سفیانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از علایم حتمی ظهور
امام مهدی (علیهالسلام)، خروج سفیانی است.
سفیانی مردی سرخرنگ، بور،
چشم آبی، پیشانی پهن و چهار شانه است و صورتی خشن دارد و اثر
آبله بر صورتش مشهود است. نقطه سفیدی در چشمش هست که هر که او را ببیند گمان میکند که کور است؛ در حالیکه اینطور نیست و او خبیثترین مردم است که هیچگاه
خدا را نپرستیده است.
و از نوادگان
عثمان و نام پدرش
عینیه و یا
عنبسه میباشد.
سفیانی به قدری بددل و شکاک و سنگدل است که همسر خودش را که مادر فرزندانش است، زنده به گور میکند؛ برای اینکه میترسد جای او را لو بدهد.
او قبل از خروج با
اظهار زهد و بیاعتنایی به
دنیا و پوشیدن لباسهای کهنه و مندرس و
نان و
نمک خوردن و بذل
اموال فراوان، دلهای افراد جاهل و اراذل و اوباش و همچنین گروهی از علمای سادهلوح را نیز به خود جذب کرده، بدین وسیله طرفدارانی پیدا میکند و از طرفی در این زمان سرزمین
شام هم میدان تاخت و تاز چندین لشکر با یکدیگر هست که معروفترین این لشکرها، لشکر اصهب و ابقع است و لشکرهای دیگر احتمالا حاکمان مناطق مختلف شام و مردمان آن سرزمین هستند.
در این هرج و مرج است که سفیانی در
ماه رجب از وادی یابس
خروج میکند و آن سرزمینی خشک و بیآب و علف است و تقریباً در حوالی مرز
سوریه و
اردن قرار دارد.
شعار او «یا رب یا رب یا رب ثم النار»
و از نشانههای خروج او خسف در سمت غربی
مسجد دمشق و زلزله و خسف در روستایی در جنوب
دمشق به نام جابیه
است. پس از خروج تا چندین ماه مشغول مبارزه و درگیری برای از بین بردن نیروهای مختلف در شام است که همان
کافران هستند و در این زمان به
شیعیان کاری ندارد.
از
امام صادق (علیهالسلام) پرسیدند:
وقتی سفیانی خروج میکند، ما چه کار کنیم؟ حضرت فرمودند:
مردان چهره خود را پنهان کنند. بر
زنان و فرزندان مشکلی نیست و چون بر پنج شهر شام مسلط شد، شما به سوی ولی امر خود
حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) کوچ کنید.
سپس کافران آنقدر همدیگر را میکشند تا اینکه سرانجام سفیانی بر همه آنها غلبه میکند و
حکومت پنج شهر از
شام (
فلسطین،
اردن،
دمشق،
قنسرین و
حمص)
را به دست میگیرد و در اثر
جنگ بین این سه دسته، شام به ویرانه مبدل خواهد شد.
سفیانی یک لشکر به سوی
عراق و لشکر دیگری به سوی
حجاز میفرستد. لشکری که به سوی عراق میرود، در قرقیسیا با لشکری از
کافران روبهرو میشود و
جنگ بزرگی بین این دو گروه ستمگر درمیگیرد که به قولی صد هزار و به قولی دیگر شصت هزار کشته بر جای میگذارد. این حادثه پدیدهای را به وجود میآورد که تا آن هنگام چنین رخدادی برای زمینیان و آسمانیان بوجود نیامده و تا زمانیکه
آسمان و زمین هست، چنین اتفاقی نخواهد افتاد. کسی از
آسمان طلوع میکند و صدا میزند: ای پرندگان آسمان و ای درندگان
زمین ! بشتابید و خود را از
گوشت ستمگران سیر کنید.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در خطبهای میفرمایند:
سفیانی به خاطر
بغض و
کینه و عداوتی که با
آل محمد (صلیاللهعلیهوآله) دارد هر کس را بیابد که نام او
محمد،
علی،
فاطمه،
حسن،
حسین، جعفر،
موسی، فاطمه،
زینب،
مریم،
خدیجه،
سکینه و
رقیه باشد به
قتل میرساند تا جاییکه افرادش را به شهرها میفرستد و بچههای کوچک و
اطفال خردسال را پیش او
جمع میکنند و او دستور میدهد تا
روغن زیتون را به جوش آورند و آن بچههای کوچک به او میگویند اگر پدران ما با تو مخالفت میکنند،
گناه ما چیست؟ او اعتنا نمیکند و هر کس که آن نامها را داشته باشد، میجوشاند.
سفیانی پس از تثبیت حکومتش شروع به دشمنی و کینهورزی نسبت به
شیعیان کرده و فجایع وحشتزا و مرگباری را به وجود میآورد؛ بهگونهای که امام صادق (علیهالسلام) در این زمینه میفرماید:
«منادا او ندا میدهد که هر کس سر یک تن از شیعیان را بیاورد، هزار درهم پاداش اوست و در این هنگام همسایه به همسایه حمله برده و میگوید این شخص از شیعیان است پس گردن او را میزند و هزار درهم جایزه میگیرد».
سپس عراق را وحشت فراوان فرا میگیرد و پس از آن وارد
زوراء - که همان
بغداد است – میشوند و دست به کشتار وسیعی میزنند.
امام حعفر صادق (علیهالسلام) در این رابطه میفرمایند:
تا سه روز همه چیز را مباح اعلام میکند و شصت هزار نفر را میکشد و خانههایشان را ویران میکنند و بعد از آن تا هجده روز اموال آنان را بین خود
تقسیم میکنند
سپس به طرف
کوفه و
نجف میروند و هزاران دختر
باکره را به اسارت میگیرند؛ ولی پیش از آنکه بلایی سرشان بیاورند، سپاه یمانی و خراسانی همانند دو ناجی سر میرسند و اسیران را از چنگ آنان خلاص کرده و آنها را به قتل میرسانند؛ به طوری که حتی یک نفر از آنها هم زنده نمیماند؛ اما لشکری که به سوی
حجاز میرود، وقتی که به مدینه میرسد تا سه شبانهروز در مدینه قتل و غارت انجام میدهند
و به قدری فجایع وحشتناک در آنجا به وجود میآورند که ناگفتنی است و بنابر بعضی از نقلها از فاجعه حره سنگینتر است.
پس از آن به سوی
مکه میروند تا به مبارزه با
حضرت مهدی بپردازند. وقتی به سرزمین
بیداء که در میان مکه و
مدینه قرار دارد میرسند،
زمین آنها را با تمام ابزار و ادوات به امر
خدا به کام خود فرو میبرد و فرو رفتن آنها سریع و بیصدا اتفاق میافتد و از آن لشکر فقط دو نفر باقی میمانند که صورتهایشان به پشت برگشته تا نشانهای از
عذاب الهی باشند و این دو نفر به نامهای
بشیر و
نذیر بوده که بشیر این
خبر را به
امام زمان میرساند و نذیر هم به سفیانی و سپس لشکریان سفیانی و لشکریان
حضرت ولی عصر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) در کنار
دریاچه طبریه به یکدیگر میرسند و
جنگ سختی بین طرفین در میگیرد و تمام لشکریان سفیانی نابود میشوند و فقط خودش باقی میماند که حضرت او را نیز در کنار دریاچه طبریه زیر درختی گردن میزند و جهانی را از
شر فتنهاش آسوده میکند. بدین ترتیب قضیه سفیانی تمام میشود.
«روی حذلم بن بشیر قال قلت لعلی بن الحسین صف لی خروج المهدی و عرفنی دلائله و علاماته فقال یکون قبل خروجه خروج رجل یقال له عوف السلمی بارض الجزیرة و یکون ماواه تکریت و قتله بمسجد دمشق ثم یکون خروج شعیب بن صالح من سمرقند ثم یخرج السفیانی الملعون من الوادی الیابس و هو من ولد عتبة بن ابی سفیان فاذا ظهر السفیانی اختفی المهدی ثم یخرج بعد ذلک».
وی که از معاندین است به قصد مقابله با
حضرت مهدی (عجلاللهفرجهالشریف) برمیخیزد و در سرزمینی به نام
بیداء (در یمن یا مابین
مکه و
مدینه) ـ به امر
خدا ـ با لشکریانش به
زمین فرو خواهند رفت.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سفیانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۰۳. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «علائم ظهور»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۳/۰۱. پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «علایم ظهور حضرت مهدی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۲۱.