• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دلیل (حقوق)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دلیل در اصطلاح علم حقوق عبارت است از امری که طرفین دعوا برای اثبات یا دفاع از دعوا به آن استناد می‌کنند.بدین ترتیب دلیل در اصطلاح حقوقی معنی محدودی دارد و امری است که کاربرد آن، فقط در دادگاه است و زمان ظهور و تجلّی آن همان زمان طرح دعوا یا دفاع است.



دلیل در لغت به معنی راهنما و مرشد و آن چیزی است که برای ثابت کردن امری می‌آورند.
[۱] عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۵۰۶، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
معنای اصطلاحی دلیل نیز، از معنای لغوی آن چندان دور نیفتاده است.


جایگاه اصلی بحث دلیل، علم منطق (منطق، علم به قواعد و قوانینی است که فکر را هدایت کند و از خطا مصون بدارد.)
[۲] معین، محمد، فرهنگ فارسی معین، ص۱۰۸۹، تهران، انتشارات فرهنگ نما، ۱۳۸۷، چاپ اول.
می‌باشد. طبق نظر علمای منطق؛ دلیل عبارت است از "شیئ که از وجود آن پی به وجود شیئ دیگر می‌بریم".
[۳] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۲۶، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.

دلیل در اصطلاح علم حقوق عبارت است از امری که طرفین دعوا برای اثبات یا دفاع از دعوا به آن استناد می‌کنند.
[۴] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۲۶، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
[۵] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۵، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
[۶] متین دفتری، احمد، آیئن دادرسی مدنی و بازرگانی، ج۲، ص۳۴۸، تهران، مجمع علمی و فرهنگی مجد، ۱۳۸۱، چاپ دوم.
[۷] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۴، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
بدین ترتیب دلیل در اصطلاح حقوقی معنی محدودی دارد و امری است که کاربرد آن، فقط در دادگاه است و زمان ظهور و تجلّی آن همان زمان طرح دعوا یا دفاع است.
[۸] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۵، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.

قانون‌گذار در موارد ۱۲۵۷ الی ۱۳۳۵ قانون مدنی و مواد ۱۹۴ الی ۲۸۹ قانون آئین دادرسی مدنی به بررسی مباحث مربوط به دلایل پرداخته است.


وظیفه‌ی ارائه‌ی دلیل به عهده‌ی کیست؟
در دادرسی همیشه این سؤال مطرح بوده‌است که ارائه‌ی دلیل با چه کسی است؟ با مدعی (مدعی در لغت به معنی کسی است که با دیگری دعوا دارد و خواهان و ادعا کننده می‌باشد)
[۹] عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۹۳۷، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
که می‌خواهد دادگاه را وادار به اتخاذ تصمیم به نفع خود نماید؟ با منکر (منکر در لغت به معنی انکار کننده و کسی که امری را باور یا به آن اقرار ندارد، می‌باشد.)
[۱۰] عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۹۹۸، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
که می‌خواهد به دادگاه بفهماند ادعای مدعی بی‌مورد است؟ یا با خود دادگاه است که باید رسیدگی کند و تشخیص دهد حق با چه کسی است؟
به موجب قاعده‌ی "منع تحصیل دلیل"، دادگاه از جمع‌آوری دلیل به نفع یکی از طرفین اختلاف ممنوع است.
[۱۱] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۱۴_ ۱۶، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
از سوی دیگر به موجب ماده‌ی ۱۲۵۷ ق. م (قانون مدنی) هر کسی مدعی وجود حقی باشد، باید آن‌را ثابت کند. این ماده متکی بر قاعده‌ی معروف "البینّه علی المدعی" می‌باشد.
[۱۲] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۱۸، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
بنابراین بار سنگین ارائه‌ی دلیل بر دوش مدعی است. یعنی کسی که در طرح دعوا ذینفع (ذینفع در لغت به معنی صاحب نفع و منفعت می‌باشد مانند ذی‌قیمت و ذی‌صلاح)
[۱۳] عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۵۲۷، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
است و مدعی‌ٌعلیه (مدعی علیه در لغت به معنی کسی است که ادعایی بر علیه وی اقامه شده است.) در این مرحله تکلیفی ندارد.
[۱۴] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۱۹، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.



اگرچه موجب قاعده‌ی "منع تحصیل دلیل" دادرس از جمع‌آوری دلیل به نفع طرفین دعوا ممنوع است؛ لیکن نباید سهم دادرس را در بررسی و ارزیابی دلایل ابراز شده از یاد برد. این دادرس است که باید تشخیص دهد؛ آیا دلیل به موقع ارائه شده و برای اثبات ادّعا قابل پذیرش است یا خیر. شهادت شهود باید وجدان او را قانع سازد. رجوع به کارشناس و معاینه‌ی محل و تحقیق محلی (رجوع به کارشناس و معاینه‌ی محل و تحقیق محلی از جلمه اقداماتی هستند که یا به درخواست یکی از اصحاب دعوا و یا راساً به دستور دادگاه و به منظور کشف حقیقت انجام می‌شوند.) به نظر اوست و مانند این‌ها.
[۱۵] کاتوزیان، ناصر، اثبات و دلیل اثبات، ج۱، ص۴۳، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۰، چاپ اوّل.



از نظر نحوه‌ی توجه به دلیل و از دیدگاه ارزش‌گذاری به دلایل، نظام‌های دادرسی به دو "نظام دلایل قانونی" و "نظام دلایل آزاد" تقسیم می‌شوند.
این تقسیم‌بندی ریشه در یک سؤال اساسی دارد که از دیرباز ذهن حقوقدانان را به خود مشغول داشته است. سؤال این است که؛ آیا قاضی در امر قضاوت خود می‌تواند به هر دلیلی که برای اثبات دعوا قابل استناد است، تمسّک جوید؛ یا فقط برخی از دلایل جنبه‌ی دلیلیت دارند و باید صرفاً از طریق دلایل مصرّح در قانون به حقیقت دست یابد؟
[۱۶] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۳، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.


۵.۱ - نظام دلایل قانونی

در نظام دلایل قانونی، ارزش هر دلیل در قانون مشخص شده است. قاضی از خود هیچ اختیاری در تعیین میزان دلیلیّت دلیل ندارد.
[۱۷] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۳، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
[۱۸] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۴، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
در این سیستم، قانون، دلیل را دسته‌بندی می‌کند و حد و اعتبار هر کدام را مشخص می‌سازد و قاضی را ملزم به قبول بعضی دلایل می‌کند؛ هر چند که قاضی قناعت وجدان پیدا نکرده باشد. در این موارد اصطلاحاً گفته می‌شود، دلایل اثبات دعوا موضوعیّت دارند و نه طریقیّت.
[۱۹] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۵، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
بعنوان مثال اقرار خوانده (کسی را که دادخواهی می‌کند، خواهان و طرف او را خوانده و آنچه را از دادگاه می‌خواهد، خواسته می‌نامند.)
[۲۰] صدرزاده افشار، سید محسن، آئین دادرسی مدنی و بازرگانی دادگاه‌های عمومی و انقلاب، ص۱۹۱، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی، ۱۳۸۴، چاپ هشتم.
در دعوا بر سر یک ملک، موجب اثبات ادعای خواهان و خاتمه‌ی جریان دادرسی است؛ اگرچه قاضی آن اقرار را غیر واقعی و حتی کذب بداند.
[۲۱] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۲۵، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.


۵.۲ - نظام دلایل معنونی

اگر مفهوم دلیل را بهره‌گیری از هر چیزی که باعث علم و یقین قاضی به واقعیّت امر می‌شود بدانیم، به نظام دلایل معنوی یا دلایل آزاد یا همان نظام علم قاضی توجّه کرده‌ایم. در این نظام هر دلیلی که بتواند موجب امتناع وجدان قاضی شود می‌تواند دلیلیّت داشته باشد. در این موارد اصطلاحاً گفته می‌شود دلایل اثبات دعوا طریقیّت دارند و نه موضوعیِّت. بنابراین، در این نظام قاضی محدود به دلایل تصریح شده در قانون نیست و می‌تواند بر اساس هر قرینه و دلیلی که بتواند برای وی موجب علم گردد، اقدام به صدور حکم نماید.
[۲۲] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۴، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
[۲۳] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۴_ ۲۵، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.


۵.۳ - نظام دلایل در کشور ما

نظام حقوقی ایران در دعاوی مدنی (دعوایی که هدف از آن تحصیل مال یا سِمَت یا یکی از حقوق اجتماعی یا سیاسی باشد، دعوای مدنی نام دارد.) ،
[۲۴] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۵، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
سیستم دلایل قانونی را پذیرفته است. ولی در امور کیفری (دعوای کیفری دعوایی است که هدف از آن اعمال یکی از مجازت‌های تصریح شده در قانون نسبت به متهّم است. در دعوای کیفری، مدعی را شاکی و مدعی‌ٌعلیه را مشتکی عنه می‌گویند)
[۲۵] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۵، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
سیستم دلایل آزاد را مورد تبعیّت قرار داده است.
[۲۶] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۸، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
البته لازم به ذکر است در حقوق جزای ایران (یعنی در امور کیفری) نیز در برخی مقاطع از نظام دلایل قانونی تبعیّت شده و برای اثبات برخی جرایم، تنها ادّله‌ی خاصی قابل استناد شمرده شده‌اند.
[۲۷] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۵، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
[۲۸] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۴_ ۳۶، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.



رسیدگی به دلایل با دادرس دادگاهی است که صلاحیت قانونی برای رسیدگی به دعوا را دارد. با این حال بعضی اوقات این وظیفه به اشخاص دیگری واگذار می‌گردد.
[۲۹] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۶، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.


۶.۱ - رسیدگی به دلایل از جانب داور

گاهی رسیدگی به دلایل از جانب طرفین دعوا یا از سوی دادگاه به عهده‌ی داور واگذار می‌گردد. داوری یک نوع قضاوت خصوصی است که افراد آن‌را می‌پذیرند تا اختلاف‌شان به نحو بهتری اختلاف فیصله یابد. داور باید به اختلاف طرفین دعوا رسیدگی کند و به دلایل و مدارک ابرازی طرفین توجه نماید.
[۳۰] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۶، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
[۳۱] صدرزاده افشار، سید محسن، آئین دادرسی مدنی و بازرگانی دادگاه‌های عمومی و انقلاب، ص۴۱۳، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی، ۱۳۸۴، چاپ هشتم.
داور در رسیدگی به دلایل مکلف به رعایت تشریفات آئین دادرسی نیست؛ ولی نمی‌تواند قوانین ماهوی (قوانین بر ۲ دسته هستند. قوانین ماهوی و قوانین شکلی. قوانین ماهوی، قوانینی هستند که شرایط ایجاد و زوال و انتقال حق فردی را معین می‌کند. قوانین شکلی قوانینی هستند که ناظر به صورت خارجی اعمال حقوقی و تشریفات اسناد و دادرسی و اثبات دعوا می‌باشند.)
[۳۲] کاتوزیان، ناصر، مقدمه‌ی علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران، ص۱۵۷، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۸۴، چاپ چهل و سوم.
را در مورد دلایل نادیده بگیرد. یعنی داور باید مانند دادرس، همان ارزشی را به دلیل بدهد که قانون مقرر می‌دارد.
[۳۳] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۶، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.


۶.۲ - رسیدگی به دلیل از جانب کارشناس

در مواردی اتخّاذ تصمیم و صدور حکم از جانب قاضی، متوقف بر اطلاع از نظر کارشناس می‌باشد. اعلام نظر کارشناس نیز منوط به این است که دلایل و مدارک دعوای را در اختیار داشته باشد و یا تحقیقاتی انجام دهد و براساس آن نظر کارشناسی خود را اعلام نماید.
[۳۴] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۵، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
[۳۵] شمس، عبدالله، آئین دادرسی مدنی دوره‌ی پیشرفته، ج۳، ص۳۰۶_ ۳۰۷، تهران، انتشارات دراک، ۱۳۸۹، چاپ ۱۷.


۶.۳ - رسیدگی توسط دادگاه نیابت گیرنده یا دادرس علی‌البدل

گاهی رسیدگی به دلایل خارج از دادگاه یا در مقرّ دادگاه دیگری باید انجام شود و ممکن است دادگاه رسیدگی را به عهده‌ی دادرس علی‌البدل محول نماید و یا با اعطای نیابت قضایی از قاضی دادگاه حوزه‌ی دیگری یا حتی از قاضی دادگاه کشور خارجی رسیدگی به دعوا و دلایل طرفین را تقاضا نماید.
[۳۶] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۶، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.



ماده‌ی ۱۹۵ قانون آئین دادرسی مدنی، دلایلی را که برای اثبات اعمال حقوقی (عمل حقوقی رویدادی است که زاده‌ی اراده و توافق افراد است. بارزترین نمونه‌ی عمل حقوقی، عقد است. به موجب ماده ۱۸۳ ق. م، عقد عبارت است از این که یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهّد بر امری نمایند و مورد قبول آن‌ها باشد، مانند عقد اجاره.)
[۳۷] کاتوزیان، ناصر، دوره مقدماتی حقوق مدنی، وقایع حقوقی، ص۹، تهران، شرکت سهامی انتشارات، ۱۳۸۵، چاپ دهم.
اقامه می‌شوند، تابع قوانینی دانسته است که در موقع تشکیل و ایجاد آن‌ها مجری بوده‌اند. لیکن به موجب ماده‌ی ۱۹۶ ق. آ. د. م (قانون آئین دادرسی مدنی)[۱]     دلایلی که برای اثبات وقایع حقوقی (رویدادی که اثر آن به حکم قانون معیّن می‌شود و اراده‌ی مرتکب نقش اصلی در آثار آن ندارد، واقعه‌ی حقوقی نام دارد. مانند ولادت و مرگ)
[۳۸] کاتوزیان، ناصر، دوره مقدماتی حقوق مدنی، وقایع حقوقی، ص۹، تهران، شرکت سهامی انتشارات، ۱۳۸۵، چاپ دهم.
اقامه می‌شوند، تابع قانونی است که در موقع طرح دعوا جاری می‌باشد.
[۳۹] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۶، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
بعنوان مثال اگر شرایط صحت عقد نکاح (نکاح در لغت به معنی ضم (پیوستن) است و در اصطلاح حقوقی، قراردادی است که به موجب آن زن و مرد در زندگی با یکدیگر شریک و متحد شده و خانواده‌ای تشکیل می‌دهند.)
[۴۰] صفایی، سید حسین و امامی، اسدالله، مختصر حقوق خانواده، ص۲۳، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۵، چاپ دهم.
تابع قانون خاصی باشد؛ برای اثبات نکاح نیز باید به همان قانون خاص مراجعه نمود. بنابراین اگر در زمان انعقاد عقد نکاح رجوع به دفترخانه و تنظیم سند رسمی لازم نبوده است؛ در زمان طرح دعوای مربوط اثبات نکاح نیز، نیازی به ارائه‌ی سند رسمی نیست؛ هرچند که طبق قانون جدید، برای اثبات نکاح به سند رسمی نیاز باشد. (ظاهر امر این است که حکم این ماده، در خصوص تعارض قوانین در زمان و آن‌هم در حدود جغرافیایی یک کشور معنا پیدا می‌کند. در خصوص تعارض قوانین مربوط به ادله اثبات دعوا در مکان، باید به کتاب‌های حقوق بین‌الملل خصوصی مراجعه شود و این دو ماده، متعرّض آن‌ها نشده‌اند.)
[۴۱] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۶، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.

علت این دوگانگی در احکام فوق برای وقایع حقوقی و اعمال حقوقی، به درستی روشن نیست. می‌توان گفت از آنجایی که اراده و توافق طرفین در ایجاد اعمال حقوقی حرف نخست را می‌زند، صحیح‌تر آن است که همان قانونی که در زمان ایجاد عمل حقوقی حاکم بوده است، در زمان طرح دعوا نیز حاکم باشد. زیرا از آنجا که افراد، آگاه به قوانین فرض می‌شوند، گوئی در همان زمان ایجاد عمل حقوقی، دلیل اثبات این عمل حقوقی را نیز مطابق آنچه قانون معین کرده است، پذیرفته‌اند.
[۴۲] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۶، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.

ولی این فلسفه در خصوص وقایع حقوقی صادق نیست. وقایع حقوقی مثل ولادت و یا مرگ، به اراده و توافق طرفین بستگی ندارد. لذا در هنگام طرح دعوای ناشی از این وقایع، دلایل اثبات، تابع قانون حاکم در زمان طرح دعوی هستند.
[۴۳] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۷، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.



پس از آنکه مختصراً قواعد عمومی ناظر به همه‌ی دلایل‌ را مورد بررسی قرار دادیم، اینک نوبت آن است که هر یک از ادله را بطور جداگانه معرفی نمائیم که البته بررسی تفصیلی آن از حوصله‌ی این مقاله خارج است. برای تسهیل این امر لازم است ابتدا یک تقسیم‌بندی از دلایل ارائه دهیم و به نظر می‌رسد، تقسیم‌ دلیل به دلیل اصلی، دلیل تامینی و ادله تکمیلی، انتخاب جامعی باشد.

۸.۱ - دلایل اصلی

اصلی‌ترین دلایلی که از دیرباز جهت اثبات دعوا به کار گرفته می‌شده است و هنوز نیز در نظام‌های مختلف حقوقی جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص داده‌اند؛ عبارتند از اقرار، شهادت و سوگند.
[۴۴] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۵۲، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.


۸.۱.۱ - اقرار

اقرار در لغت به معنی اعترف کردن و بروز دادن می‌باشد.
[۴۵] عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۱۴۴، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
در اصطلاح حقوقی، اقرار عبارت است از "اِخبار به وجود حقی به نفع دیگری و بر ضرر خود" (م. ۱۲۵۹ ق. م). با توجه به این تعریف می‌توان گفت اقرار ۴ رکن اصلی دارد:
‌ا. نخست آن‌که اقرار، اخبار است. (جملات یا اخباری هستند یا انشایی. جمله‌ی اخباری، خبر از وقوع امری در گذشته، حال یا آینده می‌دهد. لیکن جملات انشایی جملاتی هستند که امری را مطالبه یا آرزو می‌کنند؛ یا اینکه امری را به صورت اعتباری، در عالم ایجاد می‌نمایند. بنابراین اقرار، خبر از وجود حقی می‌دهد که در گذشته ایجاد شده است و اقرار خودش وسیله‌ی ایجاد حق نیست.)
[۴۶] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۵۴، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.

‌ب. دوم آن‌که اقرار، اخبار به "وجود حق" است. (حق اختیاری است که قانون برای افراد شناخته باشد تا بتوانند عملی را انجام دهند یا آنرا ترک نمایند.)
[۴۷] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۵۵، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.

‌ج. سوم آن‌که اقرار باید "به نفع دیگری" باشد. (اگر اخبار به وجود حق، به نفع خود شخص باشد این امر ادّعا محسوب می‌شود و نه اقرار.)
[۴۸] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۵۵، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.

‌د. چهارم آن‌که اقرار باید "به ضرر اقرار کننده" باشد. (این رکن اقرار در حقیقت ملاک تمایز اقرار از شهادت است. چرا که مختصراً می‌توان گفت شهادت عبارت است از اخبار به وجود حقی به نفع یکی و به زیان دیگری؛ در حالی که اقرار، اخباری است به زیان خود شخص و به نفع دیگری.)
[۴۹] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۵۶، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.


۸.۱.۲ - شهادت

شهادت در لغت به معنی گواهی دادن می‌باشد.
[۵۰] عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۶۸۸، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
در اصطلاح علم حقوق، شهادت عبارت است از اخبار به وجود حق به نفع یکی و به ضرر دیگری.
[۵۱] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۸۱، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
[۵۲] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۶۷، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
به موجب ماده‌ی ۱۳۱۳ ق. م، کسی که شهادت می‌دهد باید بالغ، (به موجب ماده‌ی ۱۲۱۰ ق. م، سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر ۹ سال تمام قمری است.) عاقل، عادل (عادل کسی است که مرتکب گناه کبیره نشده باشد و بر گناهان صغیره نیز اصرار نورزد و کار خلاف مروّت از وی سرنزند، یعنی مرتکب امری نگردد که عرفاً ناپسند باشد.)
[۵۳] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۸۷، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
و مؤمن باشد و طهارت مولد داشته باشد. همچنین شهادت کسی که در دعوا نفع شخصی داشته باشد و شهادت افراد متکدّی پذیرفته نمی‌شود. چرا که متکدّیان به علت امکان تطمیع، در مظان اتهام قرار دارند. (به نظر می‌رسد که مفهوم تکدی را باید در معنای وسیع آن پذیرفت تا افراد ولگرد را نیز در برگیرد. متکدّی در لغت به معنای گدا می‌باشد.)
[۵۴] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۹۱، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
[۵۵] عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۹۲۱، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.


۸.۱.۳ - سوگند

سوگند در لغت به معنی قسم می‌باشد.
[۵۶] عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۶۴۳، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
در اصطلاح حقوقی مقصود از سوگند عبارت است از: شاهد گرفتن خداوند متعال برای اِخبار به حقی به نفع خود و به زیان دیگری. سوگند از دلایلی است که منشاء آن اعتقاد به ماوراء الطّبیعه می‌باشد و تقریباً در تمام ادیان الهی از دیرباز مورد توجه بوده است.
[۵۷] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۰۰، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
[۵۸] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۰۶، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.


۸.۲ - دلایل تامینی

منظور از دلیل تامینی، دلیلی است که قبل از بروز اختلاف و یا طرح دعوا، توسط اصحاب دعوا، با توسّل به طرق خاصی تثبیت و نگهداری می‌شود. طریق معمول نگهداری ادله، ثبت آن در سند است.
[۵۹] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۱۷، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.


۸.۲.۱ - سند

به موجب ماده‌ی ۱۲۸۴ ق. م سند عبارت است از هر نوشته که در مقام دعوا یا دفاع قابل استناد باشد.
[۶۰] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۲۵، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
[۶۱] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۳۶، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
[۶۲] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۷۸، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
[۶۳] شمس، عبدالله، آئین دادرسی مدنی دوره‌ی پیشرفته، ج۳، ص۱۳۶، تهران، انتشارات دراک، ۱۳۸۹، چاپ ۱۷.


۸.۲.۲ - صورت جلسه تامین دلیل

به موجب ماده‌ی ۱۴۹ ق. آ. د. م در مواردی که اشخاص ذینفع (ذی در لغت به معنای صاحب است و در ابتدای کلمات می‌آید. بنابراین ذینفع یعنی صاحب نفع و فایده مانند ذی‌قیمت (گران بها). )
[۶۴] عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۵۲۷، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
احتمال دهند که در آینده استفاده از دلایل و مدارک موجود، مشکل یا غیرممکن شود؛ می‌توانند از دادگاه درخواست تامین آن‌ها را بنماید.
مقصود از تامین در این موارد، فقط ملاحظه و صورت‌برداری از این‌گونه دلایل است.
بنابراین، صورت جلسه‌ی تامین دلیل عبارت است از "ملاحظه‌ و صورت‌برداری از دلایل توسط دادگاه، جهت ارائه‌ی احتمالی بعدی به مراجع قضایی". نمونه‌ی بارز تامین دلیل، استماع (گوش دادن، شنیدن.)
[۶۵] عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۱۱۹، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
شهادت شاهدی است که احتمال مرگ وی می‌رود.
[۶۶] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۱۸، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
[۶۷] شمس، عبدالله، آئین دادرسی مدنی دوره‌ی پیشرفته، ج۳، ص۴۷۷_ ۴۷۸، تهران، انتشارات دراک، ۱۳۸۹، چاپ ۱۷.
[۶۸] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۷، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.


۸.۳ - دلایل تکمیلی

دلایل تکمیلی، دلایلی هستند که در صورت فقدان هر یک از دلایل اصلی و تامینی، مورد توجه قرار می‌گیرند.
[۶۹] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۶۲، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.


۸.۳.۱ - امارات

امارات جمع واژه‌ی "اماره" است و معنای لغوی آن عبارت است از علامت و نشانه. در اصطلاح حقوقی، اماره عبارت است از اوضاع و احوالی که به حکم قانون یا در نظر قاضی دلیل بر امری شناخته شود.
[۷۰] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۶۳، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
[۷۱] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۵۴، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
[۷۲] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۲۰۱، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
[۷۳] شمس، عبدالله، آئین دادرسی مدنی دوره‌ی پیشرفته، ج۳، ص۳۵۳، تهران، انتشارات دراک، ۱۳۸۹، چاپ ۱۷.
[۷۴] کاتوزیان، ناصر، اثبات و دلیل اثبات، ج۲، ص۱۴۵، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۰، چاپ اوّل.


۸.۳.۲ - معاینه‌ی محل و تحقیق محلی

مقصود از معاینه‌ی محل عبارت است از، مشاهده‌ و ثبت وضعیت موجود اشیا، که توسط یکی از دادرسان دادگاه یا قاضی تحقیق به عمل می‌آید. تحقیق محلی نیز عبارت است از استماع اطلاع اشخاص مطلع در محل و ثبت اظهارات آنان توسط یکی از دادرسان دادگاه یا قاضی تحقیق.
[۷۵] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۶۸، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
[۷۶] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۲۲۹_ ۲۳۳، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
[۷۷] شمس، عبدالله، آئین دادرسی مدنی دوره‌ی پیشرفته، ج۳، ص۳۳۹_ ۳۴۰، تهران، انتشارات دراک، ۱۳۸۹، چاپ ۱۷.
[۷۸] شمس، عبدالله، آئین دادرسی مدنی دوره‌ی پیشرفته، ج۳، ص۳۴۳_ ۳۴۴، تهران، انتشارات دراک، ۱۳۸۹، چاپ ۱۷.


۸.۳.۳ - کارشناسی

کارشناسی عبارت است از اظهار نظر اهل فن در تشخیص موضوع. کارشناسی در مسائل مختلف بسیاری می‌تواند مطرح باشد، چرا که بسیاری اوقات موضوعات دعاوی بسیار پیچیده و فنی هستند و از دادرس دادگاه نمی‌توان انتظار داشت که بر تمامی این امور آگاهی داشته و مسلّط باشد. به همین دلیل امروزه کارشناسی در مسائل مختلف از جمله کشاورزی، ساختمانی، تصادفات اتومبیل و تعیین قیمت املاک مطرح می‌باشد.
[۷۹] کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۷۲، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
[۸۰] دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۶۳، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
[۸۱] مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۲۳۷_ ۲۳۸، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
[۸۲] شمس، عبدالله، آئین دادرسی مدنی دوره‌ی پیشرفته، ج۳، ص۳۰۶، تهران، انتشارات دراک، ۱۳۸۹، چاپ ۱۷.



۱. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۵۰۶، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
۲. معین، محمد، فرهنگ فارسی معین، ص۱۰۸۹، تهران، انتشارات فرهنگ نما، ۱۳۸۷، چاپ اول.
۳. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۲۶، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۴. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۲۶، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۵. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۵، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۶. متین دفتری، احمد، آیئن دادرسی مدنی و بازرگانی، ج۲، ص۳۴۸، تهران، مجمع علمی و فرهنگی مجد، ۱۳۸۱، چاپ دوم.
۷. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۴، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۸. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۵، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۹. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۹۳۷، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
۱۰. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۹۹۸، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
۱۱. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۱۴_ ۱۶، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۱۲. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۱۸، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۱۳. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۵۲۷، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
۱۴. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۱۹، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۱۵. کاتوزیان، ناصر، اثبات و دلیل اثبات، ج۱، ص۴۳، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۰، چاپ اوّل.
۱۶. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۳، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۱۷. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۳، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۱۸. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۴، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۱۹. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۵، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۲۰. صدرزاده افشار، سید محسن، آئین دادرسی مدنی و بازرگانی دادگاه‌های عمومی و انقلاب، ص۱۹۱، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی، ۱۳۸۴، چاپ هشتم.
۲۱. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۲۵، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۲۲. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۴، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۲۳. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۴_ ۲۵، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۲۴. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۵، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۲۵. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۵، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۲۶. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۸، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۲۷. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۵، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۲۸. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۴_ ۳۶، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۲۹. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۶، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۳۰. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۶، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۳۱. صدرزاده افشار، سید محسن، آئین دادرسی مدنی و بازرگانی دادگاه‌های عمومی و انقلاب، ص۴۱۳، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی، ۱۳۸۴، چاپ هشتم.
۳۲. کاتوزیان، ناصر، مقدمه‌ی علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران، ص۱۵۷، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۸۴، چاپ چهل و سوم.
۳۳. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۶، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۳۴. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۵، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۳۵. شمس، عبدالله، آئین دادرسی مدنی دوره‌ی پیشرفته، ج۳، ص۳۰۶_ ۳۰۷، تهران، انتشارات دراک، ۱۳۸۹، چاپ ۱۷.
۳۶. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۶، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۳۷. کاتوزیان، ناصر، دوره مقدماتی حقوق مدنی، وقایع حقوقی، ص۹، تهران، شرکت سهامی انتشارات، ۱۳۸۵، چاپ دهم.
۳۸. کاتوزیان، ناصر، دوره مقدماتی حقوق مدنی، وقایع حقوقی، ص۹، تهران، شرکت سهامی انتشارات، ۱۳۸۵، چاپ دهم.
۳۹. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۶، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۴۰. صفایی، سید حسین و امامی، اسدالله، مختصر حقوق خانواده، ص۲۳، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۵، چاپ دهم.
۴۱. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۶، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۴۲. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۶، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۴۳. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۷، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۴۴. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۵۲، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۴۵. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۱۴۴، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
۴۶. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۵۴، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۴۷. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۵۵، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۴۸. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۵۵، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۴۹. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۵۶، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۵۰. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۶۸۸، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
۵۱. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۸۱، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۵۲. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۶۷، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۵۳. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۸۷، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۵۴. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۹۱، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۵۵. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۹۲۱، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
۵۶. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۶۴۳، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
۵۷. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۰۰، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۵۸. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۰۶، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۵۹. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۱۷، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۶۰. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۲۵، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۶۱. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۱۳۶، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۶۲. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۷۸، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۶۳. شمس، عبدالله، آئین دادرسی مدنی دوره‌ی پیشرفته، ج۳، ص۱۳۶، تهران، انتشارات دراک، ۱۳۸۹، چاپ ۱۷.
۶۴. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۵۲۷، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
۶۵. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص۱۱۹، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ ۱۳.
۶۶. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۱۸، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۶۷. شمس، عبدالله، آئین دادرسی مدنی دوره‌ی پیشرفته، ج۳، ص۴۷۷_ ۴۷۸، تهران، انتشارات دراک، ۱۳۸۹، چاپ ۱۷.
۶۸. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۳۷، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۶۹. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۶۲، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۷۰. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۶۳، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۷۱. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۵۴، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۷۲. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۲۰۱، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۷۳. شمس، عبدالله، آئین دادرسی مدنی دوره‌ی پیشرفته، ج۳، ص۳۵۳، تهران، انتشارات دراک، ۱۳۸۹، چاپ ۱۷.
۷۴. کاتوزیان، ناصر، اثبات و دلیل اثبات، ج۲، ص۱۴۵، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۰، چاپ اوّل.
۷۵. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۶۸، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۷۶. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۲۲۹_ ۲۳۳، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۷۷. شمس، عبدالله، آئین دادرسی مدنی دوره‌ی پیشرفته، ج۳، ص۳۳۹_ ۳۴۰، تهران، انتشارات دراک، ۱۳۸۹، چاپ ۱۷.
۷۸. شمس، عبدالله، آئین دادرسی مدنی دوره‌ی پیشرفته، ج۳، ص۳۴۳_ ۳۴۴، تهران، انتشارات دراک، ۱۳۸۹، چاپ ۱۷.
۷۹. کریمی، عباس، ادلّه‌ی اثبات دعوا، ص۱۷۲، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۶، چاپ اوّل.
۸۰. دیانی، عبدالرّسول، ادله‌ی اثبات دعوا در امور مدنی و کیفری، ص۲۶۳، تهران، انتشارات تدریس، ۱۳۵۸، چاپ اول.
۸۱. مدنی، سیدجلال‌الدّین، ادله‌ی اثبات دعوا، ص۲۳۷_ ۲۳۸، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۰.
۸۲. شمس، عبدالله، آئین دادرسی مدنی دوره‌ی پیشرفته، ج۳، ص۳۰۶، تهران، انتشارات دراک، ۱۳۸۹، چاپ ۱۷.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «دلیل»، تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۰۹/۲۷.    




جعبه ابزار