• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صالح بن علی بن عبدالله بن عباس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



صالح‌بن علیبن عبداللّه‌بن عباس، کنیه‌اش ابوالفضل، امیر عباسی، والی مصر و شام و فلسطین ، و عموی سفّاح و منصور خلفای عباسی می‌باشد.



مادر او کنیزی به نام سُعْدَی از قصبۀ صُغد سمرقند بود که وی را عبدالملک‌بن مروان به علیبن عبداللّه بخشید.
[۱] اخبارالدولة العباسیة، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطّلبی، ج۱، ص۱۵۵، بیروت ۱۹۷.
[۲] احمدبن محمدبن عبدربه، العقد الفرید، ج۵، ص۸۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
صالح در سال ۹۶ یا قبل از آن، در الشَّراة واقع در بَلقاء، از توابع دمشق، متولد شد
[۳] ابن عساکر ،تاریخ مدینة دمشق ، ج ۶، ص۳۷۸
[۴] صفدی، ج۱۶، ص۲۶۵.
در منابع تاریخی ، نخستین بار از او در بیعت اَبواء یاد شده‌ است. ابوالفرج اصفهانی – که بیعت علویان از خاندان امام حسن علیه‌السلام و عباسیان را با نفس زکیه به تفصیل آورده – نوشته است صالح‌بن علی اولین کسی بود که در این مجلس سخن گفت و همگی را به وحدت و بیعت با یک تن از میان خودشان فراخواند.
[۵] ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ج۱، ص۲۰۶، چاپ احمد صقر، قاهره ۱۳۶۸/ ۱۹۴۹.



سفّاح برای مستحکم کردن موقعیت عباسیان، از برادران و عموها و برادرزادگان خود یاری خواست و آنان را در حکومت خویش مشارکت داد. در سال ۱۳۲، ۲۲ مرد از بنی‌هاشم همراه ابوالعباس سَفّاح به کوفه رفتند که صالح و برادران و دو فرزندش، فضل و عبداللّه، نیز در بین آنان بودند.
[۶] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۵۰.
[۷] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۲۳.
آنان همگی به ابوالعباس خدمت کردند و فرماندهان سپاه و از یارانش بودند.
[۸] ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۵، ص۲۷۵، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
وی در همین سال عمویش، عبداللّه‌بن علی، را به جنگ مروان‌بن محمد، آخرین خلیفۀ اموی، فرستاد. صالح نیز با هشت هزار تن در مَرج عَذراء به کمک عبداللّه رفت و در فتح دمشق با وی شرکت داشت.
[۹] خلیفة‌بن خیاط، تاریخ خلیفة‌بن خیاط، ج۱، ص۲۶۴، چاپ مصطفی نجیب فّواز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
[۱۰] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۴۰.
[۱۱] عبدالقادر بدران، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج۶، ص۳۷۸ـ۳۷۹، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
پس از فرار مروان به سوی مصر، سفّاح در نامه‌ای از عبداللّه خواست تا صالح را به تعقیب وی بفرستد. صالح در نیمۀ ذیحجۀ ۱۳۲ وارد مصر گردید
[۱۲] ابی‌عمر محمدبن یوسف کندی، ولاة مصر، ج۱، ص۱۱۸، چاپ حسین نصّار، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
و مروان، به دستور او، در قریۀ بوصیر مصر کشته شد.
[۱۳] خلیفة‌بن خیاط، تاریخ خلیفة‌بن خیاط، ج۱، ص۲۶۴، چاپ مصطفی نجیب فّواز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
[۱۴] ابن‌قتیبه دینوری، المعارف، ج۱، ص۳۷۲، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
[۱۵] ابی‌عمر محمدبن یوسف کندی، ولاة مصر، ج۱، ص۱۱۸، چاپ حسین نصّار، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۵۹.



صالح پس از فتح مصر،
[۱۶] شمس‌الدین احمد ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج۷، ص۱۹، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹.
[۱۷] شمس‌الدین احمد ذهبی، تاریخ‌السلام حوادث و وفیات ۱۴۱ـ۱۶۰ ه، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
در محرّم ۱۳۳ از طرف سفّاح والی مصر گردید و از مردم مصر برای او بیعت گرفت. صالح جمعی از بنی‌امیه را کشت و جمعی دیگر را به سمت عراق کوچاند و صدقات (زکات) آنجا را بین ایتام و مساکین و ابناءالسبیل تقسیم کرد.
[۱۸] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۴۱.
[۱۹] ابی‌عمر محمدبن یوسف کندی، ولاة مصر، ج۱، ص۱۱۸ـ۱۱۹۸، چاپ حسین نصّار، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
[۲۰] ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۱، ص۳۲۳ـ۳۲۴، الجزء الاول، قاهره.
به دستور وی، زبان مروان را قطع کردند و سپس سر او را یزیدبن مانی نزد سفّاح برد.
[۲۱] احمدبن یحیی بلاذری، انساب‌الاشراف، ج۳، ص۱۱۱، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۷ـ۲۰۰۰.
[۲۲] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۴۲۷، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
چون مروان کشته شد، دخترش با گفتاری بلیغ از صالح درخواست بخشش کرد. صالح ابتدا زبان به ملامت آنان گشود و سپس همه را عفو کرد و بنا به تقاضای خودشان، آنان را به حرّان فرستاد.
[۲۳] مسعودی، مروج (بیروت)، ج۴، ص۸۸ـ۸۹.
[۲۴] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۴۲۷ـ۴۲۸، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
سفّاح بعداً صالح را والی فلسطین کرد و از این رو، در اول شعبان ۱۳۳ حکومت مصر را به ابوعون عبدالملک‌بن یزید سپرد.
[۲۵] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۵۹ـ۴۶۰.
[۲۶] ابی‌عمر محمدبن یوسف کندی، ولاة مصر، ج۱، ص۱۲۲، چاپ حسین نصّار، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
مدت امارت وی در مصر هفت ماه و چند روز بود.
[۲۷] ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۱، ص۳۲۴، الجزء الاول، قاهره.
وی در تابستان ۱۳۳ سعیدبن عبداللّه را به جنگ با روم شرقی (بیزانس) فرستاد. صالح در سالهای ۱۳۴ و ۱۳۵ والی فلسطین بود.
[۲۸] طبری، ج۷، ص۴۶۵، تاریخ (بیروت).
[۲۹] طبری، ج۷، ص۴۶۷، تاریخ (بیروت).
چندی بعد، سفّاح حکومت مصر و افریقیه را نیز به او محول کرد و در ۵ ربیع‌الآخر ۱۳۶، بار دیگر وارد مصر گردید.
[۳۰] ابی‌عمر محمدبن یوسف کندی، ولاة مصر، ج۱، ص۱۲۳، چاپ حسین نصّار، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
صالح در سالهای ۱۳۶ تا ۱۳۸، از طرف منصور عباسی ، حاکم مصر بود.
[۳۱] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۷۳.
[۳۲] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۹۶.
[۳۳] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۹۹.
[۳۴] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۴۶۳، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
[۳۵] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۴۸۳، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
[۳۶] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۴۸۶، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
وی هنگام درگذشت سفّاح (۱۳۶) در مصر بود. عیسی‌بن علی او را از مرگ سفّاح و خلافت ابوجعفر منصور آگاه کرد و از او خواست برای بیعت به شام برود.
[۳۷] یعقوبی، ج۲، ص۳۶۲، تاریخ.
[۳۸] یعقوبی، ج۲، ص۳۶۴، تاریخ.
منصور، صالح را به حکومت قِنَّسرین و شهرهای مرزی (عَواصِم یا ثغور) گمارد.
[۳۹] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۸۴.
[۴۰] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۹۰.



یکی از حوادث مهم زمان صالح، جنگهای او با رومیان بود. در زمان منصور، صالح ولایت شام و ثغور را برعهده داشت و برای جنگ با رومیان، فرماندهانی می‌فرستاد، که یکی از آنان پسرش، فضل، بود.
[۴۱] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۹۰.
صالح در سال ۱۳۸
[۴۲] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۹۰.
[۴۳] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۹۷.
[۴۴] عبدالقادر بدران، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج۶، ص۳۷۹، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
یا در ۱۳۹،
[۴۵] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۹۷.
خود به همراه عباسبن محمدبن علی به غزای تابستانی در روم رفت و دو خواهرش، ام‌عیسی و لبابه، نیز او را همراهی کردند. وی مَلَطْیَه را تصرف کرد و برج و باروی شهر را – که قسطنطین پنجم، امپراتور روم ، ویران کرده بود – از نو ساخت.
[۴۶] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۹۷.
[۴۷] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۵۰۰.
صالح با هفتاد هزار سپاهی
[۴۸] عبدالقادر بدران، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج۶، ص۳۷۹، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
در دابِق اردو زد. قسطنطین با صدهزار سپاهی به مصاف وی رفت، اما شکست خورد.
[۴۹] خلیفة‌بن خیاط، تاریخ خلیفة‌بن خیاط، ج۱، ص۲۷۳، چاپ مصطفی نجیب فّواز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
[۵۰] شمس‌الدین احمد ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج۷، ص۱۹، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹.
[۵۱] صفدی، ج۱۶، ص۲۶۵.
[۵۲] عبدالقادر بدران، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج۶، ص۳۷۹، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
صالح در ۱۳۹ همچنان در ملطیه بود تا بنای آن را به پایان رساند. سپس همراه عباسبن محمد از راه دَرب‌الحدیث به غزای تابستانی رفت.
[۵۳] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۵۰۰.

صالح در سال ۱۴۱ از طرف منصور، امیرالحاج بود.
[۵۴] خلیفة‌بن خیاط، تاریخ خلیفة‌بن خیاط، ج۱، ص۲۷۵، چاپ مصطفی نجیب فّواز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
در آن زمان، وی عامل قنّسرین و حمص و دمشق نیز بود.
[۵۵] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۹۰.
[۵۶] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۵۱۱.
او در مصر و شام دست به آبادانی زد. در سال ۱۴۰، به ‌دستور منصور، به بنای شهر مَصّیصه پرداخت که جبریل‌بن یحیی در سال ۱۴۱ این مأموریت را به پایان رساند و باروی شهر را بنا نمود. صالح در سال ۱۴۴ نیز مَسلَمه، برادر جبریل، را مأمور بنای دژ اَذَنه (در نزدیکی مصّیصه) نمود.
[۵۷] خلیفة‌بن خیاط، تاریخ خلیفة‌بن خیاط، ج۱، ص۲۷۴ـ۲۷۶، چاپ مصطفی نجیب فّواز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
[۵۸] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۸۷.
[۵۹] ابن‌خلکان، ج۱، ص۱۲۷.
احمد ذهبی، تاریخ‌السلام حوادث و وفیات 141ـ160 ه، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت 1408/1988. همچنین سَلمیه را به صورت شهر درآورد
[۶۰] شهاب‌الدین احمد نویری، نهایة‌الارب فی فنون الادب، ج۱۹، ص۱۶۴، ج ۱۹، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۹۷۵.
و آن را مقر خود قرار داد. پس از وی، فرزندانش در سلمیه کاخها ساختند و مالک شهر و مزارع پیرامونش شدند.
[۶۱] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۹۳، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.



صالح‌بن علی بیش‌تر اموال امویان را در منطقه، از جمله در رَمْلَه و حلب و سلمیه، تصرف. منصور از بسیاری ِ یاران و هواخواهان صالح بیمناک گردید و او را نزد خود خواند. صالح برای وی نوشت که سخت بیمار است، اما منصور نپذیرفت. صالح با وجود ابتلا به بیماری سل، به بغداد رهسپار گردید. چون ابوجعفر او را دید و از حالش باخبر شد، به او دستور بازگشت داد. در بازگشت، صالح در عانات، از نواحی فرات ، درگذشت.
[۶۲] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۸۳.
به نوشتۀ ابن‌قتیبه دینوری
[۶۳] ابن‌قتیبه دینوری، المعارف، ص۳۷۵،چاپ ثروت عکاشه
، او در شام درگذشت. او در سال ۱۵۱
[۶۴] عبدالقادر بدران، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج۶، ص۳۷۹، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
یا ۱۵۲
[۶۵] شمس‌الدین احمد ذهبی، تاریخ‌السلام حوادث و وفیات ۱۴۱ـ۱۶۰ ه، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۶۶] صفدی، ج۱۶، ص۲۶۵.
از دنیا رفت.
صالح مردی شجاع بود.
[۶۷] شمس‌الدین احمد ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج۷، ص۱۹، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹.
فرزندان او، همچون خودش، صاحب ثروت و ریاست بودند و در شهرهای حلب و مَنبج و سلمیه می‌زیستند.
[۶۸] ابن‌حزم اندلسی، جمهرة‌الانساب العرب، ج۱، ص۲۰، چاپ عبدالسلام محمد هارون، ۱۹۸۲.
[۶۹] شمس‌الدین احمد ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج۷، ص۱۹، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹.



صالح‌بن علی خطیب و شاعر نیزبود و هنگام امارت خطبه‌ای بلیغ خواند.
[۷۰] احمدبن محمدبن عبدربه، العقد الفرید، ج۴، ص۹۲، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
وی از طریق پدرش، از جد خود (عبداللّه‌بن عباس) روایت کرده است
[۷۱] عبدالقادر بدران، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج۶، ص۳۷۹، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
[۷۲] شمس‌الدین احمد ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج۷، ص۱۹، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹.
و فرزندانش، اسماعیل و عبدالملک، و دیگران از او روایت کرده‌اند.
[۷۳] شمس‌الدین احمد ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج۷، ص۱۹، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹.
[۷۴] صفدی، ج۱۶، ص۲۶۵.



(۱) ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
(۲) ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
(۳) ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، الجزء الاول، قاهره.
(۴) ابن‌حزم اندلسی، جمهرة‌الانساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، ۱۹۸۲.
(۵) ابن‌خلکان.
(۶) احمدبن محمدبن عبدربه، العقد الفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۷) ابن‌قتیبه دینوری، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
(۸) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، چاپ احمد صقر، قاهره ۱۳۶۸/ ۱۹۴۹.
(۹) اخبارالدولة العباسیة، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطّلبی، بیروت ۱۹۷.
(۱۰) عبدالقادر بدران، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۱۱) احمدبن یحیی بلاذری، انساب‌الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۷ـ۲۰۰۰.
(۱۲) خلیفة‌بن خیاط، تاریخ خلیفة‌بن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فّواز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۱۳) شمس‌الدین احمد ذهبی، تاریخ‌السلام حوادث و وفیات ۱۴۱ـ۱۶۰ ه، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۴) شمس‌الدین احمد ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹.
(۱۵) صفدی.
(۱۶) طبری، تاریخ (بیروت).
(۱۷) ابی‌عمر محمدبن یوسف کندی، ولاة مصر، چاپ حسین نصّار، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
(۱۸) مسعودی، مروج (بیروت).
(۱۹) شهاب‌الدین احمد نویری، نهایة‌الارب فی فنون الادب، ج ۱۹، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۹۷۵.
(۲۰) یعقوبی، تاریخ.


۱. اخبارالدولة العباسیة، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطّلبی، ج۱، ص۱۵۵، بیروت ۱۹۷.
۲. احمدبن محمدبن عبدربه، العقد الفرید، ج۵، ص۸۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۳. ابن عساکر ،تاریخ مدینة دمشق ، ج ۶، ص۳۷۸
۴. صفدی، ج۱۶، ص۲۶۵.
۵. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ج۱، ص۲۰۶، چاپ احمد صقر، قاهره ۱۳۶۸/ ۱۹۴۹.
۶. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۵۰.
۷. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۲۳.
۸. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۵، ص۲۷۵، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
۹. خلیفة‌بن خیاط، تاریخ خلیفة‌بن خیاط، ج۱، ص۲۶۴، چاپ مصطفی نجیب فّواز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
۱۰. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۴۰.
۱۱. عبدالقادر بدران، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج۶، ص۳۷۸ـ۳۷۹، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۱۲. ابی‌عمر محمدبن یوسف کندی، ولاة مصر، ج۱، ص۱۱۸، چاپ حسین نصّار، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
۱۳. خلیفة‌بن خیاط، تاریخ خلیفة‌بن خیاط، ج۱، ص۲۶۴، چاپ مصطفی نجیب فّواز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
۱۴. ابن‌قتیبه دینوری، المعارف، ج۱، ص۳۷۲، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۵. ابی‌عمر محمدبن یوسف کندی، ولاة مصر، ج۱، ص۱۱۸، چاپ حسین نصّار، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
۱۶. شمس‌الدین احمد ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج۷، ص۱۹، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹.
۱۷. شمس‌الدین احمد ذهبی، تاریخ‌السلام حوادث و وفیات ۱۴۱ـ۱۶۰ ه، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۱۸. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۴۱.
۱۹. ابی‌عمر محمدبن یوسف کندی، ولاة مصر، ج۱، ص۱۱۸ـ۱۱۹۸، چاپ حسین نصّار، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
۲۰. ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۱، ص۳۲۳ـ۳۲۴، الجزء الاول، قاهره.
۲۱. احمدبن یحیی بلاذری، انساب‌الاشراف، ج۳، ص۱۱۱، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۷ـ۲۰۰۰.
۲۲. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۴۲۷، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
۲۳. مسعودی، مروج (بیروت)، ج۴، ص۸۸ـ۸۹.
۲۴. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۴۲۷ـ۴۲۸، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
۲۵. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۵۹ـ۴۶۰.
۲۶. ابی‌عمر محمدبن یوسف کندی، ولاة مصر، ج۱، ص۱۲۲، چاپ حسین نصّار، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
۲۷. ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۱، ص۳۲۴، الجزء الاول، قاهره.
۲۸. طبری، ج۷، ص۴۶۵، تاریخ (بیروت).
۲۹. طبری، ج۷، ص۴۶۷، تاریخ (بیروت).
۳۰. ابی‌عمر محمدبن یوسف کندی، ولاة مصر، ج۱، ص۱۲۳، چاپ حسین نصّار، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
۳۱. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۷۳.
۳۲. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۹۶.
۳۳. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۹۹.
۳۴. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۴۶۳، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
۳۵. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۴۸۳، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
۳۶. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۴۸۶، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
۳۷. یعقوبی، ج۲، ص۳۶۲، تاریخ.
۳۸. یعقوبی، ج۲، ص۳۶۴، تاریخ.
۳۹. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۸۴.
۴۰. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۹۰.
۴۱. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۹۰.
۴۲. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۹۰.
۴۳. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۹۷.
۴۴. عبدالقادر بدران، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج۶، ص۳۷۹، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۴۵. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۹۷.
۴۶. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۴۹۷.
۴۷. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۵۰۰.
۴۸. عبدالقادر بدران، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج۶، ص۳۷۹، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۴۹. خلیفة‌بن خیاط، تاریخ خلیفة‌بن خیاط، ج۱، ص۲۷۳، چاپ مصطفی نجیب فّواز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
۵۰. شمس‌الدین احمد ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج۷، ص۱۹، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹.
۵۱. صفدی، ج۱۶، ص۲۶۵.
۵۲. عبدالقادر بدران، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج۶، ص۳۷۹، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۵۳. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۵۰۰.
۵۴. خلیفة‌بن خیاط، تاریخ خلیفة‌بن خیاط، ج۱، ص۲۷۵، چاپ مصطفی نجیب فّواز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
۵۵. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۹۰.
۵۶. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۵۱۱.
۵۷. خلیفة‌بن خیاط، تاریخ خلیفة‌بن خیاط، ج۱، ص۲۷۴ـ۲۷۶، چاپ مصطفی نجیب فّواز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
۵۸. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۸۷.
۵۹. ابن‌خلکان، ج۱، ص۱۲۷.
۶۰. شهاب‌الدین احمد نویری، نهایة‌الارب فی فنون الادب، ج۱۹، ص۱۶۴، ج ۱۹، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۹۷۵.
۶۱. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۹۳، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
۶۲. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۸۳.
۶۳. ابن‌قتیبه دینوری، المعارف، ص۳۷۵،چاپ ثروت عکاشه
۶۴. عبدالقادر بدران، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج۶، ص۳۷۹، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۶۵. شمس‌الدین احمد ذهبی، تاریخ‌السلام حوادث و وفیات ۱۴۱ـ۱۶۰ ه، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۶۶. صفدی، ج۱۶، ص۲۶۵.
۶۷. شمس‌الدین احمد ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج۷، ص۱۹، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹.
۶۸. ابن‌حزم اندلسی، جمهرة‌الانساب العرب، ج۱، ص۲۰، چاپ عبدالسلام محمد هارون، ۱۹۸۲.
۶۹. شمس‌الدین احمد ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج۷، ص۱۹، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹.
۷۰. احمدبن محمدبن عبدربه، العقد الفرید، ج۴، ص۹۲، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۷۱. عبدالقادر بدران، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج۶، ص۳۷۹، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۷۲. شمس‌الدین احمد ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج۷، ص۱۹، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹.
۷۳. شمس‌الدین احمد ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج۷، ص۱۹، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹.
۷۴. صفدی، ج۱۶، ص۲۶۵.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «صالح بن علی بن عبدالله بن عباس»، شماره ۷۳۰۵.    






جعبه ابزار