• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خَطَأ (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





خَطَأ (به فتح خاء و طاء) از واژگان قرآن کریم به معنای اشتباه است. از مشتقات آن در قرآن مجید اَخْطاء (به فتح الف و سکون خاء) به معنی خَطَأ است. خَاطِئ (به فتح خاء و الف) به گناه‌كار اطلاق می‌شود و مُخْطِى‌ء (به ضم میم و سکون خاء) به خطا كننده معذور گفته می‌شود. خَاطِئه (به فتح خاء و الف) مؤنّث خَاطِئ است. خَطِيئه (به فتح خاء و کسر طاء) نیز به معنى خطاى معذور است که به طور مفرد فقط سه بار در قرآن مجيد آمده است. خَاطِئون (به فتح خاء و الف) و خَاطِئين (به فتح خاء و الف) پنج بار در قرآن مجيد آمده و همه در باره كسانى است كه عمداً خطا و گناه كرده‌اند.



خَطَأ به معنای اشتباه است.


خطا و اشتباه سه قسم است. اوّل آن كه كارى ناشايست را از روى عمد و بى‌اعتنایى انجام دهند، اين گونه خطا مسئوليّت‌آور و مورد بازخواست است و آن مثل جهالت عمدى است كه در «جهل» گذشت؛ مثل‌ (وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ‌ خِطْأً كَبِيراً) (و فرزندانتان را از ترس فقر، به قتل نرسانيد؛ ما آن‌ها و شما را روزى مى‌دهيم؛ به یقین كشتن آن‌ها گناه بزرگى است.)
پيداست كه مشرکان فرزندان خويش را از روى عمد و اراده می‌كشتند و علّت خطا بودن همان ناشايست بودن آن عمل است.
«خطاء» در آيه شريفه به كسر خاء و فتح آن هر دو خوانده شده است و آن را به كسر اوّل، گناه معنى كرده‌اند.
در قاموس گويد: آن به معنى گناه يا گناه عمدى است. در مجمع آمده: «خَطِئَ‌ يَخْطَأُ خَطَاءً» آن گاه گويند كه گناه از روى عمد باشد و خاطئ نيز از آن است يعنى آن كه از روى عمد خطاكار است. راغب نيز در مفردات چنين گفته است.
تمام گناهان كه از آن‌ها به خطا و خطيئه و خطايا تعبير شده همه از اين قبيل‌اند.
مثل‌ (بَلى‌ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ‌ خَطِيئَتُهُ‌ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ) (آرى، كسانى كه مرتكب گناه شوند و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آن‌ها اهل آتشند.)
(مِمَّا خَطِيئاتِهِمْ‌ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً) (سرانجام همگى به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد گشتند)
(آمَنَّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا ...) (ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهانمان را بيامرزد.)
دوّم آن كه كار شايسته‌اى اراده كند ولى خلاف آن واقع شود؛ مثل آن كه می‌خواست پرنده‌اى شكار كند اشتباهاً انسانى را كشت. اين خطا قابل عفو و غير مسئول است و فاعل آن را مخطى‌ء گويند نه خاطئ.
مثل‌ (وَ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ فِيما أَخْطَأْتُمْ‌ بِهِ وَ لكِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً) (امّا گناهى بر شما نيست در خطاهايى كه در ناميدن آن‌ها به نام ديگران از شما سر مى‌زند، ولى آن چه را از روى عمد مى‌گوييد مورد مؤاخذه قرار خواهد داد و خداوند آمرزنده و مهربان است.) و مثل‌ (وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ ...) (هيچ فرد باايمانى مجاز نيست كه مؤمنى را به قتل برساند، مگر اين كه اين كار از روى خطا و اشتباه باشد؛ و اگر كسى مؤمنى را از روى خطا به قتل رساند، بايد يک برده مؤمن را آزاد كند...)
خطاء و اخطاء هر دو به یک معنى است.
سوّم آن كه كار خلافى را اراده كند و اشتباهاً كار خوبى را انجام دهد. اين گونه شخص درباره اراده‌اش مذموم بوده و درباره فعلش نيز ممدوح نيست. راجع به اين شقّ در قرآن مصداقى نيامده است.
قسم اوّل چنان كه گفته شد خطاى مسئول است و در قسم دوّم اراده صواب و فعل خطا و در قسم سوّم به عكس است. در تعيين اين سه قسم از مفردات استفاده شده است.
در اقرب الموارد هست که گفته‌اند: خطا بر سه معنى است: گناه، ضدّ عمد و ضدّ صواب و در معنى اخير اكثر با مدّ آيد.
(بَلى‌ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ‌بِهِ‌ خَطِيئَتُهُ‌ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ‌) توجيه اين آيه در «حوط» گذشت.
(رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا ...) (پروردگارا! اگر ما فراموش يا خطا كرديم، ما را مؤاخذه مكن)
اگر مراد از آيه خطا به معنى دوّم باشد صريح است كه بعضى از نسيان‌ها و خطاها مؤاخذه دارد؛ مثل اين كه نسیان و خطا در اثر اهمال و بى‌اعتنایى باشد در اين صورت هر چند عامل در موقع نسيان و خطا غير مختار است ولى سبب آن دو اختيارى است. درباره شخص مجرم آمده كه روز قیامت می‌گويد: خدايا چرا مرا كور محشور كردى؟ خطاب رسد (كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها ...) (همان‌گونه كه آیات ما براى تو آمد، و تو آن‌ها را فراموش كردى...) گرچه مراد از نسيان در اين آيه بى‌اعتنایى و ترک عمل است. المنار درباره آيه ما نحن فيه توجيه متقنى دارد كه قابل توجّه است.
خاطئون و خاطئين پنج بار در قرآن مجيد آمده و همه در باره كسانى است كه عمداً خطا و گناه كرده‌اند. مثل‌ (إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئِينَ‌) (به يقين فرعون و هامان و لشكريانشان خطاكار بودند.) و در سابق گفتيم: كه خاطئ به گناهكار اطلاق می‌شود و مخطى‌ء به خطا كننده معذور.
خاطئه مؤنّث خاطئ است مثل‌ (ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ) (همان ناصيه دروغگوى خطاكار را) و در آيه‌ (وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِكاتُ‌ بِالْخاطِئَةِ) (و فرعون و كسانى كه پيش از او بودند و اهل شهرهاى زير و رو شده (قوم لوط) مرتكب گناهان بزرگ شدند) به معنى گناه است چنان كه راغب گفته است. در مجمع آن را مصدر گرفته و اسم مصدر معنى كرده است و در اقرب می‌گويد: مصدر است مثل عاقبت.
(وَ مَنْ يَكْسِبْ‌ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً) «هر كه خطا يا گناهى كند و آن را به گردن بیگناهى افكند، بهتانى و گناهى آشكار به دوش گرفته است.»
به نظر می‌آيد كه مراد از خطيئة شقّ دوّم خطاست كه خطاى معذور و غير مسئول است. راغب نيز چنين معتقد است. در اين صورت ترديد ميان خطيئة و اثم كاملاً روشن است. در المیزان خطيئة را به معنى معصیت گرفته؛ معصيتی كه وبال آن از موردش تجاوز نمی‌كند؛ مثل ترك روزه و خوردن خون؛ و اثم را به معنى گناهى گرفته كه وبال آن مستمرّ است؛ مثل قتل نفس و سرقت و در اين باره تحقيق شايانى كرده است.
ولى بايد دانست كه ذيل آيه درباره نسبت گناه به ديگرى است‌ (ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً) نسبت ترک روزه و خوردن خون مثلاً به ديگرى، با مساق آيه چندان جور در نمی‌آيد.
بهتر آن است كه خطيئه را به معنى خطاى معذور بگيريم چنان كه گفتيم. آن وقت معنى آيه كاملاً طبيعى و مطابق فهم می‌شود؛ يعنى: هر كه خطایى مرتكب شود مثلاً كسى را به اشتباه بكشد و يا گناهى مرتكب شود مثلاً پولى بدزدد سپس آن را به گردن بیگناهى افكند گناهى بزرگ متحمل شده است.
كلمه خطيئة به طور مفرد فقط سه بار در قرآن مجيد آمده است. يكى آیه ۸۱ بقره كه گذشت و ديگرى آیه ۸۲ شعراء و سوّمى آيه ما نحن فيه. اوّلى حتماَ درباره گناه و دوّمى محتمل است و سوّمى بنا بر آن كه گفته شد به معنى خطاى معذور است.
فقط اين اشكال می‌ماند كه آيا خطيئه بر خطاى محض اطلاق می‌شود و يا به آن فقط خطا گفته می‌شود؛ چنان كه فرموده‌: وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً.


خاطئون و خاطئين پنج بار در قرآن مجيد آمده است. كلمه خطيئة نیز به طور مفرد فقط سه بار در قرآن مجيد آمده است.


۱. قرشی بنایی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۲۵۸.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، دار القلم، ص۲۸۷-۲۸۸.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت حسینی، ج۱، ص۱۲۴-۱۲۶.    
۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۱.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۸۵.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۸۴-۸۵.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۱۱۵.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۲۴۷-۲۴۸.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۳۰.    
۱۰. فیروزآبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۱، ص۱۳.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۲۴۶.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۲۹.    
۱۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، دار القلم، ص۲۸۷.    
۱۴. بقره/سوره۲، آیه۸۱.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۲.    
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۱۵-۲۱۶.    
۱۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۳۲۵.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۸۱-۲۸۲.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۳۵-۲۳۶.    
۲۰. نوح/سوره۷۱، آیه۲۵.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۷۱.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۶.    
۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۵.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۳۸-۱۳۹.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۳۵۲.    
۲۶. طه/سوره۲۰، آیه۷۳.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۱۶.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۸۲.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۲۴۴.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۴۰.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۴۹.    
۳۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۵.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۱۸.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۷۶.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۴۱۲.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۱۱۹-۱۲۰.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۱۵.    
۳۸. نساء/سوره۴، آیه۹۲.    
۳۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۹۳.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۸-۳۹.    
۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۵۹.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۵۶-۱۵۷.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۲۹۳-۲۹۴.    
۴۴. شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۲، ص۶۹.    
۴۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، دار القلم، ص۲۸۷-۲۸۸.    
۴۶. شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۲، ص۷۰.    
۴۷. بقره/سوره۲، آیه۸۱.    
۴۸. بقره/سوره۲، آیه۲۸۶.    
۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۹.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۴۴۵.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۶۸۵.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۲۳۰.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۲۱۹.    
۵۴. طه/سوره۲۰، آیه۱۲۶.    
۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۲۱.    
۵۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۲۷.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۱۷-۳۱۸.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۶۵.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۸۶.    
۶۰. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۸، ص۳۱۴.    
۶۱. قصص/سوره۲۸، آیه۸.    
۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۸۶.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۱.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۱۱-۱۲.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۴۱۷.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۶۳.    
۶۷. علق/سوره۹۶، آیه۱۶.    
۶۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۹۷.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۲۶-۳۲۷.    
۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۵۳.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۰۱.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۱۸۷.    
۷۳. حاقه/سوره۶۹، آیه۹.    
۷۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۶۷.    
۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۹۳.    
۷۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۶۵۶.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۰۵.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۲۶۲.    
۷۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، دار القلم، ص۲۸۸.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۰۵.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۲۶۲.    
۸۲. شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۲، ص۷۰.    
۸۳. نساء/سوره۴، آیه۱۱۲.    
۸۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۷۵-۷۷.    
۸۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۱۲۱-۱۲۳.    
۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۸۶.    
۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۴۰.    
۸۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، دار القلم، ص۲۸۸.    
۸۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۷۵-۷۷.    
۹۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۱۲۱-۱۲۳.    
۹۱. بقره/سوره۲، آیه۸۱.    
۹۲. شعراء/سوره۲۶، آیه۸۲.    
۹۳. قصص/سوره۲۸، آیه۸.    
۹۴. بقره/سوره۲، آیه۸۱.    
۹۵. شعراء/سوره۲۶، آیه۸۲.    
۹۶. نساء/سوره۴، آیه۱۱۲.    



قرشی بنایی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «خطأ»، ج۲، ص۲۵۸-۲۶۱.    






جعبه ابزار