عبدالله بن عمرو بن عاص
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عبدالله پسر
عمرو بن عاص از تیرهی
قریش و مادرش، ریطه دختر
منبه بن حجاج بود. در سال هفتم قبل از
هجرت متولد شد و دربارهی سال و
سن وفات وی
اختلاف است.
عبدالله با کنیه اش ابو عبدالرحمن
یا ابومحمد، برگرفته از نام محمد
پسر بزرگ اوست.
وی پسر
عمرو بن عاص بن وائل
بن سهم
بن هصیص
بن کعب
بن لؤی از تیرهی
قریش و مادرش، ریطه دختر
منبه بن حجاج بود.
عبدالله دوازده سال از پدرش کوچکتر بود
و در سال هفتم قبل از
هجرت متولد شد.
وی در روستایی به نام
وهط از نواحی مکه یا ناحیهای نزدیک
مکه ساکن بود که گروهی از صحابه به دلیل
انتساب بدان وهطی نامیده شدهاند.
عبدالله در جاهلیت
کتابت میکرد و
سریانی را نیک میدانست. او را به سرخ رویی و کشیدگی قامت و بزرگی شکم
توصیف کردهاند.
کعب الاحبار از طرفداران معاویه، عبدالله
بن عمرو بن عاص را شخصی عالم میدانست.
با دو
شمشیر نبرد میکرد.
در نبرد صفین فرمانده سپاه سواران معاویه بود و همراه پدرش برای
معاویه جنگید.
مادر محمد پسر ارشد عبدالله، دختر محمیة
بن جزء زبیدی است. هشام و هاشم و عمران و ام ایاس و ام عبدالله و ام سعید دیگر فرزندان عبدالله، مادرشان ام هاشم کندیه از خاندان
وهب بن حارث است.
از فرزندان محمد، شعیب
بن محمد و از شعیب،
عمرو بن شعیب از
پدر و از جدشان حدیث روایت کردهاند.
او پیش از پدرش در سال ششم هجری،
اسلام آورد.
در
فتح مکه یکی از پرچمداران قبیله ی
بنی مزینه بود. او در جوانی ملازم
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود
و از حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
اجازه خواست تا هر آن چه از ایشان میشنود، بنویسد.
عبدالله نام این دفتر را صادقه نهاده بود.
او از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
احادیث بسیاری نقل کرده است،
و در
صحیحین از او حدود هفتصد
روایت آمده است.
وی را از
صحابه و کثیر العباده و صاحب الفتوی دانستهاند.
چنان که ابومعاویه ضریر از اعمش، از خیثمه نقل میکند: که؛ عبدالله
بن عمرو عاص را در حال
قرآن خواندن دیدم. گفتم: چه بخشی را میخوانی؟ گفت: آن بخشی را که باید در نمازهای امشب بخوانم.
عبدالله
بن عمرو عاص روایت میکند که؛ به اطلاع پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسیده بود که من (عبدالله
بن عمرو) گفتهام تا هنگامی که زنده باشم، همه روز
روزه میگیرم و همه شب
نماز میگزارم. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از من پرسید تو چنین گفتهای؟ گفتم: آری و توانایی آن را دارم. فرمود: اگر چنین ادامه دهی چشمهایت گود و نفسات خسته و فرسوده میگردد. از هر ماه سه روز روزه بگیر که روزه
دهر یا همانند آن است. عرض کردم در خود قوت بیشتری میبینم. فرمود: در این صورت روزه
داود (علیهالسّلام) را بگیر که او یک روز روزه میگرفت و دیگر روز مفطر بود و هیچ گاه از مقابل هماورد و نبرد نمیگریخت. عبدالله بعدها میگفت: ای کاش همان شیوه را پیشه ساخته بودم.
پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دیگر بار او را
نصحیت فرمود:
جسد تو را بر تو حقی است، زن تو را بر تو حقی است، و دو
چشم تو را بر تو حقی است. عبدالله
بن عمرو عاص میگفته است: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به من فرمودند: مبادا همچون فلانی شوی که
شب زنده داری میکرد و
نماز شب میگزارد و بعد آن را رها کرد.
در غزوات پس از فتح مکه از جمله در
غزوه تبوک حضور داشت.
عبدالله
بن عمرو بر خلاف پدرش در روزگار خلفا ی نخستین چندان نقش مهمی در امور سیاسی نداشته است،(
عمرو بن عاص فرمانده
جنگ اجنادین بود که در
جمادی الاولی سال سیزدهم به روزگار
خلافت ابو بکر اتفاق افتاد.
) اما او از ابوبکر و عمر روایت میکرده است.
در سال سیام (خلافت عثمان)
سعید بن عاص والی
کوفه آهنگ
خراسان کرد و کسانی از صحابه از جمله عبدالله
بن عمرو بن عاص را با خود همراه کرد.
سپس در فتح مصر و افریقیه به سالاری
عبدالله ابن ابی سرح شرکت کرد.
پس از چندی روابط میان عثمان و پدرش (عمروبن عاص) به تیرگی گرائید. زیرا عثمان،
عمرو بن عاص را از حکومت
مصر و سپس او را از سالاری سپاهی که به
فتح مصر گسیل داشت برکنار و آن را به عبدالله ابن ابی سرح واگذار کرد.
در روزگار خلافت علی (علیهالسّلام)، عبدالله، دو شمشیر برداشته، یکی را حمایل کرده بود و با دیگری با
سپاه علی (علیهالسّلام) میجنگید.
وی و پدرش،
عمرو بن عاص نقش مهمی در خاتمه ی جنگ
و فریفتن مردم
عراق و انعقاد پیمان
حکمیت به سود معاویه ایفا نمودند. پیمان حکمیت میان
امام علی (علیهالسّلام) و معاویه در روز چهارشنبه سیزده شب، باقی مانده از
صفر سال سی و هفتم نوشته شد و عبدالله
بن عمرو از جمله گواهان از سوی مردم
شام بود.
در دوران معاویه نیز پدر و پسر سهم بسزایی در پیشبرد سیاستهای او داشتند. به ویژه آن که
عمرو سودای خلافت خود یا پسرش را در سر میپروراند.
چنان که
مغیرة بن شعبه در گفتگو با طرفین حکمیت از این قصد
عمرو پرده برداشت.
عبدالله نیز چونان پدرش
عمرو بن عاص که به
اعتراف خود، دینش را به دنیایش فروخت،
در ادامه مسیر زندگی اش دچار خطاهای بزرگی شد که تا هنگام
مرگ او را آزار میداد. از جمله آن که همراه پدرش در نبرد صفین شرکت کرد و فرماندهی جناح چپ سپاه معاویه را بر عهده داشت
و پس از بر نیزه کردن قرآنها در فریفتن مردم عراق و پیش برد اهداف معاویه کوششی تمام نمود.
چنان که پدرش
عمرو بن عاص نقش اساسی در پدید آوردن فتنه
خوارج و به قدرت رسیدن معاویه ایفا نمود. عبدالله همواره از حضور در نبرد صفین بسیار
اظهار ناخشنودی میکرد،
آن چنان که میگفت: ای کاش همچون این ستون میبودم
و در جای دیگر میگوید: مرا با شرکت در
جنگ صفین و کشتن مسلمانان چه کار بود. دوست میداشتم که ده سال پیش از آن مرده بودم.
عبدالله
بن عمرو روزهای جمعه
نماز صبح را در
مسجدالحرام میگزارد و سپس به
حجر اسماعیل میرفت و تا هنگام
طلوع آفتاب
تسبیح و
تکبیر میگفت، آن گاه کنار
حجر مینشست و مردم کنار او مینشستند. روزی گفت: من بر خودم جز از سه کار که انجام دادهام، بیمی ندارم. نخست کشته شدن
عثمان و خون اوست.
عبدالله بن صفوان گفت: اگر به کشته شدن او راضی بودهای مثل این است که در ریختن خونش شرکت کرده باشی.
دوم این که اموالی را انتخاب و جدا میکنم و میگویم همین امشب آن را در راه
خدا مصرف میکنم. حال آن که آن مال هم چنان بر جای خود باقی است. ابن صفوان گفت: در این صورت کسی هستی که نتوانستی از
بخل و
امساک نفس خویش در
امان بمانی. عبدالله
بن عمرو گفت: و دیگر جنگ صفین است.
از منابع تاریخی
اهل تسنن نیز چنین بر میآید که عبدالله با آگاهی از حقانیت علی (علیهالسّلام)، برای رسیدن به مطامع دنیوی گرویدن به معاویه را برگزید که به مواردی از آن
اشاره میشود:
پس از کشته شدن عثمان و بیعت مردم با حضرت علی (علیهالسّلام)، معاویه علم مخالفت برافراشت. در این هنگام
عمرو دو پسرش عبدالله و محمد را فرا خواند و درباره وضعیت موجود با آنان مشورت کرد. عبدالله گفت: ... رای من اینست که
صبر کنی و در خانه خویش بنشینی تا مردم درباره پیشوایی هم سخن شوند آن گاه با او
بیعت کنی.» محمد گفت: «تو یکی از سران
عرب هستی! نباید این کار به اتفاق انجامد و تو در آن رای و اثری نداشته باشی.»
عمرو گفت: «ای عبدالله! آن چه گفتی برای آخرتم بهتر است. اما ای محمد! آن چه گفتی برای دنیایم بهتر است و برای آخرتم بدتر.» آن گاه
عمرو بن عاص با دو پسر خود نزد معاویه رفت، در حالی که مردم معاویه را به
خون خواهی عثمان ترغیب میکردند،
عمرو بن عاص خطاب به گفت: «
حق با شماست،
انتقام خون خلیفه ستمدیده را بگیرید.» معاویه پس از آن که مقصود
عمرو را دریافت، به سوی او متمایل شد.
در صفین آن گاه که
عمار یاسر کشته شد، عبدالله از پدرش
عمرو پرسید: مگر از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نشنیدهای که به عمار گفته است، او را گروه ستمگر خواهند کشت؟
عمرو گفت: کسانی که او را به جنگ آوردند، سبب کشته شدنش بودند. عبدالله پیش معاویه بود که دو نفر آمدند و در مورد این که کدام یک سر عمار را بریدهاند بگو و مگو داشتند و هر یک میگفت من او را کشتهام. عبدالله پسر
عمرو عاص گفت: حالا نمیشود یکی از شما به نفع دیگری کنار برود، من از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که فرمود: عمار را گروه ستمگر خواهند کشت. معاویه گفت: ای
عمرو! نمیتوانی این پسر دیوانه ات را
اصلاح کنی؟!
در نبرد صفین معاویه که شکست خود را قطعی یافت، به پیشنهاد
عمرو بن عاص به سپاهیان دستور داد قرآنها را بر
نیزه کنند،
سپس معاویه از عبدالله فرزند
عمرو خواست تا با مردم عراق سخن بگوید و آنان را به
صلح فراخواند.
در روز حکمیت
عمرو بن عاص قصد داشت پس از
خلع معاویه از حکومت، پسرش عبدالله را به خلافت برگزیند. از این رو
عمرو به
ابوموسی گفت: چرا پسرم عبدالله را با توجه به
فضل و صلاح و سابقهی در هجرت و
مصاحبت با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خلافت نگماریم؟!
اما ابوموسی مخالفت کرد، پس
عمرو بن عاص ناگزیر به خلافت معاویة
بن ابی سفیان رای داد.
معاویه در سال ۴۱ هجری پس از صلح
امام حسن (علیهالسّلام) عمرو بن العاص را به مصر فرستاد، و عبدالله
بن عمرو (
بن عاص) را بر کوفه امیر کرد.
عمرو در نامهای از معاویه خواست ولایتداری مصر را که بدو داده بود به پسرش عبدالله نیز بدهد.
در سال ۴۳ (ه. ق) معاویه، عبدالله
بن عمرو بن عاص را بعد از مرگ پدرش، بر مصر گماشت و چنان که
واقدی گوید دو سال ولایت دار آنجا بود.
در سال ۴۷ (ه. ق) معاویه، عبدالله
بن عمرو بن عاص را از
حکومت مصر معزول کرد و
معاویة بن خدیج را که از طرفداران عثمان بود، به جای او گمارد و از این رو از این زمان حضور وی در عرصههای سیاسی کم رنگ میشود.
وی اگر چه نتوانست به آرزوی رسیدن به خلافت جامه ی عمل بپوشاند؛ اما به واسطه ی ثروتی که از رهگذر همکاری با معاویه اندوخت تا پایان عمر به این خاندان وفادار ماند. (تنها تعداد شتران
قربانی وی و اعضا خانواده اش در موسم
حج بالغ بر ۳۰۰
شتر سرخ موی بوده است.
عبدالله ابتدا ساکن مکه بود. سپس به شام رفت و تا هنگام مرگ یزید
بن معاویه آنجا بود. برخی نیز گفتهاند چون یزید به خلافت رسید از بیعت با او خودداری کرد و به قولی در
عسقلان منزوی شد.
سپس دوباره به مکه بازگشت.
عبدالله
بن عمرو عاص اواخر عمر
نابینا شد.
دربارهی سال و سن وفات وی
اختلاف است، به گفته برخی وی در سال ۶۳ یا ۶۵ هجری در مصر، به سال ۶۵در مکه و به قولی سال ۵۵ یا ۶۸هجری در
طائف،
در هفتاد و دو سالگی
و به قولی در نود و دو سالگی
در گذشت.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عبدالله بن عمرو بن عاص»، تاریخ بازیابی ۹۵/۲/۲۷.