عَزّ (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عَزّ (به فتح عین) و
عِزَّت (به کسر عین و فتح زاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای توانایی و مقابل ذلّت است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
تَعزیز (به فتح تاء) به معنی تقویت،
عَزیز (به فتح عین) از
اسماء حسنی به معنی توانا و قادر، و
اَعِزَّة (به فتح الف و کسر عین) جمع عزیز است.
عَزّ و
عِزَّت به معنی توانائی و مقابل ذلّت است. در
اقرب الموارد گوید: «عَزَّهُ عِزّاً: قَوَّاهُ- عَزَّ الرَّجُلُ عِزّاً وَ عِزَّةً: صَارَ عَزِیزاً- قَوِیَ بَعْدَ ذِلَّةٍ».
راغب اصفهانی گفته:
عزّت حالتی است که از مغلوب بودن انسان مانع میشود.
گویند: «اَرْضٌ عِزَازٌ» زمین سخت.
شیخ طبرسی نیز اصل آنرا از «عِزَازُ الْاَرْضِ» میداند.
از کلمات اهل لغت به دست میآید: شیء کمیاب را از آنجهت عزیز و عزیز الوجود گویند که آن در حالت توانائی قرار گرفته و رسیدن به آن سخت است.
(اَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَاِنَ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً) «آیا
عزّت و توانائی را در پیش
کفّار میجویند؟!
عزّت همهاش مال خداست.»
(وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا) «جز
خدا معبودهائی گرفتند تا برای آنها
عزّت و توانائی شوند!» ظاهرا فاعل «لِیَکُونُوا»... «آلِهَةً» است.
در آیه:
(فَقالَ اَکْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ) آنرا غلبه معنی کردهاند یعنی: «گفت مرا بر آن میش کفیل کن و در سخن بر من غلبه کرد،»
به نظر میآید آن استعمال در لازم معنی است که غلبه لازم
عزّت است. راغب اصفهانی گوید: بعضی گفتهاند: از من در مخاطبه و مخاصمه قویتر شد.
(تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ) (...به هر كس بخواهى، حكومت مىبخشى؛ و از هر كس بخواهى، حكومت را مىگيرى؛ هر كس را بخواهى،
عزّت مىدهى؛ و هر كه را بخواهى خوار مىكنى...)
آیه صریح است در اینکه دادن و پس گرفتن حکومت و نیز
عزّت و ذلت در دست خداست، ولی چون کارهای
خدا از روی
حکمت و علت است و جزافی نیست باید علت ذلّت و
عزّت را در خود شخص جستجو کرد، لذا میبینیم
قرآن پیوسته ذلت را از آن کفّار و بدکاران میداند در اثر کفر و بدکاری
(ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ... ذلِکَ بِاَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ...) (...و مُهر ذلّت و نياز، بر آنها زده شد؛ و به
خشم خداوند گرفتار شدند؛ چرا كه آنان نسبت به آيات خداوند،
کفر مىورزيدند؛ و
پیامبران را به ناحق مىكشتند. اين به خاطر آن بود كه نافرمانى كرده و تجاوز مىنمودهاند.)
(وَ اِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ اَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْاِثْمِ) «چون گوئی از
خدا بترس توانائی و حکومتش او را به نافرمانی وا میدارد و با اتّکاء به قدرت خویش از قبول حق امتناع میکند.»
ظاهرا مراد از
عزّت توانائی ظاهری است چنانکه از ما قبل آیه «وَ اِذا تَوَلَّی سَعی فِی الْاَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیها...» استفاده میشود.
راغب اصفهانی گوید: در اینجا به طور استعاره به حمیّت و اباء مذموم،
عزّت گفته شده.
همچنین است قول اقرب الموارد.
(بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ) (ولى كافران گرفتار غرور و اختلافند.)
در این آیه مثل آیه سابق
عزت به کفّار و بدکاران نسبت داده شده.
ظاهرا مراد از آن در آیه امتناع و
تکبّر و
عزّت ادعائی است و نکره آمدن آن قرینه این احتمال است یعنی: کفّار از قبول قرآن در امتناع و مخالفتاند.
آیه
(وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ) (...
عزّت مخصوص
خدا و پيامبر او و مؤمنان است؛ ولى
منافقان نمىدانند. )
روشن میکند که
عزت واقعی مطلقا مال
خدا و رسول و مؤمنان است.
(مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً) (كسى كه خواهان
عزّت و توانايى است بايد از
خدا بخواهد؛ چرا كه تمام
عزّت و توانايى براى خداست...)
ایضا
(أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعًا) (...آيا
عزّت و سربلندى را نزد آنان مىجويند با اينكه همه
عزّتها از آن خداست؟!)
(وَلاَ يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعًا) (سخن آنها تو را غمگين نسازد! تمام
عزّت و
قدرت، از آنِ خداست...)
عزّت همه دست
خدا است و هر کس طالب
عزّت باشد باید از
خدا بخواهد.
عزتهای ظاهری و اعتباری دنیا نیز در دست خداست که میدهد و میستاند و اگر کسی به دیگری
عزّت بدهد آن هم به اذن و مشیّت خداست.
تَعزیز به معنی تقویت است مثل
(اِذْ اَرْسَلْنا اِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ) (در آن زمان كه دو نفر از رسولان خود را به سوى آنها فرستاديم، امّا آنان فرستادگان ما را تكذيب كردند؛ پس براى تقويت آن دو، شخص سوّمى را فرستاديم...)
یعنی با فرستاده سوم آنها را تقویت کردیم.
ناگفته نماند: فعل عزّ لازم و متعدی هر دو بکار رفته ولی عزّز ظاهرا فقط متعدی استعمال شده است.
عَزیز از اسماء حسنی به معنی توانا و قادر است. در
مجمع البیان فرموده: عزیز توانائی است که مغلوب نمیشود و به قولی: کسی است که چیزی بر او ممتنع نیست. «الْعَزِیزُ الْقَدِیرُ الذی لا یغالب و قیل هو القادر الذی لا یمتنع علیه شیء اراد فعله».
(اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) (...زيرا تو توانا و حكيمى (و بر اين كار، قادرى).)
(اَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ) (...زيرا خداوند، توانا و حكيم است.)
عزیز آنگاه که درباره
خدا بکار رفته نوعا با یکی از اسماء حسنی توام است مثل «حکیم» در دو آیه فوق و مثل
(الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ) (..خداوند توانا و ستوده..)
(وَ اِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ) (...و پروردگار تو توانا و مهربان است.)
(وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ) (...و اوست توانا و دانا.)
(الْعَزِیزُ الْغَفُورُ) (او توانا و آمرزنده است.)
(الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ) (..پروردگار توانا و بخشندهات..)
و نظائر آن. اینها ظاهرا برای فهماندن این حقیقت است که
خدا در عین
عزّت و توانائی کارهایش از روی حکمت و مصلحت است و در عین حال مهربان، بخشاینده، وهاب، دانا، پسندیده و... است نباید از
عزت خدا بهراسید.
گاهی در مقام تهدید آمده:
(وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ) (...خداوند بر كيفر آنها توانا و داراى مجازات است.)
در بعضی از آیات آمده:
(اِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌ عَزِیزٌ) (...خداوند توانا و شكستناپذير است.)
ظاهرا مراد از عزیز در این آیات منیع و دافع است یعنی
خدا قوی است کسی او را زبون نتواند کرد و عزیز و منیع است که کسی به مقام و سلطنت او نرسد. آیه چنین است
(... وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ اِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌ عَزِیزٌ) شاید قوی اشاره به اصل قدرت و عزیز اشاره به عملی کردن آن باشد یعنی هم نیرومند است و هم بر اعمال آن تواناست و شاید در آیاتی نظیر آیه فوق نیز این عنایت تصوّر شود.
عزیز گاهی به معنی سخت و دشوار آمده مثل
(وَ ما ذلِکَ عَلَی اللَّهِ بِعَزِیزٍ) (و اين كار براى
خدا مشكل نيست.)
(عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ) (...رنجهاى شما بر او سخت است...)
ایضا به معنی گرامی و محترم آمده نحو
(وَ ما اَنْتَ عَلَیْنا بِعَزِیزٍ) (...و تو در برابر ما قدرتى ندارى.)
هکذا به معنی حکمران و شخص قدرتمند آمده است، مثل
(امْرَاَتُ الْعَزِیزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ) (...همسر عزيز، غلامش را به سوى خود دعوت مىكند...)
(یا اَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنا وَ اَهْلَنَا الضُّرُّ) (...اى
عزیز مصر! ما و خاندان ما را پريشانى و
قحطی فرا گرفته...)
در آیه
(ذُقْ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ) (...بچش كه به پندار خود بسيار توانا و بزرگوار بودى!)
گفتهاند: بر سبیل
استهزاء و تهّکم است.
اَعِزَّة جمع عزیز است
(وَ جَعَلُوا اَعِزَّةَ اَهْلِها اَذِلَّةً) «عزیزان اهل شهر را ذلیلان گردانند.»
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «عزز»، ج۴، ص۳۳۸-۳۴۱.