• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علوم حوزوی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



‌به‌ طور کلی، عمده دانشها و موضوعات‌ درسی در مدارس‌ و مراکز آموزشی در این مقاله آورده می شود.



ضرورت‌ آشنایی مسلمانان غیرعرب‌ با زبان‌ عربی و نگرانی از درک نادرست‌ قرآن‌ و حدیث‌ موجب‌ تدوین‌ قواعد دستوری زبانِ عربی شد، چنانکه‌ سیبویه‌ (متوفی نیمه دوم‌ قرن‌ دوم‌) نخستین‌ اثر در این‌ زمینه‌ را به‌ نام‌ الکتاب‌ تألیف‌ کرد. الکتاب‌ سیبویه‌ تا چند قرن‌ از اصلیترین‌ کتابهای درسی در این‌ موضوع‌ بوده‌ است‌.
[۲] ابن‌زبیر، کتاب‌ صله الصله، ج۱، ص‌ ۱۴۷.
[۴] ابن‌عماد، ج‌ ۴، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۳، ص‌ ۱۰۲، ابن‌عماد.
کتابهای درسی صرف‌ و نحو و لغت‌ در بیش‌تر مدارس‌ قدیم‌ جهان‌ اسلام‌، علاوه‌ بر الکتاب‌ سیبویه‌، عبارت‌ بوده‌ است‌ از: الایضاح‌ فی النحو اثر ابوعلی فارسی (متوفی ۳۷۷) و الجمل‌ فی النحو اثر عبدالقاهر جرجانی (متوفی ۴۷۴) که‌ به‌ جرجانیه‌ معروف‌ است‌.
[۵] ج‌ ۲، ستون‌ ۶۰۲، حاجی خلیفه‌.
[۶] ۴۵، صدیق‌ حسن‌خان‌، ج‌ ۳، ص‌ ۳۱، ابجدالعلوم‌، ج‌ ۲، بیروت‌ ۱۳۹۵، ج‌ ۳.

از قرن‌ هفتم‌ به‌ بعد هم‌ تدریس‌ این‌ کتابها متداول‌ شد: الفیه‌ اثر ابن‌معطی مغربی (متوفی ۶۲۸)؛ الکافیه و الشافیه اثر ابن‌حاجب‌ نحوی (متوفی ۶۴۶) و شرح‌ رضیالدین‌ استرآبادی بر آن‌؛ العزّی فی التصریف‌ اثر ابراهیم‌ زنجانی (متوفی پس‌ از ۶۵۵) و شرح‌ تفتازانی بر آن‌؛ کتاب‌ مشهور و بسیار متداول‌ الفیه‌ اثر ابن‌مالک‌ اندلسی (متوفی ۶۷۲) و شروح‌ فراوان‌ آن‌ مثل‌ شرح‌ ابن‌ناظم‌، ابن‌عقیل‌ و سیوطی؛ کتاب‌ اجتهادی مغنی اللبیب‌ در نحو اثر ابن‌هشام‌ انصاری مصری (متوفی ۶۷۱)؛ مقدمه الا´جرومیه اثر محمدبن‌ محمدبن‌ داود صنهاجی معروف‌ به‌ ابن‌اجروم‌ (متوفی ۷۲۳)؛ الهدایه اثر مؤلفی نامعلوم‌؛ صمدیه‌ (الفوائد الصمدیّـه) اثر بهاءالدین‌ عاملی (متوفی ۱۰۳۰) و کتابهای دیگری که‌ برخی از آن‌ها تاکنون‌ نیز در مدارس‌ علمیه‌ و دانشگاههای جهان‌اسلام‌، کتاب‌ درسی است‌.
[۷] ابجدالعلوم‌،صدیق‌ حسن‌خان‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲۹۴.
[۸] عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۷۰ـ۷۱.
[۹] ج‌ ۱، ستون‌ ۱۵۱، ۱۵۵، ج‌ ۲، ستون‌ ۱۴۲۷، ۱۹۷۶، تنکابنی، ص‌ ۴۰ـ۴۳، حاجی خلیفه‌.
[۱۰] ۷ فضل علیبن‌ عبدالکریم‌ صفای تبریزی، ج۱، ص‌ ۴.
[۱۱] علی اکبر شهابی، «آموزش‌ و پرورش‌ در مکاتب‌ و مدارس‌ قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۳۶.



برای درک‌ درست‌ معانی قرآن‌ و بویژه‌ برای اثبات‌ اعجاز قرآن‌ علم‌ بلاغت‌، که‌ شامل‌ معانی و بیان‌ و بدیع‌ است‌، بنیاد نهاده‌ شد. دانشمندان‌ مسلمان‌ ابتدا در ضمن‌ کتابهای نحوی و تفسیری به‌ این‌ مباحث‌ توجه‌ نشان‌ دادند و بزودی از قرن‌ چهارم‌ به‌ بعد به‌ تألیف‌ کتابهای مستقل‌، در باره شاخه‌های مختلف‌ علوم‌ بلاغی پرداختند.


یکی از مهمترین‌ دانشها در برنامه تحصیلی، تفسیر و قرائت‌ قرآن‌ بود. به‌ دلیل‌ ارتباط‌ قرآن‌ با مباحث‌ لغوی و فقهی و کلامی و جز آن‌، از یک‌ سو مفسران‌ میبایست‌ تواناییهای علمی معتنابهی میداشتند و از سوی دیگر دانشمندان‌ سایر رشته‌های علوم‌ دینی نیز می بایست‌ با تفسیر آشنا میبودند. علم‌ قرائت‌ با مطالعات‌ معانی واژه‌ها و اِعراب‌ کلمات‌ و ترکیبات‌ قرآن‌ و قرائتهای گوناگون‌ آن‌ پیوند داشت‌.
[۱۲] محمد عبدالحیبن‌ عبدالکبیر کتانی، نظام‌ الحکومه النبویه المسمی التراتیب‌ الاداریه، ج‌ ۱، ص‌ ۴۰ـ۴۷، .
[۱۳] منیرالدین‌ احمد، نهاد آموزش‌ اسلامی: آموزش‌ و پرورش‌ اسلامی و پایگاه‌ اجتماعی دانشمندان‌ تا سده پنجم‌ هجری در پرتو تاریخ‌ بغداد خطیب‌ بغدادی، ج۱، ص‌ ۵۲.
صحابه‌ و تابعین‌ از همان‌ آغاز به‌ تعلیم‌ دانسته‌های خود از قرآن‌ و قرائات‌ مختلف‌ اهتمام‌ تمام‌ میورزیدند، گرچه‌ فراگیری همه قرائتها برای شاگردان‌ الزامی نبود. فراهم‌ آمدن‌ و تدوین‌ برخی از کتابهای مطالعات‌ قرآنی حاصل‌ تدریس‌ استادان‌ بوده‌ است‌، چنانکه‌ تفسیرِ طبری معروف‌ به‌ جامع‌البیان‌ از جلسات‌ املای او بر برخی از شاگردانش‌ حاصل‌ آمده‌ است‌.
[۱۴] احمدبن‌ علی خطیب‌ بغدادی، تاریخ‌ بغداد، ج‌ ۲، ص‌ ۱۶۴.
[۱۵] یاقوت‌ حموی، معجم‌الادباء، ج‌ ۱۸، ص‌ ۴۲۹.

در علم‌ قرائات‌، تدریس‌ این‌ کتابها بیش‌تر رایج‌ بوده‌ است‌: التیسیر فی القراءات‌ السبع‌، اثرِ ابوعمرو عثمان‌بن‌ سعید دانی (متوفی ۴۴۴)؛ الکنز فی القراءات‌ العشر، اثر نجم‌الدین‌ عبداللّه‌ واسطی (متوفی ۵۲۱)؛ ارشاد المبتدی و تذکره المنتهی فی القراءات‌ العشر، اثر ابوالعزّ قلانسی واسطی (متوفی ۵۲۱)؛ کتاب‌ ایضاح‌ الرموز و مفتاح‌ الکنوز (نام‌ دیگر آن‌: مجمع‌السرور)، اثر شمس‌الدین‌ قباقبی حلبی (متوفی ۸۴۹)؛ منظومه شاطبیه‌ موسوم‌ به‌ قصیده حرز الامانی و وجه‌ التهانی، اثر ابومحمد قاسم‌بن‌ فیره‌ شاطبی (متوفی۵۹۰)؛ تحریرالتیسیر فی القراءات‌ السبع‌ و نیز المقدمه الجزریه فی علم‌ التجوید، اثر شمس‌الدین‌ ابن‌ جزری متوفی ۸۳۳.
[۱۶] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۷۴ـ ۷۵.
[۱۷] صدیق‌ حسن‌خان‌، ابجدالعلوم‌، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۸.
[۱۸] عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳ـ ۱۴.
[۱۹] ج‌ ۱، ستون‌ ۶۶، ۵۲۰۹، حاجی خلیفه‌.

علاوه‌ بر فراگیری علم‌ قرائات‌ و تجوید، علم‌ تفسیر نیز در مدارس‌ تدریس‌ میشد. از جمله‌ مهمترین‌ تفاسیری که‌ کتاب‌ درسی شد، این‌ آثار بوده‌ است‌: معالم‌ التنزیل‌ یا تفسیر بغوی، اثر حسین‌بن‌ مسعود بَغَوی فَرّاء (متوفی ۵۱۶)؛ الکشّاف‌ عن‌ حقائق‌ التنزیل‌ و عیون‌ الاقاویل‌ فی وجوه‌ التأویل‌، اثر جاراللّه‌ زمخشری (متوفی ۵۳۸)؛ مفاتیح‌ الغیب‌ معروف‌ به‌ تفسیر کبیر، اثر فخررازی (متوفی ۶۰۶)؛ مجمع‌البیان‌ فی تفسیرالقرآن‌، اثر فضل‌بن‌ حسن‌ طبرسی (متوفی ۵۶۰) و انوار التنزیل‌ و اسرار التأویل‌، اثر بیضاوی
[۲۰] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۷۶.
[۲۱] عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹.
که‌ بر هر یک‌ از آن‌ها بویژه‌ تفسیر زمخشری و بیضاوی شروح‌ و حواشی بسیاری نوشته‌ شده‌ است‌.
[۲۲] ج‌ ۱، ستون‌ ۱۸۶ـ۱۹۴، ج‌ ۲، ستون‌ ۱۴۷۷ـ۱۴۸۴، حاجی خلیفه‌.
[۲۳] ۲۳۱، صدیق‌ حسن‌خان‌، ابجد العلوم، ج‌ ۳، ص‌ ۲۲۴.
[۲۴] عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۴۰ـ ۴۷.
واحدی نیشابوری نیز سه‌ تفسیر بسیط‌، وسیط‌ و وجیز داشته‌ که‌ مدرّسان‌ در درسشان‌ از آن‌ها بهره فراوان‌ می برده‌اند.


به‌ دلیل‌ حجیت‌ و اعتبار مطلق‌ گفتار و کردار پیامبر در نزد مسلمانان‌، پس‌ از قرآن‌ و علوم‌ وابسته‌ به‌ آن‌، حدیث‌ از قدیمترین‌ و پراهمیت‌ترین‌ دانشها و حفظ‌ و نقل‌ آن‌ از صدر اسلام‌ به‌ بعد محل‌ اهتمام‌ صحابه‌ و همه مسلمانان‌ بوده‌ است‌؛ با اینهمه‌، بیش‌ از ۱۵۰ سال‌ طول‌ کشید تا حدیث‌ به‌ صورت‌ شاخه‌ای از دانش‌ اسلامی تکامل‌ یافت‌. شش‌ کتابِ رسمیِ حدیثِ اهل‌سنت‌ (صحاح‌ ستّه‌)، از نیمه دوم‌ سده دوم‌ به‌ بعد به‌ نگارش‌ در آمد.
[۲۶] منیرالدین‌ احمد، نهاد آموزش‌ اسلامی: آموزش‌ و پرورش‌ اسلامی و پایگاه‌ اجتماعی دانشمندان‌ تا سده پنجم‌ هجری در پرتو تاریخ‌ بغداد خطیب‌ بغدادی، ج۱، ص‌ ۵۴.
محدّثان‌ علاوه‌ بر روایت‌ و قرائت‌ احادیث‌ بر شاگردان‌، برخی از کتابهای مهم‌ را نیز تدریس‌ میکرده‌اند، از جمله‌: صحیح‌ بخاری، صحیح‌ مسلم‌، سنن‌ ابی داود، صحیح‌ ترمذی، سنن‌ نسائی، سنن‌ابن‌ماجه‌ که‌ در میان‌ اهل‌ سنّت‌ و جماعت‌ تدریس‌ میشده‌ و این‌ سنّت‌ تاکنون‌ نیز در مدارس‌ و مساجد، بویژه‌ تدریس‌ صحیح‌ بخاری و مسلم‌، ادامه‌ یافته‌ است‌.
[۲۷] صدیق‌ حسن‌خان‌، ابجدالعلوم‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲۲۵.
[۲۸] صدیق‌ حسن‌خان‌، ابجدالعلوم‌، ج‌ ۲، ص‌۲۲۸.
[۲۹] صدیق‌ حسن‌خان‌، ج‌ ۳، ج‌ ۲، ص‌۲۳۲، ۲۶۵.
[۳۰] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۷۱ـ۷۲.
[۳۱] عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰ـ۲۳.
[۳۲] ج‌ ۲، ستون‌ ۶۳۹، حاجی خلیفه‌.
تدریس‌ کتابهای دیگری چون‌ مصابیح‌السنه اثر حسین‌بن‌ مسعود بغوی، مشارق‌الانوار النبویه من‌ صحاح‌ الاخبارالمصطفویه اثر رضی الدین‌ حسن‌ صاغانی نیز در برخی مدارس‌ و مساجد جامع‌ معمول‌ بود.
[۳۳] ابن‌بطوطه‌، رحله ابن‌ بطوطه، ج‌ ۱، ص‌ ۲۲۵.
[۳۴] عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج۱، ص‌ ۲۵.
[۳۵] ج‌ ۲، ستون‌ ۱۶۹۸، حاجی خلیفه‌.
در میان‌ شیعیان‌ نیز از همان‌ عصر امامان‌، سنّت‌ روایتِ حدیث‌ رواج‌ یافت‌ و شاگردان‌ امامان‌، نوشته‌های خود را بر دیگران‌ قرائت‌ میکردند و به‌ آنان‌ تعلیم‌ می دادند. اولین‌ حلقه‌های درس‌ را امامان‌ تشکیل‌ دادند و به‌ شاگردانشان‌ توصیه‌ کردند که‌ آموخته‌های خود را به‌ دیگران‌ بیاموزند.
[۳۶] احمدبن‌ علی نجاشی، فهرست‌ اسماء مصنّفی الشیعه المشتهر ب رجال‌النجاشی، ج۱، ص‌ ۱۰.
گذشته‌ از شمار زیادی حدیث‌، که‌ در ارزش‌ و ضرورت‌ تعلیم‌ و نشر دانش‌ روایت‌ شده‌، گزارشهایی از حلقه‌های درس‌ امامان‌ شیعه‌ و شاگردانشان‌ در روزگاری که‌ تضییقات‌ و دشواریها کاهش‌ یافته‌ بود، در دست‌ است‌.
[۳۸] ابن‌طاووس‌، المجتنی من‌ الدعاء المجتبی، ج۱، ص‌ ۲۷.
از رهگذر همین‌ فرآیند و جهت‌گیری تعلیمی، مجموعه آثار حدیثی شیعه‌ در طول‌ ۲۵۰ سال‌، بویژه‌ در دوره امامت‌ حضرت‌ باقر و صادق‌ علیهماالسلام‌، تدوین‌ شد، که‌ در میان‌ محققان‌ به‌ «اصول‌ اربعمأه‌» شهرت‌ دارد. پس‌ از تألیف‌ کتابهای چهارگانه حدیثیِ شیعه‌ ( کافی، من‌ لایحضره‌ الفقیه‌، استبصار و تهذیب‌ الاحکام‌) نیز این‌ سنّت‌ استمرار یافت‌، همچنانکه‌ محدّثان‌ بزرگ‌ نیز با برگزاری مجالس‌ روایت‌ حدیث‌، به‌ انتقال‌ دانسته‌های خود اقدام‌ کردند؛ مثلاً ابن‌بابویه‌، در سفر خود به‌ خراسان‌، در نیشابور و مشهد مجلس‌ حدیث‌ داشت‌ که‌ کتاب‌ امالی حاصل‌ آن‌ مجالس‌ است‌.
برای فراگیری علوم‌ مرتبط‌ با حدیث‌، کتابهایی چون‌ مقدمه ابن‌صلاح‌ شهرزوری و تدریب‌الراوی سیوطی و نخبهالفِکَر فی مصطلح‌ اهل‌الأثر ابن‌حجر عسقلانی تدریس‌ میشده‌ است‌.
[۳۹] ۳۰۶، صدیق‌ حسن‌خان‌، ابجدالعلوم‌، ج‌ ۲، ص‌ ۶۶.
[۴۰] ۲۷، عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، ج‌ ۱، ص‌ ۲۵، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی.
[۴۱] عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۲۵ـ۳۹.
[۴۲] ۷۱، محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، ج۱، ص‌ ۶۹.



در میان‌ علوم‌ اسلامی، مجالس‌ درس‌ فقه‌ بسیار پر رونق‌ بود، شاید بدین‌ علت‌ که‌ فقیه‌ در نزد مردم‌ از جایگاه‌ والاتری نسبت‌ به‌ دیگر عالمان‌ دینی برخوردار بود و از سوی دیگر برخی از مناصب‌ حکومتی از جمله‌ قضا نصیب‌ فقیهان‌ میشد. نقش‌ فقه‌ در جوانب‌ مختلف‌ زندگی فرد مسلمان‌ نیز قطعاً بر این‌ رواج‌ و رونق‌ افزوده‌ است‌. در مجلس‌ درس‌ ابوحامد اسفراینی (متوفی ۴۰۶)، پیشوای مذهب‌ شافعی، در مسجد عبداللّه‌بن‌ مبارک‌ در بغداد بین‌ سیصد تا هفتصد تن‌ حاضر می‌شدند
[۴۳] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج‌ ۹، ص‌ ۲۶۲.
. تدریس‌ فقه‌ را گاه‌ قاضیان‌ بر عهده‌ داشتند. بر پایه بعضی از گزارشها تدریس‌ در برخی از مدارس‌ شام‌ به‌ قاضی شمس‌الدین‌ حامدبن‌ ابی العمید قزوینی (متوفی ۶۳۶) و تدریس‌ در مدرسه مستنصریه‌ و نظامیه بغداد به‌ قاضی القضاه محیی الدین‌ محمدبن‌ یحیی بن‌فضلان‌ (متوفی ۶۳۱) واگذار شده‌ بود.
[۴۴] محمدبن‌ احمد ذهبی، سیراعلام‌النبلاء، ج‌ ۲۲، ص‌ ۳۶۷.
[۴۶] قلقشندی، ج‌ ۱، ص‌ ۲۹۲.
[۴۷] ابن‌قاضی شهبه‌، طبقات‌الشافعیه، ج‌ ۴، ص‌ ۸۵.
تدریس‌ قاضی در مدرسه‌، کار رسیدگی او را به‌ موقوفه‌های آن‌ آسان‌ میکرد.
[۴۸] قلقشندی، ج‌ ۱، ص‌ ۲۹۲.
در عین‌ حال‌ نمونه‌هایی از منع‌ تدریس‌ قضات‌ در مدارس‌ و مراکز علمی نیز در دست‌ است‌. واقف‌ خانقاه‌ شیخو تصریح‌ کرده‌ است‌ که‌ مدرّس‌ نباید قاضی باشد.
[۴۹] عبدالرحمان‌بن‌ ابی بکر سیوطی، بغیه الوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج‌ ۲، ص‌ ۲۶۶.
احتمالاً علتِ این‌ منع‌ آن‌ بوده‌ که‌ قاضیانِ مدرّس‌، فرصت‌ کافی برای تدریس‌ نداشته‌اند یا اینکه‌ واقفان‌ نمی خواسته‌اند قاضیان‌ از نزدیک‌ بر امر موقوفات‌ مدارس‌ و مراکز علمی نظارت‌ و اشراف‌ داشته‌ باشند.

۵.۱ - کتابهای فقه شافعی

پیروان‌ هر مذهب‌ فقهی معمولاً کتابهای فقهی مذهب‌ خویش‌ را تدریس‌ میکردند. کتابهای درسی فقه‌ شافعی عبارت‌ بود از: مختصرالمُزَنی، اثر اسماعیل‌بن‌ یحیی مُزَنی (متوفی ۲۶۴) شاگرد محمدبن‌ ادریس‌ شافعی؛ کتاب‌ التنبیه‌ فی فروع‌الشافعیه، و المهذّب‌ فی فقه‌الامام‌ الشافعی، هر دو اثر ابواسحاق‌ شیرازی (متوفی ۴۷۶)؛ الوسیط‌ از ابوحامد غزالی (متوفی ۵۰۵)؛ الحاوی الصغیر فی الفروع‌، از نجم‌الدین‌ عبدالغفاربن‌ عبدالکریم‌ قزوینی (متوفی ۶۶۵)؛ روضه الطالبین‌ و عمده المتقین‌، و منهاج‌الطالبین‌، هر دو از یحیی بن‌ شرف‌ نَوَوی (متوفی ۶۷۶). در اصول‌ فقه‌ علاوه‌ بر المستصفی' و المنخولِ ابوحامد غزالی و المحصولِ فخرالدین‌ رازی، کتاب‌ جمع‌ الجوامع فی اصول‌الفقه‌ اثر تاج‌الدین‌ سُبْکی (متوفی ۷۷۱) نیز تدریس‌ میشده‌ است‌.
[۵۰] یحیی بن‌ شرف‌ نووی، التقریب‌ والتیسیر لمعرفه سنن‌البشیر والنذیر، ج‌ ۱، ص‌ ۳.
[۵۱] عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۴۷ـ ۴۸.
[۵۲] نوراللّه‌ کسائی، مدارس‌ نظامیه‌ و تأثیرات‌ علمی و اجتماعی آن‌، ج۱، ص‌ ۱۳۵.


۵.۲ - کتابهای فقه حنفی

در فقه‌ حنفی این‌ کتابها تدریس‌ میشده‌ است‌: الجامع‌الکبیرِ محمدبن‌ حسن‌ شیبانی (متوفی ۱۸۹)؛ المختصر قدوری بغدادی (متوفی ۴۲۸) و الهدایه برهان‌الدینِ بخاری مرغینانی (متوفی ۵۹۳) که‌ شروح‌ و حواشی بسیاری بر آن‌ها نوشته‌اند؛ کنزالدقائقِ ابوالبرکات‌ نَسَفی (متوفی ۷۱۰) و دُرَرالبحار اثر شمس‌الدین‌ یوسف‌بن‌ الیاس‌ قونْیَوی دمشقی.
[۵۳] عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۵۸ ـ۶۷.
کتابهای درسی فقه‌ حنبلی نیز عبارت‌ بوده‌ است‌ از: مختصرالخِرَقی اثر ابوالقاسم‌ عمربن‌ حسین‌ حنبلی (متوفی ۳۳۴) و المغنی فی شرح‌ مختصر الخرقی و المقنع‌ هر دو نوشته ابن‌قدامه جَماعیلی مَقدسی حنبلی.
[۵۴] عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۶۷ـ۷۰.


۵.۳ - کتابهای فقه مالکی

مالکیان‌ نیز از جمله‌ این‌ کتابها را میآموختند: المدوّنه الکبری، حاوی فتاوی مالک‌بن‌ انس‌ به‌ روایت‌ سحنون‌ (متوفی ۱۸۱)؛ المستخرجه العُتْبیه علی موطّأ مالک‌، از ابوالولید محمد قرطبی (متوفی ۲۵۵) و شرح‌ آن‌ از ابوالولید ابن‌رشدِ جَد (متوفی ۵۲۰) با نام‌ البیان‌ و التحصیل‌ و الشرح‌ و التوجیه‌ و التعلیل‌ فی مسائل‌ المستخرجه؛ کتاب‌ الرّساله، اثر ابومحمد عبداللّه‌بن‌ ابیزید مالکی قَیْروانی (متوفی ۳۸۶) که‌ شرحهای متعددی بر آن‌ نوشته‌اند.
[۵۵] عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۶۵ـ۶۷.
[۵۶] فؤاد سزگین‌، تاریخ‌ نگارش‌های عربی، ج‌ ۱، ص‌ ۶۷۴ـ۶۷۷.
[۵۷] میکلوش‌ مورانی، دراسات‌ فی مصادر الفقه‌ المالکی، ج۱، ص‌ ۱۱۰۹.


۵.۴ - کتابهای فقه شیعی

در مدارس‌ و حوزه‌های علمی شیعی طلاب‌ پس‌ از گذراندن‌ دروس‌ ادبیات‌ و منطق‌ به‌ فراگیری کتابی در اصول‌ فقه‌ روی میآوردند. برای تعلم‌ اصول‌ فقه‌ این‌ کتابها در قرون‌ مختلف‌ تدریس‌ میشده‌ است‌: الذریعه الی اصول‌ الشریعه، اثر سید مرتضی علم‌ الهدی (متوفی ۴۳۶)؛ عدة الاصول‌ شیخ‌ طوسی (متوفی ۴۶۰)؛ معارج‌الاصولِ محقق‌ حلی (متوفی ۶۷۶)، مبادی الوصول‌ الی علم‌ الاصول‌، و تهذیب‌ الاصول‌ هر دو از علامه‌ حلی (متوفی ۷۲۶)؛ بخش‌ اصول‌ معالم‌الدینِ حسن‌بن‌ زین‌الدین‌ فرزند شهید ثانی (متوفی ۱۰۱۱)؛ وافیه‌ از عبداللّه‌ محمد تونی (متوفی ۱۰۷۱) که‌ شروحی نیز بر آن‌ نوشته‌ شده‌ است‌؛ زبدة الاصول شیخ‌ بهائی (متوفی ۱۰۹۸)؛ قوانین‌الاصول‌ میرزای قمی (متوفی ۱۲۳۱)؛ الفصول‌ فی علم‌ الاصول‌ از شیخ‌ محمدحسین‌ اصفهانی (متوفی ۱۲۴۸). فرائد الاصول شیخ‌ مرتضی انصاری (متوفی ۱۲۸۱) و کفایة الاصول آخوند ملامحمد کاظم‌ خراسانی (متوفی ۱۳۲۹) که‌ شروح‌ و حواشی بسیاری بر آن‌ دو نوشته‌ شده‌، نیز به‌ عنوان‌ دو متن‌ اصول‌ فقه‌ استدلالی از زمان‌ تألیف‌ تاکنون‌ تدریس‌ میشود.
[۵۸] علیاصغر فقیهی، تاریخ‌ مذهبی قم‌: بخش‌ اول‌ از تاریخ‌ جامع‌ قم‌، ج۱، ص‌ ۲۰۱.
[۵۹] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۶۶ـ۶۷.
[۶۰] محمد ملکی، آشنایی با متون‌ درسی حوزه‌های علمیه ایران‌: شیعه‌، ج۱، ص‌ ۲۳۵ـ ۲۳۸.
در دهه‌های اخیر دو کتاب‌ اصول‌ الفقه‌ (اثر محمدرضا مظفر) و دروس‌ فی علم‌الاصول‌
[۶۱] حسن‌ صدر، تکمله امل‌الآمل‌، چاپ‌ احمد حسینی، قم‌ ۱۴۰۶.
جایگزین‌ برخی از کتابهای اصولی قدیم‌ شده‌ است‌.
[۶۲] محمد ملکی، آشنایی با متون‌ درسی حوزه‌های علمیه ایران‌: شیعه‌، ج۱، ص‌ ۲۲۱.
[۶۳] محمد ملکی، آشنایی با متون‌ درسی حوزه‌های علمیه ایران‌: شیعه‌، ج۱، ص‌۲۳۸ـ۲۳۹.
[۶۴] محمد ملکی، آشنایی با متون‌ درسی حوزه‌های علمیه ایران‌: شیعه‌، ج۱، ص‌ ۲۴۲.

کتابهای فقهی که‌ پس‌ از دوره آثار حدیثی ـ فقهی، در حوزه‌ها و مدارس‌ علمی شیعی تعلیم‌ آنها، معمول‌ بوده‌ عبارت‌اند از: المقنعه‌ شیخ‌ مفید، کتاب‌ النهایه فی مجرد الفقه‌ و الفتاوی، و المبسوط‌ هر سه‌ از شیخ‌ طوسی؛ شرایع‌ الاسلام‌ و المختصر النافع‌ محقق‌ حلّی و بعضی شروح‌ آن‌ دو؛ ارشاد الاذهان‌ الی احکام‌الایمان‌، و قواعد الاحکام‌ و تبصرهالمتعلمین‌، هر سه‌ از علامه‌ حلّی و شروح‌ متعدد آنها.
[۶۵] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۷۷ـ۷۹.

علاوه‌ بر این‌، کتاب‌ اللمعه الدمشقیه تألیف‌ شهید اول‌ (مقتول‌ در ۷۸۶) و بویژه‌ شرح‌ آن‌ از شهید ثانی (مقتول‌ در ۹۶۶) به‌ نام‌ الروضه البهیّه از زمان‌ تألیف‌ تاکنون‌ به‌ عنوان‌ متن‌ درسی استدلالی در سطوح‌ مقدماتی و متوسط‌ تدریس‌ میشده‌ است‌. کتاب‌ مهم‌ فقهی شیخ‌ انصاری به‌ نام‌ مکاسب‌ نیز مهمترین‌ متن‌ درسی استدلالی در سطح‌ عالی است‌.
[۶۶] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۸۰.
[۶۷] علیاصغر فقیهی، تاریخ‌ مذهبی قم‌: بخش‌ اول‌ از تاریخ‌ جامع‌ قم‌، ج۱، ص‌ ۲۰۱.
[۶۸] علی اکبر شهابی، «آموزش‌ و پرورش‌ در مکاتب‌ و مدارس‌ قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۴۳.
گفتنی است‌ که‌ برخی از این‌ کتابها، در دوره‌های اخیر، مبنای مباحث‌ دروس‌ اجتهادی فقها (اصطلاحاً درس‌ خارج‌) بوده‌ و به‌ همین‌ سبب‌ شروح‌ و حواشی بسیار بر آن‌ها نوشته‌ شده‌ است‌؛ مثلاً شرایع‌الاسلام‌، المختصرالنافع‌، مکاسب‌، فرائد الاصول‌، کفایه الاصول‌.


کوشش‌ برخی عالمان‌ دینی برای دفاع‌ عقلانی از اسلام‌ موجب‌ پیدایی علم‌ کلام‌ شد. رونق‌ علم‌ کلام‌ را همچنین‌ میتوان‌ از نتایج‌ و نیز از علل‌ گسترش‌ فرقه‌گرایی مذهبی دانست‌. ظاهراً قدیمترین‌ گزارش‌ از آموزش‌ مطالب‌ و مباحثی که‌ بعدها عنوان‌ کلام‌ یافت‌، به‌ حلقه‌های درس‌ حسن‌ بصری (متوفی ۱۱۰) در مسجد بصره‌ تعلق‌ دارد که‌ پایه شکل‌گیری مکتب‌ اعتزال‌ توسط‌ دو تن‌ از شاگردان‌ وی یعنی واصل‌بن‌ عطا و عَمروبن‌ عُبَید شد.
[۶۹] قاضی عبدالجباربن‌ احمد، فرق‌ و طبقات‌ المعتزله، ج۱، ص‌ ۱۸۷.
[۷۰] محمدبن‌ عبدالکریم‌ شهرستانی، الملل‌ والنحل‌، ج‌ ۱، ص‌ ۴۶ـ ۴۸.
تعلیم‌ کلام‌ در بصره‌ در سده‌های بعد هم‌ ادامه‌ یافت‌؛ چنانکه‌ در قرن‌ سوم‌ ابوالهذیل‌ علاّف‌ به‌ تعلیم‌ کلام‌ معتزله‌ در بصره‌ اشتغال‌ داشت‌.
[۷۱] قاضی عبدالجباربن‌ احمد، فرق‌ و طبقات‌ المعتزله، ج۱، ص‌ ۵۶.
[۷۲] احمدبن‌ علی خطیب‌ بغدادی، تاریخ‌ بغداد، ج‌ ۷، ص‌ ۱۶۲ـ ۱۶۳.
[۷۳] ابن‌جوزی، المنتظم‌ فی تاریخ‌الملوک‌ والامم‌، ج‌ ۱۱، ص‌ ۲۳۹.
علاوه‌ بر بصره‌ در برخی از مساجد و مدارسِ شهرهایی چون‌ بغداد، ری و نیشابور نیز کلام‌ تدریس‌ می شده‌ است‌
[۷۴] ابن‌ عساکر، تبیین‌ کذب‌المفتری فیما نسب‌ الی الامام‌ ابیالحسن‌ الاشعری، ج۱، ص‌ ۲۳۲، بیروت‌ ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
[۷۵] محمدبن‌ احمد ذهبی، سیراعلام‌النبلاء، ج‌ ۳، ص‌ ۳۲۱، چاپ‌ شعیب‌ ارنؤوط‌ و دیگران‌، بیروت‌ ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۱ـ ۱۹۸۸.

با گذشت‌ زمان‌، پیروان‌ هر مذهب‌، آثار کلامیِ متناسب‌ با دیدگاههای آن‌ مذهب‌ را پدید آوردند که‌ در نظام‌ تعلیم‌ کلام‌ مورد توجه‌ قرار گرفت‌ و مدرّسان‌، غالباً به‌ حسب‌ گرایش‌ مذهبی خود یکی از این‌ آثار کلامی را بر میگزیدند. برای نمونه‌ کتاب‌العقائد ابوحفص‌ نَسَفی (متوفی ۵۳۷) معروف‌ به‌ عقائد النسفی و شروح‌ فراوان‌ آن‌ و مواقف‌ عضدالدین‌ ایجی (متوفی ۷۵۶) و شرح‌ آن‌ از میر سیدشریف‌ جرجانی (متوفی ۸۱۶) در حوزه‌های علمی اهل‌سنت‌ تدریس‌ میشده‌ است‌.
[۷۶] صدیق‌ حسن‌خان‌، ابجدالعلوم‌، ج‌ ۳، ص‌ ۵۷، ج‌ ۲، بیروت‌ ۱۳۹۵، ج‌ ۳.
[۷۷] عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۱.
[۷۸] ج‌ ۲، ستون‌ ۱۱۴۵، حاجی خلیفه‌.
تجرید الاعتقاد نصیرالدین‌ طوسی (متوفی ۶۷۲) نیز از کتابهایی است‌ که‌ تدریس‌ آن‌ در مدارس‌ اهل‌ سنّت‌ و شیعه‌ مخصوصاً در ایران‌ بسیار متداول‌ بوده‌ است‌. علاوه‌ بر متن‌ کتاب‌، شروح‌ فراوان‌ آن‌ در مدارس‌ و مجامع‌ علمی شیعی تدریس‌ میشده‌ است‌، از جمله‌ کشفِ المراد علامه‌ حلّی، شاگرد نصیرالدین‌ طوسی؛ شرح‌ فاضل‌ قوشچی (متوفی ۸۷۹) که‌ به‌ شرح‌ جدید شهرت‌ یافته‌ و بر خود آن‌ نیز حواشی بسیاری نوشته‌ شده‌ است‌؛ و کتاب‌ شوارق‌ الالهام‌ ملا عبد الرزاق‌ لاهیجی (متوفی ۱۰۵۱)،.
[۷۹] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۴۹ـ۵۰، چاپ‌ ایرج‌ افشار، فرهنگ‌ ایران‌ زمین‌، ج‌ ۲۰ (۱۳۵۳ ش‌).
[۸۰] ج‌ ۱، ستون‌ ۳۴۶، حاجی خلیفه‌.

در کنار دانشهای نام‌ برده‌، شاخه‌های دیگری از علوم‌، که‌ پیوند مستقیم‌ با علوم‌ دینی ندارند، نیز در تاریخ‌ تعلیم‌ و تربیت‌ اسلامی کمابیش‌ مورد توجه‌ بوده‌ است‌. منشأ پرداختن‌ به‌ این‌ علوم‌، غالباً نیازهای اجتماعی، مدنی، زیستی یا نقش‌ آنها در تقویت‌ زیرساختهای فکری بوده‌ است‌. علومی چون‌ منطق‌، فلسفه‌، پزشکی، نجوم‌ و ریاضیات‌ را باید در این‌ ردیف‌ آورد.


چون‌ منطق‌ علمی است‌ آلی و در اصل‌ برای ایمنی از لغزش‌ ذهن‌ در مراحل‌ تفکر وضع‌ شده‌ و برخی از اصطلاحات‌ آن‌ چون‌ کلی و جزئی و تناقض‌ و جز اینها در علوم‌ نظری مخصوصاً فلسفه‌ و اصول‌ فقه‌ و کلام‌ به‌ کار می آید، دانشمندان‌ مسلمان‌ بویژه‌ فیلسوفان‌ و نیز متکلمان‌ و فقیهان‌ برای کسب‌ توانایی و ورزیدگی در تحصیل‌ و تعلیم‌ علوم‌ نظری حاجت‌ و عنایت‌ بسیاری به‌ منطق‌ داشتند. سابقه آشنایی مسلمانان‌ با علم‌ منطق‌ به‌ عصر نهضت‌ ترجمه‌ و انتقال‌ منطقیات‌ ارسطو و دیگر فلاسفه یونانی به‌ زبان‌ عربی بر میگردد؛ ازینرو، تدریس‌ منطق‌ ابتدا در بغداد که‌ مرکز نهضت‌ ترجمه‌ بود، معمول‌ شد، چنانکه‌ یکی از مترجمان‌، ابوبشر مَتّی'بن‌ یونس‌ نسطوری، در بغداد به‌ تدریس‌ و املای کتاب‌ منطق‌ ارسطو اشتغال‌ یافت‌ و در حلقه درس‌ او کسانی چون‌ ابونصر فارابی حاضر می شدند.
[۸۱] ابن خلکان، ج‌ ۵، ص‌ ۱۵۳ـ ۱۵۴.
[۸۲] محمدبن‌ احمد ذهبی، سیراعلام‌النبلاء، ج‌ ۱۵، ص‌ ۴۱۷.
از آن‌ پس‌ منطق‌ در بسیاری از مراکز آموزشی در شمار درسهای رسمی در آمد و کتابهای مهمی در این‌باره‌ تألیف‌ و تدریس‌ شد. البته‌ آموختن‌ منطق‌، به‌ دور از پاره‌ای مخالفتها نبود؛ چنانکه‌ جمله «مَنْ تَمَنْطَقَ تَزَنْدَقَ» (هرکه‌ منطق‌ بیاموزد، گرفتار زندقه‌ میشود) شهرت‌ بسیار یافت‌ و دانشمندانی چون‌ ابن‌ تیمیه آثاری در ضدیّت‌ با منطق‌ فراهم‌ کردند.
[۸۳] ابوحیان‌ توحیدی، کتاب‌الامتاع‌ والمؤانسه، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۸ـ ۱۲۸.
[۸۴] عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج۱، ص‌ ۱۵.
[۸۵] عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج۱، ص‌ ۲۰.
[۸۶] عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج۱، ص‌ ۳۲.

در حوزه‌ها و مدارس‌ علمیه ایران‌ و برخی حوزه‌های دیگر برای فراگیری منطق‌، ابتدا رساله مختصرِ الکبری تألیف‌ میرسید شریف‌ جرجانی (متوفی ۸۱۶) و سپس‌، حاشیه ملاعبداللّه‌ یزدی (متوفی ۹۸۱) بر تهذیب‌المنطق‌ تفتازانی (متوفی ۷۹۱/۷۹۷) تدریس‌ میشده‌ است‌.
[۸۷] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۴۴.
[۸۸] حسن‌ صدر، تکمله امل‌الآمل‌، ج۱، ص‌ ۱۴۲.
همچنین‌ قسم‌ منطق‌ کتاب‌ شرح‌مطالع‌الانوار از قاضی سراج‌الدین‌ ارموی (متوفی ۶۸۹) و شرح‌ قطب‌الدین‌ رازی (متوفی ۷۶۶ یا ۷۷۶) بر شمسیه نجم‌الدین‌ عمربن‌ علی قزوینی (متوفی ۶۷۵)، از دیگر کتابهایی بوده‌ که‌ تدریس‌ آن‌ در مدارس‌ رواج‌ داشته‌ و حواشی و شروح‌ زیادی بر آن‌ نوشته‌ شده‌ است‌. نیز تدریس‌ قسمت‌ منطق‌ کتاب‌ اشارات‌ و تنبیهات‌ و منطق‌ شفا ی ابن‌ سینا (متوفی ۴۲۸)، البصائرالنصیریه اثر قاضی زین‌الدین‌ عمربن‌ سهلان‌ ساوجی (متوفی ح۴۵۰)، بخش‌ منطق‌ کتاب‌ حکمة الاشراق‌ شهاب‌الدین‌ سهروردی (مقتول‌ در ۵۷۸) و شروح‌ و حواشی آن‌، جوهر النضید علامه‌ حلی (متوفی ۷۲۶) در شرح‌ قسمت‌ منطق‌ کتاب‌ تجرید خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی در این‌ مدارس‌ معمول‌ بوده‌ است‌. در آسیای صغیر نیز شرح‌ شمس‌الدین‌ محمدبن‌ حمزه‌ فنّاری (متوفی ۸۳۴) بر قسمت‌ منطق‌ هدایه اثیرالدین‌ ابهری (متوفی ح۶۰۶) تدریس‌ میشده‌ است‌.
[۸۹] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۴۶ـ۴۹.
قسم‌ منطق‌ و حکمت‌ شرح‌ منظومه سبزواری
[۹۰] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۴۵ـ۴۶.
نیز از همان‌ دوره حیات‌ مؤلف‌ آن‌ موردتوجه‌ طلاب‌ و دانشجویان‌ ایرانی و غیر ایرانی قرار گرفته‌ است‌.


تعلیم‌ فلسفه‌ نیز مانند منطق‌ از قرن‌ سوم‌ به‌ بعد و در پی ترجمه آثار فلسفی یونانی به‌ عربی به‌ میان‌ مسلمانان‌ راه‌ پیدا کرد.
[۹۱] Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲۸۷.
سنّت‌ تدریس‌ فلسفه‌ را نخستین‌ فیلسوف‌ مسلمان‌ ابویعقوب‌ کندی (متوفی بین‌ ۲۵۲ـ ۲۶۰) پایه‌گذاری کرد.
[۹۲] ابوسلیمان‌ سجستانی، صوان‌الحکمه و ثلات‌ رسائل‌، ج۱، ص‌ ۲۸۲.
[۹۳] Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲۱.
پس‌ از کِندی، فارابی (متوفی ۳۳۹) که‌ پایه‌های فلسفه مشاء را محکم‌ کرد، به‌ تدریس‌ فلسفه‌ اهتمام‌ ورزید.
[۹۴] Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲۵.
تعالیم‌ فلسفی اخوان‌الصفا و جمع‌ فلسفی ابوسلیمان‌ سجستانی بر گستره‌ و عمق‌ مباحث‌ فلسفی، بویژه‌ فلسفه نوافلاطونی، افزود. ابن‌سینا نیز که‌ فلسفه مشاء را به‌ اوج‌ پیشرفت‌ خود رساند، با وجود اشتغالات‌ حکومتی به‌ تدریس‌ کتابهای فلسفی خود میپرداخت‌. آثار فلسفی ابن‌سینا در قرنهای بعد نیز، که‌ آثار و آرای صدرالدین‌ شیرازی بویژه‌ اسفار و شرح‌الهدایه او در ایران‌ و هندوستان‌ رواج‌ فراوانی یافت‌،
[۹۵] Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۹ـ۱۰.
همچنان‌ در شمار اصلیترین‌ کتابهای درسی بوده‌ است‌.
تدریس‌ فلسفه‌ هم‌ مخالفت‌ برخی از محدّثان‌ و فقیهان‌ را بر میانگیخته‌ است‌. ابن‌صلاح‌ شهرزوری در استفتایی که‌ از او در باره تعلیم‌ و تعلم‌ فلسفه‌ و منطق‌ کرده‌اند فلسفه‌ را ریشه‌ و اساس‌ گمراهی دانسته‌ و اخراج‌ مدرّسان‌ و متعلمان‌ فلسفه‌ را از مدارس‌ و تبعید و شمشیر کشیدن‌ بر آنان‌ را از وظایف‌ سلطان‌ دانسته‌ است‌ (۱۳۴۶، ص‌ ۳۴ـ۳۵). ابن‌تیمیّه‌ نیز با فیلسوفان‌ مخالف‌ بود و به‌ انتقاد از آنان‌ می پرداخت‌. او نیز فلاسفه‌، از جمله‌ کندی و ابن‌سینا، را در شمار مسلمانان‌ نمی آورد. این‌ قبیل‌ مخالفتها گاهی در مردم‌ و حکام‌ نیز تأثیر میگذاشت‌، چنانکه‌ به‌ نوشته مقّری
[۹۶] احمدبن‌ محمد مقّری، نفح‌الطیب‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۲۱.
در اندلس‌ فقط‌ خواص‌ به‌ فراگیری فلسفه‌ و نجوم‌ میپرداختند زیرا خوف‌ داشتند که‌ عوام‌ آنان‌ را زندیق‌ بنامند و حاکمان‌ خونشان‌ را بریزند؛ با اینهمه‌، سنّت‌ آموزش‌ علوم‌ فلسفی، ولو با اُفت‌ و خیز، در این‌ سرزمین‌ دنبال‌ شد و عالمان‌ بزرگی چون‌ ابن‌حزم‌ (متوفی ۴۵۶)، ابن‌ رشد (متوفی ۵۹۵) و ابن‌سبعین‌ (متوفی ۶۶۹) در علوم‌ عقلانی نامبردار شدند.
علاوه‌ بر کتابهای ابن‌سینا مثل‌ شفا و اشارات‌ و تنبیهات‌ و شروح‌ آنها، شماری از کتابهای درسی رایج‌ فلسفه‌ در مدارس‌ اسلامی اینها بوده‌اند: حکمة الاشراق‌ سهروردی، حکمة العین‌ کاتبی قزوینی (متوفی ۶۷۵)، الهدایه اثیرالدین‌ ابهری و شروح‌ آن‌ از جمله‌ شرح‌ صدرالدین‌ شیرازی، اسفار اربعه‌ یا الحکمة المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه از دانشمند اخیر و برخی شروح‌ و حواشی آن‌ که‌ خود کتاب‌ درسی بودند، و شرح‌ منظومه ملاهادی سبزواری.
[۹۷] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۰ ـ۵۲.
[۹۸] Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۴۰ـ۴۱.
[۹۹] Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۴۴.



به‌ طور کلی، صوفیه‌ تعالیم‌ سلوکی را از شیخ‌ و مراد خود اخذ میکرده‌اند. این‌ تعالیم‌ بیشتر در خانقاه‌
[۱۰۰] عبد الحسین‌ زرین‌کوب‌، ارزش‌ میراث‌ صوفیه‌، ج۱، ص‌ ۹۳.
به‌ شاگردان‌ منتقل‌ میشده‌ است‌ (درباره منشأ و گسترش‌ و تحولات‌ تصوف‌ در جهان‌ اسلام‌ صوفیه‌ علاوه‌ بر آموزشهای عملی معمولاً برخی کتابها را نیز که‌ راهنمای عمل‌ آنها بوده‌ نزد استادان‌ خویش‌ میخوانده‌اند، از جمله‌: الاربعین‌ الصوفیه اثر ابونُعَیم‌ اصفهانی (متوفی ۴۳۰)، منازل‌ السائرینِ خواجه‌ عبداللّه‌ انصاری (متوفی ۴۸۱)، احیاءعلوم‌الدینِ غزالی، آداب‌المریدین‌ اثر ابوالنجیب‌ عبدالقاهر سهروردی (متوفی ۵۶۳)، شمس‌المعارف‌ و لطائف‌العوارف‌ اثر احمدبن‌ علی بن‌ یوسف‌ بونی (متوفی ۶۲۲)، عوارف‌المعارف‌ سهروردی (متوفی ۶۳۲) که‌ بویژه‌ در شبه‌قاره هند رواج‌ فراوان‌ داشت‌،
[۱۰۱] عارف‌ نوشاهی، «عوارف‌ المعارف‌ در شبه‌ قارّه‌: شواهدی چند در رواج‌ آن‌ کتاب‌ تا پایان‌ قرن‌ هشتم‌ هجری»، ج۱، ص‌ ۷۷ـ۸۱.
و برخی کتابهای محیی الدین‌ ابن‌عربی.
[۱۰۲] عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۰ـ۱۱۱.
[۱۰۳] ج‌ ۱، ستون‌ ۴۳، ج‌ ۲، ستون‌ ۱۲۷۰، حاجی خلیفه‌.

در عرفان‌ نظری هم‌ تعلیم‌ برخی کتابها معمول‌ بوده‌ که‌ برخی از آن‌ها هنوز در مدارس‌ علمی تدریس‌ میشود، از جمله‌: فصوص‌الحِکَم‌ اثر محییالدین‌ ابن‌عربی و شروح‌ مختلف‌ آن‌ مخصوصاً شرح‌ عبدالرزاق‌ کاشانی (متوفی ۷۳۰ یا ۷۳۶)، شرح‌ داودبن‌ محمود قیصری (متوفی ۷۵۱)، شرح‌ عبدالرحمان‌ جامی (متوفی ۸۹۸) و شرح‌ عبدالغنی نابلسی؛ التمهید فی شرح‌ قواعدالتوحید از صائن‌الدین‌ علی بن‌ ترکه اصفهانی (متوفی ۸۳۵)؛ قصاید ابن‌فارِض‌ (متوفی ۶۳۲) و شروح‌ آن‌؛ فکوک‌ و مفتاح‌الغیب‌ از صدرالدین‌ قونیوی (متوفی ۶۷۳) و شرح‌ آن‌ از شمس‌الدین‌ محمدبن‌ حمزه‌ فنّاری، لَمَعات‌ فخرالدین‌ عراقی.
[۱۰۴] صدیق‌ حسن‌خان‌، ابجدالعلوم‌، ج‌۳، ص‌۲۶۲، ج‌ ۲.بی تا (.
[۱۰۵] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۲ ـ ۵۴.
[۱۰۶] ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌، ج‌ ۳، بخش‌ ۱، ص‌ ۱۶۹ـ۱۷۰، ج‌ ۳، بخش‌ ۱.
[۱۰۷] ج‌ ۲، ستون‌ ۱۷۲۰، ۱۷۶۸، حاجی خلیفه‌.



با آنکه‌ در روایات‌، «علم‌الابدان‌» هم‌تراز «علم‌الادیان‌» قرار گرفته‌ و پزشکی در جهان‌ اسلام‌ رشد و کمال‌ جدّی داشته‌ است‌، تعلیم‌ و تعلم‌ این‌ دانش‌ در میان‌ مسلمانان‌ به‌ هیچ‌ رو به‌ پای آموزشهای دینی نرسیده‌ است‌؛ با اینهمه‌، نیاز پیوسته‌ای که‌ آدمیان‌ به‌ درمان‌ بیماریهای خود داشته‌اند، آنان‌ را وا داشت‌ گامهایی در تعلیم‌ و تعلم‌ پزشکی بر دارند و کتابهای مهمی در پزشکی تألیف‌ کنند. یک‌ راه‌، تعلیم‌ فرزندان‌ به‌ دست‌ پدرانِ آشنا به‌ طبابت‌ بوده‌ است‌. راه‌ دیگر خودآموزی بوده‌ که‌ چه‌ بسا خطرها و مشکلاتی را در پی میآورده‌ است‌. در این‌ شیوه‌، دانشجو متون‌ طبی را چندان‌ مطالعه‌ میکرد که‌ در می‌یافت‌ در این‌ شاخه‌ از علم‌ از تسلط‌ کافی برخوردار شده‌ است‌. ابن‌ سینا از این‌ دسته‌ پزشکان‌ بود. راه‌ سوم‌ هم‌ شرکت‌ در جلسات‌ درس‌ پزشکی بود.
[۱۰۸] ابراهیمبن‌ مراد، بحوث‌ فی تاریخ‌الطب‌ والصید له عندالعرب‌، ج۱، ص‌ ۲۴۴ـ۲۴۷.

از جمله‌ کتابهای درسیِ پزشکی اینها بود: کتاب‌ فصول‌ از بقراط‌ که‌ چندین‌ شرح‌ و حاشیه‌ نیز بر آن‌ نوشته‌ شده‌ است‌
[۱۰۹] احمدبن‌ عمر نظامی، چهار مقاله‌، ج۱، ص‌ ۱۰۹.
[۱۱۰] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۶.
برخی از آثار جالینوس‌؛ مسائل‌ حنین‌بن‌ اسحاق‌؛ المرشد و الحاوی اثر محمدبن‌ زکریای رازی.
[۱۱۱] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۵ ـ۵۶.
[۱۱۲] عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۳۴۴ـ ۳۴۶.
شرح‌ نفیس‌بن‌ عوض‌ کرمانی (متوفی بعد از ۸۳۵)، معروف‌ به‌ شرح‌ نفیسی، بر کتاب‌ «الموجز فی القانون‌ علاءالدین‌ ابن‌نفیس‌ قرشی (متوفی ۶۸۷) که‌ خود شرحی فشرده‌ بر قانون‌ ابن‌سیناست‌؛ نیز شرحِ همو بر کتاب‌ اسباب‌ و علامات‌ نجیب‌الدین‌ سمرقندی.
[۱۱۳] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۴.



ارتباط‌ بعضی از احکام‌ و موضوعات‌ شرعی (مانند اوقات‌ نماز و شناخت‌ قبله‌ و آغاز ماه‌) با مسائل‌ نجومی، و توصیه قرآن‌ به‌ تدبر در اجرام‌ آسمانی و حرکات‌ آنها سبب‌ اقبال‌ و توجه‌ مسمانان‌ به‌ شناسایی حرکات‌ و اوضاع‌ ستارگان‌ شد.
[۱۱۴] ۲۸۸، کارلو آلفونسو نالینو، ج۱، ص‌ ۲۸۶، تاریخ‌ نجوم‌ اسلامی.
[۱۱۵] Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۱۳۶.
بدین‌ جهت‌ گروههایی از مسلمانان‌ به‌ علم‌ نجوم‌ روی آوردند و دانش‌ نجوم‌ از علوم‌ رایج‌ در مدارس‌ و مراکز علمی شد و تدریس‌ آن‌ تا دوران‌ معاصر نیز همچنان‌ به‌ عنوان‌ یکی از مواد درسیِ جانبی در حوزه‌های علمی ادامه‌ یافته‌ است‌. از جمله‌ کتابهای درسی این‌ علم‌ در مدارس‌ قدیم‌، که‌ برخی از آن‌ها مقدماتی و برخی در سطوح‌ عالیاند، میتوان‌ از این‌ آثار نام‌ برد: الملخَّص‌ فیالهیئه از محمود چَغمینی (متوفی احتمالاً در ۷۴۵)؛ شرحهایی که‌ بر این‌ کتاب‌ نوشته‌ شده‌، بویژه‌ شرح‌ قاضی زاده‌ رومی معروف‌ به‌ شرح‌ چغمینی؛ تحریر مجسطی خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی و رساله فارسی هیئت‌ از ملاعلی قوشچی.
[۱۱۶] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۷ ـ۵۹.

اسطرلاب‌ نیز در سطوح‌ بالاتر برای آشنایان‌ به‌ نجوم‌ تدریس‌ میشد. برخی از کتابهای درسی اسطرلاب‌ عبارت‌ بودند از: کتاب‌ اسطرلابِ عبدالرحمان‌ صوفی، دانشمند معاصر عضدالدوله‌ دیلمی؛ استیعاب‌ الوجوه‌ الممکنه فی صنعه الاسطرلابِ ابوریحان‌ بیرونی؛ رساله بیست‌ باب‌ در معرفت‌ اسطرلاب‌، به‌ فارسی تصنیف‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی و شرح‌ آن‌ از عبدالعلی بیرجندی؛ و نیز دو کتاب‌ از بهاءالدین‌ عاملی یکی به‌ عربی به‌ نام‌ الصفیحه یا الصفحه و دیگری به‌ فارسی با نام‌ تحفه حاتمیه‌ و معروف‌ به‌ هفتاد باب‌ اسطرلاب‌.
[۱۱۷] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۹ ـ۶۰.



ابتنای شماری از احکام‌ اسلامی بر محاسبات‌ عددی، مانند کیل‌ و وزن‌، تقسیم‌ میراث‌ (ارث‌ و فرائض‌)، وصایا، حساب‌ دیوان‌، زکات‌ و خراج‌، موجب‌ شد تا مسلمانان‌ به‌ فراگیری حساب‌ روی آورند
[۱۱۸] صالح‌ احمد علی، «دراسه العلوم‌ الریاضیه و مکانتها فی الحضاره الاسلامیه»، ج۱، ص‌ ۴۲ـ۴۶.
و به‌ تبع‌ آن‌، علوم‌ ریاضی شامل‌ حساب‌ و هندسه‌ و نجوم‌ و موسیقی و علم‌ مناظر و برخی موضوعات‌ فرعی دیگر
[۱۱۹] Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۱۳۶.
به‌ صورت‌ درس‌ رسمی در مدارس‌ و حتی حوزه‌های علوم‌ دینی در آید که‌ تا زمان‌ حاضر نیز استمرار یافته‌ است‌. نمونه‌های زیادی از تدریس‌ ریاضیات‌، بویژه‌ در مراکز تدریس‌ فقه‌، در منابع‌ قدیم‌ گزارش‌ شده‌ است‌
[۱۲۰] ابن‌خطیب‌، ج‌۱، ص‌۲۲۱ـ۲۲۲.
[۱۲۱] ۶۸ـ۶۹، ابن‌قُنفُذ، ج۱، ص‌ ۶۶، انس‌الفقیر و عزالحقیر.
[۱۲۲] یاقوت‌ حموی، معجم‌الادباء، ج‌ ۱۲، ص‌ ۴۹.
[۱۲۳] محمدبن‌ عبدالرحمان‌ سخاوی، الضوء اللامع‌ لاهل‌القرن‌التاسع‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۵۷.
[۱۲۴] ابن‌عماد، ج‌ ۷، ص‌ ۱۰۹.

کتابهای درسی حساب‌ و سایر مباحث‌ ریاضی نیز در سه‌ سطح‌ مقدماتی و متوسط‌ و عالی نوشته‌ شده‌ بود که‌ به‌ ترتیب‌ خوانده‌ میشد. از جمله‌ کتب‌ درسی ریاضی اینها بوده‌ است‌: تحریر اصول‌ اقلیدس، بازنوشته نصیرالدین‌ طوسی در ۶۴۶، شمسیه الحساب‌ نظام‌ اعرج‌، مفتاح‌ الحساب‌ غیاث‌ الدین‌ جمشید کاشانی (متوفی ۸۳۲) و در دوره متأخر خلاصه الحساب‌ شیخ‌ بهائی (متوفی ۱۰۳۱) و شرح‌ آن‌ از شاگردش‌ جوادبن‌ سعداللّه‌ یا سعید کاظمینی بغدادی با عنوان‌ شرح‌ جواد و نیز شرح‌ و ترجمه فارسی آن‌ از فرهادمیرزا معتمدالدوله‌ (متوفی ۱۳۰۵) به‌ نام‌ کنزالحساب‌.
[۱۲۵] محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۷.
[۱۲۶] ابوالقاسم‌ قربانی، زندگینامه ریاضیدانان‌ دوره اسلامی: از سده سوم‌ تا سده یازدهم‌ هجری، ج۱، ص‌ ۱۷۰- ۱۷۱.
تدریس‌ جبر و مقابله‌ نیز که‌ در شکل‌گیری و تحول‌ آن‌ محمدبن‌ موسی خوارزمی و عمربن‌ ابراهیم‌ خیام‌ نیشابوری سهم‌ عمده‌ای داشتند،
[۱۲۷] Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۱۴۵ـ۱۵۷.
[۱۲۸] ۱۸۰، ۱۸۲ احمد نصیف‌ جنابی، «مساهمهالعرب‌ والمسلمین‌ فی تطویر علم‌الجبر»، ج۱، ص‌ ۱۷۶.
جزو سنّت‌ تعلیم‌ ریاضی بود. برخی از مدرّسان‌ بر اساس‌ آموخته‌های خود و برخی دیگر بر پایه متون‌ معیّنی به‌ تدریس‌ این‌ دانش‌ می پرداختند؛ مثلاً در بعضی مناطق‌، ارجوزه ابوعبداللّه‌بن‌ حجاج‌ ابن‌یاسمین‌ (متوفی ۶۰۱) موسوم‌ به‌ الارجوزه الیاسمینیه تدریس‌ میشده‌ است‌.
[۱۲۹] عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۹.



در کنار علوم‌ آشکار و در دسترس‌ همگان‌ (علوم‌ جَلیّه‌) که‌ به‌ طور معمول‌، تحصیل‌ و تدریس‌ میشدند، علوم‌ اسلامی مشتمل‌ بر گروهی از دانشها نیز بوده‌ که‌ آنها را علوم‌ نهانی (خَفیّه‌) یا شگفت‌ (غریبه‌) میخواندند. پنهان‌ نگاه‌ داشتن‌ این‌ دانشها بدان‌ نیت‌ بود که‌ اجتماع‌ را از شر سوءاستفاده‌ از آن‌ها حفظ‌ کنند
[۱۳۰] Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲۰۱.
دانندگان‌ این‌علوم‌، آنها را تنها به‌ افراد مورد اعتماد خود می‌آموختند و برای حفظ‌ اسرار از دسترس‌ نااهلان‌، آثار خود را با بیانی بسیار مُغلق‌ و گاه‌ با خطوطِ رمزی می‌نگاشتند. مهمترین‌ و گسترده‌ترین‌ این‌ دانشها کیمیا و معروفترین‌ دانشمند مسلمانِ کیمیاشناس‌ جابربن‌ حیان‌ (قرن‌ دوم‌) بود. او در این‌ زمینه‌ کتابهایی چون‌ الاسرار، سر الاسرار و المدخل‌ التعلیمی را نگاشت‌.
[۱۳۱] ابن‌خلدون‌، ج‌۱: مقدمه‌، ص‌۶۵۵ـ ۶۶۸.
پس‌از او، محمدبن‌ زکریای رازی (متوفی۳۱۳)، ابن‌وحشیه‌ (قرن‌ چهارم‌)، ابن‌اُمیل‌ (قرن‌ چهارم‌)، ابوالحکیم‌ محمد کاثی (قرن‌ پنجم‌)، مَجریطی (متوفی ۳۹۵) و بسیاری دیگر آثار مهم‌ و معتبری در این‌ علم‌ پدید آوردند.
[۱۳۲] Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲۰۸ـ ۲۰۹.
دانشهای مختلف‌ دیگر، از جمله‌ علومی که‌ به‌ اِخبار از غیب‌ مربوط‌ بوده‌اند، نیز جزو علوم‌ خفیّه‌ به‌ شمار میرفته‌اند. در میان‌ این‌ علوم‌، جفر که‌ به‌ امام‌ علی علیه‌السلام‌ منسوب‌ است‌، بعد از کیمیا رواج‌ بیشتری داشته‌ است‌.
[۱۳۳] ج‌ ۱، ستون‌ ۵۹۱، حاجی خلیفه‌.
[۱۳۴] آقابزرگ‌ طهرانی، ج‌ ۵، ص‌ ۱۱۹.
[۱۳۵] Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲۱۴.
همچنین‌، طلسمات‌، علم‌الرّمل‌، قیافه‌شناسی (فراسه) و جز آن‌ها در جهان‌ اسلام‌ رواج‌ داشته‌
[۱۳۶] Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲۱۴.
و برخی علمای مسلمان‌ در یک‌ یا چند علم‌ غریبه‌ مهارت‌ و گاه‌ تألیفاتی داشته‌اند.
[۱۳۷] ج‌ ۶، ص‌ ۵۸، ج‌ ۳، ص‌ ۳۰۱، مدرس‌ تبریزی.
[۱۳۸] آقابزرگ‌ طهرانی، ج‌۵، ص‌ ۱۲۱.
گفتنی است‌ تعلیم‌ علوم‌ خفیّه‌، محدود و تا حدی پنهانی بوده‌ و بیش‌تر به‌ عواملی چون‌ علاقه‌ و انگیزه دانشجو و وجودِ استادِ قابل‌، بستگی داشته‌ است‌.


امام‌ خمینی در بیان تقسیم علوم بر اساس غایت و قصد افراد در تحصیل علوم، آنها را به علوم دنیایی و آخرتی تقسیم کرده‌ است. علوم دنیای علومی هستند که هدف آنها رسیدن به امور دنیوی است و علوم اخروی، علومی هستند که هدفشان رسیدن به مقامات و درجات ملکوتی است. و علوم اخروی خود به سه قسم آیه محکمه، فریضه عادله و سنت قائمه تقسیم می‌شود آیه محکمه، علوم عقلی و عقاید حق، فریضه عادله، علم اخلاق و سنت قائمه علوم تعبدی و آداب شرعیه می‌باشند. از سوی دیگر امام‌ خمینی بر اساس منفعت، علوم را به علوم نافع و غیر نافع تقسیم می‌کند، علوم نافع علومی هستند که به‌حسب نشئه آخرت برای انسان مفید باشند و علوم غیر نافع، علومی هستند که به انسان ضرر می‌رساند مثل علم سحر، شعبده. این علوم، علومی مذموم هستند که نباید انسان به‌ دنبال کسب آنها باشد.
همچنین ایشان در تقسیم دیگری علوم را بر اساس نشئات سه‌گانه انسان و عالم بررسی کرده‌ است، نخست علومی که به کمالات عقلی و وظایف روحی مربوط است، دوم علمی که مربوط به نشئه میان دنیا و آخرت است و آن علوم قلبی است که علم به منجیات و مهلکات است و سوم علوم مربوط به نشئه ظاهر، یعنی علم فقه و مبادی آن. به اعتقاد ایشان اسلام دینی است که در تمام ابعاد و شئون زندگی بشر، قانون و برنامه دارد و خود دارای ساختار و نظام خاص اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است بر اساس این سخن، اسلام در پی بیان احکام فردی و اجتماعی است که در سعادت انسان تاثیرگذار است و در پی بیان علوم طبیعی نیست و تنها به قصد و نیت تحصیل این علوم توجه دارد که الهی باشند.
[۱۴۲] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۴۲۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



پیدایش‌ یا تحول‌ یا جابجایی روشهای تعلیمی و تربیتی، از برخی تحولات‌ فرهنگی و علمی حاصل‌ می آید. این‌ روشها در جامعه اسلامی، بویژه‌ پس‌از گسترش‌ علوم‌، تنوع‌ بیشتری پیدا کرد. برخی از این‌ روشها بیش‌تر در دانشهای خاصی کاربرد داشته‌ و برخی دیگر شامل‌ همه علوم‌ می شده‌اند. اصلیترین‌ روشهای رایج‌ در تعلیم‌ و تربیت‌ اسلامی عبارت‌ بودند از سماع‌، املا، قرائت‌ و مکاتبه‌. به‌ کارگیری برخی از این‌ روشهای تعلیمی بی وجود متن‌ مکتوب‌ یا کتاب‌ تقریباً ناممکن‌ و بی معنا می‌نماید، اما در عین‌ حال‌ وجود چنین‌ متنهایی موجب‌ محدود شدن‌ مباحث‌ درسی به‌ آنچه‌ در این‌ کتابها آمده‌ نشده‌ است‌، بلکه‌ تقریباً در تدریس‌ غالب‌ دانشها، استاد از معلومات‌ شخصی خود نیز کمک‌ می گرفت‌ و در حقیقت‌ به‌ سنّت‌ نقل‌ شفاهی پایبند می‌ماند.
[۱۴۳] Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲ـ۱۴.
توضیحات‌ افزون‌ بر کتابِ استاد موجب‌ درک‌ عمیق تر متن‌ و حتی گاه‌ مایه ایجاد نگاه‌ انتقادی به‌ کتابهای درسی میشده‌ است‌.

۱۵.۱ - روش سماع

در روش‌ سماع‌ ــ که‌ عمدتاً در حدیث‌ معمول‌ بوده‌ است‌ ــ مدرّس‌، حدیث‌ را از روی کتاب‌ یا از حفظ‌ به‌ شاگردان‌ القا میکرده‌
[۱۴۴] عیاض‌بن‌ موسی قاضی عیاض‌، الالماع‌ الی معرفه اصول‌الروایه و تقییدالسماع‌، ج۱، ص‌۶۹.
[۱۴۵] ابن‌صلاح‌، مقدمه ابن‌الصّلاح‌ فی علوم‌الحدیث‌، ج۱، ص‌ ۷۶.
[۱۴۶] عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج‌ ۲، ص‌ ۱۵.
و قصد نویساندن‌ گفته‌ها به‌شاگردان‌ در میان‌ نبوده‌ است‌. علاوه‌بر حدیث‌، گزارشهایی از کاربرد این‌ شیوه‌ در تعلیم‌ سایر علوم‌ مثل‌ تفسیر، پزشکی و کلام‌ وجود دارد.
[۱۴۷] عبدالکریم‌بن‌ محمد سمعانی، الانساب‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۷۲ـ۱۷۳.
[۱۴۸] عبدالکریم‌بن‌ محمد سمعانی، الانساب‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۶.
[۱۴۹] محمدبن‌ احمد ذهبی، سیراعلام‌النبلاء، ج‌ ۳، ص‌ ۳۲۳.


۱۵.۲ - روش املا

در روش‌ املا ــ که‌ علاوه‌ بر حدیث‌، در شاخه‌های دیگر علوم‌ چون‌ تفسیر و فقه‌ و لغت‌ و حتی پزشکی نیز متداول‌ بوده‌ ــ مدرّس‌ به‌ دلیل‌ دشوار بودن‌ مطلب‌ یا مضیقه تهیه کتاب‌ و ملاحظات‌ دیگر، بخشی از درس‌ خود را از روی نوشته‌ یا از حافظه‌ با تأنی بر شاگردان‌ میخوانده‌ و آن‌ها آن‌ را می‌نوشته‌اند. در این‌ روش‌، گاه‌ دستیارِ استاد که‌ به‌ او مستملی گفته‌ میشد، با صدای بلند و شمرده‌ گفته‌های استادِ «مُملی» (املاکننده‌) را بازگو میکرد. مستملی در صورت‌ لزوم‌ به‌ ساکت‌ کردن‌ مجلس‌ درس‌ نیز میپرداخت‌.
[۱۵۰] یحیی بن‌ شرف‌ نووی، التقریب‌ والتیسیر لمعرفه سنن‌البشیر والنذیر، ج۱، ص‌ ۸۰ ـ۸۱.
[۱۵۱] عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج‌ ۲، ص‌ ۱۹۹.


۱۵.۳ - روش کتابت

در روش‌ قرائت‌ ــ که‌ غالباً بدان‌ «عرض‌» هم‌ گفته‌اند ــ شاگرد کتابی را نزد استاد میخواند یا در مجلس‌ قرائت‌ شخص‌ دیگر بر استاد، حاضر بود و می‌شنید.
[۱۵۲] عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج‌ ۲، ص‌ ۲۱ـ۲۲.
قرائت‌، علاوه‌ بر حدیث‌ و فقه‌ و لغت‌ و تفسیر در دانشهای پزشکی و ریاضیات‌ نیز رواج‌ داشته‌ است‌
[۱۵۳] یاقوت‌ حموی، معجم‌الادباء، ج‌ ۱۲، ص‌ ۴۹.

کتابت‌ یا مکاتبه‌ از دیگر شیوه‌های آموزشی بوده‌ است‌، بدین‌ قرار که‌ استاد احادیث‌ یا شنیده‌های خود را برای شاگردان‌ مینوشته‌ است‌.
[۱۵۴] عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج‌ ۲، ص‌ ۹۱.
آموزش‌ به‌ شیوه مکاتبه‌ نیز در بیش‌تر علوم‌ رواج‌ داشته‌ و علاوه‌ بر سنّت‌ تعلیمی، گاه‌ به‌ شکل‌ مکاتبه علمی میان‌ دو دانشمند در می‌آمده‌ است‌. از مکاتبات‌ علمی میتوان‌ به‌ مکاتبه ابن‌ سینا و ابوریحان‌ بیرونی در مباحث‌ علمی و فلسفی اشاره‌ کرد. ابوحیّان‌ توحیدی و ابو علی مسکویه‌ نیز با یکدیگر مکاتبه‌ داشتند، ابوحیّان‌ سؤالاتی برای ابوعلی مسکویه‌ فرستاد و او به‌ آنها پاسخ‌ گفت‌. مجموعه این‌ سؤال‌ و جوابها را ابوحیّان‌ در کتاب‌ الهوامل‌ و الشوامل‌ گرد آورده‌ است‌. گزارشی از مکاتبه کمال‌الدین‌ ابن‌یونس‌ و ابن‌مستوفی نیز در دست‌ است‌.
[۱۵۵] ابن خلکان، ج‌ ۵، ص‌ ۳۱۵.
رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌ همدانی نیز پرسشهایی را به‌ صورت‌ مکتوب‌ در تفسیر و کلام‌ و هیئت‌ و طب‌ برای عالمان‌ عصر خویش‌ مطرح‌ میکرده‌ و آنان‌ جواب‌ سؤالها را برای او نوشته‌ و ارسال‌ کرده‌اند. در سده گذشته‌ نیز بدیع‌ الملک‌ میرزا، شاهزاده قاجاریِ اهل‌ حکمت‌، سؤالاتی برگرفته‌ از آرای حکمای جدید مغرب‌ زمین‌ را برای شماری از حکیمان‌ معاصر خود فرستاد و از آنان‌ طلب‌ پاسخ‌ کرد. کتاب‌ بدایع‌ الحکم‌ آقا علی مدرس‌ زنوزی در پاسخ‌ به‌ این‌ سؤالات‌ تألیف‌ شده‌ است‌.


مباحثه‌ و مذاکره‌ علم‌، از دیگر شیوه‌های انتقال‌ و گسترش‌ دانش‌ در مدارس‌ و محافل‌ علمی بوده‌ است‌. مباحثات‌ علمی گاه‌ میان‌ دو عالم‌ هم‌سطح‌ در باره موضوعی مشخص‌ صورت‌ میگرفت‌.
[۱۵۶] ابن خلکان، ج‌۱، ص‌۳۷۲.
گزارشهایی از مجالس‌ مباحثه علمی در منابع‌ آمده‌ است‌، از جمله‌ مجلس‌ علمی ابوسلیمان‌ سجستانی. گاه‌ نیز طلاب‌ قبل‌ یا بعد از درس‌، مباحث‌ استاد را برای هم‌ تکرار میکردند که‌ در تعمیق‌ تعلم‌ و پیبردن‌ به‌ ضعفهای فراگیری یا نارساییهای تعلیم‌، و از همه‌ مهمتر بروز و ظهور قوه فهم‌ و درک‌ و میزان‌ تلاش‌ متعلمان‌ نقش‌ جدّی داشت‌. گاهی نیز طلاب‌، درس‌ جدید را قبل‌ از تدریس‌ استاد به‌ روش‌ پیش‌ مطالعه‌ مباحثه‌ می کردند. در این‌ مباحثه‌ها طلاب‌ معمولاً در دسته‌های دو تا چهار نفره‌ به‌ گفتگوی علمی می‌پرداختند. مباحثه طلاب‌، گاهی برای سالهای طولانی تا بالاترین‌ سطوح‌ علمی استمرار می‌یافت‌ و به‌ مجلس‌ مذاکره علمای بزرگ‌ تبدیل‌ می شد.
[۱۵۷] علی اکبر شهابی، «آموزش‌ و پرورش‌ در مکاتب‌ و مدارس‌ قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۰ ـ۵۱.

اهتمام‌ بسیار مسلمانان‌ به‌ تعلیم‌ و تربیت‌ مایه آن‌ شد که‌ آنان‌ به‌ آداب‌ مخصوص‌ آن‌ توجه‌ خاص‌ نشان‌ دهند؛ ازینرو، گذشته‌ از احادیث‌ فراوان‌ و نیز کتابهای حدیثی، اخلاقی، ادبی و فلسفی که‌ در آن‌ها به‌ برخی از مسائل‌ تعلیم‌ و تربیت‌ پرداخته‌ شده‌ است‌، مسلمانان‌ از همان‌ سده‌های نخستین‌ اسلامی کتابهای مستقلی با احتوا بر عنوان‌ ادب‌ / آداب‌ یا با عناوین‌ دیگر پدید آوردند که‌ در آن‌ها از چگونگی تعلیم‌ و تعلم‌ و شیوه‌های بحث‌ و مناظره‌ و سؤال‌ و جواب‌ و رفتارهای شایسته استاد و شاگرد، حتی جزئیترین‌ رفتارها، گفتگو شده‌ است‌. از جمله این‌ آثار میتوان‌ به‌ این‌ کتابها اشاره‌ کرد: آداب‌ المُعَلّمین‌ محمدبن‌ سحنون‌ مغربی (متوفی ۲۲۶) که‌ نویسنده‌ در آن‌، بر پایه قرآن‌ و احادیث‌، به‌ موضوع‌ تعلیم‌ و تربیت‌ کودکان‌ پرداخته‌ است‌؛ الرّساله المفصّله لاحوال‌ المعلمین‌ و احکام‌المعلمین‌ و المتعلمین‌، از ابوالحسن‌ علی قابسی (متوفی ۴۰۳)؛ جامع‌ بیان‌ العلم‌ و فضله‌، نوشته ابن‌ عبدالبرّ نمری اندلسی (متوفی ۴۶۳) که‌ از ممتع‌ترین‌ کتابهای این‌ حوزه‌ به‌ شمار می‌آید؛ ادب‌الاملاء والاستملاء، از عبدالکریم‌ سمعانی (متوفی ۵۶۲) که‌ در واقع‌ ویژه دانشجویان‌ و استادان‌ رشته حدیث‌ و آداب‌ استملا و املای آنان‌ است‌؛ تذکره السامع‌ و المتکلّم‌ فی آداب‌العالم‌ و المتعلّم‌، اثر ابن‌جماعه‌ (متوفی ۷۳۳)؛ آداب‌المتعلّمین‌ فی آداب‌التعلّم‌ و التعلیم‌، منسوب‌ به‌ نصیرالدین‌ طوسی (متوفی ۳/۶۷۲)؛ منیه المرید فی ادب‌ المفید والمستفید، از زین‌الدین‌ بن‌ علی عاملی مشهور به‌ شهید ثانی (متوفی ۹۶۵) که‌ در نوع‌ خود جامعترین‌ کتاب‌ مستقل‌ شیعی در این‌ حوزه‌ به‌ شمار میآید. در بابهایی از این‌ کتاب‌ از رفتارهای شایسته معلم‌ و شاگرد در مقام‌ تدریس‌ و بحث‌، هیئت‌ ظاهری استاد و شاگرد و نیز از نوشت‌افزارها و چگونگی و نحوه کتابت‌، ضمن‌ نقل‌ حدیث‌، بتفصیل‌ سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌.
[۱۵۸] آقابزرگ‌ طهرانی، ج‌ ۱، ص‌ ۲۸.


۱۶.۱ - مناظره

مناظره‌، اگرچه‌ در اصل‌ به‌ جهت‌ غلبه اعتقادی بر خصم‌ و گاهی اظهار فضل‌ و همچشمی با دانشمندان‌ بوده‌ است‌، و چه‌ بسا از همین‌ منظر، در تعالیم‌ دینی بشدت‌ نکوهیده‌ و از آن‌ نهی شده‌ است‌، تا اندازه زیادی انگیزه آموزش‌ را افزایش‌ می داده‌ است‌.
[۱۵۹] منیرالدین‌ احمد، نهاد آموزش‌ اسلامی: آموزش‌ و پرورش‌ اسلامی و پایگاه‌ اجتماعی دانشمندان‌ تا سده پنجم‌ هجری در پرتو تاریخ‌ بغداد خطیب‌ بغدادی، ج۱، ص‌۷۵.
مناظره‌ها در علوم‌ گوناگون‌ و در مکانهای مختلف‌ انجام‌ می شد. یکی از مکانهای مناظره‌ دربار خلفا و وزیران‌ بود، مثلاً هارون‌ و مأمون‌ مجالس‌ مناظره زیادی با حضور علما بر گزار میکردند. در حضور ابن‌فراتِ وزیر میان‌ متیبن‌ یونس‌ (فیلسوف‌) و ابوسعید سیرافی (لغوی) در باره دانش‌ منطق‌ مناظره‌ای رخ‌ داد.
[۱۶۰] ابوحیان‌ توحیدی، کتاب‌الامتاع‌ والمؤانسه، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۸ـ ۱۲۸.
[۱۶۱] عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج۱، ص‌ ۱۹۰ـ۱۹۹.
مناظره‌ای دیگر میان‌ کسائی و سیبویه‌ در حضور امین‌ خلیفه عباسی منعقد شد و چند تن‌ عرب‌ فصیح‌ را که‌ بر خلیفه‌ وارد شده‌ بودند حَکَم‌ قرار دادند.
[۱۶۲] ابن‌ندیم‌، ج۱، ص‌ ۵۷.
در احتجاج‌ طبرسی گزارشهایی از مناظرات‌ امام‌ رضا علیه‌السلام‌ در مجلس‌ مأمون‌، که‌ معمولاً با پایمردی او تشکیل‌ میشده‌، بر سرمسائل‌ کلامی با دانشمندان‌ مسلمان‌ و غیر مسلمان‌ آورده‌ شده‌ است‌.
[۱۶۳] احتجاج‌ طبرسی، ج‌ ۲، ص‌ ۱۷۰ـ ۲۲۴.
، طبرسی همچنین‌ از مناظره امام‌ صادق‌ علیه‌السلام‌ با سران‌ معتزله‌ گزارشی در مکه‌ آورده‌ است‌
[۱۶۴] احتجاج‌ طبرسی، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۸ـ۱۲۲.
مناظره باقلانی در دربار قسطنطنیه‌ با یکی از کشیشان‌ مسیحی نیز بسیار مشهور است‌.
در عین‌ حال‌، با توجه‌ به‌ نکوهش‌ شدید حدیث‌ از مِراء و جدال‌، علما بندرت‌ و به‌ ضرورت‌، گرایش‌ به‌ مناظره‌ داشتند و نباید آن‌ را از روشهای تعلیم‌ دانست‌.


(۱) علاوه‌ بر قرآن‌.
(۲) آذرتاش‌ آذرنوش‌، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ‌ و زبان‌ عرب‌ جاهلی، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.
(۳) آقابزرگ‌ طهرانی.
(۴) ابراهیمبن‌ مراد، بحوث‌ فی تاریخ‌الطب‌ والصید له عندالعرب‌، بیروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۵) ابن‌ابیاصیبعه‌، عیون‌الانباء فی طبقات‌الاطباء، چاپ‌ نزار رضا، بیروت‌ (۱۹۶۵ (.
(۶) ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۷) ابن‌اخوه‌، کتاب‌ معالم‌القربه فی احکام‌الحسبه، چاپ‌ محمد محمود شعبان‌ و صدیق‌ احمد عیسی مطیعی، مصر ۱۹۷۶.
(۸) ابن‌ادریس‌ حلّی، کتاب‌ السرائر الحاوی لتحریر الفناوی، قم‌ ۱۴۱۰ـ۱۴۱۱.
(۹) ابن‌انباری، نزهه الالباء فی طبقات‌الادباء، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌) ۱۳۸۶/۱۹۶۷.
(۱۰) ابن‌بابویه‌، امالی الصدوق‌، بیروت‌ ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۱۱) ابن‌بابویه‌، معانی الاخبار، چاپ‌ علیاکبر غفاری، قم‌ ۱۳۶۱ ش‌.
(۱۲) ابن‌بابویه‌، من‌ لایحضره‌ الفقیه‌، چاپ‌ علی اکبر غفاری، قم‌ ۱۴۰۴.
(۱۳) ابن‌بشکوال‌، کتاب‌ الصله، قاهره‌ ۱۹۶۶.
(۱۴) ابن‌بطوطه‌، رحله ابن‌ بطوطه، چاپ‌ محمد عبدالمنعم‌ عریان‌، بیروت‌ ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۵) ابن‌ تغری بردی، النجوم‌الزاهره فی ملوک‌ مصر والقاهره، قاهره‌ ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
(۱۶) ابن‌تیمیّه‌، کتاب‌ الرّدّ علی المنطقیین‌، چاپ‌ عبدالصمد شرف‌الدین‌ کتبی، بمبئی ۱۳۶۸/۱۹۴۹.
(۱۷) ابن‌جوزی، سیره و مناقب‌ عمربن‌ عبدالعزیز الخلیفه الزاهد، چاپ‌ نعیم‌ زرزور، بیروت‌ ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۱۸) ابن‌جوزی، المنتظم‌ فی تاریخ‌الملوک‌ والامم‌، چاپ‌ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت‌ ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۱۹) ابن‌ حبّان‌، صحیح‌ابن‌ حبّان‌ بترتیب‌ ابن‌بلبان‌، ج‌ ۱، چاپ‌ شعیب‌ ارنؤوط‌، بیروت‌ ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۲۰) ابن‌حبیب‌، کتاب‌المحبّر، چاپ‌ ایلزه‌ لیشتن‌ شتتر، حیدرآباد دکن‌ ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ‌ افست‌ بیروت‌) بی تا.
(۲۱) ابن‌حنبل‌، مسند الامام‌ احمدبن‌ حنبل‌، بیروت‌: دارصادر،) بی تا.
(۲۲) ابن‌خطیب‌، الاحاطه فی اخبار غرناطه، چاپ‌ محمد عبداللّه‌ عنان‌، قاهره‌ ۱۳۹۳ـ۱۳۹۷/ ۱۹۷۳ـ۱۹۷۷.
(۲۳) ابن‌خلدون‌.
(۲۴) ابن‌خلّکان‌.
(۲۵) ابن‌زبیر، کتاب‌ صله الصله، قسم‌ ۴، چاپ‌ عبدالسلام‌ هراس‌ و سعید أعراب‌،) مراکش‌ (۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۲۶) ابن‌صاعد اندلسی، التعریف‌ بطبقات‌ الامم‌: تاریخ‌ جهانی علوم‌ و دانشمندان‌ تا قرن‌ پنجم‌ هجری، چاپ‌ غلامرضا جمشیدنژاد اول‌، تهران‌ ۱۳۷۶ ش‌.
(۲۷) ابن‌صلاح‌، فتاوی ابن‌الصلاح‌ فی التفسیر والحدیث‌ والاصول‌ والعقائد، در مجموعه الرسائل‌ المنیریه، ج‌ ۳،) قاهره‌ (: ادارهالطباعه المنیریه‌، ۱۳۴۶.
(۲۸) ابن‌صلاح‌، مقدمه ابن‌الصّلاح‌ فی علوم‌الحدیث‌، چاپ‌ مصطفی دیب‌البغا، دمشق‌ ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۲۹) ابن‌طاووس‌، المجتنی من‌ الدعاء المجتبی، چاپ‌ صفاءالدین‌ بصروی،) بی جا، بی تا .
(۳۰) ابن‌عدیم‌، بغیهالطلب‌ فیتاریخ‌ حلب‌، چاپ‌ سهیل‌ زکار، بیروت‌) ۱۴۰۸/۱۹۸۸ .
(۳۱) ابن‌ عساکر، تبیین‌ کذب‌المفتری فیما نسب‌ الی الامام‌ ابیالحسن‌ الاشعری، بیروت‌ ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۳۲) ابن‌عماد.
(۳۳) ابن‌قاضی شهبه‌، طبقات‌الشافعیه، چاپ‌ حافظ عبدالعلیم‌خان‌، بیروت‌: عام‌الکتب‌، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳۴) ابن‌قتیبه‌، المعارف‌، چاپ‌ ثروت‌ عکاشه‌، قاهره‌ ۱۹۶۰.
(۳۵) ابن‌قُنفُذ، انس‌الفقیر و عزالحقیر، چاپ‌ محمد فاسی و ادولف‌فور، رباط‌ ۱۹۶۵.
(۳۶) ابن‌ماجه‌، سنن‌ ابن‌ماجه، استانبول‌ ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۳۷) ابن‌ معتز، طبقات‌الشعراء، چاپ‌ عبدالستار احمد خراج‌،) قاهره‌ ۱۳۷۵/۱۹۵۶.
(۳۸) ابن‌منظور.
(۳۹) ابن‌ندیم‌.
(۴۰) ابوالفتوح‌ رازی، روض‌الجنان‌ و روح‌الجنان‌ فی تفسیرالقرآن‌، چاپ‌ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح‌، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ ش‌.
(۴۱) ابوالفرج‌ اصفهانی.
(۴۲) ابوحیان‌ توحیدی، کتاب‌الامتاع‌ والمؤانسه، چاپ‌ احمدامین‌ و احمد زین‌، بیروت‌ بی تا.
(۴۳) ابوسلیمان‌ سجستانی، صوان‌الحکمه و ثلات‌ رسائل‌، چاپ‌ عبدالرحمان‌ بدوی، تهران‌ ۱۹۷۴.
(۴۴) احمدبن‌ عبداللّه‌ ابونعیم‌، حلیه الاولیاء و طبقات‌الاصفیاء، بیروت‌ ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
(۴۵) الاختصاص‌، منسوب‌ به‌ محمدبن‌ محمد مفید، چاپ‌ علیاکبر غفاری، قم‌ ۱۴۱۳.
(۴۶) عبداللّه‌بن‌ عیسی افندی اصفهانی، ریاض‌ العلماء و حیاض‌ الفضلاء، چاپ‌ احمد حسینی، قم‌۱۴۰۱ـ۱۴۱۵.
(۴۷) احمدامین‌، ضحیالاسلام‌، بیروت‌: دارالکتاب‌ العربی، بی تا.
(۴۸) حسین‌ امین‌، المدرسه المستنصریه، عراق‌ ۱۹۶۰.
(۴۹) احمد فؤاد اهوانی، التربیه فیالاسلام‌، او، التعلیم‌ فی رأی القاسبی، قاهره‌ ۱۹۵۵.
(۵۰) بلاذری.
(۵۱) تیتوس‌ بورکهارت‌، هنر اسلامی: زبان‌ و بیان‌، ترجمه مسعود رجب‌نیا، تهران‌ ۱۳۶۵ ش‌.
(۵۲) احمدبن‌ حسین‌ بیهقی، شعب‌الایمان‌، چاپ‌ محمد سعید بسیونی زغلول‌، بیروت‌ ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۵۳) علی بن‌ زیدبیهقی، کتاب‌ تتمه صوان‌الحکمه، لاهور ۱۳۵۱.
(۵۴) محمدبن‌ حسین‌ بیهقی.
(۵۵) محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، چاپ‌ ایرج‌ افشار، فرهنگ‌ ایران‌ زمین‌، ج‌ ۲۰ (۱۳۵۳ ش‌).
(۵۶) محسن‌بن‌ علی تنوخی، نشوارالمحاضره و اخبارالمذاکره، چاپ‌ عبود شالجی، بیروت‌ ۱۳۹۱ـ۱۳۹۳/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
(۵۷) عبدالملک‌بن‌ محمد ثعالبی، ثمارالقلوب‌ فی المضاف‌ والمنسوب‌، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌) ۱۹۸۵.
(۵۸) عمروبن‌ بحر جاحظ‌، البیان‌ والتبیین‌، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمدهارون‌، قاهره‌ ۱۳۸۰ـ۱۳۸۱/۱۹۶۰ـ۱۹۶۱.
(۵۹) عبدالرحمان‌بن‌ احمد جامی، بهارستان‌ و رسائل‌جامی، چاپ‌ اعلاخان‌ افصح‌زاد، محمدجان‌ عمراف‌، و ابوبکر ظهورالدین‌، تهران‌ ۱۳۷۹ ش‌.
(۶۰) نوری جعفر، «مؤدِّبون‌ أفذاد فی التراث‌العربی والاسلامی»، التراث‌الشعبی، ش‌ ۱ (۱۹۸۵).
(۶۱) احمد نصیف‌ جنابی، «مساهمهالعرب‌ والمسلمین‌ فی تطویر علم‌الجبر»، المورد، ج‌ ۶، ش‌ ۴ (۱۳۹۸/۱۹۷۷).
(۶۲) جنیدبن‌ محمود جنید شیرازی، شدّالاِزارفی حطّ الاوزارعن‌ زوّارالمزار، چاپ‌ محمد قزوینی و عباس‌ اقبال‌، تهران‌ ۱۳۲۸ ش‌، چاپ‌ مجدد تهران‌ ۱۳۶۶ ش‌.
(۶۳) حاجی خلیفه‌.
(۶۴) محمدبن‌ حسن‌ حرّعاملی، امل‌الا´مل‌، چاپ‌ احمد حسینی، قسم‌ ۱، بغداد) ۱۳۸۵.
(۶۵) محمدبن‌ حسن‌ حرّعاملی، تفصیل‌ وسائل‌ الشیعه الی تحصیل‌ مسائل‌ الشریعه، قم‌ ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲.
(۶۶) احمدبن‌ علی خطیب‌ بغدادی، تاریخ‌ بغداد، بیروت‌: دارالکتب‌العلمیّه‌،) بیتا).
(۶۷) همو، الرّحله فی طلب‌الحدیث‌، چاپ‌ نورالدین‌ عتر، بیروت‌ ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۶۸) خوانساری.
(۶۹) بایارد داج‌، دانشگاه‌الازهر: تاریخ‌ هزارساله تعلیمات‌ عالی اسلامی، ترجمه آذر میدخت‌ مشایخ‌ فریدنی، تهران‌ ۱۳۶۷ ش‌.
(۷۰) احمدبن‌ علی دلجی، الفلاکه والمفلوکون‌، (قاهره‌ (۱۳۲۲.
(۷۱) حسین‌بن‌ محمد دیاربکری، تاریخ‌الخمیس‌ فی احوال‌ انفس‌ نفیس‌،) قاهره‌ (۱۲۸۳، چاپ‌ افست‌ بیروت‌) بی تا.
(۷۲) محمدبن‌ احمد ذهبی، سیراعلام‌النبلاء، چاپ‌ شعیب‌ ارنؤوط‌ و دیگران‌، بیروت‌ ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۱ـ ۱۹۸۸.
(۷۳) همو، العبر فی خبر من‌ غبر، ج‌ ۳، چاپ‌ فؤاد سیّد، کویت‌ ۱۹۶۱.
(۷۴) عبدالکریم‌بن‌ محمد رافعی قزوینی، التدوین‌ فی اخبار قزوین‌، چاپ‌ عزیزاللّه‌ عطاردی، بیروت‌ ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۷۵) رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، اسئله‌ و اجوبه رشیدی، چاپ‌ رضا شعبانی، اسلام‌آباد ۱۳۷۱ ش‌.
(۷۶) محمدبن‌ حسن‌ زبیدی، طبقات‌ النحویّین‌ و اللغویّین‌، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌) ۱۹۸۴.
(۷۷) محمدبن‌ بهادر زرکشی، اعلام‌الساجد باحکام‌المساجد، چاپ‌ ابوالوفا مصطفی مراغی، قاهره‌ ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۷۸) عبد الحسین‌ زرین‌کوب‌، ارزش‌ میراث‌ صوفیه‌، تهران‌ ۱۳۷۳ ش‌.
(۷۹) محمدحسین‌ ساکت‌، «رهیافتی به‌ دیدگاه‌های آموزشی خطیب‌ بغدادی»، نشریه دانشکده الهیات‌ و معارف‌ اسلامی مشهد، ش‌ ۲۹ (بهار ۱۳۷۳).
(۸۰) جعفر سبحانی، کلیات‌ فی علم‌الرجال‌،) قم (۱۴۲۱.
(۸۱) عبدالوهاب‌بن‌ علیسبکی، طبقات‌ الشافعیه الکبری، چاپ‌ عبدالفتاح‌ محمد حلو و محمود محمد طناحی، جیزه‌ ۱۹۹۲.
(۸۲) همو، معیدالنعم‌ و مبیدالنقم‌: الاصلاح‌السیاسی و الاداری فی الدوله العربیه الاسلامیه، بیروت‌ ۱۹۸۵.
(۸۳) محمدبن‌ عبدالرحمان‌ سخاوی، الضوء اللامع‌ لاهل‌القرن‌التاسع‌، قاهره‌) ۱۳۵۴ـ۱۳۵۵ (.
(۸۴) فؤاد سزگین‌، تاریخ‌ نگارش‌های عربی، ترجمه‌، تدوین‌ و آماده‌سازی: مؤسسه‌ی نشر فهرستگان‌، تهران‌ ۱۳۸۰ ش‌ ـ.
(۸۵) عبدالکریم‌بن‌ محمد سمعانی، الانساب‌، چاپ‌ عبداللّه‌ عمر بارودی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۸۶) عبدالرحمان‌بن‌ ابی بکر سیوطی، التحبیر فی المعجم‌ الکبیر، چاپ‌ منیره‌ ناجی سالم‌، بغداد ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۸۷) محمدامین‌ سویدی، سبائک ‌الذّهب‌ فی معرفه قبائل‌العرب‌، بیروت‌: دار احیاءالعلوم‌،) بی تا.
(۸۸) عبدالرحمان‌بن‌ ابی بکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، چاپ‌ محمدابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌ ۱۳۸۴.
(۸۹) عبدالرحمان‌بن‌ ابی بکر سیوطی، تدریب‌الراوی فی شرح‌ تقریب‌النواوی، چاپ‌ عزت‌ علی عطیه‌ و موسی محمدعلی، قاهره‌) ۱۹۸۰ـ ۱۹۸۵.
(۹۰) عبدالرحمان‌بن‌ ابی بکر سیوطی، حسن‌المحاضره فی تاریخ‌ مصر والقاهره‌، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ابراهیم‌،) قاهره (۱۳۸۷.
(۹۱) عبدالرحمان‌بن‌ ابی بکر سیوطی، صون‌المنطق‌ و الکلام‌ عن‌ فن‌المنطق‌ والکلام‌، چاپ‌ علی سامی نشار،) قاهره‌ ۱۳۶۶/۱۹۴۷ (.
(۹۲) محمدبن‌ احمد شمس‌الائمه‌ سرخسی، کتاب‌المبسوط‌، بیروت‌ ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۹۳) علی اکبر شهابی، «آموزش‌ و پرورش‌ در مکاتب‌ و مدارس‌ قدیم‌»، فرهنگ‌ ایران‌ زمین‌، ج‌ ۲۹ (۱۳۷۵ ش‌).
(۹۴) محمدبن‌ عبدالکریم‌ شهرستانی، الملل‌ والنحل‌، چاپ‌ محمد سیدکیلانی، بیروت‌ ۱۴۰۴.
(۹۵) زین‌الدین‌بن‌ علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب‌ المفید و المستفید، چاپ‌ رضا مختاری، قم‌ ۱۳۶۸ ش‌.
(۹۶) عبدالرحمان‌بن‌ نصر شیزری، کتاب‌ نهایه الرتبه فی طلب‌الحسبه، چاپ‌ سید بازعرینی، بیروت‌ ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۹۷) صالح‌ احمد علی، «دراسه العلوم‌ الریاضیه و مکانتها فی الحضاره الاسلامیه»، المورد، ج‌ ۳، ش‌ ۴ (۱۳۹۴/ ۱۹۷۴).
(۹۸) محمدعیسی صالحیه‌، «مؤدبوالخلفاء فی العصر الاموی»، المجله العربیه للعلوم‌ الانسانیه، ج‌ ۱، ش‌ ۳ (۱۹۸۱).
(۹۹) حسن‌ صدر، تکمله امل‌الآمل‌، چاپ‌ احمد حسینی، قم‌ ۱۴۰۶.
(۱۰۰) صدیق‌ حسن‌خان‌، ابجدالعلوم‌، ج‌ ۲، بیروت‌ ۱۳۹۵، ج‌ ۳، بیروت‌) بی تا (.
(۱۰۱) ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌، ج‌ ۳، بخش‌ ۱، تهران‌ ۱۳۶۳ ش‌.
(۱۰۲) فضلعلیبن‌ عبدالکریم‌ صفای تبریزی، «معرفی کتابهای درسی قدیم‌»، فرهنگ‌ ایران‌ زمین‌، ج‌ ۲۳ (۱۳۵۷ ش‌).
(۱۰۳) شوقی ضیف‌، تاریخ‌ الادب‌العربی، ج‌ ۱: العصر الجاهلی، قاهره‌) ۱۹۷۷ (طباطبائی.
(۱۰۴) احمدبن‌ علی طبرسی، الاحتجاج، چاپ‌ محمدباقر موسوی خرسان‌، نجف‌ ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ‌ افست‌ قم‌) بی تا (.
(۱۰۵) فضل‌بن‌ حسن‌ طبرسی، تفسیر جوامع‌الجامع‌، ج‌ ۱، چاپ‌ ابوالقاسم‌ گرجی، تهران‌ ۱۳۴۷ ش‌.
(۱۰۶) محمدبن‌ حسن‌ طوسی، رجال‌ الطوسی، چاپ‌ جواد قیومی اصفهانی، قم‌ ۱۴۱۵.
(۱۰۷) محمدبن‌ حسن‌ طوسی، النهایه فی مجرد الفقه‌ و الفتاوی، بیروت‌ ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
(۱۰۸) محمدبن‌ یوسف‌ عامری، السعاده والاسعاد فی السیره الانسانیه، چاپ‌ مجتبی مینوی، تهران‌ ۱۳۳۶ ش‌.
(۱۰۹) علیبن‌ محمد عاملی، الدر المنثور من‌ المأثور و غیرالمأثور، قم‌ ۱۳۹۸.
(۱۱۰) عبدالجلیل‌ قزوینی، نقض‌، چاپ‌ جلال‌الدین‌ محدث‌ ارموی، تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.
(۱۱۱) عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، عمان‌ ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۱۲) احمدبن‌ عبداللّه‌ عجلی، معرفه الثقات‌، چاپ‌ عبدالعلیم‌ عبدالعظیم‌ بستوی، مدینه‌ ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۱۱۳) یوسف‌ عش‌، کتابخانه‌های عمومی و نیمه‌ عمومی عربی در قرون‌ وسطی: بین‌النهرین‌، سوریه‌ و مصر، ترجمه اسداللّه‌ علوی، مشهد ۱۳۷۲ ش‌.
(۱۱۴) حسن‌بن‌ یوسف‌ علامه‌ حلّی، قواعدالاحکام‌، قم‌ ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
(۱۱۵) محمدبن‌ مسعود عیاشی، کتاب‌التفسیر، چاپ‌ هاشم‌ رسولی محلاتی، قم‌ ۱۳۸۰ـ۱۳۸۱، چاپ‌ افست‌ تهران‌) بی تا (.
(۱۱۶) محمد عبدالرحیم‌ غنیمه‌، تاریخ‌ دانشگاههای بزرگ‌ اسلامی، ترجمه نوراللّه‌ کسائی، تهران‌ ۱۳۷۲ ش‌.
(۱۱۷) علیاصغر فقیهی، تاریخ‌ مذهبی قم‌: بخش‌ اول‌ از تاریخ‌ جامع‌ قم‌، قم‌ ۱۳۷۸ ش‌.
(۱۱۸) قاضی عبدالجباربن‌ احمد، فرق‌ و طبقات‌ المعتزله، چاپ‌ علی سامی نشار و عصام‌الدین‌ محمدعلی،) اسکندریه (۱۹۷۲.
(۱۱۹) عیاض‌بن‌ موسی قاضی عیاض‌، الالماع‌ الی معرفه اصول‌الروایه و تقییدالسماع‌، چاپ‌ احمد صقر، قاهره‌ ۱۹۷۷.
(۱۲۰) ابوالقاسم‌ قربانی، زندگینامه ریاضیدانان‌ دوره اسلامی: از سده سوم‌ تا سده یازدهم‌ هجری، تهران‌ ۱۳۶۵ ش‌.
(۱۲۱) زکریابن‌ محمد قزوینی، کتاب‌ آثارالبلاد و اخبارالعباد، چاپ‌ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن‌ ۱۸۴۸، چاپ‌ افست‌ ویسبادن‌ ۱۹۶۷.
(۱۲۲) قلقشندی.
(۱۲۳) نجم‌الدین‌ ابوالرجاء قمی، تاریخ‌الوزراء، چاپ‌ محمدتقی دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۳ ش‌.
(۱۲۴) محمد عبدالحیبن‌ عبدالکبیر کتانی، نظام‌ الحکومه النبویه المسمی التراتیب‌ الاداریه، بیروت‌: دارالکتاب‌العربی،) بی تا (.
(۱۲۵) نوراللّه‌ کسائی، مدارس‌ نظامیه‌ و تأثیرات‌ علمی و اجتماعی آن‌، تهران‌ ۱۳۶۳ ش‌.
(۱۲۶) کلینی، الکافی.
(۱۲۷) محسن‌ کیانی، تاریخ‌ خانقاه‌ در ایران‌، تهران‌ ۱۳۶۹ ش‌.
(۱۲۸) عبدالحیبن‌ ضحاک‌ گردیزی، تاریخ‌ گردیزی، چاپ‌ عبدالحی حبیبی، تهران‌ ۱۳۶۳ ش‌.
(۱۲۹) گریلیزر، «آموزش‌ پزشکی در سرزمینهای اسلامی از قرن‌ اول‌ تا قرن‌ هشتم‌ هجری»، ترجمه هوشنگ‌ اعلم‌، تحقیقات‌ اسلامی، سال‌ ۱، ش‌ ۱ (بهار ـ تابستان‌ ۱۳۶۵).
(۱۳۰) آدام‌ متز، تمدن‌ اسلامی در قرن‌ چهارم‌ هجری، یا، رنسانس‌ اسلامی، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران‌ ۱۳۶۲ ش‌.
(۱۳۱) مجلسی.
(۱۳۲) محمدبن‌ منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات‌الشیخ‌ ابیسعید، چاپ‌ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران‌ ۱۳۶۶ ش‌.
(۱۳۳) مدرس‌ تبریزی.
(۱۳۴) علیخان‌بن‌ احمد مدنی، الدرجات‌ الرفیعه فی طبقات‌ الشیعه، قم‌ ۱۳۹۷.
(۱۳۵) یوسف‌بن‌ عبدالرحمان‌ مِزّی، تهذیب‌ الکمال‌ فی اسماءالرجال‌، ج‌ ۱۰، چاپ‌ بشار عواد معروف‌، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۱۳۶) احمدبن‌ محمد مسکویه‌، تهذیب‌الأخلاق‌ و تطهیرالأعراق‌، چاپ‌ حسن‌ تمیم‌، بیروت‌) ۱۳۹۸)، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۴۱۰.
ابوبکربن‌ هدایه اللّه‌ مصنف‌، طبقات‌ الشافعیه، در ابراهیمبن‌ علی ابواسحاق‌ شیرازی،
(۱۳۷) طبقات‌ الفقهاء، چاپ‌ خلیل‌ میس‌، بیروت‌ (بی تا (.
(۱۳۸) احمدبن‌ محمد مقّری، نفح‌الطیب‌، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌ ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
(۱۳۹) احمدبن‌ علی مقریزی، کتاب‌المواعظ‌ والاعتبار بذکرالخطط‌ والا´ثار، المعروف‌ بالخطط‌المقریزیه، بولاق‌ ۱۲۷۰، چاپ‌ افست‌ بغداد) ۱۹۷۰ (.
(۱۴۰) محمد ملکی، آشنایی با متون‌ درسی حوزه‌های علمیه ایران‌: شیعه‌، حنفی، شافعی، قم‌ ۱۳۷۶ ش‌.
(۱۴۱) منیرالدین‌ احمد، نهاد آموزش‌ اسلامی: آموزش‌ و پرورش‌ اسلامی و پایگاه‌ اجتماعی دانشمندان‌ تا سده پنجم‌ هجری در پرتو تاریخ‌ بغداد خطیب‌ بغدادی، ترجمه محمدحسین‌ ساکت‌، مشهد ۱۳۶۸ ش‌.
(۱۴۲) میکلوش‌ مورانی، دراسات‌ فی مصادر الفقه‌ المالکی، نقله‌ عن‌الالمانیه، سعید بحیری، عمرصابر عبدالجلیل‌، و محمود رشاد حنفی، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۱۴۳) کارلو آلفونسو نالینو، تاریخ‌ نجوم‌ اسلامی، ترجمه احمد آرام‌، تهران‌) ۱۳۴۹ ش‌ (.
(۱۴۴) احمدبن‌ علی نجاشی، فهرست‌ اسماء مصنّفی الشیعه المشتهر ب رجال‌النجاشی، چاپ‌ موسی شبیری زنجانی، قم‌ ۱۴۰۷.
(۱۴۵) احمدبن‌ محمد نحاس‌، معانیالقرآن‌الکریم‌، چاپ‌ محمدعلی صابونی، مکه‌ ۱۴۰۸ـ۱۴۰۹.
(۱۴۶) احمدبن‌ علی نسائی، کتاب‌السنن‌الکبری، چاپ‌ عبدالغفار سلیمان‌ بنداری و کسروی حسن‌، بیروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۱۴۷) حسین‌ نصر، علم‌ در اسلام‌، به‌ اهتمام‌ احمد آرام‌، تهران‌ ۱۳۶۶ ش‌.
(۱۴۸) حسین‌ نصر، علم‌ و تمدن‌ در اسلام‌، ترجمه احمد آرام‌، تهران‌ ۱۳۵۹ ش‌.
(۱۴۹) حسین‌ نصر، معارف‌ اسلامی در جهان‌ معاصر، تهران‌ ۱۳۴۸ ش‌.
(۱۵۰) احمدبن‌ عمر نظامی، چهار مقاله‌، چاپ‌ محمد قزوینی و محمد معین‌، تهران‌ ۱۳۴۶ ش‌.
(۱۵۱) عبدالقادربن‌ محمد نعیمی دمشقی، الدّارس‌ فی تاریخ‌المدارس‌، بیروت‌ ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۵۲) عارف‌ نوشاهی، «عوارف‌ المعارف‌ در شبه‌ قارّه‌: شواهدی چند در رواج‌ آن‌ کتاب‌ تا پایان‌ قرن‌ هشتم‌ هجری»، معارف‌، دوره ۱۶، ش‌ ۲ (مرداد ـ آبان‌ ۱۳۷۸).
(۱۵۳) یحیی بن‌ شرف‌ نووی، التقریب‌ والتیسیر لمعرفه سنن‌البشیر والنذیر، چاپ‌ محمد عثمان‌ خشت‌، بیروت‌ ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۱۵۴) یحیی بن‌ شرف‌ نووی، المجموع‌: شرح‌ المهذّب‌، بیروت‌: دارالفکر،) بی تا).
(۱۵۵) یاقوت‌ حموی، معجم‌الادباء، بیروت‌ ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
(۱۵۶) Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en perse etautres lieux de l'Orient, new ed By L Langles, Paris ۱۸۱۱;.
(۱۵۷) Ignaz Goldziher, Muslim Studies, ed S M Stern, translated from the German by C R Barber and SM Stern, London ۱۹۶۷-۱۹۷۱;.
(۱۵۸) Robert Hillenbrand, Islamic architecture: from function and meaning, Edinbrough ۱۹۴۴;.
(۱۵۹) Philip Khuri Hitti, History of the Arabs: from the earliest times to the present, London ۱۹۸۵;.
(۱۶۰) George Makdisi, The rise of colleges: institutions of learning in Islam and the West, Edinbrough ۱۹۸۱;.
(۱۶۱) Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲).
(۱۶۲) Ahmad Shalaby, History of Muslim Education, Beirut ۱۹۵۴;.
(۱۶۳) S H Taqizadeh, "the open and secret sciences", in Melanges d'orientalisme offerts a Henri Masse, Tehran: University of Tehran, ۱۹۶۳;.
Khalil A Totah, The contribution of the Arabs to education, New York ۱۹۲۶؛


۱. وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج‌ ۳، ص‌ ۴۶۳.    
۲. ابن‌زبیر، کتاب‌ صله الصله، ج۱، ص‌ ۱۴۷.
۳. محمدبن‌ احمد ذهبی، سیراعلام‌النبلاء، ج‌ ۱۲، ص‌ ۳۷۴.    
۴. ابن‌عماد، ج‌ ۴، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۳، ص‌ ۱۰۲، ابن‌عماد.
۵. ج‌ ۲، ستون‌ ۶۰۲، حاجی خلیفه‌.
۶. ۴۵، صدیق‌ حسن‌خان‌، ج‌ ۳، ص‌ ۳۱، ابجدالعلوم‌، ج‌ ۲، بیروت‌ ۱۳۹۵، ج‌ ۳.
۷. ابجدالعلوم‌،صدیق‌ حسن‌خان‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲۹۴.
۸. عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۷۰ـ۷۱.
۹. ج‌ ۱، ستون‌ ۱۵۱، ۱۵۵، ج‌ ۲، ستون‌ ۱۴۲۷، ۱۹۷۶، تنکابنی، ص‌ ۴۰ـ۴۳، حاجی خلیفه‌.
۱۰. ۷ فضل علیبن‌ عبدالکریم‌ صفای تبریزی، ج۱، ص‌ ۴.
۱۱. علی اکبر شهابی، «آموزش‌ و پرورش‌ در مکاتب‌ و مدارس‌ قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۳۶.
۱۲. محمد عبدالحیبن‌ عبدالکبیر کتانی، نظام‌ الحکومه النبویه المسمی التراتیب‌ الاداریه، ج‌ ۱، ص‌ ۴۰ـ۴۷، .
۱۳. منیرالدین‌ احمد، نهاد آموزش‌ اسلامی: آموزش‌ و پرورش‌ اسلامی و پایگاه‌ اجتماعی دانشمندان‌ تا سده پنجم‌ هجری در پرتو تاریخ‌ بغداد خطیب‌ بغدادی، ج۱، ص‌ ۵۲.
۱۴. احمدبن‌ علی خطیب‌ بغدادی، تاریخ‌ بغداد، ج‌ ۲، ص‌ ۱۶۴.
۱۵. یاقوت‌ حموی، معجم‌الادباء، ج‌ ۱۸، ص‌ ۴۲۹.
۱۶. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۷۴ـ ۷۵.
۱۷. صدیق‌ حسن‌خان‌، ابجدالعلوم‌، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۸.
۱۸. عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳ـ ۱۴.
۱۹. ج‌ ۱، ستون‌ ۶۶، ۵۲۰۹، حاجی خلیفه‌.
۲۰. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۷۶.
۲۱. عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹.
۲۲. ج‌ ۱، ستون‌ ۱۸۶ـ۱۹۴، ج‌ ۲، ستون‌ ۱۴۷۷ـ۱۴۸۴، حاجی خلیفه‌.
۲۳. ۲۳۱، صدیق‌ حسن‌خان‌، ابجد العلوم، ج‌ ۳، ص‌ ۲۲۴.
۲۴. عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۴۰ـ ۴۷.
۲۵. وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج‌ ۳، ص‌ ۳۰۳.    
۲۶. منیرالدین‌ احمد، نهاد آموزش‌ اسلامی: آموزش‌ و پرورش‌ اسلامی و پایگاه‌ اجتماعی دانشمندان‌ تا سده پنجم‌ هجری در پرتو تاریخ‌ بغداد خطیب‌ بغدادی، ج۱، ص‌ ۵۴.
۲۷. صدیق‌ حسن‌خان‌، ابجدالعلوم‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲۲۵.
۲۸. صدیق‌ حسن‌خان‌، ابجدالعلوم‌، ج‌ ۲، ص‌۲۲۸.
۲۹. صدیق‌ حسن‌خان‌، ج‌ ۳، ج‌ ۲، ص‌۲۳۲، ۲۶۵.
۳۰. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۷۱ـ۷۲.
۳۱. عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰ـ۲۳.
۳۲. ج‌ ۲، ستون‌ ۶۳۹، حاجی خلیفه‌.
۳۳. ابن‌بطوطه‌، رحله ابن‌ بطوطه، ج‌ ۱، ص‌ ۲۲۵.
۳۴. عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج۱، ص‌ ۲۵.
۳۵. ج‌ ۲، ستون‌ ۱۶۹۸، حاجی خلیفه‌.
۳۶. احمدبن‌ علی نجاشی، فهرست‌ اسماء مصنّفی الشیعه المشتهر ب رجال‌النجاشی، ج۱، ص‌ ۱۰.
۳۷. کلینی، الکافی، ج‌ ۱، ص‌ ۳۳.    
۳۸. ابن‌طاووس‌، المجتنی من‌ الدعاء المجتبی، ج۱، ص‌ ۲۷.
۳۹. ۳۰۶، صدیق‌ حسن‌خان‌، ابجدالعلوم‌، ج‌ ۲، ص‌ ۶۶.
۴۰. ۲۷، عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، ج‌ ۱، ص‌ ۲۵، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی.
۴۱. عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۲۵ـ۳۹.
۴۲. ۷۱، محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، ج۱، ص‌ ۶۹.
۴۳. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج‌ ۹، ص‌ ۲۶۲.
۴۴. محمدبن‌ احمد ذهبی، سیراعلام‌النبلاء، ج‌ ۲۲، ص‌ ۳۶۷.
۴۵. ابن‌قاضی شهبه‌، طبقات‌الشافعیه، ج‌ ۲، ص‌ ۹۱.    
۴۶. قلقشندی، ج‌ ۱، ص‌ ۲۹۲.
۴۷. ابن‌قاضی شهبه‌، طبقات‌الشافعیه، ج‌ ۴، ص‌ ۸۵.
۴۸. قلقشندی، ج‌ ۱، ص‌ ۲۹۲.
۴۹. عبدالرحمان‌بن‌ ابی بکر سیوطی، بغیه الوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج‌ ۲، ص‌ ۲۶۶.
۵۰. یحیی بن‌ شرف‌ نووی، التقریب‌ والتیسیر لمعرفه سنن‌البشیر والنذیر، ج‌ ۱، ص‌ ۳.
۵۱. عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۴۷ـ ۴۸.
۵۲. نوراللّه‌ کسائی، مدارس‌ نظامیه‌ و تأثیرات‌ علمی و اجتماعی آن‌، ج۱، ص‌ ۱۳۵.
۵۳. عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۵۸ ـ۶۷.
۵۴. عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۶۷ـ۷۰.
۵۵. عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۶۵ـ۶۷.
۵۶. فؤاد سزگین‌، تاریخ‌ نگارش‌های عربی، ج‌ ۱، ص‌ ۶۷۴ـ۶۷۷.
۵۷. میکلوش‌ مورانی، دراسات‌ فی مصادر الفقه‌ المالکی، ج۱، ص‌ ۱۱۰۹.
۵۸. علیاصغر فقیهی، تاریخ‌ مذهبی قم‌: بخش‌ اول‌ از تاریخ‌ جامع‌ قم‌، ج۱، ص‌ ۲۰۱.
۵۹. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۶۶ـ۶۷.
۶۰. محمد ملکی، آشنایی با متون‌ درسی حوزه‌های علمیه ایران‌: شیعه‌، ج۱، ص‌ ۲۳۵ـ ۲۳۸.
۶۱. حسن‌ صدر، تکمله امل‌الآمل‌، چاپ‌ احمد حسینی، قم‌ ۱۴۰۶.
۶۲. محمد ملکی، آشنایی با متون‌ درسی حوزه‌های علمیه ایران‌: شیعه‌، ج۱، ص‌ ۲۲۱.
۶۳. محمد ملکی، آشنایی با متون‌ درسی حوزه‌های علمیه ایران‌: شیعه‌، ج۱، ص‌۲۳۸ـ۲۳۹.
۶۴. محمد ملکی، آشنایی با متون‌ درسی حوزه‌های علمیه ایران‌: شیعه‌، ج۱، ص‌ ۲۴۲.
۶۵. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۷۷ـ۷۹.
۶۶. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۸۰.
۶۷. علیاصغر فقیهی، تاریخ‌ مذهبی قم‌: بخش‌ اول‌ از تاریخ‌ جامع‌ قم‌، ج۱، ص‌ ۲۰۱.
۶۸. علی اکبر شهابی، «آموزش‌ و پرورش‌ در مکاتب‌ و مدارس‌ قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۴۳.
۶۹. قاضی عبدالجباربن‌ احمد، فرق‌ و طبقات‌ المعتزله، ج۱، ص‌ ۱۸۷.
۷۰. محمدبن‌ عبدالکریم‌ شهرستانی، الملل‌ والنحل‌، ج‌ ۱، ص‌ ۴۶ـ ۴۸.
۷۱. قاضی عبدالجباربن‌ احمد، فرق‌ و طبقات‌ المعتزله، ج۱، ص‌ ۵۶.
۷۲. احمدبن‌ علی خطیب‌ بغدادی، تاریخ‌ بغداد، ج‌ ۷، ص‌ ۱۶۲ـ ۱۶۳.
۷۳. ابن‌جوزی، المنتظم‌ فی تاریخ‌الملوک‌ والامم‌، ج‌ ۱۱، ص‌ ۲۳۹.
۷۴. ابن‌ عساکر، تبیین‌ کذب‌المفتری فیما نسب‌ الی الامام‌ ابیالحسن‌ الاشعری، ج۱، ص‌ ۲۳۲، بیروت‌ ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
۷۵. محمدبن‌ احمد ذهبی، سیراعلام‌النبلاء، ج‌ ۳، ص‌ ۳۲۱، چاپ‌ شعیب‌ ارنؤوط‌ و دیگران‌، بیروت‌ ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۱ـ ۱۹۸۸.
۷۶. صدیق‌ حسن‌خان‌، ابجدالعلوم‌، ج‌ ۳، ص‌ ۵۷، ج‌ ۲، بیروت‌ ۱۳۹۵، ج‌ ۳.
۷۷. عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۱.
۷۸. ج‌ ۲، ستون‌ ۱۱۴۵، حاجی خلیفه‌.
۷۹. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۴۹ـ۵۰، چاپ‌ ایرج‌ افشار، فرهنگ‌ ایران‌ زمین‌، ج‌ ۲۰ (۱۳۵۳ ش‌).
۸۰. ج‌ ۱، ستون‌ ۳۴۶، حاجی خلیفه‌.
۸۱. ابن خلکان، ج‌ ۵، ص‌ ۱۵۳ـ ۱۵۴.
۸۲. محمدبن‌ احمد ذهبی، سیراعلام‌النبلاء، ج‌ ۱۵، ص‌ ۴۱۷.
۸۳. ابوحیان‌ توحیدی، کتاب‌الامتاع‌ والمؤانسه، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۸ـ ۱۲۸.
۸۴. عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج۱، ص‌ ۱۵.
۸۵. عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج۱، ص‌ ۲۰.
۸۶. عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج۱، ص‌ ۳۲.
۸۷. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۴۴.
۸۸. حسن‌ صدر، تکمله امل‌الآمل‌، ج۱، ص‌ ۱۴۲.
۸۹. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۴۶ـ۴۹.
۹۰. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۴۵ـ۴۶.
۹۱. Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲۸۷.
۹۲. ابوسلیمان‌ سجستانی، صوان‌الحکمه و ثلات‌ رسائل‌، ج۱، ص‌ ۲۸۲.
۹۳. Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲۱.
۹۴. Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲۵.
۹۵. Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۹ـ۱۰.
۹۶. احمدبن‌ محمد مقّری، نفح‌الطیب‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۲۱.
۹۷. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۰ ـ۵۲.
۹۸. Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۴۰ـ۴۱.
۹۹. Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۴۴.
۱۰۰. عبد الحسین‌ زرین‌کوب‌، ارزش‌ میراث‌ صوفیه‌، ج۱، ص‌ ۹۳.
۱۰۱. عارف‌ نوشاهی، «عوارف‌ المعارف‌ در شبه‌ قارّه‌: شواهدی چند در رواج‌ آن‌ کتاب‌ تا پایان‌ قرن‌ هشتم‌ هجری»، ج۱، ص‌ ۷۷ـ۸۱.
۱۰۲. عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۰ـ۱۱۱.
۱۰۳. ج‌ ۱، ستون‌ ۴۳، ج‌ ۲، ستون‌ ۱۲۷۰، حاجی خلیفه‌.
۱۰۴. صدیق‌ حسن‌خان‌، ابجدالعلوم‌، ج‌۳، ص‌۲۶۲، ج‌ ۲.بی تا (.
۱۰۵. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۲ ـ ۵۴.
۱۰۶. ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌، ج‌ ۳، بخش‌ ۱، ص‌ ۱۶۹ـ۱۷۰، ج‌ ۳، بخش‌ ۱.
۱۰۷. ج‌ ۲، ستون‌ ۱۷۲۰، ۱۷۶۸، حاجی خلیفه‌.
۱۰۸. ابراهیمبن‌ مراد، بحوث‌ فی تاریخ‌الطب‌ والصید له عندالعرب‌، ج۱، ص‌ ۲۴۴ـ۲۴۷.
۱۰۹. احمدبن‌ عمر نظامی، چهار مقاله‌، ج۱، ص‌ ۱۰۹.
۱۱۰. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۶.
۱۱۱. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۵ ـ۵۶.
۱۱۲. عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۳۴۴ـ ۳۴۶.
۱۱۳. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۴.
۱۱۴. ۲۸۸، کارلو آلفونسو نالینو، ج۱، ص‌ ۲۸۶، تاریخ‌ نجوم‌ اسلامی.
۱۱۵. Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۱۳۶.
۱۱۶. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۷ ـ۵۹.
۱۱۷. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۹ ـ۶۰.
۱۱۸. صالح‌ احمد علی، «دراسه العلوم‌ الریاضیه و مکانتها فی الحضاره الاسلامیه»، ج۱، ص‌ ۴۲ـ۴۶.
۱۱۹. Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۱۳۶.
۱۲۰. ابن‌خطیب‌، ج‌۱، ص‌۲۲۱ـ۲۲۲.
۱۲۱. ۶۸ـ۶۹، ابن‌قُنفُذ، ج۱، ص‌ ۶۶، انس‌الفقیر و عزالحقیر.
۱۲۲. یاقوت‌ حموی، معجم‌الادباء، ج‌ ۱۲، ص‌ ۴۹.
۱۲۳. محمدبن‌ عبدالرحمان‌ سخاوی، الضوء اللامع‌ لاهل‌القرن‌التاسع‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۵۷.
۱۲۴. ابن‌عماد، ج‌ ۷، ص‌ ۱۰۹.
۱۲۵. محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنکابنی، «کتب‌ درسی قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۷.
۱۲۶. ابوالقاسم‌ قربانی، زندگینامه ریاضیدانان‌ دوره اسلامی: از سده سوم‌ تا سده یازدهم‌ هجری، ج۱، ص‌ ۱۷۰- ۱۷۱.
۱۲۷. Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۱۴۵ـ۱۵۷.
۱۲۸. ۱۸۰، ۱۸۲ احمد نصیف‌ جنابی، «مساهمهالعرب‌ والمسلمین‌ فی تطویر علم‌الجبر»، ج۱، ص‌ ۱۷۶.
۱۲۹. عبدالجیل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بیت‌المقدس‌ فی العصرین‌ الایّوبی و المملوکی، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۹.
۱۳۰. Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲۰۱.
۱۳۱. ابن‌خلدون‌، ج‌۱: مقدمه‌، ص‌۶۵۵ـ ۶۶۸.
۱۳۲. Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲۰۸ـ ۲۰۹.
۱۳۳. ج‌ ۱، ستون‌ ۵۹۱، حاجی خلیفه‌.
۱۳۴. آقابزرگ‌ طهرانی، ج‌ ۵، ص‌ ۱۱۹.
۱۳۵. Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲۱۴.
۱۳۶. Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲۱۴.
۱۳۷. ج‌ ۶، ص‌ ۵۸، ج‌ ۳، ص‌ ۳۰۱، مدرس‌ تبریزی.
۱۳۸. آقابزرگ‌ طهرانی، ج‌۵، ص‌ ۱۲۱.
۱۳۹. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۴۱۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۴۰. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۳۹۱-۳۹۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۴۱. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۳۹۶-۳۹۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۴۲. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۴۲۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۱۴۳. Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol۳, no۱ (۱۹۹۲)، ج۱، ص‌ ۲ـ۱۴.
۱۴۴. عیاض‌بن‌ موسی قاضی عیاض‌، الالماع‌ الی معرفه اصول‌الروایه و تقییدالسماع‌، ج۱، ص‌۶۹.
۱۴۵. ابن‌صلاح‌، مقدمه ابن‌الصّلاح‌ فی علوم‌الحدیث‌، ج۱، ص‌ ۷۶.
۱۴۶. عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج‌ ۲، ص‌ ۱۵.
۱۴۷. عبدالکریم‌بن‌ محمد سمعانی، الانساب‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۷۲ـ۱۷۳.
۱۴۸. عبدالکریم‌بن‌ محمد سمعانی، الانساب‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۶.
۱۴۹. محمدبن‌ احمد ذهبی، سیراعلام‌النبلاء، ج‌ ۳، ص‌ ۳۲۳.
۱۵۰. یحیی بن‌ شرف‌ نووی، التقریب‌ والتیسیر لمعرفه سنن‌البشیر والنذیر، ج۱، ص‌ ۸۰ ـ۸۱.
۱۵۱. عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج‌ ۲، ص‌ ۱۹۹.
۱۵۲. عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج‌ ۲، ص‌ ۲۱ـ۲۲.
۱۵۳. یاقوت‌ حموی، معجم‌الادباء، ج‌ ۱۲، ص‌ ۴۹.
۱۵۴. عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج‌ ۲، ص‌ ۹۱.
۱۵۵. ابن خلکان، ج‌ ۵، ص‌ ۳۱۵.
۱۵۶. ابن خلکان، ج‌۱، ص‌۳۷۲.
۱۵۷. علی اکبر شهابی، «آموزش‌ و پرورش‌ در مکاتب‌ و مدارس‌ قدیم‌»، ج۱، ص‌ ۵۰ ـ۵۱.
۱۵۸. آقابزرگ‌ طهرانی، ج‌ ۱، ص‌ ۲۸.
۱۵۹. منیرالدین‌ احمد، نهاد آموزش‌ اسلامی: آموزش‌ و پرورش‌ اسلامی و پایگاه‌ اجتماعی دانشمندان‌ تا سده پنجم‌ هجری در پرتو تاریخ‌ بغداد خطیب‌ بغدادی، ج۱، ص‌۷۵.
۱۶۰. ابوحیان‌ توحیدی، کتاب‌الامتاع‌ والمؤانسه، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۸ـ ۱۲۸.
۱۶۱. عبدالرحمان‌بن‌ ابیبکر سیوطی، بغیهالوعاه فی طبقات‌ اللغویین‌ والنحاه، ج۱، ص‌ ۱۹۰ـ۱۹۹.
۱۶۲. ابن‌ندیم‌، ج۱، ص‌ ۵۷.
۱۶۳. احتجاج‌ طبرسی، ج‌ ۲، ص‌ ۱۷۰ـ ۲۲۴.
۱۶۴. احتجاج‌ طبرسی، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۸ـ۱۲۲.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۵۰۱۹.    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار