خطاطی ایران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از آغاز ورود اسلام به ایران و رواج خط عربی در این سرزمین، ایرانیان همواره نقش مهمی در پیشبرد و تحولات خطوط اسلامی داشته اند.
از آغاز ورود
اسلام به ایران و رواج خط عربی در این سرزمین، ایرانیان همواره نقش مهمی در پیشبرد و تحولات خطوط اسلامی داشته و حتی در موارد بسیاری پیشگام این تحولات بوده اند. حضور کسانی چون
مالک بن دینار بن دادبهار بن دادبه و
عبدالحمید کاتب در دوره امویان (حک: ۴۱ـ ۱۳۲) و ابراهیم و یوسف سجزی در عهد عباسیان (حک: ۱۳۲ـ ۶۵۶) گواه جایگاه خوشنویسان ایرانی در زمان شکوفایی
تمدن اسلامی است (رجوع کنید به مقاله خطاطی، پیشینه). گویا نیاکان ابن مُقله اهل فارس بودهاند و خود او نیز در زمان
خلافت مقتدر عباسی یک بار به حکومت نواحی
فارس رسید و بار دیگر به فارس تبعید شد.
همین حضور او، در رواج خطاطی در ایران مؤثر بود.
نسخه نویسی در زمان
سامانیان (حک: ۲۶۱ـ۳۹۵) رواج داشت و کسانی چون ابواحمدبن ابی بکر،
کاتب امیراسماعیل سامانی، در دستگاه این خاندان فعالیت میکردند. یکی از کهن ترین مصحف های ایرانی موجود، به قلم کوفی در عهد
نوح بن نصر سامانی (حک: ۳۳۱ـ۳۴۳)
کتابت شده است.
ابن بوّاب در دربار
آل بویه به مقام کتابداری
بهاءالدوله رسید و علی بن خَلَف فخرالملک، وزیر آل بویه، او را به ندیمی خود برگزید. در صفحه های آغازین مصحفی به خط ابن بوّاب که در ۳۹۱ در بغداد
کتابت شد، نام علی بن ابی طالب علیهالسلام آمده است
که نشان میدهد ابن بوّاب گرایش شیعی حامیان بویهی خود را محترم میداشته است. شیوه ابن بوّاب را شاگردان و پیروان ایرانی او از جمله
مهیار دیلمی، ابویوسف
محمدبن اسماعیل گلپایگانی،
عبدالمؤمن بن صفی الدین اصفهانی که به قولی شاگرد مستقیم ابن بوّاب بوده است،
ابراهیم بن هلال صابی ، ابوالمعالی رازی، و محمودبن مسعود ابهری تا پایان سده ششم در ایران ادامه دادند.
۹۱۵۱۷۰۰۱۰۸
برخی مصحفها و
کتابهای دیگری که در دوره
غزنویان (حک: ۳۶۶ـ۵۸۳) تحریر شده، نشان از تداوم خطاطی در ایران دارد. از جمله مصحفی (با تاریخ ۴۱۸) به خط عیسی بن عبداللّه بلخی و
کتابهای صفات الشیعة شیخ صدوق (با تاریخ ۳۹۱) به قلم نصراللّه بن عبداللّه قزوینی و تفسیر قرآن پاک (متعلق به اواخر سده چهارمِ یا اوایل سده پنجم). همچنین بخشهایی از قرآن به خط ابوعَمرو عثمان بن حسین ورّاق غزنوی در ۴۶۴ و ۴۶۶ به قلم کوفی ایرانی خوشنویسی شده اند.
در زمان
سلجوقیان (حک: ۴۹۲ ـ اوایل قرن هشتم)، با حمایت ایشان خطاطی و نسخه نویسی رونق گرفت. خوشنویس مشهور این عهد نجم الدین ا
بوبکر محمد راوندی، از خاندانی خوشنویس بود و دو دایی وی، تاج الدین احمد و زین الدین محمود راوندی، از خطاطان سرشناس بودند؛ چنانکه بسیاری از امیران و صاحب منصبان و فاضلان عراق و خراسان، فرزندان خود را برای تعلیم خط نزد ایشان میفرستادند و چون این خاندان اهل کاشان بودند، هر خط خوشی را به خطاطان این شهر یا شاگردان ایشان نسبت میدادند. نجم الدین به گفته خودش در نوشتن هفتاد گونه خط مهارت داشت. در ۵۷۷
طغرل سلجوقی فراگیری خط را نزد زین الدین محمود آغاز کرد و پس از آن
کتابت مصحفی سی پاره را به او سپرد. همین خوشنویس در ۵۸۰ مجموعه ای از اشعار را برای طغرل
کتابت کرد و
جمال اصفهانی نگارههایی بدان افزود.
نجم الدین راوندی فصلی از کتابش، راحةالصدور و آیةالسرور
، را به تعلیم قواعد اقلام مستدیر اختصاص داده و تناسبات حروف را در چهار خط محقّق، ثلث، نَسْخ و رقاع براساس نقطه و دایره معیار تشریح کرده است. در زمان راوندی خطوط مختلف هنوز به صورت اقلام ستّه (قلم های ششگانه) ترتیب نیافته بودند. در حدود همین زمان
محمدبن عبدالخالق میهنی رساله ای در تعلیم آداب دبیری نوشت و در نخستین صفحات آن
از ابزارها و آلات
کتابت و تناسب حروف سخن گفت.
اقلام مورد استفاده تا سده ششم همان اقلام عربی، اما تاحدی متفاوت از آنها و دارای رنگ و بوی ایرانی بود. رواج اقلامی چون پیرآموز و اصفهانی در
کتابت مصاحف (رجوع کنید به مقاله خطاطی، پیشینه) حاکی از آن است که ایرانیان عناصری از خطوط باستانی خود را با اقلام مکی و مدنی درآمیخته و بدانها ویژگی ایرانی بخشیده بودند. براساس برخی شواهد، نظیر صفحههایی از
کتاب صفات الشیعة (سطور پیشین)، ظاهرآ ایرانیان مبدع نوعی
خط کوفی ایرانی بودهاند که گردشها و پیوستگی های حروف آن بی شباهت به خطوط پهلوی و اوستایی نبوده است. همچنین خط رایج ایرانیان برای امور جاری نوعی نَسخ بوده که با نَسخ قدیم عربی و نَسخ جدید تفاوت داشته و احتمالا از خط پیرآموز استخراج شده است. همین نسخ ایرانی بعدها اساس شکل گیری اقلام اصیل ایرانی، تعلیق و
نستعلیق، قرار گرفته است.
از سده های پنجم و ششم و اوایل هفتم، نسخههایی متعدد در دست است که رواج اقلام خاص ایرانی را در بین ایرانیان نشان میدهد. محققان در نامگذاری این اقلام اختلاف نظر دارند و آنها را پیرآموز، کوفی ایرانی، نسخ ایرانی، و تعلیق اولیه خوانده اند. الابنیة عن حقایق الادویة به خط اسدی طوسی (با تاریخ ۴۴۷)، ترجمان البلاغة به خط ابوالهیجا دیلم سپار (با تاریخ ۵۰۷)، سرالمکتوم (با تاریخ ۶۱۰)، و جامع العلوم (با تاریخ ۶۱۱) نمونههایی از این نسخهها به شمار میروند.
همچنین در تزیین ظرفی لعابی اواخر سده ششم، از خطی شبیه تعلیق استفاده شده است.
پس از فتح بغداد و انقراض خلافت عباسیان در ۶۵۶،
یاقوت مستعصمی از دربار خلیفه
مستعصم عباسی به دستگاه
عطاملک جوینی راه یافت که
هولاکو خان حکومت
بغداد را به وی سپرده بود. یاقوت در نوشتن هر شش قلم مهارت داشت؛ اما اقلام ثلث و به ویژه ریحان را خوشتر مینوشت.
او علاوه بر انبوهی از مصحف ها، نسخهها و قطعه خط های متعددی به دو زبان عربی و فارسی نوشت
و همین آثار سرمشق بسیاری از
کاتبان نسل های بعد شد.
گفته شده است هرروز شصت تا هفتاد نفر از یاقوت سرمشق میگرفتند،
اما بوداق منشی قزوینی
پیریحیی را در جمع شاگردان یاقوت آورده است. در نهایت منشی قمی
و به پیروی از او فضائلی،
به جای پیریحیی صوفی، سیدحیدر حسینی (گنده نویس) را یکی از این شش تن دانستهاند که این روایت درست تر مینماید. از این گروه، احمد سهروردی، ارغون کاملی، و نصراللّه طبیب در عراق، و مبارکشاه، سیدحیدر حسینی و یوسف مشهدی در ایران به سر میبردند.
خطاطان ایران اقلام ستّه را به صورت جفت های هم خانواده در اندازه های بزرگ و کوچک دسته بندی میکردند که عبارت بودند از: محقّق و ریحان، ثلث و نسخ، توقیع و رقاع. در هریک از این جفتها، قلم نخست بزرگتر از قلم دوم است (رایت، ص ۱۰۷).
در قرن هفتم و نیمه اول قرن هشتم،
بغداد مرکز اصلی
کاتبان بود و در آنجا مصحف ها و نسخه های بسیاری برای حامیان
ایلخانی کتابت میشد. بیشتر این نسخهها را روی کاغذ قطع بغدادی (رجوع شود به مقاله ابزارها و مواد خطاطی) می نوشتند که سطح صاف آن به خطاط امکان میداد قلم را به آسانی به گردش درآورد و حروف را با تیرگی یکنواخت بنگارد. بدین سبب، نسخه های عهد ایلخانان به لحاظ جنس کاغذ و مرکّب، کیفیتی مطلوب دارند. از دیگر نکات درخور توجه، اهمیت یافتن
تذهیب در نسخه های این دوره است. اهمیت تذهیب بدان پایه بود که پیروان یاقوت غالبآ از آغاز تا پایان استنساخ در کنار مُذهِّبی سرشناس و کاردان
کتابت میکردند؛ چنانکه
کتابتهای ارغون کاملی را
محمدبن سیفالدین نقاش تذهیب میکرد.
برخی مصحف های عظیم این عهد برای بنیادهای خیریه یا مقابر ایلخانان
کتابت میشد. نمونه ای از آنها مصحفی سی پاره به خط
احمد سهروردی است که احتمالا برای غازانخان
کتابت شده است.
همچنین به فرمان خواجه رشیدالدین فضل اللّه، وزیر ایلخانی، هر سال متونی را با خطی خوش بر کاغذ بغدادی برای مجموعه ربع رشیدی
کتابت میکردند.
نسخه های دیگری نیز با حمایت خواجه رشیدالدین فراهم شد که
مجموعة الرشیدیة (با تاریخ ۷۱۰) و
جامع التواریخ (با تاریخ ۷۱۴) از آن جمله است. او بر دقت و خوانایی این نسخهها تأکید بسیار داشت و آنها را برای رونویسی به سرتاسر قلمرو ایلخانان فرستاد. از آثار دیگری که در این روزگار
کتابت شد،
رسائل اخوان الصفا (با تاریخ ۶۸۶) و
مرزباننامه (با تاریخ ۶۹۸) است.
دیگر شاگرد یاقوت،
سیدحیدر گنده نویس که بوداق منشی قزوینی
وی را معلم خط
تاج الدین علیشاه جیلانی و غیاث الدین محمدبن خواجه رشیدالدین دانسته است، در قلم ثلث مهارت داشت (حیدر حسینی). همچنین خوشنویسی اصفهانی به نام محمدشاه نقاش در همین ایام
کتیبه ای به قلم ثلث برای ایوان
مقبره پیر بکران، در لنجانِ اصفهان، طراحی کرد (پیربکران). این خوشنویس در نسخ نویسی هم مهارت داشت و نسخههایی چون
گلچینی ادبی (با تاریخ ۶۹۹)،
تاریخ جهان گشای جوینی (با تاریخ ۶۹۸)، و
ترجمه تاریخ طبری اثر
بلعمی را
کتابت کرد. با استناد به این نمونهها میتوان گفت همچنان که قلم ثلث در
کتیبه نویسی این دوره عمومیت یافته بود، جایگاه خط نسخ نیز در
کتابت و نسخه نویسی تثبیت شده بود.
نسل اول شاگردان یاقوت، شاگردانی پروردند که هریک در پیشبرد خطاطی سهمی اساسی داشتند. یکی از آنان
احمد رومی ، استاد اقلام ستّه بود که به گفته منشی قمی
برخی ظرافت خط او را برتر از یاقوت میدانستند. دیگری
پیریحیی صوفی ، خط را نزد احمد رومی و مبارکشاه زرین قلم فراگرفت و علاوه بر دربار ایلخانان، نزد
جلایریان و
چوپانیان هم فعالیت کرد و برخی
کتیبه های بناهای نجف به قلم اوست
برای اطلاع بیشتر از خوشنویسان عهد جلایری جلایریان، بخش هنر و معماری). دوست محمد هروی،
پیریحیی را سرسلسله خوشنویسان عراق دانسته است. اما مشهورتر از آنان،
عبداللّه صیرفی است که خوشنویسی را از
سیدحیدر گنده نویس آموخت. او
کتیبه چندین بنا را در
تبریز و نسخههایی نیز به اقلام محقَّق و نسخ نوشت.
دوست محمد هروی
کتابت نسخه های
ابوسعیدنامه،
کلیله و دمنه، و
معراج نامه را اثر او دانسته است. صیرفی پیشوای خطاطان دوره تیموری بود و سلسله خطاطان خراسان به او میرسد.
مهمترین نسخه اواخر دوره ایلخانان شاهنامه بزرگ ایلخانی (دموت) است که در دهه ۷۳۰، احتمالا با حمایت
ابوسعید ایلخانی و به سرپرستی وزیرش، غیاث الدین محمد، در دو مجلد در تبریز
کتابت و مصور شد. سودآور محتمل دانسته است که
کتابت جلد نخست این نسخه کار عبداللّه صیرفی باشد. این احتمال دو نکته را درباره خوشنویسی در این دوره مطرح میکند: نخست اینکه پیروان یاقوت، همچون خود او در زمینه های مختلفی فعالیت میکردند که از مصحف نویسی تا
کتابت آثار شاعران پارسی و طراحی
کتیبهها را دربرمی گرفت. نکته دیگر، ضرورت کار گروهی
کاتبان با یکدیگر و نیز با نقاشان و مذهّبان برای تهیه نسخه های عظیم و چندجلدی بود. مقارن همین ایام نسخه ای سه جلدی از
کتاب سمک عیّار به همین سیاق در
شیراز کتابت شد که جلد سوم آن با دست خطی متفاوت نگاشته شده است.
یاقوت و پیروانش در نگارش تکبرگ های خوشنویسی یا قطعه نویسی هم دست داشتند. در این قطعهها ــکه بیشتر آنها بعدها در مجموعه مرقعات یا جُنگ ها گرد آمدــ مطالب متنوعی نوشته میشد؛ از جمله آیات قرآن، کلام و نام معصومین، ادعیه، سخنان قصار
فلاسفه و تمرین مفردات. از آسیبهایی که به برخی از این قطعهها وارد شده، پیداست که خطاطان سیّار ــکه در جستجـوی حـامی به دربـارهای مختلف میرفتندــ آنها را با خود جابه جا میکرده اند.
در کنار گسترش کاربرد اقلام ستّه، نخستین شواهد استفاده از قلم ایرانیِ تعلیق به عنوان قلمی مستقل، در
مکاتبات دیوانی و فرمانها از اواخر سده هفتم در دستگاه ایلخانان پدیدار شد. علت اصلی رواج این خط ــکه به تعلیق قدیم یا تعلیق اصل معروف است ــ نیاز ایلخانان به داشتن خطی برای نوشتن
مکتوبات فارسی بود
تعلیق، خط).
نسل بعد خوشنویسان ایران شاگردان عبداللّه صیرفی و بیشتر آنان در دستگاه تیموریان فعال بودند. با برآمدن
تیموریان در نیمه دوم سده هشتم، مرکزیت خوشنویسی از بغداد به درون ایران انتقال یافت و پیروان یاقوت اقلام ششگانه را در فارس و آذربایجان و بعدها در خراسان گسترش دادند.
اگرچه هیچ گزارشی از نسخه نویسی در دستگاه تیمور در دست نیست، از خوشنویسی به نام حاجی محمد بندگیر تبریزی یاد شده که دوست محمد هروی
او را خواهرزاده و شاگرد صیرفی خوانده و گویا در
کتیبه و قطعه نویسی دست داشته است. شیخ محمد، فرزند حاجی محمد، در خدمت تیمور بود و در ۸۰۷ به فرمان او
مکتوبی به طول هفتاد و عرض سه گز (حدود سه متر) با آب زر به ملک فَرج، فرمانروای مصر، نوشت.
در اواخر دوره تیمور، خطاطی به نام
عمراقطع ، نخست مصحفی بسیار کوچک به خط غبار و سپس مصحفی عظیم ــکه طول هر سطر آن یک ذرع بودــ به قلم محقَّق جلی به تیمور پیشکش کرد.،
با بررسی نوع خط و محاسبه ابعاد، احتمال داده است که این مصحف همان قرآن مشهور به بایسنغری باشد.
تاج الدین سلمانی و میرعلی تبریزی که وضع قلم تعلیق و نستعلیق بدانها منسوب است، همدوره تیمور بودند. در این زمان تغییراتی همچون پیوسته نوشتن برخی حروف ناپیوسته در تعلیق رخ نمود. این شیوه را برای تمایز از تعلیق قدیم یا اصل، شکسته تعلیق خوانده اند؛ هرچند بیشتر با همان عنوان تعلیق از آن یاد شده است
نیز تعلیق، خط). گویا تاج الدین سلمانی قواعدی برای این قلم وضع کرد و در منابع دوره های بعد نامش در مقام سرسلسله تعلیق نویسان ثبت شد.
ابن عربشاه تنها مورخ دوره تیموری است که نام وی را در شمار خوشنویسان دوره فرمانروایی تیمور آورده است.
خوشنویس دیگر،
میرعلی تبریزی، قلم نستعلیق را ــکه نخستین نشانه هایش در نیمه نخست سده هشتم آشکار شده بودــ تحت قاعده درآورد. با آنکه میرعلی تبریزی با تیمور معاصر بوده است،
در هیچیک از منابع این دوره از مناسبات او با دربار
تیموریان سخنی نرفته است. شکل گیری قلم نستعلیق بدین گونه بود که با افزایش گرایش به تدوین آثار ادب پارسی و عدم تناسب اقلام ستّه برای این منظور، خوشنویسان ایرانی در پی ایجاد قلمی متناسب برای
کتابت این آثار، به ویژه آثار منظوم، برآمدند. در نیمه نخست سده هشتم، تغییراتی در شیوه نسخ نویسی
کاتبان شیرازی، به ویژه شاهنامه نگاران ظاهر شد و تا آنجا پیش رفت که در نسخه ای از مجموعه آثار عماد فقیه (با تاریخ ۷۷۲)، تقریبآ به شکل نستعلیق درآمد.
در شکل گیری قلم نستعلیق آمیختگی عناصری از نظم و اعتدال نسخ و دور و پیچش تعلیق مؤثر بود.
حکومت
شاهرخ تیموری شکوفایی خوشنویسی را در پی داشت. شیوه یاقوت و پیروانش از طریق کسانی چون حاجی
محمد مشرجی (بندگیر) و احمد رومی و شمس الدین قطابی، به خطاطان این نسل منتقل شد و در
کتیبه و نسخه و قطعه نویسی به کار رفت.
با گرایشی که به احیای سنّتهای ایلخانی پدید آمد، شاهرخ و فرزندش،
بایسنغر ، به حمایت از استنساخ نُسخ برخاستند و تهیه نسخهای از
جامع التواریخ خواجه رشیدالدین فضل اللّه را به خوشنویسان سفارش دادند. قلم نسخ روان این نسخه یادآور نسخه ای است که با حمایت خود خواجه رشیدالدین استنساخ شد.
یکی دیگر از خوشنویسان اقلام ستّه در این دوره
معروف بغدادی است که نخست در بغداد در خدمت سلطان احمد جلایر بود و سپس در اصفهان به دربار اسکندرسلطان، نوه تیمور، پیوست و در ۸۱۷ شاهرخ وی را به هرات برد. این خوشنویس را به اتهام همدستی در سوءقصد به جان شاهرخ در ۸۳۰، زندانی کردند و گویا در همانجا درگذشت
نیز جلایریان، بخش هنر و معماری).
بایسنغر حامی خوشنویسان این عهد بود که اقلام ستّه را از یکی از شاگردان معروف بغدادی به نام
شمس الدین هروی (بایسنغری) آموخته بود. شمس الدین هروی با حمایت بایسنغر در خطاطی چنان پیش رفت که شناخت خطش از خط یاقوت دشوار مینمود. خود بایسنغر هم
کتیبه ای به
قلم ثلث برای مسجدجامع گوهرشاد مشهد نوشت.
این شاهزاده کارگاهی برای
کتاب آرایی در هرات دایر کرد که به گفته دولتشاه سمرقندی
چهل خوشنویس به سرپرستی جعفر تبریزی (بایسنغری) در آن به استنساخ مشغول بودند. جعفر که قلم های ششگانه را از
شمس الدین قطابی و نستعلیق را از عبیداللّه، پسر میرعلی تبریزی، آموخته بود، دو نمونه از مهمترین نسخه های مصور کارگاه بایسنغر را به قلم نستعلیق
کتابت کرد: یکی
گلستان سعدی و دیگر
شاهنامه بایسنغری بنابه گزارشی به نام عرضه داشت، که جعفر بایسنغری برای میرزابایسنغر تهیه کرده است، در کارگاه هرات خوشنویسان در کنار نقاشان و مذهّبان و صحافان و جلدسازان، گروه منسجمی شکل داده بودند که به
کتاب آرایی میپرداختند.
همزمان با هرات، شیراز هم از مراکز اصلی نسخه پردازی بود. در کارگاه شیراز نخست در زمان
اینجویان (حک: ۷۰۳ـ۷۵۸) و
مظفریان (حک: ۷۱۳ـ۷۹۵) و سپس با حمایت شاهزادگان تیموری،
اسکندرسلطان و
ابراهیم سلطان ، خوشنویسان بسیاری پرورده شدند. بیشتر نسخه های شیراز در این زمان به شیوهای خاص از قلم نسخ
کتابت شده که در عین ظرافت دارای استحکام است. یکی از ویژگی های درخور توجه این شیوه، دنباله کشیده و رها شده حروفی چون «ی»، «ن»، و «س» است.
سیر تحول این قلم در شیراز، در نسخههایی با تاریخها و
کاتبان مختلف مشاهده میشود. یکی از آنها گلچینی از اشعار است که
محمودبن مرتضی حسینی در ۸۱۳ به نام و برای اسکندرسلطان تیموری
کتابت کرده است.
تکامل این قلم در نسخه ای از
ظفرنامه شرف الدین علی یزدی دیده میشود که یعقوب بن حسن سراج شیرازی در ۸۳۹ برای کارگاه ابراهیم سلطان نوشته است. شیوه سراج با سفرهای او، به هند هم راه یافت. او در هند رساله
تحفةالمحبین را در بیان اصول فنی و آداب معنوی خوشنویسی نوشت.
ابراهیم سلطان خود خوشنویس بود و اقلام ستّه را از
پیرمحمد شیرازی آموخته بود. او
کتیبه چندین بنا را در شیراز به خط ثلث نوشته است و چندین قرآن به قلم نسخ و سایر اقلام از آثارش در دست است.
سرپرست کارگاه
کتاب آرایی ابراهیم سلطان خوشنویس و مذهّبی به نام خواجه نصیر مذهِّب بود.
افزون بر متون ادبی، آثار علمی هم در عهد تیموریان
کتابت میشد. مجموعه ای در
اخترشناسی با عنوان
زیج گورکانی ، که در حدود ۸۴۳ در سمرقند برای فرزند دیگر شاهرخ،
میرزا الغبیگ،
کتابت شد، نمونه ای از این آثار است. در نگارش این نسخه از سه قلم مختلف استفاده شده است: رقاع برای شمسه آغازین، ثلث برای عنوان ها، و نسخ برای متن اصلی.
قطعه نویسی محمل دیگری برای هنرنمایی خوشنویسان تیموری بود. این قطعهها را ــ که گاه برای الگوی
کتیبهها و گاه به منزله سرمشقی برای نوآموزان
کتابت میشد ــ در مرقّعات گرد میآوردند. در واقع دوره تیموریان سرآغاز رواج مرقع سازی است. غالبآ در این مرقعات آثاری از یاقوت مستعصمی و پیروانش را در کنار قطعه خط های خوشنویسان دوره تیموری مینشاندند. بدینسان، نمایشی از تداوم شیوهه ای خوشنویسی و سلسله استادان و شاگردان شکل میگرفت؛.
قطعههایی هم به
خط تعلیق نوشته و در مرقعها گردآوری شده است. یکی از تعلیق نویسان مشهور
خواجه عبدالحی منشی استرآبادی است که نخست نزد ابوسعید تیموری و سپس اوزون حسن و یعقوببیگ آق قوینلو راه یافت.
از نیمه سده نهم کاربرد اقلام ستّه رو به کاهش رفت و قلم نستعلیق جای آنها را گرفت. از این زمان به بعد بیش از سه چهارم نُسخ با این قلم
کتابت شد.
نستعلیق از طریق شاگردان جعفر یایسنغری، به ویژه
ظهیرالدین اظهر تبریزی ، به خوشنویسان نسل بعد رسید. مهمترین آنان
سلطانعلی مشهدی بود که در
کتابت و قطعه نویسی خفی و جلی مهارت داشت.
او در کارگاه
کتاب آرایی هرات تحت حمایت سلطان حسین بایقرا و وزیرش، امیرعلی شیر نوایی، به فعالیت پرداخت. این هنرمند شماری از نفیسترین نسخه های این دوره را
کتابت کرد که
منطق الطیر عطار (با تاریخ ۸۹۲)،
بوستان سعدی (با تاریخ ۸۹۳)، و خمسه امیرعلی شیر نوایی (با تاریخ ۸۹۸) از آن جمله است
. او در
کتیبه نگاری هم دست داشت و علاوه بر
کتیبه برخی بناها، سنگ قبر بسیاری از شاهزادگان تیموری مدفون در هرات را
کتابت کرد.
همزمان با خوشنویسان دربار تیموریان در خراسان، گروهی از
کاتبان هم در دربار
آق قوینلوها در شیراز و تبریز
کتابت میکردند.
یعقوب بیگ آق قوینلو و وزیرش، شیخ نجم الدین مسعود، هر دو در
قلم تعلیق مهارت داشتند و عبدالحی بن شیخ محمد بخاری از تعلیق نویسان وابسته به دربار ایشان بود.
سلطانعلی قائنی، که گویا فرزند همین خوشنویس بود، نخست در هرات نستعلیق نویس دربار سلطان حسین بایقرا بود؛ اما آنجا را به قصد پیوستن به پدر در دربار آق قوینلوها ترک کرد.
یکی از شیوه های رایج در مصحف نویسی این دوره استفاده از اقلام مختلف و گاه هر شش قلم با رنگهای مختلف در
کتابت صفحه ای واحد بود. یکی از این مصحفها (با تاریخ ۸۸۸) کار
زین العابدین بن محمد شیرازی،
کاتب دربار
یعقوب بیگ است. او در
کتابت صفحه ای از این مصحف انواع خفی و جلی از هر شش قلم را به کار برده، به گونه ای که دو سطر خفی به قلم های نسخ و رقاع را در بین دو سطر به اقلام جلی محقق و ثلث آورده، سپس نام خود را با قلم ریحان خفی نوشته و در پایان صفحه به قلم توقیع جلی بر پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم درود فرستاده است.
قلم نستعلیق هم به واسطه حضور
عبدالرحمان خوارزمی و دو فرزندش،
عبدالرحیم خوارزمی مشهور به انیسی و عبدالکریم خوارزمی مشهور به پادشاه، در دستگاه آق قوینلوها رواج داشت. خاندان خوارزمی علاوه بر نُسخ متعدد، بیش از یکصد قطعه خط در مرقعات آق قوینلوها از خود به یادگار گذاشتند.
از آغاز سده نهم دو شیوه مختلف از خط نستعلیق شکل گرفت: نخست شیوه جعفر و اظهر تبریزی که در بین
کاتبان خراسان رواج داشت و
سلطانعلی مشهدی آن را به اوج رساند و به شیوه خراسانی یا شرقی معروف شد؛ دیگر شیوه
عبدالرحمان خوارزمی ، فرزندان و پیروانش که در دربار ترکمانان در غرب و جنوب ایران (تبریز و شیراز) رایج بود و آن را شیوه غربی میخواندند. الف های کشیده و دوایر بزرگ و حروف تند و تیز از ویژگی های شیوه غربی است که در بین ایرانیان چندان دوامی نداشت و خوشنویسان هندی آن را بیشتر پسندیدند. شیوه شرقی، که با اعتدال و تناسب بیشتری همراه بود، تا امروز در بین خوشنویسان تداوم یافته است.
تفاوت این دو سبک شاید به سبب طرز تراشیدن قلم بوده باشد؛ چرا که پیروان شیوه خراسانی قلمها را محرف میتراشیدند، اما عبدالرحمان خوارزمی و پیروانش قَطِ قلم را جزم میزدند.
براساس برخی اسناد، خوشنویسان در دوره تیموریان و ترکمانان سهمیه
کتابت موظف روزانه داشتند و چنانکه آمده است سلطانعلی مشهدی هر روز سی بیت برای امیر علیشیر و بیست بیت برای سلطان حسین مینوشت.
شیخ محمود، سرپرست کارگاه پیربوداق در شیراز، نیز از سختی
کتابت روزانه هشتاد بیت مثنوی و پنجاه بیت غزل که او و شاگردانش عهده دار آن بودند، شکایت کرده است.
همچنین گفته شده است که اسکندرسلطان، معروف بغدادی را به
کتابت پانصد بیت در روز موظف کرده بود.
پ
از اواخر سده نهم دو قلم ایرانی تعلیق و نستعلیق از طریق
کاتبان دربار آق قوینلوها در غرب ایران به عثمانی راه یافت و در بین
کاتبان عثمانی رایج شد. نستعلیق به شبه قاره هند هم راه یافت و در آنجا در
کتابت زبان اردو به کار رفت.
در آغاز فرمانروایی صفویان (حک: ح ۹۰۶ـ۱۱۳۵)، با اینکه
تبریز پایتخت حکومت و مرکز تجمع خوشنویسان وابسته به دربار بود، خوشنویسی در شیراز رونق بیشتری داشت؛ اما از آنجا که این شهر از حمایت های درباری بی نصیب بود، بسیاری از
کاتبان در خانه یا در بنیادهای تجاریِ محلی فعالیت میکردند.
به گفته
بوداق منشی قزوینی در اکثر خانه های شیراز نسخه پردازی در جریان بود: زن خانه
کتابت میکرد و مرد نقاشی و دختر
تذهیب و پسر
صحافی و چنان بود که اگر کسی هزار نسخه مصور میخواست، شیرازیان یکساله آماده میکردند.
منشی قمی ،
مولانا شمس الدین محمد ظهیر،
مولانا روزبهان،
میرعبدالقادر حسینی،
حافظ عبداللّه، و شماری دیگر را سرآمدان خوشنویسی شیراز شمرده است که
کتیبه های بسیاری را در آنجا
کتابت کردهاند و بیشتر خوشنویسان فارس، خراسان، کرمان و عراق پیرو ایشان بوده اند.
سنّت به کارگیری شماری از
اقلام ستّه در مصحفی واحد، همچنان در بین
کاتبان شیراز تداوم داشت؛.
در این مزارات علاوه بر مصاحف، آثار ادبی نظیر
کلیات سعدی،
دیوان امیرخسرو دهلوی، و خمسه نظامی هم به قلم نستعلیق
کتابت میشد. تذهیب این نسخهها را اغلب خود روزبهان و دستیارانش انجام میدادند.
هرات مرکز دیگر نسخه نویسی این دوره بود و
کاتبان این شهر غالبآ دست پروردگان و وارثان خوشنویسان عهد تیموری بودند. با این حال،
شیبانیان و
صفویان بیشتر این هنرمندان را به پایتخت های خود،
بخارا و
تبریز، کوچاندند. یکی از این
کاتبان محمدحسین بن محیی هروی بود که پدرش محیی بن حسین هروی از
کاتبان عهد تیموری به شمار میرفت؛ اما او در هرات و بخارا به خدمت امیران شیبانی درآمد و مصحف های متعددی برای ایشان
کتابت کرد.
قلم رایج در بین منشیان دربار صفویان
شکسته تعلیق بود. این منشیان علاوه بر تسلط بر تعلیق نویسی، در نوشتن انواع
مکاتبات و فرمانها و نامه های عزل و نصب به زبان دیوانی مهارت داشتند. برخی از این منشیان، فرزند صاحب منصبان دربار بودند و گاه به مقام های بالا میرسیدند؛ چنانکه
میرزااحمدبن عطاءاللّه از منصب دوات داری شاه طهماسب به مسئولیت کتابتنامه در دربار عثمانیان رسید و سپس به مقام
وزارت ارتقا یافت.
گذشته از دربارها، بقاع متبرکه هم دارالانشای اختصاصی داشتند که در آنها اسناد
وقف و اجازه نامهها و سایر
مکتوبات مربوطه را به قلم تعلیق مینوشتند. منشی قمی،
ابراهیم استرآبادی و مولانا بهاءالدین حسین مشهدی را از منشیان تعلیق نویس آستانه
حضرت رضا علیهالسلام در مشهد دانسته است.
مهمترین قلم رایج در دوره صفویان
نستعلیق بود. در این عهد نستعلیق خط اصلی
کتابت آثار منظوم و کاربرد آن در قطعه نویسی هم افزونتر از پیش شد. نستعلیق شرقی را که میراث سلطانعلی مشهدی بود، شاگردانش سلطانم حمد نور، سلطانم حمد خندان، و محمد ابریشمی تداوم دادند؛ اما سرآمد خوشنویسان این نسل میرعلی هروی است. میرعلی سالها در بخارا در دستگاه ازبکان به نسخه نویسی مشغول بود و در
کتیبه نگاری هم دست داشت؛ اما بیشترین شهرتش به سبب قطعه نویسی به شیوه چلیپاست. در کنار هم نشاندن نستعلیق خفی و جلی که در بین نستعلیق نویسان این نسل رواج داشت، در چلیپاهای میرعلی به اوج رسیده است. با آنکه میرعلی هیچگاه به دستگاه صفویان نپیوست، خط او در بین
کاتبان دربار پیروان بسیاری داشت. یکی از شاگردان وی، سیداحمد مشهدی، مدتی در دیوان شاه طهماسب نامه نگاری میکرد.
شاهزاده ابراهیم میرزا صفوی بسیاری از خطوط میرعلی هروی را گرد آورده بود و از روی آنها مشق میکرد. خط میرعلی در هند نیز پیروان بسیاری یافت
(رجوع شود به مقاله آموزش خط).
نستعلیق شرقی به میان
کاتبان دربار صفوی در
تبریز هم راه یافت.
دوست محمد هروی ،
علاوه بر خودش،
مولانا رستمعلی،
نظام الدین شیخ محمد، و
نورالدین عبداللّه را
کاتبان دربار
شاه طهماسب معرفی کرده است؛ البته هم او
و هم منشی قمی (ص ۸۷ـ۸۸)،
شاه محمود نیشابوری را بهترین نستعلیق نویس این دوره خوانده اند. کار شگفت انگیز این خوشنویس
کتابت مصحفی به قلم نستعلیق است که به ندرت در مصحف نویسی به کار میرفت (رجوع شود به مقاله
کتابت قرآن). شاه محمود در فاصله سالهای ۹۴۶ تا ۹۴۹ نسخه معروف
خمسه شاه طهماسبی را به قلم نستعلیق
کتابت کرد.
منشی قمی
وی را بعد از سلطانعلی مشهدی و میرعلی هروی سومین خوشنویس بزرگ شمرده است.
آخرین خوشنویس بزرگ دوره شاه طهماسب
مالک دیلمی بود که نخست در مشهد معلم خط شاهزاده ابراهیم میرزا و
کاتب او بود. مالک علاوه بر نستعلیق در قلم های ششگانه هم مهارت داشت و به همین سبب شاه طهماسب وی را برای
کتابت کتیبه های پایتخت تازه اش،
قزوین، برگزید. این هنرمند در
کتابت نسخه ای از
هفت اورنگ جامی برای
ابراهیم میرزا صفوی ــکه در فاصله سالهای ۹۶۳ تا ۹۷۲ در مشهد، قزوین، و هرات به قلم نستعلیق
کتابت شدــ با هنرمندانی چون شاه محمود نیشابوری، رستمعلی، محبعلی، و عیسی بن عشرتی همکاری میکرد.
هنگامی که شاه طهماسب در اواخر حکومتش از حمایت هنرمندان روی گرداند، بیشتر ایشان در جستجوی حامی به دربار شاهزادگان صفوی در مشهد پناه بردند و مجاورت حرم امام رضا علیهالسلام را برگزیدند.
در دوره
شاه عباس اول دو تن از برجسته ترین خطاطان ایران،
علی رضا عباسی و
میرعماد، به ظهور رسیدند. علی رضا، که خوشنویس و کتابدار محبوب شاه عباس بود، در نوشتن اقلام ثلث و نسخ و رقاع و نستعلیق مهارتی چشمگیر داشت.
کتیبه سردر
عالی قاپوی قزوین،
کتیبه های سردر
مسجد امام اصفهان، و سردر و زیرگنبد
مسجد شیخ لطف اللّه اصفهان به قلم ثلث این خوشنویس است.
با این حال، او در زمان خود بیشتر به نستعلیق نویسی شهرت داشت و قطعه های بسیار و چندین نسخه و حتی
کتیبههایی به این قلم نوشت که
کتیبه ای با تاریخ ۱۰۱۱ـ۱۰۱۲ در حرم امام رضا علیهالسلام در مشهد از آن جمله است.
هماورد علیرضا در نستعلیق نویسی
میرعماد بود. او زیبایی این قلم را به اوج رساند و از همه پیشینیان فراتر رفت. وی ابتدا از پیوستن به دربار دوری میکرد، اما مدتی در اصفهان به خدمت شاه عباس درآمد و ظاهرآ به سعایت حاسدان و اشاره شاه عباس در ۱۰۲۴ در همین شهر به قتل رسید. گویا
علی رضا عباسی هم در جریان قتل میرعماد نقش داشت (اصفهانی، ص ۱۸ـ۱۹). توانایی اصلی میرعماد در
چلیپانویسی به شیوه
میرعلی هروی بود؛ با این حال در خط میرعماد ترکیب حروفْ بسیار استوارتر، گردش قلم بسیار جسورانه تر، جایگیری کشیدهها در ترکیب کلمات بسیار هوشمندانه تر، و تفاوت در به کارگیری پهنا یا نازکی قلم بسیار روشنتر است. میرعماد در
سیاه مشق هم مهارتی چشمگیر داشت. درواقع تا پیش از آن، پر کردن صفحات با تکرار حروف و کلمات به عنوان مشق در بین خوشنویسان رایج بود؛ اما میرعماد پایه این کار را بدانجا رسانید که از آن پس سیاه مشق نویسی در بین خوشنویسان بسیار رایج شد و علاقه مندان بسیاری نیز یافت که سیاه مشق های او و پیروانش را در مرقعات گرد میآوردند. گاه نیز خود خوشنویسان این سیاه مشقها را به فروش میرساندند، چرا که به سبب ناپایداری حمایت های درباری، برای کسب درآمد نیازمند راههایی دیگر بودند. با اینکه سیاه مشق نویسی به میان خوشنویسان عثمانی هم راه یافت، خوشنویسان ایران همواره در این زمینه پیشتاز بودند. در این دوره قلم نستعلیق در
مکاتبات برون مرزی هم کاربرد داشت و نامه ای از شاه عباس به چارلز اول، پادشاه انگلستان، به این قلم در دست است
صفوت، ص ۳۲ـ۳۳).
از رویدادهای مهم خطاطی در اواخر عهد صفویان، احیای سنّت قرآن نویسی با حمایت
شاه سلیمان و
شاه سلطان حسین بود. در این زمان
کاتبان شیوه ای از نسخ ایرانی را در
کتابت قرآن و سایر
کتب دینی به کار گرفتند که به مراتب واضحتر و خواناتر از نسخ پیشینیان بود. همچنین در لابه لای سطور نَسخ، ترجمه فارسی آیات را با مرکّب سرخرنگ به خط نستعلیق مینوشتند. چندین خوشنویس در این شیوه جدید هنرنمایی کردند که شاخصترین آنان
احمد نیریزی ،
کاتب دربار
شاه سلطانحسین صفوی، بود. این خوشنویس نسخ ایرانی را منقح و پاکیزه کرد. از ویژگیهای نسخ او اندازه نسبتآ بزرگ حروف، گشادگی فاصله بین سطرها، و جای گیری دقیق و فواصل مناسب حرکتها پیرامون حروف است. نسخ نویسی احمد نیریزی بعدها، به خصوص در دوره قاجار (حک: ۱۲۱۰ـ۱۳۴۴)، پیروان بسیاری یافت
آخرین تحول خوشنویسی در دوره صفوی، پیدایش خط شکسته نستعلیق در اواخر سده یازدهم و اوایل سده دوازدهم بود. بنابه گفته ها، این قلم براثر تندنویسی نستعلیق پدید آمد که طی آن بسیاری از حروفِ ناپیوسته و گاه حتی چند کلمه پیاپی به صورت پیوسته و بدون برداشتن قلم از روی کاغذ نوشته میشد و همین امر خواندن آن را دشوار میکرد؛ اما چندی بعد خوشنویسان آن را به عنوان قلمی مستقل به کار بردند.
مرتضی قلیخان شاملو و
شفیعای هروی از پیشگامان شکسته نویسی بودند، اما
درویش عبدالمجید طالقانی در اصفهانِ نیمه دوم سده دوازدهم آن را به اوج رساند و اغلب شکسته نویسان نسلهای بعد از او پیروی کردند. درویش عبدالمجید قطعات مختلفی مینوشت که از غزل های حافظ تا نامهها و درخواستها را دربرمی گرفت.
نوشتن رسالات آموزشی و دیباچه بر مرقعات در دوره صفویان بسیار رایج بود (رجوع شود به مقاله آموزش خط).
سده سیزدهم را باید آخرین دوره شکوفایی خوشنویسی ایران شمرد. به رغم تأثیر فرهنگ غرب در ایران و از بین رفتن بسیاری از مظاهر سنّت، شماری از بزرگترین خوشنویسان تاریخ ایران، به ویژه در نستعلیق، در این قرن ظهور کردند. فتحعلی شاه که خود و دخترش، ضیاءالسلطنه، دارای خطی خوش بودند،
به احیای سنن سلطنتی پیشین علاقه داشت و از همین رو استنساخ چهار نسخه مصور از
مثنوی شهنشاهنامه فتحعلی خان صبا را سفارش داد و آن را برای سران انگلیس و روسیه و اتریش فرستاد.
در همین ایام با ورود دستگاه چاپ سنگی به ایران، قلم نستعلیق در نوشتن آثار چاپی به کار رفت. این دستگاه امکان تهیه و انتشار آسانتر و ارزانتر
کتابها را در اختیار ایرانیان قرار داد. یکی از این
کتابها نسخه ای عظیم از خمسه نظامی (با تاریخ ۱۲۶۴) بود که
علی اصغر تفرشی آن را به قلم نستعلیق
کتابت کرد و
علیقلی خویی ۳۸ تصویر با مضامین داستانهای خمسه بدان افزود و در صفحه انجامه مراحل مختلف چاپ سنگی را به تصویر کشید.
در شیراز خوشنویسان بسیاری فعالیت میکردند که مشهورترین آنها
میرزامحمد شفیع وصال شیرازی و فرزندانش بودند. این خاندان در حمایت
محمدشاه قاجار بودند و سالانه مبلغی از مالیات فارس به ایشان اختصاص مییافت (محمد قاجار، ص ۸۳ـ۸۵). میرزاشفیع در قلم نسخ به شیوه
احمد نیریزی مهارتی بسزا داشت. فرزندش، محمد داوری شیرازی، در فاصله سالهای ۱۲۷۴ تا ۱۲۸۰ نسخه ای مصور از شاهنامه را به قلم نستعلیق
کتابت کرد.
خوشنویسی در دوره
ناصرالدین شاه (حک: ۱۲۶۴ـ۱۳۱۳) رونقی روزافزون یافت. حتی رواج صنعت چاپ ــکه مهمترین عرصه تحولات خوشنویسی، یعنی
کتابت، را از رونق انداخته بودــ راه را بر خلاقیت و نوجویی خوشنویسان نبست. حمایت بی دریغ ناصرالدین شاه نیز در این رونق مؤثر بود. او که همچون اسلافش مشق خوشنویسی میکرد و در اقلام نستعلیق و شکسته توانایی داشت، شرایط لازم را برای فعالیت خوشنویسان فراهم میکرد. به گفته
دوستعلی خان معیرالممالک شاه در هر نوروز دستخطهایی از خود را به دوستعلی خان نظام الدوله معیرالممالک، نیای پدری دوستعلی خان معیرالممالک، هدیه میکرد.
ناصرالدینشاه از
کتابت نُسخ هم حمایت کرد و در عهد او نسخه ای از
هزار و یک شب کتابت و مصور شد. این کار در
مجمع الصنایع ناصری زیرنظر صنیع الملکِ نقاش ظرف هفت سال (۱۲۶۴ـ۱۲۷۱) به انجام رسید که ۴۳ هنرمند در شکل گیری آن نقش داشتند.
کتابت این اثر برعهده
محمدحسین تهرانی بود که پنج سال طول کشید و سپس برای مصورسازی و تجلید به دیگر هنرمندان سپرده شد. این
کتاب را باید آخرین تلاش گروهی هنرمندان در تهیه نسخه ای درباری شمرد.
در مجموع خوشنویسان این عهد میکوشیدند ضمن پایبندی به سنّت های دیرین خوشنویسی، این هنر را با تحولات زمانه همراه کنند تا پاسخگوی نیازها باشد.
سرشناسترین این هنرمندان
میرزا غلامرضا اصفهانی و
محمدرضا کلهر بودند. میرزاغلامرضا که سالها دربار قاجار از وی حمایت میکرد، در نوشتن انواع خفی و جلی نستعلیق مهارت داشت و شکسته را نیز بسیار خوب مینوشت. همچنین او برخی
کتیبه های
مسجد سپهسالار تهران را هم به قلم نستعلیق
کتابت کرد. با این همه، شهرت وی بیشتر در
سیاه مشق است که بر همه نمونه های پیشین برتری دارد.
برخلاف میرزاغلامرضا، کلهر چندان به دربار وابسته نبود و تنها در دورهه ایی کوتاه در تشکیلات حکومت فعالیت کرد. او در نستعلیق پیرو میرعماد بود؛ اما با اعمال تغییراتی چون کوتاه کردن کشیدهها و جمع کردن دوایر حروف، به شیوه شخصی خود دست یافت. این شیوه برای نوشتن
کتابهای چاپ سنگی بسیار مناسب بود و از همینرو کلهر نسخه های متعددی برای چاپ
کتابت کرد که
مخزن الانشاء محمدصادق خوانساری و
فیض الدموع محمدابراهیم بن محمدمهدیِ بدایع نگار نمونههایی از آن است. او همچنین شمارههایی از هفته نامه اردوی همایون و روزنامه شرف را تحریر کرد و به چاپ سنگی سپرد.
به گفته
آغداشلو کلهر بنیاد خط نستعلیق را دگرگون کرد و بدین لحاظ در کنار هنرمندانی چون میرعلی هروی و میرعماد ایستاد. او را باید آخرین خوشنویس بزرگ دوره قاجار و پیشوای نسل بعد دانست.
شیوه کلهر از طریق شاگردانش به نسل معاصر انتقال یافت. مهمترین آنان
سیدمرتضی برغانی است که شیوه استاد را به فرزندانش حسن و
حسین میرخانی آموخت و این دو هنرمند در تربیت خوشنویسان معاصر نقشی بسزا داشتند
میرخانی).
عماد الکتّاب قزوینی از دیگر خوشنویسان این دوره بود. وی نخست منشی و معلم خط
احمدشاه قاجار بود و سپس به سبب فعالیت های سیاسی و پیوستن به کمیته مجازات به زندان افتاد و در زمان
رضاشاه پهلوی خوشنویس دربار شد. این هنرمند را باید مهمترین حلقه پیوند نسل قدیم و نسل جدید خوشنویسان ایران شمرد.
منابع :
(۱) یعقوب آژند،
مکتب نگارگری شیراز، تهران ۱۳۸۷ش الف.
(۲) یعقوب آژند،
مکتب نگارگری هرات، تهران ۱۳۸۷ش ب.
(۳) آیدین آغداشلو، آسمانی و زمینی: نگاهی به خوشنویسی ایرانی از گذشته تا امروز، تهران ۱۳۸۵ش.
(۴) آیدین آغداشلو، از خوشیها و حسرت ها: برگزیده گفتارها و گفتوگوها ۱۳۷۰ـ ۱۳۵۳، تهران ۱۳۷۸ش.
(۵) ابن عربشاه، عجائب المقدور فی نوائب تیمور، چاپ احمد فایز حمصی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
(۶) اسکندر منشی، عالم آرای عباسی.
(۷) محمدصالح بن ابوتراب اصفهانی، تذکرة الخطاطین، چاپ پژمان فیروزبخش، در نامه بهارستان، سال ۶ـ۷، دفتر۱۱ـ۱۲ (۱۳۸۴ـ۱۳۸۵).
(۸) بوداق منشی قزوینی، «بخش احوال خطاطان و نقاشان از
کتاب جواهرالاخبار»، چاپ کفایت کوشا، نامه بهارستان، دفتر۱۵ (۱۳۸۸).
(۹) مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۰) روئین پاکباز، نقاشی ایران: از دیرباز تا امروز، تهران ۱۳۸۰ش.
(۱۱) عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، زبدةالتواریخ، چاپ کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ش.
(۱۲) حبیب اصفهانی، تذکره خط و خطاطان، ترجمه رحیم چاوش اکبری، تهران ۱۳۶۹ش.
(۱۳) محمدحیدربن محمدحسین حیدرمیرزا دوغلات، تاریخ رشیدی، چاپ عباس قلی غفاری فرد، تهران ۱۳۸۳ش.
(۱۴) دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، در نجیب مایل هروی،
کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۱۵) دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/ ۱۹۰۱، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ش.
(۱۶) محمدبن علی راوندی،
کتاب راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آل سلجوق، چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ش.
(۱۷) علی راهجیری، «غلامرضا اصفهانی»، هنر و مردم، ش ۱۶۷ (شهریور ۱۳۵۵).
(۱۸) رشیدالدین فضل اللّه، وقفنامه ربع رشیدی، چاپ مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران ۱۳۵۶ش.
(۱۹) خسرو زعیمی، «از نستعلیق تا نستعلیق»، هنر و مردم، ش ۱۸۱ (آبان ۱۳۵۶).
(۲۰) ناجی زین الدین، مصورالخط العربی، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
(۲۱) یعقوب بن حسن سراج شیرازی، تحفةالمحبین: در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۶ش.
(۲۲) سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
(۲۳) ابوالعلا سودآور، هنر دربارهای ایران، ترجمه ناهید محمد شمیرانی، تهران ۱۳۸۰ش.
(۲۴) مهدی صحراگرد، مصحف روشن: معرفی برخی از نسخه های قرآن در موزه های شیراز، قرن هفتم تا نهم هجری، تهران ۱۳۸۷ش.
(۲۵) همو، «ناصرالدین شاه و خوشنویسی»، گلستان هنر، سال ۳، ش ۲ (تابستان ۱۳۸۶).
(۲۶) عذرا عقیقی بخشایشی، هنر خط و زنان خوشنویس در تمدن اسلامی، تبریز ۱۳۷۵ش.
(۲۷) حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش.
(۲۸) قطب الدین محمد قصه خوان، دیباچه قطب الدین محمد قصه خوان، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
(۲۹) کاخ گلستان: گزینه ای از شاهکارهای نگارگری و خوشنویسی، عکسبرداری: سعید محمودی ازناوه، پژوهش و نگارش متن: محمدحسن سمسار، تهران: زرین و سیمین، ۱۳۷۹ش.
(۳۰) ولی اللّه کاوسی، تیغ و تنبور: هنر دوره تیموریان به روایت متون، تهران ۱۳۸۹ش.
(۳۱) احمد گلچین معانی، راهنمای گنجینه قرآن،) مشهد (۱۳۴۷ش.
(۳۲) نجیب مایل هروی، تاریخ نسخه پردازی و تصحیح انتقادی نسخه های خطی، تهران ۱۳۸۰ش.
(۳۳) همو، کتابدآرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۳۴) محمدقاجار، شاه ایران، «سه فرمان از محمدشاه برای خوشنویسان شیرازی»، هنر و مردم، ش ۱۸۴ـ۱۸۵ (بهمن و اسفند ۱۳۵۶).
(۳۵) مصطفی عالی افندی، مناقب هنروران، استانبول ۱۹۲۶.
(۳۶) دوستعلی معیرالممالک، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدینشاه، تهران ۱۳۶۲ش.
(۳۷) احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
(۳۸) میرخواند، روضةالصفا.
(۳۹) محمدبن عبدالخالق میهنی، دستور دبیری: متنی از قرن ششم هجری، چاپ علی رضوی بهابادی، یزد ۱۳۷۵ش.
(۴۰) لطف اللّه هنرفر، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، اصفهان ۱۳۴۴ش.
(۴۱) Manijeh Bayani and Tim Stanley, "Iran: the late Safavid renewal and ahmad Nayrizi", in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۴, pt۱: The Decorated word: Qur'ans of the ۱۷th to ۱۹th centuries, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۹.
(۴۲) Sheila S Blair, Islamic calligraphy Edinburgh ۲۰۰۷.
(۴۳) idem, "Patterns of Patronage and production in the Ilkhanid Iran: the case of Rashid al-Din", in The Court of the Ilkhanids ۱۲۹۰-۱۳۴۰, ed Julian Raby and Teresa Fitzherbert, Oxford: Oxford University Press, ۱۹۹۶.
(۴۴) idem, "Rewriting the history of the Great Mongol Shahnama", in Shahnama: the visual language of the Persian book of kings, ed Robert Hillenbrand, Aldershot, Engl: Ashgate, ۲۰۰۴.
(۴۵) Janathan M Bloom, "The Great Mongol Shahnama in the Qajar period", in ibidb.
(۴۶) David James, After Timur: Qur'ans of the ۱۵th and ۱۶th centuries, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۳, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۲a.
(۴۷) idem, The master scribes: Qur'ans of the ۱۰th to ۱۴th centuries AD, in ibid vol۲, ۱۹۹۲b.
(۴۸) Julian Raby, "The Nayrizi tradition: naskh in Safavid and Qajar Iran", in Nabil F Safwat, The art of the pen: calligraphy of the ۱۴th to ۲۰th centuries, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۵, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۶.
(۴۹) David J Roxburgh, The Persian album: ۱۴۰۰-۱۶۰۰, New Haven, ۲۰۰۵.
(۵۰) Nabil F Safwat, The Art of the pen: calligraphy of the ۱۴th to ۲۰th centuries, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic art, vol۵, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۶.
(۵۱) Priscilla P Soucek, "Calligraphy in the Safavid period ۱۵۰۱-۷۶", in Hunt for Paradise: court arts of Safavid Iran, ۱۵۰۱-۱۵۷۶, ed Jon Thompson and Sheila R Canby, New York: asia Society Museum, ۲۰۰۴.
(۵۲) Wheelen McIntosh Thackston, Album Prefaces and other , documents on the history of calligraphers and painters Leiden ۲۰۰۱.
(۵۳) Elaine Wright, Islam, faith, art, culture: manuscripts of the Chester Beatty Library, London ۲۰۰۹.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خطاطی در جهان اسلام، الف) ایران»، (خطاطی ۲)مقاله شماره:۷۱۱۶.