خانه در ایران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پیشینه خانه در
ایران را میتوان به دو دوره پیش از
اسلام و دوره اسلامی دستهبندی کرد.
دوره پیش از اسلام حدود هشت هزار
سال را دربرمیگیرد. منابع اصلی برای معرفی خانههای این دوره گزارشهای باستانشناسی از آثار به دست آمده در برخی محوطههای
باستانشناسی از جمله
سنگ چخماق در حوالی
شاهرود (۸۰۰۰ـ ۷۰۰۰قم)، چغامیش در جنوب
دزفول (۶۵۰۰ـ ۳۰۰۰قم)، تپهزاغه در جنوب
قزوین (۶۴۷۰ـ ۵۲۰۰ق م)، سیَلْکِ
کاشان (۵۵۰۰ـ۳۲۰۰ق م)، حاجی فیروزتپه در جنوب دریاچه
ارومیه (۶۰۰۰ق م)، تپهحصار
دامغان (۴۲۰۰ـ ۳۵۰۰ق م)، هفتوانتپه در شمالغربی دریاچه ارومیه (۴۵۰۰ـ ۴۰۰ق م)، تلباکون در مرودشت
فارس (۴۵۰۰ـ ۳۴۰۰ق م)، تلابلیس در مَشیزِ
کرمان (۴۰۰۰ـ ۳۰۰۰ق م)، شاه تپه در شمالغرب
گرگان (۳۲۰۰/ ۱۰۰۰قم)، شهر سوخته در شمال
زاهدان (۳۲۰۰ـ۱۸۰۰ق م)، تلمَلیان در نزدیکی
شیراز (۳۰۰۰ـ ۱۲۰۰ق م)، چغازنبیل (۱۲۶۵ـ ۱۲۴۵ق م) و نوشیجان در شمال غرب
ملایر (۷۵۰ـ۶۰۰ق م) است.
در این آثار ویژگی هایِ هر
تمدن و محوطه و همچنین اشتراکاتی به چشم میخورد. طرح و مجموعه خانهها هندسه منظمی ندارد. دیوارها از چینه و گل، یا خشتهای بزرگ است. در اتاقها آثاری از سکوهای تختمانند،
اجاق ،
کوره ، پلکان و
آتشدان ، انباری و طویله و در برخی موارد
آشپزخانه دیده میشود. پوشش خانهها از تیرهای چوبی با اندود گل یا کاهگل بوده است. خانهها کوچک و برای نیازهای گوناگون ساکنان طراحی شده است. برای نمونه در منطقه باستانی
حاجیفیروز (در آذربایجانغربی) خانه با مساحت تقریبی سی تا چهل مترمربع، دربرگیرنده فضای زندگی، کار و حیاط بوده است.
خانههای شهر سوخته با نظم هندسی و دیوارهای راست گوشه ساخته شدهاند و انواع اجاق، سکو، سقف تیرپوش، پلکان داخلی و نقوش گوناگون دارند.
در تلمَلیان خانههای مسکونی با کاربری صنعتی، کارگاهی به همراه عناصر یا اندامهایی چون
اجاق ، انبار، سکو و با
خشت خام منظم ساخته شدهاند. ویژگی منحصر به فرد این خانهها وجود حیاط مرکزی با اتاقهایی در دور آن است.
در دوره اسلامی، کمبود شواهد تاریخی از خانههای صدر اسلام تا پیش از صفوی (حک: ۹۰۶ـ۱۱۳۵) مطالعه دقیق براساس مستندات را دشوار ساخته است. علاوه برآن قلّت پژوهشهای باستانشناسی در شهرهای پس از
اسلام ، به ایجاد تصویری ناقص از معماری خانههای این دوره میانجامد. البته تا پیش از دوره
سلجوقی ، بعضی منابع درباره برخی خانههای قرون چهارم و پنجم مطالبی آوردهاند.
شهر
جرجان از شهرهایی است که بر ویرانههای شهر ساسانی ساخته شده است.
در این شهر آثاری از یک خانه (احتمالا سامانی ـ سلجوقی) یافت شده است. بنای مزبور دارای حیاط، اتاقها و چاههای متعدد
آب و آبراهه است که همگی با مصالح ساختمانی و
آجر و
گچ ساخته شده و اتاقها دارای اندازههای مختلف ولی عمدتاً با ابعاد ۴×۳ است. دیوارها با گچ پوشش شده و حیاط نیز با آجرهای مربع شکل مفروش شده است.
براساس کاوشهای پایگاه مطالعاتی میبد، خانههای ارزشمندی از دوران
آلمظفر بین سالهای ۷۲۰ تا ۷۹۵ یافته شده است. این خانهها در نوع خود بسیار جالب توجهاند و در بازسازی سیر تاریخی خانههای منطقه یزد کمک شایانی میکنند. این خانهها بین سیصد تا چهارصد مترمربع مساحت دارند و یک حیاط یا میانسرای کوچک با مساحت ۱۵ تا ۲۴ مترمربع، به اندازه یک تالار یا صفه بزرگ، دارند. باز شدن سایر فضاها به این حیاط کوچک، آن را به شکل فضایی گردشی درمیآورد، زیرا در این فضای کم نمیتوان باغچه و حوض داشت، آنگونه که در خانههای بزرگتر یزدی دیده میشود. در محور اصلی خانه، که جهت آن شمالشرقی ـ جنوبغربی است، دو صُفه یا ایوان اصلی جای گرفتهاند. ایوان قبله معمولا بزرگتر است و برای فصل گرما کاربرد دارد. ایوان شمالی عمقی کمتر و اتاقی در پشت آن دارد که با فضایی بسته و بخاری یا تنور برای زمستانهای سرد مناطق کویری مناسب است. حیاطهای کوچک این خانه باعث میشود تا از گرمای تابش خورشید در زمستانها بهخوبی استفاده نشود. در محور شرقی ـ غربی اتاق یا صفههای دیگر قرار میگیرند. طَنَبی (به معنی تالار و نوعی ایوان) اتاقی است
تابستانی که در پشت صفه یا ایوان جای گرفته است. فضاهایی چون
آشپزخانه و رواق در جبهههای شرقی و غربی قرار دارند. مصالح اصلی این خانهها از
خشت و
گل و پوشش فضاهای بزرگ تاق آهنگ است و همچنین نمونههایی از کاربندی نیز در این خانهها دیده میشود. نوعی تاق کُلُنبو (گنبد کوچک) بر زمینه هشت وجهی در خانهای در میبد بهکار گرفته شده که در گوشهسازی آن از مقرنس و یزدیبندی استفاده شده است.
در
قرن نهم،
جعفری در تاریخ
یزد (ص ۸۵ـ۸۷) از چند اندام و فضا در خانههای یزد نام برده است از جمله: صفه (چهار صفه)، باغ مُشجّر، حوضخانه، محکمه، طنبی، شاهنشین، بادگیر، پیشگاه و زیرزمین. با قرار دادن این اندامها در یک فضا میتوان تصویری از این خانههای قرن نهم ارائه داد: خانهای با حیاط مرکزی مشجر با حوض آب که دارای دو محور اصلی احتمالا روْن راسته (محور شمالشرقی ـ جنوبغربی) بوده و در چهار جهت چهار صفه جای میگرفته است. طنبی احتمالا در پشت صُفّه قبله قرار میگرفته و بادگیرها به آن راه داشته است. در زیر خانه زیرزمینی وجود داشته است. یکی از نکات دیگری که در کتاب تاریخ یزد به آن اشاره شده است ساخت خانه به همراه مجموعهای از بناهای عمومی مانند مسجد، پایاب، حمام، آسیاب و غیره است تا اهالی یک محله بتوانند از منابع آن بهره ببرند.
از دوره صفوی تا قاجار خانههای بیشماری در ایران باقیمانده است. براساس نمونههای موجود و دیگر شواهد تاریخی میتوان ویژگیهای کلی آنها را به تصویر کشید. به دلایل مختلفی تجمع خانههای دوره صفوی در چند شهر مانند اصفهان و یزد و
دزفول مشاهده میشود. در شهرهایی چون شیراز و کاشان بهدلیل زلزلههای متعدد خانههای پیش از قاجار کمتر باقیماندهاند. خانهای در شهر دزفول هست که با کاربرد اجزایی چون چَغْدها (قوسها) ی تیزهدار و نقوش اصیل آجری به خانههای صفوی میماند.
ویژگی مهم خانههای
اصفهان وجود خانههای
مسلمانان و
ارمنیان است که مقایسه آنها نکات جالب توجهی را مشخص میکند. شاردن
افزون بر توصیف بناهای بزرگ صفوی، چند خانه از خانههای تجار و بزرگان اصفهان را دیده است. این خانهها دارای اندرونی و بیرونی بوده که غریبه به اندرون (یا به گفته وی حرمسرای آن) راه نمییافته است. باغچه، حوضهای زیبا و اتاقهای بسیار دورادور حیاط از اجزای این خانهها بوده است. در چند سوی حیاط تالارهای بزرگ ستوندار قرار داشته و پشت تالارها، اتاق اُرسی جای میگرفته است. پوششها از نوع تاقی و تخت بوده و از آرایههای گوناگون مانند کارهای چوبی، میناکاری، طلاکاری، نگارگری و کتیبهنویسی با شکلهای بسیار زیبا بهره گرفته شده است. فرشهای زیبا، تشک، بالش و تختهای چوبی از عناصر داخلی اتاقها بودهاند.
خانه امام جمعه در اصفهان با حیاط مرکزی، نمایانگر سازماندهی فضاهای مختلف دورادور یک تا چند حیاط با حضور یک محور قوی حدوداً شمالی ـ جنوبی است. حیاطها دربرگیرنده اندرونی، بیرونی و حیاط خدمه است. تالارهای بزرگ با ستونهای چوبی، قوسهای تیزهدار، بهرهگیری از مقرنسهای زیبا در پوششها و آرایههای پرکار از دیگر ویژگیهای این خانه است.
از خانههای بهجا مانده منسوب به دوران
زندیه ، یکی
ارگ کریمخانی است که خانه شخصی
کریمخان بوده است و دیگری خانهای بهنام زکیخان یا محتشم که برخی آن را متعلق به زکیخان برادر کریمخان و برخی آن را خانه زکیخان
قاجاری دانستهاند.
آنچه در این دو خانه دیده میشود تداوم یا همارگی سنّت خانهسازی ایرانی، با خصوصیات بومی شیرازی است. ارگ کریمخانی اگرچه ارگ خوانده میشود، اگر برجهای مدور چهارگوشه آن را برداریم و از ارتفاع آن بکاهیم و اندازهاش را کوچکتر کنیم یک خانه شیرازی رایج میشود.
بیشتر خانههای بهجا مانده در بافتهای تاریخی شهرهای کوچک و بزرگ ایران مانند
اصفهان ،
شیراز ،
تبریز ،
یزد ،
کاشان ،
تهران ،
زواره و
نائین از دوران قاجار است. خانههای قاجاری در تداوم خانههای پیش از آن ساخته شده که در دوران حدود دویست ساله قاجاری دستخوش تغییراتی شده است.
خانههای دوره قاجار
ایران به سه گروه تقسیم میشود: اصیل، با تغییرات کم، و با تغییرات اساسی.
خانههایی که در گروه خانههای اصیل قاجاری قرار میگیرند، اندامها و اجزایی کاملا ایرانی دارند. نقشه خانهها همان اصالت پیشین را دارد و در ظاهر بنا نیز تغییری دیده نمیشود. برای مثال در خانههای اصیل قاجاری یزد همچنان از قوسهای تیزهدار و خرکپوشهایی با قوس جناغی بهره گرفته شده است. در خانههای شیرازی نیز
تابشْبندهای عمودی و افقی آجری با گُلْجامهای چهارگوش به کار رفته است. نمونه آن در بخشی از خانه کازرونیها (یک حیاط باقیمانده) دیده میشود.
در خانههای قاجاری با تغییرات کم، نقشه به همان شکل گذشته باقیمانده اما در آرایهها و برخی اجزای دیگر تغییراتی رخ داده است. این گروه از خانهها از میانه دوره قاجار (حک: ۱۲۱۰ـ۱۳۴۴) و احتمالا از دوران سلطنت
ناصرالدینشاه رواج یافتهاند. در اینجا از قوسهای نیمدایره در نما و عناصر آرایهای مانند نگارههای شبهغربی استفاده شده است. کاربرد این عناصر از توجه برخی از ایرانیان به معماری و حتی منظرههای غرب حکایت دارد. این تغییرات نشاندهنده آغاز تغییرات اساسیتری است که در اواخر دوره قاجاری و به خصوص در اوایل
دوره پهلوی (حک: ۱۳۰۴ـ۱۳۵۷ش) رخ داده است.
خانههای قاجاری با تغییرات اساسی، خانههایی هستند که هم در نقشه و هم در عناصرِ دیگر تغییرات بسیاری کردهاند. برای نمونه در
شیراز خانهها در دو طبقه کامل ساخته شدهاند و زیرزمینها ارتفاع کمی از کف حیاط دارند و بیشتر به طبقه همکف میمانند. نمونه آن خانه بصیری است. در این خانه، فضاهای زیرزمین دو تا سه پله با کف حیاط اختلاف سطح دارند. درهای فضاها مستقیم به حیاط باز میشوند. در طبقه بالا نیز از در و پنجرههای بزرگ با قوسهای نیمدایره خفته یا تخت استفاده شده است. ارتفاع گرفتن اتاقهای طبقه بالا، افزایش پلهها را ضروری ساخته و به همین سبب از پلههای خارجی استفاده شده است. نمونه آن خانه عِطروَش شیرازی است.
از جلوههای تأثیر فرهنگ بر معماری خانه، ایجاد حریمهای خصوصی و
مهمان در خانههای ایرانی است. شواهدی که دلیل جدایی حریمی در دوران پیش از
اسلام را نشان دهند، در دست نیست. فقط میدانیم که در برخی نمونههای به جای مانده، جدایی حریم زنان و بخش عمومی خانه یا کاخ در نظر گرفته شده است.
در خانههای دوره اسلامی سه نوع جدایی فیزیکی ـ حریمی مشاهده میشود. نخست و در سادهترین نوع، جدایی مکان خانواده و مهمان در یک اتاق یا فضا صورت میگیرد. در این حالت زنان در یک سو و مردان در سوی دیگر مینشینند. چنین الگویی در خانههای تک اتاقه در شمال
ایران ، در چادرها و
آلاچیق عشایر مشاهده میشود. در نوع دوم جدایی کالبدی حریمها با طراحی دو فضا یا دو اتاق در مجاور هم شکل میگیرد، یکی برای مردان و دیگری برای زنان. نوع سوم، با جدایی کامل کالبدی حریم زن و مرد صورت میگیرد. چنین الگویی در خانههای ساده عشایر و خانههای روستایی و شهری دیده میشود که نمونه شاخص آن خانههایی با اندرونی و بیرونی است.
برای نشان دادن گوناگونی جدایی حریمی به چند نمونه از خانههای شهرها و آبادیهای حاشیه
خلیجفارس و
خوزستان اشاره میشود. مضیف یا مجلس یا اتاق مهمان گاهی در حریم یا چهار دیواری
خانه قرار دارد. بعد از ورود به حیاط، بخش خصوصی و مهمان در دو گوشه متفاوت قرار میگیرند. اتاق مهمان نزدیک در ورودی است و اتاق اهل خانه در سوی دیگر است. چنین الگویی در خانههای دارای حیاط مرکزی در شهرهای بزرگ نیز دیده میشود. در آنجا پس از گذر از راهرو و پیش از ورود به حیاط، اتاق مهمان قرار دارد و دیگر سوی حیاط برای خانواده در نظر گرفته شده است.
ایجاد ورودی برای مجلس (اتاق مهمانان مرد) در بیرون از حریم خانه راهحل دیگری برای جلوگیری از عبور مهمان از حیاط است. در اینجا فضای مهمانپذیر در داخل چهاردیواری خانه است، اما دارای ورودی از خارج است. گاه نیز اتاق مهمان از چهاردیواری خانه بیرون زده است و یک ورودی مستقل دارد، از درون نیز دری به آن اتاق باز میشود. در این صورت، اتاق مجلس کاملا از چهار دیواری خانه جداست و هیچ پیوند کالبدی با خانه ندارد.
مشخصات این چهار نمونه در خانههای کوچک و بزرگ با حیاط مرکزی در نقاط مختلف ایران دیده میشود. جدایی دو حریم خصوصی و مهمان در خانههایی با دو تا چند حیاط نیز مشاهده میشود. برای نمونه در خانه رسولیان یزد پس از ورودی به هشتی، اندرونی و بیرونی از هم جدا میشوند.
در خانه صالحی، در
شیراز ، اندرونی و بیرونی درهای جداگانه دارند. خانه زینتالملک و
نارنجستان قوام در شیراز پیشتر یک خانه با اندرونی و بیرونی بوده است. نارنجستان قوام بیرونی خانه بوده و این دو بخش با کوچه از هم جدا میشدند و گذر زیر زمینی ارتباط دو خانه را میسر میکرده است.
ایجاد آسایش در برابر شرایط سخت آب و هوایی مانند تابش
آفتاب ،
گرما ،
سرما و رطوبت زیاد یکی از مهمترین دغدغههای معماران ایرانی بوده است. این معماران تلاش کردهاند با راهحلهای مختلف خانه را به مکانی مناسب برای تابستانهای گرم و زمستانهای سرد تبدیل کنند.
کوچنشینان در فصول مختلف به مکان مناسب
کوچ میکردهاند. آنان در مسیر کوچ از یک نوع چادر استفاده نمیکردند، یا دستکم در جنس چادر تغییراتی میدادند. چادرهای زمستانی ضخیمتر و چادرهای تابستانی نازکتر بوده و فاصله بین تختهها (قطعات چادر) در چادرهای تابستانی برای گذر جریان
هوا باز بوده است. در جاهایی نیز بر روی آلاچیقها و چادرها نمد میانداختند تا از ورود سرما به داخل جلوگیری کنند. وجود اجاق در داخل چادر نیز به گرمای آن در زمستان کمک میکرده است.
ساکنان خانههای روستایی و شهری نیز حرکت فصلی داشتند. این حرکت در خانه به مقتضای آب و هوای فصل و در یک چرخه روزانه ـ شبانه صورت میگرفته است. البته در مواردی نیز افراد ثروتمند دو خانه داشتند، یکی در شهر برای زمستان و دیگری در ییلاق برای تابستان، اما این امر برای همه مردم میسر نبوده است. این نمونهها را میتوان در تهران و رودبار قصران، لاهیجان و دیلمان،
بوشهر و بهمنی دید.
در خانه ایرانی در فصل گرما و سرما حرکت فصلی دیده میشود، که خاص نقطهای از ایران نبوده، بلکه در همه پهنههای اقلیمی رواج داشته است.
حرکت فصلی در فصل گرما از اتاقها و فضاهای گرم به مکانهای خنک خانه صورت میگیرد. فضای خنک فضایی سایهگیر و دور از تابش آفتاب است. در مناطق گرم و خشک این فضاها در زیرزمین و جبهه پشت به آفتاب قرار دارند. یکی از شاخصترین نمونههای فضاهای تابستانی در شهر
یزد مشاهده میشود. در خانههای یزد، زیرزمین بخشی جداناشدنی از چرخه زندگی است. در این خانه از صبح تا هنگام گرم شدن هوا از تالار، حیاط یا ایوانچهها در جبهه شرقی استفاده میشد، سپس به زیرزمین میرفتند و تا عصر در آنجا میماندند. بنابراین بخش در خور توجهی از روز یعنی از حدود ساعت نه صبح تا عصر در زیرزمین استقرار مییافتند. در غروب به تالار بزرگ میرفتند و تا شب در این تالار ــکه حوض آبی در جلوی آن قرارداشت ــ مینشستند. آخرین مرحله، حرکت در شب بوده است که برای خواب بهپشت بام میرفتند.
حرکت فصلی در خانههای مناطقِ مرطوب به شکلی دیگر انجام میشود. در شمال
ایران ، که در پهنه
معتدل و مرطوب قرار دارد، فضاهای تابستاننشین در طبقات بالا (جایی که وزش باد بیشتری وجود دارد) قرار گرفتهاند. تالار/ تلار ــکه فضایی نیمهباز است ــ مکانی مناسب برای این فصل است.
در خانههای موسوم به کوتام در شمال که شامل دو طبقه است و برای فصل گرما کاربرد داشته، هر طبقه به اندازه یک اتاق مساحت دارد. فضای طبقه همکف ــکه با دیوار بسته میشودــ برای نگهداری چهارپایان است و فضای طبقه بالا با ستونهای چوبی مانند بادگیر کار میکند، با این تفاوت که اهالیخانه در این محل استقرار مییابند.
راهحل مشابهی در منطقه گرم و مرطوب
بوشهر دیده میشود. در خانههای بوشهر فضاهای زمستانی و پاییزی در طبقه همکف جای دارند و فضاهای تابستانی در طبقه دوم و سوم و دارای تعداد زیادی بازشو هستند که با باز کردن آنها اتاق به بادگیر تبدیل میشود. طراحی خانه به صورتی است که هوا در کل خانه جریان مییابد.
در سواحل خلیجفارس از بادگیرهای بزرگ بهره گرفتهاند. این بادگیرها بر روی یک اتاق قرار میگیرد و جریان هوا اتاق را خنک میکند. چنین بادگیرهایی در بندر کُنگ، لنگه و
قشم دیده میشود.
در شهر
دزفول ــکه در پهنه گرم و مرطوب قرار داردــ فضایی به نام شوادان وجود دارد که در عمق زمین جای میگیرد. عمق آن دو برابر یا بیشتر از عمق سردابهای یزدی است و شاید آن را بتوان مشابه پایابها یا مکان گذر کاریزها، در خانههای یزدی دانست. خنکی پایابها در تابستان به حدی بود که از آن به عنوان
یخچال استفاده میکردند. یزدیها مواد خوراکی فاسدشدنی را در آنجا قرار میدادند و مشکل تجمع رطوبت را با کانالهای هوا، که به حیاط راه داشتند، برطرف میکردند.
راهحلهای اقلیمی فقط در سازماندهی فضاها برای فصول مختلف دیده نمیشود. معماران ایرانی سعی کردهاند با انتخاب ساختمایه مناسب و ساخت سازههای دو پوسته و روشهای گوناگون، با مشکل شرایط بد آب و هوایی مقابله کنند و به نظر میرسد در زمان خود بسیار موفق بودهاند.
معمار با بهرهگیری از آنچه در فضای پیرامون وجود دارد، فضای خانه را شکل میدهد، بنابراین بین محیط مصنوع و محیط طبیعی رابطهای بهوجود میآید. آنچه در معماری ایرانی به «بومْ آورد» معروف است، معلول این پیوند است.
در محیطهای طبیعی که یکدستی خاصی در عناصر آن وجود دارد نوعی یکدستی در کاربرد ساختمایههای خاص نیز دیده میشود. برای نمونه در
گیلان که مواد گیاهی چون درخت و شالی برتری کامل دارند، در ساختمایههای خانهها نوع غالب چوب و مواد گیاهی است.
از سوی دیگر در مناطق خشک، خاک ساختمایه اصلی است. در مناطقی نیز ترکیبی از هر دو مادّه بهکار میرود. این مکانها بیشتر در جاهایی هستند که ساختمایههای گلی و ترکیبات آن مانند خشتخام و پخته وجود دارد و از درختانی چون
سپیدار ، تبریزی یا
نخل نیز بهره میبرند. این نوع ساختمایهها در جنوب ایران و در مناطق کوهستانی
زاگرس رواج دارد.
از مواد و مصالح سنگی نیز برای ساخت عناصر سازهای عمودی بهره گرفته میشود. در بوشهر دیوارها از سنگهای مرجانی محل و در ماسوله بخشهایی از دیوارها با سنگ ساخته میشوند.
در مناطقی از کردستان کل دیوارها سنگی است و گاهی از آژند یا ملاط نیز استفاده میشود.
در خانههای ایرانی میتوان دو نوع ساختمایه و ساختمان یکدست را شناسایی کرد: چوبی، سنگی یا آجری. ساختمایه یکدست چوبی در منطقه سرسبز شمال
ایران رایج است. رطوبت زیاد و آبهای سطحی ایجاب میکند که کف ساختمان کمی از زمین بالاتر باشد.
راه حل جالبتوجه برای این کار، بهرهگیری از شکیل است. استفاده از شکیل در روستاهای اطراف
لاهیجان تا نزدیک
رشت دیده میشود که متأسفانه اکنون تعداد کمی از آنها باقیمانده است. پس از زیرسازی ساختمان تعدادی چوب قطور روی هم قرار دادهمیشود. تعداد شکیلها بسته به ابعاد ساختمانها متفاوت است. برای خانه یک اتاقه با یک ایوان بین چهار تا شش شکیل استفاده میشود. شکیلها سطح کف خانه را بین یک تا دو متر بالا میآورند و فضایی خالی زیر آن ایجاد میکنند.
برای ساخت فضاها روی کف چوب از ستونهای چوبی و دو نوع دیوار چوبی با نامهای زگالی و زگمهای (دارورچین) استفاده میشود. دیوارهای زگالی از ستونهای چوبی با ضخامت کم تشکیل شده است که بین آنها را با چوبهای کوچک، توفال یا شاخههای درختان پر میکنند و سپس روی آن اندود میشود. در دیوار زگمهای، تنههای درخت به صورت افقی روی هم قرار میگیرند، فاصله خالی بین آنها نیز با گل پر میشود. پوشش نهایی نیز از چوب ساخته میشود. پوششهای چوبی شیبدار است و بر روی آنها چند نوع آمود (قشر نهایی روی پوشش) قرار میگیرد. دستههای لی (نوعی گیاه مردابی)، فوکو (ساقه برنج) و تختههای کوچک یا لت و بالاخره سفال از انواع آمودها بهشمار میروند
در مناطقی از ایران که دسترسی به چوب کمتر است، از انواع ساختمایه سنگی و آجری استفاده میشود. در این ساختمانها رابطه تنگاتنگی بین سازههای عمودی و پوششها وجود دارد.
معمار یا بنّا زمانی که به ساخت دیوارها اقدام میکند، از نوع پوشش و رفتار سازهای آن آگاه است و بر همان مبنا ضخامت سازهای دیوارمانند را تعیین میکند. در سازههای چوبی اتصال بین ستونها و تیرها با روشهای ساده کام و زبانه یا اتصالات گیاهی انجام میگیرد و در سازههای آجری و سنگی برای جلوگیری از رانش، حداکثر دقت در فرود نیروهای تاق بر دیوار صورت پذیرد.
ساختمانهای یکدست آجری و خشتی در بیشتر شهرهای حاشیه کویر مانند
کاشان ،
سمنان ،
اصفهان ،
یزد ،
کرمان ،
نائین ،
زواره و بیشتر بخشهای خراسان به خصوص در مناطق کویری و بسیاری آبادیهای دیگر رواج دارد.
معمولا این نوع ساختمانها دور حیاط مرکزی شکل میگیرد و بخشهایی از آن به زیرزمین اختصاص مییابد. زیرزمین یا در دل
زمین کنده میشود یعنی زمین آنقدر سخت است که حفرهای تونل مانند در دل آن حفر میشود، مانند برخی نقاط یزد و نائین، یا اینکه گودبرداری و از زیرْ دیوار چینی و تاقزنی انجام میشود. در زیرزمین معمولا از تاق/ طاق آهنگ استفاده میکنند. در طبقه همکف انواع تاقها مانند آهنگ، کژاوه و تا حدی کلنبو بهکار میبرند. برای دهانههای بزرگ تالارها، صفهها و اتاقهای ارسی بزرگ از تاق آهنگ که اجرای سادهتری دارد، بهره میگیرند. کاربرد تاقها به فرهنگ معماری محلی نیز بستگی دارد. برای نمونه در زواره کاربرد تاق کژاوه و کلنبو رواج بیشتری دارد. خانههای چهار صفه زوارهای دارای یک zwnj;های قاجاری قمtitrمیانخانه با شکلی چهارگوش نزدیک به مربع با تاق کلنبوست و صفهها با تعدادی تاق کژاوه پوشیده میشود. تاق کژا tag light_tagوه دارای چند ویژگی است: نخست قابلیت اجرای سریع، دوم سبکی و سوم متکی بودن آن بر تویزهها که آن را به شکل پیمونوار (مدولار) درمیآورد. تاقهای نسبتآ پیچیده مانند کاربندی در مکانهای خاص، همچون حوضخانهها و هشتی ورودی، نیز کاربرد دارند. نمونه جالب توجه آن خانه حاجیمهیا، فروغالملک و زینتالملک در شیراز است.
بخش نسبتاً بزرگی از خانههای ایرانی با روش ترکیبی ساخته میشود. این روش ساختمانی در چند شهر بزرگ مانند
شیراز ،
بوشهر ،
تهران و بسیاری آبادیهای کوچک و بزرگ مانند
ابیانه ،
ماسوله ، بخشهای بزرگی از
لرستان و
کردستان و هرجا که دسترسی به چوب آسان بوده است رواج دارد. در شیراز با استفاده از روش ترکیبی، در فضاهای طبقه همکف از دیوارهای خشتی و آجر و در پوششها از تیرهای چوبی استفاده شده است.
در روش ترکیبی پس از اجرای سازههای عمودی مانند
دیوار یا ستون، برای مسطح کردن روی آنها تیرهای چوبیِ اصلی و سپس تعدادی تیر و عناصر فرعیتر قرار میگیرد به نحوی که بتوان به سطح صاف بام رسید. این
سلسله مراتب در بیشتر نقاط
ایران با تفاوتهایی اندک در نوع عناصر اجرا میشود، اما گاهی تفاوتهای بارزی نیز در آن به چشم میآید. برای نمونه در ماسوله تیرهایی بسیار قطور و حمال به نام جیریَن بر روی دیوارها قرار میگیرند. این تیرها ضخامتی بین سی تا چهل سانتیمتر دارند و از تنههای درختان قطور جنگلهای اطراف تهیه میشوند. سپس تیرهای فرعی به نام ورده با فواصل بین بیست تا سی سانتیمتر قرار گرفته، بین این تیرها را تختهکوبی کرده و بر روی آن
سرخس وحشی خشک یا خرف میگذارند. روی سرخسها با انواع گِلها پوشیده میشود تا به سطح هموار برسد.
نوع رایج تیرپوشها با قرارگیری فَرَسْب بر روی دیوارها شکل میگیرد. روی فرسبها را با تخته کوبی و بوریا، شاخههای درختان یا دستههای نی پر میکنند و سپس لایههای مختلف گل را روی آن گذاشته تا به سطح صاف مورد نظر خود برای بام برسند. برای اجرای دقیق این بخش از کار، معمار و بنّا بر کار نظارت میکنند.
نظام گردشی تحت تأثیر چند عامل مهم قرار دارد. عامل فرهنگی باعث میشود که حریمهای مختلف در خانه به وجود آید. با مشخص شدن جای هر حریم دسترسی به آن نیز تعیین میشود. عامل اقلیمی باعث میشود چرخه حرکتی روزانه در فصول مختلف شکل گیرد و با مشخص شدن فضاهای
تابستانی و
زمستانی در نقشه، دسترسی به آنها تعیین گردد. عامل اجتماعی نیز نقش ویژهای در نظام گردشی خانه دارد. نظام اجتماعی در خانوادههای گسترده همزیستی فرزندان ذکور یک خانواده را در یک خانه در پی داشته است. نمود کالبدی آن در تعدد اتاقها مشخص است. اتاقهای کوچک سه دری و یک پستو برای زندگی یک خانواده کافی بوده و اتاقهای پنج دری و ارسی به صورت مشترک استفاده میشده است.
هر اتاق به اندام گردشی مانند راهرو نیاز داشته است. سازماندهیِ اندامهایِ گردشی در گونههای برونگرا (بدون حیاط) و درونگرا (با حیاط مرکزی) متفاوت است. در گونه نخست راهرو و پلکان اصلیترین قسمت و در خانههای درونگرا حیاط مرکزی مهمترین اندام گردش است. در گونههای برونگرا به دلیل متراکم بودن نقشه، هشتی یا کریاس کمتر بهکار گرفته میشود. در صورتی که در خانههایی با حیاط مرکزی هشتی یکی از اندامهای مهم است.
اندامهای گردشی که در بیرون و درون خانه استفاده میشدند، دربرگیرنده در، هشتی، راهرو و دالان برای خانههای بدون هشتی، انواع راهرو، پلکان، حیاط و اندامهای خاص است.
سردر تنها اندامی است که تا حدی شأن اجتماعی صاحب خانه را، با پرکاری تزیینات روی آن، نشان میدهد. در دو سوی در سکوهایی برای نشستن و بر روی در کوبه و حلقه قرار داشته است. درها معمولا دو لنگه بوده، اما درهای یک لنگه نیز در بعضی مناطق مانند
ابیانه و
ماسوله دیده میشود.
در شهر
بوشهر در بالای در ورودی روزنهها یا شبکههایی فلزی برای گردش هوا قرار دارد. مرز بین درون و بیرون را «در» مشخص میکند. «در» لزوماً مانع دید به درون نیست، بلکه فصل مشترک بین درون و بیرون است تا غریبهها بدون اجازه وارد نشوند.
اجازه خواستن برای ورود به خانه یا حریم خصوصی خانواده از نکاتی است که در
قرآن به آن اشاره شده است.
گفتن «یااللّه» برای آنکه اهل
خانه را از ورود خود آگاه سازند و بدون اجازه وارد نشوند، از نکات مهم در مناسبات اجتماعی است. پس حتی اگر «در» مانع دید نشود، برای ورود به حریم خانه اجازه لازم است. این امر شاید در خانههای روستایی (مانند
گیلان ) نیز صدق کند که با پرسین/ پرچین محصور میشوند و از بیرون میتوان درون حیاط یا محوطه خانه را دید.
در این خانهها درِ ورودی مرز پیمایشی بین بیرون و درون است. درِ ورودی خانه در بیشتر نقاط ایران اندامی است که محافظت روانی و امنیتی خانواده را تأمین میکند. از یک سو نامحرمان برای اعلام ورود خود بر کوبهها یا حلقهها میزنند، و از سوی دیگر «در» سد راه ورود دیگران به درون خانه میشود و شاید به همین سبب درِ خانههای ابیانهای کوتاه ساخته میشد تا ورود سوارهها به آن دشوار باشد.
پس از در ورودی، هشتی، کریاس، یا دالان قرار میگیرد هشتی لزومآ هشت وجهی نیست و در شکلهای دیگر نیز ساخته شده است. در واقع، نوع شاخص آن هشت وجهی بوده و با تاقهای پرکار پوشیده میشده است.
دالانهای چهارگوش مربع یا مستطیل کشیده در خانههای بدون حیاط مرکزی (برونگرا) جایگاه مهمی دارند به طوری که پلکان طبقات بالا، انبار و اصطبل در پیرامون آن قرار میگیرند.
نمونههایی از آن در ماسوله و ابیانه مشاهده میشود.
هشتی با راهرو یا راهروهایی به حیاط میرسد. در این مسیر پلکانهای بام و چاهخانه و ورودی اتاق مهمان قرار دارد. حیاط افزون بر کارکردهای دیگر، یکی از مهمترین اندامهای گردشی بوده است. دسترسی به بام از راهروها و دسترسی به زیرزمین،
مطبخ ،
حمام و دستشوییها از حیاط صورت میگیرد.
دیگر اندام مهم گردشی، راهروها هستند. در خانههای با حیاط مرکزی اتاقها با راهرو به حیاط پیوند میخورند؛ راهروهای کوچک و بزرگ در کنار اتاق سهدری، پنجدری، ارسی، تالار و ایوان قرار دارند؛ در راهروهای پهنتر پلکانهای اتاقهای طبقه بالا، مانند گوشوار نیز جای میگیرد.
پلکانها در انواع مختلف، اندامهای گردشی برای دسترسی به زیرزمین و اتاقهای طبقات بالا هستند و در مساحتی کم ساخته شدهاند و به همین سبب ارتفاع پلهها زیاد است. پلکانها در خانههای بوشهری ارتباط بین فضاهای تابستاننشین طبقه بالا و حیاط را میسر میسازند. در ماسوله و خانههای روستایی شمال از پلههای چوبی استفاده میکنند. پلکانها در خانههای ماسولهای به فضای مهمی به نام چُغم میرسد. چغم هال کوچکی است که ارتباط بین دالان پایین و فضاهای طبقات بالا را فراهم میآورد.
اهمیت حیاط در معماری ایرانی چنان است که بیشتر محققان آن را شاخصی مهم معرفی کرده و معماری ایرانی را با حیاط مرکزی پیوند دادهاند. سابقه حیاط در
ایران به حدود هفت هزار
سال پیش میرسد. آثار کاوش شده در تپه زاغه ــدر نزدیکی
قزوین که به ۶۵۰۰ـ۶۰۰۰ پیش از
میلاد میرسدــ خانههایی را نشان میدهد که دارای حیاط بودهاند.
بنای بزرگ چغازنبیل دارای حیاط مرکزی بوده که بعدها به طبقات بالای
معبد تبدیل شدهاست.
کاربری حیاط از دوره
اشکانی به بعد، به خصوص در دوران
ساسانی ، رواج یافته است. بناهای موجود، مانند کاخ
سروستان ، حیاط مرکزی دارند. کاربرد حیاط در بناهای قدیم مانند مساجد، نشان میدهد که حیاط از
قرن اول هجری کاربرد داشته و این روند تا اواخر دوره قاجار در معماری ایرانی ادامه یافته است.
حیاط کارکردهای گوناگونی در خانه ایرانی دارد، که برخی از آنها عبارتاند از: نشانه حریم تملک، وحدتدهنده چند اندام خانه، اندامی گردشی، فضایی سرسبز و با نشاط برای گذر جریان هوای مناسب، اندامی مهم برای سازماندهی فضاهای مختلف، حریمی امن برای آسایش خانواده و پیونددهنده زمین و آسمان. کارکردهای یاد شده به تنهایی یا به صورت ترکیبی در خانههای ایرانی دیده میشوند. در خانههای روستایی شمال حریم خانه با پرسین/ پرچین از املاک همسایه جدا میشود و به آن «خانه محوطه» میگویند. در این حریم انواع اندامهای خانه مانند انبارها (کندوج)، تلمبار، آشپزخانه یا مطبخ جای میگیرند. در اینجا حیاط فضای پیونددهنده این عناصر است.
حیاط مرکزی ترکیبی از کارکردهای یاد شده را در یکجا جمع میکند. اطراف این حیاط فضاهای مختلف سازماندهی میشوند. فضاهای زمستانی در شمال آن و فضای تابستانی در سوی
قبله قرار میگیرند. فضاهای شرقی و غربی نیز هر کدام کارکرد خاص خود را دارند. اتاقهای دیگر ساکنان نیز با راهروهای کنار آنها به حیاط راه دارند و از حیاط به زیرزمین دسترسی دارند. دو نقش سازماندهی فضایی گردشی و دسترسیها بسیار حائز اهمیت است، برای نمونه خانه مهربان، خانه طبیب و خانه معینالتجار در بوشهر.
حیاط فضایی مطبوع را در فصل
گرما ایجاد میکند. حوض، درختان و باغچهها فضایی با طراوت ایجاد میکنند. این سرسبزی برای ایرانیانی که در حاشیه کویر و مناطق خشک زندگی میکنند شوقانگیز است. از سوی دیگر مکانی است برای زندگی تمامی اهالی خانه، محل بازی و رشد کودکان، تجمع افراد خانواده، و محل کارِ خانه.
شکل، اندازه و تعداد حیاط به شرایط اجتماعی صاحبان خانهها بستگی دارد. حیاط خانههای طبقات متوسط و کمدرآمد کوچک و گاهی به اندازه یک اتاق است و
حوض و باغچه ندارد. با این حال، حوض و باغچه از اجزای مهم حیاط در خانه ایرانی است. خانههای بوشهری که در بافت متراکم شهر قدیم قرار گرفتهاند، حیاطهایی کوچک دارند که موجب جریان
هوا میگردد و هوایی که از روزنههای مختلف خانه وارد میشود، از طریق آن جریان مییابد. چاه آب یا آبانبار، باغچه و حوضی کوچک در حیاط ساخته میشود.
در خانههای بزرگ تعداد حیاطها به دو تا سه عدد میرسد. حیاط بزرگ اندرونی و حیاط کوچکتر برای بیرونی یا
مهمان است. نارنجستان حیاط کار صاحبخانه بوده است. خانه قوام در
شیراز یک اندرونی و یک بیرونی بزرگ دارد، زیرا قوام فردی بانفوذ سیاسی بوده است. حیاط خدمه نیز در کنار نارنجستان قرار دارد. خانه فروغالملک دارای سه حیاط، با سه ورودی جدا برای اندرونی، بیرونی و خدمه بوده که از درون به هم راه داشته است.
اتاق مقصد نهایی باشندگان خانه است. خانه متشکل از یک تا چند اتاق است. در مناطقی از
ایران ، مانند روستاهای گیلان و خراسان به اتاق، خانه/ خونه میگویند. اتاق فضایی چهارگوش است که از سه سو با دیوار محصور میشود و از یک سو بازشوهایی به حیاط یا فضایی نیمهباز مانند ایوان دارد.
کارکرد اتاقها به عوامل اقلیمی، فرهنگی و اجتماعی پیوند میخورد. عامل اقلیمی کارکرد فصلی اتاق را معیّن میکند. بر این اساس اتاقها به اتاقهای زمستانی و بهاری و گاهی تابستانی نامگذاری میشوند. باتوجه به بسته بودن اتاقها و اینکه بیشتر آنها در سوی شمالی و غربی جای میگیرند میتوان گفت که بیشتر کارکردی زمستانی دارند. این نوع اتاقها در خانههای یزدی مشاهده میشوند.
اتاقهای بهاری که در
ابیانه به آن یورت یا وهاری میگویند، برای بهار و پارهای از تابستان استفاده میشود اما در تابستانهای گرم کمتر از آن استفاده میکنند. این اتاقها چند در و پنجره دارد که به حیاط یا فضای سبز بیرون باز میشود. اتاقهای تابستانی در جبهه
قبله قرار میگیرند، اما در مناطق گرم و خشک این اتاقها در طول روز کاربرد ندارند و باید از زیرزمین استفاده شود.
عامل فرهنگی و اعتقاد به تکریم
مهمان و جدایی حریمها، بر کارکرد اتاقها به عنوان اتاقهای خصوصی و پذیرایی تأثیر میگذارد. تکریم مهمان باعث شده تا ایرانیان اتاقی بزرگ با اثاثیه خاص مانند
فرش ، پشتی و آرایههای مختلف بر دیوارها مانند تاقچه، آیینهکاری، گره چینی را به پذیرایی از مهمانان اختصاص دهند. جای این اتاق بسته به توان صاحبخانه تغییر میکرده است. در خانههای کوچک این اتاق نزدیک راهروی ورودی بوده و در خانههای بزرگ اتاقهای بیرونی به مهمان اختصاص داشته است.
عامل اجتماعی شکلگیری خانواده گسترده باعث تعدد اتاقها، گاه تا ده اتاق، در یک خانه شده است. یکی از نمونههای آن خانه حاجمهیای
شیراز است.
بود یا نبود برخی اتاقها مانند اتاق ارسی به شرایط اقتصادی صاحبخانه بستگی داشته است. ارسی در خانههای توانمندان و در و پنجرههای ساده در خانههای گروههای متوسط و ضعیف ساخته میشده است. اتاق در خانه ایرانی براساس تعداد در و پنجره، شکل، کارکرد، اجزای خاص (مانند ارسی یا بادگیر و حوض)، کارکرد فصلی و مکان قرارگیری، نامهای گوناگونی دارد. تعداد در و پنجره یکی از شاخصهای شناخت کارکرد اتاق است. اتاق سهدری، عرضی به اندازه سه در و پنجره، و تابشبندهایی بین آن دارد. تابشبند/ تووش بند یا آفتاب
شکن تیغههایی به عرض شش تا پانزده سانتیمتر به ارتفاع پنج متر بود که با گچ و نی ساخته میشد.
سه دری کوچکترین اتاق اصلی خانه بوده و کارکرد خواب و نشیمن داشته و یک خانواده را در خود جای میداده است.
اتاق پنجدری، دارای پنج در و
پنجره است که در خانههای کوچک هم اتاق نشیمن و هم اتاق
مهمان بوده است و در خانههای بزرگ کاربرد اتاق نشیمن داشته است. اتاق ارسی در اندازههای کوچک و بزرگ بوده و نامگذاری آن بهسبب کاربرد پنجره نوع ارسی بوده است.
با قرار گرفتن اتاق ارسی بزرگ در هر جبهه محوری اصلی در نقشه به وجود میآید. در خانههای شیرازی اتاق ارسی در شمال یا غرب حیاط قرار میگیرد. در خانه زینتالملک شیراز اتاق ارسی در سوی غرب جای گرفته و محور اصلی خانه شرقی ـ غربی است.
اتاق ارسیِ خانههای یزدی در شمالشرقی و تالار در جنوبغربی حیاط جای میگیرد و محور اصلی خانه شمال شرقی ـ جنوبغربی است. اتاق ارسی اشکال متنوعی دارد. شکل چهارگوش کشیده رایجترین نوع آن است، اما شکل شکم دریده (نوعی
چلیپا ) نیز در چندین
خانه دیده شده است. با ایجاد تورفتگی در بدنه روبهروی ارسیها ــکه به آن
شاهنشین نیز گفته میشودــ شکل شکم دریده به دست میآید. شاهنشین فضایی کوچک در اتاقی بزرگتر است که گوشهای دنج برای بزرگان خانواده است.
گوشوار، اتاقی کوچک در دو سوی اتاق ارسی و بر روی راهروهاست. در خانههای شیرازی اتاق گوشوار در جایی قرار میگیرد که اتاق ارسی بزرگ قرار دارد. در خانههای یزدی اتاق گوشوار در دو سوی تالار بزرگ نیز جای میگیرد. این اتاق کوچک و دنج برای خواب یا کار استفاده میشود. طَنَبی اتاق کشیدهای است که در سوی
قبله یا بخش تابستانی جای میگیرد. این اتاق گاهی تو در توست یعنی در میان آن یک جداره قرار دارد. گاهی نیز اتاق بادگیری به آن راه دارد.
حوضخانه که در خانههای بزرگ کارکرد دارد، فضایی خنک است با حداقل روزن که یک حوض در میان آن قرار دارد. چنانکه از اسم آن بر میآید، این فضا تابستانی است و در انواع شکلهای چهارگوش و هشتگوش ساخته شده است. نمونههای جالبتوجه حوضخانه در خانه فروغالملک و بصیری شیراز و رسولیان یزد و مجموعه مسکونی شتر، در ماهان
کرمان ، دیده میشود.
پایاب فضایی مشابه حوضخانه و عمیقتر از زیرزمین و
سرداب است. این فضا گاهی در حدود ده تا پانزده متر در زیرِزمین ساخته میشود. این فضا معمولا هشت وجهی و دارای صفّههایی کوچک برای نشستن است و حوضی در میان آن قرار دارد که آب کاریز از آن عبور میکند. گاهی کانالهای هوا نیز به آن باز میشود و جریان هوا به خنکی آن میافزاید.
آشپزخانه یا مطبخ، فضایی چهارگوش با اجزایی چون
اجاق ،
تنور ، هیزمدان و تعدادی سکو برای قرار دادن اشیاء است. جای آشپزخانه در خانهها تغییر میکند. در خانه رسولیان
یزد آشپزخانه بین اندرونی، بیرونی و حیاط خدمه و در خانه حاج مهیا در کنار هشتی ورودی است و حیاطی کوچک دارد.
در بسیاری از نقاط ایران، به خصوص مناطق روستایی، نامگذاری اتاقها با شهرهای بزرگ در مناطق مرکزی مانند
یزد ،
شیراز ،
کاشان و
اصفهان متفاوت است. برای نمونه در
ماسوله اتاقها (کَه) به نامهای مختلف خوانده میشود. گاهی براساس ابعادِ آن، پیله کَه و روکَه کَه (اتاق کوچک و بزرگ)، یا بهسبب محل قرارگیری آن، جِره که، کفی که، مِنه که (اتاق پایین، اتاق بالا، و اتاق وسط)، یا ویژگی کارکردی آن مانند تالار کَه (اتاق تالار)، یا با تعداد پنجره بریه که (اتاق یک پنجرهای)، دوبریه که (دو پنجرهای) و سه بریه که (اتاق سهپنجرهای) نامیده میشوند.
ایوان یا صفه فضایی است که ساخت آن حداقل بیش از ۲۵۰۰
سال در معماری
ایران پیشینه دارد
ایوان، صفه، تالار، طارَم/ طارَمه یا پشکم (ایوانی از سه طرف بسته و از یک طرف باز) فضایی است که از یک یا چند سو به حیاط، میانخانه، باغ یا کوچه باز میشود و بسته به جای آن کارکردهای مختلف دارد. اگر آفتابگیر باشد برای
زمستان و اگر سایهگیر باشد برای تابستان مناسب است. گاهی در میان چند فضا قرار میگیرد و کارکرد ارتباطی دارد که اگر بزرگ باشد به آن تالار میگویند. در خانههای یزدی تالار فضایی بزرگ در سوی
قبله است و ایوان فضای کوچکتر مشابهی است که در سوی شرقی جای دارد. در خانههای روستایی گیلان ایوان فضای ستوندار طبقه همکف و در لار فضای ستوندار تابستانی طبقه بالاست.
در خانههای شیرازی تالار فضایی ستوندار است که بیشتر در سوی شمالی خانه جای گرفته و آفتابگیر است. در خانههای بزرگ بوشهری طارمه همان ایوان است. در خانههای حاشیه
خلیجفارس علاوه بر شناشیلها (نوعی بالکن با بدنهای از اجزای چوبی کرکره شکل) که به سوی دریا دید دارند، طارمههای ستوندار نیز فضاهای مهمی هستند که رو به دریا قرار دارند.
در خانههای چهارصفهای شهر زواره و برخی روستاهای اطراف
کاشان و حاشیه شهر
یزد ، صفهها به فضای مرکزی، بهنام میانخانه، باز میشوند. میانخانه، فضایی چهارگوش و دارای پوشش است. شاید خانههای چهار ایوانی یا صفهای، تکاملی از اینگونه خانه باشند. در این خانه هر صفه کارکرد خود را دارد در هر فصل یکی از آنها با اتاق کنار آن استفاده میشود. این صفهها همچنین کارکرد حیاط سرپوشیده را دارند.
افزون بر صفهها، پیشگاه، تالارِ پیش یا شناشیل اندامهایی هستند که از یک تا سه سو به حیاط یا کوچه بازمیشوند.
بیرونزدگی آنها حدود ۱ تا ۵ر۱ متر است و معمولا دو ستون در دو گوشه دارند. پیشگاه خانههای ابیانهای و تالارِ پیشهای خانههای ماسولهای
کارکردی مشابه دارند.
معمار سنّتی از همان زمان که پی بنا را میریخت، به اجزای نمای آن آگاه بود. طرحهای کلی
نسل به نسل انتقال مییافته و معمار خلاقیت خود را بر آن اعمال میکرده است. نمای بنا در قالب دو بعدی و سه بعدی از یک سو تابع فضا و از سوی دیگر تابع اصول هندسی خاص خود بوده است. سازماندهی فضاها با اصول زیباشناختی هندسیِنما هماهنگ بوده است. این نماسازی در خانههایی با حیاط مرکزی در چهار سوی میانسرا یا حیاط، و در خانههای بدون حیاط در نمای خارجی آن رو به سوی کوچهها نمایان میشود.
اجزای نمای خانهها تحت تأثیر عوامل مختلف از جمله عوامل مهم اقلیمی نیز قرار میگیرد. با مقایسه دو شهر
یزد و
شیراز ، تأثیر اقلیم در اجزای نما مشخص میشود. یزد در منطقه گرم وخشک بیابانی با بارندگی بسیار کم قرار دارد و
شیراز تابستانی نسبتآ گرم و در اواخر
زمستان و اوایل بهار بارندگی خوبی دارد. به سبب همین بارندگی معماران در ازاره بنا از سنگ استفاده میکنند و در زیر رُخِ بام، شیرْسَرهای چوبی جای میدهند. شیرْسَر مانعی برای جاری شدن آب از بالای نما بر سطح دیوارهاست. در شهر یزد ازارهها و رخ بامها آجری است. بدنه اصلی نما سیم گِل (ملاتی از ماسه، گل رس و اندکی خاک و کاه) است. سیمگل در برابر رطوبت مقاومت ندارد، اما چون گاهی در یزد در یک سال باران نمیبارد بنابراین مشکلی از کاربرد آن پیش نمیآید.
اجزای نمای خانههای شهریِ دارای حیاط مرکزی، از سه بخش تشکیل میشود: بخش اول ازاره است که از سطح حیاط شروع میشود و تا کف اتاقها میرسد؛ بخش دوم بدنه اصلی است و شامل اجزای عمودی جرزها و پوسته بین آنها و قاب افقی بالای آن است؛ و بخش سوم را لبه افقى بام و اجزاى آن تشكيل مىدهد. در خانههاى برونگرا كه نماى آن در بخشى از كوچه قرار مىگيرد، بسته به مكانِ آن، اجزاىِ نما به دو بخش تقسيم مىشود: بخش نخست بدنه اصلى است كه از سطح كوچه تا زير بام آغاز مىشود و گاهى دو تا سه طبقه را دربرمىگيرد، و بخش دوم لبه بام است.
ازاره در خانههای دارای حیاط مرکزی معمولا تا حدود یک متر از سطح
حیاط بالاتر است. دلیل این ارتفاع وجود زیرزمین است. برای نورگیری و حرکت جریان
هوا در زیرزمین روزنهایی در ازاره ایجاد میشده است. در خانههای شیراز و
اصفهان ازاره سنگی است و روزنهای زیرزمین با سنگهای ساده و مجوف کار میشود. در شهر یزد ازاره آجری است و روزنها با قابی چوبی و میلههای فلزی کار شده است. چنین قابهایی در خانههای
اصفهان نیز دیده میشود.
بر روی ازاره جرزهای عمودی قرار میگیرند. فاصله بین دو جرز اندازه عرض فضای کاربردی را نشان میدهد. این جرزها در خانههای شیراز و اصفهان از آجر و در خانههای یزد از سیمگل با لبههای گچی است. بین جرزها نمای خارجی اتاقها، راهروها، ایوانها و دیگر فضاها قرار میگیرد. این پوسته افزون بر تأثیر گرفتن از ابعاد اتاق تحت تأثیر نوع پوشش اتاق نیز قرار دارند. در شیراز اتقهای طبقه همکف و بالای آن تیرپوش میشود و خطوط افقی نما در تراز پوشش نمایان است. در یزد و اصفهان از پوششهای تاقی در اتاقهای کوچک و بزرگ بهره گرفته میشود. اگر تاقها بر روی تویزههای باربر اجرا شده باشند، خط منحنی آن در نما دیده میشود. اگر از تاقهای آهنگ خیلی خفته استفاده کنند، در بین جرزها و خط افقی یا منحنی، حفرههای خالی بهوجود میآید که از راهرو یا ایوان دیده میشود.
ارسی، در و پنجره، تابشبند، خرکپوش (قوسهای تزیینی)، گلجام و قاب افقی اجزای اصلی نمای اتاقها را شکل میدهد. بین در و پنجرههای چوبی تابشبندهای عمودی جای میگیرد و اگر شکل اصیل خود را حفظ کرده باشد، تابشبند افقی روی آن قرار میگیرد. گلجامها بالای تابشبند افقی در راستای در و پنجره هستند. در خانههای یزدی بالای گلجامها با قوسهای تزیینی بهنام خرک پوش آراسته میشود، اما در
شیراز قاب آجری دور آن را میگیرد.
ارسیهای چوبی به همراه جرزهای آجری، کاهگلی و سیمگل ترکیبی هماهنگ و زیبا را شکل میدهند.
ایوانها، تالارها و ایوانچهها، فاقد پوسته خارجی رو به حیاط هستند. نمای این اندامها با سطوح پُر جرزها و سطوح خالی فضاها تعریف میشوند. گاهی در جلوی تالارهای خانههای شیراز و اصفهان ستونهای سنگی و چوبی قرار میگیرد. تالارهای بزرگ شاید یکی از ملاکهای تمکن مالی و اجتماعی صاحبخانه بوده است.
خط افقی لبه بام پایاندهنده نماست. این خطوط در سادهترین نوع آن با بیرون زدن آجرهای افقی بهوجود میآید. ترکیب شرفه/ شرفی (یا رُخبام) یا آجرهای منحنی و آجرهای هِرِه در خانههای یزدی دیده میشود. در شیراز و اصفهان شیرْسَرهای چوبی قسمت بالای نما را میبندند. ترکیب اجزای نما در خانههای با حیاط مرکزی در هر شهر و آبادی شکل خاص خود را دارد. نمای خانه شیرازی ترکیبی از سنگ، آجر و چوب، و نمای خانه اصفهانی سنگ، کاهگل و چوب و خانه یزدی سیمگل و چوب است.
در بوشهر اگرچه خانهها حیاط مرکزی دارند، ترکیب اجزای خانه با مناطق مرکزی
ایران متفاوت است. تعداد زیادی بازشوهای چوبی در بدنههای گچینما جای میگیرند. بازشوهای چوبی در طبقات بالا بیشترند و در تابستانهای گرم کارکرد بادگیر را دارند. یکی از اجزای مهم خاص
بوشهر شناشیلهای چوبی است.
در خانههای بدون حیاط مرکزی اجزای نما در کوچه و خیابان نمایان میشوند. خانههای
ابیانه و
ماسوله چنین نمایی دارند. در نوع رایج آن نمای اصلی خانهها ــکه دو تا سه طبقهاندــ در طبقه همکف سطحی پر دارند که درِ ورودی یا درهای انبار و
اصطبل بر آن قرار میگیرد. سطح طبقه بالا با در و
پنجره ، شبکههای چوبی و پیشگاه یا تالارِ پیش تعریف میشود. فضای طبقات اجزای نما را نیز تحتتأثیر قرار میدهد. اگر در طبقه بالا اتاق بزرگ جای بگیرد سه در و پنجره دارد و اگر اتاق کوچکتر باشد یک در و پنجره دارد. ترکیب این عناصر و رنگِ نما به معماری شهر و آبادی ویژگی منحصر به فردی میبخشد چنانکه در ماسوله رنگ زردِ نما
و در و پنجرهها و شبکههای چوبی و تالار پیشها معماری آن را از ابیانه ــکه با رنگ سرخ و ترکیب در و پنجرههای چوبی است ــ متمایز میکند.
ارائه گونهشناسی مشترک برای همه خانههای ایرانی، کاری دشوار است. یکی از ویژگیهای معماری ایرانی تنوع در گونهها و اندامها و اجزای معماری آنهاست که نشاندهنده
ذوق و نبوغ معماران ایرانی است. گونهشناسی خانههای ایرانی براساس استقرار و عدم استقرار، پاسخگویی اقلیمی، نوع شکل نقشه یا نوع کارکرد است، اما هر کدام از این دستهبندیها محاسن و مشکلات خاص خود را دارد. در گونهشناسیِ دیگر، خانهها را براساس سازماندهی فضاها در یک شکل متراکم هندسی یا پیرامون فضای نیمهباز مانند حیاط در نظر میگیرند. در نوع نخست یا برونگرا، رابطه بیرون و درون و درون و بیرون رابطه مستقیم بدون فضای واسط است. فضاهای خانه با اجزای آن مانند در و پنجره با محیط بیرون رابطه مستقیم برقرار میکنند.
یکی از ماندگارترین و سادهترین نوع خانهها، سیاهچادرهای
عشایر است که با صاحبان خود در حرکت است. سیاهچادرها با ساختمانی ساده پاسخگوی همه نیازهای سکونتی عشایر است. هرگوشه از این فضای کوچک به کاری اختصاص دارد و بخشی از زندگی عشایر است. در نوعی از سیاهچادرها که در منطقه
ایلام شناسایی شده، سیاهچادری به نام «دیوخان» به مهمانان اختصاص دارد. آلاچیقها ساختاری پیچیدهتر دارند. نقشه آنها مدور است. تختههای نمد بر روی شبکههای چوبی منظم جای میگیرد و در وسط آن
اجاق قرار دارد. در آلاچیق بخش زنان، مردان، مهمانان و افراد خاص وجود دارد. این نمونهها سادهترین گونههای خانههای برونگرا محسوب میشوند. آنها به واسطه در یا گوشهای از چادر با طبیعت اطراف ارتباط دیداری دارند. خانههای برونگرای استقرار یافته در شهرها و روستاها، شکل دیگری از سیاهچادرهاست. در مناطق روستایی
گیلان و
مازندران کلبههای ساده با تنها یک اتاق و ایوان در کنار مزارع واقع شدهاند که خانوادههای کوچک در آنها زندگی میکنند. خانههای روستایی گیلان و بخشهایی از مازندران نیز شکلی مشابه دارند که در آنها دو تا چند اتاق در کنار هم و ایوانی با ستونهای چوبی در جلوی آن جای میگیرد. این خانهها تا دو طبقه گسترش مییابند. ویژگی مهم این خانهها کاربرد اجزای چوبی و پوششهای شیبدار و تنوع آنهاست.
در ماسوله خانهها بر روی سطح شیبدار تند قرار گرفتهاند. هر خانه به شکل مکعب مستطیلی است که فضاهای گوناگون در آن جای میگیرد. نمای بیرونی خانه نیز با در و پنجرهها در معرض دید است. در و پنجرههای چوبی طبقات بالا رو به منظره زیبای جنگل باز میشوند. بیشتر خانههای ابیانه نیز به درختزارها و کوه دید دارند. در نوع رایج آنها در و پنجرهها و پیشگاه (بالکن) در نمای خانه و رو به کوچه دیده میشود. گاهی حضور زنی که در پیشگاه نشسته و در حال بافتن پارچه است نشان از برونگرایی خانه و ارتباط مستقیم آن با بیرون دارد.
خانههای حیاط دار به خصوص با حیاط مرکزی گونهای رایج از خانههای ایرانی است که در بیشتر مناطق
ایران از تبریز تا خراسان و ناحیه مرکزی و حاشیه آن تا جنوب و سواحل
خلیجفارس با ترکیبهای مختلف دیده میشود. نوع شاخص گونه حیاط مرکزی در مناطق مرکزی چون یزد، اصفهان، کاشان، کرمان و شیراز ساخته میشود. حصار یا دیوار بیرونی خانه، حیاط مرکزی را کاملا از فضای بیرون شهری جدا میکند و فقط درِ ورودی فصل مشترک اینگونه است. سازماندهی فضاهای فصلی دور تا دور حیاط یکی دیگر از ویژگیهای این خانههاست.
این نوع محوربندی تحت تأثیر عوامل مختلف به خصوص اقلیم است. در شهر
یزد شرایط سخت اقلیمی در تابستان و زمستان موجب کاربرد بیشتر محور حدودآ شمالی ـ جنوبی شده است. در صورتیکه در شهر
شیراز ــکه هوایی گرم و تا حدی معتدلتر داردــ آرایش فضاهای اصلی در محور شرقی ـ غربی دیده میشود. خانه زینتالملک و
محتشم (یا زکیخان)، در شیراز، نمونههایی از آن است.
یکی از گونههای رایج، خانهای با چهارصفه یا ایوان است که دو محور عمود بر هم را میسازند و چهار اتاق که در کنار هر صفه قرار میگیرد. خانههای چهار صفهای در یزد،
زواره ، اطراف
کاشان و ابیانه ساخته شدهاند. صفهها پیرامون یک حیاط کوچک سازماندهی یا دور فضای بستهای به نام میانخانه ساخته میشوند. این فضا دارای پوششی از نوع کلنبوست و گاهی روی یک چهار تاق قرار میگیرد تا از چهارسو جریان هوا را به داخل بکشد. در خانههای چهارصفه با میانخانه، در حقیقت دو حیاط وجود دارد. حیاطی متشکل از چهار صفه و میانخانه، که در فصل سرما و گرما از آن استفاده میکنند و حیاط دیگری که در یک سوی خانه قرار میگیرد و صفهای به نام صُفّه باغچه به آن باز میشود.
خانههای حاشیه
خلیجفارس اگرچه دارای حیاط مرکزی است، سازماندهی فضاهای دور آن با خانههای مناطق مرکزی متفاوت است. در خانههای بوشهر با حیاط مرکزی، فضاها در طبقات بالا گسترش مییابند. عمق زیرزمین نسبت به کف حیاط کم است و فضاهای طبقه همکف برای زمستاننشینی و فضاهای طبقه اول برای تابستاننشینی است. این فضاها تعداد زیادی بازشو دارد که هم به درون حیاط هم به کوچهها باز میشوند. با بازکردن در و پنجرهها اتاقها به بادگیر تبدیل میشوند. به سبب این ویژگی خانههای بوشهری دو نما دارند، یکی در درون حیاط و دیگری رو به سوی کوچه. گاهی شناشیلهای چوبی در جلوی این بازشوها قرار میگیرد. خانههای بندر لنگه، کنگ و لافت، یک طبقه و شاخصه اصلی آن وجود یک تا چند بادگیر بزرگ بر روی اتاقهای خانه است. در حیاط مرکزی درختان سرسبز دیده میشود و در جلوی اتاقها طارمی یا ایوان جای میگیرد.
امروزه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری صدها نمونه از خانههای تاریخی با ویژگیهای متنوع معماری را در مناطق مختلف ایران مرمت و حفاظت کرده است، از جمله خانه طاق بلندها در
یزد از قرن هشتم،
خانه حسین اسمعی در
لاهیجان ، خانه پدرام در
ماسوله و شفیعی در
ابیانه .
از دیگر خانههای تاریخی ایران، از این خانهها باید نام برد: خانه به نام و
مشروطه در
تبریز ؛ بروجردیها، طباطبایی و عباسیان در
کاشان ؛
امام جمعه ، قوامالسلطنه و وثوقالدوله در
تهران ؛ تفتی و توکلی در مشهد، کمالالملک در
نیشابور و کیان در
سبزوار ؛
ذوالفقاری در
زنجان ؛ امینیها در
قزوین ؛
امام خمینی و
آیتاللّه حائری در
قم ؛ خسروآباد و آصف در
سنندج ؛ امرالهی در
کرمان ؛ خدیوی در
کرمانشاه ؛ کبیر در
گرگان و خانه حسن رحمت سمیعی در
رشت .
(۱) علاوه بر مشاهدات شخصى مؤلفان.
(۲) آثار خانه در ايران، : از نوسنگى تا ساسانى، به روايت گنجينه خاك،(مؤلفان) بهمن اديبزاده و ديگران، تهران: وزارت مسكن و شهرسازى، شركت عمران و بهسازى شهرى ايران، ۱۳۸۴ش.
(۳) ابنحوقل.
(۴) محمدكريم پيرنيا، آشنايى با معمارى اسلامى ايران : ساختمانهاى درون شهرى و برونشهرى، تدوين غلامحسين معماريان، تهران ۱۳۷۱ش.
(۵) محمدكريم پيرنيا ، سبكشناسى معمارى ايرانى، تدوين غلامحسين معماريان، تهران ۱۳۸۰ش.
(۶) جعفربن محمد جعفرى، تاريخ يزد، چاپ ايرج افشار، تهران ۱۳۴۳ش.
(۷) خانههاى تاريخى، تأليف و تدوين كاظم ملازاده و مريم محمدى، تهران: سوره مهر، ۱۳۸۶ش.
(۸) ليلا ذاكر عاملى و عيسى اسفنجارى كنارى، «خانههاى مظفرى ميبد»، در ميبد شهرى كه هست: مجموعه پژوهشهاى تاريخ معمارى و شهرسازى، به كوشش عيسى اسفنجارى كنارى، تهران: سازمان ميراث فرهنگى و گردشگرى، ۱۳۸۵ش.
(۹) مصطفى ربوبى و فرنكيس رحيميه، «شوادان، شبستان»، اثر، ش ۲ـ۴ (۱۳۵۹ش).
(۱۰) كاظم عرب، «خانههاى قاجارى قم»، در مجموعه مقالات سومين كنگره تاريخ معمارى و شهرسازى ايران: ۲۵ـ۳۰ فروردين ماه ۱۳۸۵، ارگ بم ـ كرمان، به كوشش باقر آيتاللهزاده شيرازى، ج ۲، تهران: سازمان ميراث فرهنگى و گردشگرى، ۱۳۸۴ش.
(۱۱) جاسم غضبانپور، خانه ايرانى، تهران ۱۳۷۵ش.
(۱۲) محمدرضا قزلباش و فرهاد ابوضياء، الفباى كالبد خانه سنتى يزد، تهران ۱۳۶۴ش.
(۱۳) محمديوسف كيانى، «شهرجرجان»، در نظرى اجمالى به شهرنشينى و شهرسازى در ايران، به كوشش محمديوسف كيانى، تهران ۱۳۶۵ش.
(۱۴) غلامحسين معماريان، آشنايى با معمارى مسكونى ايرانى: گونهشناسى برونگرا، تهران ۱۳۸۶شالف.
(۱۵) غلامحسين معماريان ، آشنايى با معمارى مسكونى ايرانى: گونهشناسى درونگرا، تهران ۱۳۸۶شب.
(۱۶) غلامحسين معماريان ، سيرى در مبانى نظرى معمارى، تهران ۱۳۸۷ش.
(۱۷) مقدسى.
(۱۸) صادق ملك شهميرزادى، «بررسى طبقه اجتماعى در دوران استقرار در روستا براساس روش تدفين در زاغه»، مجله باستانشناسى و تاريخ، سال ۲، ش ۲ (بهار و تابستان ۱۳۶۷).
(۱۹) ناصرخسرو، سفرنامه حكيم ناصرخسرو قباديانى مروزى، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران ۱۳۶۳ش.
(۲۰) پرويز ورجاوند، «خانه زكىخان: بنائى زيبا از سبك معمارى دوران زنديه در شيراز»، بررسيهاى تاريخى، سال ۹، ش ۲ (خرداد ـ تير ۱۳۵۳).
(۲۱) كلاوس هردگ، ساختار شكل در معمارى اسلامى ايران و تركستان، ترجمه محمد تقىزادهمطلق، تهران ۱۳۷۶ش.
(۲۲) Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient , ed. L. Langles, Paris ۱۸۱۱.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خانه در کشورهای مسلمان»، شماره۶۸۷۳.