عَجْز (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عَجْز (به فتح عین و سکون جیم) از
واژگان قرآن کریم به معنای ناتوانی است.
عَجوز چهار بار در
قرآن کریم به کار رفته است.
اَعجاز دو بار در قران کریم به کار رفته است و هر دو درباره عذاب
قوم عاد است.
مشتقات
عَجْز که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
عَجَزْتُ (به فتح عین، جیم و سکون زاء) به معنای ناتوان هستم؛
اَعْجازُ (به فتح الف و سکون عین) به معنای ریشهها؛
نُعْجِزَ (به ضم نون، سکون عین و کسر جیم) به معنای عاجز هستیم؛
مُعْجِزِینَ (به ضم میم، سکون عین و کسر جیم) به معنای عاجز کننده؛
عَجُوزٌ (به فتح عین) به معنای پیرزن است.
عَجْز به معنای ناتوانی است.
«عجز عنه عجزا: ضعف عنه ای لم یقتدر علیه.» اِعجاز به معنای عاجز کردن است.
اَعجاز (به فتح الف) به معنای ریشهها است. مفرد آن عجز است.
عَجوز به معنای پیرزن است. به واسطه عاجز بودن از کارهای بسیار، به پیزرن عجوز گفته شده است.
در
اقرب الموارد گفته: آن وصف خاصّ پیرزن است. جمع آن عُجُز (به ضمّ عین و جیم) و عَجَائِز است.
به مواردی از
عَجْز که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(یا وَیْلَتی اَ عَجَزْتُ اَنْ اَکُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ) (واى بر من! آيا من ناتوانتر از آن هستم كه مانند اين زاغ باشم.)
در
مفردات آمده: عجز
انسان قسمت مؤخّر اوست، مؤخّر غیر انسان نیز به آن تشبیه شده است.
(کَاَنَّهُمْ اَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ) (كه مردم را همچون تنههاى
نخل، ريشه كن شده از جا برمىكند.)
اصل عجز تاخّر از شیء و حصول در آخر آن است، در تعارف اسم شده به قصور از چیزی و آن ضدّ قدرت است.
(وَ اَنَّا ظَنَنَّا اَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِی الْاَرْضِ)«ما دانستیم که هرگز
خدا را عاجز نتوانیم کرد.»
(وَ ما اَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ) «شما عاجز کننده خدا نیستید و از اراده و فعل او جلوگیری نتوانید کرد.»
(کَاَنَّهُمْ اَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَةٍ) (آن قوم مانند تنههاى پوسيده نخل.)
اَعجاز دو بار در قرآن به کار رفته و هر دو درباره عذاب
قوم عاد است.
.
(وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ اُولئِکَ اَصْحابُ الْجَحِیمِ) «آنانکه در ابطال آیات ما تلاش میکنند و گمان دارند که ما را عاجز میکنند، آنها یاران جحیم هستند.»
مُعاجِزه به معنای عاجز کردن است. مسابقه نیز معنی شده که طرفین در صدد عاجز کردن یکدیگر هستند. شاید منظور از آن فکر معاجزه باشد.
(قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا) (گفت: «اى واى بر من! آيا من فرزند مىآورم در حالىكه پيرزنم و اين شوهرم پيرمردى است.)
(فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ) (در اين هنگام همسرش جلو آمد در حالىكه از خوشحالى و تعجّب فرياد مىكشيد، به صورت خود زد و گفت: (آيا پسرى خواهم آورد با اينكه پيرزنى نازا هستم.))
(فَنَجَّيْنَاهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ. إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ) (ما او و تمامى خاندانش را نجات داديم، جز پيرزنى كه در ميان بازماندگان بود.)
(إِذْ نَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ. إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ) (او و خاندانش را همگى نجات داديم، مگر پيرزنى كه از بازماندگان بود.)
«اَعجاز» دو بار در قران کریم به کار رفته است.
«عجوز» چهار بار در قرآن کریم به کار رفته است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «عَجز»، ج۴، ص۲۹۴-۲۹۳.