شاپور بختیار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
"شاپور بختیار" فرزند "محمدرضا" (سردار فاتح) و "نازبیگم" در سال ۱۲۹۴ش. در منطقه «بختیاری» به دنیا آمد. او آخرین نخستوزیر سلسله پهلوی است. اولین شرط بختیار برای ریاست اخذ رای تمایل مجلس بود.
"شاپور بختیار" فرزند "محمدرضا" (سردار فاتح) و "نازبیگم" در سال ۱۲۹۴ش. در منطقه «بختیاری» به دنیا آمد. پدربزرگ مادری بختیار، "نجفقلی صمصامالسلطنه" دوبار در سالهای ۱۲۹۱ و ۱۲۹۷ش. به مقام نخستوزیری رسید.
بختیار تحصیلات ابتداییاش را در شهرکرد آغاز کرد؛ سپس برای تحصیلات دبیرستانی روانه
اصفهان و پس از چندی عازم
بیروت گردید. بختیار دیپلم متوسطه خود را در رشته ریاضی از یک مدرسه فرانسوی در بیروت دریافت کرد. در سال ۱۳۱۵ش. به فرانسه رفت و در رشته
فلسفه در در دانشگاه سوربن نامنویسی کرد و در بهار ۱۳۱۸ش. دیپلم علوم سیاسی و لیسانسهای فلسفه و حقوق دریافت کرد. در همان سال بختیار با یک زن فرانسوی
ازدواج کرد و در سال ۱۳۱۹ش. برای خدمت سربازی در ارتش فرانسه داوطلب شد. پس از پایان جنگ بختیار دوباره به سوربن رفت و موفق به اخذ درجه دکتری دولتی گردید.
در
زمستان سال ۱۳۲۴ش. بختیار به
ایران بازگشت و در وزارت کار استخدام شد و عضویت حزب جبهه ملی را پذیرفت. در دولت "
دکتر مصدق" معاونت وزارت کار را به عهده داشت. پس از وقایع
۲۸ مرداد و دستگیری و محاکمه مصدق او به فعالیتهایش در جبهه ملی ادامه داد. به علت مخالفت با
شاه و فعالیت سیاسی و انتشار نامه و نطقهایش چند بار به
زندان افتاد؛ اما دست از مبارزه برنداشت و در ایام آزادی در بخش خصوصی کار میکرد.
پدرش محمدرضا سردار فاتح بود که در فروردین ۱۳۱۳ به همراه چند تن از سران بختیاری و قشقایی اعدام شد.
در ۱۳۲۸ ش به مدیریت اداره کل کار
خوزستان رسید.
در جریان انقلاب نام او با ارسال نامه سرگشاده به شاه بر سر زبانها افتاد و سرانجام بعد از سقوط حکومت "
ازهاری" در شرایطی که انقلاب به روزهای اوج و پیروزی خود نزدیک شده و کمتر کسی مسؤولیت خطیر نخستوزیری را به عهده میگرفت، پیشنهاد شاه را برای احراز این مقام پذیرفت و علیرغم طرد وی از طرف جبهه ملی، کابینه خود را در ۱۶ دی ۱۳۵۷ش. به شاه معرفی کرد.
پذیرفتن نخستوزیری از جانب بختیار جبهه ملی را از درون بیاعتبار ساخت و موجب گردید، سوابق اعضای آن زیر سؤال برود.
شاه در کتاب خود مینویسد؛ شاپور بختیار یکی از رهبران جبهه ملی بود و من قبلاً به وسیله رییس
ساواک و دیگران در جریان فعالیتهای او قرار داشتم و پس از مذاکرات طولانی او را برای حل مشکلات مناسب تشخیص دادم.
اولین شرط بختیار برای ریاست اخذ رای تمایل مجلس بود و شاه این شرط را پذیرفت.
علت اصرار بختیار به این دلیل بود که بعد از سال ۱۳۳۲ش.
سنت رای اعتماد مجلس توسط شاه از بین رفته بود؛ چراکه این امر به مجلس فرصت میداد، تا نخستوزیر منتخب شاه را رد کند.
مطالعات بختیار برای تعیین وزیران کابینه پایان گرفت و روز ۱۶دی ۱۳۵۷ش.ک ابینهاش را معرفی کرد. همزمان با تشکیل کابینه جدید تغییراتی در ارتش از سوی شاه انجام شد؛ در کادر فرماندهان لشگرها نیز تغییرات عمدهای صورت گرفت و فرمانداران نظامی تغییر کردند. کابینه بختیار عموماً کابینهای بود، غیر وابسته به گروهها و بیشترین انتصاب جدالانگیز او "عباسقلی عموزاده" او بود که به وزارت صنایع و معادن منصوب شد. در کابینه او هیچ سیاستمدار مخالفی وجود نداشت.
در روز ۲۳ دی ماه بختیار اعلام کرد که در غیاب شاه یک شورای سلطنت نُه نفری حکومت خواهد داد؛ شورای سلطنت از "قرهباغی" رییس ستاد ارتش، "عبدالله انتظام" رییس هیئت مدیره شرکت نفت و "جلال تهرانی" رییس شورا و "علیقلی اردلان" وزیر دربار و چهار نماینده دیگر و نخست وزیر تشکیل یافت.
در ابتدای تشکیل کابینه بختیار دو اقدام شایسته انجام گرفت، مطبوعات که به عنوان اعتراض علیه دولت نظامی ازهاری اعتصاب کرده بودند، پس از ۶۱ روز که اعتصاب آنها ادامه داشت، به انتشار روزنامه مبادرت نمودند. نکته دوم دستوری بود که از پاریس توسط
امام خمینی صادر شد، مبنی بر نظارت در کار تولید
نفت و بنزین؛ برای رفع نیارهای داخلی کشور "
مهندس بازرگان" و "
هاشمی رفسنجانی"، "
مهندس کتیرایی" و "دکتر باهنر" و چند نفر دیگر در معیت "
مهندس کاظم حسیبی" عازم آبادان شدند و ضمن مذاکره با کارگران شرکت ملی نفت به توافق رسیدند و تولید نفت برای مصارف داخلی به هزار ۲۲۰ بشکه رسید
و از برنامههای دیگر بختیار انحلال
ساواک و پایان بخشیدن به حکومت نظامی
و محاکمه سران رژیم که در زندان حکومت نظامی به سر میبردند و دیگری لغو قراردادهای خرید اسلحه از آمریکا و انگلیس بود.
بدین روی بختیار در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ش. رای اعتماد مجلس را گرفت و به دنبال رای اعتماد مجلس، شاه و همسرش و سه فرزند از چهار فرزندش از ایران خارج شدند.
بختیار عمری در جبهه ملی علیه رژیم شاه مبارزه کرده بود و زمانی نخستوزیر شد که از جلال و جبروت این مقام و قدرت سیاسی آن جزهالهای رنگ باخته چیزی باقی نمانده بود.
در روز دهم دی تا ۲۶ که بختیار سرگرم تعیین وزیران و پاسخ به نمایندگان بود، در
تهران و شهرستانها حوادث و اتفاقات بسیار ناگواری رخ داد؛ در ۱۰ دیماه در شهر
مشهد، مردم به کلانتریها و انجمن ایران و آمریکا حمله کردند و به دستور فرماندار نظامی با تانک به مردم حمله شد و دهها تن کشته شدند؛ در
کرمانشاه، ملایر،
همدان،
قم،
بروجرد و...مردم تظاهرات کردند. روز ۱۲ دیماه امام در
پاریس به مناسبت کشتارهای اخیر رژیم در کرمانشاه و مشهد و
قزوین و شهرستانهای ایران، پیامی فرستادند و متذکر شدند؛ اعانت به دولت یاغی و پرداخت مالیات و پول آب و برق و تلفن و سایر کمکها به دولتی که شاه را سر کار آورد،
خیانت به ملت و مخالف با حکم خدای تبارک و تعالی است.
در دیماه ۱۳۵۷ که مذاکرات لازم برای نخستوزیری شاپور بختیار انجام گرفته بود، "هایزر" (معاون فرماندهی نیروهای سازمان اتلانتیک) به
تهران آمد.
هایزر از ماموریت خود چند هدف عمده را دنبال میکرد که عبارتند از: نخست آنکه از عملیات خودسرانه و حساب نشده ارتش بعد از فرار شاه از ایران جلوگیری کند؛
دوم آنکه ارتش را موظف سازند که از دولت بختیار پشتیبانی نماید و در صورت لزوم مبادرت به کودتای نظامی شود؛ سوم آنکه تکلیف قراردادهای فروش سلاحهای پیشرفته آمریکا در ایران را روشن کند؛ چهارم آن که وسایل و سلاحهای مدرن آمریکا در ایستگاههایی آن کشور، در ایران به تصرف شوروی در نیاید.
همزمان با خروج شاه از ایران
امام خمینی پیامی در ۹ ماده برای مردم و ملت ایران فرستاد و اعضای آن را غیر قانونی دانست و از نمایندههای مجلس خواست که از رفتن به مجلس خودداری کنند.
از روزی که از طرف امام خمینی شورای سلطنت غیر فانونی شناخته شد و توصیه گردید، وزرا را به وزارتخانهها راه ندهند و اینگونه عملاً از اعضای کابینه سلب اختیار شد. ابتدا عدم قبول وزارت جنگ از طرف "فریدون جم" کابینه را متزلزل ساخت و به دنبال آن استعفای "یحیی صدق وزیری" وزیر دادگستری ضربه دیگری بود که دولت را بیش از پیش متزلزل ساخت و از طرفی بعد از خروج شاه از ایران بختیار به عنوان نخست وزیر غیر قانونی، از طرف تمام دستهجات مورد حمله قرار گرفت و تلاشهای مداوم او برای دستیابی به امام بینتیجه ماند.
سران ۴ کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در اوج بحران ایران جمع شدند، تا ایران را بار دیگر برای خود نگه دارند. رییسجمهور فرانسه با توجه به اقامت امام در
فرانسه به اظهار نظر پرداخت و صدر اعظم آلمان و نخست وزیر انگلیس عواقب مساله سوخت و انرژی را مطرح کردند؛ تصمیم آنها محرمانه بود و اعلامیهای هم صادر کردند. در این کنفراس بود که بختیار به عنوان مردی که باید سنگر شاه را حفظ کند، تایید شد و برای ایجاد رابطه بین امامخمینی و بختیار تلاش شد. ژنرال هایزر به ایران آمد و یک ماه هم ماند؛ اما موضع امامخمینی تغییری پیدا نکرد و اعلام نمود، هر دولتی که با رژیم فعلی ایران همکاری کند، طرد میشود.
"سید تهرانی" از طرف شورای سلطنت عازم پاریس شد، تا با امام خمینی مذاکره کند؛ ولی به دلیل این که امام این شورا را غیر قانونی میدانست، از قبول این ملاقات خودداری کرد و شرط ملاقات را استعفای تهرانی دانست و تهرانی هم تقاضای استعفا داد
و بختیار دلیل این امر را اینگونه بیان میکند: «تقاضای من بود که آقای تهرانی به پاریس برود، تهرانی میتوانست حرفش را به گوش برساند و نشان دهد که نه فقط تاج و تخت خالی و بیصاحب نیست؛ بلکه حتی یک نفر از طرفداران خمینی هم در شورا عضویت دارد که نماینده پادشاه ایران است»؛ چون تهرانی از قدیم با خمینی ارتباط داشت و زمان بازداشت امام خمینی، تهرانی برای آزادی او به وسائل مختلف متوسل شده بود.
روز سوم
بهمن کمیتهای برای استقبال از امام تشکیل شد، دولت بختیار برای جلوگیری از ورود امام فرودگاه را بست این اقدام باعث
خشم مردم شد و مردم به خیابانها ریختند
و از بختیار خواستند که از تصمیم خود صرف نظر کند، بلاخره بختیار تسلیم شد و ۱۲بهمن امام به ایران بازگشت.
از طرف امام در ۱۶بهمن مهدی بازرگان به عنوان رییس دولت موقت انتخاب شد و بازرگان دولت بختیار را غیر قانونی دانست. از مهمترین وظایف شورای انقلاب، انتقال قدرت از نظام سلطنتی به حکومت اسلامی بود؛ اما شاپور بختیار همچنان سعی میکرد، از یک طرف حمایت مخالفان را جلب کند و از طرف دیگر ارتش را در غیاب شاه مطیع خود سازد.
وقتی آمریکا متوجه این امر شد که بختیار با کمک ارتش نمیتواند بر اوضاع مسلط شود، به فکر نزدیکی با مخالفان و کنار آمدن با رژیم آینده افتاد؛
به این منظور در جلسهای که ارتشبد قرهباغی و فرماندهان نظامی حضور داشتند، تصمیم به بیطرفی ارتش گرفته شد و از آن لحظه زندگی مخفی بختیار شروع شد و همین امر باعث شد که امام اعلام کند که انقلاب پیروز شده است.
پس آن که دکتر شاپور بختیار در فرانسه مقیم شد، نهضت مقاومت ملی را تشکیل داد و به تاسیس یک رادیو پرداخت که مرتب علیه جمهوری اسلامی مطالبی پخش میکرد و دو روزنامهی نهضت و
قیام ایران را، راه انداخت که سالیان دراز منتشر گردید.
«کودتای نوژه» در آذر ۱۳۵۹ش. نیز از اقدامات گروه بختیار بود و آغاز کودتا از پایگاه هوایی شهید نوژه
همدان پایهریزی شد و به همین دلیل پس از کشف و سرکوب به کودتای نوژه
شهرت یافت.
هدف کلی آن سرنگونی جمهوری اسلامی و جایگزین کردن یک حکومت نظامی تا برقراری نظم کامل و سپس جایگزین کردن یک حکومت دموکراسی تحت رهبری بختیار بود.
در اواخر ۱۳۲۹ ش، به تهران احضار و مشاور وزیر کار شد و همزمان با تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت و اوجگیری جریانهای سیاسی، به عضویت حزب ایران درآمد.
بختیار در اواخر ۱۳۳۰ ش به معاونت وزارت کار انتخاب شد و در تیرماه ۱۳۳۱ در دولت پنج روزه احمد قوام کفالت وزارت کار را به عهده گرفت.
پس از بازگشت مصدق به نخست وزیری، بختیار در سمت سابق خود تثبیت شد
پس از
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از معاونت وزارت کار استعفا کرد و هیچگونه مزاحمتی برای او فراهم نشد.
در بهمن همان سال، به هنگام انتخابات دوره هجدهم مجلس شورای ملی و دوره دوم مجلس سنا ، اعلامیهای مبنی بر مخدوش بودن انتخابات تهران و سایر شهرها صادر شد.
بختیار در زمره امضاکنندگان آن بود که در نتیجه دستگیر شد و یک ماه در زندان لشکر دو زرهی به سر برد.
در شهریور ۱۳۳۳، بختیار به اتهام توطئه بر ضد امنیّت داخلی بازداشت و در دادگاه جنحه به سه سال
زندان محکوم شد که پس از تحمل شانزده ماه و نیم، مورد
عفو قرار گرفت.
در اوایل نخست وزیری علی امینی نیز ۲۳ روز بازداشت شد.
در بهمن ۱۳۴۰، به دنبال وقایع دانشگاه تهران، به عنوان یکی از سران جبهه ملی به زندان افتاد و مجموعاً شش ماه و نیم در زندان بود.
همچنین در چهارم بهمن ۱۳۴۱، به مخالفت با اصول ششگانه پیشنهادی
محمدرضا پهلوی دستگیر شد و مدت هفت ماه در زندان به سر برد.
بختیار پس از آزادی ، به فعالیتهای اقتصادی پرداخت و مدتی مدیریت کارخانه وطن اصفهان و آبگینه قزوین و شرکت داکتیران را به عهده داشت.
شرکت داکتیران با سرمایهگذاری عدهای از فرانسویان و چند بانک ایرانی و بنیاد پهلوی تشکیل یافته بود.
در ماههای آخر زمامداری
هویدا، شاپور بختیار به همراه کریم سنجابی و داریوش فروهر در نامه سرگشادهای به محمدرضا پهلوی، با تأکید بر پایبندی به قانون اساسی، خواستار فضای باز سیاسی دفتر امور کمک آموزشی شد.
در مرداد ۱۳۵۶ با روی کار آمدن دولت
جمشید آموزگار، فضای باز سیاسی، که خواست جبهه ملی بود، تحقق یافت.
بدینترتیب، جبهه ملی چهارم فعالیت خود را آغاز کرد و بختیار در رأس حزب ایران قرار گرفت.
فضای باز سیاسی بیش از سیزده ماه دوام نیافت.
جانشین آموزگار،
جعفر شریف امامی، دولت آشتی ملی را تشکیل داد و پس از دو ماه جای خود را به دولت نظامی ازهاری سپرد.
این دولت نیز کاری از پیش نبرد.
با اوجگیری مبارزات مردم در ماههای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سرانجام سپهبد مقدم رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (
ساواک )، بختیار را به عنوان آخرین امید موفقیت به محمدرضا پهلوی پیشنهاد کرد.
شاپور بختیار در دیدار با محمدرضا پهلوی، وفاداری خود را به نظام سلطنت و توانایی تشکیل دولتی ملّی در چهارچوب قانون اساسی، در صورت رأی اعتماد مجلسین و خروج شاه از کشور، اعلام داشت
و محمدرضا پهلوی نیز در تفویض مسئولیت به او تردید نکرد.
بختیار در شرایطی به مقام نخست وزیری منصوب شد که دیگر چندان امیدی به امکان حفظ رژیم نمانده بود.
در نهم دی ۱۳۵۷، محمدرضا پهلوی هیئت رئیسه مجلس را به دربار فراخواند و انتخاب بختیار را به نخست وزیری اعلام کرد و از نمایندگان مجلسین خواست تا در یک جلسه مشترک به او رأی اعتماد بدهند.
بدین ترتیب، فرمان نخست وزیری شاپور بختیار صادر شد.
به محض انتشار خبر نخست وزیری بختیار، جبهه ملی و حزب ایران طی اعلامیهای او را از جبهه اخراج کردند.
در عوض، وزیر امور خارجه امریکا ، به نمایندگی دولت خود، از نیروهای مسلح ایران خواست تا از دولت غیرنظامی جدید حمایت کنند.
در ۱۶ دی ۱۳۵۷، بختیار اعضای دولت را معرفی کرد و شاه از سفر خود به اروپا سخن گفت.
بختیار در یک مصاحبه مطبوعاتی، ضمن دعوت از امام خمینی برای سفر به ایران، اعلام کرد که محمدرضا پهلوی از این پس سلطنت خواهد کرد نه حکومت، به اسرائیل و افریقای جنوبی نفت فروخته نخواهد شد، ساواک منحل میشود و عاملان
فساد و متجاوزان به حقوق عمومی مجازات میشوند و زندانیان سیاسی و همه احزاب سیاسی آزاد خواهند شد.
اما امام خمینی در پیامی دولت بختیار و مجلس را غیر قانونی اعلام کرد.
این پیام بازتاب گستردهای داشت و در پی آن حرکت انقلاب شدت گرفت، نیروهای مسلح متزلزل شدند و انضباط نظامی از میان رفت.
دولت امریکا با حمایت کامل از شاپور بختیار، در صدد برآمد تا حکومت در حال
مرگ پهلوی را نجات دهد؛ ازینرو ژنرال هایزر، معاون فرماندهی ناتو، را به ایران فرستاد.
یکی از مأموریتهای هایزر ترغیب ارتش ایران به حمایت از دولت بختیار و تحکیم مواضع این دولت بود.
بختیار در ۲۶ دی، از مجلس شورا و سنا رأی اعتماد گرفت و ساعتی بعد محمدرضا پهلوی، ایران را به مقصد مصر ترک کرد.
در ۲۷ دی، امام خمینی رفتن شاه را به ملت ایران تبریک گفت واعلام کرد که بزودی دولت موقت تشکیل خواهد شد.
در چهارم بهمن، بختیار از پرواز هواپیمای امام خمینی از
پاریس به تهران جلوگیری کرد.
در پی این تصمیم جمع کثیری از مردم در اطراف مهرآباد اجتماع کردند و جامعه روحانیت در مسجد دانشگاه متحصن شدند.
سرانجام، بختیار ناگزیر به گشودن فرودگاه شد و امام خمینی در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در میان استقبال شکوهمند و بیسابقه مردم، به تهران آمد.
بختیار در ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ اعلام کرد که موافقت دارد آیت الله خمینی در
قم، مانند واتیکان دولتی ایجاد کند، اما تأکید کرد اجازه نخواهد داد که دولت واقعی تشکیل دهد.
امام خمینی در ۱۶ بهمن، مهدی بازرگان را به عنوان رئیس دولت موقت تعیین و معرفی کرد.
مبارزات لفظی بختیار نتوانست امواج فزاینده انقلاب اسلامی را فرونشاند و از اقدامات دولت موقت جلوگیری کند.
با حمایت وسیع تودههای مردم در سراسر ایران از انقلاب و امام خمینی و اعلام بیطرفی ارتش، حکومت سلطنتی پهلوی و دولت بختیار در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ سقوط کرد.
دوران دولت بختیار کوتاه بود، ولی در همین ۳۷ روز بیش از بسیاری از نخست وزیران دوران پهلوی از اموال ملت ایران سوءاستفاده کرد؛ او حدود ششصد میلیون ریال از بودجه محرمانه نخست وزیری برداشت کرد.
بختیار سفارش وسایل نظامی را که دولت ایران به امریکا و انگلیس داده و بیشتر پول آن را (که کلاً حدود یازده میلیارد دلار بود) به عنوان پیش قسط پرداخته بود، لغو کرد و زیان هنگفتی به ملت ایران وارد ساخت.
شاپور بختیار به خارج گریخت و در پاریس مستقر شد.
او در فرانسه از حمایت کامل بنگاههای اطلاعاتی غرب برخوردار شد و با تغذیه مالی محافل صهیونیستی آنجا فعالیتهای توطئه گرانه خود را برضد نظام نوپای جمهوری اسلامی دنبال کرد.
او از بدو ورود به پاریس، با همکاری گروهی از همفکرانش، برای فعالیتهای خود ستادی تشکیل داد که محل تلاقی نظریات سلطنت طلبان و طرح برنامههای امریکا و دولتهای غربی ضد انقلاب اسلامی و کشورهای
مصر،
عربستان و
عراق بود.
این ستاد برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی، دو طرح را در دستور کار خود قرار داده بود: اول ائتلاف مصر و شیوخ خلیج فارس و عراق برای حمله به غرب و جنوب ایران؛ دوم، ائتلاف چهرههای سیاسی و نظامی و برخی روحانیون سازشکار برای کودتا در ایران.
نگاهی به گذشته بختیار، به موجب اسناد متقنی که در دست است، نشان میدهد که وی با سازمان اطلاعات و امنیت کشور در ایران و خارج از کشور همکاری داشته و همچنین وارد تشکیلات فراماسونری شده و در لژ امید
اصفهان، که اکثر اعضای آن امریکاییان مقیم اصفهان بودند، عضویت داشته است.
با تشکیل نهضت مقاومت ملی در پاریس، وقتی برنامه مبارزه با جمهوری اسلامی آغاز گردید، از طرف امام خمینی بختیار محکوم به مرگ شد.
در مرداد ۱۳۵۹ش. یک گروه تروریستی مرکب از سه نفر با گذرنامه سوری، لبنانی و فلسطینی وارد خانه بختیار شدند؛ اما موفق به ترور او نشدند؛ اما او در ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ش. به طرز فجیعی در خانه خود به
قتل رسید.
محاکمه متهمین در پاریس مدتها طول کشید. متهمین ۹ نفر بودند که ۶ نفر آنها فرار کردند و برای سه نفر آنها که "علی وکیل آبادی"، "مسعود هندی" و "زینالعابدین سرحده" بودند، به ترتیب حبس ابد، ده سال زندان و تبرئه در نظر گرفته شد.
از وی کتابهای ۳۷ روز از ۳۷ سال و یکرنگی در فرانسه منتشر شده که در آنها وی به دفاع از خود و گذشته سیاسیش پرداخته است.
(۱) محمود طلوعی، داستان انقلاب، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۲) باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۰ ش.
(۳) باقر عاقلی، فرهنگ رجال و مشاهیر معاصر ایران، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۴) باقر عاقلی، نخست وزیران ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۵) حسین فردوست، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، در ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۱، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۶) کودتای نوژه، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۶۷ ش.
(۷) کیهان، ش ۱۰۶۲۹، ۱۵ بهمن ۱۳۵۷.
(۸) محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع ایران، اعترافات شاه، ترجمه محمود مشرقی، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۹) مطالعات سیاسی، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۷۰ ش.
(۱۰) ه موحد، دو سال آخر، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۱) ابراهیم یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، تهران ۱۳۶۳ ش.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شاپور»، تاریخ بازیابی ۹۵/۷/۱. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شاپور بختیار»، شماره۶۵۲.