• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عدم تحریف قرآن‌ (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





عدم تحریف در قرآن‌، تحریف به معنای زیادت و نقیصه به اجماع مسلمین در قرآن نیست.



قُرْآن اين لفظ در اصل مصدر به معنى خواندن است.
آیات قرآنی در دست عامه مسلمانان بود و برای نگه‌داری آنچه داشتند کمال جدیّت را به خرج می‌دادند، علاوه بر آن گروه زیادی از صحابه و تابعین قاری قرآن بودند که کاری جز آن نداشتند و جمع آوری قرآن در یک مصحف جلو چشم همه انجام می‌گرفت و همگان مصحفی را که آماده نموده در دسترسشان گذاشتند، پذیرفتند و نسخه‌هایی از آن برداشتند و ردّ و اعتراض نکردند. علی (علیه‌السّلام) با این‌که خودش قرآن مجید را به ترتیب نزول جمع آوری کرده بود و به جماعت نشان داده بود، مصحف دائر را پذیرفت و تا زنده بود حتی در زمان خلافت خود دم از خلاف نزد.


این مسئله که در قرآن تحریف هست یا نیست به اختلاف قرائت‌ها و اختلاف بعضی از کلمات و حرکات راجع نمی‌باشد که چنین چیزهایی هست و ضرری به قرآن مجید ندارد، موضوع عمده در این‌باره دو چیز است:
۱- آیا در قرآن فعلی مطالب اضافه هست و مقداری از آن از کلام خداوند نیست بلکه بر آن اضافه شده است یا نه؟
۲- آیا در قرآن فعلی نقیصه هست و مقداری از آن از بین رفته و آنچه در دست ماست قسمتی از قرآن‌ اصلی است یا نه؟


تحریف به معنای اول به اجماع مسلمین باطل بلکه بطلانش ضروری است و قرآن فعلی همه‌اش کلام خداست بدون شبهه. در مقدمه مجمع البیان در فنّ پنجم فرموده به اجماع مسلمین در قرآن زیادت نیست،
در المیزان فرموده: بر نفی زیادت با اجماع استدلال کرده‌اند.
در البیان فرموده تحریف به معنی زیادت به اجماع مسلمین باطل بلکه بطلانش به ضرورت ثابت است.


امّا تحریف به معنای دوم (وجود نقیصه در قرآن) متسالمُُ علیه میان مسلمین آنست که این‌گونه تحریف در قرآن نیست و این قول حق است و دلائلش بعدا نقل خواهد شد.
در البیان می‌گوید: معروف میان مسلمانان عدم وقوع تحریف در قرآن است و اینکه قرآن موجود در دست ما همه قرآن است که بر پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نازل شده،
بسیاری از بزرگان بر این عقیده تصریح کرده‌اند از جمله صدوق محمد بن بابویه که قول به عدم تحریف را از معتقدات امامیه شمرده؛ از جمله شیخ طوسی در اول تفسیر «تبیان» و آن‌را از استادش علم الهدی با استدلال قاطع نقل می‌کند،
هکذا مفسر شهیر طبرسی در مقدمه مجمع البیان، ایضا شیخ جعفر کاشف الغطاء در بحث قرآن از کتاب «کشف الغطاء» و نیز علامه شهشهانی در بحث قرآن از کتاب «عروة وثقی» و نیز قول به عدم تحریف را به جمهور مجتهدین نسبت داده، از جمله محدث کاشانی در دو کتابش ( و ) همچنین علامه شیخ محمد جواد بلاغی در مقدّمه تفسیر «آلاء الرحمن».
نگارنده گوید: اگر در اقوال بزرگان اهل تفسیر و غیره تفحص کنیم کمتر کسی خواهیم یافت که قائل به تحریف به معنی نقیصه باشند مگر بعضی از آنانکه خیلی سطحی و ساده‌اند، ولی دانشمندان بزرگ اسلامی که عده‌ای از آنها نام برده شد و بزرگانی‌ همچون علامه طباطبایی در المیزان و غیره و علامه خویی در «البیان» و نویسندگانی امثال فرید وجدی در دائرة المعارف و غیره و غیره به جنگ این‌گونه اشخاص نادر شتافته‌اند البته با دلائل قاطع که نقل خواهد شد.
عده‌ای از محدّثین شیعه و جمعی از محدّثان اهل سنت قائل شده‌اند که در قرآن تحریف وجود دارد و مقداری از آن حذف شده است، در مقدمه مجمع این قول را به جمعی از علماء شیعه و عده‌ای از حشویّه اهل سنت نسبت داده است، حشویّه چنان‌که در دائرة المعارف وجدی است گروهی از معتزله هستند که به ظواهر قرآن تمسّک کرده و قائل به جسم بودن خدااند، که منسوبند به حشو یعنی مردمان رذیل.
[۲۰] وجدی، محمد فرید، دائرة معارف القرن العشرین.



دلیل قائلین به وجود تحریف روایاتی است که از طرق شیعه و اهل سنّت وارد شده که نقل و ردّ آنها در این کتاب مهم نیست، طالبان تفصیل به کتب مفصل رجوع کنند؛ از جمله: المیزان و البیان آیة اللّه خویی فصل «صیانة القرآن من التحریف» ؛ ولی مقداری از دلائل عدم تحریف به قرار ذیل است:

۵.۱ - نَزَّلْنا (آیه ۹ سوره حجر)

۱- (اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظونَ‌)
(ما قرآن را نازل كرديم؛ و ما بطور قطع آن را حفظ مى‌كنيم)
مراد از «الذّکر» قرآن است و چند آیه قبل فرموده: (وَ قالوا یا اَیُّها الَّذی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ اِنَّکَ لَمَجْنونٌ‌) کافران گفتند: «اى كسى كه «ذكر» [قرآن‌] بر تو نازل شده، تو به يقين ديوانه‌اى!)
در این آیه خداوند با قاطعیّت تمام فرموده: «قرآن را ما نازل کرده‌ایم و ما حتما حافظ و نگهدارنده آن هستیم»، با دو تاکید «انّ» و «لام» پس مطمئنا خداوند آن را از نقصان و زیادت و از هر جهت دیگر محفوظ خواهد داشت. بعضی احتمال داده‌اند که ضمیر «لَهُ» به حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) راجع است ولی این قول بر خلاف ظاهر است و هر کس در آیه دقت کند یقین خواهد کرد که مراد از «لَهُ لَحافِظونَ» حفظ قرآن و «لَهُ» بر قرآن راجع است.

۵.۲ - تَنْزیلٌ (آیه ۴۱ سوره فصلت)

۲- (وَ اِنَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ- لا یَاْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ)
یعنی: «او کتاب با عزّتی است که نه حالا و نه در آینده باطل را بر آن راه ندارد تا به‌واسطه زیادت و یا نقصان و یا به هر شکل دیگری بر آن راه یافته و از حجیّت بیاندازد».
مراد از «بَیْنِ یَدَیْهِ» زمان نزول و از «مِنْ خَلْفِهِ» زمان بعد است. این قولی است قطعی که خداوند قرآن را از راه یافتن باطل برکنار کرده است و اگر نقصی در آن راه یابد بر خلاف آن خواهد بود.
۳- حدیث ثقلین که فریقین به‌طور متواتر از رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نقل کرده‌اند فرمود: «اِنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتی اَهْلَ بَیْتی ما اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلّوا اَبَداً اِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ»، «من در میان شما دو چیز مهم و گرانقدر می‌گذارم، کتاب خدا و عترتم که اهل بیت من‌اند، هر گاه به آن‌دو چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید بود، آن‌دو هیچگاه از هم جدا نمی‌شوند تا در حوض پیش من آیند.»
این حدیث وجوب تمسّک به قرآن را ایجاب می‌کند باید قرآن تحریف نشده باشد و گرنه تمسّک به کتاب محرّف معنائی ندارد و از ضلالت باز نمی‌دارد، جمله‌ «اِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا» معیّن می‌کند که کتاب و اهل بیت تا قیامت باقی است پس تا قیامت باید اهل بیت و کتاب باشند و از هم جدا نشوند ولی بودن یکی از اهل بیت همواره ضروری نیست مخصوصا در زمان غیبت بلکه بودن احادیث آنها و بودن مجتهدین که حافظ و راوی احادیث‌اند کافی است و تمسّک به اهل بیت محقق می‌شود ولی تمسّک به قرآن میسّر نیست مگر با وصول به قرآن، بدین طریق می‌دانیم که قرآن دست نخورده میان ما موجود است و زیادت و نقصانی در آن نیست.
هکذا سائر روایات که در بیان صحّت و سقم اخبار تطبیق آنها را با قرآن لازم دانسته است، ایضا روایاتی که می‌گویند امامان (علیهم‌السّلام) در استفاده از احکام و غیره بر قرآن موجود استناد کرده‌اند.
در آینده خواهیم گفت: قرآنی که امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نوشته فرقش با قرآن فعلی فقط در ترتیب سوره‌ها است، در البیان می‌گوید: این هم باطل است که بگوییم قرآن در نزد امام غائب (علیه‌السّلام) محفوظ و موجود است زیرا وجود واقعی آن در تمسک امت کافی نیست.
۴- از جمله براهین که اقامه کرده‌اند این است: قرآن مجید اوصافی برای خود بیان می‌دارد که آن اوصاف در قرآن فعلی وجود دارد مثلا می‌گوید:
(اِنَّ هذا الْقُرْآنَ‌ یَهْدی لِلَّتی هیَ اَقْوَمُ‌)
«قرآن مردم را به استوار‌ترین راه هدایت می‌کند.»
(وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاء وَ رَحْمَةٌ لِّلْمؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظّالِمینَ اَلاّ خَسارًا)
«قرآن برای مؤمنان شفاست و کافران را جز خسران نیافزاید.»

(قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِنسُ وَ الْجِنُّ عَلَی اَن یاْتواْ بِمِثْلِ هَذا الْقُرْآنِ لا یاْتونَ بِمِثْلِهِ)
«اگر جنّ و انس جمع شوند قدرت آوردن چنین قرآنی را ندارند.»

(اِنَّ هَذا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلَی بَنی اِسْرائیلَ اَکْثَرَ الَّذی هُمْ فیهِ یَخْتَلِفونَ)
«قرآن به بنی اسرائیل بیشتر آنچه را که در آن اختلاف دارند حکایت می‌کند.»
(هُدًی لِّلنّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِّنَ الْهُدَی وَ الْفُرْقانِ)
«قرآن به تمام مردم‌هادی و راهنماست.»

(هُدًی لِّلْمُتَّقینَ)
«قرآن هدایت برای متقین است.»
(اَفَلا یَتَدَبَّرونَ الْقُرْآنَ اَمْ عَلَی قُلوبٍ اَقْفالُها)
«آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنند یا در قلوبشان قفل‌هائی است.»

(قَدْ جاءکُم مِّنَ اللّهِ نورٌ وَ کِتابٌ مُّبینٌ)
«از خداوند برای شما نور و کتاب روشن آمده است.»
و صدها نظیر این آیات در مطالب دنیا و آخرت.
ما آن‌گاه که در قرآن موجود دقت می‌کنیم تمام این اوصاف را در آن می‌یابیم و در نتیجه می‌دانیم که از قرآن کم نشده است.
۵- فرید وجدی در دائرة المعارف اهتمام مسلمین را در حفظ و تالیف و تعلیم قرآن دلیل عدم تحریف آن دانسته و گوید اهتمامی که مسلمین بر قرآن داشتند احتمال نقصان آن را از میان بر می‌دارد.
[۸۸] وجدی، محمد فرید، دائرة معارف القرن العشرین، ذیل ماده «حرف».
این همان دلیل متقنی است که مرحوم علم الهدی (بنا بر آنچه در مقدمه مجمع البیان است) بدان تمسّک جسته و فرماید: علم به صحت قرآن مانند علم به وجود شهرها و وقایع بزرگ است. علماء مسلمین در حفظ و حمایت آن کوشیده‌اند... چطور ممکن است که با آن عنایت صادقه و ضبط شدید تغییری یا نقصانی در آن راه یابد. (مختصر آنچه دو دانشمند فوق گفته‌اند)
علامه طباطبایی در کتاب «قرآن در اسلام» در این زمینه فرموده: آیات قرآنی در دست عامه مسلمانان بود و برای نگهداری آنچه داشتند کمال جدیّت را به خرج می‌دادند، علاوه بر آن گروه زیادی از صحابه و تابعین قاری قرآن بودند که کاری جز آن نداشتند و جمع آوری قرآن در یک مصحف جلو چشم همه انجام می‌گرفت و همگان مصحفی را که آماده نموده در دسترسشان گذاشتند، پذیرفتند و نسخه‌هایی از آن برداشتند و ردّ و اعتراض نکردند. علی (علیه‌السّلام) با اینکه خودش قرآن مجید را به ترتیب نزول جمع آوری کرده بود و به جماعت نشان داده بود، مصحف دائر را پذیرفت و تا زنده بود حتی در زمان خلافت خود دم از خلاف نزد.
[۹۱] طباطبایی، سید محمدحسین، قرآن در اسلام، ص۱۱۵.



۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۲۶۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۶۸.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۱، ص۳۳۷.    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۶.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۲.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۵۷.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۰۸-۱۱۱.    
۸. خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۰۰.    
۹. خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۰۰.    
۱۰. شیخ صدوق، اعتقادات امامیة، ص۸۴.    
۱۱. شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج۱، ص۳.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۶.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۲.    
۱۴. کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ج۳، ص۴۵۳.    
۱۵. فیض کاشانی، محسن، وافی ج۹، ص۱۷۷۸-۱۷۷۹.    
۱۶. فیض کاشانی، محسن، علم الیقین ص۷۷۵-۷۸۵.    
۱۷. بلاغی، محمدجواد، آلاء الرحمن، ج۱، ص۲۵.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۷.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۳.    
۲۰. وجدی، محمد فرید، دائرة معارف القرن العشرین.
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۵۰بب.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۰۴بب.    
۲۳. خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۱۹۵.    
۲۴. حجر/سوره۱۵، آیه۹.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۲.    
۲۶. حجر/سوره۱۵، آیه۶.    
۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۴۱.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۹۸.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۷۰.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۰۴.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۴۶.    
۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۰۱.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۷۰.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۰۵.    
۳۵. فصلت/سوره۴۱، آیه۴۱-۴۲.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶۰۲-۶۰۳.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۹۷.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۶۸-۶۹.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۶-۲۷.    
۴۰. ابن اثیر، مجدالدین، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، ج۱، ص۲۱۶.    
۴۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۶-۱۶۵.    
۴۲. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۴.    
۴۳. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱۷، ص۲۱۱.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۱-۲۲.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۹.    
۴۶. شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج۱، ص۵.    
۴۷. خوئی، ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۱۲.    
۴۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۹.    
۴۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۶۲.    
۵۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۴۶-۴۷.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۹۶.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۱۸.    
۵۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۲.    
۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۵۲.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۸۲.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۹۷.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۳.    
۵۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۸.    
۵۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۷۹.    
۶۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۰۱.    
۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۰۴.    
۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۶.    
۶۳. نمل/سوره۲۷، آیه۷۶.    
۶۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۵۸.    
۶۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۹۰.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۴۰.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۶۴.    
۶۸. بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.    
۶۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۳۰.    
۷۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۳.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۰۹.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۴۹۷.    
۷۳. بقره/سوره۲، آیه۲.    
۷۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۶۹.    
۷۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۴۳.    
۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۵۸.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۱۸.    
۷۸. محمد/سوره۴۷، آیه۲۴.    
۷۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۶۲.    
۸۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۴۱.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۷۶.    
۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۵۸.    
۸۳. مائده/سوره۵، آیه۱۵.    
۸۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۵، ص۳۹۸.    
۸۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۴۴.    
۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۲۵۴.    
۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۷۰.    
۸۸. وجدی، محمد فرید، دائرة معارف القرن العشرین، ذیل ماده «حرف».
۸۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۶.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۲.    
۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، قرآن در اسلام، ص۱۱۵.



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «عدم تحریف قرآن»، ج۵، ص۲۶۸.    






جعبه ابزار