سرگردانی بنی اسرائیل (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سرانجام دعاى
موسى علیه السلام به
اجابت رسید و بنى اسرائیل نتیجه
شوم اعمال خود را گرفتند، زیرا از طرف خداوند بموسى چنین
وحی فرستاده شد که : این جمعیت از ورود در این
سرزمین مقدس که مملو از انواع مواهب مادى و معنوى بود تا
چهل سال محروم خواهند ماند. به علاوه در این چهل سال باید در بیابانها سرگردان باشند.
قرآن کریم در مورد قوم
موسی و سرگردانی در بیابان، به مدت چهل سال، بر اثر نفرین
موسی علیه السلام می فرماید: «قالوا یـموسی... • قال رب انی لا املک الا نفسی واخی فافرق بیننا وبین القوم الفـسقین• قال فانها محرمة علیهم اربعین سنة یتیهون فی الارض فلاتاس علی القوم الفـسقین» (بنی اسرائیل) گفتندای
موسی ...• (
موسی) گفت پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان من و این جمعیت گنهکار جدائی بیفکن!• خداوند (به
موسی) فرمود: این سرزمین تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید) پیوسته در زمین سرگردان خواهند بود و درباره (سرنوشت) این جمعیت گنهکار غمگین مباش.
این آیه نشان میدهد که
بنی اسرائیل جسارت را در مقابل پیامبر خود به حداکثر رسانیده بودند، زیرا اولا با کلمه لن و ابدا مخالفت صریح خود را
اظهار داشتند و ثانیا با این جمله که تو و پروردگارت بروید و جنگ کنید، ما در اینجا نشسته ایم ،
موسى علیه السلام و وعده هاى او را در واقع تحقیر کردند، و حتى به پیشنهاد آن دو مرد الهى نیز
اعتنا نکردند و شاید کمترین جوابى نگفتند.
جالب اینکه
تورات کنونى نیز قسمتهاى مهمى از این داستان را در باب چهاردهم از سفر اعداد آورده است آنجا که مى گوید: و تمامى بنى اسرائیل بر
موسى و هارون گله جو (اعتراض کننده ) شدند و همگى جماعت به ایشان گفتند: اى کاش در زمین
مصر مى مردیم و یا اینکه در بیابان
وفات مى کردیم که خداوند چرا ما را به این مرز بوم آورده است تا آنکه بشمشیر افتاده ، زنان ما و اطفال ما به یغما برده شوند... پس
موسى و هارون در حضور جمهور جماعت بنى اسرائیل بر رو افتادند و
یوشع بن نون و
کالیب بن یفنه که از جمله متجسسان زمین بودند لباس خود را دریدند ...
در آیه بعد مى خوانیم که
موسى بکلى از جمعیت مأیوس گشت و دست به
دعا برداشت و جدائى خود را از آنها با این عبارت تقاضا کرد: پروردگارا! من تنها
اختیار دار خود و برادرم هستم ، خداوندا! میان ما و جمعیت فاسقان و متمردان جدائى بیفکن تا نتیجه اعمال خود را ببینند و
اصلاح شوند. البته کارى که بنى اسرائیل کردند یعنى رد صریح فرمان پیامبرشان در سر حد
کفر بود و اگر مى بینیم
قرآن لقب فاسق به آنها داده است بخاطر آن است که فاسق معنى وسیعى دارد و هر نوع خروج از رسم عبودیت و بندگى خدا را شامل مى شود.
ذکر این نکته نیز لازم است که اقلیتى در میان بنى اسرائیل بودند که از خدا مى ترسیدند و یوشع و کالیب جزء آنها محسوب مى شدند، ولى در اینجا مى بینیم
موسى تنها از خودش و برادرش
هارون اسم مى برد و اشاره اى به آنها نمى کند شاید این موضوع بخاطر آن باشد که هارون هم جانشین
موسى بود و هم شاخص ترین فرد بنى اسرائیل بعد از
موسى ، و لذا نام او را بخصوص برد.
سرانجام دعاى
موسى علیه السلام به
اجابت رسید و بنى اسرائیل نتیجه شوم اعمال خود را گرفتند، زیرا از طرف خداوند بموسى چنین
وحی فرستاده شد که : این جمعیت از ورود در این سرزمین مقدس که مملو از انواع مواهب مادى و معنوى بود تا چهل سال محروم خواهند ماند. به علاوه در این چهل سال باید در بیابانها سرگردان باشند، سپس بموسى مى گوید: هر چه بر سر این جمعیت در این مدت بیاید بجا است هیچگاه درباره آنها از این سرنوشت غمگین مباش .
جمله اخیر شاید براى این باشد که پس از صدور فرمان
مجازات سرگردانى بنى اسرائیل به مدت چهل سال در بیابانها، عواطف
موسى تحریک شد و شاید - همانطور که در تورات کنونى آمده است - درخواست
عفو و گذشت از درگاه خداوند درباره آنها نمود، ولى به زودى به او پاسخ داده شد که آنها چنین استحقاقى را دارند، نه
استحقاق عفو و گذشت ، زیرا آنها همانطور که
قرآن میگوید: افراد فاسق و متمرد و سرکشى بودند و هر کس چنین باشد چنین سرنوشتى براى او حتمى است .
باید توجه داشت که این محرومیت چهل ساله که هرگز جنبه انتقامى نداشت (همانطور که هیچیک از مجازاتهاى الهى چنین نیست بلکه یا سازنده است و یا نتیجه عمل است ) و در حقیقت فلسفه اى داشت و آن اینکه بنى اسرائیل سالیان دراز در زیر ضربات
استعمار فرعون به سر برده بودند و رسوبات این دوران به صورت عقده هاى حقارت و خود کم بینى و احساس ذلت و کمبود در روح آنها لانه کرده بود و حاضر نشدند در مدتى کوتاه زیر نظر رهبرى بزرگ همانند
موسى علیه السلام روح و جان خود را شستشو دهند و با یک جهش سریع براى زندگى نوینى که توام با
افتخار و قدرت و سربلندى باشد آماده شوند، و آنچه را به
موسی علیه السلام در مورد عدم
اقدام به یک جهاد آزادیبخش در سرزمینهاى مقدس گفتند، دلیل روشن این حقیقت بود.
لذا میبایست سالیان دراز در بیابانها سرگردان بمانند و نسل موجود که نسل
ضعیف و ناتوان بود تدریجا از میان برود، نسلى نو در محیط صحرا، در محیط آزادى و حریت ، در آغوش تعلیمات الهى ، و در عین حال در میان مشکلات و سختیها که به روح و جسم
انسان توان و نیرو مى بخشد پرورش یابد تا بتواند دست به چنان جهادى بزنند و حکومت حق را در سرزمینهاى مقدس برپا دارد!
سرگردانی بنی اسرائیل در بیابان، کیفر سرپیچی آنان از فرمان
موسی علیهالسلام (در مورد ورود به سرزمین مقدس) بود: «یـقوم ادخلوا الارض المقدسة التی کتب الله لکم ولاترتدوا علی ادبارکم فتنقلبوا خـسرین• قالوا یـموسی انا لن ندخلهآ ابدا ما داموا فیها فاذهب انت وربک فقـتلا انا هـهنا قـعدون• قال فانها محرمة علیهم اربعین سنة یتیهون فی الارض فلاتاس علی القوم الفـسقین» ای قوم! به سرزمین مقدسی که خداوند برای شما مقرر داشته وارد شوید و به پشت سر خود باز نگردید (و عقب نشینی نکنید) که زیانکار خواهید شد• (بنی اسرائیل) گفتندای
موسی تا آنها در آنجا هستند ما هرگز وارد آن نخواهیم شد، تو و پروردگارت بروید و (با آنان)
جنگ کنید، ما همینجا نشستهایم!!•خداوند (به
موسی) فرمود: این سرزمین تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید) پیوسته در زمین سرگردان خواهند بود و درباره (سرنوشت) این جمعیت گنهکار غمگین مباش.
«یقوم ادخلوا الارض المقدسة التی کتب الله لکم و لا ترتدوا علی ادبارکم فتنقلبوا خسرین» در این آیه
موسی به بنی اسرائیل دستور داده که داخل در
سرزمین مقدس شوند و خود آن جناب از وضع آنان پیش بینی کرده بود که از این دستور تمرد خواهند کرد و رفتن به آن سرزمین را نخواهند پذیرفت، به همین جهت امر خود را تأکید کرد به اینکه مبادا سرپیچی کنید، و دوباره به دوران سابق خود برگردید که اگر چنین کنید زیانکار خواهید شد، دلیل بر اینکه آن جناب چنین استنباطی داشته این است که وقتی بنی اسرائیل دستور آن جناب را رد کردند،
موسی علیهالسلام آنان را به وصف فاسقین توصیف کرد، و اگر بنی اسرائیل مردم درستی بودند و سابقه نافرمانی و
تمرد نداشتند و تنها این یک دستور
موسی را تمرد کرده بودند،
اطلاق فاسق که
اسم فاعل است و ثبات و دوام را میرساند بر آنان درست نبود، و میبایست فرموده باشد: فافرق بینی و بین الذین فسقوا: خدایا بین من و مردمی که مرتکب فسق شدند جدائی بینداز.
خدای سبحان در این آیه سرزمین مورد نظر خود را به قداست توصیف کرده و مفسرین مقدس بودن آن سرزمین را
تفسیر کردهاند به سرزمینی که به خاطر سکونت انبیاء و مؤمنین در آن مطهر از
شرک است، و در
قرآن کریم چیزی که این کلمه را تفسیر کند و به ما بفهماند چرا آن سرزمین مقدس است وجود ندارد.
معنای «کتب الله لکم» از ظاهر آیات بر میآید که مراد از این جمله این است که خدای تعالی سکنی گزیدن شما بنی اسرائیل در سرزمین مقدس را مقدر فرموده، آنهائی که بطور
یقین مشمول این قضای الهی بودهاند همان یهودیان عصر
موسی علیهالسلام هستند که همه آنان (بطوری که گفته شده) تا آخرین نفرشان در همان مدت چهل سال از دنیا رفتند، و داخل در سرزمین مقدس نشدند، تنها فرزندان و نوه هایشان بودند که همراه با
وصی موسی یوشع بن نون علیهماالسلام داخل در سرزمین فلسطین شدند.
خداوند چنین مقرر داشته بود که بنی اسرائیل در این سرزمین مقدس به آرامش و رفاه زندگی کنند (مشروط به اینکه آن را از لوث شرک و بت پرستی پاک سازند و خودشان نیز از تعلیمات
انبیا منحرف نشوند) اما اگر این دستور را بکار نبندند زیانهای سنگینی دامان آنها را خواهد گرفت. بنابراین اگر ملاحظه میکنیم که نسلی از بنی اسرائیل که این آیه خطاب به آنها بود بالاخره موفق به ورود در این سرزمین مقدس نشدند بلکه چهل سال در بیابان سرگردان ماندند و نسل آینده آنها این توفیق را یافت منافاتی با جمله کتب الله لکم (خداوند برای شما مقرر داشته) ندارد، زیرا این تقدیر مشروط بشرائطی بود که آنها انجام ندادند همانطور که در آیات بعد استفاده میشود.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۳۷۱، برگرفته از مقاله «سرگردانی بنی اسرائیل».