• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صفات امام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ویژگیهای امام معصوم بنابر باورهای شیعیان، امامان دوازده‌گانه (علیهم‌السّلام) دارای صفات ویژه‌ای هستند که آنان را از دیگر مردم متمایز می‌سازند.



یکی از صفات مهم امام و شرایط اساسی امامت، ‌عصمت است. محورهای عصمت در امام عبارتند از:
۱. عصمت در شناخت و تبیین معارف و احکام دین؛
۲. عصمت در عمل به احکام و دستورات دینی؛
۳. عصمت از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد جامعه اسلامی.

۱.۱ - براهین عقلی عصمت امام

با مطالعه تاریخی در آثار مکتوب و موجود می‌توان مدعی شد در میان متکلمان عصر حضور امام (علیه‌السّلام)، هشام بن حکم نخستین متکلمی‌است که برای اثبات عصمت امام برهان عقلی ارائه کرده است.

۱.۱.۱ - حفظ دین با عصمت امام

مسؤولیت حفظ دین از خطر تحریف و تغییر، برعهده امام است، چنان‌که او عهده‌دار هدایت دینی افراد نیز می‌باشد. بدیهی است انجام این دو مسؤولیت و تحقق بخشیدن به این دو آرمان دینی، در گرو مصونیت امام از خطا و انحراف است، به خصوص که هدایتگری در سخن و گفتار خلاصه نمی‌شود، بلکه تاثیر عمل امام در جهت دادن به رفتار جامعه، به مراتب بیشتر از گفتار او است. به همین دلیل، باید امام در فهم و بیان احکام دینی و نیز در عمل به آن‌ها، مصون از خطا و لغزش باشد تا پیروان خود را به طور صحیح هدایت کند. بدیهی است اصل عقلی مزبور در مورد سومین مرتبه از عصمت ـ یعنی عصمت از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد جامعه اسلامی‌ـ نیز جاری است.
آیه یاد شده در زیر نیز ناظر به همین اصل عقلی است. می‌فرماید:
«اَ فَمَنْ یَهْدِی اِلَی الْحَقِّ اَحَقُّ اَنْ یُتَّبَعَ اَمَّنْ لایَهِدِّی اِلاَّ اَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ».
آیا کسی که (خود حق را یافته و) به سوی حق، هدایت می‌کند سزاوارتر است که از او پیروی شود، یا کسی که تا هدایت نشود، هدایت را نمی‌شناسد، چگونه داوری می‌کنید؟

۱.۱.۲ - لزوم تسلسل

یکی از جهات نیازمندی جامعه دینی به امام این است که مردم در شناخت دین و اجرای آن مصون از خطا نیستند. بنابراین، اگر هر گاه امام نیز مصون از خطا و لغزش نباشد، به امام دیگری نیاز است. نقل کلام به امام دوم می‌کنیم، اگر او نیز معصوم نباشد، امام دیگری لازم است. اگر رشته را ادامه دهیم، در جایی پایان نمی‌پذیرد و به تسلسل می‌انجامد، و روشن است که تسلسل باطل است. بنابراین باید در یک زمان، بی‌نهایت امام وجود داشته باشد، که امتناع آن امری بدیهی است. پس نتیجه می‌گیریم که باید امام مصون از خطا و لغزش باشد. دو برهان یاد شده در کتاب «تجرید الاعتقاد»، نوشته خواجه نصیر الدین طوسی (رحمة‌الله‌علیه) به این صورت آمده: «وَ اِمْتِنَاعُ التَّسَلْسُلِ یُوجِبُ عِصْمَتِهُ وَ لِاَنَّهُ حافِظٌ لِلشَّرعِ».
امتناع تسلسل در امامت موجب عصمت امام است، و نیز امام حافظ شرع است، پس باید معصوم باشد.

۱.۱.۳ - نقد دلیل اول و جواب آن

برخی در نقد دلیل اول گفته‌اند: امام به تنهایی حافظ دین نیست، بلکه او از طریق کتاب و سنت و اجماع علمای دین و اجتهاد صحیح خود، دین را حفظ می‌کند، و هر گاه در اجتهاد خود خطا کند، مجتهدان دیگر او را راهنمایی می‌کنند، چنان‌که اگر مرتکب خطایی شود امر کنندگان به معروف او را باز می‌دارند.
[۲] قوشجی، فاضل، شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۷.

ولی نادرستی این سخن روشن است، زیرا کتاب و سنت به خودی خود سخن نمی‌گویند، بلکه باید آنها را تفسیر و معنا کرد، و اجماع افرادی که هیچ کدام معصوم نیستند، ‌احتمال خطا و اشتباه را از بین نمی‌برد. از این‌رو نمی‌توان به حکم دیگر مجتهدان نیز اطمینان داشت، و امر کنندگان به معروف هرگاه معصوم از خطا نباشند، ‌چه بسا در شناخت معروف خطا نمایند. بنابراین، یگانه راه اطمینان بخش برای حفظ شریعت عصمت امام است.

۱.۲ - قرآن و لزوم عصمت امام

لزوم عصمت امام را از برخی آیات قرآن نیز می‌توان استنباط کرد:

۱.۲.۱ - آیه اول

«اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ».
از خدا، رسول خدا و پیشوایان خود اطاعت کنید.
در این آیه، اطاعت از «اُولِی الاَمرْ» بسان اطاعت از پیامبر خدا، واجب گردیده است، بدیهی است اطاعت بی‌قید و شرط از کسی در صورتی جایز و واجب است، که احتمال خطا و لغزش در مورد او راه نداشته باشد؛ زیرا در غیر اینصورت چه بسا اطاعت از او به معصیت و نافرمانی خدا بیانجامد، ‌که حرام و ناپسند است، و هرگز خداوند گناه را نمی‌پسندد و انجام آن را بر کسی روا نمی‌دارد.

۱.۲.۱.۱ - نظریه رازی

دلالت این آیه بر عصمت «اُولِی الْاَمر» (امامان) جای تردید نیست، ‌تا آن‌جا که فخرالدین رازی که از علمای اهل سنت است نیز آن را پذیرفته و چنین گفته است:
۱. خداوند به طور قطع به اطاعت «اولی الامر» حکم کرده است.
۲. خداوند هر کس را به طور قطع واجب الاطاعه بداند، ‌معصوم است.
۳. نتیجه این که: اولی الامر معصومند.

۱.۲.۱.۲ - نقد قول رازی

وی سپس گفته است: مقصود از اولی الامر یا عموم امت است یا بعضی از آن‌ها. فرض دوم درست نیست، زیرا ما به بعضی امت که معصوم باشد، دسترسی نداریم. بنابراین، فرض نخست متعین است، و آن منطبق بر اهل حل و عقد می‌باشد که اجماع آنان در مسایل، حجت دینی به شمار می‌رود.
سخن رازی در این جهت که اهل حل و عقد را مصداق اولی الامر دانسته، صحیح نیست؛ زیرا اهل حل وعقد عبارتند از عده‌ای از مردم که از نظر آگاهی و تفکر و حسن رای بر افراد دیگر برتری دارند، واضح است که این برتری نسبی دلیل بر عصمت آن‌ها از هر گونه خطا نخواهد بود.
آری، توافق آنها در یک مسئله از احتمال خطا در آن می‌کاهد، ولی احتمال آن را به کلی از بین نمی‌برد، در حالی که لزوم اطاعت بی‌قید و شرط از فرد یا گروهی بر نفی هرگونه احتمال خطا (عصمت مطلقه) دلالت می‌کند.
و این که رازی گفته است: «امکان دسترسی به بعضی از امت که معصوم باشند، نیست» نیز صحیح نیست، زیرا به مقتضای آیه تطهیر، و حدیث ثقلین، و روایات دیگر، امامان دوازده‌گانه شیعه (علیهم‌السّلام) معصوم می‌باشند. و به همین دلیل مصداق اولی الامر نیز همان‌هایند.

۱.۲.۲ - آیه دوم

«وَ اِذِ ابْتَلی اِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لایَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ».
هنگامی‌ که پروردگار ابراهیم، او را به اموری آزمود، و او آنها را تمام کرد، پروردگار به او فرمود تو را پیشوای مردم ساختم، ابراهیم گفت: از ذریه من نیز کسی امام خواهد شد؟ پروردگار فرمود عهد من (امامت) نصیب ظالمان نمی‌شود.
از این آیه شریفه استفاده می‌شود که ابراهیم (علیه‌السّلام) در آغاز فقط منصب نبوت را داشت، ‌یعنی مامور تبلیغ و ارشاد، و تبشیر و انذار مردم بود، سپس منصب امامت نیز به او اعطا گردید، ‌یعنی ماموریت یافت که حکومتی دینی تشکیل داده، و رهبری سیاسی و اجرایی جامعه را نیز عهده‌دار شود. در این هنگام، در مورد ذریه خود از منصب امامت پرسید، و خداوند به او پاسخ داد که ستمگران از آن محروم خواهند بود، یعنی منصب امامت مخصوص آن دسته از ذریه ابراهیم (علیه‌السّلام) است که ستمگر نباشند.
از طرفی می‌دانیم که به نص قرآن کریم، شرک، ظلم بزرگ است:
«اِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ».
نیز هرگونه تعدی از دستورات الهی (گناه)، ظلم به نفس است:
«وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ».
بنابراین، هر کس در برهه‌ای از زندگی خود به خدا شرک ورزد، یا مرتکب گناهی شود، مصداق ظالم بوده و شایستگی منصب امامت را نخواهد داشت. یعنی امام نه تنها پس از آن که عهده‌دار منصب امامت می‌شود باید معصوم باشد، بلکه قبل از آن نیز باید معصوم باشد، زیرا کلمه «الظالمین» در آیه ۱۲۴ سوره بقره، همان‌گونه که از نظر افراد عمومیت دارد، از نظر زمان نیز مطلق است، یعنی به محض این که فردی در زمانی مصداق «ظالم» باشد (به خدا شرک ورزیده، یا گناهی مرتکب شده باشد) شایستگی احراز مقام امامت از او سلب می‌شود. هر کس معصوم نباشد، دست کم، ستمی به خود کرده است و از این رو، شایسته مقام امامت نمی‌شود. روایات بسیاری نیز به عصمت امامان (علیهم‌السّلام) تصریح کرده‌اند؛ مانند روایتی که امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «از نشانه‌های امام این است که معلوم شود از گناه- کوچک و بزرگ- معصوم است و در حکم کردن نمی‌لغزد و در پاسخ دادن به خطا نمی‌گراید. نه اشتباه می‌کند و نه فراموش.»
به عبارت دیگر، بدون شک حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) امامت را برای آن دسته از ذریه خود که در تمام عمر گناه‌کار بوده، و یا در آغاز نیکوکار بوده و سپس بدکار شده‌اند در خواست نکرده است، بنابراین، ‌دو دسته باقی می‌ماند:
۱. آنان که در آغاز گناه‌کار بوده و سپس توبه کرده و نیکوکار شده‌اند.
۲. آنان که هیچگاه مرتکب گناه نشده‌اند.
و خداوند دسته نخست را استثنا کرده است. نتیجه می‌گیریم که پس امامت به دسته دوم اختصاص دارد.


امام باید نسبت به آنچه لازمه امامت است آگاه باشد، یعنی معارف و احکام دین را کاملاً بداند تا بتواند مردم را نسبت به دین و وظایف دینی آن‌ها آگاه نماید، و در اختلافات و منازعات میان آنان به حق داوری کند، پرسش‌های دینی را بطور صحیح پاسخ گوید، شبهات را به روشنی حل کند، هم چنین باید در مورد آن چه مدیریت سیاسی و تدبیر امور اجتماعی بدان نیاز دارد، از علم و بصیرت کافی برخوردار باشد.
خواجه نصیر الدین طوسی (رحمة‌الله‌علیه) در رساله امامت، درباره این شرط چنین نگاشته است:
«و ثَانِیَتُهَا الْعِلْمُ بِمَا یَحْتاجُ اِلَی الْعِلْمِ بِهِ فِی اِمامَتِهِ مِن الْعُلُومِ الْدِّینیَّةِ وَ الْدُّنْیَویَّةِ، کَالشَّرعِیَّاتِ وَ السِّیَاسَاتِ وَ الآدابِ وَ دفْعِ الخُصُومِ وَ غَیرِ ذلکَ، لِاَنَّهُ لا یَسْتَطیعُ الْقِیَامَ بِذلِکَ مَعَ عَدَمِهِ».
دومین ویژگی از ویژگیهای امام، ‌دانستن مجموعه‌های دینی و دنیوی که در ایفای امامت خود به آنها نیاز دارد مانند احکام شرعی، سیاست‌ها و آداب رهبری، و دفع مخالفان و غیر آن؛ چرا که اگر این‌ها را نداند، قدرت رهبری را نخواهد داشت.


بدیهی است امامت و رهبری جامعه ـ به ویژه رهبری دینی و عادلانه دشمنان کینه‌توز و توطئه‌گرانی در داخل یا خارج خواهد بود، و مقابله با آنان به شجاعت و دلیری نیاز دارد. در غیر این صورت، نه حافظ و مجری احکام دین خواهد بود، و نه مدافع حقوق مردم، چنان که محقق طوسی (رحمة‌الله‌علیه) گفته است:
«و ثَالِثَتُهَا الشَّجَاعَةِ الَّتِی یَحْتَاجُ اِلَیهَا فِی دَفْعِ الْفِتَنِ وَ قَمعِ اَهلِ البَاطِلِ وَ زَجْرِهِم، اِذْ لایَتَاتَّاهُ الْقِیامَ بِمَا یَقُومُ بِهِ اِلّا بِهَا».
سومین ویژگی امام، شجاعت است که در رفع فتنه‌ها و سرکوب کردن اهل باطل به آن نیاز دارد، زیرا بدون داشتن صفت شجاعت از عهده انجام وظایف امامت برنمی‌آید.


امام، امین مردم در بیت‌المال و سرمایه‌های عمومی‌است، لذا اگر زاهد و قانع نباشد، مغلوب شهوات و امیال نفسانی خویش گردیده، و خود و وابستگان خود را بر دیگران ترجیح می‌دهد، و در نتیجه از اجرای عدالت که از آرمان‌های بزرگ امامت است باز می‌ماند.
گذشته از این، امام در حقیقت، اسوه و الگوی اخلاقی برای افراد جامعه است، هرگاه طمعکار و حریص به مال و منال دنیا باشد، جامعه را به دنیاگرایی سوق می‌دهد، و در نتیجه هدف معنوی و اخلاقی امامت از دست می‌رود.


به طور کلی، ‌امام باید از هرگونه عیب بدنی یا روحی پیراسته باشد؛ از جمله صفات جسمانی امام، سلامت از بیماری‌ها و عیب‌هایی است که باعث انزجار مردم می‌شوند؛ مثلا هیچ گاه امام (علیه‌السّلام) به بیماری‌هایی مانند جذام و پیسی دچار نمی‌شود. همچنین صفات باطنی امام (علیه‌السّلام)، باید از نقایص نفسانی و خوی‌های ناپسند- مانند نادانی، دیوانگی و حسادت عاری باشد.زیرا تردیدی نیست که وجود چنین معایب و نقایصی مردم را نسبت به امام بی‌رغبت و بی‌اعتنا می‌کند، و از اعتبار او در نظر پیروان می‌کاهد، و در نتیجه در تحقق اهداف امامت خلل رخ می‌دهد به همین دلیل متکلمان امامیه پیراستگی امام از عیوب آفرینشی و اخلاقی را مقضای قاعده لطف دانسته‌اند. امامت، مقامی آسمانی است و یک منصب دنیوی و معمولی نیست. کسانی که به این منصب می‌رسند، منصوب خداوند متعال‌اند و از این رو، باید به اصول فضایل نفسانی؛ یعنی حکمت، شجاعت و عفت - که جمع آنها « عدالت » است- آراسته باشند.

۵.۱ - صفات امام در کلام علی

امام علی (علیه‌السّلام) درباره صفات امام، ‌کلامی‌دارند که ذکر آن در این‌جا مناسب است. می‌فرمایند:
«لا یَنْبَغِی انْ یَکُونَ الْوَالِی عَلَی الفُرْوجِ وَ الْدَّمَاء وَ الْمَغَانِمِ وَ الْاَحْکَامِ وَ اِمَامَةِ الْمُسْلِمین، البَخِیلَ، فَتَکُونَ فِی اَمْوَالِهِم نَهْمَتُهُ، ‌لا الْجَاهِلَ فَیُضِلَّهُم بِجَهْلِهِ، وَ لا الْجَافِیَ فَیَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ، وَ لَا الْخَائِفَ لِلدُّوَلِ فَیَتَّخِذَ قَوْمَاً دُونَ قَوْمٍ، وَ لَا الْمُرْتَشِیَ فِی الْحُکْمِ فَیَذْهَبَ الْحُقُوقِ، وَ یَقِفُ بِهَا دُونَ الْمَقَاطِعِ وَ لَا الْمُعَطِّلِ لِلسُّنَةِ فَیَهْلِکْ الاُمَّةَ.»
شایسته نیست که کسی که بر ناموس، خون‌ها، ‌غنیمت‌ها، احکام دینی و رهبری مسلمانان ولایت دارد بخیل باشد، زیرا چنین فردی به مال و ثروت مردم چشم طمع می‌دوزد.
و شایسته نیست که امام مسلمین نادان باشد، وگرنه به واسطه نادانی خود مردم را گمراه می‌سازد.
و شایسته نیست که امام مسلمین جفاپیشه باشد، وگرنه آنان را مستاصل و پریشان خواهد کرد.
و شایسته نیست رهبر مسلمانان از دولت‌های بیگانه ترسناک باشد، زیرا در این صورت (در پیمان‌های سیاسی خود بدون رعایت مصالح مسلمین) برخی را بر برخی دیگر ترجیح می‌دهد.
و نیز شایسته نیست حاکم اسلامی ‌رشوه‌گیر باشد، زیرا در این صورت حقوق را پایمال می‌کند.
و نیز شایسته نیست که پیشوای مسلمانان سنت پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) را نادیده بگیرد، زیرا نتیجه آن هلاکت امت خواهد بود.
و در جای دیگر فرموده است:
«اِنَّ مِنْ اسْخَفَ حَالَاتِ الْوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النّاسِ، اَنْ یُظَّنَ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ وَ یُوضَعَ اَمْرُهُمْ عَلَی الْکِبْرِ.»
از بدترین حالات زمامداران نزد صالحان این است که گمان برده شود آنان فریفته خودبینی شده و کارشان بر تکبر و خودخواهی نهاده شود.
و نیز در جای دیگر می‌فرمایند:
«اِنَّ الله فَرَضَ عَلی ائمَّةِ الْعَدْلِ اَنْ یُقَدِّرُوا اَنفُسَهُم بِضَعْفَةِ النَّاسِ، کَیْلاً یَتَبَیَّغَ بِالفَقِیرِ فَقْرُهُ.»
خداوند، بر پیشوایان عادل واجب کرده است که بسان افراد فقیر و تهیدست زندگی کنند، تا فقر و تهیدستی بر آنان غلبه نکند (و مایه گمراهی آنان نشود).

۵.۲ - کلامی‌ از امام حسین

امام حسین (علیه‌السّلام) در وصف امام می‌فرماید:
«فَلَعَمْرِی مَا الْاِمَامُ اِلَّا الْعَامِلُ بِالکِتَابِ، وَ الْآخِذُ بِالقِسْطِ، وَ الدَائِنُ بِالحَقِّ، وَ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلی ذاتِ اللهِ».
به جان خود سوگند، که امام و پیشوای (جامعه اسلامی) نیست مگر آن کس که به کتاب خدا عمل کند، و اصل عدالت را رعایت کند، ‌و از حق اطاعت کند، و دلسپرده به خداوند باشد.


برخی از متکلمان توانایی امام بر آوردن معجزه را نیز از صفات او دانسته و گفته‌اند: چه بسا لازم می‌شود که امام برای اثبات امامت خویش که مقام و منصبی الهی است نیازمند آوردن معجزه باشد چنان‌که خواجه نصیر الدین طوسی (رحمة‌الله‌علیه) گفته است:
«وَ سَابِعَتُهَا اِخْتِصَاصِهَا بِآیاتٍ وَ مُعْجِزَاتٍ تَدُلُ عَلَی اِمَامَتِهِ، اِذْ لاطَرِیقَ لِلْخَلْقِ فِی بَعْضِ الاَوْقَاتِ اِلَی قَبُولِهِ اِلَّا بِهَا».
[۱۶] بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام، مبحث امامت.
هفتمین صفت امام اختصاص وی به داشتن معجزاتی است که بر امامت او دلالت می‌کنند، زیرا در پاره‌ای اوقات قبول ادعای امامت جز به واسطه معجزه امکان‌پذیر نیست.
مطالعه تاریخ زندگی پیشوایان معصوم شیعه (علیهم‌السّلام) این نظریه را تایید می‌کند؛ زیرا در مواردی که در مورد امام به حق اختلاف می‌شد، یا شبهه‌ای مطرح می‌گردید، و افرادی به ناحق دعوی امامت می‌کردند، و یا عده‌ای در تشخیص امام به اشتباه افتاده و در حق کسی که امام نبود گمان امامت می‌بردند، از طریق معجزه، حقیقت روشن می‌گردید، چنان‌که در مورد محمد حنفیه و امام زین‌العابدین (علیه‌السّلام) این قضیه رخ داد، و در مورد برخی امامان دیگر نیز مشابه آن اتفاق افتاد. «در این باره به کتاب‌های تاریخ زندگی امامان شیعه رجوع شود.»


امام نه تنها باید واجد صفاتی باشد که ایفای امر امامت در گرو آن است، بلکه باید در این صفات بر دیگران برتری داشته باشد؛ زیرا فرض این است که او مقتدا، و مقدم بر همه آن‌ها است، و از نظر عقل، مقدم داشتن فردی که در صفات و ویژگیهای امامت مساوی با دیگران، ‌یا پایین‌تر از آن‌ها است، ناپسند است.
معنای این صفت افضلیت آن است که امام معصوم (علیه‌السّلام) باید در صفات کمال - مانند دانایی و پارسایی و دادگری- از دیگر انسان‌ها برتر باشد. منصب امامت، به دست خدا است و او، کسی را به این مقام نمی‌گمارد مگر از دیگران برتر باشد.
دانشمندان شیعه، دلایل محکم نقلی و عقلی متعددی بر لزوم افضلیت امام اقامه کرده‌اند.
[۲۰] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۳، ص۶۴۰.

چنان‌که خواجه نصیر الدین طوسی (رحمة‌الله‌علیه) گفته است:
«وَ قُبْحُ تَقْدِیمِ الْمَفْضُولِ مَعْلومٌ، وَ لَا تَرجیحَ فِی الْمُسَاوِی.»
زشتی مقدم داشتن مفضول بر فاضل (ناقص بر کامل) روشن است. و در صورت تساوی، ترجیح یکی بر دیگری وجهی ندارد.

۷.۱ - صفات امام از دیدگاه اهل سنت

علمای اهل سنت در صفات و شایستگی‌های امام، آراء مختلفی دارند، صفاتی را که بیشتر آنان لازم شمرده‌اند عبارتند از:
۱. مجتهد بودن در اصول و فروع دین.
۲. صاحب رای و تدبیر و آشنا به امور سیاست و رهبری بودن.
۳. شجاعت و عدالت.
۴. سلامتی حواس و اعضاء.
۵. بلوغ و مرد بودن.
البته با این که عدالت را از شرایط امام دانسته‌اند، ‌ معتقدند اگر امام نسبت به مردم ظلم روا دارد یا مرتکب گناه شود، از امامت خَلع نمی‌شود، و خروج بر علیه او نیز واجب نیست، بلکه تنها باید او را موعظه کرد، منتها اگر به انجام معاصی دستور دهد، نباید از او اطاعت نمود. «جهت آگاهی از آراء اهل سنت و مصادر آن به کتاب تلخیص الالهیات رجوع شود.»
[۲۴] سبحانی، جعفر، تلخیص الالهیات، ص۵۰۷ـ۵۰۸.



۱. یونس/سوره۱۰، آیه۳۵.    
۲. قوشجی، فاضل، شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۷.
۳. نساء/سوره۴، آیه۵۹.    
۴. رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۴۴.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.    
۶. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۳.    
۷. طلاق/سوره۶۵، آیه۱.    
۸. بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.    
۹. بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۶۴.    
۱۰. طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، دارالاضواء، ص۴۳۰.    
۱۱. طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، دارالاضواء، ص۴۳۰.    
۱۲. فاضل، مقداد بن عبدالله، ارشاد الطالبیین، ص۳۲۵- ۳۷۵.    
۱۳. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص ۵۳۰،خطبه ۲۱۶.    
۱۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص ۵۱۵، خطبه ۲۰۹.    
۱۵. طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، ص۴۳۱.    
۱۶. بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام، مبحث امامت.
۱۷. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۲۰۲.    
۱۸. صدوق، محمد بن علی، امالی صدوق، ص۷۷۷.    
۱۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۶۵.    
۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۳، ص۶۴۰.
۲۱. مجلسی، محمدباقر، تحف العقول، ص۴۴۱.    
۲۲. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، غیبت نعمانی، ص۲۲۲.    
۲۳. علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ج۱، ص ۳۶۶، مقصد پنجم، مسئله سوم.    
۲۴. سبحانی، جعفر، تلخیص الالهیات، ص۵۰۷ـ۵۰۸.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ویژگیهای امام» ۹۵/۰۴/۳۰.    
فرهنگ شیعه، برگرفته از مقاله «صفات امام»، ج۱، ص۳۲۳.    






جعبه ابزار