غفلت در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
غفلت دارای مفهوم وسیع و گستردهای است که هرگونه بی
خبری از شرایط زمان و مکانی و از واقعیتهای فعلی و آینده و گذشته خویش و از صفات و اعمال خود و از پیامها و
آیات حق و همچنین هشدارهایی که حوادث تلخ و شیرین زندگی، به انسانها میدهد را شامل میشود.
«
غفلت» دارای مفهوم وسیع و گستردهای است که هرگونه بی
خبری از شرایط زمان و مکانی (که
انسان در آن زندگی میکند) و از واقعیتهای فعلی و آینده و گذشته خویش و از صفات و اعمال خود و از پیامها و آیات حق و همچنین هشدارهایی که حوادث تلخ و شیرین زندگی، به انسانها میدهد را شامل میشود.
بی
خبری از این واقعیتهای نداشتن موضعگیری صحیحی در برابر آنها، خطر بزرگی برای سعادت انسانها است؛ خطری که هر لحظه ممکن است، دامان انسان را بگیرد و او را به کام نیستی فرو برد، خطری که میتواند زحمات سالیان دراز
عمر انسان را در یک لحظه بر باد دهد.
به همین دلیل علمای اخلاق، بحثهای وسیعی درباره «غفلت» و
ذکر و بیداری (که نقطه مقابل آن است) در کتابهای خود آوردهاند و از عواملی که میتواند پردههای «غفلت» را کنار زند و انسان را از خواب «غفلت» بیدار کند، بحث نمودهاند.
غفلت در اصطلاح اخلاقی به معنای سستی و ضعف نفس از توجه به هدف خود و در اصطلاح عرفانی به معنای اعراض از حقتعالی است.
امام خمینی نیز غفلت
قلب در عبادت را ناشی از ضعف ایمان به خداوند و اهمیت ندادن به عبادت و حضور در مقابل معبود میداند.
ایشان آرزوهای بلند و ظن به بقا را سبب غفلت از آخرت و فراموشی هدف و مقصد میداند که این امر سبب میشود افزایش حجابها بر انسان شود تا جایی که نور فطرت انسان خاموش شود و از محبت الهی در قلبش چیزی باقی نماند و اگر انسان به سبب حب نفس از عیوب خود غفلت ورزد و خودخواه شود به سعادت و فلاح نخواهد رسید.
امام خمینی غفلت را به دو قسم ناپسند و پسندیده تقسیم میکند و غفلت ناپسند را مانند غفلت از خداوند میداند که سبب کدورت قلب و سلطه
شیطان و نفس بر انسان میداند و اعتقاد ایشان همه خطاهایی که از انسان صادر میشود بر اثر غفلت از خداوند و خودخواهی است.
امام خمینی همچنین ظن به بقا و آرزوهای بلند را سبب غفلت از آخرت و فراموشی هدف و مقصد میداند که این امر سبب میشود انسان بدون اینکه زاد و توشهای برای آخرتش فراهم کند، ناگاه اجل فرارسد و به هلاکت بیفتد.
ایشان پندهای انبیا و اولیا و کتابهای آسمانی را از جمله اسباب بیداری از غفلت میداند و با استناد بر روایتی
تفکر کردن را سبب تنبیه قلب و بیداری از خواب غفلت برشمرده است؛ زیرا اگر خواب غفلت انسان را بگیرد هلاکت ابدی خود را رقم زده است.
با این مقدمه، به
قرآن مجید مراجعه میکنیم و اهمیتی را که این کتاب بزرگ آسمانی بر این امر قایل شده، در
آیات زیر مورد بررسی قرار میدهیم:
۱. «و لقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون؛
به
یقین، گروه بسیاری از
جن و
انس را برای
دوزخ آفریدیم، آنها دلها (عقلها) یی دارند که که با آن (اندیشه نمیکنند و) نمیفهمند و چشمانی که با آن نمیبینند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنها همچون چهارپاینند، بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند، (زیرا با داشتن همه گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند!»
۲. «واقترب الوعد الحق فاذا هی شاخصة ابصار الذین کفروا یا ویلنا قد کنا فی غفلة من هذا بل کنآ ظالمین؛
و وعده حق (
قیامت) نزدیک میشود، در آن هنگام چشمهای
کافران از
وحشت، از حرکت باز میماند، (میگویند) ای وای! بر ما که از این (جریان) در غفلت بودیم؛ بلکه ما ستمکار بودیم!»
۳. «واصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداة والعشی یریدون وجهه ولا تعد عیناک عنهم ترید زینة الحیاة الدنیا ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هواه وکان امره فرطا؛
با کسانی باش که
پروردگار خود را صبح و عصر میخوانند، و تنها رضای او را میطلبند! و هرگز به خاطر زیورهای
دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانی که قلبشان را از یاد خود
غافل ساختیم،
اطاعت مکن! همانها که از
هوای نفس پیروی کردند و کارهایشان افراطی است.»
۴. «ان الذین لایرجون لقائنا و رضوا بالحیاة الدنیا و اطمانوا بها و الذین هم عن آیاتنا غافلون• اولئک ماواهم النار بما کانوا یکسبون؛
آنها که
ایمان به ملاقات ما (و
روز رستاخیز) ندارند و به زندگی دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند و آنها که از آیات ما غافلند (همه) آنها جایگاهشان
آتش است، به خاطر کارهایی که انجام میدادند!»
۵. «یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون؛
آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را میدانند و از
آخرت (و پایان کار) غافلند!»
۶. «ساصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق وان یروا کل آیة لا یؤمنوا بها وان یروا سبیل الرشد لا یتخذوه سبیلا وان یروا سبیل الغی یتخذوه سبیلا ذلک بانهم کذبوا بآیاتنا وکانوا عنها غافلین؛
به زودی کسانی را که در روی
زمین به ناحق
تکبر میورزند، از (
ایمان به) آیات خود منصرف میسازم! آنها چنانند که اگر هر
آیه و نشانهای را میبینند آن را، راه خود انتخاب میکنند! (همه اینها) به خاطر آن است که آیات ما را
تکذیب کردند و از آن غافل بودند!»
۷. «فانتقمنا منهم فاغرقناهم فی الیم بانهم کذبوا بآیاتنا و کانوا عنها غافلین؛
سرانجام از آنها انتقام گرفتیم و آنان را در
دریا غرق کردیم، زیرا آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند.»
۸. «فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین فلما نجاهم الی البر اذاهم یشرکون؛
هنگامی که سوار بر کشتی شوند،
خدا را باخلاص میخوانند (و غیر او را فراموش میکنند)؛ اما هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز
مشرک میشوند!»
۹. «و من یعش عن ذکر الرحمان نقیض له شیطانا فهو له قرین؛
و هر کس از یاد خدا روی گردان شود،
شیطان را به سراغ او میفرستیم؛ پس همواره قرین اوست!»
۱۰. «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون؛
هنگامی که
پرهیزگاران، گرفتار وسوسههای شیطان شوند، به یاد (خدا و
پاداش و
کیفر او) میافتند (در پرتو یاد او، راه حق را میبینند و) ناگهان بینا میگردند!»
۱۱. «لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک غطآئک فبصرک الیوم حدید؛
(به او خطاب میشود) تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودی و ما پرده را از
چشم تو کنار زدیم و امروز چشمت کاملا تیزبین است!»
۱۲. «و انذرهم یوم الحسرة اذا قضی الامر و هم فی غفلة و هم لایؤمنون؛
آنان را از روز
حسرت (روز رستاخیز که برای همه مایه تاسف است) بترسان، در آن هنگام که همه چیز پایان مییابد و آنها در غفلتند و ایمان نمیآوردند!»
در دوازده آیه قرآن ریشه بدبختی انسان را غفلت معرفی می کند.
در نخستین آیه، به معرفی گروهی از بدترین افراد انسان پرداخته شده؛ گروهی که شاید بدتر از آنان در میان انسانها یافت نشود که درباره اوصاف آنها میفرماید: «ما بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم، آنها دلها (و عقلهایی) دارند که با او چیزی درک نمیکنند و چشمانی دارند که با آنها نمیبیند و گوشهایی دارند که با آن نمیشنوند. آنها همچون چهارپایانند، بلکه بدترند. آنها همان غافلانند؛ «و لقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون»
در این آیه عامل نهایی بدبختی این گروه دوزخی را «غفلت» شمرده است. غفلتی که از ترک اندیشه و نداشتن چشم باز و
گوش شنوا حاصل شده و انسان را به مرحلهای حتی فروتر از
چهارپایان سقوط میدهد. زیرا اگر چهارپایان غافلند، استعداد غفلت زدایی را ندارند، ولی اگر انسان با داشتن منبع آگاهی در غفلت غوطهور شود، به طور قطع از چهارپایان هم کمترند.
مفهوم آیه بالا این نیست که خدا گروهی را به اجبار به دوزخ میفرستد، بلکه همانگونه که در آیه با صراحت آمده، دوزخی شدن آنان از ناحیه خودشان است، چون به آنها
عقل داده شده ولی به کار نمیبندند، چشم گوش دارند، اما با آن حقایق را نمیبینند و نمیشنوند.
پس هر چه هست از ناحیه خود آنها است، منتهی خداوند حکم مشروطی دارد و آن این که: کسانی که استعدادهای خدادادی را به کار نگیرند، سرنوشتشان
آتش دوزخ است! و حصول این شرط بستگی به اراده خود انسان دارد.
در دومین آیه سخن از
کافران در آستانه رستاخیز است. در آن هنگام که وعده خدا نزدیک میشود، چنان وحشتی سراسر وجودشان را فرا میگیرد که چشمانشان از حرکت باز میایستد و در این جاست که فریاد آنها بلند میشود که: «ای وای! بر ما، ما از این صحنه در غفلت بودیم، بلکه
ظالم و
ستمگر بودیم؛ «واقترب الوعد الحق فاذا هی شاخصة ابصار الذین کفروا یا ویلنا قد کنا فی غفلة من هذا بل کنآ ظالمین»
به این ترتیب، این گروه از کافران، عامل اصلی انحراف خویش را «غفلت» معرفی میکنند، غفلتی آنها را به ظلم کردن به خویشتن و دیگران دعوت نموده و حتی به
انبیاء الهی و
کتب آسمانی ظلم و
ستم روا داشتند.
آنان این سخن را زمانی میگویند که لرزشی، سراسر
جهان را فرا میگیرد و نشانههای رستاخیز ظاهر میشود و پردههای «غفلت» در آن شرایط هولناک کنار میرود، در حالی که تمام درهای
توبه و بازگشت بسته شده است.(در این که مرجع ضمیر «هی» چیست؟ در میان
مفسران نظرهای زیادی است. ولی بهتر است که آن را به ابصار بازگردانیم، گویی که در عبارت تقدیم و تاخیری رخ داده است.)
«شاخصة» از ماده «شخوص» بر وزن «خلوص» در اصل به معنی خروج از منزل یا از شهری به شهر دیگر است و از آن جا که انسان به هنگام وحشت شدید، چشم او از حرکت باز میایستد و به جایی خیره میشود، به گونهای از حدقه بیرون میآید، به این حالت «شخوص» گفته شده است.
در سومین آیه، خطاب به پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور میدهد که با چه کسانی معاشر و همراه باشد و چه افرادی را از اطرف خویش براند: «با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر میخوانند و تنها ذات او را میطلبند، هرگز چشمهای خود را به خاطر زینتهای دنیا از آنها بر مگیر و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم، اطاعت مکن؛ همانها که پیروی هوای نفس کردند و کارهایشان افراطی است؛ «واصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداة والعشی یریدون وجهه ولا تعد عیناک عنهم ترید زینة الحیاة الدنیا ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هواه وکان امره فرطا»
در این آیه، اوصاف کسانی که شایسته همنشینی پیامبر را در ایمان و
عبادت و ذکر پروردگار در هر صبح و شام دارند، برشمرده و از اطاعت (و همنشینی با) کسانی که دل هایشان از ذکر خدا غافل بوده و از هوای نفس پیروی نموده و کارشان به
افراط گراییده است،
نهی میفرماید.
از تعبیرات این آیه، رابطه
هواپرستی و افراط درآن، با «غفلت» استفاده میشود. آری! غافلان از یاد خدا، هوا پرستند و در راه افراط گام بر میدارند و اگر در مذمت «غفلت» چیزی جز این نباشد، کافی است.
طبق بیان آیه فوق که: «خداوند دلهای آنها را غافل کرده»، به یقین به خاطر اعمالشان است که نتیجه آن
مجازات الهی، یعنی، «غفلت» از یاد خداست.
در چهارمین آیه،
دوزخیان را با ذکر چند ویژگی، معرفی میکنند: «کسانی که امید لقای ما را ندارند (به
معاد و رستاخیز معتقد نیستند) و تنها به زندگی دنیا خوشنودند و به آن
اطمینان دارند و نیز کسانی که از
آیات ما غافلند، جایگاهشان آتش است، به خاطر اعمالی که انجام میدادند.
در
تفسیر روح البیان در ذیل این آیه، در یک
حدیث قدسی، چنین میخوانیم که خداوند میفرماید: «از سه گروه در شگفتم: از کسانی که ایمان به آتش دوزخ دارند و میدانند در پیش روی آنهاست، چگونه میخندند و از کسانی که به دنیا دل بستهاند، در حالی که میدانند به زودی از آن جدا میشوند و از کسانی که غافلند و میدانند (
فرشتگان پروردگار) از آنها غافل نیستند، چگونه مشغول
لهو و
لعب هستند.»
در پنجمین آیه، سخن از افراد ظاهر بینی است که بر اثر «غفلت» و بی
خبری نه تنها اسرار
جهان هستی را که ما را با سرای دیگر پیوند میدهد، نمیبینند؛ بلکه از زندگی دنیا نیز تنها به ظاهر آن
قناعت کردند، قرآن در این رابطه بیان میدارد: «این گروه (کافران)، تنها ظاهری از زندگی دنیا را میبینند و از آخرت غافلند؛ «یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون»
اگر غفلت و بی
خبری، سایه شوم و سنگین خود را بر قلوب آنها نیفکنده بود، در جای جای زندگی دنیا، هم خدا را و هم معاد را میدیدند. در قرآن مجید، اسرار آفرینش موجودات و گوشههایی از نظام جهان ماده به عنوان نشانهها و آیات خدا مطرح شده و زندگی انسان در رستاخیز نیز در لابلای همین زندگی دنیا و حوادثی که در اطراف ما میگذرد، نشان داده شده است، منتها فقط افراد بصیر و بینا و آنها که نغمه
توحید و معاد را از درون این حوادث میشنوند، به آن واقف میگردند، نه غافلان کوردل و بی
خبر.
در ششمین آیه از خطرناکترین گروه کافران سخن به میان آمده، کسانی که علاوه بر
کفر، آلوده به
تکبر و
لجاجت شدید نیز شدهاند. در پایان آیه، دلیل بدبختی آنها را غفلت از آیات الهی دانسته و میفرماید: «به زودی کسانی را که در روی زمین به ناحق تکبر میورزند، از ایمان به آیات خود منصرف سازیم؛ (به طوری که) اگر هر آیه و نشانهای را ببینند، به آن ایمان نمیآوردند و اگر راه هدایت را ببینند، راه خود را انتخاب نمیکنند و اگر راه
گمراهی را ببینند راه خود را انتخاب میکنند؛ (همه اینها) به خاطر آن است که آیات ما را
تکذیب کردند و از آن غافل بودند؛ «ساصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق و ان یروا کل آیه لایؤمنوا بها و ان یروا سبیل الرشد لایتخذوه سبیلا و ان یروا سبیل الغی یتخذوه سبیلا ذلک بانهم کذبو بآیاتنا و کانوا عنها غافلین»
نکتهای که درباره جمله «ساصرف عن آیاتی»؛ (یه زودی آنها را از آیات خود منصرف میسازیم) میتوان گفت این است که یکی از مجازات طبیعی کسانی که دارای این صفات و اعمالند، انصراف از آیات الهی است.
در هفتمین آیه، به دنبال آیات قبل از آن که سخن از لجاجت
فرعونیان در برابر آیات الهی و بلاهای مختلفی است که به عنوان بیدار باش بر آن
قوم نازل شد و به دعای «
موسی بن عمران» برطرف گردید، میفرماید: «(هنگامی که نه معجزات الهی در آنها اثر گذاشت و نه بلاهای هشدار دهنده) سرانجام ما از آنها انتقام گرفتیم و آنها را در
دریا غرق نمودیم؛ زیرا، آنها آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل شدند؛ «فانتقمنا منهم فاغرقناهم فی الیم بانهم کذبوا بآیاتنا و کانوا عنها غافلین»
همانگونه که از آیه استفاده میشود، سرچشمه بدبختی و هلاکت قوم فرعون، تکذیب آیات الهی و «غفلت» بود.
ممکن است «غفلت» سرچشمه تکذیب باشد؛ بنابراین ریشه اصلی، همان «غفلت و بی
خبری» بوده است و یا این که بعضی از آیات را تکذیب کردند و بعضی را به فراموشی و «غفلت» سپردند که در این صورت هر کدام، عامل مستقلی محسوب میشوند.
در هشتمین آیه گرچه از واژه «غفلت» سخن به میان نیامده؛ ولی محتوای، آن مفهوم «غفلت» را میرساند. این آیه، درباره
مشرکان عصر
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که گرفتار غفلت شدیدی بودند و گاه از خواب غفلت بیدار میشدند و به توحید روی میآوردند و گاه به کلی در منجلاب شرک غرق میگشتند، میفرماید: «هنگامی که بر کشتی سوار میشوند (و با طوفانهای شدید و گردابهای وحشتناک و امواج کوه پیکر دریا روبرو میگردند) خدا را با
اخلاص میخوانند (و بتها را به فراموشی میسپارند)؛ اما هنگامی که خدا آنها را نجات میدهد و به خشکی میرساند، باز مشرک میشوند؛ «فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین فلما نجاهم الی البر اذاهم یشرکون».
آری! طوفان حوادث خطرناک، پردههای «غفلت» و بی
خبری را کنار میزند و چشم عقل را بینا و روشن میسازد. گروهی این بیداری را مغتنم شمرده و به اصلاح خطاهای خویش میپردازند؛ ولی گروه بیشتری، تنها در همان لحظات بیدارند، اما بعد از پایان حادثه، دوباره پردههای «غفلت» بر عقل و
قلب آنها کشیده شده و به همان راه سابق باز میگردند.
در نهمین آیه، به صورت یک حکم کلی و عمومی که درباره همه اقوام و افراد صادق است میفرماید: «هر کس از یاد خدا روی گردان شود (و غافل گردد)،
شیطان را به سراغ او میفرستیم تا همواره با او قرین باشد؛ «و من یعش عن ذکر الرحمان نقیض له شیطانا فهو له قرین»
آری! توجه به خدا به مقتضای «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة...» سبب همنشینی با فرشتگان میگردد؛ حال آن که «غفلت» و بی
خبری از یاد او،
شیاطین را قرین انسان میسازد. شیاطینی که بر گرده او سوار میشوند و به هر راهی که خواستند، میبرند. این که میفرماید: «ما شیطانی را به سراغ او میفرستیم تا قرین او باشد»، در واقع به این معنی است که عمل او؛ یعنی؛ «غفلت» و بی
خبری در روی گردانی از خداوند رحمان، چنین اثری را به دنبال دارد و به تعبیر دیگر، این مجازاتی است که در دنیا دامنگیر این افراد میشود.
با توجه به این که «یعش» از ماده «عشو» (بر وزن نشر) به معنی: ضعیف و کم نور شدن چشم است؛ آن چنان که گویی پردهای بر آن افتاده که مفهوم آن، چیزی جز «غفلت» و بیتوجهی و اعراض نیست.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حدیثی فرمودهاند: «اذا اراد الله بعبد شرا قیض له شیطانا قبل موته بسنة، فلا یری حسنا الا قبحه عنده حتی لایعمل به، و لایری قبیحا الا حسنه حتی یعمل به؛ هنگامی که خداوند شر بندهای را (به خاطر «غفلت» و بی
خبری از خدا) بخواهد، شیطانی را یک سال قبل از
مرگ او میفرستد (که همه چیز را در نظر او دگرگون میسازد) آنگاه هیچ کار خوبی را نمیبیند، مگر این که آن کار در نظرش، زشت جلوه میکند و آن را رها میسازد و هیچ کار بدی را نمیبیند، مگر این که آن کار در نظرش، زیبا جلوه میکند و آن را انجام میدهد»
در دهمین آیه، سخن از پرهیزگارانی است که هرگاه به خاطر غفلتی مختصر، امواج وسوسههای شیطان، آنها را احاطه کند، پردههای «غفلت» را با
یاد خدا، میدرند. آن گاه طوفان فرو نشیند و پردهها کنار رود و چشمشان بینا شود، خداوند در این رابطه میفرماید: «پرهیزگاران هنگامی که، گرفتار وسوسههای شیطان شوند، به یاد (خدا) میافتند بینا میگردند؛ «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون»
این تعبیر نشان میدهد که یاد خدا، چشم قلب انسان را بیدار میکند؛ در حالی که «غفلت» از یاد او، راه را برای نفوذ شیاطین در
دل انسان همواره میسازد.
«طائف» به معنی طواف کننده است و منظور از آن ـ همانگونه که جمعی از مفسران بزرگ گفتهاندـ همان وسوسههایی است که از ناحیه شیطان صادر میشود و گویی اطراف قلب طواف میکند تا راهی برای نفوذ در کعبه دل پیدا کند و آن را به بتخانهای مبدل سازد که این نفوذ تنها در حال «غفلت» انسان از یاد خداست، زیرا، به محض این که انسان به یاد خدا بیفتد، آن وسوسهها و خطورات از قلب دور میشود و نور
رحمت حق بر آن متجلی میگردد.
در یازدهمین آیه، از غافلانی سخن به میان آمده است که تا پایان عمر در عالم بی
خبری و «غفلت» به سر میبرند، اما در هنگام سکرات موت به آنان خطاب میشود: «گفته میشود تو از این موضوع غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم و امروز چشمت کاملا بینا شده است،» (در واقع حادثه تازهای رخ نداده، فقط چشم تو بینا شده است و پردههای «غفلت» کنار رفته و حقایق را، آنچنان که هست میبینی، «لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک غطآئک فبصرک الیوم حدید»
در دوازدهمین و آخرین آیه، پیرامون
روز قیامت و شرح حال غافلان، در آن روز پر حسرت و اندوه میفرماید: «آنان را از روز حسرت بترسان، روزی که همه چیز پایان یافته در حالی که آنها در غفلتند و ایمان نمیآورند؛ «و انذرهم یوم الحسرة اذا قضی الامر و هم فی غفلة و هم لایؤمنون»
یکی از نامهای روز قیامت
یوم الحسره است، زیرا، غافلان و بی
خبران از خواب غفلت بیدار شده و همه اعمال خود را میبینند. نامه اعمال و پرونده جنایات آنها از یک سو، فرشتگان گواه بر اعمال، از سوی دیگر و از همه دردناکتر، گواهی تک تک اعضاء بدن، حتی پوست تنشان نسبت به اعمالشان، آتش
ندامت و
پشیمانی را بر سر تا پای وجودشان مستولی میگرداند، اما آنان راهی جز سوختن و ساختن در پیش ندارند، چون پروندهها بسته شده و بازگشت به دنیا برای جبران غیر ممکن است. از این جهت،
حسرت و
اندوه، تمام وجود آنها را فرا میگیرد مخصوصا هنگامی که فرشتگان الهی آنها را ملامت و سرزنش کرده و به آنها میگویند: «اینها همه نتیجه غفلت شماست»
از آیات بالا چنین میتوان نتیجه گرفت: خطری که به وسیله «غفلت» و بی
خبری از «یاد خدا» و مسایل سرنوشت ساز زندگی، متوجه سعادت انسان میشود، بیش از آن است که غالبا تصور میکنیم. «غفلت» همه ارکان سعادت ما را ویران میسازد و مانند آتش سوزان، خرمن زندگی را میسوزاند و تمام امکانات و استعدادهای خداداد را برباد میدهد.
حکم غفلت (قرآن)؛
آسیبشناسی غفلت (قرآن)؛
غفلت از آخرت؛
تضرع غفلتزدگان (قرآن).
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «غفلت در قرآن» تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۲/۰۶ •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.