زعم (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زَعْم (به فتح زاء و سکون عین) یکی از واژگان به کار رفته در
قرآن کریم و به معنای قول باطل و
دروغ است و بيشتر در شىء مشكوک استعمال میشود.
زَعْم به معنای قول باطل دروغ است.
(زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ) «
کفّار به
دروغ گفتند كه هرگز بر انگيخته نمیشوند بگو قسم به پروردگارم حتما حتما بر انگيخته خواهيد شد.»
در
قاموس گويد: زعم به معنى قول
باطل و
کذب و قول
حق است در هر دو ضد بكار میرود و بيشتر در شىء مشكوک استعمال میشود.
در
اقرب الموارد افزوده: از عادت
عرب است هر دروغگو كه پيششان سخنى گويد، گويند فلانى زعم كرد و در قرآن هر جا در
ذم قائلين آمده است.
راغب میگويد: آن حكايت قولى است كه در آن احتمال دروغ است.
(قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ) «بگو بخوانيد آنان را كه به باطل معبود خوانديد.»
(أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً ...) «يا
آسمان را چنانكه ادعا كردهاى پاره پاره بر ما فرود آوردى.»
زَعيم به معنى كفيل و عهدهدار است.
طبرسی گفته زعيم، كفيل و ضمين نظير هماند
و نيز زعيم به معنى رئيس است. راغب در تقريب آن گويد: چون عقيده بر اين است كه قول رئيس و كفيل محل احتمال كذب است.
(وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ) «هر كه آن را بياورد براى اوست بار شترى و من به آن بار ضامنم كه به او داده شود و يا به او كفيلم كه عذابش نكنند.»
(سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ) (از آنها بپرس كدامشان چنين چيزى را تضمين مىكند؟!)
زعيم در آيه شايد به معنى متعهد و يا باطلگو باشد. در مجمع آن را كفيل گفته. و گويد: بپرس كدامشان متعهد است كه روز قيامت براى آنهاست آنچه براى مؤمنان است.
در
نهجالبلاغه خطبه ۱۶ آمده : «
«ذِمَّتِى بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ»؛
آنچه مىگويم ذمّهام در گرو آن است، و خود ضامن آنم.»
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «زعم»، ج۳، ص۱۶۱.