حکم آبرو (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حکم آبرو با توجه به
آیات قرآن عبارتند از:
لزوم حفظ آبروى
فقیران:
۱. «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً ... قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً ... يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى ...؛
كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق ميكنند، سپس به دنبال انفاقي كه كرده اند،
منت نميگذارند و آزاري نميرسانند،... گفتار پسنديده (در برابر نيازمندان)، و
عفو (و گذشت از خشونتهاي آنها)، از بخششي كه آزاري به دنبال آن باشد، بهتر است... اي كساني كه ايمان آوردهايد! بخششهاي خود را با منت و
آزار،
باطل نسازيد!....»
۲. «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ...؛
اگر انفاقها را آشكار كنيد، خوب است! و اگر آنها را مخفي ساخته و به نيازمندان بدهيد، براي شما بهتر است! ....»
صدقه دادن به نيازمندان، در خفا برتر است از صدقه آشكار، زيرا در صدقه پنهانى وضع آنان پوشانده و
کرامت ايشان محفوظ مىماند.
۳. «لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً ...؛
(انفاق شما، مخصوصا بايد) براي نيازمنداني باشد كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته اند، (و توجه به آيين خدا، آنها را از وطنهاي خويش
آواره ساخته، و شركت در ميدان
جهاد، به آنها
اجازه نميدهد تا براي تامين هزينه زندگي، دست به كسب و تجارتي بزنند،) نميتوانند مسافرتي كنند (و سرمايه اي به دست آورند،) و از شدت خويشتن داري، افراد ناآگاه آنها را بينياز ميپندارند، اما آنها را از چهره هايشان ميشناسي، و هرگز با اصرار چيزي از مردم نميخواهند. (اين است مشخصات آنها!) ....» از اينكه فرموده:
زکات، مختصّ نيازمندانى است كه درصدد حفظ آبرو و حيثيّت خود هستند، استفاده مىشود كه حفظ آبروى آنان لازم است.
۴. «وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ... فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ؛
آنها را كه
صبح و
شام خدا را ميخوانند و جز ذات پاك او نظري ندارند، از خود دور مكن... اگر آنها را طرد كني از ستمگران خواهي بود.»
۵. «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ... وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا ...؛
با كساني باش كه پروردگار خود را صبح و عصر ميخوانند، و تنها ذات او را مي طلبند،... و از كساني كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم
اطاعت مكن....» عدّهاى (از ثروتمندان) به
پیامبر صلیاللهعلیهوآله گفتند: اگر اين افراد بد
بو (اصحاب فقير) را از خودت دور كنى ما با تو همنشين مىشويم. پس از نزول آيه، پيامبر صلىاللهعليهوآله به سوى فقيران رفت و به آنان فرمود: سپاس خدايى را كه مرا نمىراند تا آنكه به من دستور داد با مردانى از
امّت خود باشم زندگى و
مرگ من با شماست.
لزوم حفظ آبروى افراد در
جامعه:
۱. «وَ اللَّاتِي يَأْتِينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا؛
و كساني از زنان شما كه مرتكب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را بعنوان شاهد بر آنها بطلبيد! اگر
گواهی دادند، آنان ( زنان) را در خانه ها(ي خود) نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد؛ يا اينكه خداوند، راهي براي آنها قرار دهد.» دستور به اقامه چهار
شاهد، نشانگر اهتمام
اسلام به حفظ آبروى متّهمان است.
۲. «وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ؛
و كساني كه زنان پاكدامن را متهم ميكنند سپس چهار شاهد (بر ادعاي خود) نميآورند آنها را هشتاد تازيانه بزنيد، و شهادتشان را هرگز نپذيريد، و آنها
فاسقانند.»
۳. «إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ ... لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ ... إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ؛
كساني كه آن
تهمت عظيم را مطرح كردند گروهي از شما بودند... چرا چهار شاهد براي آن نياوردند؟ ... بخاطر بياوريد زماني را كه به استقبال اين
دروغ بزرگ رفتيد، و اين
شایعه را از زبان يكديگر ميگرفتيد، و با
دهان خود سخني ميگفتيد كه به آن يقين نداشتيد، و
گمان ميكرديد اين مساءله كوچكي است در حالي كه نزد خدا بزرگ است!»
لزوم حفظ آبروى
میزبان، نزد
مهمانانش:
۱. «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ؛
و قومش به سرعت به سراغ او آمدند - و قبلا كارهاي بد انجام ميدادند - گفت اي قوم من! اينها دختران منند، براي شما پاكيزهترند (با آنها
ازدواج كنيد و از اعمال شنيع صرفنظر نمائيد) از خدا بترسيد و مرا در مورد ميهمانهايم رسوا مسازيد، آيا در ميان شما يك مرد رشيد وجود ندارد؟!»
۲. «قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ؛
(
لوط) گفت اينها ميهمانان منند، آبروي مرا نريزيد! و از خدا بپرهيزيد و مرا شرمنده نسازيد!»
لزوم هتك آبروى
محاربان مفسد:
«إِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا ...؛
كيفر آنها كه با خدا و پيامبر به جنگ بر ميخيزند و در روي زمين دست به
فساد ميزنند. (و با تهديد به
اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله ميبرند) اين است كه
اعدام شوند يا به دار آويخته گردند يا (چهار
انگشت از)
دست راست و پاي
چپ آنها بريده شود و يا از
سرزمین خود
تبعید گردند، اين
رسوائی آنها در دنياست ....»
لزوم هتك آبروى
زناکاران:
«الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ؛
زن و مرد زناكار را هر يك، صد
تازیانه بزنيد، و هرگز در دين خدا رافت (و محبت كاذب) شما را نگيرد اگر به خدا و روز جزا
ایمان داريد، و بايد گروهي از مؤمنان
مجازات آنها را مشاهده كنند.»
لزوم
دفاع از آبروى خود، در برابر
تهمتها:
۱. «وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ قالَ ما خَطْبُكُنَّ إِذْ راوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ ذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي كَيْدَ الْخائِنِينَ؛
ملك گفت او را نزد من آوريد، ولي هنگامي كه فرستاده او نزد وي (يوسف) آمد گفت به سوي صاحبت باز گرد و از او بپرس ماجراي زناني كه دستهاي خود را بريدند چه بوده ؟ كه خداي من به نيرنگ آنها آگاه است. (ملك آنها را احضار كرد و) گفت جريان كار شما - به هنگامي كه
یوسف را به سوي خويش دعوت كرديد - چه بود؟ گفتند منزه است خدا، ما هيچ عيبي در او نيافتيم (در اين هنگام) همسر عزيز گفت: الان حق آشكار گشت! من بودم كه او را به سوي خود
دعوت كردم! و او از راستگويان است. اين سخن را بخاطر آن گفتم تا بداند من در غياب به او خيانت نكردم و خداوند مكر خائنان را رهبري نميكند.»
۲. «فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا يا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيًّا يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا؛
(
مریم) او را در آغوش گرفته به سوي قومش آمد، گفتند: اي مريم! كار بسيار عجيب و بدي انجام دادي! اي
خواهر هارون! نه
پدر تو مرد بدي بود، و نه مادرت
زن بدكاره اي! (مريم) اشاره به او كرد، گفتند ما چگونه با كودكي كه در گاهواره است سخن بگوئيم؟! (ناگهان
عیسی زبان به سخن گشود) گفت من بنده خدايم به من
کتاب (آسماني) داده و مرا
پیامبر قرار داده است.»
شايسته بودن
تلاش، براى حفظ آبروى خود، حتّى در شرايط
فقر و نادارى:
«لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً ...؛
(انفاق شما، مخصوصا بايد) براي نيازمنداني باشد كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته اند، (و توجه به آيين خدا، آنها را از وطنهاي خويش آواره ساخته، و شركت در ميدان جهاد، به آنها اجازه نميدهد تا براي تامين هزينه زندگي، دست به كسب و تجارتي بزنند،) نميتوانند مسافرتي كنند (و سرمايه اي به دست آورند،) و از شدت خويشتن داري، افراد ناآگاه آنها را بينياز ميپندارند، اما آنها را از چهره هايشان ميشناسي، و هرگز با اصرار چيزي از مردم نميخواهند. (اين است مشخصات آنها!)....»
حرمت هتك حيثيّت و آبروى
مؤمنان:
۱. «لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ ...؛
خداوند دوست ندارد كسي با سخنان خود بديها را اظهار كند مگر آن كسي كه مورد
ستم واقع شده باشد....»
۲. «الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقاتِ وَ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ؛
كساني كه از صدقات مومنان اطاعت كار عيبجوئي ميكنند، و آنهائي را كه دسترسي جز به مقدار (ناچيز) توانائيشان ندارند مسخره مينمايند خدا آنها را
مسخره ميكند (كيفر استهزا كنندگان را به آنها ميدهد) و براي آنان عذاب دردناكي است.»
۳. «وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ؛
و كساني كه زنان پاكدامن را متهم ميكنند سپس چهار شاهد (بر ادعاي خود) نميآورند آنها را هشتاد تازيانه بزنيد، و شهادتشان را هرگز نپذيريد، و آنها فاسقانند.»
۴. «إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ ... لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبِينٌ لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُونَ؛
كساني كه آن تهمت عظيم را مطرح كردند گروهي از شما بودن... چرا هنگامي كه اين (تهمت) را شنيديد مردان و زنان با ايمان نسبت به خود (و كسي كه همچون خود آنها بود) گمان خير نبردند؟ چرا نگفتيد اين يك دروغ بزرگ و آشكار است؟! چرا چهار شاهد براي آن نياوردند؟ اكنون كه چنين گواهاني نياوردند آنها در پيشگاه خدا دروغگويانند.»
۵. «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛
كساني كه دوست دارند زشتيها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد عذاب دردناكي براي آنها در
دنیا و
آخرت است، و خداوند ميداند و شما نميدانيد.»
۶. «إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ؛
كساني كه زنان پاكدامن و بيخبر (از هر گونه
آلودگی) و مؤمن را متهم ميسازند در دنيا و آخرت از
رحمت الهي بدورند، و
عذاب بزرگي در انتظارشان است.»
۷. «وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً؛
و آنها كه مردان و زنان با ايمان را به خاطر كاري كه انجام نداده اند آزار ميدهند متحمل بهتان و گناه آشكاري شده اند.»
۸. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ ... وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ ...يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِ ...وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً ...؛
اي كساني كه ايمان آورده ايد نبايد گروهي از مردان شما گروه ديگر را استهزا كنند،... و يكديگر را مورد طعن و عيبجوئي قرار ندهيد، و با القاب زشت و ناپسند ياد نكني... اي كساني كه ايمان آورده ايد! از بسياري از گمانها بپرهيزيد... و هيچيك از شما ديگري را
غیبت نكند....»
۹. «هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ؛
كسي كه بسيار
عیبجو و
سخن چین است. به زودي ما بر
بینی او
علامت و
داغ ننگ مينهيم.»
۱۰. «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ؛
واي بر هر عيب جوي مسخره كننده اي!»
جواز هتك آبروى
ستمگر، به وسيله ستمديده:
«لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ ...؛
خداوند دوست ندارد كسي با سخنان خود بديها را اظهار كند مگر آن كسي كه مورد ستم واقع شده باشد....»
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۱، ص۶۴، برگرفته از مقاله «حکم آبرو».