صاحب فخ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صاحب فخّ، حسین
بن علی
بن حسن
بن حسن
بن حسن
بن علی علیهالسلام، کنیه اش ابوعبدالله، معروف به صاحب فخّ، پیشوای قیامی مشهور به همین نام علیه خلیفه عباسی میباشد.
بر مبنای سن او در هنگام شهادت (۴۱ سال)، وی در سال ۱۲۸ به دنیا آمده است. پدرش، علی
بن حسن، بسیار باتقوا و عابد و معروف به علیالخیر و علیالاغر (نیک) و مادرش، زینب، دختر عبدالله
بن حسن
بن حسن
بن علی (علیهالسلام) و خواهر
محمد (
نفس زکیه ) و ابراهیم (قَتیل با خَمری) بود. این زن و شوهر، به دلیل
تقوا و
تعبد فراوان، به زوج صالح معروف بودند
علی
بن حسن در پی قیام نفس زکیه (۱۴۵)، همراه با جمعی دیگر از
علویان ، به دستور
منصور عباسی ، دستگیر شد و اندکی بعد در
زندان درگذشت.
دربارۀ فعالیت سیاسی حسین تا پیش از ۱۶۹ اطلاع روشنی در دست نیست. بر اساس برخی روایات، گروهی از
شیعیان کوفه، مدتی قبل از قیام وی، با او
بیعت کرده بودند. افزون بر این، وی مردم
مکه و
مدینه را نیز به بیعت با خویش فراخواند و داعیانی به
خراسان و جَبَل (یا جمیل؟=
گیلان ) فرستاد.
صرفنظر از صحت و سقم این روایات، برخی شواهد بر محتمل بودن تحرکات سیاسی حسین، پیش از قیام ۱۶۹، صحه میگذارند که از آن جملهاند: تعلق او به خاندانی با پیشینه قیامهای ضدعباسی، احضار وی به بغداد در روزگار
مهدی عباسی به سبب نگرانی دستگاه خلافت از فعالیت او، شدت عمل
هادی عباسی و عامل او در مدینه با علویان، متهم شدن حسین به درسرداشتن هوای امارت، و بالاخره عملکرد و سخنان حسین در حین قیام.
حتی به روایتی
حسین یک بار پیش از سال ۱۶۹ قیام کرده بود.
قیام حسین اندکی پس از به خلافت رسیدن هادی عباسی رخ داد. به روایت
یعقوبی ،
هادی در جستجوی طالبیان بود و آنان را سخت ترساند و مقرری ای را که مهدی عباسی به آنان میداد نپرداخت. به دنبال آن، شیعیان و افرادی دیگر نزد حسین، که مردی بزرگ بود و مذهبی پسندیده داشت و او را بهترین فرد خاندانش میدانستند، رفتند و از وضع رقتبار خویشاوندان او و شیعیان نالیدند و از او یاری خواستند. اما بنا بر شماری دیگر از منابع، نقطه شروع این قیام شدت عمل عمر
بن عبدالعزیز
بن عبدالله عمری (از نوادگان
عمر بن خطّاب )، والی مدینه و به قولی نایب والی مدینه، بود. گفته شده است که وی بزرگان علوی را واداشته بود تا هر روز خود را به دارالحکومه معرفی کنند و برخی را
ضامن و
کفیل دسته دیگر قرار داده بود. حسین
بن علی یکی از این ضامنان بود که به همراه یحیی
بن عبدالله
بن حسن کفالت حسن
بن محمد بن عبدالله
بن حسن (فرزند نفسزکیه) را برعهده داشت
عمری شایع کرد که حسن
بن محمد و دو تن دیگر را درحال شرب
خَمر یافته (احتمالاً با هدف بدنام کردن وی و دیگر علویان) و بدین
اتهام ، به آنان
تازیانه زد. این اقدام عمری اعتراض جدّی حسین را برانگیخت. حسن
بن محمد پس از این ماجرا، یا به دنبال نزاعش با مردی از آلعمر، از مدینه خارج شد و چند روز به دارالحکومه نرفت. عمری نیز برای یافتن حسن
بن محمد با حسین و یحیی (کفیلان حسن) به درشتی سخت گفت و آنان را تهدید کرد.
حسین که به اندیشه قیام، ساماندهی کرده بود و قصد داشت ده روز بعد، از مدینه روانه مکه شود، در برپایی قیام مصممتر شد. چون علاوه بر زمینههایی که پیش از آن فراهم شده بود، موسم
حج فرا رسید و حدود هفتاد یا نود تن از شیعیان در خانه ابن اَفْلَح در مدینه، با حسین دیدار کردند و این دیدار ناراحتی والی مدینه را بیش از پیش برانگیخت.
از این رو، حسین در علنی کردن قیام شتاب ورزید. او بزرگان علوی را فراخواند و آنان را به قیام دعوت کرد. این دعوت، به بیعت گروهی از علویان و موالی آنان و شیعیان با وی انجامید که عدۀ آنان را نود تن ذکر کردهاند و در آن میان سه تن از فرزندان
عبدالله بن حسن ، یعنی یحیی و ادریس و سلیمان (برادران
محمد نفس زکیّه و ابراهیم) حضور داشتند.
از علویان دو تن، یعنی
امام موسی بن جعفر کاظم علیهالسلام و حسن
بنجعفر
بن حسن
بن حسن، از بیعت با حسین خودداری کردند. دربارۀ سبب خودداری امام کاظم علیهالسلام مطالب متفاوتی از قول ایشان نقل شده است که به نظرمیرسد مایل نبودن امام به مبارزۀ مسلحانه (شیوۀ شیعیان زیدی) و نافرجام دانستن چنین شیوهای، دلیل اصلی آن حضرت بوده است. امام کاظم علیهالسلام به حسین گفت که کشته خواهد شد و قیامش به شکست خواهد انجامید. با وجود این، {چون وی را مصمم یافت، } او را به جدیّت در
جنگ با دولت فاسق و مؤمننمای عباسی سفارش کرد
قیام حسین در ۱۳
ذیقعده ۱۶۹ رخ داد.
در برخی روایات گفته شده است که یاران حسین هنگام قیام با جامهها یا
پرچمهای سفید ظاهر شدند و به این شیوه مخالفت خود را با سیاهجامگان عباسی نشان دادند. از این رو، آنان را مُبَیِّضَه خواندهاند. آنان در حالی که فریاد «احدٌ احد» سرمیدادند، به
مسجد رفتند و مؤذن را واداشتند تا عبارت «حی علی خیرالعمل» را به اذان بیفزاید و سپس
نماز صبح را به امامت حسین به جای آوردند. پس از نماز، حسین در خطبهای کوتاه، مردم را به
بیعت فراخواند و آنگاه گروهی از مردم، برای عمل به
کتاب خدا و
سنّت پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم و انتخاب فردی برگزیده از خاندان پیامبر به عنوان امام و رهبر و رعایت
عدالت و
حلال و
حرام و
جهاد با دشمنان، با او بیعت کردند.
عمری، والی مدینه، با شنیدن خبر قیام حسین، ابتدا از دارالاماره متواری شد، اما اندکی بعد، همراه با سپاهیان عباسی مستقر در مدینه و برخی از علویانی که از پیوستن به حسین خودداری کرده بودند (از جمله حسن
بن جعفر
بن حسین)، راهی مسجد گردید. در برخورد خونین میان این سپاهیان با قیامکنندگان، فرمانده نیروهای عباسی کشته شد و والی و همراهانش هزیمت یافتند و سه روز میان طرفین به جنگ گذشت.
صرفنظر از پارهای اظهارنظرهای مغرضانه، از جمله بدسیرتی حسین و بیمبالاتی یاران او در مدینه، به نظر میرسد این قیام، در مدینه پایگاه مردمی چندانی نداشته است. برخی از واکنش منفی اهالی
مدینه به این قیام سخن گفتهاند؛ درگیریهای مکرر قیامکنندگان با حامیان عباسیان، استقبال اهالی از خروج حسین و یارانش از شهر، و واکنش منفی حسین به رفتار اهالی مدینه، گواهی بر این مدعاست.
حسین و یارانش یازده روز در مدینه ماندند و بر شهر مسلط شدند. حسین
بیتالمال را میان فقیران و مسکینان قسمت کرد. از وقایع مهم این ایام، نزدیک شدن مبارک ترکی، سردار عباسی، با گروهی از سپاهیانش به مدینه بود. حامیان
عباسیان در مدینه از آنان استقبال کردند. روز سوم قیام حسین، این سپاه با او وارد جنگ شد، اما چون مبارک ترکی مایل به ادامه نبرد نبود، تأثیر چندانی نبخشید و حتی گفته شده است که وی با حسین
تبانی و تظاهر به شکست کرد و عقبنشینی نمود و سپاهش را از مدینه دور ساخت.
در ۲۴ ذیقعدۀ ۱۶۹، حسین یکی از یارانش را به حکومت مدینه گماشت و با سپاهی سیصد یا چهارصد نفری راهی مکه شد. بنا به نقلی، میعادگاه قیام او
عرفات بود و سی هزار تن از مناطق مختلف با او بیعت کرده بودند.
این رقم البته اغراقآمیز و غیرواقعی مینماید، اما گروههایی از حجاج و اهالی مکه به او پیوستند و به روایتی، کمتر از پانصد تن با او ماندند
و پیش از جنگ، بسیاری از کسانی که با او بیعت کرده بودند، از وی جدا شدند.
حسین میان خود و یارانش در مکه رمزی قرار داد که عبارت از «صاحب شتر سرخ» بود.
وی پس از ورود به مکه، حکم آزادی
بردگان را داد و در پی آن، بردگان به او پیوستند، که اعتراض بردهداران را برانگیخت.
همزمان، تحرکات عباسیان نیز افزایش یافت. به عمری، که از مدینه گریخته بود، دستور داده شد به شهر بازگردد.
احمد بن اسماعیل، والی مکه، نیز برکنار و سلیمان
بن ابیجعفر منصور عباسی، که امیرالحاج بود، به جای او گمارده شد و سپاهی چهارهزار تنی (و به روایتی مبالغهآمیز چهل هزارتنی) به سوی مکه رفت و هادی عباسی،
محمد بن سلیمان
بن علی عباسی را که همراه خویشانش (عباس
بن محمد و موسی
بن عیسی) به
حج رفته بود، به فرماندهی جنگ با حسین مأمور کرد. در روایتی نیز سازماندهی کار جنگ، با یَقطین
بن موسی دانسته شده است. از نقش او و فرزندانش در این سپاه و ترغیب عباسیان به جنگ با حسین یاد کردهاند.
نیز در مکه و راههای منتهی به آن،
جاسوسانی گماردند تا مانع پیوستن حجاج و اهالی مکه و اطراف آن به حسین شوند.
در ناحیه فَخّ (وادیای در شش میلی شمال مکه که وادی زاهر نیز خوانده میشد
)، سپاه حسین با سپاه عباسیان مواجه شد. عباسیان در ابتدا پیشنهاد مصالحهای دادند که بر اساس آن، حسین و یارانش در قبال اطاعت از خلیفه، از
عفو و
امان او برخوردار شوند. بنا بر نقلی دیگر، وی برای پذیرش یکی از سه راه حل مخیر گردید: پذیرش امان و اطاعت از خلیفه و دریافت مال و اِقطاع، بازگشت به مدینه تا پایان یافتن حج، یا به تعویق افکندن جنگ و تصمیمگیری در این باره پس از پایان مراسم حج. حسین پیشنهاد مصالحه را به شدت رد کرد و گفت آنان به هیچ عهد و امانی پایبند نیستند و در سخنانی خطاب به یارانش آنان را به جهاد تا پیروزی یا شهادت دعوت کرد و خواست در مبارزه با عباسیان و عمال ستمگر آنان پایداری و شکیبایی ورزند. یحیی
بن عبدالله
بن حسن نیز در سخنانی آنان را به
جهاد ترغیب کرد. حسین همچنین طی سخنانی، ضمن فراخواندن عباسیان به بازگشت به کتاب خدا و سنّت پیامبر و دوری از
گناه و طغیان و یاری ستمگران، بر عزم راسخش برای جهاد در راه خدا تأکید کرد.
روز ترویه (۸
ذیحجه ) سال ۱۶۹، حسین و یارانش با سپاه عباسیان روبهرو شدند. عباسیان سپاه خود را برای رزم آرایش دادند.
پیش از سپیده دم یا هنگام نماز صبح، درگیری آغاز شد و در نبردی شدید و خونین، حسین و بیشتر یارانش که جمع زیادی از علویان از آن جمله بودند، دلیرانه به شهادت رسیدند. سر
شهدا (به گفته طبری: یکصد و اندی) را از تن جدا کردند و به
بغداد بردند و اجساد شهدا سه روز بر زمین باقی ماند و طعمه جانوران شد. در میان اندک بازماندگان این حادثه، به برخی امان داده شد، برخی در حال
اسارت کشته شدند یا سالهای طولانی در زندان ماندند و برخی نیز در معرکه زخمی شدند، اما جان به در بردند و گریختند، که از آن جمله یحیی و ادریس پسران عبدالله
بن حسن بودند. ادریس بعدها حکومت
ادریسیان را در مغرب بنیان نهاد.
دربارۀ نحوۀ شهادت حسین اختلاف وجود دارد. به قولی، در میدان نبرد با ضربات
شمشیر به پیشانی و پشت سرش، کشته شد. به قولی نیز
حمّاد ترکی با پرتاب
تیر او را به
شهادت رساند.
برخلاف روایت مشهور (روز ترویه ۱۶۹)، برخی شهادت حسین را روز ترویه سال ۱۷۰
یا
روز عرفه (نهم ذیحجه) سال ۱۶۷ (احتمالاً
تصحیف ۱۶۹
) نوشتهاند.
پس از حادثه فخ، عمری خانهها و نخلستانهای حسین و جمعی از خاندان وی را به
آتش کشید و بخشی دیگر از نخلستانها و اموالشان را مصادره کرد. موسی
بن عیسی عباسی نیز به مدینه رفت و با احضار اهالی شهر به مسجد، آنان را واداشت تا از طالبیان و حسین و یارانش در ملأعام بدگویی کنند.
دربارۀ واکنش
هادی عباسی نیز روایات متناقضی در دست است. در برخی از آنها از قساوت او با اسرای این حادثه و آن دسته از امرای عباسی که در جنگ کوتاهی کرده بودند، یاد شده است. از جمله قاسم
بن محمد بن عبدالله علوی را اسیر کرد و اعضای بدنش را با اره تکه تکه کرد و بر موسی
بن عیسی عباسی که حسن
بن محمد بن عبدالله را کشت و
اورا اسیر نکرده بود تا خلیفه خود دربارۀ او تصمیم بگیرد،
خشم گرفت ودستور داد اموالش را بگیرند. از سوی دیگر، در پارهای روایات گفته شده است هادی کسانی را که سر حسین را نزد وی بردند،
شماتت کرد و گفت حسین فردی از خاندان پیامبر بود، نه طغیانگری از ترک یا دیلم. از این رو، گفت کمترین مجازاتشان آن است که از پاداش محرومشان سازد.
حادثه فخ یکی از تلخترین حوادث در تاریخ اسلام و قیامهای علوی بود. وصف
امام جواد علیهالسلام از این حادثه به منزلۀ بزرگترین ابتلای
اهل بیت علیهمالسلام پس از
واقعه کربلا ، و روایات نقل شده از
پیامبر اکرم و
ائمه علیهالسلام در خصوص پیشگویی این حادثه و مراثی سروده شده دربارۀ آن، گواه این مدعاست.
گفته شده است که
امام کاظم علیهالسلام بر
شهدای فخ میگریست و از
خداوند برای قاتلانشان
مرگ و
عذاب شدید درخواست میکرد و
کفالت ایتام و اطفال و
بیوگانِ علویان را، که در فخ به شهادت رسیدند، به عهده گرفت.
برخی روایات نیز از
پشیمانی برخی امرای عباسی شرکتکننده در جنگ و عقوبت دنیوی قاتلان شهدای فخ سخن گفتهاند.
حسین
بن علی بلیغ و سخنور بود. او را برای
زهد و
تقوا ،
تعبد و
شب زندهداری ،
شجاعت ، و
بخشندگی فراوانش به فقرا و نیازمندان ستودهاند.
شیخ طوسی وی را در زمرۀ اصحاب
امام صادق علیهالسلام برشمرده است. وی هنگام شهادت ۴۱ یا ۵۷ سال داشت و فرزندی از او به جای نماند
پس از حادثه فخ بقایای پیکر شهدای فخ دفن شد. به نوشته
بیهقی امام کاظم علیهالسلام بر پیکر حسین
نماز خواند. حسین را نیز در فخ به خاک سپردند و مشهد او در آنجا مشهور و زیارتگاه بود. در سال ۶۰۱ به دستور منصور بالله عبدالله
بن حمزه (امام زیدی یمن)، قتادة
بن ادریس (امیرعلوی مکه) بر آن و نیز بر مزار حسن
بن محمد بن عبدالله بقعهای بنا نهاد.
این بنا در مدخل وادی فخ، بین راه جده و راه تنعیم، قرار داشت.
محل شهادت حسین و یارانش در فخ، اکنون به محله «شهداء» معروف و جزو مکه است.
(۱) علی
بن بلال آملی، تتمة مصابیح ابیالعباسالحسنی، در «
احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح»، چاپ عبدالله
بن عبدالله حوثی، صنعاء ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲.
(۲) ابنتغری بردی، النجومالزاهرة فی ملوکمصر والقاهرة، قاهره ۱۳۴۸ـ ۱۳۹۲/۱۹۲۹ـ۱۹۷۲.
(۳) ابوالفرج اصفهانی، مقاتلالطالبین، چاپ
احمد صقر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۴) محمدهادی امینی، بطل فخ، بیروت ۱۹۹۳.
(۵) ابونصرسهل
بن عبدالله بخاری، سرّالسلسلة العلویة، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۱/ ۱۹۶۲.
(۶) عاتق
بن غیث بلادی، معجم معالم الحجاز، مکه ۱۳۹۸ـ ۱۴۰۲/ ۱۹۷۸ـ ۱۹۸۲.
(۷) بلعمی، تاریخنامه طبری، چاپ
محمد روشن، تهران ۱۳۶۶ش.
(۸) علی
بن زید بیهقی، لبابالانساب والالقاب والاعقاب، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰.
(۹)
احمد بن ابراهیم حسنی، اخبارالحسین
بن علیالفخی و یحیی و ادریس ابنَیْ عبدالله من کتابالمصابیح در «احمدبن سهل رازی، اخبار فخّ»، چاپ ماهر جرّار، بیروت ۱۹۹۵.
(۱۰)
احمد بن سهل رازی، اخبار فخ و خبر یحیی
بن عبدالله و اخیه ادریس
بن عبدالله، چاپ ماهر جرّار، بیروت ۱۹۹۵.
(۱۱) طبری، تاریخ (بیروت).
(۱۲) علی
بن محمد عمری، المجدی فی انسابالطالبین، چاپ
احمد مهدوی دامغانی، قم ۱۴۰۹.
(۱۳) العیون و الحدائق فی اخبارالحقائق، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۱.
(۱۴)
محمد بن عمر فخررازی، الشجرةالمبارکة فی انسابالطالبیة، چاپ مهدی رجایی، قم ۱۴۰۹.
(۱۵) کلینی، الکافی.
(۱۶)
حمید بن احمد محلی، الحدائقالوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، چاپ مرتضی
بن زید محطوری حسنی، صنعاء ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲.
(۱۷) مسعودی، مروج (بیروت).
(۱۸) یحیی
بن حسین هارونی، الافاده فی تاریخالائمةالساده، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
(۱۹) یاقوت حموی.
(۲۰) یعقوبی، تاریخ.
(۲۱)
محمد بن حسن طوسی، رجالالطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۵.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «صاحب فخ»، ج۱، شماره ۷۳۰۰.