روایت نفرین حضرت زهرا بر شیخین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از مباحث مهم
و مورد مناقشه در میان
شیعه و اهل سنت، مساله
نفرین حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نسبت به
عمر و ابوبکر میباشد. در این مقاله به بررسی صحت این موضوع در منابع اهل سنت میپردازیم.
طبق
روایت صحیح بخاری و صحیح مسلم،
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بعد از
شهادت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، نزد
ابوبکر رفته
و فدک را که ابوبکر از ایشان گرفته بود، مطالبه نمودند؛ اما ابوبکر از پس دادن
فدک به ایشان خودداری کرد. خودداری ابوبکر از باز پس دادن حق
حضرت زهرا (
سلام
الله
علیها)، سبب آزار
و ناراحتی آن
حضرت شد، از این رو بر ابوبکر غضب کرده
و با او قهر کردند.
بخاری و مسلم به همیناندازه روایت نمودهاند؛ اما در منابعی همچون «
انساب الاشراف»
بلاذری و «
السقیفه»
جوهری نقل شده است که
حضرت صدیقه طاهره
صلوات الله و سلامه علیها به صراحت فرمودند:
و الله لادعون
الله علیک؛ به خدا سوگند من تو را نفرین میکنم.
حضرت زهرا (
سلام
الله
علیها) بعد از این سخن، گریهکنان بیرون رفت
و در نهایت هنگامی که از دنیا رفت
وصیت نمود که
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، ابوبکر
و عمر را در
تجهیز بدنش با خبر نسازد
و در مراسم تجهیز راه ندهد.
اما طبق روایت
ابنقتیبه دینوری، اعلام نفرین از سوی صدیقه طاهره (
سلام
الله
علیها) در ماجرای
عیادت ابوبکر
و عمر صورت گرفت که آن دو با واسطه قرار دادن امیرمؤمنان (علیه
السّلام) به نزد
حضرت زهرا (
سلام
الله
علیها) آمدند؛ اما
حضرت روی خود را از آن دو برگردانید. پس از این که ابوبکر سخن گفت،
حضرت زهرا (
سلام
الله
علیها) با اقرار گرفتن از وی که روایت «رضا فاطمة من رضای
و سخط فاطمة من سخطی فمن احب فاطمة ابنتی فقد احبنی
و من ارضی فاطمة فقد ارضانی
و من اسخط فاطمة فقد اسخطنی» را از رسول خدا (صلی
اللهعلیه
وآله
وسلّم) شنیده، به آنها فرمود:
خدا و فرشتگانش را شاهد میگیرم که شما مرا به
خشم آوردهاید
و من نزد رسول خدا (صلی
اللهعلیه
وآله
وسلّم) از شما شکایت میکنم
و پس از آن اعلام فرمود: «
و الله لادعون
الله علیک فی کل صلاة اصلیها»؛ به خدا سوگند من تو را در هر نمازی که بجا میآورم نفرین میکنم.
ابنقتیبه در کتاب
الامامة و السیاسه ماجرای
سقیفه را تحت عنوان مستقل «ذکر السقیفة
و ما جری فیها من القول» آورده
و پس آن روایت طولانی را با این سند نقل کرده است:
و حدثنا قال
و حدثنا ابن عفیر عن ابیعون عن عبدالله بن عبدالرحمن الانصاری رضی
الله عنه ان النبی علیه الصلاة
والسلام لما قبض اجتمعت الانصار رضی
الله عنهم الی سعد بن عبادة.
عبدالرحمن انصاری میگوید: هنگامی که پیامبر (صلی
اللهعلیه
وآله
وسلّم) از دنیا رفت، انصار بر گرد سعد بن عباده جمع شدند.
از ابتدای روایت تا به این جا، قضیه اختلاف انصار
و گرد آمدنشان در اطراف سعد بن عباده، بیعت برخی مهاجرین با ابوبکر، بیعت نکردن امیرمؤمنان
و بنیهاشم، داستان هجوم بر خانه وحی
و هتک حرمت
حضرت زهرا (
سلام
الله
علیها)
و احضار اجباری امیرمؤمنان (علیه
السّلام) را مفصل نقل کرده تا به اینجا میرسد که عمر به ابوبکر گفت:
«انطلق بنا الی فاطمة فانا قد اغضبناها فانطلقا جمیعا فاستاذنا
علی فاطمة فلم تاذن لهما فاتیا علیا فکلماه فادخلهما
علیها فلما قعد عندها حولت وجهها الی الحائط فسلما
علیها فلم ترد (علیهما
السّلام) فتکلم ابوبکر فقال یا حبیبة رسول
الله و الله ان قرابة رسول
الله احب الی من قرابتی
و انک لاحب الی من عائشة ابنتی
و لوددت یوم مات ابوک انی مت
و لا ابقی بعده افترانی اعرفک
و اعرف فضلک
و شرفک
و امنعک حقک
و میراثک من رسول
الله الا انی سمعت اباک رسول
الله یقول (لا نورث ما ترکنا فهو صدقة) فقالت ارایتکما ان حدثتکما حدیثا عن رسول
الله تعرفانه
و تفعلان به قالا نعم. فقالت نشدتکما
الله الم تسمعا رسول
الله یقول (رضا فاطمة من رضای وسخط فاطمة من سخطی فمن احب فاطمة ابنتی فقد احبنی
و من ارضی فاطمة فقد ارضانی ومن اسخط فاطمة فقد اسخطنی) قالا نعم سمعناه من رسول
الله قالت فانی اشهد
الله و ملائکته انکما اسخطتمانی وما ارضیتمانی
و لئن لقیت النبی لاشکونکما الیه فقال ابوبکر انا عائذ بالله
تعالی من سخطه
و سخطک یا فاطمة ثم انتحب ابوبکر یبکی حتی کادت نفسه ان تزهق
و هی تقول
و الله لادعون
الله علیک فی کل صلاة اصلیها ثم خرج باکیا فاجتمع الیه الناس فقال لهم یبیت کل رجل منکم معانقا حلیلته مسرورا باهله
و ترکتمونی
و ما انا فیه لا حاجة لی فی بیعتکم اقیلونی بیعتی.»
با هم نزد فاطمه (
سلام
الله
علیها) برویم؛ زیرا ما او را به خشم آوردیم. آن دو نزد (
حضرت) فاطمه (
سلام
الله
علیها) آمدند
و اجازه ورود خواستند؛ اما
حضرت اجازه ورود ندادند. آن دو نزد (
حضرت)
علی (علیه
السّلام) آمدند
و در این باره سخن گفتند، (
حضرت علی (علیه
السّلام)) آن دو را نزد ایشان (
حضرت فاطمه (
سلام
الله
علیها)) آورد، هنگامی که نزد
حضرت نشستند، آن
حضرت روی خود را به سوی دیوار برگردانید. آن دو به ایشان
سلام کردند، آن
حضرت جوابشان را نداد.
ابوبکر شروع به سخن کرد
و گفت: ای حبیبه رسول خدا! به خدا سوگند قرابت رسول خدا نزد من محبوب تر از قرابت خودم میباشد
و شما نزد من از
عایشه دخترم محبوبتر هستی، دوست داشتم روزی که پدرت از دنیا رفت، مرده بودم
و باقی نمیماندم. آیا گمان میکنی که من شما را میشناسم
و برتری
و شرافت تو را میدانم؛ اما اگر تو را از حقت
و از ارثیه رسول خدا منع کردم من روایتی از پدرت
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که فرمود: ما چیزی به
ارث نمیگذاریم آنچه گذاشتهایم
صدقه است.
حضرت زهرا (
سلام
الله
علیها) فرمود: آیا هر دوی شما عقیده دارید که اگر روایتی از رسول خدا برایتان نقل کنم آن را میشناسید
و انجام میدهید؟ هر دو گفتند: بله.
حضرت فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا نشنیدهاید که رسول خدا فرمود: خشنودی فاطمه خشنودی من
و خشم فاطمه خشم من است، پس هر که فاطمه دخترم را دوست داشته باشد مرا دوست دارد
و هرکه او را خشنود سازد مرا خشنود ساخته
و هر که فاطمه را خشمگین نماید مرا خشمگین ساخته است.
هردو گفتند: این روایت را از آن
حضرت شنیدهایم. فرمود: من خداوند
و فرشتگان او را شاهد میگیرم که شما دو نفر مرا به خشم آوردید
و خشنود نساختهاید، هرگاه با رسول خدا ملاقات کنم از شما دو نفر شکایت میکنم. ابوبکر گفت: ای فاطمه! من از خشم رسول خدا (صلی
اللهعلیه
وآله
وسلّم)
و خشم تو به خدا پناه میبرم، آنگاه شروع کرد به گریه کردن
و نزدیک بود جان از بدنش بیرون رود.
سپس فاطمه
زهرا (
سلام
الله
علیها) فرمود: به خدا سوگند در هر نمازی که بجا میآورم تو را نفرین خواهیم کرد. سپس ابوبکر در حال گریه بیرون رفت. مردم دور او جمع شدند به مردم میگفت: امشب هرکدام نزد همسرتان بروید
و راحت بخوابید
و شاد باشید
و مرا رها کنید من دیگر احتیاجی به بیعت شما ندارم، بیعت مرا کنار بگذارید.
بلاذری یکی از علمای پرآوازه
اهل سنت نیز روایتی را که
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) به
نفرین ابوبکر تصریح نموده، با سند دیگر نقل کرده است:
«الْمَدَائِنِیُّ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ خَالِدٍ مَوْلَی خُزَاعَةَ، عَنْ مُوسَی بْنِ عُقْبَةَ، قَالَ: دَخَلَتْ فَاطِمَةُ
عَلَی ابیبَکْرٍ حِینَ بُویِعَ. فَقَالَتْ: اِنَّ اُمَّ اَیْمَنَ
وَ رَبَاحًا یَشْهَدَانِ لِی اَنَّ رَسُولَ
اللَّهِ صَلَّی
اللَّهُ عَلَیْهِ
وَ سَلَّمَ اَعْطَانِی فَدَکَ. فَقَالَ:
وَ اللَّهِ مَا خَلَقَ
اللَّهُ اَحَبَّ اِلَیَّ مِنْ اَبِیکِ، لَوَدِدْتُ اَنَّ الْقِیَامَةَ قَامَتْ یَوْمَ مَاتَ،
وَ لَاَنْ تَفْتَقِرَ عَائِشَةُ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ اَنْ تَفْتَقِرِی، اَفَتَرَیْنِی اُعْطِی الاَسْوَدَ
وَ الاَحْمَرَ حُقُوقَهُمْ
وَ اَظْلِمُکِ
وَ اَنْتِ ابْنَةُ رَسُولِ
اللَّهِ صَلَّی
اللَّهُ عَلَیْهِ
وَ سَلَّمَ، اِنَّ هَذَا الْمَالَ اِنَّمَا کَانَ لِلْمُسْلِمِینَ، فَحَمَّلَ مِنْهُ اَبُوکِ الرَّاجِلَ وَیُنْفِقُهُ فِی السَّبِیلِ، فَاَنَا اِلَیْهِ بِمَا وَلِیَهُ اَبُوکِ، قَالَتْ:
وَ اللَّهِ لا اُکَلِّمُکَ قَالَ:
وَ اللَّهِ لا اَهْجُرُکِ. قَالَتْ:
وَ اللَّهِ لاَدْعُوَنَّ
اللَّهَ عَلَیْکَ. قَالَ: لاَدْعُوَنَّ
اللَّهَ لَکِ.»
موسی بن عقبه میگوید:
حضرت فاطمه (
سلام
الله
علیها) هنگام
بیعت بر ابوبکر وارد شد
و به او فرمود:
امایمن و رباح برای من شهادت میدهند که رسول خدا (صلی
اللهعلیه
وآله
وسلّم)
فدک را به من بخشیده است. ابوبکر گفت: به خدا سوگند خداوند جز پدرت محبوب تر در نزد من کسی را نیافریده است، دوست داشتم که روز رحلت او
قیامت بر پا میشد. اگر
عایشه محتاج
و فقیر شود، نزد من محبوب تر از این است که تو فقیر شوی.
آیا شما عقیده دارید که من به مردمان سیاه
و سرخ پوست عطا میکنم اما در حق شما ظلم میکنم؟ در حالی که شما دختر رسول خدا (صلی
اللهعلیه
وآله
وسلّم) هستی. این مال، برای
مسلمین است پدرت از آن به سواران در راه خدا
انفاق میکرد. (یعنی رسول خدا از این مال برای مردان جنگی در حال
جنگ انفاق میکرد) من نیز همان کاری انجام میدهم که پدرت انجام میداد. ایشان (
حضرت فاطمه
زهرا (
سلام
الله
علیها)) فرمودند: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمیگویم. ابوبکر گفت: به خدا سوگند با تو قهر نمیکنم.
حضرت فاطمه (
سلام
الله
علیها) فرمودند: به خدا سوگند تو را نفرین میکنم. ابوبکر گفت: من برای شما به درگاه خدا دعا میکنم.
جوهری از علمای قرن چهارم نیز نقل کرده است که
حضرت زهرا (
سلام
الله
علیها) نزد ابوبکر آمد؛ اما او از استرداد فدک خودداری کرد. در این هنگام
حضرت زهرا (
سلام
الله
علیها) ناراحت شد
و فرمود: به خدا قسم تو را نفرین میکنم:
«
و روی هشام بن محمد، عن ابیه قال: قالت فاطمة، لابی بکر: ان ام ایمن تشهد لی ان رسول
الله صلی
الله علیه
و آله، اعطانی فدک، فقال لها: یا ابنة رسول
الله،
و الله ما خلق
الله خلقا احب الی من رسول
الله (صلی
اللهعلیه
وآله
وسلّم) ابیک،
و لوددت ان السماء وقعت
علی الارض یوم مات ابوک،
و الله لان تفتقر عائشة احب الی من ان تفتقری، اترانی اعطی الاحمر
و الابیض حقه
و اظلمک حقک،
و انت بنت رسول
الله (صلی
اللهعلیه
وآله
وسلّم)
و سلم، ان هذا المال لم یکن للنبی (صلی
اللهعلیه
وآله
وسلّم)
و سلم،
و انما کان مالا من اموال المسلمین یحمل النبی به الرجال،
و ینفقه فی سبیل
الله، فلما توفی رسول
الله (صلی
اللهعلیه
وآله
وسلّم)
و سلم ولیته کما کان یلیه. قالت:
و الله لا کلمتک ابدا، قال:
و الله لا هجرتک ابدا، قالت:
و الله لادعون
الله علیک، قال:
و الله لادعون
الله لک، فلما
حضرتها الوفاة اوصت الا یصلی
علیها، فدفنت لیلا،
و صلی
علیها عباس بن عبد المطلب
و کان بین وفاتها
و وفاة ابیها اثنتان
و سبعون لیلة.»
(
حضرت) فاطمه (
سلام
الله
علیها) به ابوبکر گفت: امایمن برای من شهادت میدهد که رسول خدا (صلی
اللهعلیه
وآله
وسلّم) فدک را به من بخشیده است. ابوبکر گفت: ای دختر رسول خدا (صلی
اللهعلیه
وآله
وسلّم) به خدا سوگند، به نظر من خداوند هیچ مخلوقی را محبوبتر از رسول خدا نیافریده است، دوست داشتم که روز وفات پدرت آسمان به زمین فرود میآمد. به خدا سوگند، اگر عایشه فقیر شود نزد من محبوبتر از این است که شما فقیر باشید. به خدا سوگند آیا شما عقیده دارید که من حق سفید
و سیاه را عطا میکنم اما در حق شما ظلم میکنم؟ در حالی که شما دختر رسول خدا (صلی
اللهعلیه
وآله
وسلّم) هستید؟ این اموال (فدک) از آن رسول خدا (صلی
اللهعلیه
وآله
وسلّم) نبود بلکه جزئی از اموال
مسلمین است که مردم برای او میآوردند
و رسول خدا آن را در راه خدا انفاق میکرد. هنگامی که وفات یافت من متولی آن شدم همانگونه که ایشان متولی آن بود.
آن
حضرت فرمود: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمیگویم. ابوبکر گفت: هرگز با شما قهر نمیشوم.
حضرت فاطمه (
سلام
الله
علیها) فرمود: به خدا سوگند تو را نفرین میکنم. ابوبکر گفت: به خدا سوگند برای تو دعا میکنم. هنگامیکه زمان وفاتش فرار رسید وصیت نمود که ابوبکر بر او نماز نخواند؛ پس شبانه
دفن شد
و عباس بن عبد المطلب بر او
نماز خواند. میان وفات رسول خدا
و وفات او، هفتاد
و دو شب فاصله بود.
تا اینجا طبق این سه روایت چند مطلب ثابت میشود:
اولا: ابوبکر
و عمر پس از غصب فدک، اقرار کردهاند که
حضرت زهرا (
سلام
الله
علیها) را به خشم آوردند
و از خود رنجاندهاند؛ از این رو نزد آن
حضرت برای عذرخواهی آمدند: انطلق بنا الی فاطمة فانا قد اغضبناها....
ثانیا:
حضرت زهرا (
سلام
الله
علیها) نیز از آنان راضی نگردید
و آنها را نبخشید، چرا که در جریان دیدار
و ملاقات،
حضرت روی خود را از آنها به سوی دیوار بر گردانید: حولت وجهها الی الحائط؛
و خشم
حضرت فاطمه (
سلام
الله
علیها) بر آن دو تا حدی بود که فرمودند: در هر نمازی که بجا میآورم شما را نفرین میکنم:
و الله لادعون
الله علیک فی کل صلاة اصلیها.
ثالثا: طبق این روایات، اعلام نفرین از سوی آن
حضرت دو مرتبه صورت گرفته است. طبق روایت
ابنقتیبه پس از غصب فدک، آن دو به منزل امیرالمؤمنین (علیه
السّلام) رفتند
و حضرت صدیقه طاهره (
سلام
الله
علیها) این جمله را فرمودند (
و الله لادعون
الله علیک)
و طبق روایات
بلاذری و جوهری، وقتی
حضرت زهرا (
سلام
الله
علیها) فدک را از آنان مطالبه نمودند
و آنها از باز پس دادن حق ایشان امتناع کردند،
حضرت فاطمه (
سلام
الله
علیها) این مطلب را بیان فرمودند.
رابعا: طبق روایت جوهری،
حضرت صدیقه طاهره (
سلام
الله
علیها)، وصیت نمودند شبانه دفن شوند تا مبادا ابوبکر در تشییع جنازه ایشان
حاضر شود
و بر پیکر مبارک آن
حضرت نماز بخواند. فلما
حضرتها الوفاة اوصت الا یصلی
علیها، فدفنت لیلا.
نظر به دو قاعده رجالی اهل سنت
و وهابیت این روایات معتبر است
و میتوانند در مقام استدلال
حجت باشند.
نفرین
حضرت زهرا (
سلام
الله
علیها) در سه
روایت و با سندهای متعدد نقل شد،
و از نظر علمای اهل سنت روایتی که با سه سند نقل شود مستفیض است
و روایت مستفیض نیز حجت است.
سبکی در کتاب «
رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب»، اقوال علمای اهل سنت را در تعریف روایت «مستفیض» آورده است:
و المستفیض... فی الغنیة: تزید
علی الاثنین
و الثلاثة
و الاربع.
و عبارة صاحب التنبیه:
و اقل ما تثبت به الاستفاضة اثنان.
و المختار عندنا: ان المستفیض ما یعده الناس شائعا،
و قد صدر عن اصل، لیخرج ما شاع - لا عن اصل –
و ربما حصلت الاستفاضة باثنین.
خبر مستفیض... در کتاب «
الغنیه» آمده است: خبر مستفیض آن است که بیش از دو طریق داشته باشد (یعنی طریقش دو یا سه یا چهار تا باشد). صاحب تنبیه گفته: حد اقل اثبات استفاضه دو طریق است.
قول مختار ما این است که مردم آن را خبر شایع بدانند
و منشا آن
اصل باشد (این قید آن شایعی را خارج میکند از طریق اصل نباشد)
و چه بسا استفاضه با دو طریق هم ثابت شود.
جزائری دمشقی مینویسد:
و اقل ما ثبت به الاستفاضة اثنان.
حد اقل اثبات استفاضه با دو طریق است.
شوکانی نیز مینویسد:
و القسم الثانی المستفیض
و هو ما رواه ثلاثة فصاعدا
و قیل ما زاد
علی الثلاثة
و قال ابواسحاق الشیرازی اقل ما تثبت به الاستفاضة اثنان.
قسم دوم: روایت مستفیض آن است که سه تن
و بیشتر آن را روایت کرده باشند. قول ضعیفی گفته مستفیض آن است که بیشتر از سه طریق داشته باشد.
ابواسحاق شیرازی گفته است: حداقل اثبات استفاصه دو طریق است.
حسن عطار مینویسد:
و قد یسمی ای المستفیض مشهورا
و اقله من حیث عدد راویهای اقل عدد روی المستفیض اثنان
و قیل ثلاثة الاول ماخوذ من قول الشیخ فی التنبیه
و اقل ما یثبت به الاستفاضة اثنان.
گاهی مستفیض را مشهور میگویند، حداقل راویان خبر مستفیض دوتا است. برخی گفته سه تا. قول نخست بر گرفته از قول شیخ در کتاب «
التنبیه» است
و حداقل اثبات استفاضه دو تا است.
تا اینجا ثابت شد که حداقل طریق یک خبر مستفیض، دو طریق است.
و روایت مورد بحث ما از سه طریق وارد شده است. اکنون سخنان علمای اهل سنت را مرور میکنیم که گفتهاند، خبر مستفیض از نوع خبر مشهور است.
حسن العطار مینویسد:
و قد یسمیای المستفیض مشهورا.
گاهی مستفیض را مشهور میگویند.
محمد جمالالدین قاسمی نیز گفته است: التاسع، المستفیض: هو المشهور،
علی رای جماعة من ائمة الفقهاء.
قسم نهم: خبر مستفیض بنا به نظر گروهی از قفهاء، همان خبر مشهور است.
ابنقدامه در باره حجیت خبر مستفیض مینویسد: لان الاستفاضة اقوی من خبر الثقة.
استفاضه قوی تر از
خبر ثقه است.
ابنتیمیه معتقد است اگر یک روایت، طرق متعددی داشته باشد، همدیگر را تقویت میکنند
و آن روایت مورد قبول است
و گاه علم به صدور آن حاصل میشود، هرچند روایان آن
فاسق و فاجر هم باشند:
فان تعدد الطرق
و کثرتها یقوی بعضها بعضا حتی قد یحصل العلم بها
و لو کان الناقلون فجارا فساقا فکیف اذا کانوا علماء عدولا.
همانا تعدد طریقها
و کثرت آن، برخی آنها برخی دیگر را تقویت میکنند حتی گاه
علم به صدور آن حاصل میشود هر چند ناقلان آن فاجر
و فاسق باشند، چه رسد به این که ناقلان روایت علمای عادل باشند.
اولا: طبق این روایات،
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از
ابوبکر خشمگین بوده
و تا آخر عمر از آنها راضی نشد
و اولین
و آخرین کلام ایشان خطاب به ابوبکر این بود که من در هر نمازی که میخوانم تو را
نفرین میکنم.
ثانیا: این روایات با توجه به قواعدی که
اهل سنت و وهابیت دارند، معتبر است:
۱. طبق تعریف بسیاری از علمای اهل سنت، روایتی که سه طریق
و حتی دو طریق نقل داشته باشد، مستفیض است
و روایت مستفیض را مساوی با مشهور میدانند
و روایت مشهور نیز برای آنها
حجت است
و حتی برخی گفتهاند که روایت مستفیض قوی تر از
خبر ثقه است.
۲. به صراحت سخن
ابنتیمیه، روایتی که طرق متعدد داشته باشد، همدیگر را تقویت میکنند
و علم به صدور
روایت حاصل میشود.
در نتیجه روایت مورد بحث، چون سه طریق دارد، مستفیض است
و قویتر از خبر ثقه میباشد.
و نیز این طرق، همدیگر را تقویت میکند.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا سند روایت نفرین حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بر شیخین صحیح است؟»