عَرْض (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عَرْض (به فتح عین و سکون راء) از
واژگان قرآن کریم به معنای ظهور و اظهار و به معنای وسعت نیز به کار رفته است و
عَرَض (به فتح عین و راء) در
قرآن به متاع دنیا اطلاق شده است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
اِعراض (به کسر الف) به معنای روگردانی،
تَعریض (به فتح تاء) به معنای ضد تصریح و آن به کنایه سخن گفتن،
عَریض (به فتح عین) به معنای وسیع و کثیر و
عُرْضَه (به ضم عین و فتح ضاد) به معنای در معرض واقع شدن است.
عَرْض به معنای ظهور و اظهار است، چنانکه در
الصحاح و
اقرب الموارد بیان شده.
در
مجمع البیان از
زجّاج نقل شده که اصل آن به معنی ناحیه شیء است و عرض خلاف طول از آن میباشد.
عَرَض در قرآن به متاع دنیا اطلاق شده است، مثل
(تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ) (...شما متاع ناپايدار
دنیا را مىخواهيد؛ ولى
خداوند، سراى ديگر را براى شما مىخواهد...)
در مجمع البیان فرموده: بر هر چیز ناپایدار عرض گویند و گفتهاند: «الدُّنْیَا عَرَضٌ حَاضِرٌ»
قول
راغب اصفهانی نیز چنین است.
گوئی از این جهت متکلمون به عرض در مقابل
جوهر عرض گفتهاند که ثبات ندارد. به نظر میآید متاع دنیا را از آنجهت عرض گفتهاند که خودنمائی میکند.
عَرْض به معنای اظهار و آشکار کردن:
(وَ عَرَضْنا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکافِرِینَ عَرْضاً) «آن روز
جهنّم را بر
کفّار به طرز مخصوصی آشکار میکنیم.»
(وَ عَلَّمَ آدَمَ الْاَسْماءَ کُلَّها ثُمَ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ) (سپس، تمامى علم اسماء (علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات) را به
آدم آموخت. آنگاه آنها را به
فرشتگان عرضه داشت...)
(وَ عُرِضُوا عَلی رَبِّکَ صَفًّا) «در حال صف بر
پروردگار آشکار میشوند یا نشان داده میشوند.»
(فَلَمَّا رَاَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ اَوْدِیَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِیحٌ فِیها عَذابٌ اَلِیمٌ) «چون آنرا آشکارا دیدند که به سوی وادیشان میآید گفتند. این باد یا ابری است که به ما باران خواهد باراند، نه بلکه آن بادی است دارای عذاب دردناک.»
ضمیر. «رَاَوْهُ» شاید به عذاب موعود راجع باشد که از «بِما تَعِدُنا» در آیه قبل به نظر میآید و شاید ضمیر مبهم باشد که «عارِضاً» آنرا توضیح می دهد. عارض به معنی ظاهر شونده است. از آیه روشن میشود که آن عارض باد بود «رِیحٌ فِیها عَذابٌ» گفتهاند آن تکهی ابری بود که در افق نمایان شد و باد به وسیله آن شروع به وزیدن گرفت.
عَرْض به معنای وسعت:
(سابِقُوا اِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ) (به پيش تازيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتى كه پهنه آن مانند پهنه
آسمان و
زمین است...)
(وَ سارِعُوا اِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْاَرْضُ) (و شتاب كنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى كه وسعت آن، آسمانها و زمين است...)
مراد از عرض در این دو آیه ظاهرا وسعت است و آن یکی از معانی شایع عرض است چنانکه در مجمع البیان و
قاموس المحیط و
اقرب الموارد بیان شده است.
در
تفسیر المیزان فرموده: مراد از عرض وسعت و آن استعمال شایع است.
ظاهرا «السَّماءِ» در آیه اول برای جنس است، علی هذا آن مطابق با «السَّماواتُ» در آیه دوم میباشد، و چون در آیه اول «کَعَرْضِ» با کاف تشبیه آمده ظاهرا آن در آیه دوم نیز در نظر است یعنی «عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضِ.»
آیا مراد از این تشبیه نشان دادن وسعت بهشت است و یا حقیقتا همه جا در
قیامت بهشت خواهد بود؟ آیا مراد از سموات و ارض همه
جهان است و یا فقط
منظومه شمسی است؟ به نظر میآید مراد نشان دادن وسعت بهشت است نه اینکه آن تمام عالم را خواهد گرفت. به نظر بعضی آیه دوم درباره سابقین و
مقرّبین است و آیه اول در خصوص عامه مؤمنان، و بهشت گروه عامه از بهشت گروه
مقرّبین اوسع است که فرموده «عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْاَرْضُ» و درباره گروه سابقین آمده «عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ.» در ذیل آیه اوّل آمده «اُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ» و این مطلق اهل ایمان را میرساند ولی ذیل آیه دوم و ما بعدش اوصافی آمده از قبیل «یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ...» و آن با
مقرّبین سازگار است.
در مجمع البیان فرموده: از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده که گفتند. هرگاه آسمانها و زمین وسعت بهشت باشد پس جهنّم در کجا خواهد بود؟! فرمود:
«سُبْحَانَ اللَّهِ اِذَا جَاءَ النَّهَارُ فَاَیْنَ اللَّیْلُ.»این حدیث در
تفسیر ابن کثیر نیز به چند طریق نقل شده که
هرقل امپراطور
روم به آن حضرت نوشت: تو مرا به بهشتی که وسعت آن آسمانها و زمین است دعوت میکنی پس آتش کجاست؟! حضرت فرمودند:
«سُبْحَانَ اللَّهِ فَاَیْنَ اللَّیْلُ اِذَا جَاءَ النَّهَارُ.» تفسیر المیزان آنرا از مجمع البیان و
درّ المنثور نقل کرده و در توجیه حدیث ضمن بیان مفصّلی فرموده به گمانم روایت ناظر به آن است که در قیامت مثل دنیا تزاحم نیست سموات و ارض در عین اینکه ظرف بهشتاند ظرف آتش نیز هستند.
نگارنده گوید: به نظر میآید مطلب چنین باشد که درباره گفتگوی اهل بهشت با اهل آتش و دیدن همدیگر آیات بسیار است قهرا از تزاحم دنیا در
آخرت خبری نیست و شاید آخرت در ظرفی بهشت و در ظرفی جهنّم باشد مثل وضع
جنّ و
انس در دنیا و شاید مکانهای هر دو غیر از هم باشد که آیات بهشت فقط مفید وسعتاند نه اینکه آن همهجا را خواهد گرفت چنانکه در گذشته گفتیم.
اعراض به معنای روگردانی است. در واقع برای آن است که شخص معرض خلاف جانب امر را در پیش میگیرد. در
اقرب الموارد میگوید: حق آن است که همزه آن برای صیرورت باشد.
تَعریض به معنای ضد تصریح و آن به کنایه سخن گفتن است. در مجمع البیان فرموده: «و هو ان تضمّن الکلام دلالة علی ما ترید.»
(وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّساءِ) (و گناهى بر شما نيست كه به طور كنايه، از زنانى كه همسرانشان مردهاند
خواستگاری كنيد، و يا بىآنكه اظهار كنيد در دل تصميم بگيريد...)
مراد از آن خواستگاری از زن به اشاره است، زنی که در
عده وفات است. گوئی با گوشه سخن خواستگاری میکند.
عَریض به معنای وسیع و کثیر است.
(وَ اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ) (و هر گاه به انسان غافل و بىخبر نعمت دهيم، روى مىگرداند و با حال
تکبّر از
حق دور مىشود...)
عریض به معنی وسیع و کثیر است چنانکه در «وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا...» گذشت. و ظاهرا مراد از دعا در آیه تضرّع و جزع است مثل
(اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً) (هنگامى كه بدى به او رسد بىتابى مىكند.)
عُرْضَه به معنای در معرض واقع شدن است.
(وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِاَیْمانِکُمْ اَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ..) «خدا را معرض سوگندهای خویش قرار ندهید سوگندهائی که یاد کردهاید تا نیکی و
تقوی و اصلاح بین الناس نکنید، زیرا خدا دوست ندارد نام او وسیله امتناع از نیکی باشد.»
عرضه آن است که در معرض چیزی واقع شود، مثل: «الْمَرْاَةُ عُرْضَةٌ لِلنِّکَاحِ- الدَّابَّةُ عُرْضَةٌ لِلسَّفَرِ- الْغِذَاءُ عُرْضَةٌ لِلْاَکْلِ.» راغب اصفهانی گفته است: «الْعُرْضَةُ ما یُجْعل مَعْرَضاً للشّیء.»
ظاهرا مراد از آن در آیه این است که خدا را معرض و مورد قسم قرار بدهند در عدم انجام کارهای نیک.
در
تفسیر عیاشی از
امام باقر و
امام صادق (علیهماالسّلام) درباره آیه نقل شده... آن این است که کسی
سوگند یاد میکند تا با برادرش سخن نگوید و نظیر آن یا با مادرش تکلم نکند.
«قَالَ: یُعْنَی الرَّجُلُ یَحْلِفُ اَنْ لَا یُکَلِّمَ اَخَاهُ وَ مَا اَشْبَهَ ذَلِکَ او لَا یُکَلِّمَ امه.»در حدیث دیگر در مجمع البیان و تفسیر عیّاشی از
ایّوب خزّاز از امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده میفرمود: به خدا قسم یاد نکنید، نه راست و نه
دروغ که خدا فرماید «وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِاَیْمانِکُمْ» و چون مردی از مردی درباره اصلاح استمداد کند که میان او و شخص دیگر سازش دهد، نگوید: من قسم یاد کردهام که اینکار نکنم آن است قول خدا «وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِاَیْمانِکُمْ اَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ.»
روایت دوم مفید دو مطلب است یکی نهی از مطلق
قسم، دیگری نهی از قسم خوردن که کار نیک نکند.
(وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ) «برگشتند و عمل نکردند در حالیکه در دل نیز از آن اعراض کرده و به آن بیاعتنا بودند.»
این تعبیر در چند آیه دیگر آمده است شاید مراد از «تَوَلَّوْا» اعراض ظاهری و از «مُعْرِضُونَ» اعراض قلبی باشد.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «عرض»، ج۴، ص۳۲۳-۳۲۶.