• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شرایط توبه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



توبه، بازگشت خدا به انسان و انسان به خداست، برای توبه واقعی شرایطی هست که پشیمانی از جمله آن‌هاست. امام علی (علیه‌السلام) در نهج‌البلاغه برای توبه‌کننده شرایطی را ذکر می‌کنند که در ذیل به آن‌ها اشاره‌ای خواهیم داشت.



اگر پدر و مادر، طفل خویش را که محصول زندگی آنان است، در معرض انحراف و تباهی و اتلاف ببینند، در مقام چاره و اصلاح او بر می‌آیند. اصولاً هر صانعی نسبت به مصنوع خویش حساسیّت دارد و هنر و کمال خود را در آن متجلّی می‌بیند و برای حفظ آن کوشش لازم را مبذول می‌دارد.


از تمثیل‌های معروف است که «کسی کوزه‌ای از کوزه‌گری خرید و آن را در حضور او شکست! این عمل چند بار تکرار شد و خشم کوزه‌گر را برانگیخت! خریدار گفت: چرا نگران می‌شوی! من وجه کوزه‌های شکسته را به تو پرداخت می‌کنم! کوزه‌گر گفت: درست است، ولی شکستن مصنوع من در حضور من که برای آن زحمت فراوان کشیده و کمال و سلامت آن را می‌خواهم، سخت ناراحت‌کننده است!»
خداوند متعال، از پدر و مادر به انسان مهربان‌تر است و از هر صانع نِسبی نسبت به مصنوع خویش حساس‌تر می‌باشد؛ زیرا علاوه بر اینکه انسان را بر فطرت توحید و پاکی آفریده، او را «مَثَلَ» خود قرار داده، تا با نمایش آثار قدرت و حکمت خویش در این مخلوق، کرامت خویش و تکامل انسان را به سامان رساند.


خداوند راه رسیدن به این تکامل را در آیه: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدُونَ». بیان فرموده است. درباره راز خلقت و فلسفه عبادت هم امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) فرموده است: «انَّ اللهَ عزَّوجلَّ، بِمَنِّهِ و رَحمَتِه لَمّا فَرَضَ عَلَیکُم الفرائِضَ لَم یَفرِض ذلکَ عَلیکُم لِحاجةٍ مِنهُ الیهِ، بَل رَحمَةً مِنهُ...»
خداوند بلند مرتبه (به خاطر رحمت و منتش بر بندگان) واجبات را نه به خاطر نیازش به آن‌ها بربندگان واجب نمود بلکه به سبب رحمتی بود، از جانب او؛
من نکردم خلق، تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم.
[۳] مولوی بلخی، محمد، مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص۱۴۹.



عوامل و موانع بازدارنده درونی و برونی مختلفی در راه تکامل وجود دارد؛ چه اینکه پیمودن آن، گردنه‌ها و سختی‌ها در پیش دارد، اما راه گناه و لغزش ـکه مهم‌ترین عامل آن «نفس امّاره» «... ان النَّفس لامّارة بالسوء...». است‌ـ برای عموم افراد، راه آسان و سهلی به نظر می‌رسد! چنانکه در برون انسان و در محیط زندگی او هم، موانع فراوانی وجود دارند که او را از تکامل بازداشته و به انحراف و انحطاط می‌کشاند!
بنابراین، نفس امّاره (به عنوان یک نیروی باز دارنده درونی) و عوامل فراوان برونی، ‌انسان را به کجی و آلودگی و درماندگی و جدا شدن از فضل و کمال سوق می‌دهند.
عموم افراد بشر غالباً به این موانع مبتلا می‌شوند، ولی تنها بعضی از آنان راه چاره می‌یابند.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «انّ کُلَّ بَنی آدمَ خَطّاءٌ، و خَیرُ الخطّائینَ التّوابونَ»
بدرستی‌که همه انسان‌ها خطا می‌کنند و بهترین آن‌ها کسانی هستند که بسیار توبه می‌کنند
با توجه به این عوامل، خداوند مهربان، از راه لطف، راه چاره و بازگشتی را در برابر انسان گشوده تا او ناامید نشود، هویّت خویش را نادیده نگیرد و با انتخاب راه بازگشت هویّت انسانی خویش را باز یافته، با خدا و فضیلت آشتی کند و راه خیر و صلاح و تکامل خود را استمرار بخشد.
این لطف خداوند، سپاس و شکر فراوانی را می‌طلبد، امام زین العابدین (علیه‌السّلام) به پیشگاه خداوند با سپاس فراوان چنین می‌گوید: «الهی انتَ الذّی فَتَحتَ لِعبادِکَ باباً الیَ عَفوِکَ، سَمَّیتَهُ التَّوبَةَ، فَقُلتَ: توبوا الی اللهِ...» خدای من! تو آن خدایی هستی که، برای بندگانت دری به عفو خویش گشوده و نام آن را توبه گذاشته‌ای و فرموده‌ای که به سوی خدا بازگشت کنید.
لطف تو مگر پیش نهد پای وگرنه بخشیدن جرم چو منی، کار مُحال است!
آری، از باب همین لطف و مهر است که خداوند هم به بنده عصیان‌گر دستور توبه و بازگشت و پاک شدن از گناه می‌دهد و هم از توبه بنده گناهکار خرسند می‌گردد.
امام باقر (علیه‌السّلام) فرموده: «انّ اللهَ تعالی اشدُّ فرَحاً بِتَوبَةِ عَبدِهِ مِن رَجُلٍ اضَلَّ راحِلَته و زادَهُ لَیلَةً ظلماءَ فَوَجَدَها...» خرسندی خداوند متعال، ‌در توبه گنهکار از خرسندی مردی که در شب تاریک (در بیابان) مرکب و توشه و زاد خویش را گم کرده و ناگاه آن را پیدا می‌نماید، بیشتر است.


قرآن کریم، از لغت «توبه» و مشتقّات فعلی آن، ۱۰۷ مرتبه سخن به میان آورده و هفت بار با فرمان «توبوا»، همگان را به بازگشت از گناه و آشتی و اطاعت خود دعوت کرده است؛ اما موضوع مهمّی که درباره «توبه» باید مورد توجه قرار گیرد و احادیث فراوانی بر آن تاکید دارد، ‌این است که اصولاً توبه با طیّ همه مراحل آن، صورت واقعی به خود می‌گیرد و نتیجه مطلوب و سرنوشت‌ساز را خواهد داشت.
امام علی (علیه‌السّلام) فرمود: «التَّوبَةُ علی ارَبَعِة دَعائِمَ: نَدَمٌ بالقَلبِ، و استغفارٌ باللِّسانِ، و عَمل بالجَوارحِ، و عَزمٌ عَلی ان لایَعودَ...» توبه بر چهار پایه استوار است: پشیمانی با قلب، طلب آمرزش با زبان، عمل به وسیله اعضا و جوارح، و اراده و تصمیم جدی بر این‌که به گناه و آلودگی گذشته بازگشت ننماید.
بنابراین، توبه صرفاً یک لفظ نیست، نخست باید قلب از گناه پشیمان و متنفّر شود، بعد با زبان، شعار ترک گناه را برای دیگران و تلقین به نفس را برای خویش استمرار بخشد، سپس اعضای بدن و عناصر فعّال وجودی، ‌به جای گناه و تباهی به حوزه اعمال صالح و نیک وارد شود تا فرد، دیگر آن عنصر قبلی نباشد و بالاخره، دیگر هیچ گاه تصمیم بازگشت به زشتی و تباهی و آلودگی‌های قبلی، نداشته باشد.
بدین‌جهت است که وقتی کسی در حضور امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) به خاطر درخواست آمرزش از خداوند، کلمات «استغفار» را بر زبان جاری می‌کرد، آن حضرت با جمله: «مادرت بر مرگت اشک بریزد»، او را مورد نکوهش قرار داد، طلب آمرزش را مقام والایی شمرد و برای آن شش مرحله بدین شرح بیان فرمود:


۱. پشیمانی جدّی از همه اعمال بدِ گذشته.
۲. تصمیم جدّی برای خودداری از همه گناهان
۳. بازگرداندن همه حقوق و بدهی‌های مادی و معنوی به مردم و بریء الذّمه شدن
۴. جبران و تدارک هر عمل و عبادت واجب و از دست رفته.
۵. آب کردن تمام گوشت‌هایی که از راه حرام، در بدن روییده
۶. تحمل رنج و چشیدن لذّت عبادت و بندگی خدا، به همان حدّی که گناه، ‌لذت‌بخش بوده است.
اگر لذّت ترک لذّت، ‌بدانی دگر لذّت نفس، لذّت نخوانی سفرهای علوی کند، مرغ جانت گر از چنبر آز، بازش رهانی
گر از باغ اُنست، گیاهی برآید گیاهت نماید، گل بوستانی چنان می‌روی ساکن و خواب در سر که می‌ترسم، از کاروان بازمانی
وصیّت همین است، جان برادر که اوقات ضایع مکن، تا توانی.
[۱۲] سعدی شیرازی، مصلح بن عبدالله، کلیات سعدی، ص۵۱۹.



توبه را از یک لحاظ، به دو قسم تقسیم کرده‌اند: یک دسته از گناهان، کوچک و کم شعاع هستند و صرفاً با استغفار و پشیمانی قلبی، جبران می‌شوند اما دسته دیگری از گناهان‌، هم بزرگ و ویران‌کننده هستند و هم اثر وضعی در پی دارند. این دسته، اضافه بر پشیمانی قلبی و استغفار با زبان، اقدام عملی و جبران مافات و ترمیم خرابی‌های به وجود آمده را نیز می‌طلبد.


در یک تقسیم‌بندی دیگر، گناهانی را که ممکن است انسان مرتکب شود، به سه دسته می‌توان تقسیم نمود که قهراً توبه از آن‌ها به حسب موارد سه‌گونه خواهد بود که‌ اندکی به شرح آن می‌پردازیم:

۸.۱ - ستم به خویشتن

خداوند ستم به خویشتن را در قرآن کریم با تعبیر «فَمِنهُم ظالِمٌ لِنَفسهِ». مطرح کرده است. منظور از این دسته لغزش‌ها و خطاها، گناهان و اشتباهات و لغزش‌هایی هستند که در مرحله نخست و به طور کلّی، زیان‌ها و ضررها و ضربه‌های آن، متوجّه خود انسان می‌گردد؛ انسان از این ناحیه به جان و مال و حیثیت خویش صدمه زده و موجب عدم پیشرفت و موفقیت یا فقر و عقب‌افتادگی و گرفتاری خویش می‌گردد.
در این گونه موارد، گرچه گناهکار در حق خود ظلم روا داشته، ولی چون اصولاً پای شخص دیگر و حق دیگری در میان نیست، با استغفار و جبران خطاها و ضررها، آسان‌تر می‌توان از آن‌ها توبه کرد و راه خیر و صلاح و سعادت دنیوی و اخروی را در پیش گرفت.

۸.۲ - حقّ‌ الله

فطرت پاک و سالمی که خداوند در نهاد انسان قرار داده، ‌اعضاء و جوارح و نعمت‌های مادی و معنوی که برای او فراهم آورده، پانزده میلیارد سلّولی که در مغز او به ودیعت گذاشته و بالاخره، «ارسال رسل و انزال کتب» همه برای این است که انسان دچار غفلت نگردد و به انحراف و انحطاط فرو نلغزد؛ به «اخلاق الله» عن الصادق (علیه‌السّلام): «تخلّقوا باخلاق الله» گراید و راه تکامل را بپیماید.
اما متاسفانه، انسان بر اثر تاثیرپذیری از عوامل درونی و بیرونی، این همه نعمت و هدایت را نادیده می‌گیرد، در برابر خدا و دستورات پروردگار عالم، عصیان و سرکشی می‌کند و در حق خدا و احکام دین الهی ستم روا می‌دارد.
برای توبه از این دسته گناهان، ‌اگر شرک و کفر صورت گرفته، باید «توحید» و یکتاپرستی را جای‌گزین نمود و اگر در احکام و فروع دین خداوند، کوتاهی، ‌نقصان و تعطیلی واقع شده، باید به تکمیل و جبران آنچه از دست رفته، اقدام نمود.
البته جبران بعضی از گناهان مشکل است، اما چون خداوند کریم و رحیم است و اصولاً خود بندگان را به توبه فرا خوانده، گاهی توبه و استغفار از گناهان به راحتی عملی می‌گردد.

۸.۳ - نمونه‌هایی از حق‌الله

از باب نمونه، درباره کسی که بی‌جهت روزه‌خواری ـ‌که حقّ الله است‌ـ کرده، در رساله عملیّه می‌خوانیم: «کسی که کفاّره روزه رمضان بر او واجب است، باید یک بنده آزاد کند یا به دستوری که در مساله بعد گفته می‌شود، دو ماه روزه بگیرد یا شصت فقیر را سیر کند یا به هر کدام، یک «مد» که تقریباً ده سیر است، طعام یعنی گندم یا جو و مانند این‌ها بدهد؛ و چنان‌چه این‌ها برایش ممکن نباشد، هر چند «مد» ‌که می‌تواند به فقرا طعام بدهد، ‌و اگر نتواند طعام بدهد، باید استغفار کند، اگر چه مثلاً یک مرتبه بگوید: استغفر الله.
بنابراین، توبه در مورد «حقّ‌ الله» آسان است، حتی گاهی اوقات که گناه جنبه «حق الناس» به خود می‌گیرد مثلاً در «عمل منافی عفت» و «تجاوزات جنسی» افشای آن مجاز نیست و به خاطر پیش‌گیری از عوارض سوء آن می‌توان میان خود و خدا توبه جدّی داشت. (مثل داستان «ماعز بن مالک» و زنی از بنی غامد.)
امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: «اوحَی اللهُ عزّوجلّ الی داوودَ النَبیَّ: یا داودُ! انَّ عَبدی المؤمنَ اذا اذنَبَ ذَنباً ثمَّ رَجَعَ و تابَ مِن ذلکَ الذّنبِ و استَحیا مِنّی عندَ ذِکرِهِ غَفَرتُ لهُ، و انسَیتُهُ الحَفَظَةَ، و ابدلتُهُ الحسَنَةَ، و لا اُبالی و انا ارحمُ الراحمین». خداوند متعال به داوود پیامبر، وحی فرستاد: ‌ای داوود! اگر بنده مؤمن من مرتکب گناه شود، سپس توبه و بازگشت نماید و از آن گناه منصرف شود، و هنگام یادآوری آن گناه، ‌از من حیا و شرم‌ساری داشته باشد، او را می‌آمرزم، فرشتگان مراقب را از ثبت گناه او به فراموشی وا می‌دارم و گناه او را به ثواب تبدیل می‌گردانم! و من از گناه او چشم‌پوشی می‌کنم، زیرا ارحم الرّاحمین هستم.
سعدی هم آورده: «هر گاه یکی از بندگان گنهکار پریشان روزگار، دست اِنابت به امید اجابت به درگاه حق جلّ و علا بر دارد، ایزد تعالی در وی نظر نکند، بازش بخواند: باز اعراض کند، بازش به تضرع و زاری بخواند، حق سبحانه و تعالی می‌فرماید: «یا ملائکتی! قد اِستحییتُ مِن عبدی، و لیس له غیری، فقد غفرتُ لهُ» دعوتش را اجابت کردم و حاجتش را برآوردم، که از بسیاریِ دعا و زاری بنده همی شرم دارم.
کرم بین و لطف خداوندگار گنه، بنده کردست و او شرمسار
[۱۹] سعدی شیرازی، مصلح بن عبدالله، گلستان سعدی، دیباچه، ص۵.


۸.۴ - حقّ الناس

نوعِ دیگر از گناهان که ممکن است به وجود آیند، و توبه از آن‌ها شرایط سنگین‌تری دارد، تجاوز به حقوق دیگران است که، امام علی (علیه‌السّلام) آن را «مظالم العباد» و امام زین العابدین (علیه‌السّلام) آن را «تضییع حقوق الاخوان» نامیده است.
در حدیث می‌خوانیم: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خانه کعبه نگاه کرد، آن را مورد تعظیم قرار داد و عظمت آن را بیان کرد و سپس ادامه داد: حق و احترام یک مؤمن از تو بالاتر است؛ لانَّ اللهَ حرَّمَ‌ مِنکَ واحدةً و مِن المؤمِن ثلاثةً، مالَهُ، و دَمَهُ، و ان یَظُنَّ بِهِ ظنَّ السَّوء.» چرا که خداوند یک مورد را نسبت به تو حرام کرده (بی‌احترامی به کعبه را) ولی سه مورد را نسبت به مومن حرام کرده: ؟؟؟؟؟؟؟؟ و اینکه به او گمان بد ببرند


براین اساس، مردم و مؤمنان دارای سه نوع حق، ‌احترام و مصونیّت می‌باشند؛ به موازات همین سه حق ممکن است سه نوع ظلم و ستم به آنان روا گردد و بر همین پایه، سه نوع توبه هم واجب می‌گردد که‌ اندکی به توضیح آن می‌پردازیم:

۹.۱ - تجاوز به مال

همان‌طور که در روایت نبوی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواندیم، مال و دارایی مؤمن و گاهی اموال دیگران محترم است و مصونیت دارد و اتلاف و تجاوز و تصرّف در آن مجاز نیست.
بنابراین، اگر کسی از راه ربا، رشوه، فریب‌کاری، سرقت و بالاخره هر گونه تصرّف نامشروع، مالی را از کسی خورده باشد، توبه از آن مشروط به تحصیل رضایت صاحب مال یا باز پس دادن آن مال است.
پیرمردی که در دستگاه بنی امیه در عصر حجّاج بن یوسف ثقفی، مسؤولیت داشت و اموالی نیز‌ اندوخته بود. از امام باقر (علیه‌السّلام) سؤال کرد: «هَل لی مِن توبةٍ؟» امام (علیه‌السّلام) مکثی کرد و فرمود: «لا، حتّی تُؤدّی الی کُلِّ ذی حقٍّ حَقَّهُ» «خیر اینکه حق و صاحب حقی را ادا کنی»

۹.۲ - لطمه به جان

اگر کسی به جان مسلمانی، لطمه‌ای از قبیل ضرب و جرح وارد آورد یا خدای ناکرده مرتکب قتل یا خونریزی ـکه در روایت فوق، با تعبیر «دَمِهِ» مطرح گردیده بودـ گردد، توبه او مشروط به پذیرش دیه و قصاص یا جبران به نحو دیگری است. آری موضوع ضربه به جان و بدن افراد، تا آن حد مورد اهمیّت و مؤاخذه است که حتی خداوند هم از آن صرف‌نظر نمی‌کند! امام علی (علیه‌السّلام) فرمود: خداوند می‌فرماید: «لایجوزنی ظُلمُ ظالمٍ ولَو کفٍّ بکفٍّ و لو مَسحَةٍ بِکفًّ...» به عزّت و جلال خودم سوگند، از ظلم هیچ ظالمی نخواهم گذشت، اگر چه به‌اندازه دست به دست زدنی باشد، یا با فشار دادن دستی از روی ستم، محقق شده باشد.
اضافه بر لطمه جسمی و بدنی که ظلم و ستم در حقّ دیگران است، اگر کسی با ترساندن و‌ اندوهگین ساختن، آزردن و خلاصه ضربه بر اعصاب و روان کسی موجبات ناراحتی او را فراهم آورد، در صورتی توبه او پذیرفته می‌گردد که همه ضربه‌ها و خسارت‌های وارده را جبران نماید. و اگر چنین نکند، در دنیا و آخرت، کیفر کردار ناروای خویش را خواهد دید.
این جهان کوهست و فعل ما نِدا سوی ما آید، نداها را صدا
[۲۶] مولوی بلخی، محمد، مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت ۲۱۵.


۹.۳ - ضربه به آبرو

عِرض و آبروی افراد هم، دارای حرمت و مصونیّت فوق‌العاده‌ای است و اگر به وسیله غیبت، تهمت، افشاگری و هر گونه رفتار دیگری، مورد آسیب و ضربه قرار گیرد، ظلم بزرگی در حق او شده و گناهکار متجاوز، به شرطی می‌تواند توبه کند که هر زیانی را وارد آورده و هر حیثیّتی را به باد داده، به صورت اول برگرداند:
آیا این کار امکان دارد؟ آیا اگر حیثیت مؤمنی بدین وسایل شکسته شد و در نظر مردم بی‌اعتبار و بی‌آبرو گردید، می‌توان آن را بازگرداند؟ متجاوزان چگونه می‌توانند از این کارها توبه کنند؟ و آب رفته را به جوی بازگردانند؟!
امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: «مَن کَسَرَ مُؤمِناً فَعَلَیهِ جَبرُهُ.» هر کس حیثیت مؤمنی را بشکند، بر او واجب است که آن را جبران نماید. امام علی (علیه‌السّلام) فرمود: «جَعَلَ اللهُ سُبحانهُ، حُقوقَ عِبادِهِ مُقدمَةٍ لِحُقوقِهِ، فَمَن قامَ بِحقوقِ عبادِ الله کانَ ذلکَ مؤدّیاً الی القیامِ بِحُقوقِ الله؛
[۳۰] آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ج۱، ص۳۷۳.

خداوند سبحان حقوق بندگانش را بر حقوق خودش مقدم قرار داده پس کسی که برای ادای حقوق بندگان به پاخیزد برای ادای حقوق الهی هم به پاخواسته است.»

کاملترین «توبه»‌ای که قرآن کریم بیان داشته توبه نصوح است: «توبوا الی اللهِ تَوبَةً نَصوحاً». اما «توبه نصوح» چگونه است؟ احادیث و اقوالی را که در این‌باره وارد شده، مورد توجه قرار می‌دهیم:

۱۰.۱ - توبه نصوح در طول تاریخ

۱. امام کاظم (علیه‌السّلام) فرمود: «ان یَتوبَ‌ العَبدُ، ثُمَّ لا یَرجِعَ فیه...»
اینکه بنده توبه کند، سپس به گناهش برنگردد (و مرتکب آن نشود)
۲. امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: «هو ان یَتوبَ الرّجُلُ مِن ذَنبٍ، و یَنویَ ان لا یَعودَ‌ الیهِ ابَداً.»
اینکه مرد از گناه توبه کند و در نیت داشته باشد که هرگز به سوی آن گناه بر نگردد
۳. علامه طبرسی می‌نویسد: «توبه نصوح، توبه‌ای است که فقط به خاطر رضای خدا صورت گیرد»
۴. طبق روایت ابن عباس، معاذ بن جَبل معنای توبه نصوح را از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سؤال کرد؛ آن حضرت فرمود: «ان یَتوبَ التّائبُ، ثمَّ یَرجِعَ فی ذَنبٍ، کما لایَعودَ اللَّبَنُ الَی الضَّرعِ» (توبه نصوح) این است که شخص گناهکار، پس از توبه به گناه باز نگردد همان‌طور که شیر به پستان برنمی‌گردد.
۵. نصوح، از «نَصَح» به معنای نصیحت و خیرخواهی است و منظور از «توبه نصوح» توبه‌ای است که توبه‌کننده در راه خیر و صلاح خویش قدم گذارد، ‌به گونه‌ای که عمل او موجب عبرت و پندپذیری دیگران هم گردد.
[۳۸] کاشانی، فتح‌الله بن شکرالله، منهج الصّادقین، ج۱۰، ص۳۴۲.

۶. نصوح، از نصاحةُ الثّوب، یعنی خیّاطی لباس گرفته شده؛ همان‌طور که خیّاط با عمل خود پارگی لباس را ترمیم می‌کند، بریدگی آن را به هم وصل می‌گرداند و سستی آن را محکم و استوار می‌سازد، کسی هم که توبه می‌کند، گسیختگی ایمان خود را ترمیم می‌کند، بریدگی و جدایی خود از خدا و اولیای او را که به وسیله گناه به وجود آمده، مرتبط و متّصل می‌نماید و سستی دین خود را با اطاعت و عبادت، به قوام می‌رساند.
[۳۹] کاشانی، فتح‌الله بن شکرالله، منهج الصّادقین، ج۱۰، ص۳۴۲.

۷. سعید بن جُبَیر، گفته: توبه نصوح، آن است که انسان، گناه را پیوسته مدّ نظر داشته و دیگر آن را مرتکب نشود
[۴۰] کاشانی، فتح‌الله بن شکرالله، منهج الصّادقین، ج۱۰، ص۳۴۲.
و با استغفار به زبان، پشیمانی با قلب و خودداری اعضا و جوارح بدن از گناه، تحقق یابد.
۹. کلبی گفته: توبه نصوح توبه قبول شده است و قبولی آن تحقق نمی‌یابد، مگر این‌که در آن، ترس از عدم قبولی، امید به قبولی و اطاعت پیوسته وجود داشته باشد.
۱۰. امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) در پاسخ به نامه «احمد بن هلال» در تفسیر «توبه نصوح» نوشته است: ‌«ان یَکونَ الباطِنُ کالظّاهرِ و افضَلَ مِن ذلکَ؛توبه نصوح، توبه‌ای است که ظاهر و باطن انسان گناهکار، از گناه پاک گردد، بلکه باطن بهتر و پاک‌تر از ظاهر شود.»

۱۰.۲ - شرایط توبه واقعی

آری، چنین توبه‌ای، با خصوصیات و شرایطی که بیان شد، توبه واقعیِ مطابق با موازین شرعی است؛ درباره همین توبه است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «التّائبُ مِن الذّنبِ، کَمن لا ذَنبَ له...» «توبه‌کننده از گناه مانند کسی است که گناه نکرده»
با توجه به مزایای توبه و بازگشت از گناه به سوی خدا، و با توجه به این‌که امام صادق (علیه‌السّلام) درباره نخستین زیان گناه فرموده: «اذا اذنَبَ الرّجُلُ، خَرَجَ فی قلبِهِ نُکتَةٌ سوداءُ...» گناه موجب سیاهی و قساوت قلب می‌گردد، طبق آیات قرآن و احادیث فراوان، فقهای عظام، فتوا به وجوب توبه داده و حتی وجوب توبه را از لحاظ نقل و عقل «وجوب فوری» دانسته‌اند.
[۴۶] شعرانی، ابوالحسن، شرح تجرید، المسالة الحادیة عشر، ص۳۳۱.



پس از کفر و شرک نسبت به خداوند متعال، «اضلال و گمراه کردن افراد از مسیر حق و دین» از بزرگ‌ترین گناهان است. بزرگی و خطر گمراه کردن دیگران تا آن جاست که وقتی امام صادق (علیه‌السّلام) آیه: «مَن قَتَلَ نَفَساً بغَیرِ نَفسٍ..؛ را تفسیر می‌کند، می‌فرماید: «من اخرجَهَا مِن هُدیً الی ضلالٍ، فَقَد قَتَلَها؛ هر کس، کسی را از راه هدایت بیرون ببرد، و به گمراهی بکشاند، مثل این است که او را به قتل رسانده است!»
روی این حساب، اگر کسی با گفتار و رفتار خویش یا هر شیوه دیگری، شخص یا افرادی را از راه خدا و دین، ‌به گمراهی و تباهی فکر و عقیده مبتلا گرداند، در صورتی توبه او به درگاه خداوند و نسبت به گمراه‌شدگان پذیرفته می‌شود که، آنان را از گمراهی و تباهی بیرون آورد و به هدایت برساند.

۱۱.۱ - نمونه‌ای از توبه اضلال

صاحب وسائل الشیعه تحت عنوان «اشتِراطُ تَوبةِ مَن اضَلَّ النّاسَ...» روایتی را از امام صادق (علیه‌السّلام) بدین مضمون آورده است: در زمان گذشته، مردی دینی تاسیس کرد و مردم را بدان فرا خواند. افراد زیادی را گمراه کرد؛ اما وقتی به گناه و لغزش بزرگ خود پی برد و به اِنابه و توبه روی آورد، خداوند به پیامبران آن زمان وحی فرستاد تا به آن مرد اعلام کند: «و عِزّتی دَعَوتَنی حتّی تَنقَطِعَ اوصالُکَ، ما استَجَبتُ لکَ، حتّی تَرُدَّ مَن ماتَ علی ما دَعَوتَهُ الیهِ، فیَرجِعَ عَنهُ» به عزت خودم سوگند، اگر آن قدر مرا بخوانی که اعضای بدنت از هم گسیخته گردد. دعا و توبه تو را نمی‌پذیرم تا آن‌هایی که گمراه کرده‌ای و مرده‌اند را به راه حقّ‌ و هدایت برگردانی.


۱. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۶.    
۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵، ‌ص ۳۱۵.    
۳. مولوی بلخی، محمد، مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص۱۴۹.
۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۳.    
۵. سیوطی، حلال‌الدین، الدرالمنثور، ج۱، ص۶۲۶.    
۶. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، ‌ مناجات التّائبین، ص۱۷۸.    
۷. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۴۳۵.    
۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۸، ص۸۱.    
۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، ص۳۷۹، ح ۴۱۷.    
۱۰. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲۰، ص۵۶.    
۱۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶، ص۳۶.    
۱۲. سعدی شیرازی، مصلح بن عبدالله، کلیات سعدی، ص۵۱۹.
۱۳. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۲.    
۱۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۱، ص۱۲۹.    
۱۵. خمینی، روح‌الله، توضیح المسائل، ص ۲۱۹.    
۱۶. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۲۱.    
۱۷. صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال، ص۱۳۰.    
۱۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶، ص۲۸.    
۱۹. سعدی شیرازی، مصلح بن عبدالله، گلستان سعدی، دیباچه، ص۵.
۲۰. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۴۴۳.    
۲۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۵، ص۴۱۵.    
۲۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۶۷، ص۷۱.    
۲۳. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۳۳۱    .
۲۴. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۴۴۳.    
۲۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶، ص۳۰.    
۲۶. مولوی بلخی، محمد، مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت ۲۱۵.
۲۷. صدوق، محمد بن علی، خصال صدوق، ص۴۴۸.    
۲۸. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۴۵.    
۲۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ‌ج ۲۲، ص۳۵۱.    
۳۰. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ج۱، ص۳۷۳.
۳۱. تحریم/سوره۶۶، آیه۸.    
۳۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶، ص۲۰.    
۳۳. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۴۳۲.    
۳۴. صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۱۷۴.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۲.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۲.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۳.    
۳۸. کاشانی، فتح‌الله بن شکرالله، منهج الصّادقین، ج۱۰، ص۳۴۲.
۳۹. کاشانی، فتح‌الله بن شکرالله، منهج الصّادقین، ج۱۰، ص۳۴۲.
۴۰. کاشانی، فتح‌الله بن شکرالله، منهج الصّادقین، ج۱۰، ص۳۴۲.
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۳.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۳.    
۴۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶، ص۲۲.    
۴۴. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۴۳۵.    
۴۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۰، ‌ص ۳۲۷.    
۴۶. شعرانی، ابوالحسن، شرح تجرید، المسالة الحادیة عشر، ص۳۳۱.
۴۷. مائده/سوره۵، آیه۳۲.    
۴۸. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص ۱۸۶-۱۸۷، چاپ آل البیت.    
۴۹. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۵۴، چاپ آل البیت.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «شرایط توبه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۲۳.    

رده‌های این صفحه : مقالات اندیشه قم




جعبه ابزار