌گیری‌هایش به ایشان سخن گفته شده و نیز گزارش شده است که مأمون به اصرار از امام خواست نماز عید فطر را در مرو برگزار کند، اما بعد به توصیۀ فضل بن سهل، که از محبوبیت بیش از حد امام علیه‌السلام نگران‌شده بود، از ادامۀ این نماز جلوگیری کرد.
[۶۹] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۳۴۱، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
[۷۰] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۴۷ـ۳۴۸، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.

اما مهم‌ترین موردی که این اختلاف را آشکار نمود، گزارشی بود که امام رضا علیه‌السلام، با وجود پنهان‌کاری فضل بن سهل، از اوضاع نابسامان عراق به مأمون داد.
مأمون با آگاهی از این وضع، در سال ۲۰۲ تصمیم گرفت به عراق برود و به ‌این ترتیب، بخت فضل بن سهل نیز برگشت.


در دوم شعبان همان سال، در مسیر، در شهر سرخس، فضل بن سهل مشغول استحمام بود، که همانطور که خودش پیش‌بینی کرده و برادرش نیز به وی هشدار داده‌ بود، به‌دست چهارتن با ضربه‌های شمشیر کشته شد.
در منابع، این چهار تن از نزدیکان مأمون معرفی شده‌اند.
[۷۱] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۷۰، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
[۷۲] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۷۳، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
[۷۳] مجمل‌التواریخ و القصص، چاپ ملک‌الشعراء بهار، ج۱، ص‌۳۵۲، تهران ۱۳۱۸ش.

با این حال، پاره‌ای منابع دلیلی ناموجه برای قتل فضل ذکر کرده‌اند.
بنا بر این منابع، فضل بن سهل چندان بر مأمون تسلط یافته ‌بود که دربارۀ کنیزی که می‌خواست بخرد با او رقابت کرد و مأمون او را کشت.
[۷۵] مسعودی، مروج‌ (بیروت)، ج‌۴، ص‌۲۹۹.



مأمون برای دستگیری قاتلان فضل جایزه‌ ای تعیین کرد تا خود را از دست داشتن در قتل او مبرّا جلوه دهد.
عباس بن هیثم دینوری آنان را دستگیر کرد و با آن ‌که مدعی شدند مأمون به آنان دستور قتل فضل را داده‌ است، کشته شدند.
[۷۸] ابن جوزی، ج۱۰، ص۱۰۸.
[۷۹] محمد بن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص‌۱۱، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۱۱.

چند تن دیگر نیز به‌ اتهام دست داشتن در قتل فضل، به ‌دستور مأمون کشته شدند.
[۸۱] عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زین‌الاخبار، ج۱، ص‌۲۹۶ـ۲۹۷، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۸۲] ابن جوزی، ج۱۰، ص۱۰۸.

درمنابع از دسیسۀ مأمون در قتل فضل سخن گفته شده است،
[۸۴] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۵۸۱، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
اما مأمون خود را از این ماجرا به‌شدت غمگین نشان داد، برای او عزاداری کرد، مرگ وی را به مادرش تسلیت گفت
[۸۵] احمد بن محمد ابن عبدربه، العقد الفرید، ج‌۳، ص‌۲۶۲، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳.
و سر قاتلان او را برای برادرش، حسن‌، به عراق فرستاد و او را جانشین فضل ساخت.
به‌ این ترتیب، فضل بن سهل که دولتش همانند دولت برمکیان بود و پرورش‌ یافتۀ مکتب آنان بود، در برآوردن این آرزو که نفوذ فرمانش را در شرق و غرب سرزمینهای اسلامی بگستراند، ناکام ماند.
[۸۷] محمد بن علی ابن طقطقی، الفخری فی‌الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ج۱، ص‌۲۲۱ـ۲۲۲، بیروت، بی‌تا.

سن وی را در هنگام مرگ از حدود ۴۲ تا ۶۰ سال ذکر کرده‌اند.


فضل را گشاده‌دست و بخشنده و وفادار به عهد و سخنور وصف کرده‌اند.
[۹۲] محسن بن علی تنوخی، الفرج‌ بعد الشدة، ج‌۱، ص‌۱۶۹، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۹۷۸.
[۹۳] محسن بن علی تنوخی، الفرج‌ بعد الشدة، ج‌۳، ص‌۲۰۲ـ۲۰۴، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۹۷۸.
[۹۴] محسن بن علی تنوخی، الفرج‌ بعد الشدة، ج۳، ص۲۴۹ـ۲۵۴، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۹۷۸.

به زبان عربی مانند فارسی مسلط بود و قرآن را به‌خوبی می‌خواند.
[۹۶] محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص۲۳۰، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
[۹۷] علی بن یوسف قفطی، تاریخ‌الحکماء، ج۱، ص۱۴۰، چاپ یولیوس کیپرت، فرانکفورت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۹.



فضل بن سهل از دبیران برجستۀ ایرانی محسوب می‌شد که از میراث فرهنگ ایرانی مانند کلیله و دمنه آگاهی داشت.
[۹۸] علی بن یوسف قفطی، تاریخ‌الحکماء، ج۱، ص۱۴۰، چاپ یولیوس کیپرت، فرانکفورت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۹.

از کاتبان نثرنویسی بود که بسیاری ازرسایل او مدون شد.
اشعاری هم داشت.
[۹۹] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، قسمت دوم، ص‌۳۷۸.
[۱۰۰] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، قسمت دوم، ص۵۳۶.

وی به سنّت‌های دهقانان ایرانی توجه می‌نمود و در حفظ آن‌ها می‌کوشید
[۱۰۱] محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۲۳۱ـ۲۳۲، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
و آداب ایرانی را، همچون برمکیان، در دربار مأمون تجدید کرد؛ چنانکه بر تختی می‌نشست که دوازده نفر آن را حمل می‌کردند و در کنار مأمون جایگاهی مخصوص ‌داشت.
[۱۰۲] محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۳۱۶، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.

او دبیران ایرانی ازجمله احمد بن ‌ابی خالد ، وزیر آیندۀ مأمون ، را تحت حمایت خود وارد دیوان‌های دستگاه خلافت عباسی کرد.
[۱۰۳] محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۳۱۸، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.



پاره‌ای از توقیعات و گفتارها و روش‌های مدبرانۀ او در سیاست و امور دیوانی و وزارت، در منابع ثبت شده است.
[۱۰۴] احمد بن محمد ابن عبدربه، العقد الفرید، ج‌۴، ص‌۳۰۳ـ۳۰۴، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳.
[۱۰۶] عبدالملک‌بن محمد ثعالبی، تحفة‌الوزراء، ج۱، ص‌۵۸، چاپ حبیب‌علی راوی و ابتسام مرهون صفار، بغداد ۱۹۷۷.
[۱۰۷] عبدالملک‌بن محمد ثعالبی، تحفة‌الوزراء، ص۱۴۷، چاپ حبیب‌علی راوی و ابتسام مرهون صفار، بغداد ۱۹۷۷.
[۱۰۸] عبدالملک‌بن محمد ثعالبی، تحفة‌الوزراء، ج۱، ص۱۲۰، چاپ حبیب‌علی راوی و ابتسام مرهون صفار، بغداد ۱۹۷۷.
[۱۰۹] عبدالملک بن محمد ثعالبی، آداب‌الملوک، ص۱۲۹-۳۰، چاپ جلیل عطیه، بیروت ۱۹۹۰.
[۱۱۰] عبدالملک بن محمد ثعالبی، آداب‌الملوک، ص۲۳۷، چاپ جلیل عطیه، بیروت ۱۹۹۰.
[۱۱۱] عبدالملک بن محمد ثعالبی، آداب‌الملوک، ص۲۴۳، چاپ جلیل عطیه، بیروت ۱۹۹۰.

ابداع نوعی از خط را به وی نسبت داده‌اند که به قلم ریاسی معروف بود و انواع و متفرعاتی پیدا نمود.
[۱۱۳] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، قسمت ۱، ص‌۲۱.

فضل بن سهل از حامیان نهضت ترجمه در عصر مأمون بود و با دعوت از مترجمانی چیره‌دست به دربار مأمون، موجب ترجمۀ آثار علمی و فلسفی به عربی شد.
[۱۱۴] علی بن یوسف قفطی، تاریخ‌الحکماء، ج۱، ص‌۲۴۲، چاپ یولیوس کیپرت، فرانکفورت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۹.



وی از علاقه‌مندان و برجسته‌ترین افراد در علم هیئت و احکام نجوم به‌شمار می‌رفت
[۱۱۵] مجمل‌التواریخ و القصص، چاپ ملک‌الشعراء بهار، ج۱، ص۳۵۰، تهران ۱۳۱۸ش.
[۱۱۷] محمد بن علی ابن طقطقی، الفخری فی‌الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ج۱، ص‌۲۲۱، بیروت، بی‌تا.
و تبحر او چنان بود که مأمون در برخی تصمیم‌گیری‌های مهم از آن بهره می‌برد، از‌ جمله در انتخاب طاهر به فرماندهی سپاه خراسان و انتخاب ساعت اعلام ولایتعهدی امام رضا علیه‌السلام.
گفته‌اند که فضل مرگ خودش را هم بر همین اساس پیش بینی کرده بود.
[۱۱۸] محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۳۳۲ـ۳۳۴، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
[۱۱۹] مجمل‌التواریخ و القصص، چاپ ملک‌الشعراء بهار، ج۱، ص‌۳۴۹ـ۳۵۰، تهران ۱۳۱۸ش.
[۱۲۰] علی بن یوسف قفطی، تاریخ‌الحکماء، ج۱، ص‌۲۲۲، چاپ یولیوس کیپرت، فرانکفورت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۹.

منجمانی نیز در دستگاه وی مشغول بودند، از جمله یحیی بن ابی منصور ، عمر بن فرخان طبری و یحیی بن هارون .
[۱۲۱] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، قسمت دوم، ص‌۴۴۱.

وی در سلسله راویان ِ حدیثی منسوب به پیامبر ، با عنوان «اذا کتبت بسم‌ اللّه ‌الرحمن ‌الرحیم فبین السین فیه»، قرار دارد که به ‌واسطۀ چند تن، از یحیی بن خالد برمکی از زید بن ثابت روایت شده‌ است.
شاعرانی در مدح و رثای فضل بن سهل شعر سروده‌اند.


(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) احمد ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۳) محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
(۴) ابن جوزی.
(۵) ابن خلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان .
(۶) محمد بن علی ابن طقطقی، الفخری فی‌الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، بیروت، بی‌تا.
(۷) احمد بن محمد ابن عبدربه، العقد الفرید، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳.
(۸) ابن عمرانی، الانباء فی تاریخ الخلفاء، چاپ قاسم سامرایی، لیدن ۱۹۷۳.
(۹) ابن ندیم، الفهرست.
(۱۰) ابوالفرج‌اصفهانی، مقاتل‌الطالبین، چاپ احمد صقر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۱۱) بیهقی.
(۱۲) محسن بن علی تنوخی، الفرج‌ بعد الشدة، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۹۷۸.
(۱۳) عبدالملک بن محمد ثعالبی، تحفة‌الوزراء، چاپ حبیب‌علی راوی و ابتسام مرهون صفار، بغداد ۱۹۷۷.
(۱۴) عبدالملک بن محمد ثعالبی، آداب‌الملوک، چاپ جلیل عطیه، بیروت ۱۹۹۰.
(۱۵) محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
(۱۶) حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک‌الارض و الانبیاء، چاپ گوتوالد، لایپزیک ۱۸۴۴، چاپ افست بیروت، بی‌تا.
(۱۷) خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی.
(۱۸) محمد بن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۱۱.
(۱۹) صفدی، الوافی.
(۲۰) طبری، تاریخ (بیروت).
(۲۱) علی بن یوسف قفطی، تاریخ‌الحکماء، چاپ یولیوس کیپرت، فرانکفورت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۹.
(۲۲) عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زین‌الاخبار، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۲۳) مجمل‌التواریخ و القصص، چاپ ملک‌الشعراء بهار، تهران ۱۳۱۸ش.
(۲۴) مسعودی، مروج‌ (بیروت).
(۲۵) مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
(۲۶) یعقوبی، تاریخ.


۱. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج‌۱۴، ص‌۲۹۸.    
۲. محمد بن علی ابن طقطقی، الفخری فی‌الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ج۱، ص‌۲۲۱، بیروت، بی‌تا.
۳. ابن خلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج‌۴، ص‌۴۱.    
۴. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج‌۱۴، ص‌۲۹۸.    
۵. ابن خلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج‌۴، ص‌۴۱.    
۶. محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۲۲۹ـ۲۳۰، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
۷. ابن عمرانی، الانباء فی تاریخ الخلفاء، ج۱، ص‌۹۸، چاپ قاسم سامرایی، لیدن ۱۹۷۳.    
۸. ابن خلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج‌۲، ص۱۲۰.    
۹. ابن جوزی، ج‌۱۱، ص۲۴۰.
۱۰. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج‌۶، ص‌۱۹۷.    
۱۱. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج‌۱۴، ص‌۲۹۸۲۹۹.    
۱۲. ابن خلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج‌۲، ص۱۲۰.    
۱۳. ابن عمرانی، الانباء فی تاریخ الخلفاء، ج۱، ص‌۹۸، چاپ قاسم سامرایی، لیدن ۱۹۷۳.    
۱۴. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج‌۱۴، ص‌۲۹۸.    
۱۵. محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص۲۳۰، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
۱۶. ابن خلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج‌۲، ص۱۲۰.    
۱۷. محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۲۶۶، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
۱۸. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج‌۱۴، ص‌۲۹۸۲۹۹.    
۱۹. ابن خلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج‌۲، ص۱۲۰.    
۲۰. صفدی، الوافی، ج‌۲۴، ص‌۴۲.    
۲۱. یعقوبی، تاریخ، ج‌۲، ص‌۴۱۵.
۲۲. یعقوبی، ج‌۲، ص۴۱۹ـ۴۲۱.
۲۳. طبری، تاریخ (بیروت)، ج‌۸، ص‌۲۷۵.    
۲۴. ابن عمرانی، الانباء فی تاریخ الخلفاء، ج۱، ص‌۷۶، چاپ قاسم سامرایی، لیدن ۱۹۷۳.    
۲۵. طبری، تاریخ (بیروت)، ج‌۸، ص‌۳۳۸.    
۲۶. محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۲۲۶، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
۲۷. طبری، تاریخ (بیروت)، ج‌۸، ص‌۳۷۲.    
۲۸. احمد ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج‌۸، ص‌۳۹۷، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.    
۲۹. طبری، تاریخ (بیروت)، ج‌۸، ص‌۳۹۹۴۰۴.    
۳۰. محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۲۸۹ـ۲۹۰، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
۳۱. ابن جوزی، ج۱۰، ص‌۵.
۳۲. یعقوبی، تاریخ، ج‌۲، ص‌۴۳۶.
۳۳. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج‌۶، ص‌۱۰۷ـ۱۰۸، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
۳۴. محمد بن علی ابن طقطقی، الفخری فی‌الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ج۱، ص‌۲۱۳، بیروت، بی‌تا.
۳۵. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج‌۶، ص‌۱۰۸ـ۱۰۹، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
۳۶. محمد بن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص‌۳۵ـ۳۶، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۱۱.
۳۷. بیهقی، ج۱، ص‌۱۷۲.
۳۸. محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۳۰۶، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
۳۹. مجمل‌التواریخ و القصص، چاپ ملک‌الشعراء بهار، ج۱، ص۳۵۰، تهران ۱۳۱۸ش.
۴۰. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۳۵۴ـ۳۶۲، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۴۱. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۳۵۸ـ۳۵۹، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۴۲. محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۳۰۵ـ۳۰۶، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
۴۳. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج‌۶، ص‌۱۰۹، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
۴۴. محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۲۷۸، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
۴۵. محمد بن عبدوس جهشیاری، ج۱، ص‌۳۱۷-۳۱۸، کتاب الوزراء و الکتّاب، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
۴۶. محمد بن عبدوس جهشیاری، ج۱، ص‌۳۱۳، کتاب الوزراء و الکتّاب، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
۴۷. ابوالفرج‌اصفهانی، مقاتل‌الطالبین، ج۱، ص‌۴۵۴، چاپ احمد صقر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
۴۸. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۳۰، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۴۹. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۴۲، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۵۰. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۷۰، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۵۱. ابن جوزی، ج۱۰، ص‌۷۳ـ۷۴.
۵۲. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۳۴۲ـ۳۴۵، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۵۳. محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۳۱۳، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
۵۴. طبری، تاریخ (بیروت)، ج‌۸، ص‌۵۶۴۵۶۵.    
۵۵. ابن جوزی، ج۱۰، ص‌۸۵.
۵۶. ابن جوزی، ج۱۰، ص۱۰۸.
۵۷. محمد بن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۱۰، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۱۱.
۵۸. عبدالملک‌بن محمد ثعالبی، تحفة‌الوزراء، ج۱، ص‌۹۷ـ۹۸، چاپ حبیب‌علی راوی و ابتسام مرهون صفار، بغداد ۱۹۷۷.
۵۹. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۳۲۶، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۶۰. عبدالملک‌بن محمد ثعالبی، تحفة‌الوزراء، ج۱، ص‌۱۲۱، چاپ حبیب‌علی راوی و ابتسام مرهون صفار، بغداد ۱۹۷۷.
۶۱. ابوالفرج‌اصفهانی، مقاتل‌الطالبین، ج۱، ص‌۴۵۶، چاپ احمد صقر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
۶۲. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۳۱۶، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۶۳. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۴۷ـ۳۴۹، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۶۴. بیهقی، ج۱، ص۱۷۰.
۶۵. ابن خلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج‌۴، ص‌۴۱.    
۶۶. ابوالفرج‌اصفهانی، مقاتل‌الطالبین، ج۱، ص‌۴۵۴، چاپ احمد صقر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
۶۷. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۳۰، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۶۸. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۳۲-۳۳۴، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۶۹. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۳۴۱، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۷۰. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۴۷ـ۳۴۸، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۷۱. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۷۰، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۷۲. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص۳۷۳، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۷۳. مجمل‌التواریخ و القصص، چاپ ملک‌الشعراء بهار، ج۱، ص‌۳۵۲، تهران ۱۳۱۸ش.
۷۴. ابن خلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج‌۴، ص‌۴۴.    
۷۵. مسعودی، مروج‌ (بیروت)، ج‌۴، ص‌۲۹۹.
۷۶. ابن خلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج‌۴، ص‌۴۱.    
۷۷. طبری، تاریخ (بیروت)، ج‌۸، ص‌۵۶۵.    
۷۸. ابن جوزی، ج۱۰، ص۱۰۸.
۷۹. محمد بن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص‌۱۱، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۱۱.
۸۰. طبری، تاریخ (بیروت)، ج‌۸، ص‌۵۶۵.    
۸۱. عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زین‌الاخبار، ج۱، ص‌۲۹۶ـ۲۹۷، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
۸۲. ابن جوزی، ج۱۰، ص۱۰۸.
۸۳. طبری، تاریخ (بیروت)، ج‌۸، ص‌۵۶۵.    
۸۴. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۵۸۱، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۸۵. احمد بن محمد ابن عبدربه، العقد الفرید، ج‌۳، ص‌۲۶۲، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳.
۸۶. طبری، تاریخ (بیروت)، ج‌۸، ص‌۵۶۵۵۶۶.    
۸۷. محمد بن علی ابن طقطقی، الفخری فی‌الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ج۱، ص‌۲۲۱ـ۲۲۲، بیروت، بی‌تا.
۸۸. طبری، تاریخ (بیروت)، ج‌۸، ص‌۵۶۵.    
۸۹. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج‌۱۴، ص‌۳۰۳.    
۹۰. ابن خلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج‌۴، ص‌۴۲.    
۹۱. ابن خلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج‌۴، ص۴۴.    
۹۲. محسن بن علی تنوخی، الفرج‌ بعد الشدة، ج‌۱، ص‌۱۶۹، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۹۷۸.
۹۳. محسن بن علی تنوخی، الفرج‌ بعد الشدة، ج‌۳، ص‌۲۰۲ـ۲۰۴، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۹۷۸.
۹۴. محسن بن علی تنوخی، الفرج‌ بعد الشدة، ج۳، ص۲۴۹ـ۲۵۴، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۹۷۸.
۹۵. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج‌۱۴، ص‌۲۹۹.    
۹۶. محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص۲۳۰، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
۹۷. علی بن یوسف قفطی، تاریخ‌الحکماء، ج۱، ص۱۴۰، چاپ یولیوس کیپرت، فرانکفورت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۹.
۹۸. علی بن یوسف قفطی، تاریخ‌الحکماء، ج۱، ص۱۴۰، چاپ یولیوس کیپرت، فرانکفورت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۹.
۹۹. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، قسمت دوم، ص‌۳۷۸.
۱۰۰. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، قسمت دوم، ص۵۳۶.
۱۰۱. محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۲۳۱ـ۲۳۲، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
۱۰۲. محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۳۱۶، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
۱۰۳. محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص‌۳۱۸، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
۱۰۴. احمد بن محمد ابن عبدربه، العقد الفرید، ج‌۴، ص‌۳۰۳ـ۳۰۴، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳.
۱۰۵. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج‌۱۴، ص۳۰۰۳۰۲.    
۱۰۶. عبدالملک‌بن محمد ثعالبی، تحفة‌الوزراء، ج۱، ص‌۵۸، چاپ حبیب‌علی راوی و ابتسام مرهون صفار، بغداد ۱۹۷۷.
۱۰۷. عبدالملک‌بن محمد ثعالبی، تحفة‌الوزراء، ص۱۴۷، چاپ حبیب‌علی راوی و ابتسام مرهون صفار، بغداد ۱۹۷۷.
۱۰۸. عبدالملک‌بن محمد ثعالبی، تحفة‌الوزراء، ج۱، ص۱۲۰، چاپ حبیب‌علی راوی و ابتسام مرهون صفار، بغداد ۱۹۷۷.
۱۰۹. عبدالملک بن محمد ثعالبی، آداب‌الملوک، ص۱۲۹-۳۰، چاپ جلیل عطیه، بیروت ۱۹۹۰.
۱۱۰. عبدالملک بن محمد ثعالبی، آداب‌الملوک، ص۲۳۷، چاپ جلیل عطیه، بیروت ۱۹۹۰.
۱۱۱. عبدالملک بن محمد ثعالبی، آداب‌الملوک، ص۲۴۳، چاپ جلیل عطیه، بیروت ۱۹۹۰.
۱۱۲. ابن خلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج‌۴، ص‌۴۲۴۳.    
۱۱۳. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، قسمت ۱، ص‌۲۱.
۱۱۴. علی بن یوسف قفطی، تاریخ‌الحکماء، ج۱، ص‌۲۴۲، چاپ یولیوس کیپرت، فرانکفورت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۹.
۱۱۵. مجمل‌التواریخ و القصص، چاپ ملک‌الشعراء بهار، ج۱، ص۳۵۰، تهران ۱۳۱۸ش.
۱۱۶. ابن عمرانی، الانباء فی تاریخ الخلفاء، ج۱، ص‌۹۸، چاپ قاسم سامرایی، لیدن ۱۹۷۳.    
۱۱۷. محمد بن علی ابن طقطقی، الفخری فی‌الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ج۱، ص‌۲۲۱، بیروت، بی‌تا.
۱۱۸. محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج‌۲، ص‌۳۳۲ـ۳۳۴، چاپ علی‌اکبر غفاری، بی‌جا، ۱۳۷۳.
۱۱۹. مجمل‌التواریخ و القصص، چاپ ملک‌الشعراء بهار، ج۱، ص‌۳۴۹ـ۳۵۰، تهران ۱۳۱۸ش.
۱۲۰. علی بن یوسف قفطی، تاریخ‌الحکماء، ج۱، ص‌۲۲۲، چاپ یولیوس کیپرت، فرانکفورت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۹.
۱۲۱. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، قسمت دوم، ص‌۴۴۱.
۱۲۲. ابن خلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج‌۶، ص‌۷۹.    
۱۲۳. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج‌۱۴، ص‌۲۹۹.    
۱۲۴. ابن خلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج‌۴، ص۴۳-‌۴۴.    
۱۲۵. صفدی، الوافی، ج‌۲۴، ص‌۴۳۴۷.    



مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «فضل بن سهل سرخسی»، ج۱، ص۷۲۹۲.    






جعبه ابزار