فرس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اسب یا فرس
مَرْکب سواری و
زینت برای
انسان میباشد.
رایج ترین معادلِ
عربی اسب، واژه «فرس» و جمع آن افراس است. واژه «
خیل » نیز در معنای جمع به کار میرود که بنابر مشهور
مفرد ندارد
هرچند برخی مفرد آن را «خائل» دانسته اند.
وجه نام گذاری اسب به خیل، راه رفتن این حیوان همراه با
تکبر و
غرور یا غرور راکب آن
است. به نظر
راغب، خیل در اصل بر مجموع اسب و اسب سوار اطلاق میشده
و در مورد هر یک از آن دو به تنهایی نیز به کار رفته است.
گروهی بر آن شدهاند تا با استناد به آیه ۲۹
سوره بقره آفرینش اسب را پیش از پیدایش
انسان بدانند. برخی نیز با استناد به دسته ای از آیات کوشیدهاند زمان پیدایش آن را در سیر آفرینش آسمان و زمین قرار دهند.
پیشینه استخدام
اسب از سوی انسان به درستی روشن نیست، لیکن عرب بر آن است که
حضرت اسماعیل (علیهالسلام) نخستین کسی است که اسب را رام کرد و بر آن سوار شد.
این حیوان، مورد توجه خاص انسان بوده و
عرب از آن با نام های گوناگون و صفات ویژه یاد کرده است. تألیف کتابهایی با نام الخیل و چند کتاب دیگر درباره نامها و ویژگی های اسب، از توجه ویژه به این حیوان خبر میدهد.
در
قرآن واژه «فرس» به کار نرفته؛ ولی واژه «خیل» ۵ مورد و واژه های «خیر»، «صافنات»، «جیاد»، «عادیات»، «موریات»، «مغیرات» هر کدام یک بار آمده است. افزون بر آن، واژه «
انعام » (چارپایان) نیز که در مواردی چند به کار رفته، اسب را نیز شامل میشود؛ هرچند برخی در دلالت آن را بر اسب تردید کرده اند
؛ هم چنین ممکن است واژه «ضامر» (نحیف) در آیه ۲۷
سوره حج افزون بر
شتر ، اسب را نیز شامل شود؛ زیرا این لفظ در مورد اسبی که بر اثر کار و فعالیت لاغر شده نیز به کار میرود
و شاید بتوان وجه تأویل این لفظ بر شتر از سوی مفسران را فزونی کاربرد شتر بر اسب دانست.
آیه ۸
سوره نحل فلسفه آفرینش اسب و برخی چارپایان دیگر را سواری و
زینت دانسته است: «والخَیلَ والبِغالَ والحَمیرَ لِتَرکبوها و
زینَةً...»
چنان که آیه ۱۴
سوره آل عمران نیز به
زینت بودن اسب اشاره دارد: «
زُینَ لِلنّاسِ
حُبُّ الشَّهَوتِ مِنَ النِّساءِ و... والخَیلِ المُسَوَّمَةِ».
برخی مقصود از
زینت در
آیه دوم را حقیقت و اصل
زینت و ایجاد فطری آن در طبیعت بشر دانسته؛ ازاین رو نسبت دادن آن را به
شیطان رد کرده اند؛ زیرا طبیعت و حقایق اشیا به غیر آفریننده آن نسبت داده نمیشود
؛ ولی با توجه به اینکه مقام، مقام تقبیح و مذمت کافران به جهت توجه به این امور و تکیه و اعتماد بر آن و استغنای از
خداوند است، نسبت دادن چنین
تزیینی که آنان را از خدا و یاد او بازمی دارد، به خداوند مناسب نیست.
گروهی از مفسران «خیل مسوّمه» را به اسبان نیکو و زیبا منظر، اسبان علامت نهاده شده، یا اسبان در
چراگاه تفسیر کرده اند.
برخی نیز آن را به اسبان آماده
جهاد تفسیر کرده اند
که هیچیک از لفظ و سیاق آیه، آن را تأیید نمیکند.
برخی دیگر با استناد به شعر
دوره جاهلی ، آن را به معنای اسبان آموخته شده، دانسته اند.
آیه ۶۰
سوره انفال ابتدا به تجهیز نیرو (برای جهاد) و سپس به استفاده از اسب: «رباط الخیل» دستور میدهد. طرح کاربرد اسب، در کنار تجهیز نیرو که خود به نوعی تهیه و تجهیز اسب را نیز شامل میشود، از اهمیت فوق العاده اسب در تقویت نیروی جنگی در آن عصر حکایت میکند.
این آیه که در سال های نخستین پس از هجرت و احتمالا پس از
جنگ بدر نازل شده، غرض از تجهیز نیرو و بهره گیری از
اسب را ایجاد ترس در دل دشمن معرفی میکند: «تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وعَدُوَّکم وءاخَرینَ مِن دُونِهِم...».
گروهی مقصود از «آخرین» را در آیه،
جن دانسته به حدیثی که نگه داری اسب را در منزل موجب پیش گیری از رفت و آمد شیطان و تباه شدن
عقل میداند استناد کرده اند.
برخی نیز با تضعیف حدیث و ردّ نظریه فوق، «آخرین» را اشاره به منافقان دانسته اند.
شاید با توجه به همین آیه و برای کسب
آمادگی نظامی، مسابقه اسب سواری و
شرط بندی در آن جایز شمرده شده و
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مسلمانان را به
اسب سواری تشویق و خود نیز در آن شرکت میکرده است.
افزون بر آن، آیه ۱۷
سوره یوسف نیز مستند دیگری است که فقیهان بر جواز این موضوع به آن استناد کرده اند
هم چنین برخی از فقیهان براساس آیه پیشین
آموزش و تمرین اسب سواری را (برای آمادگی نظامی)
واجب کفایی و وقف اسب و اصطبلهایی برای نگه داری آن را جایز شمرده اند.
آیاتی از
سوره حشر به حکم غنایم به دست آمده بدون جنگ و تاختن اسب اشاره میکند: «و ما اَفاءَ اللّهُ عَلی رَسولِهِ مِنهُم فَما اَوجَفتُم عَلَیهِ مِن خَیل و لا رِکاب و لکنَّ اللّهَ یسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلی مَن یشاءُ...». این غنایم میان جنگ جویان تقسیم نخواهد شد؛ بلکه همگی در اختیار
رهبر جامعه اسلامی قرار میگیرد.
واژه «خیر» نیز در آیه ۳۲
سوره ص به معنای اسب آمده است: «اِنّی اَحبَبتُ
حُبَّ الخَیرِ عَن ذِکرِ رَبّی».
برخی مفسران سخنی از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را علت اطلاق «خیر» بر اسب دانسته اند
؛ ولی شواهد نشان میدهد که پیش از آن
عرب اسب را «خیر» می نامیده است.
برخی نیز «خیر» را به معنای مال گران بها دانستهاند که اسب را نیز شامل میشود.
افزون بر این، وجود منافع فراوان در اسب، وجهی دیگر برای این نام گذاری دانسته شده است.
در آیه ۶۴
سوره اسراء از خیل شیطان یاد شده است. خداوند با تأکید بر عدم تسلط شیطان بر بندگان، به او اجازه داده است برای رسیدن به مقصود خود از لشکر سواره و پیاده اش بهره گیرد: «و اَجلِب عَلَیهِم بِخَیلِک و رَجِلِک». برخی شیطان را دارای سوارانی از
جن و انس دانسته اند.
بعضی روایات نیز آن را به هر سواره ای که در راه معصیت خدا گام بردارد تفسیر کرده اند؛
علاّمه طباطبائی ، «خیل» را کنایه از آن دسته از اعوانِ شیطان میداند که سوق دادن بندگان خدا به معصیت دارای سرعت عمل میباشند
اما بیشتر مفسران آن را کنایه از بهره گیری
شیطان از همه نیروی خود دانسته اند.
آیات ۱۲-۱۳
سوره زخرف پس از اشاره به سوار شدن بر چارپایان به یادآوری نعمت الهی (تسخیر حیوانات برای سواری و...) دستور داده است: «والَّذی خَلَقَ الاَزوجَ کلَّها وجَعَلَ لَکم مِنَ الفُلک والاَنعمِ ما تَرکبون • لِتَستَووا عَلی ظُهورِهِ ثُمَّ تَذکروا نِعمَةَ رَبِّکم اِذا استَوَیتُم عَلَیهِ...».
آیه ۱۴۲
سوره انعام ،
چارپایان را به ۲ دسته تقسیم کرده است: «و مِنَ الاَنعمِ حَمولَةً و فَرشًا» که حموله (باربر) اسب را نیز شامل میشود.
چنان که بعضی واژهها چون «المسوّمة»،
«صافنات» و «جیاد»
از اوصاف اسب شمرده شده است که صافنات جمع «صافنة» به معنای ایستاده و آماده
، حالتی خاص (ایستادن روی سه پا و خم کردن یک پا) را بیان میکند
که بر چابکی و آمادگی اسب دلالت دارد.
برخی این صفت را بهترین صفت برای اسب دانسته اند.
جیاد نیز مقلّب «جواد» بیان گر حرکت سریع اسب با گام های بلند
یا از «جید» به معنای اسب های گردن کشیده
است. ظاهراً این دو، صفت اسبانی است که برای
جهاد ، آماده و بر
حضرت سلیمان (علیه السلام) عرضه شدند
: «اِذ عُرِضَ عَلَیهِ بِالعَشی الصّفِنتُ الجیاد».
سه واژه «عادیات»، «موریات» و «مغیرات» در
سوره عادیات نیز که خداوند به آن سوگند یاد کرده، صفت اسبان هنگام هجوم به دشمن است. مقصود از عادیات (جمع عادیه) اسبانی است که از دویدن فراوان به نفس افتاده اند. مقصود از موریات (جمع موریه) اسبانی است که از برخورد سم آنها با سنگ، آتش میجهد و مغیرات (جمع مغیره) به هجوم آنها اشاره دارد
: «و العدِیتِ ضَبحا • فَالمورِیتِ قَدحا • فَالمُغیرتِ صُبحا».
خوردن
گوشت اسب از نظر برخی فقیهانِ
اهل سنّت چون
مالک و
ابوحنیفه با استناد به آیات ۵-۸
سوره نحل حرام است؛ چون این آیات در مقام شمارش منافع چارپایان، فایده بعضی را خوردن گوشت آنها و فایده
اسب و
قاطر و
الاغ را سواری ذکر کرده است که از این تقسیم بندی، حرمت گوشتِ اسب فهمیده میشود.
برخی این تقسیم را غیر حقیقی دانسته اند؛ چون چارپایانی مانند شتر که براساس
آیه ، خوردن گوشتشان جایز است برای سواری نیز از آنها استفاده میشود
؛ بنابراین، تقسیم مذکور به منافع غالبی آنها نظر دارد؛ در حالی که هر کدام منافع دیگری نیز دارند.
در روایتی با استدلال به این آیات، بر عدم حرمت گوشت اسب تأکید شده است.
فقیهان
شیعه نیز با استناد به دلیل
اجماع و روایات، و نیز
اصل اباحه بر حلیت خوردن گوشت اسب فتوا داده و ادله تحریم را نپذیرفته اند
برخی نیز آیه ۸ سوره نحل
را مستندی بر عدم وجوب
زکات در اسب دانسته اند؛ زیرا خداوند در این آیه نسبت به منافع اسب بر انسان
منّت نهاده است؛ پس سزاوار نیست که او را مکلّف به پرداخت زکات آن کند.
(۱) تذکرة الفقهاء، علامه حلی؛
(۲) تفسیر التحریروالتنویر؛
(۳) تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاشی؛
(۴) تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛
(۵) تفسیر المنار؛
(۶) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی؛
(۷) جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، ابو جعفر محمد بن جریر طبری؛
(۸) الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛
(۹) جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، محمدحسن بن باقر نجفی؛
(۱۰) حیاة الحیوان الکبری؛
(۱۱) الخیل، ابن جزی، ابوعبیده، و اصمعی؛
(۱۲) الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، جلال الدین سیوطی؛
(۱۳) روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، سید محمود آلوسی؛
(۱۴) الکافی، کلینی؛
(۱۵) کتاب الخلاف، شیخ طوسی؛
(۱۶) الکشاف، زمخشری؛
(۱۷) لسان العرب، ابن منظور؛
(۱۸) المبسوط فی فقه الامامیه، ابوجعفر محمد بن حسن طوسی؛
(۱۹) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی؛
(۲۰) المصباح المنیر، احمد بن محمد فیومی؛
(۲۱) معانی القرآن، فراء؛
(۲۲) معجم مقاییس اللغه؛
(۲۳) مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی؛
(۲۴) المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی.
دانشنامه موضوعی قرآن کریم، برگرفته از مقاله «اسب».