حدیث غدیر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تسمیه و محل
غدیر خم، غدیر گودال
آب است که بعد از گذشتن سیل بر جای میماند و به زودی خشک میشود. فعیل به معنی مفعول است یعنی بر جای مانده (مغدور) یا فعیل به معنی فاعل است یعنی خیانت کننده (غادر و غدار) چون در وقت حاجت خشک میشود و به تشنگان خیانت میکند.
غدیر خم نام واحهیی در سه میلی جحفه است که قبایل خزاعه و کنانه در زمان جاهلیت در آن جا منزل میکردند. خم به معنی بدبوست. گویند هوای غدیر خم آن قدر ناسازگار است که هیچ کودکی در آن تا سن
بلوغ زنده نمیماند مگر آن که به جای دیگر برود. جحفه بر وزن غرفه آبادیی است در اراضی ساحلی
حجاز در جنوب شرقی رابغ بین
مکه و
مدینه (بین خلیص و بدر) که به بدی آب و هوا شهرت دارد. این محل، میقات حاجیان
شام و
مصر و
عراق بود که از راه
دریا به حجاز میرسیدند. ولی امروز متروک است و حاجیان در منزل رابغ
احرام میبندند.
اهمیت غدیر برای
شیعیان بدان سبب است که
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آنجا
امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) را به
ولایت و خلافت منصوب نمود. از این رو آنان دوری راه و بدی آب و هوا را تحمل میکنند و حتی المقدور خود را به جحفه و غدیر خم رسانده در آن جا احرام میبندند. اخیرا هم مسجدی در آن جا ساختهاند (خاطرات سفارت و سرپرستی
حج ، از نویسنده). حدیث غدیر که قویترین نص و معتبرترین سند ولایت و خلافت علی (علیهالسّلام) است بدین شرح است: رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در اواخر
سال دهم هجری که دوران غزوات سپری شده و اکثر قبایل عرب به
اسلام گرائیده بودند عازم حج گردید. این تنها حج او بعد از
هجرت به مدینه بود _فریضه حج در سال نهم هجری واجب گردید_ از این رو آن را حجة الاسلام و
حجة الوداع نامیدند. به علاوه چون به حکم
وحی الهی ولایت علی (علیهالسّلام) را ابلاغ و در نتیجه دین را کامل و نعمت را تمام فرمود آن را حجة الوداع و حجة الکمال و حجة التمام گفتند. در این سفر زوجات و
اهل بیت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و وجوه مهاجرین و انصار و تعداد بسیاری از اهالی مدینه و حومه آن همراه بودند. رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مدینه به جامه احرام در آمد و روز پنجشنبه پنج روز مانده از
ذی قعده بعد از
نماز ظهر از شهر بیرون آمد و به ذوالحلیفه بیرون مدینه منتقل گردید. چون امر شده بود که هر کس بتواند باید که در این سفر همراه باشد با آن که بیماری حصبه (یا آبله) در منطقه مدینه شیوع داشت و عدهای بیمار بودند لااقل ۹۰ هزار _یا ۱۱۴ یا ۱۲۴ هزار_ نفر به معیت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عزیمت کردند. تعدادی هم بین مدینه و مکه ضمیمه شدند مانند عشایر سر راه و آنان که همراه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و
ابوموسی اشعری از
یمن باز میگشتند. سفر به مکه ده روز و به قولی هشت روز طول کشید و رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از عبور از منازل یلملم، سیاله، عرق الظبیه، روحاء، منصرف، متعشی، اثابه، عرج، سقیاء، ابواء، جحفه، قدید، غمیم، مر الظهران و سرف روز یکشنبه چهارم یا سه شنبه ششم
ذیحجه وارد مکه گردید و
مناسک حج را به شرحی که در کتب سیره مسطور است به جای آورد.
در راه بازگشت به مدینه (روز ۱۸ ذیحجه سال دهم هجرت) وقتی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به منزل غدیر خم رسید
فرشته خدای بر او نازل گشت و این آیه را در شان امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) ابلاغ نمود: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس..
یعنی: ای پیامبر فرستاده، برسان آن چه فرو فرستاده شده است به تو از خدای تو اگر نرسانی چنان است که هیچ یک از پیغامهای خدا را نرسانیده باشی. خدا ترا از مردمان نگاه میدارد... برای اجرای امر الهی
رسول خدا دستور داد حاجیانی را که از پیش رفته بودند و آنان که هنوز حرکت نکرده بودند توقف کنند سپس فرمود در محل غدیر خم، محوطهای را که پنج درخت سمره (خارین) در اطراف آن بود از خس و خاشاک ستردند و روی درختها سایبان گستردند. روز پنجشنبه هجدهم ذی حجة رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، نماز ظهر را پیشاپیش
مسلمانان در آن محل بگزارد. آفتاب به قدری سوزنده بود که مردم قسمتی از ردای خود را زیر پا میافکندند و قسمتی را روی سر میکشیدند. بعد از
نماز بر منبری از جهاز شتران که در وسط جمعیت آماده شده بود بالا رفت و خطبه مبسوطی در شرح وظائف مسلمانان و مناقب اهل بیت ایراد نمود متن کامل این خطبه را سپهر در ناسخ التواریخ
نقل کرده است. در پایان خطبه، رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دو بازوی
علی را گرفته برافراشت به طوری که زیر بغل هر دو پیدا شد. آن گاه فرمود: ایها الناس من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم؟ ای مردم چه کسی از جان مردمان به ایشان از خودشان (نزدیکتر) و سزاوارتر است؟ همه گفتند: خدای و رسول او بهتر میدانند. پیغمبر فرمود: ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من انفسهم، فمن کنت مولاه فعلی مولاه (یقولها ثلاث مرات و فی لفظ احمد اربع مرات) ثم قال: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابعض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار. الا فیبلع الشاهد الغایب» یعنی خدای مولی و سرور من است و من مولی و سرور مؤمنانم و بر مؤمنان از جانشان به ایشان سزاوارترم. هر که را من مولی و سرورم پس علی نیز مولی و سرور او است (این سخن را سه بار و به قول امام
احمد بن حنبل چهار بار مکرر فرمود) سپس گفت: خدایا طرفدار کسی باش که طرفدار علی باشد و خصم آن باش که با او بستیزد. دوست بدار هر که او را دوست دارد. و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد و یاری کن هر که او را یاری کند و خوار بدار هر که او را خوار بدارد و بگردان حق را با او هر جا که او میگردد به هوش باشید باید هر کس در اینجا حاضر است این سخن را به غایبان برساند.
به محض این که خطبه و ابلاغ رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به پایان رسید هنوز مردم متفرق نشده بودند که این آیه نازل گشت: «... الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا...»
یعنی: امروز دین شما را برای شما به کمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و از این که
اسلام دین شما است خشنود گشتم.
پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از دریافت این
وحی فرمود: «الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضی الرب برسالتی و الولایة لعلی بعدی» از همه بزرگتر است آن خدایی که دین را کامل و نعمت را تمام فرمود و از رسالت من و ولایت علی بعد از من خشنود است. سپس سراپرده ویژهای برافراشتند و به امر رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مردان و زنان، از جمله زنان پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در محضر او با علی
بیعت کردند. بعد از این مراسم به دست خود عمامهای بر سر علی نهاد و دنباله آن را پشت سرش مرتب کرد. این تکریم را که در موارد استثنائی و هنگام انتصاب به امارت انجام میشد «تتویج» یا تاجگذاری میگفتند. بعد از این مراسم، بزرگان
صحابه به تهنیت علی پیش آمدند. مقدم بر همه
ابوبکر و عمر بودند که گفتند: «هنیئا لک (به قولی بخ بخ لک) یا
ابن ابی طالب، اصحبت مولی کل مؤمن و مومنة» گوارا باد تراای پسر ابوطالب. به به از این نعمت صبح میکنی و شام میکنی در حالی که مولای همه مردان و زنان با
ایمان شدهای.
ابن عباس گفت: به خدا سوگند که اکنون پیمان تو بر گردن همه واجب گردید.
خطبهای که در اینجا بیان میگردد با سند درست،
شیخ صدوق از عالمان نامدار
شیعه و
طبرانی از محدثان مشهور
اهلسنت نقل نمودهاند و از خطبه مشهور و مفصلی که میشناسیم مختصرتر است.
شیخ صدوق مینویسد:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ اَبِی الْخَطَّابِ وَ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَان... عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ اَبِی الطُّفَیْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ اُسَیْدٍ الْغِفَارِیِّ قَالَ: لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صمِنْ حِجَّةِ الْوَدَاعِ وَ نَحْنُ مَعَهُ اَقْبَلَ حَتَّی انْتَهَی اِلَی الْجُحْفَةِ فَاَمَرَ اَصْحَابَهُ بِالنُّزُولِ فَنَزَلَ الْقَوْمُ مَنَازِلَهُمْ ثُمَ نُودِیَ بِالصَّلَاةِ فَصَلَّی بِاَصْحَابِهِ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ اَقْبَلَ بِوَجْهِهِ اِلَیْهِمْ فَقَالَ لَهُمْ اِنَّهُ قَدْ نَبَّاَنِی اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ اَنِّی مَیِّتٌ وَ اَنَّکُمْ مَیِّتُونَ وَ کَاَنِّی قَدْ دُعِیتُ فَاَجَبْتُ وَ اَنِّی مَسْئُولٌ عَمَّا اُرْسِلْتُ بِهِ اِلَیْکُمْ وَ عَمَّا خَلَّفْتُ فِیکُمْ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ حُجَّتِهِ وَ اَنَّکُمْ مَسْئُولُونَ فَمَا اَنْتُمْ قَائِلُونَ لِرَبِّکُمْ قَالُوا نَقُولُ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَ جَاهَدْتَ فَجَزَاکَ اللَّهُ عَنَّا اَفْضَلَ الْجَزَاءِ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ اَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ وَ اَنِّی رَسُولُ اللَّهِ اِلَیْکُمْ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ اَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَ اَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ فَقَالُوا نَشْهَدُ بِذَلِکَ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَی مَا یَقُولُونَ اَلَا وَ اِنِّی اُشْهِدُکُمْ اَنِّی اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مَوْلَایَ وَ اَنَا مَوْلَی کُلِّ مُسْلِمٍ وَ اَنَا اَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ فَهَلْ تُقِرُّونَ لِی بِذَلِکَ وَ تَشْهَدُونَ لِی بِهِ فَقَالُوا نَعَمْ نَشْهَدُ لَکَ بِذَلِکَ فَقَالَ اَلَا مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَاِنَّ عَلِیّاً مَوْلَاهُ وَ هُوَ هَذَا ثُمَّ اَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ ع فَرَفَعَهَا مَعَ یَدِهِ حَتَّی بَدَتْ آبَاطُهُمَا ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ اَلَا وَ اِنِّی فَرَطُکُمْ وَ اَنْتُمْ وَارِدُونَ عَلَیَّ الْحَوْضَ حَوْضِی غَداً وَ هُوَ حَوْضٌ عَرْضُهُ مَا بَیْنَ بُصْرَی وَ صَنْعَاءَ فِیهِ اَقْدَاحٌ مِنْ فِضَّةٍ عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ اَلَا وَ اِنِّی سَائِلُکُمْ غَداً مَا ذَا صَنَعْتُمْ فِیمَا اَشْهَدْتُ اللَّهَ بِهِ عَلَیْکُمْ فِی یَوْمِکُمْ هَذَا اِذَا وَرَدْتُمْ عَلَیَّ حَوْضِی وَ مَا ذَا صَنَعْتُمْ بِالثَّقَلَیْنِ مِنْ بَعْدِی فَانْظُرُوا کَیْفَ تَکُونُونَ خَلَفْتُمُونِی فِیهِمَا حِینَ تَلْقَوْنِی قَالُوا وَ مَا هَذَانِ الثَّقَلَانِ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ اَمَّا الثَّقَلُ الْاَکْبَرُ فَکِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَبَبٌ مَمْدُودٌ مِنَ اللَّهِ وَ مِنِّی فِی اَیْدِیکُمْ طَرَفُهُ بِیَدِ اللَّهِ وَ الطَّرَفُ الْآخَرُ بِاَیْدِیکُمْ فِیهِ عِلْمُ مَا مَضَی وَ مَا بَقِیَ اِلَی اَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ وَ اَمَّا الثَّقَلُ الْاَصْغَرُ فَهُوَ حَلِیفُ الْقُرْآنِ وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ وَ عِتْرَتُهُ ع وَ اِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ فَعَرَضْتُ هَذَا الْکَلَامَ عَلَی اَبِی جَعْفَرٍ فَقَالَ صَدَقَ اَبُو الطُّفَیْلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْکَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ وَ عَرَفْنَاهُ.
در سلسه سند این روایت چهار نفر وجود دارد که در ادامه بیان میگردد.
در سند این روایت
محمد بن ابیعمیر وجود دارد. این راوی از
اصحاب اجماع است و زمانی یکی از اصحاب اجماع در
سند وجود داشته باشد سند از اصحاب اجماع تا
معصوم دیگر بررسی نمیشود. در
رجال کشی امده است: أجمع أصحابنا علي تصحيح ما يصح عن هؤلاء وتصديقهم وأقروا لهم بالفقه والعلم: وهم ستة نفر آخردون الستة نفر الذين ذكرناهم في أصحاب أبي عبدالله عليه السلام، منهم يونس بن عبدالرحمن، وصفوان بن يحيى بياع السابري، ومحمد بن أبي عمير، وعبدالله بن المغيرة، والحسن بن محبوب، وأحمد بن محمدبن أبي نصر.
مرحوم
میرداماد نيز مينويسد : قد اورد أبو عمرو الكشى في كتابه الذى هو احد اصول إليها استناد الاصحاب وعليها تعويلهم في رجال الحديث جماعة اجمعت العصابة على تصحيح ما يصح عنهم والاقرار لهم بالفقه والفضل والضبط والثقة وان كانت روايتهم بارسال أو رفع أو عمن يسمونه وهو ليس بمعروف الحال ولمة منهم في انفسهم فاسدو العقيدة غير مستقيمى المذهب؛ همانا کشي اورده است در کتابش که يکي از اصولي است که بهش استناد ميکنند اصحاب شيعه اماميه بر تصحيح ما يصح از اصحاب اجماع اتفاق نظر داشته و به فقه، فضل،
ضبط و
ثقه آنان اذعان دارند. اگرچه روايتشان همراه با ارسال، رفع، يا نقل شده از کساني باشد که آنان نامشان را بردهاند، هر چند براي ما هويتشان روشن نباشد، يا کساني باشند که داراي فساد عقيده و دچار انحراف مذهبي باشند.
ایشان نیز از روات مورد اطمینان هستند، نجاشی اورده است:
عبدالله بن سنان... ثقة، من اصحابنا، جلیل، لا یطعن علیه فی شیء
؛
عبدالله بن سنان مورد اعتماد از اصحاب شیعه و جلیل و هیچ طعنی بر او وارد نیست.
خود جناب
معروف بن خربوذ از «اصحاب اجماع» میباشد و شیعه بر پذیرفتن احادیث اینها اجماع دارد. از جمله عالمان بزرگ شیعه که ایشان را ثقه میداند: مرحوم
کشی (نقل أبو عمرو الكشّيّ الاتفاق على ستة نفر من أصحاب الصادقين - عليهما السّلام- ، وعبّر عنهم بالفقهاء، والهدف من تسميتهم دون غيرهم، هو تبيين أنّ الاَحاديث الفقهية تنتهي إليهم غالباً، فكأن الفقه الاِمامي مأخوذ منهم، وهوَلاء الستة هم: ۱ـ زرارة بن أعين ۲ـ معروف بن خرّبوذ ۳ ـ أبو بصير الاَسدي ۴ـ بُريد بن معاوية العجلي ۵ـ الفضيْل بن يسار ۶ـ محمد بن مسلم الطائفي
) و
آیتالله نمازی شاهرودی (معروف بن خربوذ از اصحاب
امام سجاد و
امام باقر و
امام صادق (عليهمالسلام) از کساني که شيعه بر تصحيح آنچه از انها با سند صحيح نقل شده است
اجماع دارند. کشي رواياتي در مدح اورده است و
علامه مامقانی نقل کرده است و به اخبار ذم او بهترين جواب را داده است.
) هستند.
در همین روایت امام باقر (علیهالسلام) وی را توثیق نموده است که بهترین دلیل بر درستی این راوی است.
طبرانی مینویسد:
حدثنا محمد بن عبدالله الحضرمی وَزَکَرِیَّا بن یحیی السَّاجیُّ قَالا ثنا نَصْرُ بن عبد الرحمن الْوَشَّاءُ ح وَحَدَّثَنَا اَحْمَدُ بن الْقَاسِمِ بن مُسَاوِرٍ الْجَوْهَرِیُّ ثنا سَعِیدُ بن سُلَیْمَانَ الْوَاسِطِیُّ قَالا ثنا زَیْدُ بن الْحَسَنِ الاَنْمَاطِیُّ ثنا مَعْرُوفُ بن خَرَّبُوذَ عن ابی الطُّفَیْلِ عن حُذَیْفَةَ بن اُسَیْدٍ الْغِفَارِیِّ قال لَمَّا صَدَرَ رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم من حَجَّةِ الْوَدَاعِ نهی اَصْحَابَهُ عن شَجَرَاتٍ بِالْبَطْحَاءِ مُتَقَارِبَاتٍ اَنْ یَنْزِلُوا تَحْتَهُنَّ ثُمَّ بَعَثَ اِلَیْهِنَّ فَقُمَّ ما تَحْتَهُنَّ مِنَ الشَّوْکِ وَعَمَدَ اِلَیْهِنَّ فَصَلَّی تَحْتَهُنَّ ثُمَّ قام فقال یا اَیُّهَا الناس انی قد نَبَّاَنِیَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ اَنَّهُ لم یُعَمَّرْ نَبِیٌّ اِلا نِصْفَ عُمْرِ الذی یَلِیهِ من قَبْلِهِ وَاِنِّی لاظن اَنِّی یُوشِکُ اَنْ ادعی فَاُجِیبَ وَاِنِّی مسؤول وَاِنَّکُمْ مسئولون فَمَاذَا اَنْتُمْ قَائِلُونَ قالوا نَشْهَدُ اَنَّکَ قد بَلَّغْتَ وجهدت (وجاهدت) وَنَصَحْتَ فَجَزَاکَ اللَّهُ خَیْرًا فقال اَلَیْسَ تَشْهَدُونَ ان لا اِلَهَ اِلا اللَّهُ وَاَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَاَنَّ جَنَّتَهُ حَقٌّ وَنَارَهُ حَقٌّ وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَاَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ وَاَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَاَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ من فی الْقُبُورِ قالوا بَلَی نَشْهَدُ بِذَلِکَ قال اللَّهُمَّ اشهد ثُمَّ قال اَیُّهَا الناس اِنَّ اللَّهَ مَوْلایَ وانا مولی الْمُؤْمِنِینَ وانا اَوْلَی بِهِمْ من اَنْفُسِهِمْ فَمَنْ کنت مَوْلاهُ فَهَذَا مَوْلاهُ یَعْنِی عَلِیًّا اللَّهُمَّ وَالِ من وَالاهُ وَعَادِ من عَادَاهُ ثُمَّ قال یا اَیُّهَا الناس انی فَرَطُکُمْ وَاِنَّکُمْ وارِدُونَ عَلَیَّ الْحَوْضَ حَوْضٌ اَعْرَضُ ما بین بُصْرَی وَصَنْعَاءَ فیه عَدَدُ النُّجُومِ قد حان من فِضَّةٍ وَاِنِّی سَائِلُکُمْ حین تَرِدُونَ عَلَیَّ عَنِ الثَّقَلَیْنِ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِی فِیهِمَا الثَّقَلُ الاَکْبَرُ کِتَابُ اللَّهِ (عزّوجلّ) سَبَبٌ طرفة بِیَدِ اللَّهِ وطرفة بِاَیْدِیکُمْ فَاسْتَمْسِکُوا بِهِ لا تَضِلُّوا وَلا تَبَدَّلُوا وَعِتْرَتِی اَهْلُ بَیْتِی فانه نَبَّاَنِیَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ اَنَّهُمَا لَنْ یَنْقَضِیَا حتی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ.
حسان بن ثابت شاعر خاص رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز قصیدهای در تهنیت مراسم غدیر از جایگاهی رفیع با صدای بلند انشاء نمود که مورد تحسین و استقبال آن حضرت واقع شد. شش بیت ذیل از آن قصیده است:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم
بخم و اسمع بالنبی منادیا
فقال: «فمن مولاکم و نبیکم»
فقالوا: و لم یبدوا هناک تعامیا
«الهک مولانا و انت نبینا
و لم تلق منا فی الولایة عاصیا
فقال له: «قم یا علی فاننی
رضیتک من بعدی اماما و هادیا
فمن کنت مولاه فهذا ولیه
فکونوا له اتباع صدق موالیا»
هناک دعا: اللهم وال ولیه
و کن للذی عادی علیا معادیا
پیامبر مسلمانان روز غدیر با صدای بلند ایشان را مخاطب ساخت
ندای پیغمبر را باید با گوش جان شنید
پس گفت: مولی و پیامبر شما کیست؟
آنان گفتند و ابهامی در سخن ظاهر ننمودند:
خدای تو مولای ماست و تو پیامبر مایی
و هیچ یک از ما را در
ولایت خود نافرمان نخواهی دید
پس بدو گفت: برخیزای علی که من
بعد از خود ترا به راهنمایی و امامت پسندیدم (برگزیدم)
هر که را من مولی و سرورم این علی نیز ولی او است
باید که همه پیرو راستین و دوستدار و طرفدار او باشید
در آن جا
دعا کرد و گفت: خدایا طرفدار یاران علی باش
و هر کس با علی دشمنی کند تو دشمن او باش.
بعضی دلائل اهمیت حدیث غدیر به شرح ذیل است:
هیچ یک از احادیث نبوی در صحت و
تواتر به پایه حدیث غدیر نمیرسد. سخنان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
بیعت مسلمانان با علی در بزرگترین اجتماع اسلامی که تا آن روز نظیر نداشت و در محضر بزرگان صحابه برگزار گردید.
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در دوران خلافت واقعه غدیر را مکررا در محاجه با مخالفان و یاغیان در محضر مسلمانان یادآوری کرد و هر بار جمعی از صحابه که در
غدیر حضور داشتند برخاستند و شهادت دادند.
حدیث غدیر بزرگترین حجت و مستند شیعه
امامیه بر ولایت مطلقه علی (علیهالسّلام) است. به استناد همین حدیث است که خلافت را موهبتی الهی میدانند نه مقامی که مردم انتخاب کنند.
به شهادت دو آیه
سوره مائده که گذشت تشکیل کنگره اسلامی غدیر بزرگترین و مهمترین و حساسترین قسمت از وظائف رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود. به دستور او همه مسلمانان که توانایی سفر داشتند در حجة الوداع همراه شده بودند و معلوم بود برنامه مهمی در پیش است که باید در آن کنگره اجرا شود.
زمان و
مکان آن نیز بهترین و مناسبترین بود چون بعد از حج همه از جحفه میگذشتند و با اشاراتی که پیغمبر فرموده بود برای بیشتر آنان آخرین فرصتی بود که سعادت دیدار رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دست میداد. نزول وحی در آن محل و
وصیت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آخر خطبه که باید این پیام را حاضران به غایبان و نسلها به یکدیگر ابلاغ نمایند همه شاهد اهمیت فوق العاده حدیث غدیر است.
اسناد حدیث غدیر نیز بر سایر احادیث نبوی برتری و امتیاز دارد. بیش از صد و ده تن از اصحاب پیغمبر و هشتاد و چهار تن از
تابعین و سیصد و شصت تن از ثقات محدثین آن را روایت کردهاند.راویان مشهور غدیر از صحابه: امیرالمؤمنین علی،
فاطمه زهرا،
حسن بن علی،
حسین بن علی،
عباس بن عبدالمطلب،
عبدالله بن عباس،
عایشه و
ام سلمه همسران پیغمبر،
اسماء بنت عمیس همسر ابوبکر و سپس علی، ابوبکر، عمر،
عثمان،
طلحه،
زبیر،
سعد بن ابی وقاص،
عبدالرحمن بن عوف (عشرة مبشرة)
ابوهریره،
اسامة بن زید،
ابی بن کعب،
جابر بن عبدالله،
ابوذر غفاری،
سلمان فارسی،
خالد بن ولید،
عمار بن یاسر و عمر بن العاص... بودند. نام تمامی ایشان و نام تابعین و راویانی که حدیث غدیر را روایت کردهاند با ترجمه احوال و روایات ایشان در دو مجلد کتاب
عبقات الانوار، تالیف محققانه میر حامد حسین لکنهویی نیشابوری در ۱۰۰۸ صفحه همراه با صد و پنجاه تن از محدثین و علمای مشهور که این حدیث را روایت کردهاند مسطور است. منهج اول و منهج دوم این اثر بی نظیر و مجلدات دوازده گانه منهج دوم که در شرح حدیث غدیر و یازده حدیث متواتر دیگر
شیعه تالیف شده است اثر بینظیری است که اهمیت حدیث غدیر را نشان میدهد.
علاوه بر علمای شیعی که از عهد
شیخ صدوق و
شیخ مفید و
شیخ طوسی گرفته تا زمان حاضر کتب بسیار در اثبات صحت و تواتر سند و وضوح دلالت آن بر ولایت و خلافت علی تالیف کردهاند بسیاری از علمای اهل سنت نیز کتب و رسالات ویژهای به مساله ولایت و حدیث غدیر اختصاص دادهاند که امینی در
الغدیر از بیست و شش تن ایشان نام برده است.
مشهورترین ایشان عبارتند از: ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید طبری (م ۳۱۰ ق) مفسر و مورخ مشهور که کتاب الولایه فی طریق حدیث الغدیر را در دو مجلد تالیف و طرق و الفاظ این حدیث را جمع آورده است.
ابن عقده احمد بن سعید همدانی (م ۳۳۳ ق) کتاب الولایة فی طریق حدیث الغدیر را تالیف و حدیث غدیر را از صد و پنج طریق روایت کرده است.
ابن اثیر در
الاصابة فی تمییز الصحابه و
ابن حجر عسقلانی در
تهذیب التهذیب از آن بسیار نقل کردهاند. در تهذیب التهذیب
آمده است که
ابن عقده حدیث غدیر را از هفتاد صحابی روایت کرده و آن را صحیح میداند. ابوبکر جغانی (م ۳۵۵ ق) کتاب من روی حدیث غدیر خم را تالیف کرده است.
وی حدیث غدیر را از ۱۲۵ طریق روایت کرده است. ابوطالب عبیدالله بن احمد انباری واسطی (م ۳۵۶ ق) کتاب طریق حدیث الغدیر را تالیف کرده است.
ابوالفضل محمد بن عبدالله شیبانی (م ۳۷۲ ق) کتاب من روی حدیث غدیر خم را تالیف کرده است.
حافظ گنجی در کتاب کفایة الطالب
آورده است که علی بن عمر دارقطنی بغدادی (م ۳۸۵ ق) حدیث غدیر را در جزوهای جمع آورده است. به روایت شیخ سلیمان حنفی در کتاب ینابیع المودة، امام الحرمین ابوالمعالی جوینی استاد غزالی گفته است: در بغداد بیست و هشتمین جلد کتابی را در دست صحافی دیدم که
روایات حدیث غدیر را در لفظ من کنت مولاه فعلی مولاه جمع آورده و در انتهای آن نوشته شده بود: بقیه در جزء بیست و نهم خواهد آمد. علوی الهدار الحداد در کتاب القول الفصل
آورده است که حافظ ابوالعلاء عطار همدانی گفت: حدیث غدیر را به دویست و پنجاه طریق روایت میکنم.
یکی از احادیث بشارت دهنده در مورد
حضرت مهدی (علیهالسلام)، حدیث غدیر میباشد.
یکی از روایتهای بشارت دهنده به
حضرت مهدی (علیهالسلام) بشارت
پیامبر اسلام در
غدیر خم میباشد که پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلم) در واپسین ماههای عمر خود، در محل غدیر خم، ضمن پافشاری بر
امامت نخستین پیشوای مسلمانان، دربارۀ آخرین پیشوا چنین فرمود:
... ای مردمان! همانا به درستی که من پیامبرم و
علی جانشین من است. آگاه باشید! ختم کنندۀ پیشوایان از ما است. او قائم مهدی است. آگاه باشید! همو است که دین را برتری خواهد بخشید و انتقام گیرنده از ستمگران است.
تعظیم روز غدیر و برگزاری مراسم عید در آن از دیر باز شعار تشیع است. به علاوه چون به موجب بعض احادیث
روز غدیر مصادف با نوروز بوده شیعیان
افغانستان و
هند و
پاکستان روز اول فروردین را به احترام روز غدیر عید میگیرند (یادداشتهای ماموریت نویسنده در هند و پاکستان) در مصر خلفای فاطمی عید غدیر را رسمیت دادند، در
ایران نیز از سال ۹۰۷ ق که
شاه اسماعیل صفوی به سلطنت رسید و مذهب تشیع را رسمیت و رواج داد تا امروز عید غدیر از اعیاد رسمی کشوری است. در نجف هر سال در این روز مراسم باشکوهی در صحن علوی منعقد میشود و رجال و علمای شیعه و سفرای بلاد اسلامی در آن حضور یافته خطابهها و قصاید غدیریه القاء میشود (یادداشتهای ماموریت نویسنده در
عراق) در احساء و قطیف که موطن شیعیان اثنی عشری است و در یمن که شیعیان زیدی به سر میبرند نیز روز غدیر با جشن و چراغانی برگذار میشود و در مجامع مذهبی حدیث غدیر روایت میگردد.
واقعه غدیر خم علاوه بر آن که سرفصل کتب
تفسیر و حدیث و
کلام و
فقه و
تاریخ شیعه است در ادبیات و
هنر و عادات و آداب اجتماعی و سنن ملی شیعه نیز تاثیر سازنده داشته است و مخصوصا در
شعر عربی و بعد فارسی جای ممتازی دارد. علاوه بر حسان بن ثابت که نخستین شاعر غدیریه سرا بود سایر صحابه مانند امیرالمؤمنین
علی (علیهالسّلام)، عمرو بن العاص و قیس بن سعد بن عباده این حدیث را در اشعار خود جاویدان ساختند. بعد از ایشان فحول شعرای عرب مانند
کمیت بن زید اسدی،
سید اسماعیل حمیری،
ابوتمام،
دعبل خزاعی،
شریف رضی،
شریف مرتضی، مهیار دیلمی،
صاحب بن عباد، ابوفراس، حسین بن حجاج، کشاجم،
ابن منیر طرابلسی، و
صفی الدین حلی ... غدیریههای پرمغز و عالی سرودند و این هنر را در ادب عرب و بین شیعیان رایج ساختند. نمونه اشعار ایشان در کتاب
اعیان الشیعة و الغدیر به چاپ رسیده است. شرح احوال شاعران شیعی عرب در کتاب اخبار شعراء الشیعة تالیف ابوعبدالله مرزبانی و ادب الطف تالیف سید جواد شبر و سایر تراجم شعراء و تواریخ ادب عرب مسطور است.
در
زبان فارسی قدیمیترین
غدیریه از منوچهری دامغانی (م ۴۳۲ ق) در دست است. از آن پس شاعران شیعی در ایران و سایر بلاد آسیا به غدیریه سازی پرداختند و از عهد
صفویه رسم شد که در مجالس رسمی عید غدیر قصائد غدیریه خوانده شود. از مشاهیر شاعران پارسی غدیر باید از ناصر خسرو قبادیانی، سنائی غزنوی،
ابن یمین فریومدی، وحشی بافقی، قاآنی شیرازی، شمس الشعراء سروش،
ملک الشعراء صبوری، غالب دهلوی، ادیب الممالک فراهانی، شیخ الرئیس حیرت و
ملک الشعراء بهار ... نام برد.
به علاوه مثنویها و حماسههای بسیار در اطراف حدیث غدیر سروده شده و موضوع را از جنبههای مختلف مورد بحث قرار دادهاند. مشهورترین مثنویهای عرفانی که به نام ولایت نامه معروف است، اثر طبع هاشم ذهبی، محمد هاشم درویش زنجانی، صدر کاشف دزفولی، ضمیر حلوایی، عبدالواحد ناظم، فارغ گیلانی، آخوند ملا سلطان علی گنابادی و سلیم تونی است.
ایرادات بر حدیث غدیر و پاسخ آنها، غالب علمای
اهل سنت مانند شیعیان در صحت حدیث غدیر تردید نمیکنند. نام چهل تن از ایشان را امینی در الغدیر
با اقوال و ترجمه احوالشان ثبت کرده است. ولی به دلایلی که در کتب خود آورده و بیشتر آنها تقلیدی است این حدیث را برای اثبات ولایت مطلقه و خلافت بلافصل کافی نمیدانند برای روشن شدن موارد اختلاف توضیحات ذیل نوشته میشود:
از
قرن پنجم هجری که تعصبات وصف آرائیهای مذهبی شدت یافت بعضی مانند
ابن حزم اندلسی (م ۴۳۸ ق) و بعد از او
ابن تیمیه (م ۶۲۲ ق) به دلیل آنکه حدیث غدیر در صحیح بخاری و صحیح مسلم مذکور نیست و از طرق اهل سنت روایت نشده و جز در مسند
ابن حنبل در سایر صحاح نیامده است آن را ضعیف شمردند. ملا سعد تفتازانی و قاضی عضد ایجی و ملا علی قوشچی و میر سید شریف جرجانی و نظایر ایشان نیز همین سخنان را تکرار و برای نظر خود شاهد آوردند که ابوداوود و ابوحاتم سجستانی نیز صحت این حدیث را مورد طعن قرار دادهاند.
شیعیان در پاسخ ایشان میگویند: اولا) احادیث صحیح به مندرجات دو کتاب بخاری و مسلم منحصر نیست. به همین سبب
حاکم نیشابوری (م ۴۰۵ ق) کتاب
المستدرک علی الصحیحین را نوشته بود تا احادیث صحیح از قلم افتاده را در آن جمع کند و حدیث غدیر از آن جمله است؛ ثانیا) حدیث غدیر در صحیح ترمذی و سنن
ابن ماجه و سنن دارقطنی و مسند
ابن حنبل که هر چهار از اصول موفق اهل سنت به شمار میرود مسطور است؛
ثالثا) در طرق حدیث غدیر سی تن از مشایخ بخاری و مسلم
مذکورند که اگر در اعتبار ایشان شکی باشد اعتبار احادیث بخاری و مسلم نیز زیر سؤال میرود؛ رابعا) حدیث غدیر را صد و ده تن از
صحابه و هشتاد و چهار تن از
تابعین و سیصد و ده محدث روایت کردهاند. چنین حدیث متواتری را ضعیف چگونه توان گفت؛ خامسا) حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه که در حدیث غدیر آمده در سایر احادیث صحیح نیز آمده است. مانند حدیث بریدة بن الحصیب و حدیث اعمش و حدیث
ابن عباس.
در دلالت حدیث غدیر بر ولایت و امارت علی بر همه مؤمنان و
امامت و خلافت او همه علمای شیعی اتفاق نظر و
اجماع دارند. شواهد بسیار از کلام فحول شعراء و لغویین عرب که قولشان در عربیت حجت است ثابت میکند که مولی به معنی «اولی به نفس» و ولی واجب الاطاعة است و چنانکه گذشت
ابوبکر و عمر علی را «مولی کل مؤمن و مؤمنه» خواندند که معلوم است به معنی ولی واجب الاطاعة است.
در فرهنگهای عربی مولی به بیست و هفت معنی آمده است: پروردگار، انعام دهنده، انعام داده شده، آزاد کننده، آزاد شده، پسر، عمو، پسر عمو، خواهرزاده، شریک، بنده،
مالک بنده، هم سوگند، یار، تابع، همسایه، مهمان، ولی، ناصر، داماد، عهده دار امر، سزاوارتر، خویشاوند، آقا، متولی، فقید و دوستدار. علمای اهل سنت به دلائلی که در کتب حدیث و کلام ذکر کردهاند مولی را در حدیث غدیر دوستدار و یاور معنی میکنند.
مولانا جلال الدین رومی حدیث غدیر را در مثنوی معنوی چنین ترجمه کرده است:
زین سبب پیغمبر با اجتهاد
نام خود وان علی مولی نهاد
گفت هر کس را منم مولی و دوست
ابن عم من علی مولای اوست
و میگویند مولی به معنی اولی یا ولی نیست چون وزن مفعل در زبان عرب به معنی افعل یا فعیل نیامده است. بنابراین به این حدیث بر
ولایت مطلقه و خلافت علی نمیشود استناد کرد. شیعیان این استدلال را نادرست میدانند و شواهد بسیار اقامه میکنند که مفعل به معنی افعل و فعیل هر دو آمده است.
به علاوه یاری کردن و دوست داشتن پیغمبر به حکم
قرآن بر هر
مسلمان واجب است. توصیه یاری کردن و محبت علی هم مساله چنان مهمی نبود که به خاطر آن کنگره اسلامی تشکیل شود این امر در دهها حدیث دیگر ابلاغ شده بود و تشریفات و بیعت کردن و تاج پوشی لازم نداشت.
احمد بن حنبل و سایر ائمه حدیث آوردهاند که چند تن از انصار از جمله ابو ایوب انصاری در
رحبه (کوفه) نزد علی آمدند و هنگام سخن گفتن او را مولی خطاب کردند. علی فرمود چرا به من مولی میگویید شما عربید و من مولای شما چگونه توانم بود؟ گفتند: ما در روز غدیر خم حضور داشتیم و شنیدیم که رسول الله ترا مولای ما خواند از این رو بر خود لازم میبینیم ترا مولی خطاب کنیم.
این حدیث دلیل است بر آنکه معنی مولی در حدیث غدیر بالاتر از دوست و یاور و به معنی ولی امر است.
بعض علمای اهل سنت آوردهاند که حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» را رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به اسامة بن زید فرمود. او ضمن گفتگو با علی گفت: مولای من رسول الله است. تو که مرا آزاد نکردهای. پیغمبر به اسامه فرمود: هر که را من آزاد کنندهام علی آزاد کننده اوست. بعضی هم گویند مخاطب این حدیث در روز غدیر زید بن حارثه پدر اسامه بوده است. شیعیان این قول را به هر دو احتمال باطل میدانند زیرا اسامة بن زید آزاد کرده پیغمبر نبود بلکه پدرش را رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آزاد کرده بود و او آزاد به
دنیا آمد. در مورد زید بن حارثه نیز این سخن صادق نیست چون او در
جمادی الاولی سال هفتم در
جنگ موته شهید شده بود و طبعا نمیتوانست در روز غدیر حضور داشته باشد.
مامون عباسی با همین استدلال چهل تن از محدثین اهل سنت را مجاب نمود.
ابن کثیر شامی در تاریخ دمشق (به روایت اعیان الشیعة) آورده است که اجتماع غدیر خم و حدیث غدیر در شأن علی بدان سبب بود که پس از بازگشت وی از فتح یمن چند تن از ناراضیان نسبت خشونت و عدم رعایت
عدالت در تقسیم غنایم به او دادند، آن حضرت برای اثبات برائت ساحت علی و رفع شبهه، اجتماع غدیر را ترتیب داد و آن سخنان را در فضائل علی بیان نمود. علمای شیعی این قصه را نیز نامناسب و بی دلیل میدانند زیرا به اتفاق مورخین شکایت ناراضیان و پاسخ قاطع رسول الله در
مکه در حضور حاجیان بود و حدیث غدیر مربوط به روز هجدهم ذیحجه بعد از خروج از مکه و بعد از مناسک حج است. با توجه به این که سبب خاصی پیش نیامد که در فاصله چند روز شاکیان تجدید شکایت کنند و لازم باشد
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنان کنگره عظیمی را برای پاسخگویی ترتیب دهد.
برادران افاده فرمودند که این حدیث موضوع است و از افترائات شيعه است که مبنای دین ایشان بر اختراع است؛ چرا که ثقات محدّثين چون بخاری و مسلم ذکر نکرده اند.
پاسخ
ایشان حق داشته اند، چرا که مطالعه کتابي که نکرده بوده، صرف تعصّب و عناد، در مراتب علميه به کار نميآید. حال اینکه مسعودبن ناصر سيستاني در کتاب درایه خود، این حدیث را از صد و بيست نفر از صحابه نقل کرده، و
ابن عقده در کتاب ولایت به صد و پنج طریق حدیث غير را نقل نموده و محمدبن جریر طبری در کتاب الرد علي الحرقوصيه، حدیث غدیر را به هفتاد و پنج طریق روایت کرده. و
ابن کثير شامي شافعي در نزد ذکر احوال محمدبن جریر طبری شافعي ذکر کرده که به درستي که من دیدم کتابي که در آن جمع شده بود احادیث غدیر خم در دو مجلد بزرگ که نقل کرده از امام الحرمين ابوالمعالي جویني که او تعجب کرده و فرمود که مجلدی در بغداد به دست صحافي دیدم که در بيان روایات غدیر خم بود و در ظهر آن نوشته بود، المجد الثامن و العشرون من طرق "مَن کُّنتُّ مَولاهُّ فَعَليٌ مَولاه" و یتلوه المجلد التاسع و العشرون.شيخ محمد جزری را رسالهایست اسم آن "اسني المطالب" که در آن هر منکر تواتر حدیث غدیر را نسبت به عصبيت داده؛ و شيخ مذکور، شافعي مذهب است.
ابن جوزی حنفي در تذکره و محمدبن طلحه در مطالب السئول و حر عاملي در فصول المهمه تفصيل قصه را ذکر کردهاند. غزالي در سرّالعالمين و احمد بن حنبل در مسند و ترمذی در کتاب سنن و
ابن روزبهان در ردّ علامه حلّي، اعتراف دارد ميگوید : "فقد ثبت هذا في الصحاح" الي غير ذلک.پس برادران یا ایشان را معتبر نميداند و خان ملّا خاني را فوق مطالب علميه ميداند، یا تعصّب، برادران را وانگذاشته! چنانچه مسموع شده که بعضي از ایشان ميگویند اندک بغضي از علي
بن ابيطالب باید در دل داشت تا سنّي تمام شد.
ایضاً برادران ميگویند که شاهد وضع حدیث این است که رسول علي را به یمن فرستاده بودند که حلّه های نصارای نجران را بگيرد و علي نبود.
پاسخ
حال اینکه در همان حدیث است که رسول به علي نوشتند که حلّه ها را گرفته، خود را مکه به ما رسان.
رسول همين قدر فرمودند :مَن کُّنتُّ مَولاهُّ فَعَلِيٌ مَولاه یعني هر کس من ناصر و دوست او هستم پس علي هم ناصر او است.
پاسخ
لکن توقع ما از ایشان این بود که راضي نميشدند که خدا رسول خود را به زحمت اندازد که در چنان هوایي گرم در آن بيابان با آن جمعيت چنين مطلبي را که بدیهي است به آن طور بيان کنند و علي را بلند کنند و این معني خيلي باعث خجالت نمي شود. مثل این است که کسي از جایي بياید و بگوید من صنعتي بسيار خوب تعليم گرفتم و مردم همه را شایق تماشای آن ، صنعت کند، پس از انتظار بسيار و مشاهده به انظار، سر خود را بر زمين کند و پای خود را به هوا؛ و بگوید: بوسوا بوسوا ،همچنين بوسوا کجا؟ انصاف که ذکر حدیث را که "أ لَستُّم تَعلَمونَ أنِّي اَولَي بِکُّم مِن اَنفُّسِکُّم" که
ابن جوزی از علماءشان، از احمد امامشان، از عبدالملک بن عطيه از زیدبن ارقم روایت کرده ملاحظه نکنند و چنين ترهّات به زبان جاری کنند!قصّه حارث بن نعمان فهری و نزول آیه سئل و سنگ بر سرش خوردن را، ثعالبي از مفسرین ایشان نقل کرده و شعرا شعرها ساختند. منها
ابن جوزی از حسّان بن ثابت نقل کرده :
ینهادیهم یوم الغدیر بينهم بخم والسمع بالرسول منادیا
و قال: فمن مولاکم و وليکم؟ فقالوا و لم یبدوا هناک التعاميا
الهک مولينا و انت ولينا و ولا جدن منا لامرک عاصيا
فقال له قم یا علي فانني رضيتک من بعدی اماما و هادیا
فمن کنت مولاه فهذا وليه فکونوا له انصار صدق مواليا
هناک دعا اللهم وال وليه و کن للذی عاداً عليا معادیا
ابن جوزی خود نيز همين معني را ترجيح داده و از ابوالفرج اصفهاني هم صریح لفظ اولي را از نبي بعد از مولي نقل کرده. قربان قریحه فهم. مولوی رومي ميفرماید:
گفت هر کو را منم مولا و دوست کيست مولا؟ آنکه آزادت کند
چون به آزادی نبوّت هادی است ای گروه مؤمنان، شادی کنيد
ابن عمّ من علي مولای اوست بند رقيت زپایت برکند
مؤمنان را زانبيا آزادی است همچو سرو و سوسن آزادی کنيد
ایراد دیگر هم کرده اند که لازم ميآید امامت علي در حيات نبي.
پاسخ
به فاء عاطفه التفات نکرده، که
ابن مالک ميگوید و الفاء للترتيب به اتّصال. گذشته از اینکه چه ضرر دارد امام هم بود ولي مأمور به اطاعت نبي بود. چون نبي که قبل از بعثت نبي بود، و مأمور به دعوت نبود.
یک سخن دارند که مولي به معني اولي نيست چرا که مفعل در کلام عرب به معنای افعل نيامده.
پاسخ
بسيار این سخن فاسد است چنانچه شارح جدید تجرید که از خودشان است، از ابوعبيده نقل کرده و جمعي از مفسرین خودشان نيز مثل ابوالقاسم بن محمد مراد الصدیقي و نيشابوری را تفسير کرده اند به اَولي بِکُّم. و حدیث نبوی را که "اَیُّّمَا امرأهٍ نُّکِحَت بغيرِ إذنِ مَولاها" ای : الاولي بها و المالک لتدبيرها، تفسير کرده اند.
در آخر ميگویند احتمال بودن مولا به معني ناصر کافي است در ردّ استدلال.
پاسخ
این سخن زیاد هذیان است که در مداليل الفاظ که ظاهری دارند احتمال، قادح نيست؛ به اتّفاق علما، برعکس مطالب عقليه. مورد اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال، مطالب عقليه است. بالجمله فساد ایرادات ایشان در کمال ظهور و دلالت دليل مزبور کالنّور علي شاهق الطّور است. والحمدالله
فرهنگنامه مهدویت، سلیمیان، خدامراد، ص۱۶۳، برگرفته از مقاله «حدیث غدیر». سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «حدیث غدیر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۱/۲۰.