رسالة فی لبس السواد (الانوار الالهیة)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
« رسالة مختصرة في لبس السواد»، يكى از چهار رسالهاى است كه تحت عنوان«
رسالة فی لبس السواد » چاپ گرديده است. مؤلف اين رسالهها
آیة الله شیخ جواد تبریزی ( ره) است كه آنها را به
زبان عربی تأليف نموده است.
معظم له در سال ۱۳۰۵ شمسى در شهرستان
تبریز در ميان خانوادهاى مذهبى چشم به جهان گشودند. تحصيلات علوم جديد تا پايان سال دوم دبيرستان را در همان شهر به آخر رساندند. پس از سپرى نمودن تحصيلات جديد، با شوق فراوان و عليرغم مخالفت اطرافيان، به
مدرسه طالبیه تبريز روى آورد و در سال ۱۳۲۳ در سن ۱۸ سالگى تحصيل علوم دينى را آغاز نمود و طى چهار سال، مقدمات و مقدارى از دروس سطح را در شهر تبريز به پايان رساند. در سال ۱۳۲۷ شمسى شهر تبريز را ترك نمود و وارد
حوزه علمیه قم شد. ايشان در
قم دوره سطح را به پايان برده و در اوج شكوفايى
علم و فقاهت و غناى حوزه وارد درس خارج اساتيدى همچون مرحوم
آیت الله العظمی سید محمّد حجت و مرحوم
آیت الله العظمی بروجردی ( قدس الله اسرارهما) شدند و همزمان با آن مشغول تدريس كتب سطح نيز گرديدند.
آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی در سال ۱۳۳۲ شمسى جهت ادامه تحصيلات به
نجف اشرف عزيمت نمودند و از افاضات مرحوم آيت الله حاج
سید عبدالهادی شیرازی ( رحمه الله) و مرحوم
آیت الله العظمی خوئی ( رحمه الله) استفاده كردند، حضرت آيت الله العظمى حاج شيخ جواد تبريزى پس از گذشت ۲۳ سال حضور دائم و فعال و جدّى در حوزه مقدس نجف اشرف و استفاده و افاده و تحقيق و تدريس و تبليغ، سرانجام در سال ۱۳۵۵ شمسى به هنگام مراجعت از زيارت
سید الشهداء حسین بن علی علیهما السلام به سمت نجف، توسط رژيم بعث
عراق دستگير و به ايران فرستاده شدند. پس از ورود به
ایران ، مجدداً به حوزه علميه قم مشرف و فعاليتهاى خود را از سر گرفتند و از تمامى وقت خود در مسير تحقيق و تأليف و بحث و تدريس و تربيت شاگردان استفاده مىنمودند. معظم له در طول ساليان دراز تدريس، هزاران طلبه فاضل را به جامعه اسلامى تحويل دادهاند و در طول اين مدت حوزه درس ايشان يكى از شلوغترين حوزههاى درسى بوده است.
رسالههاى كتاب عبارتند از: ۱- رساله مختصرى در باره نصوص صحيحه دال بر
امامت ائمه دوازدهگانه عليهم السلام. ۲- رسالهاى در نفى
سهو از
نبى صلى الله عليه و آله. ۳- رساله مختصرى در پوشيدن لباس مشكى. ۴- رسالهاى در اعتقادات ما كه معضلترين رساله كتاب بوده و مسائل مهم و قابل توجهى از اعتقادات
شیعه را مطرح كرده است.
اولين رساله، در باره نصوصى است كه در امامت
ائمه علیهم السلام وارد شده است. اين رساله در واقع جواب به سؤالى است كه از محضر مؤلف شده است. ايشان در جواب، پرداختن به همه روايات در اين زمينه را نيازمند رجوع به كتابهاى معتبرى كه در اين زمينه نوشته شدهاند، مىداند و مىفرمايد: طريقه ما در اين رساله اين است كه فقط به چند روايت معتبر، در اين زمينه،
اشاره نماييم; اين روايات، در بر گيرنده اسامى دوازده امام بر حق شيعيان مىباشند.
ايشان اين روايات را در جواب به شبهه كسانى كه مىگويند: تنها نام سه امام; يعنى
امام علی علیه السلام ،
امام حسن علیه السلام و
امام حسین علیه السلام در روايات برده شده است، مفيد مىداند.
ايشان چهار دسته روايت را در اين زمينه مطرح كردهاند كه عبارتند از:
۱- رواياتى كه در صدد مشخص نمودن ائمه عليهم السلام از اولاد امام حسين عليه السلام هستند.
۲- رواياتى كه اسامى ائمه عليهم السلام را از آغاز; يعنى
امیر المؤمنین علیه السلام تا
امام محمد باقر علیه السلام ذكر نمودهاند.
۳- رواياتى كه اسامى همه ائمه عليهم السلام را يكى پس از ديگرى برشمردهاند.
۴- رواياتى كه در مورد هر امامى به طور مشخص، وارد شدهاند. اين روايات در مورد
جعفر بن محمد الصادق علیه السلام ،
موسی بن جعفر علیه السلام ،
علی بن موسی الرضا علیه السلام ،
محمد بن علی الجواد علیه السلام ،
علی بن محمد الهادی علیه السلام ،
حسن بن علی العسکری علیه السلام و
حجة بن الحسن العسکری علیه السلام به طور جداگانه وارد شدهاند.
مؤلف، در خاتمه به نكته حائز اهميت ديگرى اشاره كردهاند مبنى بر اينكه اوضاع ائمه عليهم السلام در زمانى كه زندگى مىكردهاند، نابسامان بوده است; خصوصاً بعد از امام حسين عليه السلام، فلذا موقعيت چندانى براى شناساندن ائمه عليهم السلام وجود نداشته است.
اين عنوان دومين رساله است كه در پاسخ به سؤالى كه راجع به
عصمت انبيا عليهم السلام شده، مىباشد. در اين سؤال، اين مسئله يكى از مسائل حاشيهدار و اختلافى در ميان علما تلقى شده كه امروزه حاصل آن به تشكيك در عصمت ائمه عليهم السلام نيز رسيده است. سؤال كنندگان خواستار تبيين دقيق مسئله توسط مؤلف شدهاند.
ايشان بحث را در سه جهت قابل تعقيب مىدانند: اول اينكه مراد از عصمت، عصمت از ارتكاب
حرام و ترك
واجب باشد، چه در تكاليفى كه براى همه مكلفين ثابت شده و چه در تكاليفى كه مخاطب آنها فقط ائمه عليهم السلام يا
پیامبر صلی الله علیه و آله مىباشند. دوم اينكه مراد از عصمت، عصمت از مكروهات باشد. سوم اينكه عصمت از
سهو و خطا مراد باشد. ايشان بحث از جهت دوم را به گونهاى مختصر مطرح كردهاند و بحث از جهت سوم را به مجالى ديگر واگذار نمودهاند و روى سخن را در جهت اول مىدانند كه در سه بخش قابل بحث است: بخش اول در معنى عصمت است. ايشان معنى عصمت را عدم صدور چيزى از محرمات و يا ترك واجبات دانستهاند كه علتش عدم تمايل درونى از سوى معصومين عليهم السلام بدين جهات مىباشد.
بخش دوم در جواب شبههاى است كه گفته شده اگر عصمت، نعمتى خدادادى به معصومين عليهم السلام است، پس اين نعمت در
اختیار هر كس قرار گيرد به آن درجه مىرسد و ويژگى خاصى در معصومين عليهم السلام وجود ندارد. ايشان در جواب اين شبهه به
استناد چند آيه قرآنى آنها را داراى زمينههاى وصول به اين جايگاه دانسته است.
بخش سوم در مورد عقيده
اهل سنت در باره عصمت مىباشد كه طبق بيان مؤلف، قائل به عدم وجود عصمت در
انبیا علیهم السلام مىباشند.
نفى
سهو از
نبى صلى الله عليه و آله، آخرين بخش رساله مىباشد كه مؤلف اين بحث را هم در چهار جهت دنبال كرده است: ذكر بعضى از روايات دال بر
سهو، نظر
شیخ صدوق ( ره) در مورد
سهو نبى صلى الله عليه و آله، مناقشه صدوق( ره) در مورد نظريه مذكور، ذكر بعضى از ادله عامه بر
سهو نبى.
سومين رساله كه به خاطر اهميتش، كتاب، به همين نام ناميده شده است، اين رساله است كه در پاسخ به پرسش عدهاى از طلاب در مورد
حکم اين عمل، مخصوصاً در عزاى ائمه عليهم السلام، نوشته شده است. اولين كار مؤلف در اين زمينه، نقل كلام صاحب عروة است كه فرموده:« فصل في ما يكره من اللباس حال الصلاة، أمور: أحدها الثوب الأسود حتى للنساء، عدا الخف و العمامة و الكساء و منه العباء و المشبع منه أشد كراهة». مؤلف مىگويد: قبل از پرداختن به اصل بحث، لازم است امورى را به عنوان مقدمه ذكر نماييم كه عبارتند از:
۱- در
علم اصول، مقرر شده كه امر وقتى به يك طبيعى تعلق بگيرد، سپس بعضى از افراد آن طبيعى مورد نهى تنزيهى واقع شود، مراد از اين نهى معناى مصطلح نخواهد بود; يعنى
کراهت مصطلح، بلكه ارشادى است به وجود يك نقصى در اين فرد. ۲- اينكه
صاحب عروة بيان كرده كه مكروه است پوشيدن مطلق لباس مشكى در نماز، به لحاظ ادله قابل مناقشه مىباشد. ۳- اگر چه از طريق اخبار« من بلغ» به كراهت آن قائل شويم باز اين اخبار در موارد نهى تكليفى جايگاهى نخواهند داشت.
مؤلف، بعد از مقدمات فوق الذكر وارد بحث روايى شده، مىفرمايد: در اينجا با دو دسته روايات مواجهيم: دسته اول، رواياتى كه پوشيدن لباس مشكى را مكروه مىدانند حتى در غير
نماز . ايشان، بعد از بيان اين روايات پوشيدن لباس مشكى در وفيات ائمه عليهم السلا) خصوصاً در ايام
محرم و
صفر را احياى امر ايشان مىداند كما اينكه خود آنها فرمودهاند:« رحم الله من أحيا أمرنا» كه در نتيجه از دايره حكم كراهت، خارج خواهد بود.
آخرين و مفصلترين بخش كتاب، رسالهاى است كه در مورد دهها مسئله اعتقادى نوشته شده است. اولين مؤلفه در اين رساله راجع به مصدر اصول اعتقاديه مىباشد. اين مطلب در ضمن سؤالى آمده كه با بيان عقلى بودن عقايد مىپرسد آيا اين مسئله در مورد تمام اعتقادات، صادق است؟ مؤلف، در جواب، اصول اعتقاديه را بر دو قسم مىداند: قسم اول، آنهايى هستند كه
عقد قلبى بر آنها واجب بوده و
تسلیم و
انقیاد در برابرشان مسلم است مانند اعتقاد به احوال قبر و مسائل پس از مرگ. قسم دوم، آنهايى هستند كه معرفتشان به لحاظ عقلى و شرعى واجب است مانند معرفت خداوند، معرفت انبيا عليهم السلام و اوليا عليهم السلام و اينكه
احکام شرعی و تفسير
قرآن در نزد آنها مىباشد.
دومين نكته در بخش اعتقادات، جواب اين سؤال است كه وجه تمايز اصول دين و فروع آن چيست؟ مؤلف، در جواب، مىفرمايد: اصول دين، مسائل اعتقاديهاى هستند كه مطلوب در آنها، تعقل و درك آنها مىباشد، اما فروع دين مسائلى هستند كه مطلوب در آنها عمل بدانها مىباشد; فرقى نمىكند فعل باشد يا ترك.
سؤال بعدى، در باره تقليد در
اصول دین است كه مىفرمايند: مهم، در اصول اعتقادى ما پيدا كردن يقين از طريق فهميدن اتفاق فقها در مورد يك مسئله مىباشد. بودن اعتقاد به
امامت از اصول مذهب، راه رسيدن به اصول اعتقادى، ثابت يا متغير بودن احكام شرعى، توقيفى بودن اسماى الهى و اكتفا به اسمايى كه در كتاب قرآن، اخبار و ادعيه آمده، منظور از قديم بودن فيض الهى، فاعل بالذات بودن خداوند، مقدار واجب از
معرفت الهى،
ولایت تکوینی و چندين مطلب مهم اعتقادى، از جمله مسائلى هستند كه در اين قسمت مورد بررسى قرار گرفتهاند.
نرم افزار جامع فقه أهل البيت عليهم السلام، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی