ضرغام بن سوار لخمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ضرغام، الملک المنصور ابوالأشبال ضرغام
بن سوار اللخمی، از وزیران
فاطمیان مصر بود.
وی اهل
یمن و از قبیلۀ لَخم بود.
او از
رمضان ۵۵۸ تا پایان
جمادی الآخر ۵۵۹،
در اواخر دورۀ فاطمیان،
وزارت کرد؛ زمانی که یکی از قویترین و پرآوازهترین
حکومتهای اسلامی قرون میانۀ
تاریخ اسلام، یعنی
حکومت فاطمیان، مشکلات بسیاری داشت.
در این زمان، فاطمیان شعارهای ابتدایی تأسیس حکومت خویش را فراموش کرده بودند و فارغ از مسائل سیاسی و مشکلات حکومت، در ناز و
نعمت در قصرهای زیبای
قاهره به سر میبردند، امور مردم و شئون حکومت را به
دست خدام خویش سپرده و وزیران تمام قدرتهای خلفا را به خود
اختصاص داده بودند، تا جایی که خویش را
ملک میخواندند.
پس از پایان یافتن وزارت یازوری در
سال ۴۵۰، وضع حکومت فاطمیان چنان
تزلزل یافت که در نه
سال، چهل
وزیر عوض شد.
نژادپرستی و
نزاع جناحهای مختلف در
ارتش، به ویژه بین ارتشیان مزدور (از ترکان و سودانیان)، خطری بزرگ شده بود.
یکی از تحولات اساسی در مملکتداری فاطمیان، در دوران وزارت بدرالجمالی روی داد. وی اولین وزیری بود که، برخلاف روال قدیم، زمام همۀ مناصب و مقامات حکومتی را در دست گرفت و از حمایت سپاه و قوای مسلح مخصوص خود برخوردار شد. از آن پس، ایجاد قوای نظامی شخصی یا نظارت بر قوای از پیش موجود، گامی اساسی برای رسیدن به مقام وزارت گردید، چنانکه پس از سقوط افضل، آنچه از قوای نظامی او باقی ماند، نخست به مأمون وزیر
و سپس به دیگران رسید و این روال تا پایان حکومت فاطمیان ادامه یافت.
آخرین خلیفۀ فاطمی مصر العاضد لدینالله بود،
که مغلوب
اراده وزیرانش بود. به نوشتۀ ابنالحماد،
با روی کار آمدن او کار فاطمیان به اتمام رسید و
انسجام و وحدتشان از بین رفت.
طلائع بن رزیک، ملقب به الملکالصالح «که به گفتۀ واکر،
آخرین طرفدار واقعی فاطمیان به شمار میآمد» در
سال ۵۵۲، در دو مرحله، به
اردن لشکر کشید و ضربات سنگینی بر صلیبیها وارد آورد و به
قاهره بازگشت و حملاتش در سال بعد، صلیبیها را به تقاضای آتشبس واداشت.
وی، به سبب لیاقتهایش، مورد
علاقه مردم بود و سردارانش نیز از
محبوبیت ویژهای در بین مردم مصر برخوردار بودند. او یک گروه نظامی از امرا ایجاد کرده بود که به آنان برقیه میگفتند و ضرغام
بن عامر
بن سوار، ملقب به أباالأشبال، فارس المسلمین سردستۀ این گروه بود.
ضرغام امین الباب و امیر برقیه بود.
برادر او و عدهای دیگر نیز از افراد برقیه
و از نزدیکان و خواص
طلائع بودند. ضرغام در
سال ۵۵۷ و در دورۀ وزارت العادل
رزیک،
پسر و جانشین
طلائع بن رزیک، برجی نزدیک باب البحر اسکندریه بنا کرد که به برج ضرغام مشهور شد.
شاور
بن مجیرالدین ابو شجاع السعدی، ملقب به امیر جیوش،
وزارت را از
تصرف بنی
رزیک خارج کرد و خود به وزارت رسید. او از قبیلۀ هوازن و
عرب بود.
شاور، از جانب فاطمیان، والی قوص بود. وی با وفاداری ظاهری و خوش خدمتی به
وزیر،
طلائع بن رزیک، خود را بالا کشید و چنان قدرتی به دست آورد که ابن
رزیک جرأت
عزل وی را نداشت.
در دوران وزارت العادل، شاور از مقامش خلع شد و العادل از او خواست که از قوص به
قاهره بیاید. در ۵۵۸، شاور خبر عزل خود را شنید و با گروهی اندک راهی قاهره گشت. در بین راه، مردم به او پیوستند و
قدرت وی رو به فزونی گذاشت و چون به قاهره رسید، علم
شورش برافراشت.
شاور به سرعت به مقام وزارت دست یافت و العادل را به
زندان افکند و وزارت ده ماهۀ خویش را آغاز کرد.
هنگامی که العادل در زندان بود، ضرغام با وی تماس گرفت تا از او مجوز شورش برضد شاور را دریافت کند. همین امر، سبب شد که شاور، العادل را به
قتل برساند. کشتن او را به پسر شاور، طی، نیز نسبت دادهاند.
شاور با کشتن خاندان و نزدیکان بنی
رزیک،
محبوبیت خویش را از دست داد. ضرغام، برای
انتقام، به سرعت به سوی بزرگران و امرای دولت رفت
و
جنگ با شاور و طرفدارانش آغاز گردید. ضرغام که با
خدمت به ابن
رزیک و نشان دادن
لیاقت در شکست دادن صلیبیان، در مصر مشهور شده بود
خیلی زود شاور را شکست داد.
در جنگ ضرغام با شاور، پسر بزرگ شاور (طی) و
برادر کوچکتر شاور (سلیمان الطاوی) کشته شدند. شاور نیز گریخت و به نورالدین محمود پناه برد.
خانۀ او و اطرافیانش را
غارت کردند و اموال بنی
رزیک را از وی پس گرفتند و الکامل، پسر دیگر شاور، را به زندان انداختند.
ضرغام چون به وزارت رسید، خود را به ملک المنصور ملقب کرد. مردم، به سبب روش نیکویش،
خدا را
شکر کردند. او شهسوار و سرداری نامبردار بود. صورتی زیبا داشت و شوخ طبع و
عاقل و
کریم بود. اما کرم او در جایی خرج میشد که یا موجب بالا رفتن
شهرت وی میشد یا
اطاعت و فرمانبرداری مردم را به دنبال داشت. وی بسیار
شکاک بود و اگر به کسی شک میبرد، آن شک را
یقین میپنداشت.
همین
عیب موجب شد که در امور خویش به افراط بگراید و
حمایت مردم را از دست بدهد و نابود شود.
در دوران کوتاه وزارت ضرغام،
صلیبیان به مصر حمله کردند. آموری (کُنتِ یافا و عسقلان) «که به جانشینی بالدوین سوم (پادشاه
بیت المقدّس) به
قدرت رسیده بود» در
شوال ۵۵۸ به مصر حمله کرد.
وی ضرغام را شکست داد. ضرغام سدهای
نیل را باز کرد تا جلوی صلیبیان را بگیرد، اما قسمتی از سرزمینهای مصر به زیر
آب رفت و لطمۀ زیادی به مردم مصر وارد آورد.
از سوی دیگر، شاور به دربار زنگیان در
شام پناه برد و نورالدین زنگی را قانع کرد که برای پس گرفتن وزارتش، به وی یاری رساند. درخواست شاور برای حمله به مصر برای نورالدین پرسود بود. پس با شاور سپاهی، به سرکردگی اسدالدین شیر کوه
بن شادی، فرستاد.
ضرغام چون با خطر شاور مواجه شد، ناگزیر، پذیرفت باجی به مبلغ ۳۳۰۰۰دینار، سالیانه به صلیبیان بپردازد.
رفتار ضرغام با بزرگان و امرای مملکتی نیز به وی لطمهای بزرگ زد و او را در مقابل شاور ضعیف کرد. وی
حدود هفتاد تن از امرای برقیه را در یک
شب به قتل رساند، تنها به این سبب که به
حسادت ورزیدن ایشان
شک داشت یا گمان میکرد او را کوچک شمرده یا با شاور
توطئه کردهاند و قصد
قیام دارند.
از سوی دیگر،
برادر خویش (ناصرالدین همام) را، به فرماندهی لشکری، به
جنگ حاکم اسکندریه، ابن مجلی معروف به خلواص، فرستاد، فقط به این سبب که به ارتباط او با شاور بدگمان بود. در این نبرد خلواص شکست خورد، او را به قاهره بردند و سربریدند و سر وی را در باب زویله آویختند، که موجب
نفرت مردم از ضرغام شد.
ضرغام برای پرداخت هزینه های جنگ، از اموال
اوقاف استفاده کرد، که به همین سبب نیز
حمایت مردم را از دست داد.
جنگ با شاور در
سال ۵۵۹ آغاز گردید.
در ابتدای این جنگ، هزاران سوار با برادر ضرغام، امیر سپاه وی، همراه بودند، اما در اواخر جنگ فقط پانصد سوار با او باقی ماندند و بقیه از حمایت او دست کشیدند. از سوی دیگر، چون
خلیفه پایان کار ضرغام را مشاهده کرد، عدهای را نزد شاور فرستاد تا به وی بگویند حیلۀ خود را در مورد ضرغام به کار بندد. ضرغام دستور داد بر طبلها بکوبند و در بوقها بزنند و مردم را به جنگ بخوانند، اما کسی به کمک وی نیامد. هنگامی که وی کشته شد، فقط سی تن با وی باقی مانده بودند.
ضرغام را در نزدیکی قاهره
سر بریدند و رها کردند. سگها جسد او را خوردند و پس از سه
روز، باقیماندۀ جسدش را دفن کردند و بر آن قبه ساختند
(۱) ابراهیم حسن، حسن، تاریخ الدوله الفاطمیه فی المغرب و مصر و سوریه و بلاد العرب، قاهره ۱۹۵۸.
(۲) ابناثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۹۶۵.
(۳) ابنالحماد، اخبار ملوک بنی عبید و سیرتهم، ترجمۀ حجت الله جودکی، تهران۱۳۷۸ ش.
(۴) ابن عبری، تاریخ مختصر الدول، تحقیق انطون صالحانی الیسوعی، بیروت ۱۹۹۲.
(۵) ابن العماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق الأرناووط، بیروت ۱۹۸۶.
(۶) ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمۀ عبد المحمد آیتی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۷) ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت ۱۹۸۶.
(۸) ابن میسر، فیه النکت العصریه فی اخبار الوزراء المصریه، تصحیح هرتویغ درنبرغ، شالون ۱۸۹۷.
(۹) حمدی الناوی، محمد، الوزاره و الوزراء فی العصر الفاطمی، قاهره.
(۱۰) ذهبی، شمسالدین محمد
بن احمد، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۹۹۳.
(۱۱) متین دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران ۱۳۷۶ش.
(۱۲) مقریزی، تقیالدین احمد
بن علی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمه الفاطمیین الخلفا، تحقیق محمد علی محمد احمد، قاهره ۱۹۷۳.
(۱۳) واکر، پل ای پژوهشی در یکی از امپراطوریهای اسلامی، تاریخ فاطمیان و منابع آن، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران ۱۳۸۳ش.
(۱۴) ناصری طاهری، عبدالله، «نقش شیعیان فاطمی در جنگهای صلیبی»، ماهنامه تاریخ اسلام، ش ۵.
(۱۵) ابن خلکان، وفیات الاعیان.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ضرغام بن سوار لخمی»، شماره۷۲۲۳.