حوزه معنایی استدراج
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِستدراج یعنی نزدیک شدن تدریجی و غیر مستقیم
کافران و
فاسقان به هلاکت و
عذاب، بر اثر اصرار بر کفر و
گناه است. و
تکذیب و رویگردانی
انسان از سوی دیگر، در مورد کافران و فاسقان به اجرا درمیآید.
این واژه از ریشه «د-ر-ج» به معنای اندک اندک گام برداشتن
و حرکت یک
شیء یا حرکت در ضمن یک شیء
و درهم پیچیدن اشیا
و
مرگ و فنا
بوده، در همه کاربردهایش متضمّن معنای تدریج و نوعی حرکت صعودی
یا نزولی
است. استدراج به نوعی صناعت ادبی نیز گفته میشود که در مباحثات و
مجادلات بهکار میآید، به این گونه که شخص از مسیری پنهان و با جلب نظر تدریجی مخاطب، اورا به نحوی به پذیرش مدعای خویش وادارمیکند.
مفهوم استدراج در
قرآن به معنای فروکشیدن تدریجی افراد به سوی مقصد و سرانجامشان
یا در هم پیچیدن زندگی و وجودشان از طریق
اغفال آنها از یاد
خداست که اعطای
نعمت و آسایش بیشتر در این فرایند نقشی اساسی دارد. انسانهایی که از
هدایتها و آزمایشهای گوناگون خداوند برای هدایت تأثیر مثبت نمیپذیرند در آخرین مرحله به آنان
مهلت داده شده، به کلّی رها میگردند و حتّی زمینهها و امکانات سقوط نیز برایشان مهیا میشود و به تدریج به سرانجام شوم خویش نزدیک شده، ناگاه به عذاب خداوندی دچار میگردند.
واژه استدراج دوبار در قرآن بهکار رفته
و در
آیات فراوانی نیز بدون کاربرد واژه استدراج از این پدیده بهتفصیل بحث شده است. این واژه در هر دو مورد بهصورت
جمع بهکار رفته که برخی آن را اشاره به تأثیر واسطههای
فیض الهی و مدبّرات امور از قبیل
فرشتگان در نزول نعمتهای پیاپی برای استدراج دانستهاند، چنانکه کاربرد واژه «املاء» و «کید» بهصورت مفرد در مورد خداوند، به حکم ویژه الهی در مورد کافران و فاسقان اشاره دارد که کسی در صدور آن با خداوند مشارکتی ندارد.
در
روایات یکی از اسمای الهی مُملی دانسته شده است.
مفهوم استدراج گستره وسیعی دارد و در ارتباط با بسیاری از مفاهیم دیگر قرآن است،
ازاینرو مجلسی، در ضمن دو عنوان عام «کفر و ایمان» درباره استدراج بحثکرده است.
مفاهیم پیرامون استدراج گاه در مقایسه با افراد مبتلا به این
سنّت و گاه در مقایسه با خداوند در نقش فاعل استدراج مطرح شده است. در واقع این مفاهیم، دو روی یک سکه است که بخش نخست آنها حالت ظاهری استدراج (تنعّم، آسایش و احساس
عزّت و اقتدار) و بخش دیگر حالت باطنی و واقعی آن (فرو رفتن آرام در
باتلاق هلاکت و ابتلای تدریجی به
عذاب الهی) را نمایش میدهد. از سوی دیگر، مراحل پیش از استدراج و مفاهیم همراه و ملازم آن، در کنار سرانجام استدراج، به نحوی در ارتباط با استدراج بوده، بستر اجرای آن را روشن میسازد. در دسته نخست به مراحل گوناگونی از سیر تدریجی انسان در بستر
هدایتهای تکوینی و
تشریعی خداوند و در دسته دوم به پایان دفعی این فرایند که با نزول عذاب دنیوی یا فرود آمدن عذاب اخروی به هنگام مرگ قرین است توجّه شده، ازاینرو مفهوم مزبور در ۴ حوزه معنایی قابل بررسی است:
استدراج در ظاهر با تنعم و بهرهمندی از
لذتهای حیات همراه است. واژه «امداد» از ریشه «مدّ» و به معنای گشایش و یاری رساندن در زندگی مادی یا معنوی
در مواردی که جنبه منفی آن مورد نظر بوده
و به گمراهی افراد میانجامد، به این واقعیت اشاره دارد:
«اَیَحسَبونَ اَنَّما نُمِدُّهُم بِهِ مِن مال وبَنین • نُسارِعُ لَهُم فِی الخَیرتِ بَل لا یَشعُرون»
واژه «تمتیع» نیز به معنای بهرهمند ساختن همراه با لذت و رفع
نیاز در مواردی که در خصوص نعمتهای
دنیا و با مفهوم منفی بهکار رفته
به این معنا اشاره دارد: «مَتَّعتَهُم وءاباءَهُم حَتّی نَسُوا الذِّکرَ وکانوا قَومًا بورا».
مهلت و نعمتهای الهی در این گونه افراد، نوعی احساس رهایی، بیقیدی و بیبندوباری پدید میآورد. در همین راستا واژه «املاء» از ریشه «ملا» به معنای مدت
زمان دراز و مهلت و تأخیر
مطرح میشود که در خود معنای آزاد گذاشتن و رها کردن را دارد؛ به عنوان
مثال، املاء بر رها ساختن
افسار اسب برای آزادانه چریدن
اطلاق میشود:
«اِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا اِثمًا»،
«واُملی لَهُم اِنَّ کَیدیمَتین»
ظاهر نیکویاستدراج موجب میشود افراد،
اعمال خویش را نیکو شمرده، از اصلاح خویش غافل گردند:
«اَلَّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فِی الحَیوةِ الدُّنیا و هُم یَحسَبونَ اَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعا»
مفهوم «تسویل» به معنای زیبا نشان دادن زشتیها:
«الشَّیطنُ سَوَّلَ لَهُم واَملی لَهُم»
و «تزیین» به همین معنا: «قَسَت قُلوبُهُم و زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطنُ ما کانوا یَعمَلون»
که
شیطان عامل آن دو معرفی شده، به این ویژگی اشاره دارد. فاعلیت شیطان در این آیات در مقایسه با فاعلیت
خداوند در آیات استدراج بیانگر رابطه طولی میان آن دو است. نعمتهای استدراجی در افراد حالتهای ویژهای میآفریند که دسته دیگری از مفاهیم را به آن مرتبط میسازد؛ مانند:«فَرَح» به معنای شادی بیش از اندازه و بیمورد:
«ذلِکُم بِما کُنتُم تَفرَحونَ فِی الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ»،
«اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الفَرِحین»،
«بَطَر» به معنای زیادهروی در خوشی
به همراه غفلت:
«وکَم اَهلَکنا مِن قَریَة بَطِرَت مَعیشَتَها»،
«أشَر» به معنای شدت بطر به همراه ناسپاسی:
«سَیَعلَمونَ غَدًا مَنِ الکَذّابُ الاَشِر»،
«فُکاهة» به معنای
خنده و
مزاح که گاه همراه با بیتوجهی و غفلت از
گناهان و زشتیهای خویش است:
«واِذَا انقَلَبوا اِلی اَهلِهِمُ انقَلَبوا فَکِهین»،
«لهو» به معنای گرایش به لذتها بدون توجّه به فرجام آنها:
«ذَرهُم یَأکُلوا ویَتَمَتَّعوا ویُلهِهِمُ الاَمَلُ فَسَوفَ یَعلَمون»
و «
لعب» بهمعنای تفریحهای نابخردانه و سرگرمیهای
پوچ :«فَذَرهُم یَخوضوا ویَلعَبوا حَتّی یُلقوا یَومَهُمُ الَّذی یوعَدون»
خداوند به افراد مبتلا به استدراج، مهلت کافی میدهد. مفهوم «امهال» و «تمهیل» از ریشه «مهل» به معنای سکون و مدارا
به این واقعیت اشاره دارد که به کافران و
منکران خدا و
پیامبر مهلت داده شده و در
مجازات آنان
عجله نمیشود:
«وذَرنی والمُکَذِّبینَ اولِی النَّعمَةِ ومَهِّلهُم قَلیلا»،
«فَمَهِّلِ الکفِرینَ اَمهِلهُم رُویدا»
واژههای «تأخیر»، «انظار» و «انتظار» نیز معنای مهلت دادن را تداعی میکند:
«... اِنَّما یُؤَخِّرُهُم لِیَوم تَشخَصُ فِیهِ الاَبصر»،
«اَنظِرنی اِلی یَومِ یُبعَثون • قالَ اِنَّکَ مِنَ المُنظَرین»،
«وانتَظِروا اِنّا مُنتَظِرون»
مهلت خداوند در استدراج از روی بیاعتنایی و بیتوجهی است.
واژه «وذر» به معنای ترک کردن و رها ساختن و دور انداختن شیء یا شخص بیارزش
به این معنا اشاره دارد: «فَذَرهُم فی غَمرَتِهِم حَتّی حین»
این وضعیت به گمراهی بیشتر شخص انجامیده:«ونَذَرُهُم فی طُغینِهِم یَعمَهون»
قلب او را کاملاً به روی حقیقت بسته و او را بیش از پیش غافل و خود فراموش میسازد: «ونُقَلِّبُ اَفِدَتَهُم واَبصرَهُم کَما لَم یُؤمِنوا بِهِ اَوَّلَ مَرَّة».
مفاهیم «ختم»، «غشاوه»: «خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلوبِهِم وعَلی سَمعِهِم وعَلی اَبصرِهِم غِشوَةٌ»،
«طبع»: «کَذلِکَ یَطبَعُ اللّهُ عَلی کُلِّ قَلبِ مُتَکَبِّر جَبّار»،
«اضلال»: «مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَوهُ واَضَلَّهُ اللّهُ»،
«اِنساء»: «نَسُوا اللّهَ فَاَنسهُم اَنفُسَهُم»
و «لعن»: «لَعَنَهُمُ اللّهُ بِکُفرِهِم فَلا یُؤمِنونَ اِلاّ قَلیلا»
هریکاز جهتی به این معنا اشاره دارد.
در واقع خداوند با رفع فشارهای مستقیم و غیر مستقیم خود و مهیّا ساختن همه زمینههای تنعّم و تلذّذ برای این اشخاص به نوعی در فرایند گمراهی آنان نقش ایفا میکند:
«اِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا اِثمًا»،
ازاینرو فرایند ابتعاد ستمکاران بر اثر پیشرفتهای مادی به منزله
لعنت و
نفرین خداوند بر آنان شمرده شدهاست.
سنّت استدراج دو لایه کاملا متفاوت دارد: ظاهری نیکو و عذابی باطنی که در پایان به ناگاه آشکار میشود
، ازاینرو به آن «مکر»:
«ومَکَروا ومَکَرَ اللّهُ واللّهُ خَیرُ المکِرین»،
«
کید»: «واُملی لَهُم اِنَّ کَیدی مَتین»،
«
خدعه»:
«یُخدِعونَ اللّهَ وهُوَ خدِعُهُم»
و گاه «
فتنه»:
«اَلا فِی الفِتنَةِ سَقَطوا... فَلا تُعجِبکَ اَمولُهُم ولا اَولدُهُم اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِها فِی الحَیوةِ الدُّنیا...»
اطلاق شده است. برخی مکر را تنها به عذاب پایانی یا الطافی که خداوند در مقام مقابله با کافران به مؤمنان میبخشد اطلاق کردهاند؛
امّا به نظر میرسد معنای
مکر از گستره وسیعی برخوردار است و هرگونه مقابله به مثل از جانب خداوند را شامل میشود.
بهطور کلی با توجه به اینکه سنّت خداوند در این دیارِ
تکلیف و آزمایش، بر پوشاندن نعمتهای خویش در لفافهای از
رنج و عذاب ظاهری و نهان ساختن نقمتهای خویش در قالبی از آسایش و
نعمت است،
میتوان معنایی بسیار عام از مفهوم مکر تصور کرد:«اَحَسِبَ النّاسُ اَن یُترَکوا اَن یَقولوا ءامَنّا وهُم لا یُفتَنون»
از سوی دیگر استمرار و افزایش حالت طغیان در این افراد نوعی تمسخر و
استهزاء در برابر خداوند است و از اینرو او نیز این ترفند خویش را استهزایی در برابر رفتار ناشایست آنان نامیده است:
«... اِنَّما نَحنُ مُستَهزِءون • اَللّهُ یَستَهزِئُ بِهِم ویَمُدُّهُم فی طُغینِهِم یَعمَهون»
در واقع مهلت
خداوند و گشایشهای او نوعی زمینهسازی برای
عقوبت آنان است. واژه «عدّ» و «اعداد» از ریشه «عدّ» به معنای تهیه و آمادهسازی و «عدّ» به معنای شمارش
در مواردی به این معنا اشاره دارد. خداوند در آیاتی از آماده ساختن
جهنّم برای کافران و
منافقان: «غَضِبَ اللّهُ عَلَیهِم ولَعَنَهُم واَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ»
و در آیهای دیگر از شمارش
اعمال یا نفسهای آنان: «فَلاتَعجَل عَلَیهِم اِنَّما نَعُدُّ لَهُم عَدّا»
سخن به میان آورده که به ایجاد فرصت برای آنان جهت تکمیل گناهان و زشتیهایشان اشاره دارد تا بدین ترتیب خود، درجه مخصوص خویش را در جهنّم کسب کنند.
استعمال این واژه در مورد مؤمنان بر مفهومی کاملا عکس استدراج دلالت داشته، بهمهلت جهت تکمیل
حسنات و
خیرات اشارهدارد.
استدراج در ارتباطی تنگاتنگ با روند رو به خسران طبیعت انسانی: «والعَصر • اِنَّ الاِنسنَ لَفی خُسر»
است و با مفهوم
هدایت و اتمام
حجت در مسیر مقابله با این روند: «وما کانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَومًا بَعدَ اِذ هَدهُم حَتّی یُبَیِّنَ لَهُم ما یَتَّقونَ»
پیوند دارد؛ همچنین با مفاهیم «تکذیب»: «ومَن یُکَذِّبُ بِهذا الحَدیثِ سَنَستَدرِجُهُم...»،
«
استکبار»: «اِستِکبارًا فِیالاَرضِ ومَکرَ السَّیِّیِ»،
«
اسراف»: «فَذَرهُم فی غَمرَتِهِم حَتّی حین»،
«... کَذلِکَ زُیِّنَ لِلمُسرِفینَ...»،
«
ذنب»: «اَنَّما یُریدُ اللّهُ اَن یُصیبَهُم بِبَعضِ ذُنوبِهِم»،
«
نفاق»: «فَما لَکُم فِی المُنفِقینَ فِئَتَینِ واللّهُ اَرکَسَهُم بِما کَسَبوا»،
«
فسق»: «فَطالَ عَلَیهِمُ الاَمَدُ فَقَسَت قُلوبُهُم وکَثیرٌ مِنهُم فسِقون»
و «
طغیان»: «فَنَذَرُ الَّذینَ لا یَرجونَ لِقاءَنا فی طُغینِهِم یَعمَهون»
به عنوان نمودهای مختلف تأثیرناپذیری از هدایت و گرایش به ادامه روند خسران مرتبط است.
پایان استدراج همواره با نزول ناگهانی عذاب الهی در دنیا یا آخرت همراه است. مفاهیم «أخذ»: «فَاَخَذَهُ اللّهُ نَکالَ الأخِرَةِ والاولی»،
«عذاب»: «اِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا اِثمًا ولَهُم عَذابٌ مُهِین»
و «
انتقام»: «فَلَمّا ءاسَفونَا انتَقَمنا مِنهُم فَاَغرَقنهُم اَجمَعین»
به این فرجام شوم اشاره دارد. مفاهیم «
هلاک»: «کَماَهلَکنا مِن قَبلِهِم مِن قَرن مَکَّنّهُم فِیالاَرضِ»،
«قَصْم»:«وکَم قَصَمنا مِن قَریَة کانَت ظالِمَةً»
«
دَمار »: «فَانظُر کَیفَ کانَ عقِبَةُ مَکرِهِم اَنّا دَمَّرنهُم وقَومَهُم اَجمَعین»
و «قطع دابِر»: «فَقُطِعَ دابِرُ القَومِالَّذینَ ظَلَموا...»
در سطحگستردهتری در خصوص جوامع مبتلا به استدراجبهکار رفته که اصطلاحاً به آن
عذاب استیصال گویند.
قرآن کریم از برخی سنّتهای الهی یاد میکند که فرایند حرکت
انسان و جوامع بشری تابع آنهاست.
این سنتها افزون بر استناد به بعد غیبی، از واقعیتی عینی و طبیعی نیز برخوردار بوده، از منظر روانشناختی و جامعهشناختی قابل تبیین و تحلیل است. با این نگرش میتوان
سنّت استدراج را در دو حوزه فردی و اجتماعی بررسیکرد:
۱.
استدراج فردی۲.
استدراج اجتماعی
دائرةالمعارف قرآن کریم برگرفته از مقاله استدراج.