حَسَب (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَسَب (به فتح حاء و سین) و
حِساب (به کسر حاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای شمردن و استعمال عدد است.
مشتقات
حَسَب که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
حَسیب (به فتح حاء) به معنای حسابگر و شمارنده؛
حاسِب (به کسر سین) به معنای حسابگر و شمارنده؛
بِغَیْرِ حِساب (به کسر حاء) به معنای به غیر عوض و به غیر استحقاق؛
حِسْبان (به کسر حاء و سکون سین) مصدر و به معنای شمردن؛
حُسْبان (به ضم حاء و سکون سین) به معنای تیرهای کوچک؛
اِحْتِساب (به کسر همزه، سکون حاء و کسر تاء) به معنای گمان و ظن است.
حَسَب و
حِساب به معنای شمردن است.
راغب آن را استعمال عدد گفته است.
حسیب و
حاسب به معنای
حسابگر است.
بِغَیْرِ حِساب به معنای به غیر عوض و به غیر استحقاق است.
به مواردی از
حَسَب و
حِساب که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ.) «تا عدد سالها و
حساب را بدانید.»
حسیب و حاسب به معنای حسابگر است.
وَ کَفی بِاللَّهِ حَسِیباً «
خدا در
حسابگری کافی است.»
(کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً) (كافى استكه
امروز، خود حسابرس خويش باشى!)
(وَ کَفی بِنا حاسِبِینَ) «بس کن به ما در
حسابگری»
در اوّل حرف باء گذشت که «کفی» در این گونه موارد به معنی «اکتف» است.
(وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ) (و خداوند، هر كس را بخواهد بدون
حساب روزى مىدهد.)
(اِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ اَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ) (كه
صابران اجر و
پاداش خود را
بى
حساب دريافت مىدارند.)
(فَاُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ) (چنين كسانى وارد
بهشت مىشوند و در آن
روزى بى
حسابى به آنها داده خواهد شد)
با آنکه قید «من یشاء» ندارد باز وصف صابران و «اولئک» که اشاره به
نیکوکاران است قید
(بِغَیْرِ حِسابٍ) اند. آیه درباره آخرت است.
به نظر نگارنده: باید آیات
قیامت را از آیات دنیا جداگانه
حساب کرد گرچه از جهتی به هم مربوطند.
ظاهر آیه آن است که مراد از
(بِغَیْرِ حِسابٍ) بیپایان و بسیار است. عمل
مؤمن در دنیا از حیث زمان و کمّ و کیف محدود است. ولی اجر او در آخرت
بیپایان، وسیع، متنوع و رنگارنگ است. این اجر در مقابل آن عمل مسلّماً بغیر
حساب است و با آن مقایسه نمیشود.
(تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ) ( شب را در
روز داخل مىكنى و
روز را در شب؛ زنده را از مرده بيرون مىآورى و مرده را از زنده و به هر كس بخواهى بدون
حساب،
روزى مىبخشى.»)
بهترین مصداق
(تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ) ملک و پادشاهی است که مثلاً به وسیله
ارث و یا تلاشی که نسبت به آن خیلی کم است به دست میآید پس یا اصلاً تلاش ندارد و یا تلاشش اندک است و به هر حال با تلاش مقایسه نمیشود.
(لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ اَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ) (تا خداوند آنان را به بهترين اعمالى كه انجام دادهاند پاداش دهد و از
فضل خود بر پاداش آنها بيفزايد و خداوند به هركس بخواهد
بى
حساب روزى مىدهد.)
آیه صریح است که خدا جزای عمل را میدهد و از فضلش بر آن اضافه میکند قسمت مزید خارج از مقایسه با عمل است و پس از آن میفرماید:
(وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ) (إنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ) (خداوند به هر كس بخواهد،
بى
حساب روزى مىدهد.)
از این شش مورد، اوّلی و چهارمی مطلق و شامل
دنیا و
آخرت است، دوّمی و سوّمی و ششمی ظاهراً راجع به دنیا و پنجمی راجع به آخرت است و در نتیجه
(یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ) هم در دنیا جاری است و هم در عقبی.
اکنون باید دید منظور از این
بی
حسابی چیست؟ قبلاً باید بدانیم که همه این شش مورد فقط درباره
روزی و
نعمت و پاداش دنیا و آخرت است و درباره عذاب دنیا و آخرت همچون چیزی نیست. به عقیده بعضی از بزرگان چون بندگان و همه چیز آنها مال و مملوک خدا است و آنها در مقابل خدا نه عوضی دارند و نه استحقاقی پس
روزی خدا عطیّه محض است و لذا بغیر
حساب است.
علی هذا
(بِغَیْرِ حِسابٍ) به معنای به غیر عوض و به غیر استحقاق است. این مطلب فی حدّ ذاته حق و ثابت است ولی درباره تمام مردم میباشد، به عبارت دیگر، خدا به همه مردم بدون عوض و استحقاق میدهد و این
روزی دادن حقّی است که خدا به عهده گرفته است
بیآنکه مردم حقی بر خدا داشته باشند.
امّا از آیات
(یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ...) و
(تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ) یک نوع خصوصیت به نظر میآید و این حکم شامل همه مردم نیست و قید مَنْ تَشاءُ وَ مَنْ یَشاءُ مانع از عموم است و مثلاً آیه:
(اِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ اَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ) (حَدائِقَ وَ اَعْناباً • وَ کَواعِبَ اَتْراباً • وَ کَاْساً دِهاقاً • جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً) (باغهايى سرسبز و انواع انگورها و حوريانى بسيار جوان و همسن و سال و جامهايى لبريز و پياپى از شراب طهور، اين پاداشى است از سوى
پروردگارت و عطيهاى است مطابق اعمالشان.)
این آیات و غیر آنها روشن میکند که اجر آخرت با
حساب است نه
بی
حساب؟ گوییم این
حساب راجع به اصل استحقاق است یعنی بهشت در مقابل
ایمان و عمل است نه راجع به کثرت و
بیپایان بودن آن.
مؤیّد این مطلب آن است که در عمل بد یک مجازات و در کار خوب ده برابر است. امّا درباره دنیا به عقیده نگارنده مراد از
(بِغَیْرِ حِسابٍ)، بغیر مقایسه با تلاش و سعی است. توضیح آنکه عدّهای از مردم
روزی و درآمدشان با مقایسه تلاش آنها است مثلاً مزدوران و کارمندان و غیرهم در مقابل کار و تلاشی که میکنند بهره و
روزی متناسب با کار به دست میآورند ولی تجّار و غیر آنها مثلا چند
روز سعی میکنند صدها برابر کارشان بهره به دست میآورند و یا عدّهای ارث میبرند، گنج پیدا میکنند و مال به دست میآورند اینگونه مردم در رسیدن به رزق یا تلاش ندارند و یا تلاششان نسبت به بهره خیلی کم است و این است معنای
(یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ) و چون همه مشمول این حکم نیستند لذا قید
(مَنْ یَشاءُ) جای خود را میگیرد.
مثلاً در آیه کریمه:
(قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.) (وَ کَاَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ عَتَتْ عَنْ اَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِیداً) (چه بسيار شهرها و آبادیها كه اهل آن از فرمان خدا و پيامبرانش سرپيچى كردند و ما به شدّت به حسابشان رسيديم.)
مراد از «حاسبناها» عذاب است و چون عذاب روی حساب عصیان و لجاجتشان بوده لذا «حاسبناها» آمده است.
(الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبانٍ) (خورشيد و ماه با
حساب دقيقى در گردشند.)
(وَ یُرْسِلَ عَلَیْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِیداً زَلَقاً) (و مجازات
حساب شدهاى از آسمان بر باغ تو فرو فرستد، به گونهاى كه آن را به زمين
بىگياهى مبدل كند.)
حسبان به کسر اوّل و ضمّ آن مصدر است به معنی شمردن و نیز
حسبان به ضمّ اوّل تیرهای کوچک را گویند
مفرد آن
حسبانه است
معنی آیه اوّل: «آفتاب و ماه روی حسابند.» معنی آیه دوّم: «و بفرستد بر آن عذابی از آسمان در نتیجه زمین خالی و خشک گردد.» راغب آن را در آیه عذاب و آتش نقل کرده و گوید علّت تسمیه آن است که کیفر روی
حساب جرم است .
در
مجمع البیان نیز از
ابن عبّاس عذاب و آتش نقل کرده است.
به نظر نگارنده
حسبان در آیه دوّم چنانکه راغب نقل کرده به معنی عذاب است و چون عذاب خداوند با
معصیت متناسب است لذا
حسبان گفته شده است.
مثل
(اَحَسِبَ النَّاسُ اَنْ یُتْرَکُوا اَنْ یَقُولُوا آمَنَّا.) (آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «
ایمان آورديم»، به حال خود رها مىشوند.)
فعل
حَسِبَ یحسب از باب علم یعلم به معنی ظن و گمان به کار میرود.
به نظر راغب
مصدر اینگونه افعال
حسبان به کسر اوّل است،
و شاید علت این تسمیه آن است که گمان و ظنّ پیش گمان کننده و ظنّ کننده یکنوع
حساب است، از جانب خود
محاسبه و روی آن حکم و عمل میکند.
(وَ بَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ) (و از سوى خدا براى آنها امورى ظاهر مىشود كه هرگز گمان نمىكردند.)
احتساب نیز در قرآن مجید به معنی گمان به کار رفته است و موارد آن فقط سه محلّ است.
(فَاَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا) (امّا خداوند از آن جا كه گمان نمىكردند به سراغشان آمد.)
خدا به آنها از جایی آمد که گمان نکرده بودند. علّت تسمیه نیز همان است که گفته شد.
(وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ) (و او را از جايى كه گمان ندارد
روزى مىدهد.)
احتساب سه بار در قرآن آمده است.
بغیر حساب پنج بار در قرآن مجید آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «حسب»، ج۲، ص۱۲۷-۱۳۱.