سید رضی شیرازی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیت الله سید رضی شیرازی از خاندان
میرزای شیرازی ومتولد ۱۳۰۷ش، میباشد.
آیت الله سید رضی شیرازی از خاندان
میرزای شیرازی بزرگ است که
فتوای تحریم تنباکو را صادر کرد و
میرزای شیرازی دوم - آیتالله
میرزا محمد تقی شیرازی (۱۲۷۰-۱۳۳۸ ق) یکی از شاگردان ممتاز
میرزای شیرازی اول رهبر انقلاب ۱۹۲۰م. عراق (
ثورة العشرین) بود و فتوای معروف
جهاد بر ضد انگلیس را صادر کرد. این دو عالم مجاهد را میتوان اسوه پاسداری از استقلال و عزت کشورهای اسلامی و مبارزه با ظلم و تجاوز و استعمار خارجی و مثالی برای آگاهی و ایمان عالمان شیعی دانست.
سید رضی در سال ۱۳۰۷ (۱۳۴۵ ق) در نجف اشرف به دنیا آمد.
او نبیره
میرزای شیرازی بزرگ است. پدرش آیتالله
میرزا محمدحسین شیرازی ، نوه
میرزای شیرازی بزرگ و مادرش دختر آیتالله
شیخ محمد کاظم شیرازی- رضوان الله علیه - بود. مادر استاد سید رضی شیرازی، علوم اسلامی را تا کتاب شرح لمعه نزد پدرش تحصیل کرد و اشعار منظومه فقهی
سید بحر العلوم را از حفظ میخواند.
میرزا محمدحسین شاگرد
آیتالله نائینی بود و یک دوره درس خارج اصول استادش را تقریر کرد.
سید رضی شیرازی درسهای علوم اسلامی را نزد پدر در نجف آغاز کرد. خانواده او بعد از مدتی برای زیارت به
مشهد رفتند و بعد از آن چندی در تهران اقامت گزیدند. در این دوره سید رضی به مدارس دولتی رفت تا آنکه مدرک سیکل را گرفت. بعد از شهریور ۱۳۲۰ در
مدرسه مروی تهران مشغول تحصیل مقدمات علوم اسلامی شد و به فراگیری ادبیات - تا سیوطی و مغنی - پرداخت. در این زمان وضع مالی سید بسیار بد بود، به طوری که حتی قدرت تهیه بلیط اتوبوس را نداشت! و غالبا مسیرها را پیاده و گاه با نعلین سوراخ میپیمود. خانواده او در حدود سال ۱۳۲۶ش. به نجف بازگشتند، ولی سید معمولا در ایام تابستان و غیر آن به واسطه ضعف مزاج و گرمای شدید نجف، نمیتوانست در آنجا بماند و به تهران میآمد و از استادان حوزه استفاده میکرد. سید رضی تا ۲۸ سالگی بین
نجف و تهران در رفت و آمد بود و به فراگیری مقدمات و سطوح و خارج فقه و اصول اشتغال داشت و از آن سال ۱۳۳۵ش. به بعد در تهران مستقر شد.
او هم چنین از دانش جد مادری خود ـ آیتالله شیخ
محمد کاظم شیرازی ـ بهره مند گردید و به طور مثال کتاب معالم را نزد او تحصیل کرد.
در نجف از استاد فیاض اصفهانی، قوانین را آموخت. نزد شیخ مجتبی لنکرانی مطول را تحصیل کرد و از محضر آیتالله
شیخ حسین حلی و آیتالله
سید ابوالقاسم خوئی و آیتالله شیخ
محمد کاظم شیرازی دروس سطح و خارج را استفاده کرد. سید نزد پدر در نجف و تهران، کتاب رسائل و کفایه و مکاسب را نیز فراگرفت.
روحانیان در آن دوره، به رغم شرایط بد مادی با شور و حرارتی ستودنی، مشعل دانش میافروختند و درس دینداری میدادند. این شرایط برای خانواده سید رضی هم پیش آمد تا جایی که پدر کتاب طهارت یا صلات آیتالله
حاج آقا سید رضا همدانی را که ابزار کار
مجتهد است، به او داد و سید رضی آن را به ۲۵۰ فلس فروخت.
سید رضی شیرازی نزد آیتالله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، امور عامه و الهیات بالمعنی الاخص و مباحث نفس از کتاب
اسفار اربعه و
شرح فصوص و درس خارج فقه (بحث مکاسب و اجاره و طهارت) را فرا گرفت. شرح فصوص را در سال ۱۳۷۴ ق نزد آیتالله
شیخ محمد حسین فاضل تونی آموخت و در درسهای هیئت، قوانین، رسائل، شفا و اشارات آیتالله
میرزا ابوالحسن شعرانی، شرح منظومه آیتالله
مهدی الهی قمشهای و اسفار آیتالله
میرزا احمد آشتیانی شرکت کرد.
هم چنین قسمتی از خارج مکاسب را نزد آقای
عماد رشتی (نوه
میرزا حبیب الله رشتی و از شاگردان ممتاز آیتالله شیخ
محمد حسین اصفهانی) آموخت.
بعد از استقرار در تهران (سال ۱۳۳۵ش.) نزد آیتالله شیخ
محمدتقی آملی به تحصیل خارج فقه (بر اساس العروة الوثقی) مشغول شد و حدود هفت سال از محضر آن استاد بزرگ بهره گرفت.
کتاب دوازده جلدی مصباح الهدی مجموعه درسهایی است که آیتالله آقا شیخ محمدتقی آملی برای جناب سید رضی شیرازی و جمعی دیگر تدریس کرده و نوشته است.
جالب است که آیتالله
میرزا ابوالحسن شعرانی، کتاب
اشارات بوعلی سینا را از آغاز نمط چهارم (فی الوجود و علله) تا پایان نمط دهم (اسرار الآیات) فقط برای یک نفر - سید رضی شیرازی ـ تدریس کرد و این وضعیت برای شاگرد، بسیار شگفت آور بود. به همین جهت روزی از استاد پرسید: آقا! برای شما خسته کننده نیست که تنها برای یک نفر درس میگویید؟! استاد جواب داد: آنچه ما داریم امانتی است که از دانشمندان قبل به ما رسیده است و وظیفه داریم این امانت را به نسل بعد تحویل دهیم. اگر تحویل گیرندگان کم هستند، تقصیر ما چیست؟! این جواب که رنگی الهی داشت و اخلاص و مسئولیت شناسی استاد را به خوبی نشان میداد، تاثیری عمیق بر شاگرد گذاشت به طوری که به گفته خودش هرگز از خاطرش محو نشد.
نکته آموزنده دیگر این است که: آن قدر تبلیغات منفی در بین مردم درباره فلسفه و تعلیم و تعلم آن، صورت گرفته و ذهنها آشفته شده بود که سید رضی شیرازی با آنکه خود نزد استاد آیتالله
میرزا ابوالحسن شعرانی مدتها درس حکمت و
فلسفه اسلامی خوانده و بهرهها گرفته بود بعد از آنکه استاد از دنیا رفت شبی، او را در خواب دید و پرسید: آقای
میرزا! از مار و عقربها چه خبر؟! استاد پاسخ داد: اینجا مار و عقرب نیست! سیب و پرتقال است و شاگرد که از چنین سؤال نسنجیدهای شرمنده شده بودبیدار شد.
در سال ۱۳۳۸ش. به واسطه معرفی آقای سید
محمد بهبهانی، برای تدریس در
مدرسه سپهسالار (شهید مطهری) از استاد سید رضی شیرازی دعوت به عمل آمد. در آن زمان اساتید بزرگی همچون حضرات آیات و حجج اسلام آقایان:
شیخ محمد علی لواسانی،
سید کاظم عصار، راشد،
سید محمود طالقانی،
وحید گلپایگانی و
شیخ ابوالفضل نجم آبادی در آن مدرسه تدریس میکردند. سید رضی شیرازی جوانترین آنان بود و
شرح منظومه ـ
منطق و
فلسفه - را تدریس میکرد. نکته جالب این که بعد از دستگیری و زندانی شدن آقای طالقانی ـ که در آن مدرسه تدریس میکرد ـ استاد سید رضی به مدت یک سال به جای ایشان تدریس کرد و حقوقش را نیز به خانواده آن مرحوم داد. البته بعد از یک سال
ساواک قضیه را فهمید و حقوق مرحوم آقای طالقانی را از مدرسه سپهسالار قطع کرد.
استاد شیرازی از سال ۱۳۴۴ش. تا کنون به تدریس خارج فقه و اصول و فلسفه اشتغال دارد.
مطول، قوانین رسائل و اشارات بوعلی را در مدرسه مروی تدریس کرده است. از کتابهای دیگری که استاد تاکنون تدریس کرده است، میتوان به معالم، اصول فقه مظفر، شرح لمعه،
مکاسب،
کفایة الاصول،
بدایة الحکمة، و
نهایة الحکمة،
منظومه حکیم سبزواری، و
اسفار،
شواهدالربوبیة،
فصوص الحکم فارابی،
فصوص الحکم ابن عربی، و
اصول فلسفه و روش رئالیسم اشاره کرد.
بعد از آن که دکتر
مهدی حائری یزدی به نمایندگی از سوی
حضرت آیتالله بروجردی در آمریکا منصوب شد، با معرفی آقای حائری یزدی از استاد سید رضی شیرازی دعوت شد تا در دانشکده الهیات دانشگاه تهران به جای ایشان تدریس کند. به این ترتیب استاد مدتی در دانشکده الهیات به تدریس فقه و اصول در دوره لیسانس پرداخت. اما رژیم چند سال بعد (۱۳۴۳ش.) دستور اخراج استاد را از دانشگاه تهران صادر کرد و این موضوع طی نامهای از سوی مسئولان دانشگاه به ایشان ابلاغ شد. در همان زمان افراد دیگری مانند
صدر بلاغی و
سید مرتضی جزایری و... نیز اخراج شدند. علت اخراج آقای سید رضی شیرازی آن بود که ایشان در کلاس درس از اهداف و عملکرد الهی روحانیت اصیل و آموزههای دین مبین اسلام دفاع میکرد و در مورد جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی و اصلاحات ارضی و... مواضع و اعلامیههای انتقادی تحلیلی علمای اسلام را مورد تایید قرار میداد و البته خود نیز بسیاری از این اعلامیهها را امضا کرده بود.
استاد سید رضی شیرازی، بعد از سالها تحصیل و مباحثه و جهاد علمی، در بیست و هفت سالگی اولین
اجازه اجتهاد را از آیتالله
شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء دریافت کرد و آیتالله
سید جمال الدین موسوی گلپایگانی بعد از امتحان، اجازه اجتهاد ایشان را تایید نمود. آیتالله
سید ابوالقاسم کاشانی در هر مجلسی که استاد سید رضی شیرازی را میدید، میگفت: «آقا! این مجتهد است.» همچنین ایشان، از آیتالله
سید شهاب الدین حسینی مرعشی نجفی نیز اجازه اجتهاد دریافت کرد. استاد آیتالله
سید ابوالحسن رفیعی قزوینی هم یکی دیگر از استادانی بود که به او اجازه اجتهاد داد.
متن کامل اجازه اجتهاد و روایت استاد آیتالله شیخ
محمد حسین آل کاشف الغطاء برای آیتالله سید رضی شیرازی که مورد تایید آیتالله سید جمال الدین موسوی گلپایگانی و آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی نیز قرار گرفته و در ۱۳۷۲ق ـ ۲۸ سالگی استاد ـ صادر شده، چنین است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه
محمد و آله الطاهرین
و بعد فان جناب العالم الفاضل ثقة الاسلام السید رضی الدین آیة الله زاده الشیرازی الحائز علی هویة صادرة من النجف الاشرف المرقمة ۸۳۳۹ ممن بذل مدة خمس عشرة سنة من عمره الشریف فی تحصیل العلوم الدینیة و المعارف الالهیة و حضر علی الاساتذة الفخام و الجهابذة العظام و جد و اجتهد حتی نال المراد و بلغ مرتبة الاجتهاد مع التقوی و السداد فصار
بحمد الله فقیها مقتدرا علی الاستنباط و قد اجزته ان یروی عنی ما صحت لی روایته من الکتب المعتبرة للامامیة مع تمییز الصحیح و السقیم مراعیا جادة الاحتیاط
والسلام علیه و علی اخوانی المؤمنین و رحمة الله و برکاته.
محمد حسین آل کاشف الغطاء.»
استاد سید رضی شیرازی بر کتابهای
معالم،
رسائل،
مکاسب،
کفایه،
قوانین،
اشارات و
اسفار، حاشیه نوشت و کتاب
منظومه حکیم سبزواری را از آغاز تا انجام شرح کرد. کتاب دروس شرح منظومه استاد سید رضی شیرازی
از آن جهت که همه مطالب این کتاب مهم فلسفی را شرح داده و حتی از فلکیات و طبیعیات و همچنین بخش پایانی یعنی اخلاق نیز غفلت نکرده است جامعترین شرح منظومه است. استاد چند بار شرح منظومه را از آغاز تا پایان تدریس کرد و پنجمین دوره آن هفتهای دو روز از فروردین ۱۳۷۸ش. تا فروردین ۱۳۷۸ش. استمرار داشت. این شرح، حاصل بیش از سیصد ساعت تدریس استاد است و تمامی مقاصد هفت گانه شرح منظومه را در بر میگیرد و از اجمال یا تطویل نابجا و مطالب استطرادی و حاشیهای پرهیز شده است.
کتاب دیگر استاد، نقد و طرح اندیشهها در مبانی اعتقادی نام دارد که تاریخ نگارش آن به سال ۱۳۵۰ش. باز میگردد. استاد در این اثر یک دوره عقاید اسلامی از
توحید تا
معاد را به صورت روشن و استدلالی برای عموم مردم بیان میکند و به شبهات مطرح مادی گرایان پاسخ میدهد. استاد شیرازی در کتاب الاسفار عن الاسفار
همان طور که خود در مقدمه کوتاه و گویایشان بیان کردهاند، طبق نظرات سه نفر از استادانش آیتالله
میرزا احمد آشتیانی و علامه
حاج محمدعلی حکیم شیرازی ـ صاحب کتاب لطائف العرفان - و به ویژه آیتالله
سید ابوالحسن رفیعی قزوینی ، به شرح نکتههای حکمت متعالیه پرداخته و موضوعات مبهم را روشن ساخته است. استاد مطالب انتقادی را به ندرت مطرح میکند و بیشتر درصدد آن است که مباحث صدرالمتالهین شیرازی را توضیح دهد و نکتههای مورد نظر سه استاد مذکور را بیان و ثبت کند. این شرح و تعلیقات در سال ۱۳۸۳ ق پایان پذیرفت.
مجموعه ارزشمندی از نوارهای درسی و سخنرانیهای آیتالله سید رضی شیرازی موجود است. اکنون میتوان از نوارهای حدود ۶۰۰ جلسه تفسیر قرآن کریم و حدود ۷۰۰ جلسه از سخنرانیهای استاد در مسجد شفا و صدها جلسه از درسهای رسائل، اسفار،
بدایة الحکمة،
اصول فلسفه و روش رئالیسم ،
شواهد الربوبیة، خارج کفایه و خارج
العروة الوثقی بهره گرفت.
در سال ۱۳۴۰ش. از سوی مسئولان کنگره ملی - اسلامی و غیر دولتی قدس از
آیتالله بروجردی برای شرکت در آن محفل دعوت شد. آن مرجع بزرگ آقایان سید رضی شیرازی و نجفی شهرستانی ـ امام جماعت سابق مسجد آشتیانیها - و دکتر
محمود شهابی ـ نویسنده کتب متعدد مانند ادوار فقه - را به نمایندگی از سوی خود فرستاد و چند دوره از کتاب
الخلاف شیخ طوسی را در اختیارشان قرار داد تا در هر جایی که صلاح میدانند اهدا کنند. نمایندگان ایشان در آن کنگره که در بیست و هفتم رجب برگزار شد، شرکت کردند و ۱۲ روز در بیت المقدس ماندند. استاد سید رضی شیرازی میگوید:
«در آن زمان
بیت المقدس با سیم خاردار به دو قسمت تقسیم شده بود، یک قسمت در دست صهیونیستها بود و قسمت دیگر - که مسجد هم در آن واقع شده بود - در دست مسلمانها. در نزدیکی مسجد یک بقالی بود که ما رفتیم و از او پرتقال خریدیم. مغازه دار به ما گفت شما ایرانیها برادران یهودید؟! من گفتم: نه! شاه برادر
یهود است. ما مسلمانیم و برادر شما.»
نمایندگان، کتابهای اهدایی را به سران کشورهای اسلامی و کتابخانههای آنان هدیه کردند و بعد به لبنان رفتند. در سفر به لبنان با شخصیت و موقعیت خاص
امام موسی صدر - که به تازگی
مجلس اعلای شیعیان لبنان را تاسیس کرده بود - بیشتر آشنا شدند. محبوبیت امام موسی صدر در بین مردم استثنایی بود. آنان او را پیشوایی راستین مانند امام
سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی میشمردند و میگفتند: این همان شرف الدین است که جوان شده و بازگشته است.
در روز آخر کنگره، نماینده تونس از آقای سید رضی شیرازی پرسید شما در ایران چکار میکنید؟ و وقتی پاسخ شنید که انا استاذ بکلیة الشریعة. (استاد دانشکده حقوق هستم.) از مذهب مردم ایران پرسید. استاد سید رضی شیرازی از بی اطلاعی او تعجب کرد و درباره تشیع و مذهب جعفری توضیح داد. نماینده تونس خیلی شگفت زده شد. استاد سید رضی شیرازی افزود: درست است که اکنون در کشور ما شاه حکومت میکند، ولی الامام البروجردی کلمة انفذ من کلمة شاه. (نفوذ معنوی آیتالله بروجردی از فرمان شاهنشاهی برتر است.) او سخت تعجب کرد و پرسید: چگونه چنین چیزی امکان دارد؟! و استاد برای او توضیح داد که روحانیت شیعه، استقلال اقتصادی دارد و بخشی از
خمس صرف تامین مالی حوزههای علمیه میشود. و با تاکید بر ضرورت عدم وابستگی
روحانیت، سخن غزالی را شاهد آورد که
«اذا رایتم العلماء بباب الامراء فبئس العلماء! و بئس الامراء! و اذا رایتم الامراء بباب العلماء فنعم العلماء! و نعم الامراء! هنگامی که دانشمندان را بر در خانه حاکمان دیدید، پس چه دانشمندان بدی! و چه حاکمان بدی! و هنگامی که حاکمان را بر در خانه دانشمندان دیدید، پس چه دانشمندان خوبی! و چه حاکمان خوبی! »
یکی از عالمان که این گفتگو را میشنید گفت: «سخن حق همین است. روحانی نباید وابسته به دولت باشد تا بتواند نظرش را آزادانه بگوید و فعالیت کند.» استاد سید رضی شیرازی ادامه داد: حضرت آیتالله بروجردی قدرتمند است، چون استقلال اقتصادی دارد و نقطه ضعف روحانیت سنی در وابستگی مالی به دولتها است.
استاد سید رضی چند ماه قبل از وفات آیتالله بروجردی با اجازه ایشان برای
تبلیغ اسلام به وین (مرکز اتریش) رفت. در این سفر که چهار ماه به طول انجامید، گفتگوهای بسیاری با صاحب نظران و دکترهای مسیحی رشته حقوق و فلسفه با واسطه مترجم انجام داد. از جمله یکی از آنان پرسید: چرا اسلام، این مجازات سنگین (دست بریدن) را برای دزد قرار داده است؟! و افزود: این مجازات با قوانین مترقی امروز سازگار نیست و علمای مسلمان باید قوانین جزایی اسلام را با قوانین جدید منطبق کنند!
استاد در پاسخ گفت:
قوانین جزایی اسلام بسیار مترقی و پیشرفته است و این مطلب را میتوانیم ثابت کنیم. مثلا در مورد
قطع دست دزد باید دانست که اسلام دوازده شرط قرار داده است و با اجتماع این شرائط است که باید دست دزد را برید و اجتماع تمام این شرائط نادر است. به طور کلی قوانین جزایی اسلام در محیط اسلامی اجرا میشود یعنی در محیطی که برای همگان کار و اشتغال هست و عدالت برقرار است و... در چنین محیطی اگر کسی خلافی مرتکب شود مجازات مقرر درباره او اجرا میشود. در صورت اضطرار این حد اجرا نمیشود. شاهد این مطلب که در اجرای قوانین جزایی اسلام، مسئله اسلامی بودن محیط، شرط است روایت امام رضا علیهالسّلام است. در زمان حضرت کسی را نزد مامون آوردند و گفتند دزدی کرده است. مامون پرسید: چرا دزدی کردی؟ پاسخ داد: چون حقم را ندادی ناچار شدم دزدی کنم. مامون گفت: کدام حق؟ گفت: من
ابن السبیل هستم و خداوند در
خمس و هم در فیئ برای من حقی قرار داده است. مامون خواست بر او حد الهی را جاری کند. دزد گفت: باید بر تو حد جاری شود که به آن سزاوارتری! مامون خطاب به امام رضا علیهالسّلام گفت: این شخص چه میگوید؟ حضرت فرمود: حجت دارد و حرفش منطقی و از روی دلیل است. مامون که دیگر نمیتوانست چیزی بگوید، مبهوت و ناراحت شد، به طوری که مجلس را ترک کرد و در اندیشه شیطانی خود برای قتل
امام رضا علیهالسّلام مصمم تر گشت.
این روایت نشان میدهد که اگر دزدی از روی ناچاری و اضطرار باشد موجب
حد شرعی نمیشود. استاد شیرازی از مخاطب پرسید: به نظر شما اگر کسی در محیطی که عدالت در آن حکم فرماست، کار و اشتغال هست و.... هیچ اضطرار و ناچاری هم در میان نیست، دست به دزدی بزند، مجازات دست بریدن برای چنین فردی درست نیست؟! و او پاسخ داد: چرا. درست است. سپس استاد با یادآوری شعر اعتراض آمیز ابوالعلاء:
ید بخمس مئین عسجد ودیت• • • ما بالها قطعت فی ربع دیناری؟!
و جواب حکمت آمیز سید مرتضی:
عز الامانة اغلاها و ارخصها• • • ذل الخیانة فافهم حکمة الباری
توضیح داد:
«این دستی که عزیز است و پانصد مثقال طلا دیه آن است دست امین است نه دست خائن. علت این گرانی، امانتش است و گر نه دست خائن چنین ارزشی ندارد.»
استاد بعد از این سفر به فرانسه رفت و در آنجا مدت یک ماه به تبلیغ اسلام پرداخت و سپس راهی ترکیه شد. در آنجا نیز یک ماه در منزل یکی از افراد سفارت ایران به نام آقای مرتضی شریعت - نوه آیتالله
شیخ الشریعه اصفهانی (قدس سره) ـ اقامت گزید و در این مدت، گفت و گوها و مصاحبههای فراوانی با ایشان صورت پذیرفت.
سرانجام استاد بعد از چند ماه به ایران بازگشت و به محضر حضرت آیتالله بروجردی رسید و گزارش جامع سفر و سبب طولانی شدن آن را بازگفت. آن مرجع بزرگ، بسیار خوشحال شد و اظهار محبت کرد و پرسید: اگر توفیق خدمت به اسلام برای ما فراهم شود، آیا شما حاضرید به اروپا بروید و در آنجا مقیم شوید؟ وی پاسخ داد:
«آقا! ما در اختیار شما هستیم. ایمان ما به شما کمتر از ایمان کشیشها به پاپ نیست. کشیشها برای تبلیغ به جاهایی (مثل جنگلهای آمازون) میروند که آدمخوارهای آنجا، آنها را میخورند! و از بین میبرند! »
آیت الله بروجردی تبسمی از سر رضایت بر لبانش نقش بست و از اصحاب دفتر پرسید: کجا از ما درخواست مبلغ شده است؟ گفتند: اتریش! رو به استاد سید رضی شیرازی کرد و پرسید: آیا حاضرید به وین بروید؟ سید که شب و روز مشغول تحصیل و تدریس علوم اسلامی بود، با اظهار ادب و موافقت اجمالی، پاسخ نهایی را به چند روز بعد و رسیدن به تهران واگذار کرد. اما چندی نگذشت که حضرت آیتالله بروجردی درگذشت و قضیه منتفی شد.
استاد سید رضی شیرازی از سال ۱۳۴۴ش. در منطقه یوسف آباد تهران، امامت جماعت مسجد شفا را برعهده گرفت. مسجد شفا به دستور آیتالله بروجردی بنا گردید و کلنگ آغاز عملیات احداث را نیز
آیتالله خوانساری بر زمین زد و بعد از اتمام، به استاد سید رضی امر فرمود تا در آنجا به اقامه جماعت بپردازد. ایشان از آن زمان تاکنون علاوه بر اقامه جماعت، امور تبلیغی مسجد را نیز پذیرفته و سخنرانیهای ارزندهای انجام داده و به شرح و تفسیر معارف آسمانی قرآن کریم اهتمام ورزیده است. استاد در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی در این مسجد برای جوانان اصول عقاید اسلامی نیز تدریس میکرد.
استاد شهید مطهری در سال ۱۳۴۶ش. حسینیه ارشاد را با همکاری عدهای از جمله آقای
محمد همایون و حجت الاسلام سید علی شاهچراغی برای تقویت روح فرهنگ اسلامی و ترویج معارف زندگی ساز قرآنی تاسیس کرد و درصدد بر آمد گروهی از صاحب نظران حوزه را تحت عنوان «شورای عالی روحانی» جمع کند تا بر فعالیتهای آن مرکز علمی و دینی نظارت بیشتر و بهتری صورت گیرد. به همین جهت، نام دوازده نفر از شخصیتهای واجد شرایط را ذکر کرد. این افراد عبارت بودند از حضرات آیات و حجج اسلام: سید ابوالفضل موسوی زنجانی، سید
محمد بهشتی، شیخ حسین وحیدی، ناصر مکارم، ابوالقاسم خز علی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی،
محمد رضا مهدوی کنی، سید رضی شیرازی، سید رضا صدر، باقر خوانساری، لطف الله صافی گلپایگانی، شیخ
محمد تقی جعفری تبریزی.
طبق مدارک موجود از سال ۱۳۵۴ش. تا کنون، با ارشاد و بیان عالمانه و سلوک معنوی استاد، حدود ۲۵۰ نفر از
مسیحیان،
زرتشتیان،
کلیمیان،
بوداییان و... به شرف پذیرش دین مبین اسلام نایل آمدهاند.
چون هدف استاد آن است که اسلام بر مبنای تحقیق پذیرفته شود، ایشان از روش گفت و گوی استدلالی استفاده میکند و به سخنان و سؤالات مخاطبان با حوصله گوش میدهد. به همین خاطر، گاهی این جلسات بسیار طولانی میشود و حتی تا ۶ تا ۷ ساعت به طول میانجامد.
استاد بعد از پایان بحث نیز کتابهای اعتقادی اسلامی را در اختیار حقیقت جویان مسیحی و یهودی و... قرار میدهد تا تحقیق خود را کامل تر کنند و با چشم باز اسلام را بپذیرند.
در منطقه یوسف آباد تهران، مسیحی و سایر
اقلیتهای دینی زیاد است و خارجیها هم بیشتر به این منطقه میآیند و بیشتر گفت و گوهای استاد هم با خارجیها بوده است. کسانی که اسلام را پذیرفتهاند، معمولا مطالبی را به عنوان یادگاری در دفترچه استاد نوشتهاند. این یادداشتهها که قدمت آن به سال ۱۳۵۴ش. میرسد، اکنون موجود است.
استاد سید رضی شیرازی، علاقه ویژهای به سرنوشت جوانان داشته و دارد و تاکنون نیز بیشتر با جوانان ارتباط داشته است. خودش تصریح میکند: «تنها این خدمت (خدمت به جوانان) است که روح تشنه مرا سیراب میکند.»
در دورهای که امام خمینی به بورسای ترکیه
تبعید شده بود (از ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به بعد)، استاد سید رضی شیرازی جلسات مفصلی در تهران داشت و هیئتی به نام هیئت علوی تشکیل داده بود و در آن، مسائل گوناگون اسلامی از تفسیر قرآن تا مباحث فقهی و سیاسی و... را مورد بحث و تحلیل قرار میداد. این جلسات مدتی ادامه داشت تا آنکه یکی از دوستان قدیم استاد برای دیدن ایشان به منزلش رفت و گفت: آقا! شما دارید چه کار میکنید؟! آتش به پا کردهاید! در این جلسات این حرفها چیست که میزنید؟! ساواک در فکر شماست و مزاحم شما میشود. به من گفتهاند که یک گلوله مصرفش کنید! چرا ایشان مثل آقای آملی (اخلاق میگفت و کاری به سیاست نداشت) صحبت نمیکند؟! با ارعاب رسمی
ساواک ، به ناچار جلسات را تعطیل کرد و مدتی به خارج از تهران رفت.
(۲۱)
پس از
رفراندم ششم بهمن ۱۳۴۶ و مخالفت روحانیت با شاه و اصلاحات ارضی، رژیم درصدد بر آمد که این مخالفتها را کاهش دهد، به همین جهت از روحانیون برای ملاقات با شاه در
مسجد سپهسالار تهران دعوت به عمل آورد تا شخصیت و محبوبیتی برای خود کسب کند، اما این نقشه شکست خورد و در آن ملاقات عده بسیاری از روحانیون شرکت نکردند. شخصی به نام آقای راد که با نهضت آزادی و مهندس بازرگان در ارتباط بود، قبلا استاد سید رضی شیرازی را در جریان زمان ورود و کم و کیف ملاقات با شاه قرار داد تا در مقابل کار انجام شده قرار نگیرد و سید با تشکر از او در روز موعود به مدرسه نیامد و به همین سبب، با فشار ساواک از مدرسه سپهسالار اخراج شد.
زمانی که امام خمینی در
نوفل لوشاتو بود، استاد سید رضی شیرازی به پاریس سفر کرد و به زیارت ایشان شتافت. هر چند در آن زمان مسافرت به خارج برای آقای شیرازی مشکل بود ولی برای احترام و بزرگداشت آن رهبر بزرگ، رنج سفر را بر خود هموار کرد و هر طوری بود خود را به آنجا رساند. استاد سید رضی شیرازی معتقد بود که عالمان اسلامی باید به دیدار حضرت امام خمینی بروند تا به این وسیله او مورد تجلیل قرار گیرد و غربیها بدانند که امام تنها نیست. به همین دلیل استاد سید رضی شیرازی نه تنها خودش با
آیتالله صدوقی و جمع بسیاری از بازاریان یزدی برای ملاقات با امام خمینی به فرانسه رفت، بلکه علمای دیگر را نیز تشویق میکرد که برای بزرگداشت امام به آنجا سفر کنند. وقتی به فرودگاه پاریس رسیدند، همه مسافرین را مرخص کردند به جز آیتالله سید رضی شیرازی و شهید آیتالله صدوقی که مسئولین فرودگاه آن دو را به
اتاقی بردند و در آنجا مدتی نگه داشتند. علت این مسئله آن بود که عنوان آیتالله برای آنها مشکلی به وجود آورده بود و از آیتالله میترسیدند و فکر میکردند هر کسی آیتالله است، امام خمینی است! چیزی نگذشت که مسئولین فرودگاه این دو آیتالله را آزاد کردند. و البته پلیس محل اقامت و فعالیت آنان را زیر نظر گرفت تا مطمئن شود خطری آنان را تهدید نمیکند. سرانجام زمانی که به دیدار حضرت امام خمینی رسیدند، استاد سید رضی شیرازی مطالبی گفت و از آن جمله نام شخصی را برد و عرض کرد: خوب است ایشان از طرف شما برای کارهای سیاسی و اجتماعی تایید شود. حضرت امام خمینی فرمود: ما افرادی مثل آقای صدوقی میخواهیم. خیلی زرنگ تر از آن آقا که شما میگویید، میخواهیم. آن آقا که شما میگویید سن زیادی دارد و دیگر چندان قدرت حرکت و فعالیت ندارد.
استاد سید رضی شیرازی حدود دو سال قبل از هجرت امام خمینی به پاریس، به نجف اشرف مشرف شد و بعد از زیارت امیرالمؤمنین علیهالسّلام به دیدار امام خمینی رفت و با ایشان درباره مسائل
جهان اسلام و
حوزههای علمیه و روحانیت به گفت و گو و مشاوره پرداخت. در این دیدار، سید از وضع نابسامان تحصیل در حوزه علمیه و پایین آمدن سطح علمی برخی از طالبان علوم اسلامی، شکوه کرد. حضرت امام خمینی با تایید اصل ضرورت تقویت بنیه علمی حوزههای علمیه و ضرورت چاره اندیشی در مورد وضعیت موجود، به آقای شیرازی پیشنهاد کرد برای کمک به حل مشکل در این زمینه فعالیتی را شروع کند. استاد سید رضی شیرازی عذرخواهی کرد و گفت: فعلا برای او چنین کاری مقدور نیست. حضرت امام فرمود: پس این موضوع را با آقایان مطهری، اشراقی و اخوی ـ آیتالله سید مرتضی پسندیده ـ مطرح کنید. استاد سید رضی شیرازی به ایران بازگشت و قضیه را برای استاد شهید مطهری بیان کرد. استاد
شهید مطهری گفت: حضرت امام خمینی از نجف برای من نامهای نوشته و در آن توصیه کرده است که برای طلاب برنامهای داشته باشم. برای عمل به سفارش حضرت
امام خمینی بود که از آن به بعد استاد شهید مطهری هفتهای دو روز به
قم میرفت و تصمیم داشت به تدریج در قم مستقر شود و برای همیشه در آنجا اقامت گزیند، اما انقلاب اسلامی پیروز شد و مسائل مهم تری پیش آمد و آن موضوع فراموش شد و دیری نگذشت که استاد مطهری نیز به سعادت
شهادت رسید.
استاد سید رضی شیرازی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هر سال برای زیارت عرفه به نجف اشرف میرفت و در هر سفر به خدمت حضرت امام خمینی میرسید و با ایشان گفت و گو میکرد. در یکی از این دیدارها، سید رضی گفت: بعضی از افراد میگویند اگر شاه برود، کشور کمونیست میشود. حضرت امام پاسخ داد:
«اتفاقا قضیه بر عکس است و اگر شاه بماند، مملکت کمونیست میشود.»
در تیر ماه ۱۳۵۸ش. استاد سید رضی شیرازی از سوی
گروهک فرقان مورد سوء قصد قرار گرفت و پنج تیر به سویش شلیک شد، ولی یک تیر به دیوار خورد و چهار تیر به شانه و پای ایشان اصابت کرد و با کمک مردم به بیمارستان منتقل شد. بعد از شش ماه به لطف الهی سلامتی اش را بازیافت و توانست به فعالیتهای علمی و اسلامی خود ادامه دهد.
یکی از انگیزههای ترور کنندگان آن بود که استاد سید رضی شیرازی با استاد شهید مرتضی مطهری ارتباط داشت و به واسطه ایشان با آثار و اندیشهها و تفسیرهای مادی جدید آشنا شده بود و در جلسات تفسیری خود، تفسیرهای روشن فکرمآبانه و به تعبیر دقیق تر: «تفسیر به رایهای گروهک فرقان» را نقل و نقد میکرد.
یکی دیگر از انگیزههای ترورکنندگان آن بود که آیتالله
محمدرضا مهدوی کنی ـ که در آن زمان ریاست کمیتههای انقلاب اسلامی را برعهده داشت ـ، آیتالله سید رضی شیرازی را به عنوان رئیس کمیته منطقه سه تهران (منطقه یوسف آباد) منصوب کرده بود. هر چند استاد سید رضی شیرازی این سمت را از همان آغاز نپذیرفت و این مسئله را برای آیت لله مطهری و آیتالله مهدوی کنی توضیح داد و حضرت آیتالله
سید علی گلپایگانی را برای این مسئولیت به آنان معرفی کرد اما چون نام استاد شیرازی در روزنامهها اعلام شده بود فرقانیها به ایشان به عنوان یک مسئول حکومتی مینگریستند. از سوی دیگر
جامعه روحانیت مبارز تهران در اولین دوره انتخابات خبرگان قانون اساسی، پنج نفر از جمله
آیتالله بهشتی و
آیتالله موسوی اردبیلی و
دکتر محمد مفتح و همچنین استاد سید رضی شیرازی را البته بدون اطلاع خودش به عنوان کاندیدا معرفی کرده بودند. وقتی استاد از آنان درباره علت این امر پرسید، پاسخ دادند: چون امام خمینی فرمودهاند که فلانی باید کاندید شود.
در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۵۸ش. (۲۰ شعبان ۱۳۹۹ق) به مناسبت ترور نافرجام آقای سید رضی شیرازی، امام خمینی با ارسال پیامی برای ایشان ابراز تاثر و ناراحتی کرد. متن پیام چنین است:
بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج آقا رضی شیرازی ـ دامت افاضاته ـ خبر ناگوار سوء قصد به جناب عالی از طرف عناصر فاسد رژیم منحط سابق موجب نگرانی و تاثر شد. در این موقع که نهضت اسلامی با قاطعیت به راه خود ادامه میدهد و بدخواهان را به یاس و نومیدی میکشد، با این حرکات مذبوحانه میخواهند به خیال فاسد خودشان ایجاد وحشت در ملت مسلم کنند غافل از آنکه ملتی که جوانان نورسشان از شهادت در راه هدف - که همان اسلام است - استقبال میکنند، از سوء قصدها و ترورها نمیهراسند. سوء قصد به اشخاصی که در طول عمر به خدمت خالق و خلق اشتغال داشتهاند اراده آنان را مصمم تر و حقانیت مکتب را واضح تر مینماید. گروهی که به اسم اسلام، فرزندان اسلام را ترور میکنند و به اسم خلق، زندگی خلق را به تباهی میکشند، میتوان آنها را جز و هواخواهان اجانب و خیانتکاران به اسلام و خلق مسلمان دانست.
از خداوند تعالی سلامت و بهبودی جناب عالی را خواهانم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
روح الله الموسوی الخمینی.»
روزی یکی از فرزندان استاد سید رضی شیرازی نزد ایشان آمد و با احترام عرضه داشت:
میخواهم از شما
تقلید کنم. استاد در پاسخ گفت:
«آیت الله
سیستانی از من بهتر است چون او در
نجف ماند و ما آمدیم تهران گرفتار شدیم.»
استخاره ، سنتی اسلامی است و کاربرد صحیح آن در جایی است که بعد از مطالعه و تفکر و مشورت با کارشناسان امین، در انجام یا ترک عمل مباحی دچار تردید شویم و راه حل مشکل را ندانیم.
متن و ترجمه دعای استاد سید رضی شیرازی برای استخاره چنین است:
«بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی
محمد و آل
محمد الهی بفاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها اللهم ارنا الخیر حتی نتبع و الباطل حتی نجتنب
به نام خداوند بخشنده مهربان
خدایا! بر
محمد و خاندان پاکش درود فرست!
خدایا! به حرمت فاطمه و پدر و همسر و پسرانش و راز به ودیعت نهاده شده در او، پروردگارا! به ما خیر را نشان بده تا پیروی کنیم و شر را تا از آن دوری گزینیم.»
سایت فرهیختگان تمدن شیعه