• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سن بلوغ پسران

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از نشانه‌های بلوغ در فقه، رسیدن کودک به سن معینی است که به استناد احادیث معلوم شده است.
در مذهب شافعی و حنبلی سن بلوغ در پسر اتمام پانزده سال و در مذهب مالکی اتمام هفده یا هجده سالگی است. براساس نظر مشهور فقهای شیعه، سن بلوغ پسر پانزده سال تمام قمری است.
ملاک در کامل شدن سن بلوغ، عرف است و دقّت‌های عقلی و ریاضی مستند عمل قرار نمی‌گیرد، همچنین معیار در تعیین سال بلوغ، قمری است،



بلوغ در لغت به معانی وصول به چیزی، رسیدن به مراد، رسیدن یا نزدیک شدن به پایان مقصد (مکان، زمان یا امری دیگر)، کامل شدن و پختن میوه و رسیدن کودک به سنّ رشد به‌کار رفته است.
[۷] عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ج۱، ص۳۷۳.
[۸] حسن حسن‌زاده‌آملی، محمدتقی جعفری‌تبریزی، لویس معلوف، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج۱، ص۱۵۲.


و امّا در اصطلاح، این حکم در بین فقها مسلّم و اجماعی است که رفع حجر از کودک با بلوغ تحقّق می‌یابد. به‌تعبیری دیگر، پایان محجوریت کودک، رسیدن به حدّ بلوغ است. ولی در تعریف آن تنها به ذکر علائم بلوغ اکتفا کرده و معنایی غیر از معنای لغوی برای آن ذکر ننموده‌اند.
در اصطلاح عام، بلوغ آغاز مرحله‌ای طبیعی در زندگی کودک است که در آن، با پیدایی و شکوفایی غریزه جنسی و پدید آمدن برخی دگرگونی‌های جسمی و روانی و رشد عقلی و ادراکی، به مرتبه مردان و زنان نایل می‌شود.
[۱۸] طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ذیل «بلغ»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۱۹] فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ذیل «بلغ»، بیروت (بی تا).
[۲۰] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۸۴ـ۸۵، قم ۱۳۷۶ ش.
[۲۱] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، قم ۱۳۷۶ ش.



یکی از نشانه‌های بلوغ در فقه، رسیدن کودک به سن معینی است که به استناد احادیث معلوم شده است. به موجب این احادیث، هرگاه تا رسیدن کودک به سن مزبور هیچ‌یک از دیگر امارات شرعی بلوغ تحقّق نیافته باشد، سن یاد شده زمان بلوغ کودک محسوب خواهد شد.
[۲۶] زرقاء، مصطفی احمد، المدخل الفقهی العام، ج۱، ص۷۷۸، دمشق ۱۳۸۷/۱۹۶۸.


۲.۱ - دیدگاه اهل‌سنت

در مذهب شافعی و حنبلی سن بلوغ در پسر اتمام پانزده سال و در مذهب مالکی اتمام هفده یا هجده سالگی است، هر چند از مالک و فقهایی دیگر نقل شده که اصولاً سن را نشانه بلوغ نمی‌دانسته‌اند. ابوحنیفه سن بلوغ را در در پسران هفده یا هجده می‌داند، ولی سایر حنفیان سن بلوغ را در دختر و پسر اتمام پانزده سال می‌دانند.
برخی منابع اهل‌سنت برای دوره بلوغ فاصله سنیِ خاصّی مطرح کرده‌اند، بدین‌ترتیب که سنین یاد شده را انتهای دوره بلوغ، و دوازده سالگی را در پسران ابتدای آن دانسته و کودک را در این فاصله سنّی «مُراهق» نامیده‌اند.
[۳۳] زرقاء، مصطفی احمد، المدخل الفقهی العام، ج۱، ص۷۷۹، دمشق ۱۳۸۷/۱۹۶۸.


۲.۲ - دیدگاه امامیه

براساس نظر مشهور فقهای امامی، سن بلوغ پسر پانزده سال تمام قمری است.
[۴۳] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۲۶ به بعد، قم ۱۳۷۶ ش.
اما برخی سن بلوغ را آغاز پانزده سالگی و برخی دیگر آغاز چهارده سالگی دانسته‌اند. ریشه این اختلاف‌نظر، وجود احادیث مختلف است، و فقها به روش‌هایی بین مضامین این روایات جمع کرده‌اند.
مشهورترین (برخی دیگر چهارده سال را ملاک قرار داده‌اند. علامه حلّی در مختلف الشیعة این نظریه را از ابن جنید نقل نموده، در مهذّب البارع نیز همین نظریه مورد پذیرش قرار گرفته است. برخی دیگر سیزده سال را ذکر نموده‌اند. و گروه سوّم بین عبادات و حدود و معاملات تفصیل قائل شده و معتقدند نسبت به اجراء حدود و انجام معاملات. حدّ بلوغ پسران، پانزده سال است. و در عبادات کم‌تر است.) نظریه در میان فقیهان، از گذشته تا به حال (قدماء، متاخّرین و معاصرین) این است که سن بلوغ در پسران پانزده سال تمام است. در قوانین جمهوری اسلامی ایران نیز معیار بلوغ در سن پسر، پانزده سال تعیین شده است.
[۵۹] قانون مدنی با آخرین اصلاحات و الحاقات، تبصره ۱ از ماده‌ ۱۲۱۰.



ادلّه فقهی معیار سن بلوغِ پسران:

۳.۱ - اجماع

اولین دلیل بر سن بلوغ پسر اجماع است.

۳.۲ - قرآن

«وَ ابتَلُوا الیَتَامی حَتَّی اِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَاِن انَستُم مِّنهُم رُشداً؛ یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی‌که بالغ شده و تمایل به نکاح پیدا کنند، آن‌گاه اگر آن‌ها را دانا به درک مصالح زندگانی خود یافتید، اموالشان را در اختیارشان قرار دهید.»
(بَلَغُوا النِّکاحَ)، یعنی به حدّی برسند که قادر بر مجامعت و انزال منی باشند و استعداد آن را داشته باشند. باید دانست مقصود از خروج منی و احتلام، بالفعل نیست.
خلاصه آن‌که در این آیه، حکم جواز دفع مال به ایتام و دخالت آن‌ها در اموال خود، معلّق بر بلوغ نکاح شده است و معنی آن چنان‌که مفسّرین ذکر نموده‌اند، استعداد و توان نکاح و قدرت بر انزال می‌باشد و معلوم است استعداد انزال، مستلزم وقوع آن در خارج نیست. بنابراین ممکن است شخص، بالغ باشد، هرچند به دلیل عدم خروج منی از او، لازم نباشد غسل نماید.

بعضی از فقها معتقدند آیه شریفه، بر این علامت دلالت دارد، زیرا مقصود از بلوغ، قدرت بر آمیزش و انزال است و کسی که پانزده سال نداشته باشد، این توانایی را ندارد.

۳.۳ - جریان اصول عملی

در مورد اطفال استصحاب عدم بلوغ جاری است و رفع این حالت نیاز به دلیل و اطمینان دارد و دلیل روشنی غیر از اتمام پانزده سال وجود ندارد. بنابراین پانزده سال، حدّ بلوغ است.

قبل از پانزده سالگی، اصل برائت از تکلیف جاری است.

۳.۴ - روایات مستفیضه

قوی‌ترین دلیل در این‌باره، روایاتی در حدّ استفاضه می‌باشد مانند روایت حمران از امام باقر (علیه‌السّلام)، که پانزده سالگی را سن بلوغ در پسران می‌داند.
هم‌چنین در روایت صحیح، معاویة بن وهب می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) سؤال کردم، در چه سنّی کودک را به انجام نماز ترغیب و در ترک آن تادیب می‌نمایند؟ فرمودند: بین سال‌های هفت تا نه سال. سؤال نمودم و در چه سالی برای روزه؟ فقال: «فِیمَا بَینَ خَمسَ عَشَرةَ او اَربَعَ عَشرةَ». بین سال‌های چهارده و پانزده سالگی.

یکی از فقها در نحوه‌ی استدلال به این روایت می‌گوید: (قبل از سنین چهارده و پانزده سالگی، وقت وادار‌ نمودن کودک به تمرین برای انجام نماز و روزه و تادیب او در ترک آن‌ها بیان شده است، چنان‌که از سیاق عبارت و تردید بین دو عدد چهارده و پانزده، همین معنی استفاده می‌شود، و مقتضای عبارت، مؤید این معنی است که بلوغ در یکی از این دو سن تحقّق می‌یابد. لیکن در عدد اقّل، یعنی چهارده سال، ممتنع است. زیرا در این‌صورت زمان متوسط بین چهارده و پانزده، تمرین محسوب نمی‌گردد و لازمه‌ی تردید این است که باید این‌گونه باشد. بنابراین حدّ بلوغ، عدد اکثر است، یعنی پانزده سال».
روایات دیگری نیز می‌باشد که به دلیل رعایت اختصار، از ذکر آن‌ها خودداری می‌گردد.


دیدگاه مشهور (نظریه غیر مشهور این است که صرف ورود در سال‌ پانزده، کفایت می‌کند. ) میان فقیهان این است که بلوغ سنّی پسران با کامل شدن سال پانزدهم تحقّق می‌یابد. صرف ورود در سال پانزدهم، کفایت نمی‌کند. بسیاری از فقها با صراحت این مساله را بیان نموده‌اند. مستند این نظریه، روایات معتبرو استصحاب عدم تحقّق بلوغ، قبل از کامل شدن سال اخیر و دیگر ادلّه می‌باشد.


ملاک در کامل شدن سال اخیر، عرف است و دقّت‌های عقلی و ریاضی مستند عمل قرار نمی‌گیرد. معیار در تعیین سال بلوغ، قمری است،
ملاک در کامل شدن سال اخیر، عرف است و دقّت‌های عقلی و ریاضی مستند عمل قرار نمی‌گیرد.
معیار در تعیین سال بلوغ، قمری است، زیرا متعارف در زمان صدور روایات و بیان ادّله و نیز متبادر از آنها، سال‌های قمری است.


اثبات سنّی که معیار بلوغ است، با موازین و ملاک‌های شرعی، مانند علم، بیّنه و شهادت شهود، شیوع، و گفتار پدر و مادر تحقّق می‌یابد. در انبات، علاوه بر این امور، در صورت ضرورت و نیاز، با بررسی و امتحان موضع، و در خصوص احتلام، ادّعای کودک نیز مسموع و قابل قبول است.


۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «بلغ».    
۲. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل «بلغ».    
۳. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ذیل «بلغ».    
۴. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ذیل «بلغ».    
۵. فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ج۱، ص۶۱.    
۶. طریحی فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۲۴۳.    
۷. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ج۱، ص۳۷۳.
۸. حسن حسن‌زاده‌آملی، محمدتقی جعفری‌تبریزی، لویس معلوف، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج۱، ص۱۵۲.
۹. علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقها، ج۱۴، ص۱۸۵.    
۱۰. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۹، ص۲۳۷.    
۱۱. فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، التنقیح الرائع، ج۲، ص۱۷۹.    
۱۲. فخرالمحققین، محمد بن حسن، ایضاح الفوائد، ج۱، ص۲۴۴.    
۱۳. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۰.    
۱۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «بلغ».    
۱۵. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل «بلغ».    
۱۶. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ذیل «بلغ».    
۱۷. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ذیل «بلغ».    
۱۸. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ذیل «بلغ»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۱۹. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ذیل «بلغ»، بیروت (بی تا).
۲۰. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۸۴ـ۸۵، قم ۱۳۷۶ ش.
۲۱. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، قم ۱۳۷۶ ش.
۲۲. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۱، ص۴۳، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.    
۲۳. بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۵۰، قم ۱۳۹۹.    
۲۴. بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۵۳، قم ۱۳۹۹.    
۲۵. بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۵۵، قم ۱۳۹۹.    
۲۶. زرقاء، مصطفی احمد، المدخل الفقهی العام، ج۱، ص۷۷۸، دمشق ۱۳۸۷/۱۹۶۸.
۲۷. طوسی، محمد بن حسن، کتاب الخلاف، ج۳، ص۲۸۳، قم ۱۴۰۷۱۴۱۱.    
۲۸. ابن قدامه، عبدالله بن أحمد، المغنی، ج۴، ص۳۴۶.    
۲۹. ابن قدامه، عبدالله بن أحمد، المغنی، ج۴، ص۳۴۶.    
۳۰. جزیری، عبدالرحمن، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۲، ص۳۱۳-۳۱۴.    
۳۱. زحیلی، وهبه مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۴۷۳.    
۳۲. زحیلی، وهبه مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۴۷۳.    
۳۳. زرقاء، مصطفی احمد، المدخل الفقهی العام، ج۱، ص۷۷۹، دمشق ۱۳۸۷/۱۹۶۸.
۳۴. محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۸۵، قم ۱۴۰۸.    
۳۵. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۱، ص۴۲۴۶، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.    
۳۶. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۱۸، ص۴۱۰۴۱۱، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.    
۳۷. بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۵۰ ۳۵۱.    
۳۸. امام خمینی، سیدروح‌الله، ج۲، ص۱۲،مسئلة ۳، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تحریرالوسیلة، قم ۱۳۶۳ ش.    
۳۹. نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۱۶.    
۴۰. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۲۰، ص۳۴۸، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.    
۴۱. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۲۸۳، ج ۲، چاپ محمد تقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.    
۴۲. سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رسالة فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۲۱۲۳، قم ۱۴۱۸.    
۴۳. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۲۶ به بعد، قم ۱۳۷۶ ش.
۴۴. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۲۰، ص۳۵۰، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.    
۴۵. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۹، ص۱۹۰۱۹۱، ج ۹، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی، قم ۱۴۱۴.    
۴۶. نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۲۸.    
۴۷. سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رسالة فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۳۳۳۶، قم ۱۴۱۸.    
۴۸. علامه حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ج۵، ص۴۳۱.    
۴۹. ابن جنید، محمد بن احمد، مهذّب البارع، ج۲، ص۵۱۳.    
۵۰. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۹، ص۱۸۹.    
۵۱. محقق سبزواری، محمدباقر، کفایة الاحکام، ج۱، ص۵۸۱.    
۵۲. موسوی عاملی، سیدمحمد، مدارک الاحکام، ج۶، ص۱۵۹.    
۵۳. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج۱۳، ص۱۸۵.    
۵۴. محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۲، ص۷۵.    
۵۵. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۴.    
۵۶. علامه حلی، حسن بن یوسف، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۳۹۵.    
۵۷. امام خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیلة، ج۲، ص۱۳.    
۵۸. فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (کتاب المضاربة و الحجر)، ص۲۸۷.    
۵۹. قانون مدنی با آخرین اصلاحات و الحاقات، تبصره ۱ از ماده‌ ۱۲۱۰.
۶۰. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۳، ص۲۸۲۲۸۳.    
۶۱. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۴.    
۶۲. سیوری، مقداد بن عبدالله، کنز العرفان، ج۲، ص۱۰۲.    
۶۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۱۶.    
۶۴. نساء/سوره۴، آیه۶.    
۶۵. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۳، ص۲۸۶.    
۶۶. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبدة البیان، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱.    
۶۷. سیوری، مقداد بن عبدالله، کنز العرفان، ج۲، ص۱۰۲.    
۶۸. قمی، میرزاابوالقاسم، غنایم الایام، ج۵، ص۲۷۰.    
۶۹. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام الی آیات الاحکام، ج۴، ص۱۴۳.    
۷۰. طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۷.    
۷۱. طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۰.    
۷۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۱۸-۲۱.    
۷۳. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۹، ص۱۸۷.    
۷۴. طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۰.    
۷۵. شیخ انصاری، مرتضی، سلسله تالیفات، کتاب الصوم، ج۲، ص۲۰۸.    
۷۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۱۷-۱۸.    
۷۷. طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۰.    
۷۸. شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۱۹۷، باب حدّ الغلام و الجاریة، ح۱.    
۷۹. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۴، ص۱۸، باب ۳، من ابواب اعداد الفرائض، ح۱.    
۸۰. شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۸۱.    
۸۱. طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۱.    
۸۲. شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۱۲۵، باب صوم الصبیان ح۲.    
۸۳. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضر الفقیه، ج۲، ص۱۲۲.    
۸۴. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۹، ص۱۹۰.    
۸۵. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج۲۰، ص۳۵۰.    
۸۶. محقق کرکی، علی ‌بن حسین، جامع المقاصد، ج۵، ص۱۸۲.    
۸۷. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۹، ص۲۴۵.    
۸۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۲۸.    
۸۹. شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۶۹ ح۶-۷.    
۹۰. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱، ص۴۲، باب ۴، من ابواب مقدمة العبادات، ح۲.    
۹۱. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۲۷۸، باب ۶، من ابواب عقد النکاح و اولیاء العقد، ح۹.    
۹۲. علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقها، ج۱۴، ص۱۹۸.    
۹۳. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۴.    
۹۴. طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۰.    
۹۵. طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۴.    
۹۶. علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۲، ص۱۳۴.    
۹۷. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۴.    
۹۸. سبزواری، سیدعبدالأعلی، مهذّب الاحکام ج۲۱، ص۱۲۵.    
۹۹. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۲، ص۴۹.    
۱۰۰. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۱۴۵-۱۴۶.    



انصاری، قدرت‌الله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۱، ص۸۲-۸۴، برگرفته از بخش «مطلب اوّل:سن بلوغ در پسران»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۶/۲۷.    


رده‌های این صفحه : بلوغ | پسر | شرایط تکلیف‌




جعبه ابزار