ساجیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنی ساج، سلسلهای از امیران ایرانی، راهدار
حرمین و
حاکم آذربایجان در
ماوراءالنهر، در سده سوم ق، بودند.
بنی ساج" یا ساجیان یکی از خاندانهایی است که ابوالساج دیوداد بن دیودست
جد این خاندان از امرای اشروسنه در
ماوراءالنهر بود.
بنیساج از
سال ۲۷۶ تا ۳۱۹ق. در
آذربایجان، اَران و گاه
ارمنستان و حدود
ری،
حکومت کردند.
از امیران ساجی، منصب راهداری حرمین به ابوساج دیوداد بن دیودست (۲۶۶ق.)،
محمد افشین
فرزند دیوداد (۲۸۸ ق.)، و ابوالقاسم یوسف بن دیوداد (۲۸۸ق.) رسید و حکومت آذربایجان تنها از آن دو تن اخیر شد و خود ابوساج به رغم نقش اساسی در برآمدن خاندانش، به این مهم دست نیافت؛ ساجیان نخست در روستاهای جَنبَکاکِث و سویدَک در آسیای میانه سکونت داشتند.
در این مناطق، مواد نخست سلاحهای آهنین به دست میآمد و در فرغانه ساخته میشد و به سرزمینهای دیگر تا
بغداد صادر میگشت.
نسبت ساجی از زندگی آنها در خانههایی از نی مانند کپرنشینان امروزین، نشأت گرفته است.
پارهای محققان ریشه نامهایی همچون «دیوداد» و «دیودست» را در
فرهنگ قوم و زبان سُغدی جستجو کرده و گفتهاند که اینان پیش از فتح ماوراء النهر به دست
مسلمانان که دیو را بر خلاف
زردشتیان میستودهاند، پیرو یکی از آیینهای کهن آریایی بودهاند.
بر پایه دیدگاه دیگر، ساجیان اصالتاً از فرغانیهای بودایی بودند و نامهای نامأنوس آنها از
سنت و فرهنگ این سرزمینها گرفته شده است.
نام دیوداد فرزند دیودست را به گونههای دیگر نیز آوردهاند.
معرفی این خاندان با عنوان ساجدی به جای ساجی که در برخی از منابع معاصر آمده،
آشکارا خطا است. امیران ساجی، به ویژه یوسف، در دوران حکومت خود در شهرهایی همچون
اردبیل،
مراغه، و بَردَعه آذربایجان دارالضرب داشتند که نشانه رونق اقتصادی در قلمرو آنان بود.
اکنون در موزه دولتی ارمیتاز پترزبورگ سکههایی از یوسف بن ابوساج موجود است که محل ضرب آن طی سالهای ۲۹۳ تا ۳۱۲ق. در شهرهای بردعه، مراغه و اردبیل بوده است.
از آغاز ورود ساجیان به دستگاه خلافت عباسی، آگاهی روشنی در دست نیست. شماری از پژوهشگران معاصر با توجه به استیلای مسلمانان بر اُسروشَنه یا اشروسنه، از مناطق کهن ماوراء النهر، و اسلام آوردن واپسین امیر آن جا به دست
مأمون (حک:۱۹۸-۲۱۸ق.) برآنند که ابوساج در همین دوره یا اندکی بعد اسلام آورده است.
ساجیان را از کهنترین سلسلههای ایرانی مخالف خلافت عباسی (حک:۱۳۲-۶۵۶ق.) دانستهاند.
این نظر که ساجیان خاندانی علمی، دارای جایگاه سیاسی و اجتماعی مؤثر بوده و در برابر قشریگرایی دستگاه خلافت مبارزه کردند
، با آگاهیهای موجود از ساجیان که فرماندهانی جنگجو و مردانی سختکوش و پر هیبت بودند، سازگار نیست. اصل مخالفت آنها با دستگاه خلافت عباسی در برهههای خاص، رخدادی پذیرفتنی است؛ اما بُعد علمی آنها در منابع گزارش نشده است. در تحلیلی دیگر، موقعیت یافتن ساجیان را به کوشش خلافت عباسی برای کسب قدرت از طریق حاکمان و خاندانهای محلی توانمند پیوند دادهاند. گفتهاند که ساجیان نمونهای مهم از اینگونه خاندانها بودند که توجه خلفای عباسی را به خود جلب کردند. بدینسان، عباسیان بر سپاهی مرکب از آذربایجانیان و وابستگان به خاندانهای فئودالی ساجی تکیه کردند.
آغاز گزارشها از آمدن ساجیان به دستگاه خلافت عباسی، به ۲۲۲ق. باز میگردد که به موجب آن، ابوساج از سرداران افشین فرمانده سپاه خلیفه عباسی بود
و برای نبرد با
بابک خرمدین از سوی
معتصم (حک:۲۱۸-۲۲۷ق.) به آذربایجان فرستاده شد و در رأس دستهای از سواران اُشروسِنی از خود دلیری نشان داد. ابوساج در سال ۲۲۴ق. فرماندهی سپاهی از
دماوند را بر عهده داشته که برای نبرد با مازیار، حکمران محلی
طبرستان، اعزام شد.
ابوساج در مأموریت سرکوب منکجور،
حاکم ارمنستان شد
و با تغییر خلیفه، به سبب خدماتش در سال ۲۴۴ق. از سوی
متوکل عباسی (حک:۲۳۲-۲۴۷ق.) به بازرسی راه
مکه مأمور شد.
در ۲۴۹ق، ابوساج پس از سرکوبی
شورش تَنوخِیها در قِنَسرین در شمال
سوریه، حکمران آن جا شد.
در سال ۲۵۱ق، ابوساج به کاخ ابن هبیره، تختگاه عاملان و راهداران در ۱۲ فرسخی
بغداد، رفت. در همین اوان، سرپرستی
کوفه و سرزمینهای پیرامون را به او سپردند.
قصر ابن هبیره را
یزید بن
عمر بن هبیره فزاری، حکمران اموی
عهد مروان بن محمد، ساخت
و به دلیل استقرار کارگزاران در آن، نقشی مهم در مراقبت و نگهبانی از راهها داشت. در رونق این ناحیه کوشش شد و باریکه آبی از
فرات به آن کشیدند.
شمار منزلگاههای کوفه تا مکه ۳۱ مورد و مسافتش از طریق
مدینه حدود ۸۴۵ میل و از طریق نجد ۷۴۵ میل (حدود ۱۳۰۰کیلومتر) بود.
حاجیان وسایل و کالاهاشان را در این شهر به
امانت میگذاشتند.
از گزارشها برمیآید که ساجیان و سپاه زیر نظر آنها پاسداری از منزلگاهها و راهها و بدرقه حاجیان و کاروان
عراق و رفت و آمدهای این مسیر طولانی را بر عهده داشتند؛ ابوساج در همین سال (۲۵۱ق.) چند بار با تُرکها جنگید و سرکرده آنها، بایکباک، را که مایه ناامنی شده بود، همراه گروهی از ترکها کشت و شماری را اسیر کرد
و باقیمانده ترکها و مغربیان را از عراق بیرون راند.
گویا در همین سال در بازگشت از مکه، ۳۶ نفر از اعراب راهزن را که مزاحم
امنیت حاجیان شده بودند، دستگیر کرد و آنها را روانه
زندان بغداد کرد.
ابوساج پس از خلافت یافتن
معتز در ۲۵۲ق. موقعیتی استوار یافت و فرمان حکومت سواد، کناره رود فرات، را گرفت
و مأمور پاسداری از راه کوفه تا
حجاز شد؛ ابوساج در انجام مأموریت راهداری مکه سیاستهای اجرایی ویژه به کار بست. او در هر منطقه فرماندهی با نیروی کافی مستقر کرد. یک تن را به انبار و فردی دیگر را به کوفه فرستاد و کسانی را روانه قصر ابن هبیره نمود و همراه این فرماندهان، نظامیانی برای انجام مأموریت فرستاد. از سوی دیگر، ابوساج دستهای نظامی، سواره و پیاده، برای بررسی قلمرو و موقعیت راهها و بیرون راندن راهزنان تعیین کرد.
به گزارش
طبری، ابوساج برای ایجاد امنیت در راهها، دستههای ویژه کوچک سامان داد و آنها را مأمور بازرسی راهها و منزلگاهها کرد.
سپس خود به بغداد آمد و در آن شهر با گروهی از طالبیان به سرکردگی ابوهاشم جعفری که قصد رفتن به کوفه داشت، روبهرو گشت و مانع
سفر آنها شد. سیاست دیگر ابوساج در مراقبت از راه کوفه تا مکه، شناسایی و جلب گروههای مشکوک بود.
ابوساج شاید به جبران آن چه در گذشته در خدمت به عباسیان و پشت کردن به فرماندهان نامدار ایرانی کرده بود، در نبرد دیر العاقول میان
یعقوب لیث و
معتمد عباسی، به هواداری از سپاه ایران شرکت جست. از این رو، از چشم
الموفق،
برادر معتمد افتاد و اموال و املاکش مصادره شد.
بعدها وی امیر مصر و قنسرین و مرزهای شام (
عواصم) شد
و حکمرانی
اهواز در ۲۶۱ق. به او سپرده گشت و به سود عباسیان با زنگیان جنگید.
همه اینها برای دور کردن او از پایتخت خلافت بود. وی سرانجام به سال ۲۶۶ق در حالی که از سپاه عمرو لیث صفاری به بغداد مراجعت مینمود در راه جندیشاپور درگذشت.
در سال ۲۶۶ق. حکمرانی حرمین و راهداری مکه را ابوالمسافر
محمد بن ابوساج دیوداد، ملقب به افشین، از پدرش دریافت کرد.
بر پایه گزارشی دیگر،
محمد بن ابوساج امارت راه مکه و
حرمین را از عمرو بن لیث/علی بن لیث)
صفاری (حک:۲۶۵-۲۸۷ق.) گرفت.
محمد بن ابوساج آنگاه که به مکه رسید، با ابن مخزومی که مدعی همین مقام بود، جنگید و او را شکست داد.
در گزارش دیگر آوردهاند که به سال ۲۶۶ق. پس از
غارت کسوه
کعبه از سوی گروهی از اعراب،
محمد بن ابوساج به
مکه آمد و پس از سلطه بر ابن مخزومی که امیر مکه بود، از جانب خلیفه، حکم حکمرانی حرمین را دریافت نمود.
به
روایت ابن فهد مکی (م.۹۲۲ق.)
عمرو بن لیث ولایت مکه را از خلیفه گرفت و به
محمد بن ابوساج واگذار نمود.
گزارش تاریخ
سیستان در اعطای ولایت سرزمینهایی بسیار از بغداد و
ایران تا
هند و سند و منصب عمل الحرمین به عمرو از سوی خلیفه
این نظر را تأیید میکند. به نظر میرسد امارت وی بر راههای حج، ولایت عقد و شرف بوده نه ولایت مستقیم؛ یعنی از طریق عمرو بن لیث این منصب را عهدهدار بوده است.
محمد بن ابوساج تا ۲۶۹ق. قبایل بدوی را که در مسیر کاروانهای حاجیان راهزنی میکردند، سرکوب نمود و رَحبه و قِرقِیسیا را تصرف کرد و عامل انبار و راه فرات شد.
با کمک
خُمارویه بن طولون حاکم مصر، بر جزیره از شهرهای عراق و
موصل تسلط یافت.
اندکی بعد، دچار اختلاف شدند و در ۲۷۵ق. در نبرد میان آن دو،
محمد شکست خورد.
در سال ۲۷۶ فرمانروایی منطقه آذربایجان که از زمان فتح آن در سال ۲۰ و یا ۲۲ هجری قمری
توسط والیانی که از سوی مرکز خلافت معرفی میگشتند اداره میشد، از سوی موفق، برادر معتمد عباسی، به ابوالمسافر اعطا گردید.
همچنین او به حکمرانی آذربایجان دست یافت.
سپس بر
عبدالله بن حسن همدانی، حاکم
مراغه که سر به
شورش برداشته بود، چیره شد و تا ۲۸۰ق.
آذربایجان و اران را به تصرف خود درآورد.
و
اردبیل را نیز مرکز خویش قرار داد، همچنین بخشی از ارمنستان را پس از
جنگ با سمباط باگراتونی به
تصرف خویش درآورد
و با
خوارج نیز به مقابله پرداخت،
او در ۲۸۵ق. از فرمان خلیفه سر باززد و به نام افشین (لقب پادشاهان اسروشنه) در آذربایجان ادعای
استقلال کرد.
در گزارشی دیگر آمده است که در ۲۸۸ق. که
هارون بن محمد هاشمی امیر حاج بود،
محمد بن ابوساج فرماندهی راهها و منزلگاهها را بر عهده داشت و پس از موسم حج، سپاه خود را به سوی
جده رهسپار کرد.
در سال ۲۸۸ق.
وبا آذربایجان را فراگرفت
و
محمد بن ابوساج و ۷۰۰ تن از یارانش را به کام مرگ فرستاد.
پس از او فرزندش دیوداد به حکمرانی آذربایجان برگزیده شد؛ اما عمویش ابوالقاسم
یوسف بن ابوساج (حک:۲۵۰-۳۱۵ق.) با او مخالفت کرد و به جنگش برخاست و شکستش داد و به
حکومت رسید.
دیوداد ناچار شد به
بغداد برود. او بعدها به خدمت
حامد بن عباس، وزیر مقتدر عباسی، درآمد.
یوسف بن ابوساج در ۲۷۱ق. در دوران خلافت معتمد عباسی ولایت مکه یافت. در این سال،
احمد طایی که
حاکم مدینه و راهدار منازل مدینه تا مکه بود، غلامش بدر را به امارت
حج برگزیده بود. یوسف بن ابوساج نزدیک درهای
مسجدالحرام با امیر حاج درگیر شد. در این میان، حاجیان جانبدار بدر شدند و یوسف بن ابوساج را دستگیر و روانه زندان بغداد کردند.
پس از چندی خلیفه عباسی یوسف بن ابوساج را حکمرانی آذربایجان داد. یوسف پایتخت خود را از
مراغه به اردبیل انتقال داد و حصار مراغه را ویران کرد.
چندی بعد از
اطاعت مقتدر عباسی سر باززد و بیاجازه خلیفه، سَمباط پادشاه ارمنستان را کشت و
ری و
قزوین و
زنجان و
ابهر را گرفت و لشکر خلیفه را شکست داد.
سپس سپاه خلیفه توانست یوسف بن ابوساج را شکست دهد. وی چند سال متواری بود و در ۳۱۰ق. اسیر و زندانی شد.
در گزارش ابن کثیر آمده که وی به سال ۳۱۰ق. آزاد شد.
پس از آزادی، خلیفه عباسی او را حکومت آذربایجان، ابهر، ری، قزوین و زنجان داد.
و با استفاده از اختلافهای داخلی، پرداخت خراج به خزانه را متوقف ساخت و بدینترتیب از اطاعت دستگاه خلافت سر باز زد.
یوسف بن ابوساج در ۳۱۳ق. همدان را تصرف کرد.
به همین دلیل خلیفه، "مونس خادم" را به جنگ وی فرستاد، یوسف به زنجان و سپس اردبیل گریخت اما سرانجام به
اسارت درآمد،
به بغداد فرستاده شده و زندانی گشت.
گفتهاند که محدوده شمالی سرزمین زیر فرمانش تا دربند قفقاز ادامه داشت و او سد دربند را برای مصونیت از خطر هجوم روسها و همسایگان شمالی مرمت کرد و اران و شروان را بدین وسیله در
امان داشت.
در سال ۳۱۰ با وساطت مونس، خلیفه او را آزاد ساخته و بار دیگر فرمانروایی آذربایجان را به وی اعطا نمود.
پس از ناامن شدن راه عراق به
حجاز و قتل حاجیان و
غارت کاروانها، خلیفه او را به عنوان فرمانده نیروها از سوی قرمطیان، به نبرد با قرامطه
بحرین فرستاد که به اسارت ابوطاهر قرامطی درآمده و به قتل رسید (۳۱۵ ق).
از این هنگام تا نزدیک دو دهه، قرمطیان بر راههای اصلی کاروان حاجیان سلطه یافتند و پس از
سرقت حجرالاسود و چیره شدن بر طریق حجاز، خود به کاروانها
اجازه عبور میدادند؛ ابوالمسافر فتح بن
محمد افشین که به فرمانروایی آذربایجان رسید، بیش از دو سال حکومت نکرد، او در سال ۳۱۷ق. به دست یکی از غلامانش به نام
مفلح یوسفی در اردبیل مسموم گشت.
بدین ترتیب حکومت صد و پنجاه ساله این خاندان بر منطقه آذربایجان به دست خلفای عباسی به پایان رسید، با این حال ابوالفرج،
فرزند وی، همچنان به عنوان سردار سپاه خلیفه در بغداد باقی ماند.
جانشینان بعد ساجیان در قلمرو پهناور آنها از ارمنستان تا ری، یاران و غلامان یوسف بن ابوساج، از جمله وصیف شیروانی، مفلح و دیسم بن ابراهیم بودند.
اکنون در موزه دولتی ارمیتاز پترزبورگ سکههایی از یوسف بن ابی الساج موجود است که محل ضرب آن طی سالهای ۲۹۳ تا ۳۱۲ در شهرهای برذعه، مراغه و اردبیل بوده است
.
اتحاف الوری، عمر بن
محمد بن فهد (م.۸۸۵ق.)، به كوشش عبدالكریم، مكه، جامعة ام القری، ۱۴۰۸ق؛ احسن التقاسیم، المقدسی البشاری (م.۳۸۰ق.)، قاهره، مكتبة مدبولی، ۱۴۱۱ق؛ الاخبار الطوال، ابن داود الدینوری (م.۲۸۲ق.)، به كوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق؛ اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، عنایت الله رضا، تهران، وزارت امور خارجه، ۱۳۸۶ش؛ الاعلاق النفیسه، ابن رسته (م. قرن۳ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۸۹۲م؛ اعلام النبلاء،
محمد راغب، طباخ (م.۱۹۵۱م.)، حلب، دار القلم العربی، ۱۴۰۸ق؛ امراء الكوفه و حكامها،
محمد علی آل خلیفه، به كوشش صلواتی، تهران، مؤسسة الصادق علیهالسلام، ۱۴۲۵ق؛ البدایة و النهایه، ابن كثیر (م.۷۷۴ق.)، بیروت، مكتبة المعارف؛ البلدان،
احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار الكتب العلمیه، ۱۴۲۲ق؛ تاریخ ابن خلدون، ابنخلدون (م.۸۰۸ق.)، به كوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفكر، ۱۴۰۸ق؛ تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح الله صفا، تهران، فردوس، ۱۳۷۸ش؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، ذهبی (م.۷۴۸ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الكتاب العربی، ۱۴۱۰ق؛ تاریخ سیستان، ناشناخته (م. قرن۵ق.)، به كوشش ملك الشعرای بهار، تهران، پدیده خاور، ۱۳۶۶ش؛ تاریخ شروان و دربند، ولادیمیر مینورسكی (م.۱۹۶۶م.)، ترجمه، خادم، به كوشش معتمدی، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ۱۳۷۵ش؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوك)، طبری (م.۳۱۰ق.)، به كوشش
محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تاریخ الموصل، یزید بن
محمد ازدی (م.۳۳۴ق.)، به كوشش
احمد عبدالله، بیروت، دار الكتب العلمیه، ۱۴۲۷ق؛ تجارب الامم، ابوعلی مسكویه (م.۴۲۱ق.)، ترجمه، امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۶ش؛ تركستاننامه، واسیلی بارتولد (م.۱۹۳۰م.)، ترجمه، كشاورز، تهران، آگاه، ۱۳۶۶ش؛ دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ۱۳۷۸ش؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر بجنوردی، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش؛ زبده تاریخ كرد و كردستان،
محمد امین زكی بیك (م.۱۹۴۸م.)، ترجمه، روشن اردلان، تهران، توس، ۱۳۸۱ش؛ صورة الارض،
محمد بن حوقل (م. قرن۴ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۳۸م؛ العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین،
محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.)، به كوشش
محمد عبدالقادر، بیروت، دار الكتب العلمیه، ۱۴۱۹ق؛ غایة المرام باخبار سلطنة البلد الحرام، عبدالعزیز بن فهد المكی (م.۹۲۰ق.)، به كوشش شلتوت، السعودیه، جامعة القری، ۱۴۰۹ق؛ الكامل فی التاریخ، ابن اثیر (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛ مجمل التواریخ و القصص، به كوشش ملك الشعرای بهار، تهران، خاور، ۱۳۱۸ش؛ الملامح الجغرافیة لدروب الحجیج، عبدالمجید البكر، جده، تهامه، ۱۴۰۱ق؛ المنتظم، ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به كوشش
محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الكتب العلمیه، ۱۴۱۲ق؛ النجوم الزاهره، یوسف بن تغری بردی (م.۸۷۴ق.)، قاهره، به كوشش شلتوت و دیگران، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، ۱۳۹۲ق؛ نظری به تاریخ آذربایجان،
محمد جواد مشكور، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۷۵ش؛ وفیات الاعیان، ابن خلكان (م.۶۸۱ق.)، به كوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر.
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «بنی ساج». سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ساجیان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۹/۲۵.