عبدالملک بن زهر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابومروان عبدالملک بن زهر،
پزشک و
وزیر اشبیلی و مهمترین شخصیت
خاندان زهر میباشد.
هیچ یک از نویسندگان متقدم، تاریخ تولد او را ذکر نکردهاند، اما نویسندگان معاصر، آن را میان سالهای ۴۸۴ و ۴۸۷ ق دانستهاند. در منابع هر جا که از ابن زهر به طور مطلق سخن رفته، مراد همین ابومروان عبدالملک بوده است. در منابع پزشکی اروپایی نام ابومروان بن زهر نیز تحریف شده است.
ابن زهر نخست نزد
پدر خود به فراگیری دانش پزشکی پرداخت و در این فن،
مهارت بسیاری کسب کرد و صاحبنظر شد. او دیگر علوم چون
ادبیات و
فقه را نزد ابومحمد ابن عذب فراگرفت و ابومحمد حریری بصری نویسنده کتاب مقامات از
بغداد از راه مکاتبه به او و پدرش
اجازه داده است، اما ابومروان که بیشتر همت خود را صرف آموزشهای نظری و عملی پزشکی کرده بود، از همان دوران نوجوانی همراه پدر خود در
عیادت بیماران و درمان آنها شرکت میکرد و از وی شیوه شناخت بیماریها و ساخت داروها را فرا میگرفت. ابن زهر به تصریح خود در همان دوره ابتدای آموزش پزشکی نزد پدر خود
سوگندنامه پزشکی یاد کرده است. او که در این رشته از مهارت فوقالعادهای برخوردار شده و تجربیات گرانقدری به دست آورده بود، به زودی در مجامع علمی و میان دانشمندان آن دیار از
شهرت بسیاری برخوردار شد، چنانکه طالبان فن پزشکی برای تحصیل نزد او میشتافتند.
بزرگترین شاگردان وی در این فن عبارتند از: ابوالحسین بن اسدون معروف به مصدوم، ابوبکر بن ابوالحسن ابومحمد شذونی و ابوعمران بن ابوعمران.
نخستین ارتباط وی با امرای مرابطون در ایام جوانی وی بوده است که از اشبیلیه به قرطبه فراخوانده شد تا به
درمان علی بن یوسف ابن تاشفین بپردازد. گویا این ملاقات در ۵۰۱ ق انجام گرفته است. ابن زهر پس از آن به خدمت دولت مرابطون درآمد و مقام و منزلتی یافت و ثروتی بسیار به دست آورد. او در دستگاه امیر ابراهیم بن یوسف بن تاشفین والی اشبیلیه به خدمت اشتغال داشت و مورد
احترام بود و در ۵۱۵ ق کتاب الاقتصاد را به ابراهیم بن یوسف
اهدا کرد.
اما به گفته ابن عذاری وی در ۵۱۱ ق یعنی ۴
سال پیش از تاریخ یاد شده به دستور ابوحفص عمر بن یوسف بن تاشفین که از جانب علی بن یوسف، برادرش، به عنوان والی اشبیلیه منصوب شده بود، در
مراکش به
زندان افکنده شد. بنابراین وی باید پس از این تاریخ آزاد شده و به خدمت ابراهیم بن یوسف درآمده باشد. خود ابن زهر در کتاب التیسیر اشاره کرده است که علی بن یوسف بن تاشفین به سبب
کینه و عداوتی که نسبت به
پدر او داشت، او را به زندان افکند و ناراحتیهای بسیار برای آن دو فراهم آورد. ظاهرا بعدها نیز دیگر بار به زندان افکنده شد. زیرا در ۵۳۵ ق شخصی به نام ابوالحکم ابن غلنده در زندان مصاحب وی بوده و از او
پزشکی آموخته و کتاب الاقتصاد وی را نزد او خوانده است. او در دوره زندان نیز به تدریس و
طبابت اشتغال داشته و حتی نزدیکان علی بن یوسف را
معالجه کرده است.
ابن زهر پس از بر سر کار آمدن دولت موحدون، به مؤسس آن که عبدالمؤمن بود، پیوست و به عنوان پزشک مخصوص و وزیر مشاور وی برگزیده شد. پیوستن او به عبدالمؤمن بر
شهرت،
اعتبار و
ثروت وی افزود و از نفوذ بسیاری برخوردار شد. ابن زهر در مقابل احترامی که عبدالمؤمن در
حق وی روا میداشت کتابهای «التریاق السبعین» و «الاغذیه» را به نام او تالیف کرد و در مقام پزشک معالج، شربتهایی برای وی میساخت که در نوع خود بینظیر بودند.
در همین دوره وی با ابن رشد اندلسی آشنایی پیدا کرد. این آشنایی به دوستی تبدیل شد و ابن زهر کتاب «التیسیر» را به خواهش او تالیف کرد. ابن رشد نیز وی را بسیار تحسین کرد و بزرگش شمرد و حتی او را بزرگترین پزشک
جهان پس از
جالینوس دانست. ابن رشد در پایان کتاب «الکلیات» خویش، از ابن زهر و کتاب «التیسیر» او یاد کرده و نوشته که این کتاب را از ابن زهر
عاریه گرفته و
استنساخ کرده است. وی همچنین به طالبان پزشکی توصیه کرده که به این کتاب که بهترین
اثر در نوع خود است، مراجعه کنند.
ابن زهر از بزرگترین پزشکان در
طب بالینی به شمار میرود. وی با این که پیرو نظریه جالینوس بود، اما تمایل شدید به
تجربه وی را ممتاز میساخت و از راه مشاهده و
آزمایش به اندیشههای بدیع بسیاری دست یافت. همچنین وی را قدیمیترین انگلشناس بزرگ پس از الکساندر ترالسی و نخستین معرف انگل مولد جرب معرفی کرده و ستودهاند؛ گرچه اشاره کردهاند که در این مورد، احمد طبری،
پزشک مسلمان بر وی مقدم بوده است. او خود در مقدمه کتاب «التیسیر» به اهمیت تجربه در پزشکی اشاره کرده و بارها تصریح کرده است.
بعضی از نویسندگان مانند میخائیل غزیری ابن زهر را
یهودی دانستهاند، اما وستنفلد این گمان را مردود دانسته است، چنان که از آثار خود وی نیز آشکارا
اسلام وی معلوم میشود. ابن زهر پس از عمری که به آموزش،
طبابت و نوشتن کتب پزشکی اشتغال داشت، سرانجام مانند پدرش به غدهای چرکین گرفتار شد و در اشبیلیه یا در مراکش درگذشت و جنازه وی به اشبیلیه منتقل شد و در بیرون دوازده الفتح به
خاک سپرده شد.
۱- التذکره فی الدواء المسهل؛
۲- تفضیل العسل علی السکر؛
۳- التیسیر فی المداواة و التدبیر؛
۴- القانون که احتمالا همان القانون المقتضب است؛
۵- مقاله فی علل الکلی؛
۶- الاغذیة؛
۷- الاقتصاد فی اصلاح الانفس و الاجساد؛
۱. دو رساله در انواع تب؛
۲. تذکرة فی علاج الامراض یا تذکرة فی اول ما تعلق بعلاج الامراض؛
۳. کتاب الزینة؛
التذکره فی الدواء المسهل
نرم افزار جامع
طب، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.