سُخْر (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سُخْر (به ضم سین و سکون خاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای ریشخند کردن است.
مشتقات سخر که در آیات
قرآن استفاده شده عبارتند از:
ساخِر اسم فاعل و به معنای مسخرهکننده؛
إِسْتِسْخار به معنای طلب اظهار مسخره؛
تَسْخير (به فتح تاء و سکون سین) به معنای وادار كردن به عمل با قهر و اجبار؛
سخرى (به ضم سين و كسر آن) به معنى مسخره شده يا تسخير شده است.
سُخْر به معنای ريشخند كردن است.
در
اقرب گويد «
سَخِرَ منهُ: هزِئ بهِ»
اين كلمه در همه جاى
قرآن با «من» تعديه شده است در اقرب الموارد با «باء» نيز گفته سپس میگويد: فراء تعديه با باء را منع كرده
و
جوهری گويد ابو زيد حكايت كرده كه آن پستترين دو استعمال است
و در
تاج العروس آمده كه «سخريه» براى در ضمن گرفتن معنى «هزأ» است.
به مواردی از
سُخْر که در
قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَما تَسْخَرُونَ) «اگر ما را مسخره بكنيد ما هم شما را مسخره و ريشخند خواهيم كرد.»
(وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ) (و از مسخرهكنندگان آيات او بودم!)
ساخِر به معنای مسخرهكننده است.
(وَ إِذا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ) «چون آيهاى بينند مسخره و ريشخند كنند يا يكديگر را به اظهار ريشخند وا میدارند.»
به عقيده
طبرسی سخر و استسخر هر دو به يک معنى است و بعضى استفعال را طلب اظهار مسخره گفتهاند.
در اقرب نيز هر دو به يک معنى است
ولى میشود گفت كه اضافه مبانى كثرت و مبالغه را میرساند.
تَسخير يعنى وادار كردن به عمل با قهر و اجبار.
راغب گويد: تسخير آن است كه شىء را به غرض مخصوصى با قهر سوق كنند.
طبرسی آن را رام كردن گويد كه عبارت اخراى سوق به قهر است.
ديگران نيز چنين گفتهاند.
(وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ ...) يعنى «
خورشید و
ماه را رام كرد و به حركت و نظم مقهور نمود.»
(أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ...) (آيا نديديد خداوند آنچه را در آسمانها و زمين است مسخّر شما كرده....)
«لَكُمْ» در اين آيه و آيات ديگر نشان میدهد كه اين تسخير براى بندگان و براى منافع آنهاست.
(وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ ...) (و خورشيد و ماه و
ستارگان مسخّر فرمان او هستند....)
سخْرى به ضم سين و كسر آن به معنى مسخرهشده يا تسخيرشده است.
(فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُونَ) (امّا شما آنها را به باد مسخره گرفتيد تا اين عمل شما را از ياد من غافل كرد؛ و شما به آنان مىخنديديد!)
(أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ) (آيا ما آنان را بى جهت به مسخره گرفتيم يا چشمها آنهارا نمىبيند؟!)
(أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ) (آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند؟! ما معيشت آنها را در زندگى دنيا در ميانشان تقسيم كرديم و درجات بعضى را برتر از بعضى قرار داديم تا يكديگر را به خدمت گيرند؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمعآورى مىكنند بهتر است.)
طبرسى ذيل
آیه ۱۱۰ مؤمنون نقل كرده كه آن به معنى مسخره شده و با ضم و كسر هر دو آيد ولى به معنى تسخير شده فقط با ضمّ آيد.
و نيز گويد:
آنرا در آيه
(لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا ...) بالاتفاق با ضم خواندهاند
ولى در آيه
(فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا ...) و
(أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا ...) با ضمّ و كسر هر دو خواندهاند.
ناگفته نماند: «
سِخْرِيًّا» در مؤمنون ۱۱۰
و
ص ۶۳ در
قرآنها به كسر سين است گرچه قراء با هر دو خواندهاند به نظر میآيد كه مراد از آن در دو آيه فوق مسخره گرفتن است مخصوصا در
سوره مؤمنون كه ما بعد آن «
وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ» است. ولى در
آیه ۳۲ زخرف مراد از آن تسخير شده است كه ذيلا آن را بررسى میكنيم:
(أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ) (آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند؟! ما معيشت آنها را در زندگى دنيا در ميانشان تقسيم كرديم و درجات بعضى را برتر از بعضى قرار داديم تا يكديگر را به خدمت گيرند؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمعآورى مىكنند بهتر است.)
«
سُخْرِيًّا» در اين آيه چنانكه گفتيم بالاتفاق با ضمّ قرائت شده است. و مراد از آن تسخير كردن است كه مردمان يكديگر را مسخر میكنند.
مراد از رحمت ظاهرا
نبوت است كه آيه قبل میگويد
(وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ) (و گفتند: چرا اين
قرآن بر مرد بزرگ و ثروتمندى از اين دو شهر
مکه و
طائف نازل نشده است؟!)
در جواب آمده: آيا آنها رحمت خدا را قسمت میكنند و میخواهند نبوّت روى دلخواه آنها باشد گذشته از نبوّت معيشتهاى آنها را نيز ما قسمت كردهايم و بعضى را بر بعضى مزيّت دادهايم تا يكديگر را تسخير كنند و هر كس از ديگرى فرمان برد و دست به هم دهند تا كار دنيا اداره شود.
ناگفته نماند چنانكه در «رزق» گذشت خداوند استعدادهاى بشر را مختلف قرار داده تا هر يک در كارى متخصص باشند و هر يک كارى پيش گيرند و هر متخصص آن ديگرى را تسخير كند تا اطاعت و فرمانبرى در جريان افتاده كارها رو براه شوند. اگر مردم در يک استعداد آفريده میشدند و يكسان میبودند يكديگر را مسخر نمیكردند و امور دنيا پيش نمیرفت .
به نظر نگارنده مراد از «
قَسَمْنا» و «
رَفَعْنا» راجع به اختلاف استعدادها است نه به
ثروت و
مال دنيا گرچه نتيجه آن اختلاف در ثروت نيز هست و اللّه اعلم.
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سخر»، ج۳، ص۲۴۲.