رفاعة بن شداد بجلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رفاعة بن شداد از
اصحاب حضرت علی (علیهالسلام)، میباشد وی در خانوادهای از
بجیله دیده به جهان گشود، خانوادهای که به عشق
هدایت، از
یمن به
مدینه آمد و با کلام معنوی
وحی که در نفس گرم
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میپیچید، به
دین اسلام در آمد. همچنین در جنگهای
جمل و
صفین شرکت کرد. رفاعه، از نخستین کسانی بود که به
امام حسین (علیهالسلام) نامه نوشت و او را به
کوفه دعوت کرد.
فدایی امامت نامی است که برای نوشتار حاضر در نظر گرفته شد. انتخاب این نام از آن رو است که هدف این نوشتار آن است که با تکیه بر منابع کهن تاریخی و ارشاد روایی، به دور از هرگونه
تعصب و جانبداری، گوشهای از
ایمان و زندگی بزرگان شیعی را که در دفاع از
اسلام ناب محمدی، به دست فرمان روایان اموی به
شهادت رسیدهاند، بررسی نماید. سترگ مردان و زنانی که در دشوارترین دوران
شیعه، با خون سرخ خویش نهال نوپای
امامت را سیراب و باور کردند.
انسانهای برجسته از یک نظر بر دو دستهاند:
۱. برخی، از خردسالگی، در هوشمندی و رفتار، بر دیگران برتری دارند؛
پیامبران الهی و جانشینان آنان و نیز معدودی از نوابغ جهان در این دسته جای دارند.
۲. گروه دیگر، از آغاز، برتری چشمگیری ندارند. اما با قرار گرفتن در پرتو روشنگری و
هدایت بزرگان دین و با قابلیت و کوشش پیوسته در آئین الهی، بر دیگران پیشی میگیرند و با ثبت نام خود بر سینه تاریخ به نسلهای آینده، درس فداکاری میدهند. افراد فدایی امامت که در صدد بازخوانی زندگی نامه آنان هستیم در این گروه جای میگیرند. از این رو همه زندگی آنها از آغاز، تا انجام در تاریخ نیست. تنها آن بخش که جنبه تحولگری و تاریخسازی داشته است، و در تاریخ انعکاس یافته، مورد بررسی قرار گرفته است. رفاعة بن شداد بجلی یکی از این افراد است.
قبیله بجیله، از قبایل بزرگی است که در میان
عرب جایگاه ویژهای دارد. بجیله نام کنیزی بوده است که «
نزار بن معد» به فرزند خود «انمار» بخشید.
چون آن هنگام مصادف با چیرگی
بخت النصر بر
مکه و ستمگریهای او بر مردم آن سرزمین بود، انمار به همراه بسیاری از عدنانیان به
یمن گریخت. چون بجیله
کنیز نزار، که در یمن به
ازدواج انمار درآمد، یک عرب قحطانی و اهل یمن به شمار میرفت، فرزندانش را نیز به نام او خواندند و قبیله بجیله پدید آمد.
این قبیله چون سالیان دراز در یمن زیست، نام قحطانی گرفت و به عرب جنوبی
شهرت یافت. لیکن در اصل عدنانی بود.
تفکر بجیله چون دیگر مردم عرب تنها در
بتپرستی تبلور مییافت؛ اما با ظهور اسلام و گسترش آن در پهنه
عربستان به سال نهم از
هجرت، در افق هدایت قرار گرفت. در آن سال کلیه افراد این قبیله، همراه با بزرگ خود (
قیس بن عربه) به حضور پیغمبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسیدند و به دین اسلام درآمدند.
و در حوادث و پیروزیهای پس از آن نیز پیوسته شرکت میکردند.
چنانکه در پیش اشاره گردید، فدائیان امامت کسانی هستند که در زیر لوای تعلیمات
معصومان و جنبههای شخصی خویش، به قابلیت رسیدهاند، از این رو، تنها رفتارهای برجسته و تحول آفرین آنان در تاریخ مشهود است و چون در سایر کردار آنها جنبه الگوپذیری نیست، سایر زندگی ایشان مورد توجه قرار نگرفته است. در تاریخ نامی از تولد رفاعة بن شداد بجلی نیامده است. اما مورخان به اتفاق، صحنه پایداری او را، در دفاع از
عمرو بن حمق خزاعی، به سال ۵۱ - ۵۰ آوردهاند و در آن هنگام از او به عنوان جوانی دلیر و نیرومند نام بردهاند.
با بهرهگیری از گفتار مورخان در مورد فعالیت او، دوران یادشده و نیز نقش رفاعة در
حکومت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میتوان سن تقریبی او را هنگام دفاع از عمرو بن حمق
خزاعی چهل (۴۰) سالگی دانست و از تولد او به سال دهم هجری یاد کرد.
در هر حال او در خانوادهای از بجیله دیده به جهان گشود، خانوادهای که به عشق هدایت، از یمن به
مدینه آمد و با کلام معنوی
وحی که در نفس گرم
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میپیچید، به
دین اسلام در آمد. آنان در سال دهم از هجرت (هنگام تولد رفاعة)
مسلمان میزیستند و در سایه
ایمان با
کافران میجنگیدند طبعا معارف زیادی از اسلام میدانستند و قادر بودند فرزندان خود را با باورهای اسلامی پرورش دهند و آنها را از حقایق دینی آگاه نمایند. رفاعة بن شداد بجلی که استعداد شخصی و ربیت خانوادگی را باهم داشت، به زودی در میان همگان بیمانند گردید و در ردیف بزرگان مسلمان قرار گرفت.
در رویدادهای زمان
خلافت ابوبکر و
عمر، نامی از رفاعة بن شداد بجلی نیست، لیکن در زمان
عثمان، بهویژه در سالیان پایان حکمرانی او، نام رفاعة بن شداد، در پهنه تحولات به چشم میخورد. قابلیتهای فردی و پرورش خانوادگی باعث گردید، تا او در همان دوران جوانی از دیگر همسالان خویش پیشی گیرد و نامش در کنار بزرگان مسلمان مطرح گردد.
مرحوم کشی در رجال خود (
اختیار معرفة الرجال) به نقل از
محمد بن علقمه مینویسد: همراه با رفاعة بن شداد بجلی و گروهی از بزرگان مسلمان، با
مالک اشتر نخعی به قصد
حج حرکت کردیم. چون به
ربذه رسیدیم، با
ابوذر (یار دیرین و راستین رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که از سوی عثمان، به آن سرزمین خشک و سوزان
تبعید شده بود) مواجه شدیم. او در آن هنگام از
دنیا رفته بود. ما جنازه پاک ابوذر را کفن کردیم. بر وی
نماز گزاردیم و به خاک سپردیم.
مالک اشتر بر
قبر اباذر ایستاد و گفت:
«پروردگارا، این ابوذر است که در میان بندگانت به
عبادت تو پرداخت؛ در راه تو با
مشرکان پیکار نمود. چیزی را دگرگون نساخت، بلکه برای جلوگیری از تغییر دستورات دین و مشاهده رفتارهای خلاف آئین بپاخاست و با جان و زبان، لب به اعتراض گشود و از سوی عثمان، در نهایت
ستم، بدون توشه راه، بدین مکان تبعید گردید و سرانجام در غم اسلام جان سپرد. پروردگارا نابود فرما کسی را که ابوذر را از حرم فرستاده تو بیرون ساخت و بدون توشه بدین سرزمین تبعید نمود».
محمد بن علقمه میگوید: پس از پایان مراسم، جملگی به دعای مالک اشتر آمین گفتیم.
در سفر یادشده نام رفاعة بن شداد در کنار بزرگانی چون
عبدالله بن مسعود،
حجر بن عدی همراه با مالک اشتر آمده که خود دلیل گویایی بر برجستگی و عظمت شخصیت اوست.
چنانکه گذشت، گرچه رفاعة دوران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را ندیده بود و از این رو اصطلاحا از
تابعین شمرده میشد. اما دوستی و همنشینی او با
صحابه برجسته و پارسای آن حضرت چون:
عبدالله بن مسعود، حجر بن عدی، عمرو بن حمق
خزاعی در هدایت و شخصیت معنوی رفاعة نقش چشمگیری داشت. به طور مثال،
عبدالله بن مسعود از بزرگان صحابه از شرکت کنندگان در
جنگ بدر و
احد از
کاتبان وحی به شمار میآید.
او که با برخورداری از امتیازات یادشده به نیکی میتوانست چون بسیاری از یاران پیشینهدار پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سهم
بیت المال و غنائم و فتوحات، زندگی راحت و خوشی را در پیش گیرد، تا پایان
عمر، ساده زیستی آن حضرت را پیشه خویش نموده و سرانجام در مصاف با
ظلم و
تبذیر در تهیدستی درگذشت.
کوشش رفاعة که از پیش در دفاع از اسلام چشمگیری مینمود، در دوران
حکومت امام علی (علیهالسلام) به اوج خود رسید. او که از خوشعهدی روزگار، فروغ جوانی را با ایام حجت پروردگار هم عصر مییافت، تصمیم گرفت تا همه نیروی خویش را در راه امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، به کار برد و او هیچگونه فداکاری در پیشبرد اهداف آن حضرت دریغ نورزد.
جنگ جمل نخستین پیامد عدالتخواهی علی (علیهالسلام) بود. این جنگ که به گفته مورخان از عطش ریاستخواهی
طلحه و
زبیر و
کینه دیرینه
عایشه به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به وجود آمد، آغاز صفبندی نوینی بود که در این دوران، میان دو گروه مسلمان واقع شد و مرز قدرتطلبان را از حقپرستان مشخص نمود. چون امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از آمادگی سپاه پیمانشکنان به سرکردگی طلحه، زبیر و عایشه آگاه شد، بیدرنگ با بزرگان مسلمان
مشورت کرد. رفاعة بن شداد بجلی که در آن جمع حضور داشت، برخاست و گفت:
«ای امیرالمؤمنین ما همه تو را میشناسیم و به گفته تو
ایمان داریم، نیک میدانیم که تو بر حق هستی و مخالفان تو جملگی راه
انحراف میپویند و در گسترش باطل میکوشند.
دینداری و آئین پروری پیشه همیشگی تو است. اگر ایشان با تو سرسازش گرفتند، تو نیز با آنان راه آرامش گیر. و اگر از در جنگ و
فتنه درآمدند، تو هم آهنگ نبرد پیشه کن که ما به یاری
خداوند، برای جلوگیری و درهم شکستن گمراهان آمادهایم. در این راه بسیار میکوشیم و هیچگونه تقصیر و سستی را بر خویش نمیبخشیم. به درستی میدانیم تو بر حق هستی و حق نیز همواره با تو است و هرگونه گسستنی بین تو و حقیقت بی معناست».
چون امیرالمؤمنین (علیهالسلام) سپاه جمل را بر عزم جنگ مصمم دید، به تنظیم سپاه پرداخت. مردان میدان دیده و کارآزموده را در راس تیپها و قبایل سپاه خود قرار داد و فرماندهی قبیله بجیله را که در آن هنگام از قبایل مهم جنوب
عربستان به شمار میرفت، به رفاعة بن شداد بجلی سپرد.
ابن شهرآشوب مینویسد:
«جنگ با حمله تیراندازان
بصره آغاز گردید. دو نیرو با تمام قدرت بر یکدیگر هجوم بردند. در این هنگام رفاعة بن شداد بجلی همراه با افراد خویش سپاه بصره را دور زد و از پشت بر لشگر دشمن حمله برد. در حالی که با
شجاعت میجنگید و نیروی جمل را پراکنده میکرد، زبانش بدین اشعار حماسی مشغول بود:
آن الذین قطعوا الوسیلة
و نازعوا علی علی الفضیلة
فی حرب کالنعجة الاکیلة
کسانی که راه هدایت را بر مردم بریدهاند، و با علی و فضیلتهای او به نزاع برخاستهاند، در جنگ چون میش، خورده میشوند» (میش، گوسفند پشم آلود و ماده است که دارای شیری چرب و گوشتی لذیذ است).
رفاعة در
جنگ صفین، یکی از فرماندهان جناح راست سپاه امام علی (علیهالسلام) بود که در کنار
عبدالله بن بدیل خزاعی و
سعید بن قیس همدانی و
عدی بن حاتم طائی (از سران برجسته نیروی حضرت) با لشگر
معاویه دلیرانه میجنگید و در پیروزی یاران امام نقش چشمگیری داشت.
در ماه آخر جنگ صفین که نبرد به روزهای پایانی و دشوار خود نزدیک میشد، رفاعه از سوی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به ریاست قبیله بجیله نایل گردید.
سرانجام، یاری پروردگار،
ایمان و
فداکاری یاران امام (علیهالسلام) در سایه شجاعت و رهنمودهای حکیمانه آن حضرت، افق پیروزی را بر دیده
مؤمنان گشود. معاویه که پایان ریاست خود را تنها در چند ضربه شمشیر
مالک اشتر میدید، با پیشنهاد
عمرو بن عاص قرآنهایی را که در نزد برخی از سربازان
شام یافت میشد، برای فریب یاران علی (علیهالسلام) بر نیزهها آویخت.
حیله معاویه در سپاه عراق مؤثر آمد و بیدرنگ آتش
تفرقه را در اردوی امام شعلهور ساخت. چون اختلاف رای و مشاجره در ارتش علی (علیهالسلام) بر سر مساله
حکمیت بالا گرفت، رفاعة بن شداد بجلی خطاب به آنان گفت: «دست از مشاجره بردارید؛ اگر حکمیت بر
عدل آید، مطلوب ماست و اگر خواسته ما تحقق نپذیرد، روز ما بسی شدیدتر و جانکاهتر از امروز گردد». سپس برخاست و با صدای بلند گفت: «ای مردم، ما چیزی را از حق خویش از دست ندادهایم. آنان ما را در پایان کار به همان چیزی میخوانند که ما در آغاز ایشان را بدان خواندهایم. حال اینان ناخودآگاه همان را پذیرا شدند. اگر آنچه ما خواستیم انجام یافت، فتنه و کشتار دور گردد و اگر خواسته ما عملی نگشت، دگربار خواسته خویش را از سر گیریم و همان جدیت پیش را به کار گیریم».
هرچند سخنان رفاعة در جریان حکمیت از دوراندیشی آنچنانی برخودار نیست، اما بیشک صحنه موجود بهگونهای بوده که بیان چنین گفتار معقول به شمار میرفته است و تنها شخصیتهای ویژهای چون مالک اشتر قادر بر پیشبینی آخر کار بودهاند.
«
محمد بن یحیی از
احمد بن محمد او از
ابن ابی نصر میگوید: از
امام علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) از تفسیر آیه: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین؛
» پرسیدم؛ فرمود: راستگویان همان
ائمه معصومین (علیهمالسّلام) هستند و آنها که پیروی و
اطاعت از ائمه را بیتردید باور و
تصدیق میکنند».
پس از
شهادت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، وضعیت سیاسی به نفع معاویه تغییر یافت و حکومت
امام مجتبی (علیهالسلام)، در دام نیرنگ دشمنان مکار و پیمانشکنی دوستان کج مدار گرفتار آمد
و از ادامه حکومت بازماند. هنگامی که معاویه در آستانه رسیدن به آرزوهای خود به سر میبرد و میرفت تا با از بین بردن
شیعیان و
مؤمنان راستین، اساس
دین خدا را دگرگون کرده و به سلطنت اموی رنگ ابدی بخشد، پذیرش
صلح، از سوی امام حسن (علیهالسلام) جان و مال شیعیان را از خطر نابودی رهانید و به رؤیاهای شیطانی فرزند هند خط بطلان کشید. هر چند معاویه به وسیله کارگزاران خود در شهرهای گوناگون، در از بین بردن هستههای مبارز
شیعه سعی زیادی مینمود و در این راه از هر حربهای سود میبرد، اما پیروان مکتب سرخ علوی با بهرمندی از حکمتهای ژرف و روشنگرانه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که در گنجینه ذهن خود جای داده بودند، در برابر شبیخون فرهنگی و تصفیههای خونین معاویه و دست نشاندگانش با قدرت میایستادند و از کورانهای سخت به آسانی عبور میکردند. رفاعة بن شداد بجلی یکی از آنان بود، او در
کوفه زندگی میکرد. کوفه شهر بزرگی بود که در
عراق، مرکز اصلی شیعیان
اهل بیت (علیهمالسّلام) شمرده میشد و از اینرو در میان
مسلمانان از اهمیت زیادی برخوردار بود. در سال ۵۱ هجری، معاویه برای از بین بردن شیعیان علی (علیهالسلام)، حکومت عراق را به
زیاد بن ابیه سپرد.
اصولا معاویه در به کار گرفتن افراد ناپاک و بی
رحم، به ویژه فرومایه و بیاصل رغبت میورزید
و بیشتر پستهای مهم کشور در سلطنت او به دست چنین اشخاصی اداره میگردید. زیاد یکی از فرومایهترین و بیاصلترین آنان بود، و چون پدرش معلوم نبود، او را زیاد بن ابیه (زیاد پسر پدرش) میخواندند. با این حال او نخستین کسی بود که حکومت عراقین (بصره و کوفه) را با هم داشت و بر قسمت وسیعی از
ایران نیز فرمان میراند. او در کوفه بر شیعیان بسیار سخت میگرفت و آنها را از حقوق اولیه خویش محروم میداشت، و به بهانههای ساختگی با سختترین شیوه
مجازات مینمود.
در نخستین سال حکمرانی زیاد بن ابیه بر کوفه که برای استقرار پایههای قدرت خود به هر حربهای دست مییازید، و هر ندای مخالفی را، با شدیدترین شیوه ممکن پاسخ میداد. قیام
حجر بن عدی با همکاری گروهی از یاران امیرالمؤمنین (علیهالسلام) رخ نمود و رفاعة در آن فعالانه شرکت جست. پس از شهادت حجر و هفت تن از یاران فداکارش، رفاعة در خانه یکی از شیعیان کوفه پنهان شد، تا سرانجام در یک نیمهشب تاریک، همراه با عمرو حمق
خزاعی که از صحابه برجسته
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نیز از یاران فرهیخته امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود گریخت. آن دو؛ شب را میرفتند و روز، خود را از چشم دشمن پنهان میداشتند. بدین سان مدتی گذشت. سرانجام در کنار شهر
موصل، در کنار روستای نسبتا بزرگی، غاری دیدند که از نظر آنان مکان مناسبی (هرچند کوتاه مدت) برای زندگی به شمار میرفت، غار در منتهیالیه
کوه، در بلندترین نقطه آن واقع بود. مکان از نظر جغرافیایی برای آنان موقعیت ویژهای داشت، عمرو و رفاعة با بهرهگیری از آن موقعیت میتوانستند به خوبی از اطراف خود مواظبت کنند و گروههای تجسس دشمن را از دورترین ناحیه زیر نظر بگیرند. از این رو به سوی غار رفتند و در آن مخفی شدند.
هر چند غار برای آن دو، چشمانداز مناسبی به شمار میآمد، اما وجود آنها نیز از دورترین منطقه، حتی از لابلای تپهها و کوره راههای دور، از چشم رهگذران و کشاورزان آن وادی دور نمیماند. چندی گذشت تا اینکه برخی از مردم روستا که از آن سو رفت و آمد روزانه داشتند، به تدریج از وجود آنان باخبر شدند و به کدخدای منطقه خبر دادند. کدخدا همراه گروهی از مردم و جمعی از ملازمان به سمت غار حرکت کرد. عمرو و رفاعه که از دور نظارهگر آنان بودند. نخست آهنگ گریز کردند، اما وضع جسمانی عمرو از فرار بازشان داشت. شکم عمرو، آن صحابی دیرین رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آب آورده بود.
و ضعف بدنی شدید، او را از دفاع کردن و یا گریختن و نجات یافتن مانع میگشت. عمرو چارهای جز تسلیم شدن نداشت، و حتی از پایان کار خود نیز کاملا آگاه بود.
اما رفاعة بن شداد بجلی که جوانی نیرومند بود، خواست تا در برابر هجوم دشمن از دوست خود «عمرو» دفاع کند،
اما عمرو او را از نبرد باز داشت و گفت: «پیکار تو برای من سودی ندارد، اگر میتوانی، خویش را برهان؛ شاید که در آینده برای
اسلام سودمندتر گردی. رفاعة بر اسب نشست، بر گوشهای از جمعیت حمله برد، هر چند با تیر یکی از تیراندازان مجروح شد، لیکن راهی گشود و جان به سلامت برد.
هرچند قیام حجر بن عدی با شهادت او و گروهی از نخبگان شیعه به پایان رسید و رفاعة نیز به دست ماموران
بنی امیه مجروح گردید و از معرکه به سختی رهید. لیکن از آن پس باز، بدون
ترس از پیش آمدهای یاد شده و حکومت پلیسی معاویه، به مبارزه با سلطنت اموی و دفاع از مکتب سرخ علوی، در قالب زندگی مخفی ادامه داد و لختی از پایداری خود نکاست. در طول سالیان سیاه و سراسر اختناقی که در دوران فرمانروایی فرزند
ابوسفیان بر
شیعیان گذشت، نام رفاعة، در شمار مدافعان اسلام ناب محمدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میدرخشید.
پس از مرگ معاویه در سال شصت هجری. «
امام حسین (علیهالسلام)» با
سلطنت یزید مخالفت نمود و از
مدینه به عزم هجرت وارد
مکه شد. شیعیان کوفه پیش آمد یادشده را، به فال نیک گرفتند و در منزل
سلیمان بن صرد خزاعی گرد آمدند. آنها ضمن سخنان فراوان پیرامون اوضاع دوران، دعوت از امام حسین (علیهالسلام) را پایه دین و دنیای خویش دانسته تصمیم گرفتند طی نامههایی، آن حضرت را به عنوان پیشوا و رهبر خود به سوی کوفه فراخوانند. رفاعه نیز که یکی از چهرههای برجسته و شخصیتهای بزرگ
شیعه در کوفه به شمار میرفت، از نخستین دعوت کنندگان امام بود. در نامه رفاعه و دوستان نزدیک او که با کمی تفاوت در متون تاریخی ذکرشده چنین آمده است.
بسم الله
الرحمن الرحیمبه حسین بن علی (علیهالسلام) از سلیمان بن صرد
خزاعی،
مسیب بن نجبه، رفاعة بن شداد و
حبیب بن مظاهر و
مؤمنان و
مسلمانان کوفه، سلام علیکم: سپاس پروردگاری را که جز او معبودی نیست و دشمن فرومایه تو را نابود ساخت؛ دشمنی که با
ستم چیره گشت و با
غصب حکومت، به جور فرمان راند. نیکان امت را کشت و بدان ایشان را عزیز داشت. اموال عمومی را به نااهلان میسپرد و ثروت خدادادی را در اختیار دولت مردان قرار میداد. نزد ما بیا که جز تو پیشوایی نداریم تنها تو را رهبر و راهنمای خود میدانیم.
نعمان بن بشیر را که از جانب
یزید پلید، فرمانروای ماست، به رسمیت نمیشناسیم و در
نماز او حاضر نمیشویم. اگر از ورود شما به سوی خویش آگاه گردیم، بی درنگ او را از شهر بیرون میرانیم و بر نام تو درود میفرستیم. والسلام.
این نامه در دهم
رمضان سال شصت از هجرت، در
مکه به دست مبارک امام (علیهالسلام) رسید و در تاریخ از آن به نخستین پیک شیعیان عراق یاد گردیده است. البته تشکلهای دیگری هم در کوفه وجود داشته، که به نظر میرسد بیشتر در قالب فعالیتهای دینی و سیاسی، منافع شخصی و قبیلهای را منظور میداشتهاند. از آنجا که آنان نیز نخست
مرگ معاویه را افق مناسبی در جهت امیال و آرزوهای خود میپنداشتهاند، برای کسب موقعیتهای تازه، نامههایی در دعوت از امام حسین (علیهالسلام) به جانب مکه گسیل داشتهاند. با این حال از قراین تاریخی پیداست، که نامه یاد شده، نزد آن حضرت، از ارزش مخصوصی برخوردار بوده است؛ زیرا برخی از مورخین که بر بیان حوادث قرن اول هجری، به ویژه
شهادت حسین بن علی (علیهالسلام) همت داشتهاند، نامه رفاعة بن شداد بجلی و دوستانش را به عنوان عاملی مهم، در حرکت آن حضرت به سوی کوفه نگاشتهاند.
قیام توابین یکی از حرکتهای خونین شیعی در دو سده نخست هجری است. این قیام که در سال ۶۶ هجری و پس از پنج سال از شهادت امام حسین (علیهالسلام) رخ نموده، جلوه زیبایی از
فداکاری و
ایمان استوار شیعی را به نمایش گذاشت. در این قیام که رفاعة بن شداد بجلی از رهبران و طلایهداران اصلی آن بود، هیچ شوقی، از دنیاخواهی و دست یازی به پستهای حکومتی و امثال اینها مشهور نیست. قیام توابین چنانکه از نامش پیداست، حرکتی بود که به دست پنج تن از بزرگان شیعیان کوفه، چون: سلیمان بن صرد
خزاعی، مسیب بن نجبه فزاری،
عبدالله بن
سعد بن نفیل ازدی،
عبدالله بن وائل تمیمی و رفاعة بن شداد بجلی با هدف جبران
گناه و گرفتن انتقام از قاتلان
کربلا، پیریزی و هدایت گردید. آنان با پشیمانی و احساس نفرتی که از خویش به خاطر کوتاهی در یاری امام حسین (علیهالسلام) در دل داشتند، خود را مصداق آیه ۵۴
سوره بقره شمرده و حرکت خود را با بهره از آن آغاز نمودند. آیه یاد شده درباره قوم تبهکار
بنی اسرائیل است، آنگاه که
حضرت موسی (علیهالسلام) برای خودسازی و دریافت پیام الهی به
کوه سینا رفت، پس از چهل روز که به میان بنی اسرائیل بازگشت، بیشتر آنها را گوسالهپرست دید، بنی اسرائیل را به دین پروردگار باز خواند و پایه بازگشت دوباره آنان به دین الهی را، کشتن نفس شمرد.
خداوند در آیه مذکور میفرماید:
«و اذ قال موسی لقومه یا قوم انکم ظلمتم انفسکم باتخاذکم العجل فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم ذالکم خیر لکم عند بارئکم فتاب علیکم انه هو التواب
الرحیم؛
یاد دارید وقتی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم، شما با پرستش گوساله بر خود ستم نمودید، اینک به سوی آفریدگار خویش باز گردید و در این راه نفس خود را بکشید، که این برای شما بهتر (از
گمراهی) است.
توبه کنید که خداوند توبه شما را میپذیرد که خداوند توبه پذیر و مهربان است».
توابین کوتاهی خود در یاری امام حسین (علیهالسلام) را، همسنگ با گوساله پرستی و
ارتداد، میشمردند و تنها راه بازگشت به سوی خداوند را، در عملیات کوبنده و انتحاری، بر علیه جنایتپیشگان کربلا میدانستند. از این رو هنگامی که خانههای خویش را به سوی میدان نبرد ترک میگفتند، دیگر به بازگشت و زندگی تازه نمیاندیشیدند و حتی
مرگ را در راه انتقام، از زندگی دنیا دوستتر میداشتند. آنان در سرزمینی به نام
عین الورده با سپاه شام که فرماندهی آن را
عبیدالله بن زیاد بر عهده داشت، دلیرانه جنگیدند.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله، فدائیان ولایت (۱)، تاریخ بازیابی، ۱۳۹۶/۳/۳۱. پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله، فدائیان ولایت (۲)، تاریخ بازیابی، ۱۳۹۶/۳/۳۱.