• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عبداللّه‌ بن‌ سلام‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




عبدالله بن سلام بن حارث اسرائیلی از یهودیانی است که برخی مورخان، اسلام‌آوردن او را در سال اول هجرت دانسته‌اند و برخی دیگر، اسلام وی را دو سال پیش از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، یعنی سال هشتم هجری می‌دانند. عبدالله بن سلّام در تاریخ، شخصیتی مبهم و تردیدآمیز دارد که آن‌ هم به جهت برخی عمل‌کردهای او بوده است؛ مانند حمایت از عثمان، بیعت نکردن با امام علی (علیه‌السلام) و وارد کردن اسرائیلیات در متون تفسیری؛ ازاین‌رو به نظر می‌رسد دربارۀ فضایلی که برای او نقل شده، دست‌هایی در کار بوده تا او را بزرگ جلوه دهند.



کنیه‌اش ابایوسف و اسم کامل وی، عبداللَّه بن سلام بن الحارث الاسرائیلی است. نام او در روزگار جاهلیت «حصین» بود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) پس از اسلام آوردن، او را عبدالله نامید.
وی از احبار و بزرگان یهود بنی‌قینقاع و هم‌پیمان انصار از بنی‌عوف بن خزرج بود.همچنین او را از نوادگان یوسف بن یعقوب (علیهماالسلام) و از عالمان دین یهود دانسته‌اند.


پسرانش یوسف و محمد، انس بن مالک و زرارة بن اوفی از او حدیث نقل کرده‌اند.


در روایات مربوط به چگونگی و زمان اسلام آوردن وی، اختلافی آشکار به چشم می‌خورد.
بعضی اسلام آوردن او را در ماه شوال سال اول هجری دانسته و برخی آن را تا سال هشتم هجری به تأخیر انداخته‌اند که با توجه به حضور او در جنگ بنی‌نضیر همراه مسلمانان، قول نخست صحیح‌تر به نظر می‌رسد.


عبدالله بن سلام در غزوه بنی‌نضیر شرکت داشت. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) دستور داد تا نخل‌های خرما را قطع کنند و بسوزانند، ابولیلی مازنی و عبدالله بن سلام، مأمور این کار شدند. ابولیلی بهترین نوع درختان خرما را (درختان عجوه) قطع می‌کرد؛ ولی عبدالله بن سلام از سر تعصب به قومش درخت‌های نر و کم‌بار را می‌برید.


در این بخش به زندگی عبدالله در روزگار خلفا پرداخته شده است:

۵.۱ - دوران ابوبکر

در دوران ابوبکر اقدام مؤثری از او در منابع یاد نشده است. هم‌چنین در روزگار عمر در فتح بیت‌المقدس و جابیه شرکت داشت.

۵.۲ - دوران عثمان

در روزگار عثمان، ابن سلام و کعب الاحبار از مشاوران هیئت حاکمه و منبع اصلی بسیاری از انحرافات سیاسی و عقیدتی در حکومت اسلامی بودند.
[۱۰] مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۴۰، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹.

عثمان در امور مهم با پسر سلام مشورت، و براساس دیدگاه او عمل می‌کرد.
[۱۱] دینوری، ابن قتیبة، ابومحمد عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ج۱، ص۶۱، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.


۵.۲.۱ - حمایت از عثمان

هنگامی که مردم، ناراضی از عمل‌کرد عثمان او را در محاصره داشتند، عبدالله بن سلام خواست آنان را از کشتن عثمان باز دارد؛ اما حضور او که خود مسبب بخشی از اعتراض‌ها بود، بر خشم مردم افزود. عمل‌کرد او چنان بود که محاصره‌کنندگان عثمان معتقد بودند که او هنوز یهودی است. از‌ این‌رو ابن‌سلام تلاش می‌کرد، از خود رفع اتهام کند.
عبدالله در محاصره عثمان، وعده داده بود از وی در مقابل شورشیان انقلابی دفاع کند؛ اما در عمل، کاری برای او نکرد و به عثمان گفت: ‌ای امیرالمؤمنین! صبر پیشه کن، سوگند به کسی که جانم در دست اوست، تو را در کتاب خدا چنین یافته‌ام که خلیفه شهید و مظلوم هستی.

۵.۲.۲ - عدم بیعت با امام علی

در جناح‌بندی‌های سیاسی پس از عثمان، ابن سلام همواره به دشمنان علی (علیه‌السلام) گرایش داشت؛ از این‌رو هنگامی که مردم با علی (علیه‌السلام) بیعت کردند، او از جمله کسانی بود که از بیعت با ایشان سر باز زد.
[۱۵] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۱، ص۲۶۷، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.



عبدالله بن سلام در حمایت و تأیید حکومت و سلطنت معاویه جد و جهدی تمام داشت و سعی داشت با عملی‌کردن خواسته‌های معاویه به چنین جایگاهی دست یابد و در این‌باره تا آن‌جا پیش رفت که به درخواست معاویه، همسرش ارینب را که در زیبایی ضرب‌المثل بود، طلاق داد تا به پیشنهاد معاویه با دختر او ازدواج کند؛ اما به‌زودی دریافت که فریب خورده و قصد معاویه از این پیشنهاد تزویج همسر ابن سلام برای یزید است.
پس از پایان عده ارینب، معاویه ابودردا و ابوهریره را برای خواستگاری از ارینب به عراق فرستاد. ابودردا وقتی به عراق رسید، آگاه شد امام حسین بن علی (علیه‌السلام) در شهر است؛ از‌این‌رو برای تبرک ابتدا به دیدن امام رفت.
امام به گرمی ابودردا را پذیرفت. سپس ابودردا گفت: معاویه مرا نزد ارینب فرستاده است تا از وی برای پسرش یزید خواستگاری کنم. چون تو از همه سزاوارتری. امام فرمود: اگر نزد وی رفتی نامی نیز از من ببر و همان مهریه‌ای را که معاویه برای او مقرر کرده است، از طرف من نیز به اطلاع وی برسان.
ابودردا نزد ارینب رفت، گفت: ... تو از این‌که همسرت تو را طلاق گفته است، غمگین نباش، شاید خداوند در این کار خیر زیادی قرار داده باشد. معاویه از تو برای یزید و دخترزاده پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و فرزند کسی که اولین ایمان‌آورنده به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) است نیز، از تو خواستگاری کرده است، او آقای جوانان اهل بهشت است. هر کدام را که می‌خواهی برگزین.
ارینب پاسخ داد: هر کدام را که تو برگزینی، من نیز همان را برمی‌گزینم.
ابودردا گفت: من تو را از آن دو نفر آگاه کردم، انتخاب با توست.
ارینب گفت: من برادرزاده تو هستم، اختیار کار با توست، هر کدام را که تو برگزینی، من به آن خشنودم.
ابودردا امام حسین (علیه‌السلام) را پیشنهاد کرد و گفت: من می‌دیدم که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بر حسین (علیه‌السلام) بوسه می‌زد.
ارینب گفت: من نیز او را برگزیدم و از آن خشنودم.
حسین بن علی (علیه‌السلام)، ارینب را به عقد خود درآورد و برای او مهر زیادی قرار داد.
معاویه از این کار ابودردا، به‌ شدت ناراحت شد و وی را سرزنش کرد. سپس تمام بخشش‌هایی را که به عبدالله بن سلام کرده بود، از وی باز پس گرفت. عبدالله نیز وقتی کار را چنین دید، به عراق نزد امام حسین (علیه‌السلام) رفت و گفت:
من از طلاق ارینب پشیمانم و می‌خواهم با من ازدواج کند.
امام به ارینب فرمود: عبدالله بن سلام آمده است و برای تو سلام دارد.
ارینب گفت: حتماً او اموالی را که نزد من گذاشته است، می‌خواهد.
امام عبدالله را نزد ارینب آورد تا با یک‌دیگر سخن بگویید.
وقتی امام و عبدالله نزد ارینب آمدند، امام به ارینب فرمود: او عبدالله است و اموالی را که نزد تو به امانت گذاشته است، می‌خواهد؛ همان‌طور که از وی گرفته‌ای به وی برگردان.
ارینب کیسه سکه را به عبدالله داد. عبدالله از او قدردانی کرد. سپس انگشتری را از کیسه درآورد و به ارینب داد، هر دو شروع به گریه کردند و از آن‌چه به آنان روی نموده بود، اظهار پشیمانی کردند.
امام فرمود: خدا را گواه می‌گیرم، که من وی را به خاطر مال و زیبایی‌اش به عقد خود درنیاوردم. او را برای این‌که به همسرش باز گردانم، به عقد خود درآوردم.
عبدالله بن سلام درخواست کرد تا امام مقداری از اموال عبدالله را در مقابل این نیکی دریافت کند. امام فرمود: ثواب این کار برای من بهتر است.

۶.۱ - بزرگ‌نمایی شخصیت عبدالله

بنی‌امیه در بزرگ‌نمایی شخصیت و انتساب فضایل به ابن سلام از هیچ تلاشی فروگذار نکردند و به دلیل اقرار او به نبوت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، او را صاحب فضل و قدم دانسته‌اند و نزول آیاتی از قرآن کریم را در شأن او دانسته‌اند.


اعراب اهل دانش نبودند و خوی بادیه‌نشینی و بی‌سوادی بر آنان چیره بود. قبل از اسلام اهل کتاب به واسطه آگاهی بر اخباری (مانند آغاز خلقت و...) بر اعراب مدینه اظهار فضل می‌کردند. هم‌چنان که از نظر سیاسی نیز چنین بود و اعراب پیش از ورود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به مدینه قصد داشتند عبدالله بن ابی را به ریاست خویش برگزینند.
[۲۱] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۲، ص۳۴۷، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
این وجهه یهودیان در میان عامه مردم، حضور یهودیانی همچون کعب الاحبار، عبدالله بن سلام و وهب بن منبه و نیز جاعلان حدیث چون ابوهریره در دستگاه خلافت معاویه و تبلیغات گسترده بنی‌امیه که تحریف معارف دینی و مبارزه با آن از مهمرین اهداف فرهنگی ـ سیاسی حکومتش به شمار می‌رفت، موجب بروز و رواج روایات ساختگی و خرافات بسیاری در میان مسلمانان شد و چون از مسائلی به شمار نمی‌رفت که به احکام باز گردد تا در صحت عمل بدان تردید کنند، در نهایت اسرائیلیات به متون تفسیری راه یافت.
[۲۲] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۱، ص۵۵۴ ـ ۵۵۵، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.


۷.۱ - نقل حدیث

یوسف و محمد پسران عبدالله بن سلام و ابوهریره و انس بن مالک از او نقل حدیث کرده‌اند. از او در صحیحین ۲۵ حدیث نقل شده است.

۷.۱.۱ - نمونه‌ای از احادیث

از جمله احادیثی که بنی‌امیه درباره فضیلت و جایگاه علمی یهودیانی چون عبدالله بن سلام منتشر کرد، این حدیث است: علم را نزد چهار تن بجویید: ابی‌الدرداء، سلمان، ابن مسعود و عبدالله بن سلام.

۷.۲ - وفات

عبدالله بن سلام سرانجام در روزگار خلافت معاویه، سال ۴۳ هجری درگذشت.


۱. ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۹۲۱، تحقیق علی‌محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.    
۲. ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۱۶۰، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.    
۳. مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۰۱، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، القاهرة، دارالصاوی، بی‌تا (افست قم، مؤسسة نشر المنابع الثقافة الاسلامیة).    
۴. عسقلانی، ابن حجر، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۴، ص۱۰۳، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.    
۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۷۲ ۳۷۳، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ط الثالثة، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.    
۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۷۳، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ط الثالثة، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.    
۷. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۱، ص۹۶، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۴/۱۹۹۳.    
۸. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۴، ص۹۰.    
۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۸۴، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.    
۱۰. مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۴۰، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹.
۱۱. دینوری، ابن قتیبة، ابومحمد عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ج۱، ص۶۱، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۱۲. دینوری، ابن قتیبة، ابومحمد عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ج۱، ص۶۱، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.    
۱۳. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۵۵، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.    
۱۴. دینوری، ابن قتیبة، ابومحمد عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ج۱، ص۶۱-۶۲، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.    
۱۵. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۱، ص۲۶۷، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۱۶. دینوری، ابن قتیبة، ابومحمد عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ج۱، ص۲۱۷-۲۲۳، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.    
۱۷. دینوری، ابن قتیبة، ابومحمد عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ج۱، ص۲۲۰-۲۲۳، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.    
۱۸. ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۹۲۱ ۹۲۲، تحقیق علی‌محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.    
۱۹. ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۹۲۱ ۹۲۲، تحقیق علی‌محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.    
۲۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص۴۳، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.    
۲۱. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۲، ص۳۴۷، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۲۲. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۱، ص۵۵۴ ـ ۵۵۵، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۲۳. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۱، ص۹۶، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۴/۱۹۹۳.    
۲۴. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۱، ص۹۶، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۴/۱۹۹۳.    
۲۵. عسقلانی، ابن حجر، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۴، ص۱۰۳، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.    
۲۶. ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۱۶۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عبدالله بن سلام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲/۲۶.    






جعبه ابزار