رِضیٰ (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رِضیٰ،
رِضا (به کسر راء)،
رِضْوان (به کسر راء و سکون ضاد) و
مَرْضاة (به فتح میم و سکون راء) از
واژگان قرآن کریم به معنای خشنودی است.
همچنین
إرتضاء،
رضوان و
مَرضاة به معنى خشنودی هستند.
مشتقات
رِضیٰ که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
رَضُوا (به فتح راء و ضم ضاد) به معنای راضى مىشدند؛
يَرْضَوْنَهُ (به فتح یاء و سکون راء) به معنای خشنود خواهند بود؛
لِيُرْضُوكُمْ (به ضم یاء و سکون راء) به معنای خشنودتان كنند؛
ارْتَضى (به فتح الف، سکون راء و فتح تاء) به معنای راضى؛
رِضْوانٍ (به کسر راء و سکون ضاد) به معنای خشنودى؛
مَرْضاتِ (به فتح میم و سکون راء) به معنای خشنودى؛
يَرْضَهُ (به فتح یاء و سکون راء) به معنای شكر؛
راضِيَةٍ (به کسر ضاد و فتح راء) به معنای رضايتبخش؛
رَضِيًّا (به فتح راء) به معنای رضايت؛
لَنْ تَرْضى (به فتح تاء و سکون راء) به معنای خوشنود نخواهند گشت، است.
رِضیٰ،
رِضا،
رِضْوان و
مَرْضاة به معناى خوشنودى است.
إرضاء به معنای خوشنود كردن است.
ارتضاء به معناى رضا است و شايد از آن
مبالغه مراد باشد كه يكى از معانى افتعال است.
رضى به معناى مرضى يعنى خوشنود شده، است.
به مواردی از
رِضیٰ که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ)
«خدا از آنها و آنها از خدا خوشنود شدند.»
رضى در قرآن متعدى به نفسه نيز آمده است.
(وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ)
(در حالى كه اگر به آنچه خدا و پيامبرش به آنان داده راضى مىشدند.)
(لَيُدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلًا يَرْضَوْنَهُ)
(خداوند آنان را در جايگاهى وارد مىكند كه از آن خشنود خواهند بود.)
میشود گفت كه حرف جرّ از آنها حذف شده است.
(يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ)
«به خدا قسم میخورند تا خشنودتان كنند.»
(وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى)
(و آنها جز براى كسى كه خدا راضى به شفاعت براى او است شفاعت نمىكنند.)
(يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ)
(پروردگارشان آنها را به رحمتى از ناحيه خود و خشنودى خويش و باغهاى بهشتى بشارت مىدهد.)
(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ)
(بعضى از مردم با ايمان و فداكار، همچون
علی (علیهالسلام) در «ليلة المبيت» به هنگام خفتن در جايگاه
پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) جان خود را به خاطر خشنودى خدا مىفروشند.)
(وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ)
يعنى «اگر خدا را
شکر كنيد شكر را به نفع شما خوش میدارد.»
(يَرْضَهُ)
در اصل «يرضاه» است الف در اثر جزم حذف شده و ضمير راجع به شكر است بعضى هاء آن را ساكن و بعضى مضموم و با اشباع و بعضى مضموم بلا اشباع خواندهاند
يعنى «اگر خدا را شكر كنيد شكر را به نفع شما خوش میدارد.»
(فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ)
(او در يک زندگى كاملًا رضايتبخش قرار خواهد داشت.)
(فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ)
(در يک زندگى كاملًا رضايتبخش خواهد بود.)
طبرسی فرموده:
فاعل در اينجا به معنى مفعول است يعنى عيشة مرضية چون آن در معنى
«عيشة ذات رضى» است.
(وَ اجْعَلْهُ رَبِ رَضِيًّا)
(و او را اى
پروردگار من مورد رضايت خود قرار ده.)
طبرسى آن را
مرضيا عند الله گفته
و شايد مراد اعمّ باشد.
رضا از معانيى است كه در موجود ذى شعور و با
اراده يافت میشود و مقابل آن
سخط و
غضب است و هر دو امر وجودى میباشند.
رضا به فعل و وصف تعلق میگيرد نه به ذات مثل
(وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا)
(و تنها به زندگى دنيا راضى شدند.)
(وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ)
(در حالى كه اگر به آنچه خدا و پيامبرش به آنان داده راضى مىشدند.)
و اگر متعلق به ذات باشد منظور از آن وصف و فعل است مثل
(رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ)
يعنى «خدا از فعلشان راضى شد.»
(وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى)
يعنى «از دين تو و عمل تو هرگز خوشنود نخواهند گشت.»
رضا و خوشنودى عين اراده نيست گرچه هر چه اراده به آن تعلق يافت رضا نيز به آن تعلق میگيرد زيرا چنانكه گفتهاند: اراده به كار غير واقع تعلق میگيرد و رضا بعد از وقوع يا بعد از فرض وقوع آن.
و چون رضا بعد از تحقق مرضى حادث میشود لذا از صفات ذات حق محال است واقع شود و رضاى خدا صفتى است قائم به فعل خدا و منتزع از فعل مثل
رحمت و غضب و اراده و
کراهت.
پس هر چيزیكه خدا تكوينا ايجاد كرده مرضى اوست و هر عمل تشريعى مرضى است زيرا ملابم فعل خداست.
و خلاصه اينكه اگر گویيم: خدا از اين كار راضى است يعنى اين كار ملایم و موافق فعل خدا و دستور خداست.
راغب در
مفردات گويد: رضاى بنده از خدا آن است كه قضاى خدا را مكروه ندارد و رضاى خدا از بنده آن است كه به بيند بنده از دستور او پيروى و از منهى او كنارهگيرى میكند.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «رضی»، ج۳، ص۱۰۲.