• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فراموشکاران

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



"فراموشکار" در عربی معادل "ناسی" اسم فاعل از ماده‌ی "نسی" است.
[۱] عبدالحسین محمدعلی بقّال، المعجم المعجمی، ج۷، ص۲۷۳، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۶ش، چاپ اول.




"نسیان" در لغت به معنای از یاد بردن و فراموش کردن چیزی است که قبلا ً در ذهن بوده؛ طبق این معنا نسیان ضد ذکر و حفظ است. برای نسیان چند معنای مجازی نیز ذکر کرده‌اند؛ از جمله، بی‌اعتنایی و ترک کردن
[۴] جارالله ابی‌ القاسم محمود بن ‌عمر زمخشری، اساس‌البلاغه، ج۱، ص۶۳۱، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۲م، چاپ اول.
که در کلام عرب استعمال لغت نسیان در معنای اخیر شایع است.
[۵] محمد بن ‌طاهر ابن‌ عاشور، التحریر و التنویر، ج۶، ص۹۷، بیروت، مؤسسة التاریخ، ۱۴۲۰ق، چاپ اول.
" فراموشی" در اصطلاح قرآنی غالباً به معنای بی‌اعنتایی به خدا و اوامر او اطلاق می‌شود.
در قرآن کریم واژه‌ی "نسیان" ۴۵ بار با اشکال مختلف به کار رفته که ۳۷ مورد آن درباره‌ی انسان است.
اما واژه‌ی "ناسی" و جمع آن (ناسین) در قرآن به کار نرفته است.


قرآن کریم فراموشکاران را مورد مذمّت قرار داده و مؤمنان را از این‌که خود را شبیه فراموشکاران قرار دهند، برحذر داشته است:
«وَ لاتَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ...»
«و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند...»
خدای سبحان در کتاب شریف خود فراموشکاران را انسان‌های فاسق معرفی کرده (وَ لاتَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون ) و آن‌ها را جزء حزب شیطان و از زیانکاران دانسته است؛ (اسْتَحْوَذَ عَلَیهِمُ الشَّیطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَاللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ ‌الشَّیطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ‌ الشَّیطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ) و نهایت بدبختی آن‌ها در این است که آن‌ها انسان‌های زیان دیده‌ای هستند که در این دنیا نفس خود را که گران‌بهاترین چیز انسان است، فراموش کرده‌اند.
[۱۰] جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج۱، ص۲۷۴، قم، توحید، ۱۳۶۰ش، چاپ دوم.



کسانی که گرفتار فراموشی هستند، عاقبت بدی دارند که در دو بخش کلی مورد بررسی قرار می‌گیرد:

۳.۱ - دنیوی

که در چند عنوان به اختصار بیان می‌شود:

۳.۱.۱ - دشمنی و کینه‌توزی

یکی از عواقب فراموشی، به وجود آمدن دشمنی بین فراموشکاران است.
[۱۱] محمد بن حسن طوسی، التبان فی تفسیر القرآن، ج‌۳، ص۴۷۲، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی‌، بی‌تا.
خداوند خطاب به مسیحیان می‌فرماید:
«وَ مِنَ الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصاری‌ أَخَذْنا میثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغْرَینا بَینَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی‌ یوْمِ الْقِیامَةِ...»
«و از کسانی که ادّعای نصرانیت (و یاری مسیح) داشتند (نیز) پیمان گرفتیم؛ ولی آن‌ها قسمت مهمّی را از آنچه به آنان تذکّر داده شده بود، فراموش کردند؛ از این‌رو در میان آن‌ها، تا دامنه‌ی قیامت، عداوت و دشمنی افکندیم...»
زمانی‌که نور خدا در وجود انسان خاموش شود، افکار پلیدی از قبیل ظلم به دیگران، وجود او را فراخواهد گرفت و تبدیل به حیوان وحشی می‌شود که انسان‌های دیگر را می‌درد تا خود زنده بماند و این موجب شعله‌ور شدن آتش دشمنی خواهد شد.
[۱۳] سیدمحمدحسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۸، ص۸۸، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق، چاپ دوم.

حضرت مسیح (ع) پیغمبر رحمت بود و مردم را به صلح و صفا دعوت می‌کرد و آن‌ها را به این‌که نسبت به آخرت توجه کامل داشته و از لذائذ دنیا و زخارف آن اعراض نمایند، تشویق می‌کرد و همچنین از این‌که بر سر دنیا بایکدیگر مانند حیوانات بجنگند، نهی می‌نمود؛ اما وقتی مسیحیان به موعظه‌های پیامبرشان توجه نکرده و فراموش کردند، خداوند نیز به جای سلم، صفا، برادری و دوستی، دشمنی و کینه‌توزی را در دل‌هاشان قرار داد.
این عداوت و بغض که خدای تعالی از آن نام برده، جزء ملکات راسخه‌ی امت‌های مسیحی شده، مانند آتش آخرت که از آن راه فراری ندارند، هر وقت بخواهند از غم آن رها شوند، دوباره به آن برگردانده می‌شوند و به آن‌ها گفته می‌شود: «بچشید عذاب سوزاننده را.»

۳.۱.۲ - عذاب دنیوی

گرفتار شدن به عذاب‌های دنیوی، یکی دیگر از عواقب منفی فراموشی انسانهاست:
«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَینَا الَّذینَ ینْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئیسٍ بِما کانُوا یفْسُقُونَ»
«امّا هنگامی‌که تذکراتی را که به آن‌ها داده شده بود، فراموش کردند، (لحظه‌ی عذاب فرا رسید و) نهی کنندگان از بدی را رهایی بخشیدیم و کسانی را که ستم کردند، بخاطر نافرمانیشان به عذاب شدیدی گرفتار ساختیم. ‌»
وقتی یهودیان قلب‌های خود را از موعظه‌ها باز داشتند و به آن‌ها بی‌اعتنایی کردند، خداوند آن‌ها را که به خود ظلم کرده بودند، به عذاب سختی گرفتار نمود و این عذاب، جزاء فاسقانی است که از مواعظ اعراض نموده و در آن‌ها تأمّل و تفکر نمی‌کنند.
[۱۶] سیدمحمدحسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۱۰، ص۲۷۴، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق، چاپ دوم.


۳.۱.۳ - خودفراموشی

از بدترین عواقب فراموشی، خودفراموشی است.
اگر انسان توجّه به خود کند نفس او آینه‌ای است که شناخت آن جدای از شناخت خداوند نیست؛ به همین دلیل وحدت و پیوند ناگسستنی بین فراموشی خداوند و فراموشی نفس خویش است:
[۱۷] عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۱۳، ص۳۵۹، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش، چاپ اول.

«وَ لاتَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ...»
«و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آن‌ها را به "خودفراموشی" گرفتار کرد...»
کیفر نسیان خداوند، از یاد بردن خداوند نسبت به ذات خود فراموشکاران است؛ پس انسای الهی یعنی خداوند انسان غافل از حق را از خویشتن غافل می‌کند؛ به این معنا که قهر خداوند موجب می‌شود تا انسان خود را فراموش کند و کسی که خداوند توجّه به خود را از یاد خودش ببرد، در نتیجه خود را فراموش می‌کند، به‌طوری‌که نه عبودیّت خود را می‌شناسد و نه به ربوبیّت حق آگاه می‌گردد.
[۱۹] عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۱۳، ص۳۵۹، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش، چاپ اول.

بنابراین وقتی انسان خدا را فراموش کرد، اسمای حسنی و صفات علیای او را که صفات ذاتی انسان مانند فقر و حاجت مرتبط با آن هست، نیز فراموش می‌کند.
انسان نفس خود را مستقل در هستی می‌پندارد و خیال می‌کند حیات، قدرت، علم و سایر کمالات را به صورت مستقل دارا هست و همچنین سایر اسباب طبیعی عالم را صاحب استقلال در تاثیر می‌پندارد، اینجاست که بر نفس خود اعتماد کرده، درحالی‌که باید بر پروردگارش اعتماد کند.
چنین کسی پروردگارش را فراموش کرده و به غیر او توجه می‌نماید؛ در نتیجه خودش را هم فراموش می‌کند؛ اما غافل از این‌که انسان موجودی است وابسته و سراپا جهل ، عجز ، ذلت ، فقر و... و آنچه از کمالات دارد از قبیل وجود، علم ، قدرت ، عزت ، غنی و...، از آنِ پروردگارش است و تمام اسباب موجود در هستی نیز مانند اوست.

۳.۱.۴ - زندگی سخت و تنگ

از عواقب تلخ فراموشی، داشتن زندگی تنگی است که آرامش را از انسان سلب می‌کند:
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً»
«و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت»
هنگامی که شخصی آیات خدا را فراموش کند و خدا را از یاد ببرد، تنها چیزی که برای او اهمیت پیدا می‌کند، دنیاست که به آن دل می‌بندد؛ چنین کسی بر مطامع دنیا قانع نیست و هیچ وقت احساس آرامش نمی‌کند، هر چند در ظاهر، زندگی مرفّهی دارد؛ ولی از جهت روحی همیشه در اضطراب و ترس به سر می‌برد و هیچ وقت دلش آرام نخواهدگرفت؛ زیرا تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد. («أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب» ‌
[۲۳] سیدمحمدحسین طباطبایی (علامه)، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۴، ص۲۲۵، قم، جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۴۱۷ق، چاپ پنجم.

پس اگر انسان با خدا نباشد و بی‌ذکر او بخواهد زندگی کند، این دنیا با تمامی وسعت و بزرگی‌اش، برای او تنگ خواهد بود؛ ولی اگر خدا را داشته باشد و یاد خدا در زبان و دلش مسکن گزیده باشد، چنین کسی اگر درتنگ‌ترین زندان‌ها هم باشد، احساس تنگی نخواهد کرد؛ زیرا خدایی را داراست که حد و مرزی ندارد و هیچ‌کس بزرگتر از او نیست.
[۲۴] محمدی، کاظم، ج۱، ص۹۹، یاد خدا تجلّی ذکر در آینه‌ی وحی، تهران، وزات فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۱ش، چاپ اول.


۳.۲ - عواقب اُخروی

که به ذکر چند نمونه بسنده می‌کنیم:

۳.۲.۱ - عذاب شدید

«... إِنَّ الَّذِینَ یضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدُ بِمَانَسُواْ یوْمَ الحِْسَاب‌»
«کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند!»
گمراه شدن از راه حقیقت ، از نسیان روز قیامت سرچشمه می‌گیرد و نتیجه‌اش عذاب شدید الهی است؛ یعنی اصولا فراموشی روز قیامت همیشه، سرچشمه‌ی گمراهی‌هاست و هر گمراهی آمیخته با این فراموشکاری است که این اصل، تاثیر تربیتی توجه به معاد را در زندگی انسان‌ها روشن می‌سازد.
سرّ گرفتار شدن انسان به عذاب الهی، به سبب فراموشی روز حساب است؛ اما اگر کسی به یاد روز قیامت باشد و بداند که برای هر عملش حساب پس خواهد داد، چنین شخصی به خود جرأت انجام گناه نداده و همیشه به دنبال طاعت خدا خواهد بود.
[۲۷] سیدمحمدحسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج‌۱۹، ص۲۵۴، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق، چاپ دوم.


۳.۲.۲ - فراموشی از ناحیه‌ی خدا

یکی دیگر از عواقب دردناک فراموشی، فراموش شدن از طرف خداست؛ البته در مورد خدا، فراموش کردن به معنای حقیقی صدق نمی‌کند، بلکه فراموش کردن خدا به معنای بی‌اعتنایی و اهمال است و چه چیزی بدتر از آن‌که خدا به انسان بی‌اعتنایی کند؟ خصوصاً زمانیکه انسان بیشترین احتیاج را به او دارد:
[۲۸] محمد بن ‌طاهر ابن‌ عاشور، التحریر و التنویر، ج‌۸، ص۱۱۶، بیروت، مؤسسة التاریخ، ۱۴۲۰ق، چاپ اول.

«فَذُوقُوا بِمانَسیتُمْ لِقاءَ یوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسیناکُمْ...»
«(و به آن‌ها می‌گویم:) بچشید (عذاب جهنم را) ! بخاطر این‌که دیدار امروزتان را فراموش کردید، ما نیز شما را فراموش کردیم...»
همانطوری‌که فراموشکاران نسبت به قیامت بی‌اعتنا بودند و آن را مانند شئ فراموش شده و بی‌ارزش رها کرده بودند، خداوند نیز با آن‌ها همین معامله را خواهد نمود. مقصود از این‌که خدا آنان را فراموش می‌کند، این است که آن‌ها را از پوشش رحمت خود بیرون ساخته و با این طریق گویی او را فراموش کرده است؛ بنابراین در اینجا مقصود از فراموش کردن خدا، نتیجه‌ی آن است که طبعاً اگر خدا کسی را فراموش کرد، آن شخص به عذاب الهی گرفتار می‌گردد و این یعنی خروج از رحمت خدا.
[۳۱] جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج۳، ص۲۵۹، قم، توحید، ۱۳۶۰ش، چاپ دوم.


۳.۲.۳ - کوری در قیامت

از مواردی که خداوند آن را از عواقب سوء فراموشی ذکر کرده، کوری در محشر است.
این کوری نتیجه‌ی بی‌اعتنایی و فراموش کردن آیات خدا در دنیاست.
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی... نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی‌»
«و هر کس از یاد من روی گردان شود،... روز قیامت، او را نابینا محشور می‌کنیم!»
یعنی همانطوری‌که در دنیا وسیله‌ی نجات و سعادت را نمی‌دید و به آن‌ها بی‌اعتنایی می‌کرد، در آخرت نیز کور محشور شده و از دیدن بهشت و چیزهای زیبا منع خواهد شد. کوری آن‌ها محرومیت از دیدار جمال پروردگار و رحمت واسعه‌ی الهی است که همه جا را فراگرفته و چون آنان در دنیا جز آنچه مورد خشم، نفرت و انزجار خداوند بود (معاصی و سیّئات)، باور نداشتند و نمی‌دیدند، در آخرت نیز جز غضب و خشم الهی را مشاهده نمی‌کنند که آیات ۱۲۴ – ۱۲۶ سوره‌ی طه بیان‌گر این مطلب است.
[۳۵] عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۱۳، ص۳۵۸، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش، چاپ اول.



درمان فراموشی که از غفلتِ دل ناشی می‌شود، تنها با یاد مستمر خدا میسّر است:
«وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیتَ»
«و هر گاه فراموش کردی، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بیاور»
ذکر خدا موجب حضور دائمی باری تعالی در دل است، به‌طوری‌که انسان حتی لحظه‌ای از یاد خدا غافل نمی‌ماند.
این مسأله یکی از اصول یادگیری تکرار ذکر خدا در وجود انسان است که به صورت عادت در آورده و بدون تلاش و تحمل رنجی در هر لحظه از لحظات زندگی از رفتار او صادر می‌شود؛ در نتیجه یاد خدا همواره در قلب انسان حضور پیدا می‌کند.
[۳۷] محمد عثمان نجاتی، قرآن و روانشناسی، ج۱، ص۲۷۹، ترجمه‌ی عباس عرب، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۷ش.

قرآن کریم پیرامون تذکّر و به یاد خدا بودن، در چند مرتبه و درجه سخن گفته است؛ گاهی از نماز که برجسته‌ترین نمود عبودیّت آدمی و ستون دین الهی است، به عنوان عامل ذکر یاد کرده و انسان را به تحصیل آن واداشته است:
[۳۸] عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۱۵، ص۲۲۳، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش، چاپ اول.

«أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِی‌» «نماز را برای یاد من بپادار»
بنابراین نماز از بهترین مصادیق ذکر خدا و از مهمترین عوامل غفلت‌زدایی در انسانهاست.
[۴۰] عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۱۱، ص۳۷، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش، چاپ اول.
امّا گاهی خصوص نماز مطرح نیست و به‌طور کلّی می‌فرماید:
«یأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْکُرُواْ اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا»
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا را بسیار یاد کنید.»
این فرمان الهی، نه تنها در نماز و دیگر عبادت‌ها جاری است، بلکه در همه‌ی زندگی حتی تجارت نیز جریان دارد و کسانی که این فرمان الهی را در هستی خود بشنود و اطاعت کند، با عظمت ستوده می‌شود با این‌که ممکن است این ذکر کثیر، با غفلت قلیل همراه باشد.
[۴۲] عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۱۵، ص۲۲۵، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش، چاپ اول.



(۱) قرآن کریم.
(۲) عبدالحسین محمدعلی بقّال، المعجم المعجمی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۶ش، چاپ اول.
(۳) فراهیدی، خلیل بن‌ احمد کتاب العین، قم، هجرت، ۱۴۱۰ق، چاپ دوم.
(۴) محمد بن‌ مکرم ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق، چاپ سوم.
(۵) جارالله ابی‌ القاسم محمود بن ‌عمر زمخشری، اساس‌البلاغه، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۲م، چاپ اول.
(۶) محمد بن ‌طاهر ابن‌ عاشور، التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسة التاریخ، ۱۴۲۰ق، چاپ اول.
(۷) سیدمحمدحسین طباطبایی (علامه)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۴۱۷ق، چاپ پنجم.
(۸) جعفر سبحانی، منشور جاوید، قم، توحید، ۱۳۶۰ش، چاپ دوم.
(۹) محمد بن حسن طوسی، التبان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی‌، بی‌تا.
(۱۰) سیدمحمدحسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق، چاپ دوم.
(۱۱) عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش، چاپ اول.
(۱۲) محمدی، کاظم، یاد خدا تجلّی ذکر در آینه‌ی وحی، تهران، وزات فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۱ش، چاپ اول.
(۱۳) ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش، چاپ اول.
(۱۴) محمد بن عمر فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی‌، ۱۴۲۰ق، چاپ سوم.
(۱۵) محمد عثمان نجاتی، قرآن و روانشناسی، ترجمه‌ی عباس عرب، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۷ش.


۱. عبدالحسین محمدعلی بقّال، المعجم المعجمی، ج۷، ص۲۷۳، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۶ش، چاپ اول.
۲. فراهیدی، خلیل بن‌ احمد کتاب العین، ج‌۷، ص۳۰۴، قم، هجرت، ۱۴۱۰ق، چاپ دوم.    
۳. محمد بن‌ مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۲۲، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق، چاپ سوم.    
۴. جارالله ابی‌ القاسم محمود بن ‌عمر زمخشری، اساس‌البلاغه، ج۱، ص۶۳۱، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۲م، چاپ اول.
۵. محمد بن ‌طاهر ابن‌ عاشور، التحریر و التنویر، ج۶، ص۹۷، بیروت، مؤسسة التاریخ، ۱۴۲۰ق، چاپ اول.
۶. سیدمحمدحسین طباطبایی (علامه)، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص۸۹، قم، جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۴۱۷ق، چاپ پنجم.    
۷. حشر/سوره۵۹، آیه۱۹.    
۸. حشر/سوره۵۹، آیه۱۹.    
۹. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۹.    
۱۰. جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج۱، ص۲۷۴، قم، توحید، ۱۳۶۰ش، چاپ دوم.
۱۱. محمد بن حسن طوسی، التبان فی تفسیر القرآن، ج‌۳، ص۴۷۲، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی‌، بی‌تا.
۱۲. مائده/سوره۵، آیه۱۴.    
۱۳. سیدمحمدحسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۸، ص۸۸، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق، چاپ دوم.
۱۴. سیدمحمدحسین طباطبایی (علامه)، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۵، ص۲۴۱، قم، جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۴۱۷ق، چاپ پنجم.    
۱۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۵.    
۱۶. سیدمحمدحسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۱۰، ص۲۷۴، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق، چاپ دوم.
۱۷. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۱۳، ص۳۵۹، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش، چاپ اول.
۱۸. حشر/سوره۵۹، آیه۱۹.    
۱۹. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۱۳، ص۳۵۹، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش، چاپ اول.
۲۰. سیدمحمدحسین طباطبایی (علامه)، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص۲۱۹، قم، جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۴۱۷ق، چاپ پنجم.    
۲۱. طه/سوره۲۰، آیه۱۲۴- ۱۲۷.    
۲۲. رعد/سوره۱۳، آیه۲۸.    
۲۳. سیدمحمدحسین طباطبایی (علامه)، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۴، ص۲۲۵، قم، جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۴۱۷ق، چاپ پنجم.
۲۴. محمدی، کاظم، ج۱، ص۹۹، یاد خدا تجلّی ذکر در آینه‌ی وحی، تهران، وزات فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۱ش، چاپ اول.
۲۵. ص/سوره۳۸، آیه۲۶.    
۲۶. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج‌۱۹، ص۲۶۴، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش، چاپ اول.    
۲۷. سیدمحمدحسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج‌۱۹، ص۲۵۴، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق، چاپ دوم.
۲۸. محمد بن ‌طاهر ابن‌ عاشور، التحریر و التنویر، ج‌۸، ص۱۱۶، بیروت، مؤسسة التاریخ، ۱۴۲۰ق، چاپ اول.
۲۹. سجده/سوره۳۲، آیه۱۴.    
۳۰. محمد بن عمر فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۵، ص۱۴۶، بیروت، دار احیاء التراث العربی‌، ۱۴۲۰ق، چاپ سوم.    
۳۱. جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج۳، ص۲۵۹، قم، توحید، ۱۳۶۰ش، چاپ دوم.
۳۲. محمد بن عمر فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج‌۲۲، ص۱۱۲، بیروت، دار احیاء التراث العربی‌، ۱۴۲۰ق، چاپ سوم.    
۳۳. طه/سوره۲۰، آیه۱۲۴.    
۳۴. سیدمحمدحسین طباطبایی (علامه)، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۴، ص۲۲۶، قم، جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۴۱۷ق، چاپ پنجم.    
۳۵. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۱۳، ص۳۵۸، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش، چاپ اول.
۳۶. کهف/سوره۱۸، آیه۲۴.    
۳۷. محمد عثمان نجاتی، قرآن و روانشناسی، ج۱، ص۲۷۹، ترجمه‌ی عباس عرب، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۷ش.
۳۸. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۱۵، ص۲۲۳، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش، چاپ اول.
۳۹. طه/سوره۲۰، آیه۱۴.    
۴۰. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۱۱، ص۳۷، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش، چاپ اول.
۴۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۱.    
۴۲. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۱۵، ص۲۲۵، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش، چاپ اول.



سایت پژوهشکده باقرالعلوم، برگرفته از مقاله «فراموشکاران»    




جعبه ابزار