• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حدوث و قدم کلامی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



‌حدوث وقدم ‌از مباحث کلامی درباره چگونگی خلقت عالم می‌باشد.

فهرست مندرجات

۱ - مباحث مرتبط به حدوث وقدم
۲ - معنای حدوث و قدم
۳ - حدوث و قدم در اصطلاح متکلمان
۴ - اشکالات وارده بر تعاریف متکلمان از حدوث
۵ - تعاریف قدیم
۶ - اقسام حدوث و قدم
۷ - اقوال در باب حدوث و قدم عالم
۸ - حدوث و قدم عالم در قرآن
۹ - ادله حدوث عالم در قرآن و روایات
۱۰ - ادله متکلمان بر حدوث عالم
       ۱۰.۱ - قیاس استقرایی یا قیاس تمثیلی بر حدوث عالم
       ۱۰.۲ - برهان مبتنی بر اجتماع و افتراق جواهر
       ۱۰.۳ - برهان مبتنی بر حدوثِ اعراضِ جواهر
              ۱۰.۳.۱ - اشکال و پاسخ بر این دلیل
       ۱۰.۴ - برهان مبتنی بر محال بودن تعاقب نامتناهی
              ۱۰.۴.۱ - اشکال بر این دلیل
       ۱۰.۵ - برهان نظریه جواز
              ۱۰.۵.۱ - اشکال بر این دلیل
       ۱۰.۶ - برهان مبتنی بر ترجیح وجود بر عدم
              ۱۰.۶.۱ - اشکال بر این دلیل
       ۱۰.۷ - برهان مبتنی بر بقای نفس
       ۱۰.۸ - تقریر امام خمینی از حدوث عالم
۱۱ - آثار تقریر شده در مورد حدوث عالم
۱۲ - فهرست منابع
۱۳ - پانویس
۱۴ - منبع


مسئله حادث یا قدیم بودن عالم مبحثی است کهن که به تعبیری از قرن‌ها پیش تاکنون فیلسوفان و متکلمان اعصار مختلف بر سر آن بحث‌ها کرده‌اند.
[۱] ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۱۸۳، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
این مبحث ارتباط وثیقی با بسیاری از مباحث کلامی دارد، چنان‌که مباحثی مانند جسم، جوهر و عرض، وجوب و امکان، حرکت و سکون، مکان و زمان و نیز پاره‌ای از دیگر مسائل در طبیعیات، یا مقدمه این مبحث‌اند یا تحت تأثیر آن.
[۲] قاضی عبدالجبار بن احمد، المحیط بالتکلیف، ج۱، ص۳۷ـ ۳۹، چاپ عمر سیدعزمی، (قاهره ۱۹۶۵).
[۳] عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ج۱، ص۳۹ـ۴۰، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
[۴] عمر بن علی فخرالدین غیلانی، حدوثالعالم، ج۱، ص۲ـ۴، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
[۵] ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۱۹۵ـ۱۹۶، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
[۶] حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ج۱، ص۲۸، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ش.
مباحث حوزه الهیات به معنای اخص نیز اساسآ با این مبحث آغاز می‌شود و تقریباً هیچ‌یک از مباحث آن نیست که، هر چند‌ به‌طور ضمنی، موضع‌گیری در این بحث مقدمه آن نباشد، تا آن‌جا که بیش‌تر متکلمان اعتقاد به حدوث عالم را از زمره ضروریات دین شمرده‌اند.
[۷] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول‌الدین، ج۱، ص۷۰، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۸] محمد بن عمر فخررازی، المسائل الخمسون فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۸، چاپ احمد حجازی‌سقا، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
اهتمام متکلمان به این مبحث باعث شده که اثبات حدوث عالم، که در صدر ادله اثبات وجود خدا بوده است، نهایتآ شکلی مستقل پیدا کند و نیز نقطه آغازی برای انتقال ذهنیت متکلمان از طبیعیات به مباحث مابعدالطبیعه شود.
[۹] حسن حنفی، من العقیدة الی الثورة، ج۲، ص۸ـ۱۰، (قاهره ۱۹۸۸).



لغت حدوث، از ریشه حَدَث، به معنای هست شدن چیزی است پس از نیست بودنش، و قدیم، از ریشه قَدَمَ، در معنایی خلاف حدوث به‌کار می‌رود. همچنین اشتقاق‌های مختلف حدث بر تازگی دلالت دارد و قدیم بر امری که مربوط به گذشته باشد
[۱۱] ابن‌ فارس،ذیل «حدث»، «قدم».
و مدت زمان زیادی بر آن گذشته باشد، چنان‌که در قرآن تعبیر «کَالْعُرجُونِ الْقَدیم» و «اِفْکٌ قَدیم» نیز به همین معنی به‌کار رفته است
[۱۴] قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۱۱۷، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
[۱۵] عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۰۹، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
و در فارسی معادل «قِدَم» «دیرینه شدن» است که دلالت بر همین معنا دارد.
[۱۶] محمداعلی‌ بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۲۱۱، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.



اصطلاحات کلامی حدوث و قدم و نیز حادث و قدیم با همین معانی لغوی ارتباط دارد. در اصطلاح متکلمان، حادث تعریف‌های مختلفی پیدا کرده است، از جمله: آنچه بعد از آن‌که نبود هستی یافت، آنچه برای وجودش ابتدایی هست، آنچه مسبوق به عدم یا مسبوق به غیر است.
[۱۷] علی‌ بن محمد ماوردی، اعلام النبوة، ج۱، ص۳۱، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۱۸] عبدالملک‌بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
[۱۹] ابن‌ ملاحمی، کتاب المعتمد فی اصول‌الدین، ج۱، ص۸۵، چاپ مارتین مک درموت و ویلفرد مادلونگ، لندن ۱۹۹۱.
[۲۰] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۸، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
[۲۱] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۳۴، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
[۲۲] محمد بن عمر فخررازی، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین من العلماء و الحکماء و المتکلمین، ج۱، ص۱۱۷، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
[۲۳] حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ج۱، ص۵۱، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ش.
[۲۴] عبدالرحمان‌ بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۷۶، بیروت: عالم الکتب، (بی‌تا).



بر دو تعریف نخست اشکال‌هایی گرفته و گفته‌اند که در تعریف حادث به «چیزی که بعد از آن‌که نبود هستی یافت»، گویا وجود حادث مبتنی بر عدم و مترتب بر آن فرض شده است، درحالی‌که عدم هیچ شیئیتی ندارد. در تعریف حادث به «آنچه برای وجودش ابتدایی متصور است» نیز گویا ابتدا چیزی که ابتدا دارد تصور شده است و سپس آن را حادث نامیده‌اند، درحالی‌که ابتدای حادث خودِ حادث است و بنابراین ممکن نیست که چیزی ابتدای خود باشد.
[۲۵] عبدالملک‌بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.

بعضی متکلمان، برای رهایی از این اشکالات، حادث را تعریف کرده‌اند به «آنچه وجودش متأخر از امر ازلی است».
[۲۶] عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۱۳، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
اما اینجا هم گویی مقدّم زمانی با مقدّم رتبی خلط شده است.
[۲۷] حسن حنفی، من العقیدة الی الثورة، ج۲، ص۱۰، (قاهره ۱۹۸۸).
بعضی دیگر، این اشکالات را حاصل فقر در تعبیر دانسته و گفته‌اند می‌توان براساس تعریف اول، حادث را چیزی دانست که عدم بر آن پیشی گرفته است و در عین حال هیچ شیئیتی هم برای عدم قائل نشد و نیز براساس تعریف دوم، حادث را امری دانست که در یک زمان خاص پدید آمده است و در نهایت حدوثِ از عدم را به این معنا گرفت که چیزی از هیچ برآمده و ابتدای زمانی داشته باشد.
[۲۸] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۸، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
[۲۹] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۳۴، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
به گزارش فخررازی
[۳۰] محمد بن عمر فخررازی، الاربعین فی اصول‌الدین، ج۱، ص۲۳ـ ۲۷، چاپ احمد حجازی‌سقا، قاهره (۱۹۸۶).
فیلسوفان به دو تعریف بعدی، یعنی تعریف حادث به آنچه مسبوق به عدم یا مسبوق به غیر است، اشکال گرفته و گفته‌اند که مقدّم بودن عدم یا غیر در اینجا با هیچ‌یک از انواع پنج‌ ‌گانه تقدم سازگار نیست. فخررازی در پاسخ با مثال نشان می‌دهد که انواع تقدم عقلاً در این پنج مورد محصور نیست و می‌توان و می‌باید نوع جدیدی از تقدم را تعریف کرد، هرچند که خود وی چنین نمی‌کند.


برای قدیم نیز چند تعریف ذکر کرده‌اند، از رایج‌ترین آن‌ها تعریف قدیم به چیزی است که ابتدایی ندارد.
[۳۱] علی‌بن محمد ماوردی، اعلام النبوة، ج۱، ص۳۱، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۳۲] عبدالملک‌بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۰۸، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
[۳۳] کتاب المعتمد فی اصول‌الدین، چاپ مارتین مک درموت و ویلفرد مادلونگ، لندن ۱۹۹۱.
[۳۴] محمد بن عمر فخررازی، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین من العلماء و الحکماء و المتکلمین، ج۱، ص۱۱۷، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
[۳۵] حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ج۱، ص۵۱، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ش.
اما جوینی
[۳۶] عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۰۹، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
این تعریف را تعریفی غیرجامع و به‌دور از معنای لغوی دانسته و تعریف قدیم را به هر چیزی که متقدم در وجود است همراه با تأکید بر تقدم، پیشنهاد کرده است که امور حادثِ متقدم را هم شامل می‌شود؛ آمدی
[۳۷] علی‌ بن محمدآمدی، ابکارالافکار فی اصول‌الدین،ج۳، ص۳۰۰ـ۳۰۱، چاپ احمد محمد مهدی، قاهره ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
تعریف قدیم را به «چیزی که تحققش متقدم بوده و تقدم فی نفسه دارد» ترجیح داده است تا حتی عدمی را هم که قدیم است شامل شود. از سوی دیگر، برخی متکلمان، این لفظ را منحصر به خدا شمرده‌اند، از جمله بعضی معتزله که برای قدیم، به معنای چیزی که ابتدایی ندارد، جز خدا مصداقی نیافته‌اند.
[۳۸] علی‌ بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۱۸۰، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
[۳۹] قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۱۱۷ـ۱۱۸، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
[۴۰] عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۰۹، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
از اینجا مسائل کلامی‌ای چون حادث یا قدیم بودن قرآن و نیز قدیم بودن صفات الهی پدید آمده است. در این میان کسانی هم بوده‌اند که حادث و قدیم را اسماء اضافه به‌شمار آورده‌اند که بنابر تعریف، معنای آن‌ها جز در نسبت با دیگری معلوم نمی‌شود
[۴۱] عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۰۹، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
[۴۲] علی‌ بن محمدآمدی، ابکارالافکار فی اصول‌الدین،ج ۳، ص ۲۹۸ـ۲۹۹، چاپ احمد محمد مهدی، قاهره ۱۴۲۳/۲۰۰۲.



دیگر این‌که هریک از حدوث و قدم را می‌توان با ملاکِ مسبوق بودن به غیر، به حقیقی و اضافی تقسیم کرد، با این توضیح که حدوثِ حقیقی مسبوقیتِ ذاتی به غیر است، در مقابلِ قدمِ حقیقی که عدمِ مسبوقیتِ ذاتی به غیر است و لازمه آن واجب بودن است که منحصر به خداست.
[۴۳] محمداعلی‌ بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۲۷۸، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.
[۴۴] محمداعلی‌ بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۲۱۱، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.



در باب حدوث و قدم عالم، پنج قول را به حصر عقلی احصا کرده‌اند: اول، ذات و صفاتِ اجسام، هر دو، حادث‌اند، که این قول را اعتقاد بیش‌تر متکلمان مسلمان و یهودی و مسیحی و مجوس دانسته‌اند. دوم، ذات و صفات اجسام، هر دو، قدیم‌اند، که این قول را به پاره‌ای از فیلسوفان، از جمله ارسطو، و به دهریه نسبت داده‌اند. سوم، ذات اجسام قدیم است و صفات آن‌ها حادث، که این قول به اعتقاد پاره‌ای از معتزله نزدیک است که به احوال پنج‌ ‌گانه ازلی قائل شده‌اند و نیز در منابع اسلامی آن را قول بیش‌تر فیلسوفانِ پیش از ارسطو دانسته‌اند که اصل اشیا را آب یا آتش یا هوا و امثال این‌ها می‌دانستند یا قول کسانی که به هیولی و صورت یا نور و ظلمت و مانند آن به عنوان مبادی اجسام قائل بودند. چهارم، ذات اجسام حادث است و صفاتشان قدیم، که بطلانش بدیهی است و هیچ قائلی هم نداشته است. پنجم، توقف در این مسئله که پیش از همه به جالینوس منتسب است
[۴۵] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول‌الدین، ج۱، ص۵۵، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۴۶] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول‌الدین، ج۱، ص۵۹ـ۶۰، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۴۷] ابن‌حزم، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۹، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
[۴۸] ابن‌ حزم، ج۱، ص۲۳ـ۲۵، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
[۴۹] ابن‌ حزم، ج۱، ص۳۴، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
[۵۰] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۵ـ ۶، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
[۵۱] محمد بن عمر فخررازی، الاربعین فی اصول‌الدین، ج۱، ص۲۹ـ۳۲، چاپ احمد حجازی‌سقا، قاهره (۱۹۸۶).
[۵۲] حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ج۱، ص۲۸ـ۲۹، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ش.
و رگه‌هایی از آن را نزد ابن‌ میمون
[۵۳] ابن‌ میمون، ج۱، ص۱۸۱، دلالة الحائرین، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
[۵۴] ابن‌ میمون، ج۱، ص۱۸۳، دلالة الحائرین، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
نیز می‌توان یافت.
مسئله حدوث یا قدم عالم ربط نزدیکی دارد به این مسئله که آیا عالم از عدم یا از شیء موجودی پیش از آن خلق شده است. این موضوع نیز خود با این مسئله مرتبط بوده که آیا معدوم لاشیء یا شیء است.
[۵۵] ابن‌ حزم، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۵، ص۴۲، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
[۵۶] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۵۱ـ ۱۶۹، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).



قرآن، همه‌جا از خلق عالم با تعبیرات «خَلَقَ کلَّ شیئیٍ»، «خَلَقَ السمواتِ و الارضَ» (بیش از بار) و امثال آن (محمدفؤاد عبدالباقی، ذیل «خ ل ق») سخن به میان آورده و به‌ویژه بر خلقت آسمان‌ها و زمین تأکید کرده که این‌ها نبوده‌اند و به وجود آمده‌اند، از جمله «ما آسمان‌ها و زمین و هر آنچه میان آنهاست را در شش روز آفریدیم...».
کسانی هم از آیاتی مانند «... هر چیز نزد او اندازه‌ای دارد» و «... او شمار هر چیز را دارد» برای دلالت بر ابطال امور حادث بی‌ابتدا یاد کرده‌اند.
[۶۷] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۲۸، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، (بی‌تا).
[۶۸] ابن‌ تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۱۲۳، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۳.
اما از سوی دیگر آیاتی در قرآن هست که ظاهراً مستلزم آفرینش آسمان از چیزی از پیش موجود است، از جمله این آیه که «سپس به آسمان روی آورد که چون دودی بود و بدان و به زمین فرمود خواه یا ناخواه بیایید...»، یا آیه هفتم سوره هود که به وجود مخلوقاتی مانند آب و عرش الهی قبل از خلقت آسمان‌ها و زمین اشاره دارد،
[۷۰] ابن‌ تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۱۲۴، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۳.
البته این آیات هر چند مؤید آفرینش از چیزی قبلی، در مقابل نظریه کلامی حدوث زمانی، شمرده شده است،
[۷۱] ابن‌ رشد، فصل المقال فی تقریر مابین الشریعة و الحکمة من الاتصال، ج۱، ص۱۰۶، او، وجوب النظر العقلی و حدود التأویل (الدین و المجتمع)، بیروت ۱۹۹۹.
با این تفسیر سازگار است که باید همه‌چیز حتی امری مقدّم بر عالم کنونی را مخلوق دانست.
[۷۲] طبری، تفسیر طبری یا جامع البیان عن تاویل القرآن،ذیل بقره: ۲۹.
[۷۳] زمخشری، ذیل سجده: ۴.
گاه تلاش شده است تا با توجه به کاربرد لفظ «بدیع» درباره آفرینش عالم در مقابل کاربرد لفظ «خَلَقَ» درباره آفرینش انسان، تأییدی برای حدوث زمانی عالم باتوجه به معنای لفظ «بدیع» یافت شود
[۷۸] علی‌ بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، ذیل «الابداع»، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
اما می‌توان در مقابل، موارد بسیاری در قرآن یافت که برای اشاره به خلقت آسمان‌ها و زمین از همین لفظ «خلق» استفاده شده است.
این تفسیر دوگانه درباره آیاتی که به ماجرای محاجه حضرت ابراهیم با بت‌پرستان و توجه آن حضرت به خورشید و ماه و سپس روی‌گردانی از آن‌ها به‌سبب گذران بودنشان (با تعبیر «آفلین») اشاره دارد نیز به‌وجود آمده است. پاره‌ای از متکلمان
[۸۱] شهفور بن طاهر اسفراینی، التبصیر فی الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۱۴۰، چاپ محمد زاهد کوثری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
به این آیات برای اثبات حدوث عالم به طریق مذکور استناد می‌کنند. در مقابل، کسانی که به قدم عالم معتقدند، این آیات را در مقام اثبات ممکن بودن ماسوی اللّه دانسته‌اند. کسانی نیز هر دو تفسیر را نابجا دانسته‌اند.
[۸۲] ابن‌ تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۱۰۰ـ۱۰۳، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۳.
[۸۳] ابن‌ تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۱، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۳.



بسیاری از مفسران آیات مختلف قرآن را به صورت استدلال‌هایی بر حدوث تفسیر کرده‌اند. بعضی حتی آیات را با اصطلاحات کلامی شرح داده و حاکی از ادله کلامی حدوث شمرده‌اند.
[۸۴] احمد بن علی جَصّاص، کتاب احکام القرآن، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۰۳، (استانبول) ۱۳۳۵ـ۱۳۳۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۸۵] طبرسی، تفسیر مجمع البیان،ذیل انعام: ۱.
[۸۶] طبرسی، تفسیر مجمع البیان،ذیل انعام: ۱۳.
[۸۷] طبرسی، تفسیر مجمع البیان،ذیل انعام:۸۳.
[۸۸] عبداللّه‌ بن احمد نسفی، تفسیر النسفی، ذیل آل‌عمران: ۱۹۰، المسمّی بمدارک التنزیل و حقائق التأویل، (بیروت) : دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، (بی‌تا).
[۸۹] محمد بن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۵، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.

در احادیث امامان علیهم‌السلام نیز ادله حدوث عالم و نفی قدم را می‌بینیم. از جمله در توحید ابن‌ بابویه در باب اثبات حدوث عالم آمده است که فردی از امام رضا علیه‌السلام می‌پرسد دلیل حدوث عالم چیست و امام حادث شدن خود او را دلیل بر حدوث عالم می‌شمرند. همچنین امام صادق علیه‌السلام در پاسخ ابن‌ ابی‌العوجاء درباره دلیل حدوث عالم، به وجود تغییر و زوال در اشیای عالم، که منافی قدیم بودن است، اشاره می‌کنند
[۹۳] علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة،خطبه ۱، ۹۰، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۹۴] علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة،خطبه ۱، ۱۵۲، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱
[۹۵] علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة،خطبه ۱، ۱۸۲، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱
؛
[۹۶] علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة،خطبه ۱، ۱۸۵، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۹۷] علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة،خطبه ۱، ۱۸۶، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۹۹] ابن‌ بابویه، علل‌الشرایع، ج۲، ص۶۰۷، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، چاپ افست قم (بی‌تا).
[۱۰۰] مجلسی، بحارالانوار،ج ۵۴، جاهای متعدد.
البته، همچنان‌که مجلسی توضیح می‌دهد، قول به قِدَم عالم ابتدا فقط به دهریه و ملحدان و منکران ادیان نسبت داده می‌شد و به همین سبب کلینی و بعضی محدّثان متقدم دیگر باب جداگانه‌ای برای حدوث عالم در کتاب‌های حدیثی نیاورده‌اند و به اَخبار اثبات صانع اکتفا کرده‌اند. نیز از همین‌جا می‌توان دریافت که مقصود آیات و روایات تأکید بر نیاز عالَم به محدِث و خالق، در برابر عقاید دهریه، است.
[۱۰۲] عبدالرزاق‌ بن علی لاهیجی، گوهر مراد، ج۱، ص۲۲۹ـ۲۳۰، چاپ زین‌العابدین قربانی لاهیجی، تهران ۱۳۷۲ش.

شایان توجه است که ابن‌ رشد
[۱۰۳] ابن‌ رشد، فصل المقال فی تقریر مابین الشریعة و الحکمة من الاتصال، ج۱، ص۱۰۶، او، وجوب النظر العقلی و حدود التأویل (الدین و المجتمع)، بیروت ۱۹۹۹.
اصرار متکلمان بر حدوث زمانی را تأویل ایشان از آیات قرآن می‌شمرد که الزامآ براساس ظاهر آیات نیست و ابن‌ تیمیه
[۱۰۴] ابن‌ تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۱۰۵، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۳.
وجود سخنی از پیامبر را درباره حدوث یا قدم عالم انکار می‌کند. حتی حدیث مربوط به پیش از خلقت نیز که به زمانی اشاره می‌کند که «خداوند بود و هیچ‌چیز دیگری غیر او نبود»،
[۱۰۵] ابن‌ حجر عسقلانی، فتح‌الباری: شرح صحیح البخاری، ج۶، ص۳۵۱ـ۳۵۲، چاپ عبدالعزیز بن عبداللّه‌ بن باز، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
نمی‌تواند ضرورتآ به معنای خلق از عدم باشد، چه ممکن است اشاره‌ای باشد به این‌که خداوند یگانه آفریننده است. در عین حال، این نکته درخور دقت است که در بیانات دینی، تأکید بر نفی «خلقِ از چیزی» است که با تعبیر «لامِنْ شیئیٍ» بدان تصریح شده است.


براهین متکلمان درباره حدوثعالم را به‌اعتبار اثباتی یا نقضی بودن به دو دسته می‌توان تقسیم کرد: آن‌هایی که مستقیمآ حدوث عالم را اثبات می‌کنند و آن‌هایی که تنها قدیم و ازلی بودن عالم را طرد می‌کنند،
[۱۰۶] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۱، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
[۱۰۷] ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۴، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
چه راه سومی متصور نیست و با ابطال یکی دیگری اثبات می‌شود.
[۱۰۸] قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۱۱۸، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
[۱۰۹] ابن‌ حزم، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۹، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
[۱۱۰] ابن‌ خَمّار، مقالة فی ان دلیل یحیی النحوی علی حدث العالم اولی بالقبول من دلیل المتکلمین اصلا، ج۱، ص۲۴۶، در الافلاطونیة المحدثة عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره: مکتبة النهضة المصریة، ۱۹۵۵.


۱۰.۱ - قیاس استقرایی یا قیاس تمثیلی بر حدوث عالم

برهان اول را می‌توان به دو شکل قیاس استقرایی یا قیاس تمثیلی بازگو کرد: اول، چون اغلب چیزهای جسمانی حادث‌اند، همه چیزهای جسمانی، و از جمله خود عالم، هم باید حادث باشند؛ دوم، چون عالم و همه چیزهای درون آن در جسمانیت همانند یکدیگرند، باید در حادث بودن هم همانند یکدیگر باشند. شهرستانی
[۱۱۱] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۲، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
این نوع استدلال را از قول فردی به نام ابوالحسن نقل می‌کند و آن را استدلالی می‌داند که هم حدوث عالم را به‌طور غیرمستقیم از راه اثبات وجود خالق اثبات می‌کند و هم قدم آن را ابطال می‌کند.
[۱۱۲] ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۴ـ۲۱۵، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
ریشه‌های این برهان به افلاطون برمی‌گردد که می‌کوشید از طریق قیاس تمثیلی، بر مبنای این اصل که هر آنچه در این عالم هستی می‌یابد علتی دارد، نشان دهد خود این عالم هم باید علتی داشته باشد و بدین‌ترتیب وجود خالقی را برای آن اثبات کند.
[۱۱۳] افلاطون، دوره آثار افلاطون، ج۱، ص۱۷۲۳ـ۱۷۲۴، ترجمه محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، تهران ۱۳۸۰ش.


۱۰.۲ - برهان مبتنی بر اجتماع و افتراق جواهر

این برهان مبتنی بر اعتقاد به جواهر فرد یا اجزای لایتجزاست، بر این اساس که اگر اجزای عالم را قدیم فرض کنیم، در عین حال که امکان اجتماع یا افتراقشان هست، آن‌ها به ذات خود نمی‌توانند این حالات مختلف را بپذیرند، چرا که به خودی خود اقتضای هیچ‌یک را ندارند، پس باید گردآورنده یا پراکنده‌سازنده‌ای باشد که پیدایی این فرایند اجتماع و افتراقِ اجزا را بتوان به او نسبت داد؛ بنابراین، جهان که این فرایند در آن وجود دارد، حادث است، چرا که هر آنچه مقدّم بر امر حادث نباشد، خود نیز حادث است. شهرستانی
[۱۱۴] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۱ـ۱۲، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
این برهان را در میان برهان‌های رد قدم عالم می‌آورد و آن را به ابوالحسن اشعری نسبت می‌دهد و سخن اسفراینی
[۱۱۵] شهفور بن طاهر اسفراینی، التبصیر فی الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰، چاپ محمد زاهد کوثری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
را در این باب تقریر دیگری از همین برهان می‌داند.
[۱۱۶] ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۵، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
[۱۱۷] ابن‌ باقودا، کتاب الهدایة الی فرائض القلوب، ج۱، ص۴۵ـ۴۸، چاپ ابراهیم سالم‌ بن بنیامین یهودا، لیدن ۱۹۰۷ـ۱۹۱۲.
به نظر ولفسون استدلال اشعری احتمالا مبتنی بر دلیلی است که ابوقُرّه (متوفی ۸۲۵م)
[۱۱۸] ابوقُرّه، مَیمَر فی وجود الخالق و الدین القویم، ج۱، ص۱۸۵ـ۱۸۶، چاپ اینیاس دیک، جونیه، لبنان ۱۹۸۲.
در اثبات وجود خالق آورده است.

۱۰.۳ - برهان مبتنی بر حدوثِ اعراضِ جواهر

ابوالهُذَیل عَلّاف (متوفی ۲۳۵) اولین کسی است که این برهان را نقل کرده است
[۱۱۹] قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۵۵، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
و به دنبال او باقلّانی (متوفی ۴۰۳)
[۱۲۰] محمد بن طیب باقلانی، کتاب تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ج۱، ص۳۸ـ۴۳، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
و ابن‌ خَمّار مسیحی (متوفی قرن پنجم)
[۱۲۱] ابن‌ خَمّار، مقالة فی ان دلیل یحیی النحوی علی حدث العالم اولی بالقبول من دلیل المتکلمین اصلا، ج۱، ص۲۴۳ـ۲۴۷، در الافلاطونیة المحدثة عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره: مکتبة النهضة المصریة، ۱۹۵۵.
آن را نقل کرده‌اند.
[۱۲۲] محمد بن محمد فارابی، المنطقیات للفارابی، ج۱، ص۱۷۱ـ ۱۷۲، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، قم ۱۴۰۸ـ۱۴۱۰.
[۱۲۳] قاضی عبدالجبار بن احمد، المحیط بالتکلیف، ج۱، ص۳۶ـ۳۷، چاپ عمر سیدعزمی، (قاهره ۱۹۶۵).
[۱۲۴] علی‌ بن حسین علم‌الهدی، امالی المرتضی: غررالفوائد و درر القلائد، ج۱، ص۳۴۴، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۴.
[۱۲۵] محمد بن علی کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۱۷۷ـ۱۷۸، چاپ عبداللّه نعمه، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۱۲۶] ابن‌ حزم، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۱۴ـ ۱۵، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
[۱۲۷] عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ج۱، ص۳۹ـ۴۸، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
[۱۲۸] ابن‌ ملاحمی، کتاب المعتمد فی اصول‌الدین، ج۱، ص۸۴ ـ ۸۵، چاپ مارتین مک درموت و ویلفرد مادلونگ، لندن ۱۹۹۱.
[۱۲۹] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۱، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
[۱۳۰] ابن‌ رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، ج۱، ص۱۰۵ـ۱۱۱، او، نقد علم الکلام ضداً علی الترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعاً عن العلم و حریةالاختیار فی الفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
[۱۳۱] ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۶، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
[۱۳۲] عبدالرحمان‌ بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۲۴۵، بیروت: عالم الکتب، (بی‌تا).
[۱۳۳] علی‌ بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۷، ص۲۲۲، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
تقریر این برهان به این صورت است که عالم عاری از جواهر و اعراض نیست، و هیچ جوهری خالی از اعراض و بنابراین مقدّم بر آن‌ها نیست، و اعراض اموری غیرقائم به‌ذات حادث‌اند، و هر چه مقدّم بر امر حادث نباشد، خود نیز حادث است؛ بنابراین، عالم هم حادث است.

۱۰.۳.۱ - اشکال و پاسخ بر این دلیل

ابن‌ خَمّار
[۱۳۴] ابن‌ خَمّار، مقالة فی ان دلیل یحیی النحوی علی حدث العالم اولی بالقبول من دلیل المتکلمین اصلا، ج۱، ص۲۴۴، در الافلاطونیة المحدثة عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره: مکتبة النهضة المصریة، ۱۹۵۵.
بر این برهان چند اشکال گرفته است. یکی بر این مقدمه که جسم از اعراض عاری نمی‌شود، به این معنی که در هر جسم همواره توالی حرکت و سکون هست (چه، مراد از اعراض در اینجا حرکت و سکون است). یک اشکال این است که به‌خلاف نظر متکلمان، فلک پیوسته در حرکت است بی‌آنکه نخست در حالت سکون باشد و سپس به حرکت درآمده باشد. این اشکال در واقع مبتنی است بر رد ارسطو بر اشکالی که خودش درباره قدم عالم مطرح کرده است.
[۱۳۵] ارسطو، سماع طبیعی، ترجمه محمدحسن لطفی تبریزی، تهران ۱۳۷۸ش.
اشکال دیگر این است که حتی اگر بپذیریم جسم از اعراض جدایی‌ناپذیر است و هریک از این اعراض در زمان حادث می‌شود، باز از آن نتیجه نمی‌شود که جسم حادثِ در زمان است، چه ممکن است به‌رغم حادث بودن هر عرض در زمان، تعاقب و توالی آن‌ها بدون آغاز زمانی بوده باشد
[۱۳۶] ابن‌خَمّار، مقالة فی ان دلیل یحیی النحوی علی حدث العالم اولی بالقبول من دلیل المتکلمین اصلا، ج۱، ص۲۴۴ـ۲۴۵، در الافلاطونیة المحدثة عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره: مکتبة النهضة المصریة، ۱۹۵۵.
که این اعتراض هم مبتنی است بر سخنان ارسطو درباره امکان توالی بی‌نهایت.
[۱۳۷] ارسطو، سماع طبیعی، ترجمه محمدحسن لطفی تبریزی، تهران ۱۳۷۸ش.
اما جوینی
[۱۳۸] عبدالملک‌بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ج۱، ص۴۶، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
در پاسخی کوتاه به این اعتراض گفته است که اگر در اینجا نهایت داشتن را نفی کنیم، دیگر نمی‌توانیم از تعاقب و توالی امور حادث صحبت کنیم.
[۱۳۹] ابن‌ رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، ج۱، ص۱۰۵ـ۱۱۱، او، نقد علم الکلام ضداً علی الترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعاً عن العلم و حریةالاختیار فی الفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
[۱۴۰] ابن‌میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۶ـ۲۱۷، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).


۱۰.۴ - برهان مبتنی بر محال بودن تعاقب نامتناهی

پاسخی را که جوینی در برهان پیش با نفی تعاقب نامتناهی به اعتراض ابن‌ سوار می‌دهد، پیش از او نظّام و سَعدیا بن یوسف، و پس از جوینی، دیگران به شکل برهانی مستقل در اثبات حدوث عالم به کار برده بودند و ابن‌ رشد
[۱۴۱] ابن‌ رشد، کتاب السماع الطبیعی، ج۱، ص۱۳۴ـ۱۳۵، چاپ خوسیف پوئیگ، مادرید ۱۹۸۳.
ریشه آن را به رد یحیی نحوی بر اعتقاد ارسطو به تعاقب نامتناهی رسانده است. کسانی آن را، هم به شکل پاسخی به اعتراض بر برهان پیشین آورده‌اند و هم به شکل برهانی مستقل.
[۱۴۲] عبدالرحیم‌ بن محمد خیاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، ج۱، ص۳۴ـ۳۵، چاپ نیبرگ، بیروت ۱۹۸۶.
[۱۴۳] ابن‌ میمون، ج۱، ص۲۱۵، دلالة الحائرین، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
[۱۴۴] ابن‌ میمون، ج۱، ص۲۲۰، دلالة الحائرین، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
[۱۴۵] ابن‌ حزم، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۱۶ـ۱۸، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
[۱۴۶] محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۳۱ـ۳۲، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۲۷.
[۱۴۷] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، ج۱، ص۲۶، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
[۱۴۸] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، ج۱، ص۲۹، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
[۱۴۹] حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ش.
[۱۵۰] عبدالرحمان‌ بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۲۴۶، بیروت: عالم الکتب، (بی‌تا).

این برهان به دو صورت تقریر شده است: اول، اگر عالم قدیم باشد، شمار موجودات هم باید نامتناهی باشد، و در این صورت ممکن نبود که این شماره با ما به پایان برسد، زیرا آنچه به چیزی پایان پذیرد ناگزیر باید آغازی داشته باشد، وگرنه هر موجودی برای موجود شدن باید منتظر وجود یافتن بی‌نهایت فردِ پیش از خود باشد و درنتیجه هیچ چیزی موجود نخواهد شد. این صورت برهان بر مبنای این اصل ارسطوست که طی نامتناهی محال است.
[۱۵۲] ارسطو، سماع طبیعی، ترجمه محمدحسن لطفی تبریزی، تهران ۱۳۷۸ش.
مطابق صورت دوم، اگر عالم قدیم باشد، پس شمار موجودات هم نامتناهی است، ولی ما می‌توانیم موجوداتی را که از این به بعد بر آن‌ها افزوده می‌شود تصور کنیم و در این صورت بر آن نامتناهی چیزی افزوده می‌شود، در حالی‌که یک نامتناهی نمی‌تواند بزرگ‌تر از نامتناهی دیگر باشد. این صورت هم باتوجه به این اصل ارسطو است که می‌گفت ممکن نیست شیء واحد نامتناهی‌های متعدد باشد.
[۱۵۳] ارسطو، سماع طبیعی، ترجمه محمدحسن لطفی تبریزی، تهران ۱۳۷۸ش.
مثال و مصداق هر دوی این برهان‌ها در همه تقریراتش، نسل انسان‌ها و یا ادوار فلکی بوده است.

۱۰.۴.۱ - اشکال بر این دلیل

ابن‌ سینا
[۱۵۴] ابن‌ سینا، الحکومة فی حجج المثبتین للماضی مبدأً زمانیاً، ج۱، ص۱۴۴ـ۱۴۶، در عمر بن علی فریدالدین غیلانی، حدوث العالم، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
صورت اول این برهان را از مشهوراتِ اثبات نشده می‌داند که تنها در باب بعضی از امور، مانند عدد و حرکت، مبرهن شده است. درباره صورت دوم نیز توضیح می‌دهد که معنای زیادت و نقصان نامتناهی چیست.
[۱۵۵] ابن‌ سینا، الحکومة فی حجج المثبتین للماضی مبدأً زمانیاً، ج۱، ص۱۴۹، در عمر بن علی فریدالدین غیلانی، حدوث العالم، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
ابن‌ غیلان، که رساله‌ای مستقل در رد رساله ابن‌ سینا در رد حدوث عالم نوشته است، درباره صورت اول می‌نویسد که این دلیل با تأمل در معنای نامتناهی حاصل می‌شود، چه نامتناهی آن چیزی است که هر جزئی از آن برگیریم چیزی غیر از آنچه برگرفته‌ایم باقی خواهد بود و این امر حد یقفی نخواهد داشت.
[۱۵۶] عمر بن علی فخرالدین غیلانی، حدوثالعالم، ج۱، ص۲۸، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
اما اشکال ابن‌ سینا به صورت دوم را می‌پذیرد و اساسآ آن را دلیلی قوی برای اثبات حدوث عالم به‌شمار نمی‌آورد.
[۱۵۷] ابن‌ سینا، الحکومة فی حجج المثبتین للماضی مبدأً زمانیاً، ج۱، ص۴۱، در عمر بن علی فریدالدین غیلانی، حدوث العالم، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.

ابن‌ رشد، پس از نقل این برهان، بر آن نقدهایی وارد می‌کند. وی با استفاده از سخنان ارسطو می‌گوید این‌که متکلمان می‌گویند اگر قرار باشد وجود چیزی مستلزم وجود بی‌نهایت چیز پیش از آن باشد هیچ‌گاه وجود پیدا نمی‌کند، از هر لحاظ درست نیست، چه اشیائی که وجودشان به یکدیگر وابسته است، اگر این وابستگی به صورت توالی دوری باشد (مانند طلوع و غروب خورشید) وجودشان با مانعی روبه‌رو نمی‌شود، و اگر این وابستگی به صورت خطی اما عَرَضی باشد نیز وجودشان با مانعی روبه‌رو نمی‌شود (مانند این‌که عامل پیدایی انسان را چیزی جز پدرش بدانیم به نحوی که پدرش همچون آلتی برای آن عامل باشد) و بی‌نهایت بودنِ این فعل محال نخواهد بود.
[۱۵۸] ابن‌ رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، ج۱، ص۱۱۰ـ۱۱۱، او، نقد علم الکلام ضداً علی الترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعاً عن العلم و حریةالاختیار فی الفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
[۱۵۹] ابن‌ رشد، تهافت التهافت،قسم ۱، ص ۸۳ـ۸۴، چاپ سلیمان دنیا، قاهره (۱۹۸۰ـ ۱۹۸۱).
در پاسخ به صورت دوم این برهان، ابن‌ رشد (ابن‌ رشد، ۱۹۸۰ـ۱۹۸۱، قسم ۱، ص ۸۱ـ۸۲) معتقد است تنها چیزی که در اینجا می‌توان گفت این است که نسبت تعداد معدودی از موجودات در دو زمان مختلف باهم برابر نیست وگرنه باتوجه به نامتناهی بودنشان به‌طور کلی اصلا نمی‌توان میان آن‌ها نسبتی برقرار کرد. ابن‌ میمون
[۱۶۰] ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۲ـ۲۱۳، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
هم معتقد است که متکلمان متوجه فرق نامتناهی بالفعل که محال است و نامتناهی بالقوه که محال نیست نبوده‌اند. وی به کتاب الموجودات المتغیره فارابی، که به دست ما نرسیده، ارجاع داده
[۱۶۱] ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۲۱، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
و از قراین پیداست که سخن ابن‌ رشد هم در واقع برگرفته از همان کتاب فارابی است.

۱۰.۵ - برهان نظریه جواز

این برهان را ابن‌ میمون
[۱۶۲] ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۰۷، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
[۱۶۳] ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۷، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
با عنوان طریق تخصیص آورده است و متکلمان آن را با عنوان نظریه جواز می‌شناسند. اصل این برهان به دو تقریری برمی‌گردد که جوینی در یک جا
[۱۶۴] عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ج۱، ص۴۹، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
به‌عنوان مکملی برای محال بودن بی‌نهایت از طریق تسلسل، و در جای دیگر
[۱۶۵] عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، العقیدة النظامیة، ج۱، ص۱۳۱ـ۱۳۳، چاپ محمد زبیدی، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
مستقلا به‌عنوان برهانی برای اثبات وجود خدا از راه حدوث عالم ذکر کرده است. روایت‌های بعدی این برهان تقریبآ همگی به یکی از دو تقریر جوینی برمی‌گردد.
[۱۶۶] علی‌ بن محمد ماوردی، اعلام النبوة، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۱۶۷] محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی الطریق الرشاد، ج۱، ص۲۰ـ۲۱، تهران ۱۴۰۰.
[۱۶۸] محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۲۶، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۲۷.
[۱۶۹] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۲، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
[۱۷۰] حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ج۱، ص۲۹، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ش.
تقریر برهان این است که جایز است عالم به کیفیتی غیر از این‌که هست باشد، و امر جایز نیازمند مخصصی صاحب اراده است که آن را در یکی از کیفیات ممکن قرار دهد و آنچه نیازمند اراده‌ای است تا در یکی از کیفیات ممکن وجود پیدا کند حادث است.

۱۰.۴.۱ - اشکال بر این دلیل

اولین ایراد به این برهان را غزالی
[۱۷۱] محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۳۶ـ۳۷، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۲۷.
از قول فیلسوفانِ معتقد به قدم عالم نقل کرده است مبنی بر این‌که اگر عالم حادث بود و پیش از حدوثش این امکان بود که به‌طور مساوی در هر زمان دیگری و به هر هیئت دیگری غیر از این حادث شود، در اینجا اراده خدا با وصف قدیم بودنش نمی‌توانست مخصِص شود. پاسخ وی این است که اراده قدیم، صفتی از خداست که از شئونش، تخصیص یک چیز از میان چیزهای همانند است. به عبارت دیگر، حدوث عالم در زمانی مشخص و به شکل کنونی‌اش با اراده قدیمِ خدا مقدر شده بود. ابن‌ میمون
[۱۷۲] ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۰۸، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
در ردی ضمنی بر این سخن از قول فیلسوفان می‌گوید این‌که متکلمان می‌گویند جایز است عالم غیر از این‌که هست باشد، این امر در عالم خیال جایز است، نه به لحاظ عقلی. ابن‌ رشد نیز مقدمه اول را نپذیرفته و معتقد است هر چیزی در این عالم اتفاق افتاده دلیلی داشته که تخلف از آن ممکن نبوده است، هرچند که این دلیل برای ما شناخته شده نباشد، وگرنه اصلا به وجود نمی‌آمد، و انکار این سخن در واقع به نفی حکمت صانع می‌انجامد. وانگهی این ادعا را که هر امر جایزی حادث است، امری اختلافی می‌داند که از جمله افلاطون آن را نپذیرفته و روا دانسته است که چیزی باشد که در عین جایز بودن ازلی هم باشد، هرچند که ارسطو آن را نفی کرده است.
[۱۷۳] ابن‌ رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، ج۱، ص۱۱۲ـ۱۱۴، او، نقد علم الکلام ضداً علی الترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعاً عن العلم و حریةالاختیار فی الفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
[۱۷۴] ابن‌ تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۳۲۴ـ۳۳۰، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۳.


۱۰.۶ - برهان مبتنی بر ترجیح وجود بر عدم

این برهان به برهان پیش می‌ماند، جز آن‌که برخلاف برهان پیش، که بر پایه نظریه جواز متکلمان بود، بر پایه نظریه امکان ابن‌ سینا است
[۱۷۵] ابن‌ سینا، النجاة فی الحکمة المنطقیة و الطبیعیة و الالهیة، قسم ۳، ص ۲۵۲ـ۲۵۸، (قاهره) ۱۳۵۷/۱۹۳۸، چاپ افست (تهران، بی‌تا).
و در واقع اصلاح غزالی در برهان ابن‌ سینا بر ضد حدوث عالم است.
[۱۷۶] محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۲۳ـ۲۵، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۲۷.
[۱۷۷] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۷ـ۲۱، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
این برهان به این صورت است که هر ممکن‌الوجودی که وجود پیدا کرده، به وسیله مرجحی وجودش بر عدمش ترجیح یافته، عالم ممکن‌الوجودی است که وجود پیدا کرده، بنابراین لازم است مرجحی سبب ترجیح یافتن وجود عالم بر عدمش شده باشد، و آنچه برای وجود خود نیازمند مرجح است، حادث است.
[۱۷۸] ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۸ـ۲۱۹، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).


۱۰.۴.۱ - اشکال بر این دلیل

ابن‌ میمون
[۱۷۹] ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۹، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
همان اشکالات را بر این برهان نیز روا می‌داند، افزون بر این‌که مقدمه نخست را مبهم و نوعی مصادره به مطلوب می‌داند، چرا که وقتی می‌گوییم وجود عالم ازلی نیست، بلکه پس از آن‌که معدوم بود موجود شد، این در واقع همان مسئله ما در اینجاست که اثبات آن فرض گرفته شده است.
ایراداتی شبیه اشکال اصلی ابن‌ سینا به حدوث، به خصوص ایرادات منتسب به بُرُقلُس، را پاره‌ای از متکلمان در آثار خود نقل کرده و پاسخ داده‌اند. در حالی که مخالفان بر «قدیم بودن قدیم» تأکید می‌ورزند و می‌گویند چگونه و از کجا مخصصی پیدا می‌شود که اراده قدیم را تخصیص زند، متکلمان بر ویژگی‌های امور حادث، از جمله بر مسبوق به غیر بودن و محال بودن اجتماع حادث با قدیم، تأکید می‌ورزند.
[۱۸۰] برقلس، حجج برقلس فی قدم العالم، ج۱، ص۳۴ـ۴۲، ترجمة اسحاق‌ بن حنین، در الافلاطونیة المحدثة عندالعرب، همان.
[۱۸۱] قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۷۰ـ ۷۴، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
[۱۸۲] ابن‌ حزم، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۱۰ـ۱۴، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
[۱۸۳] ابن‌ ملاحمی، کتاب المعتمد فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۵۹ـ۱۶۷، چاپ مارتین مک درموت و ویلفرد مادلونگ، لندن ۱۹۹۱.
[۱۸۴] ابوالبرکات بغدادی، الکتاب المعتبر فی الحکمة، ج۳، ص۲۸ـ۳۴، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۷ـ۱۳۵۸، چاپ افست اصفهان ۱۳۷۳ش.
[۱۸۵] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۴۵ـ ۴۹، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
[۱۸۶] محمد بن عمر فخررازی، المسائل الخمسون فی اصول‌الدین، ج۱، ص۲۲ـ۲۳، چاپ احمد حجازی‌سقا، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
فریدالدین غیلانی
[۱۸۷] عمر بن علی فخرالدین غیلانی، حدوثالعالم، ج۱، ص۴۷، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
همه اشکالاتِ مؤدی به قدم را مبنی بر پنج اصل شمرده است: قدم زمان، قدم مادّه، لازم آمدن وجود عالم از وجود باری، منزه بودن خدا از تغییر و تغیر، وحدانیت خدا از هر وجه.

۱۰.۷ - برهان مبتنی بر بقای نفس

یکی از اشکالات غزالی
[۱۸۸] محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، ص ۳۱ـ۳۲، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۲۷.
به قدیم بودن عالم این است که از آن لازم می‌آید تعداد گردش‌های فلک بی‌نهایت باشد، که محال است. او قول ابن‌ سینا
[۱۸۹] ابن‌ سینا، النجاة فی الحکمة المنطقیة و الطبیعیة و الالهیة،قسم ۲، ص ۱۲۵، (قاهره) ۱۳۵۷/۱۹۳۸، چاپ افست (تهران، بی‌تا).
را در رد این سخن خود نقل می‌کند مبنی بر این‌که بی‌نهایت بودن تعداد چیزها وقتی محال است که هم‌زمان باهم وجود داشته باشند و از لحاظ وضع یا طبع، ترتیبی میان آن‌ها برقرار باشد و از این دو نتیجه می‌گیرد که با فرض قدم، لازم می‌آید که شمار بی‌نهایتی از نفوس باقیِ مردگان که میان آن‌ها ترتیب برقرار است هم‌زمان باهم وجود داشته باشند و این بر مبنای همان سخن ابن‌ سینا محال است.
[۱۹۰] محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۳۳ـ۳۴، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۲۷.
[۱۹۱] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
ابن‌ میمون
[۱۹۲] ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۹ـ۲۲۰، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
این برهان را شیوه‌ای عجیب می‌داند که برای تبیین یک امر پوشیده به امری پوشیده‌تر از آن متوسل شده و آن بحث بقای نفس است که خود محتاج دلیل است. وی می‌گوید اگر قصد گوینده استدلال ایجاد تردید برای کسی است که هم به قدم عالم و هم به بقای نفس معتقد است، او به مقصود خود می‌رسید، در صورتی که مخالف وی هم، درباره نحوه بقای نفوس تسلیمِ نظر وی می‌شد، در حالی‌که بعضی فیلسوفان این شک را برطرف کرده و گفته‌اند که نفوس باقی، جسمی ندارند که بخواهد مکان یا وضع داشته باشد و تکثر در آن‌ها راه ندارد. به‌علاوه، همان‌طور که ابن‌ باجه گفته، همه نفوس باقی، به علت تجرد، وحدت عددی دارند.

۱۰.۸ - تقریر امام خمینی از حدوث عالم

به اعتقاد امام خمینی مسئله حدوث و قدم عالم و چگونگی صدور آن از خداوند متعال از پیچیده-ترین مسائل فلسفی است. ایشان در آثار خود به این مسئله پرداخته و نظریه متکلمان را نقد و بررسی کرده است. امام خمینی به پیروی از ملاصدرا حدوث زمانی عالم را با دو رویکرد فلسفی و عرفانی اثبات کرده و از بیان عرفانی و مسئله قبض و بسط اسمای الهی در اثبات حدوث زمانی مدد جسته است. امام خمینی معتقد است حدوث و قدم عالم جدای از افراد آن نیست و خود عالم، امری اعتباری است؛ بنابراین این افراد عالم هستند که یا حادث ذاتی یا حادث زمانی‌اند. ایشان بنابر مسلک اهل معرفت علاوه بر حدوث زمانی عالم ماده، بر حدوث زمانی عالم مجردات نیز استدلال می‌کند. به اعتقاد ایشان، متکلمان به جهت آنکه قدیم را منحصر در واجب تعالی می‌دانند، هر موجودی غیر از خداوند را حادث زمانی می‌داند و حدوث زمانی را یگانه معنایی می‌دانند که می‌تواند در اثبات معلول بودن عالم و حدوث آن از آن بهره گرفت. امام خمینی معتقد است اعتقاد به حدوث زمانی متکلمان مستلزم قدم عالم است؛ زیرا عالم عین هویات موجودات عالم است و زمان نیز یکی از افراد عالم است و اگر زمانی بوده که عالم نبوده است، لازمه آن قدم خود زمان و همچنین قدم عالم است. به باور ایشان لازمه حدوث زمانی متکلمان، انقطاع فیض و تعطیل بودن قدرت خدای متعال است. امام خمینی با رویکرد عقلی و عرفانی در تقریر حدوث عالم معتقد است که هر چیزی که در عالم بروز می‌کند، از حقیقت اسمی که در صانع آن است نشئت می‌گیرد. از طرفی ذات، در مرتبه غیب الغیوب بدون تعین است و قابل اشاره حسی نیست و وجود صرفی است که احدی به آن معرفت ندارد. مرتبه بعدی، مرتبه بروز اسما و صفات است که به‌واسطه آنها عالم ظاهر شده است؛ بنابراین همه موجودات ظهور، جلوه و آیت اسمای الهی‌اند که به‌واسطه قیومیت این اسماء ظهور پیدا کرده‌اند.
[۲۰۱] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



از میان آثاری که برهان‌های حدوث عالم را نقل کرده‌اند، دلالة الحائرین ابن‌ میمون و شرح مطول ابن‌ رشد بر مابعدالطبیعه ارسطو در قرون وسطا به لاتینی ترجمه شد. پاره‌ای از برهان‌های این دو کتاب مورد استفاده آلبرت کبیر (متوفی ۶۷۹/۱۲۸۰)، توماس آکوئینی (متوفی ۶۷۳/۱۲۷۴) و بوناوانتور (متوفی ۶۷۳/۱۲۷۴) قرار گرفته است.
[۲۰۲] ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۴۵۵ـ ۴۶۵، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).



(۱) قرآن.
(۲) علی‌ بن محمدآمدی، ابکارالافکار فی اصول‌الدین، چاپ احمد محمد مهدی، قاهره ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۳) ابن‌ بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم (۱۳۵۷ش (.
(۴) ابن‌ بابویه، علل‌الشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، چاپ افست قم (بی‌تا).
(۵) ابن‌ باقودا، کتاب الهدایة الی فرائض القلوب، چاپ ابراهیم سالم‌ بن بنیامین یهودا، لیدن ۱۹۰۷ـ۱۹۱۲.
(۶) ابن‌ تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۳.
(۷) ابن‌ حجر عسقلانی، فتح‌الباری: شرح صحیح البخاری، چاپ عبدالعزیز بن عبداللّه‌ بن باز، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۸) ابن‌ حزم، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
(۹) ابن‌ خَمّار، مقالة فی ان دلیل یحیی النحوی علی حدث العالم اولی بالقبول من دلیل المتکلمین اصلا، در الافلاطونیة المحدثة عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره: مکتبة النهضة المصریة، ۱۹۵۵.
(۱۰) ابن‌ رشد، تهافت التهافت، چاپ سلیمان دنیا، قاهره (۱۹۸۰ـ ۱۹۸۱).
(۱۱) ابن‌ رشد، فصل المقال فی تقریر مابین الشریعة و الحکمة من الاتصال، او، وجوب النظر العقلی و حدود التأویل (الدین و المجتمع)، بیروت ۱۹۹۹.
(۱۲) ابن‌ رشد، کتاب السماع الطبیعی، چاپ خوسیف پوئیگ، مادرید ۱۹۸۳.
(۱۳) ابن‌ رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، او، نقد علم الکلام ضداً علی الترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعاً عن العلم و حریةالاختیار فی الفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
(۱۴) ابن‌ سینا، الحکومة فی حجج المثبتین للماضی مبدأً زمانیاً، در عمر بن علی فریدالدین غیلانی، حدوث العالم، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
(۱۵) ابن‌ سینا، النجاة فی الحکمة المنطقیة و الطبیعیة و الالهیة، (قاهره) ۱۳۵۷/۱۹۳۸، چاپ افست (تهران، بی‌تا).
(۱۶) ابن‌ فارس.
(۱۷) ابن‌ ملاحمی، کتاب المعتمد فی اصول‌الدین، چاپ مارتین مک درموت و ویلفرد مادلونگ، لندن ۱۹۹۱.
(۱۸) ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
(۱۹) ابوالبرکات بغدادی، الکتاب المعتبر فی الحکمة، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۷ـ۱۳۵۸، چاپ افست اصفهان ۱۳۷۳ش.
(۲۰) ابوقُرّه، مَیمَر فی وجود الخالق و الدین القویم، چاپ اینیاس دیک، جونیه، لبنان ۱۹۸۲.
(۲۱) ارسطو، سماع طبیعی، ترجمه محمدحسن لطفی تبریزی، تهران ۱۳۷۸ش.
(۲۲) شهفور بن طاهر اسفراینی، التبصیر فی الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، چاپ محمد زاهد کوثری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲۳) علی‌ بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
(۲۴) افلاطون، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، تهران ۱۳۸۰ش.
(۲۵) محمد بن طیب باقلانی، کتاب تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۲۶) برقلس، حجج برقلس فی قدم العالم، ترجمة اسحاق‌بن حنین، در الافلاطونیة المحدثة عندالعرب، همان.
(۲۷) عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، (بی‌تا).
(۲۸) عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول‌الدین، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۲۹) محمداعلی‌ بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.
(۳۰) علی‌ بن محمد جرجانی، شرح المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
(۳۱) علی‌ بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۳۲) احمد بن علی جَصّاص، کتاب احکام القرآن، (استانبول) ۱۳۳۵ـ۱۳۳۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۳۳) اسماعیل‌ بن حماد جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بی‌تا).
چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش؛
(۳۴) عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۳۵) عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، العقیدة النظامیة، چاپ محمد زبیدی، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۳۶) عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۳۷) حسن حنفی، من العقیدة الی الثورة، (قاهره ۱۹۸۸).
(۳۸) عبدالرحیم‌ بن محمد خیاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، چاپ نیبرگ، بیروت ۱۹۸۶.
(۳۹) محمد بن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۴۰) زمخشری.
(۴۱) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
(۴۲) طبرسی، تفسیر مجمع البیان.
(۴۳) طبری، تفسیر طبری یا جامع البیان عن تاویل القرآن.
(۴۴) محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی الطریق الرشاد، تهران ۱۴۰۰.
(۴۵) عبدالرحمان‌ بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب، (بی‌تا).
(۴۶) حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ش.
(۴۷) علی‌ بن حسین علم‌الهدی، امالی المرتضی: غررالفوائد و درر القلائد، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۴.
(۴۸) علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۴۹) محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۲۷.
(۵۰) محمد بن محمد فارابی، المنطقیات للفارابی، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، قم ۱۴۰۸ـ۱۴۱۰.
(۵۱) محمد بن عمر فخررازی، الاربعین فی اصول‌الدین، چاپ احمد حجازی‌سقا، قاهره (۱۹۸۶).
(۵۲) محمد بن عمر فخررازی، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین من العلماء و الحکماء و المتکلمین، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۵۳) محمد بن عمر فخررازی، المسائل الخمسون فی اصول‌الدین، چاپ احمد حجازی‌سقا، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۵۴) عمر بن علی فخرالدین غیلانی، حدوثالعالم، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
(۵۵) قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
(۵۶) قاضی عبدالجبار بن احمد، المحیط بالتکلیف، چاپ عمر سیدعزمی، (قاهره ۱۹۶۵).
(۵۷) محمد بن علی کراجکی، کنزالفوائد، چاپ عبداللّه نعمه، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۵۸) کلینی، اصول کافی.
(۵۹) عبدالرزاق‌ بن علی لاهیجی، گوهر مراد، چاپ زین‌العابدین قربانی لاهیجی، تهران ۱۳۷۲ش.
(۶۰) علی‌ بن محمد ماوردی، اعلام النبوة، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۶۱) مجلسی، بحارالانوار.
(۶۲) عبداللّه‌ بن احمد نسفی، تفسیر النسفی، المسمّی بمدارک التنزیل و حقائق التأویل، (بیروت) : دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، (بی‌تا)؛


۱. ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۱۸۳، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۲. قاضی عبدالجبار بن احمد، المحیط بالتکلیف، ج۱، ص۳۷ـ ۳۹، چاپ عمر سیدعزمی، (قاهره ۱۹۶۵).
۳. عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ج۱، ص۳۹ـ۴۰، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
۴. عمر بن علی فخرالدین غیلانی، حدوثالعالم، ج۱، ص۲ـ۴، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
۵. ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۱۹۵ـ۱۹۶، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۶. حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ج۱، ص۲۸، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ش.
۷. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول‌الدین، ج۱، ص۷۰، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۸. محمد بن عمر فخررازی، المسائل الخمسون فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۸، چاپ احمد حجازی‌سقا، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۹. حسن حنفی، من العقیدة الی الثورة، ج۲، ص۸ـ۱۰، (قاهره ۱۹۸۸).
۱۰. بن حماد جوهری، الصحاح:تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة،ذیل «حدث»، «قدم»، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بی‌تا).    
۱۱. ابن‌ فارس،ذیل «حدث»، «قدم».
۱۲. یس/سوره۳۶، آیه۳۹.    
۱۳. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۱.    
۱۴. قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۱۱۷، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
۱۵. عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۰۹، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۱۶. محمداعلی‌ بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۲۱۱، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.
۱۷. علی‌ بن محمد ماوردی، اعلام النبوة، ج۱، ص۳۱، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۱۸. عبدالملک‌بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۱۹. ابن‌ ملاحمی، کتاب المعتمد فی اصول‌الدین، ج۱، ص۸۵، چاپ مارتین مک درموت و ویلفرد مادلونگ، لندن ۱۹۹۱.
۲۰. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۸، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۲۱. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۳۴، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۲۲. محمد بن عمر فخررازی، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین من العلماء و الحکماء و المتکلمین، ج۱، ص۱۱۷، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
۲۳. حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ج۱، ص۵۱، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ش.
۲۴. عبدالرحمان‌ بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۷۶، بیروت: عالم الکتب، (بی‌تا).
۲۵. عبدالملک‌بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۲۶. عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۱۳، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۲۷. حسن حنفی، من العقیدة الی الثورة، ج۲، ص۱۰، (قاهره ۱۹۸۸).
۲۸. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۸، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۲۹. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۳۴، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۳۰. محمد بن عمر فخررازی، الاربعین فی اصول‌الدین، ج۱، ص۲۳ـ ۲۷، چاپ احمد حجازی‌سقا، قاهره (۱۹۸۶).
۳۱. علی‌بن محمد ماوردی، اعلام النبوة، ج۱، ص۳۱، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۳۲. عبدالملک‌بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۰۸، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۳۳. کتاب المعتمد فی اصول‌الدین، چاپ مارتین مک درموت و ویلفرد مادلونگ، لندن ۱۹۹۱.
۳۴. محمد بن عمر فخررازی، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین من العلماء و الحکماء و المتکلمین، ج۱، ص۱۱۷، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
۳۵. حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ج۱، ص۵۱، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ش.
۳۶. عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۰۹، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۳۷. علی‌ بن محمدآمدی، ابکارالافکار فی اصول‌الدین،ج۳، ص۳۰۰ـ۳۰۱، چاپ احمد محمد مهدی، قاهره ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
۳۸. علی‌ بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۱۸۰، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
۳۹. قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۱۱۷ـ۱۱۸، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
۴۰. عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۰۹، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۴۱. عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، الشامل فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۰۹، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۴۲. علی‌ بن محمدآمدی، ابکارالافکار فی اصول‌الدین،ج ۳، ص ۲۹۸ـ۲۹۹، چاپ احمد محمد مهدی، قاهره ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
۴۳. محمداعلی‌ بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۲۷۸، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.
۴۴. محمداعلی‌ بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۲۱۱، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.
۴۵. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول‌الدین، ج۱، ص۵۵، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۴۶. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول‌الدین، ج۱، ص۵۹ـ۶۰، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۴۷. ابن‌حزم، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۹، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
۴۸. ابن‌ حزم، ج۱، ص۲۳ـ۲۵، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
۴۹. ابن‌ حزم، ج۱، ص۳۴، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
۵۰. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۵ـ ۶، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۵۱. محمد بن عمر فخررازی، الاربعین فی اصول‌الدین، ج۱، ص۲۹ـ۳۲، چاپ احمد حجازی‌سقا، قاهره (۱۹۸۶).
۵۲. حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ج۱، ص۲۸ـ۲۹، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ش.
۵۳. ابن‌ میمون، ج۱، ص۱۸۱، دلالة الحائرین، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۵۴. ابن‌ میمون، ج۱، ص۱۸۳، دلالة الحائرین، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۵۵. ابن‌ حزم، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۵، ص۴۲، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
۵۶. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۵۱ـ ۱۶۹، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۵۷. فرقان/سوره۲۵، آیه۲.    
۵۸. ق/سوره۵۰، آیه۳۸.    
۵۹. انعام/سوره۶، آیه۱.    
۶۰. انعام/سوره۶، آیه۷۳.    
۶۱. اعراف/سوره۷، آیه۵۴.    
۶۲. یونس/سوره۱۰، آیه۲.    
۶۳. فرقان/سوره۲۵، آیه۵۹.    
۶۴. سجده/سوره۳۲، آیه۴.    
۶۵. رعد/سوره۱۳، آیه۸.    
۶۶. جن/سوره۷۲، آیه۲۸.    
۶۷. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۲۸، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، (بی‌تا).
۶۸. ابن‌ تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۱۲۳، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۳.
۶۹. فصّلت/سوره۴۱، آیه۱۱.    
۷۰. ابن‌ تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۱۲۴، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۳.
۷۱. ابن‌ رشد، فصل المقال فی تقریر مابین الشریعة و الحکمة من الاتصال، ج۱، ص۱۰۶، او، وجوب النظر العقلی و حدود التأویل (الدین و المجتمع)، بیروت ۱۹۹۹.
۷۲. طبری، تفسیر طبری یا جامع البیان عن تاویل القرآن،ذیل بقره: ۲۹.
۷۳. زمخشری، ذیل سجده: ۴.
۷۴. فصّلت/سوره۴۱، آیه۱۱.    
۷۵. بقره/سوره۲، آیه۱۱۷.    
۷۶. انعام/سوره۶، آیه۱۰۱.    
۷۷. رحمن/سوره۵۵، آیه۳.    
۷۸. علی‌ بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، ذیل «الابداع»، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۷۹. یونس/سوره۱۰، آیه۳.    
۸۰. انعام/سوره۶، آیه۷۶۷۹.    
۸۱. شهفور بن طاهر اسفراینی، التبصیر فی الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۱۴۰، چاپ محمد زاهد کوثری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۸۲. ابن‌ تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۱۰۰ـ۱۰۳، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۳.
۸۳. ابن‌ تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۱، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۳.
۸۴. احمد بن علی جَصّاص، کتاب احکام القرآن، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۰۳، (استانبول) ۱۳۳۵ـ۱۳۳۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۸۵. طبرسی، تفسیر مجمع البیان،ذیل انعام: ۱.
۸۶. طبرسی، تفسیر مجمع البیان،ذیل انعام: ۱۳.
۸۷. طبرسی، تفسیر مجمع البیان،ذیل انعام:۸۳.
۸۸. عبداللّه‌ بن احمد نسفی، تفسیر النسفی، ذیل آل‌عمران: ۱۹۰، المسمّی بمدارک التنزیل و حقائق التأویل، (بیروت) : دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، (بی‌تا).
۸۹. محمد بن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۵، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۹۰. ابن‌ بابویه، ج۱، ص۲۹۷-۲۹۸، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم (۱۳۵۷ش).    
۹۱. ابن‌ بابویه، ج۱، ص۲۹۳، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم (۱۳۵۷ش).    
۹۲. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۷۷.    
۹۳. علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة،خطبه ۱، ۹۰، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۹۴. علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة،خطبه ۱، ۱۵۲، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱
۹۵. علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة،خطبه ۱، ۱۸۲، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱
۹۶. علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة،خطبه ۱، ۱۸۵، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۹۷. علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة،خطبه ۱، ۱۸۶، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۹۸. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۳۴۱۳۵.    
۹۹. ابن‌ بابویه، علل‌الشرایع، ج۲، ص۶۰۷، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، چاپ افست قم (بی‌تا).
۱۰۰. مجلسی، بحارالانوار،ج ۵۴، جاهای متعدد.
۱۰۱. مجلسی، بحارالانوار، ج۵۴، ص۲۳۳.    
۱۰۲. عبدالرزاق‌ بن علی لاهیجی، گوهر مراد، ج۱، ص۲۲۹ـ۲۳۰، چاپ زین‌العابدین قربانی لاهیجی، تهران ۱۳۷۲ش.
۱۰۳. ابن‌ رشد، فصل المقال فی تقریر مابین الشریعة و الحکمة من الاتصال، ج۱، ص۱۰۶، او، وجوب النظر العقلی و حدود التأویل (الدین و المجتمع)، بیروت ۱۹۹۹.
۱۰۴. ابن‌ تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۱۰۵، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۳.
۱۰۵. ابن‌ حجر عسقلانی، فتح‌الباری: شرح صحیح البخاری، ج۶، ص۳۵۱ـ۳۵۲، چاپ عبدالعزیز بن عبداللّه‌ بن باز، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۱۰۶. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۱، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۱۰۷. ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۴، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۱۰۸. قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۱۱۸، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
۱۰۹. ابن‌ حزم، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۹، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
۱۱۰. ابن‌ خَمّار، مقالة فی ان دلیل یحیی النحوی علی حدث العالم اولی بالقبول من دلیل المتکلمین اصلا، ج۱، ص۲۴۶، در الافلاطونیة المحدثة عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره: مکتبة النهضة المصریة، ۱۹۵۵.
۱۱۱. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۲، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۱۱۲. ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۴ـ۲۱۵، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۱۱۳. افلاطون، دوره آثار افلاطون، ج۱، ص۱۷۲۳ـ۱۷۲۴، ترجمه محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، تهران ۱۳۸۰ش.
۱۱۴. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۱ـ۱۲، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۱۱۵. شهفور بن طاهر اسفراینی، التبصیر فی الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰، چاپ محمد زاهد کوثری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۱۱۶. ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۵، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۱۱۷. ابن‌ باقودا، کتاب الهدایة الی فرائض القلوب، ج۱، ص۴۵ـ۴۸، چاپ ابراهیم سالم‌ بن بنیامین یهودا، لیدن ۱۹۰۷ـ۱۹۱۲.
۱۱۸. ابوقُرّه، مَیمَر فی وجود الخالق و الدین القویم، ج۱، ص۱۸۵ـ۱۸۶، چاپ اینیاس دیک، جونیه، لبنان ۱۹۸۲.
۱۱۹. قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۵۵، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
۱۲۰. محمد بن طیب باقلانی، کتاب تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ج۱، ص۳۸ـ۴۳، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۲۱. ابن‌ خَمّار، مقالة فی ان دلیل یحیی النحوی علی حدث العالم اولی بالقبول من دلیل المتکلمین اصلا، ج۱، ص۲۴۳ـ۲۴۷، در الافلاطونیة المحدثة عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره: مکتبة النهضة المصریة، ۱۹۵۵.
۱۲۲. محمد بن محمد فارابی، المنطقیات للفارابی، ج۱، ص۱۷۱ـ ۱۷۲، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، قم ۱۴۰۸ـ۱۴۱۰.
۱۲۳. قاضی عبدالجبار بن احمد، المحیط بالتکلیف، ج۱، ص۳۶ـ۳۷، چاپ عمر سیدعزمی، (قاهره ۱۹۶۵).
۱۲۴. علی‌ بن حسین علم‌الهدی، امالی المرتضی: غررالفوائد و درر القلائد، ج۱، ص۳۴۴، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۴.
۱۲۵. محمد بن علی کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۱۷۷ـ۱۷۸، چاپ عبداللّه نعمه، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۱۲۶. ابن‌ حزم، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۱۴ـ ۱۵، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
۱۲۷. عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ج۱، ص۳۹ـ۴۸، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
۱۲۸. ابن‌ ملاحمی، کتاب المعتمد فی اصول‌الدین، ج۱، ص۸۴ ـ ۸۵، چاپ مارتین مک درموت و ویلفرد مادلونگ، لندن ۱۹۹۱.
۱۲۹. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۱، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۱۳۰. ابن‌ رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، ج۱، ص۱۰۵ـ۱۱۱، او، نقد علم الکلام ضداً علی الترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعاً عن العلم و حریةالاختیار فی الفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
۱۳۱. ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۶، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۱۳۲. عبدالرحمان‌ بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۲۴۵، بیروت: عالم الکتب، (بی‌تا).
۱۳۳. علی‌ بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۷، ص۲۲۲، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
۱۳۴. ابن‌ خَمّار، مقالة فی ان دلیل یحیی النحوی علی حدث العالم اولی بالقبول من دلیل المتکلمین اصلا، ج۱، ص۲۴۴، در الافلاطونیة المحدثة عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره: مکتبة النهضة المصریة، ۱۹۵۵.
۱۳۵. ارسطو، سماع طبیعی، ترجمه محمدحسن لطفی تبریزی، تهران ۱۳۷۸ش.
۱۳۶. ابن‌خَمّار، مقالة فی ان دلیل یحیی النحوی علی حدث العالم اولی بالقبول من دلیل المتکلمین اصلا، ج۱، ص۲۴۴ـ۲۴۵، در الافلاطونیة المحدثة عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره: مکتبة النهضة المصریة، ۱۹۵۵.
۱۳۷. ارسطو، سماع طبیعی، ترجمه محمدحسن لطفی تبریزی، تهران ۱۳۷۸ش.
۱۳۸. عبدالملک‌بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ج۱، ص۴۶، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
۱۳۹. ابن‌ رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، ج۱، ص۱۰۵ـ۱۱۱، او، نقد علم الکلام ضداً علی الترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعاً عن العلم و حریةالاختیار فی الفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
۱۴۰. ابن‌میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۶ـ۲۱۷، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۱۴۱. ابن‌ رشد، کتاب السماع الطبیعی، ج۱، ص۱۳۴ـ۱۳۵، چاپ خوسیف پوئیگ، مادرید ۱۹۸۳.
۱۴۲. عبدالرحیم‌ بن محمد خیاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، ج۱، ص۳۴ـ۳۵، چاپ نیبرگ، بیروت ۱۹۸۶.
۱۴۳. ابن‌ میمون، ج۱، ص۲۱۵، دلالة الحائرین، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۱۴۴. ابن‌ میمون، ج۱، ص۲۲۰، دلالة الحائرین، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۱۴۵. ابن‌ حزم، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۱۶ـ۱۸، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
۱۴۶. محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۳۱ـ۳۲، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۲۷.
۱۴۷. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، ج۱، ص۲۶، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۱۴۸. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، ج۱، ص۲۹، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۱۴۹. حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ش.
۱۵۰. عبدالرحمان‌ بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۲۴۶، بیروت: عالم الکتب، (بی‌تا).
۱۵۱. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۷۷.    
۱۵۲. ارسطو، سماع طبیعی، ترجمه محمدحسن لطفی تبریزی، تهران ۱۳۷۸ش.
۱۵۳. ارسطو، سماع طبیعی، ترجمه محمدحسن لطفی تبریزی، تهران ۱۳۷۸ش.
۱۵۴. ابن‌ سینا، الحکومة فی حجج المثبتین للماضی مبدأً زمانیاً، ج۱، ص۱۴۴ـ۱۴۶، در عمر بن علی فریدالدین غیلانی، حدوث العالم، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
۱۵۵. ابن‌ سینا، الحکومة فی حجج المثبتین للماضی مبدأً زمانیاً، ج۱، ص۱۴۹، در عمر بن علی فریدالدین غیلانی، حدوث العالم، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
۱۵۶. عمر بن علی فخرالدین غیلانی، حدوثالعالم، ج۱، ص۲۸، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
۱۵۷. ابن‌ سینا، الحکومة فی حجج المثبتین للماضی مبدأً زمانیاً، ج۱، ص۴۱، در عمر بن علی فریدالدین غیلانی، حدوث العالم، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
۱۵۸. ابن‌ رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، ج۱، ص۱۱۰ـ۱۱۱، او، نقد علم الکلام ضداً علی الترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعاً عن العلم و حریةالاختیار فی الفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
۱۵۹. ابن‌ رشد، تهافت التهافت،قسم ۱، ص ۸۳ـ۸۴، چاپ سلیمان دنیا، قاهره (۱۹۸۰ـ ۱۹۸۱).
۱۶۰. ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۲ـ۲۱۳، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۱۶۱. ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۲۱، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۱۶۲. ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۰۷، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۱۶۳. ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۷، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۱۶۴. عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ج۱، ص۴۹، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
۱۶۵. عبدالملک‌ بن عبداللّه جوینی، العقیدة النظامیة، ج۱، ص۱۳۱ـ۱۳۳، چاپ محمد زبیدی، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
۱۶۶. علی‌ بن محمد ماوردی، اعلام النبوة، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۱۶۷. محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی الطریق الرشاد، ج۱، ص۲۰ـ۲۱، تهران ۱۴۰۰.
۱۶۸. محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۲۶، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۲۷.
۱۶۹. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۲، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۱۷۰. حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ج۱، ص۲۹، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ش.
۱۷۱. محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۳۶ـ۳۷، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۲۷.
۱۷۲. ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۰۸، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۱۷۳. ابن‌ رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، ج۱، ص۱۱۲ـ۱۱۴، او، نقد علم الکلام ضداً علی الترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعاً عن العلم و حریةالاختیار فی الفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
۱۷۴. ابن‌ تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۳۲۴ـ۳۳۰، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۳.
۱۷۵. ابن‌ سینا، النجاة فی الحکمة المنطقیة و الطبیعیة و الالهیة، قسم ۳، ص ۲۵۲ـ۲۵۸، (قاهره) ۱۳۵۷/۱۹۳۸، چاپ افست (تهران، بی‌تا).
۱۷۶. محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۲۳ـ۲۵، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۲۷.
۱۷۷. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۱۷ـ۲۱، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۱۷۸. ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۸ـ۲۱۹، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۱۷۹. ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۹، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۱۸۰. برقلس، حجج برقلس فی قدم العالم، ج۱، ص۳۴ـ۴۲، ترجمة اسحاق‌ بن حنین، در الافلاطونیة المحدثة عندالعرب، همان.
۱۸۱. قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۷۰ـ ۷۴، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
۱۸۲. ابن‌ حزم، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۱۰ـ۱۴، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
۱۸۳. ابن‌ ملاحمی، کتاب المعتمد فی اصول‌الدین، ج۱، ص۱۵۹ـ۱۶۷، چاپ مارتین مک درموت و ویلفرد مادلونگ، لندن ۱۹۹۱.
۱۸۴. ابوالبرکات بغدادی، الکتاب المعتبر فی الحکمة، ج۳، ص۲۸ـ۳۴، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۷ـ۱۳۵۸، چاپ افست اصفهان ۱۳۷۳ش.
۱۸۵. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۴۵ـ ۴۹، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۱۸۶. محمد بن عمر فخررازی، المسائل الخمسون فی اصول‌الدین، ج۱، ص۲۲ـ۲۳، چاپ احمد حجازی‌سقا، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۱۸۷. عمر بن علی فخرالدین غیلانی، حدوثالعالم، ج۱، ص۴۷، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
۱۸۸. محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، ص ۳۱ـ۳۲، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۲۷.
۱۸۹. ابن‌ سینا، النجاة فی الحکمة المنطقیة و الطبیعیة و الالهیة،قسم ۲، ص ۱۲۵، (قاهره) ۱۳۵۷/۱۹۳۸، چاپ افست (تهران، بی‌تا).
۱۹۰. محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۳۳ـ۳۴، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۲۷.
۱۹۱. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی‌تا).
۱۹۲. ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۲۱۹ـ۲۲۰، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).
۱۹۳. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۹۴. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۳۴، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری    
۱۹۵. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۹۶. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۱۰۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۹۷. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۱۰۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۹۸. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۳۴، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۱۹۹. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۲۰۰. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۲۰۱. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۲۰۲. ابن‌ میمون، دلالة الحائرین، ج۱، ص۴۵۵ـ ۴۶۵، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حدوث وقدم»، شماره۵۸۶۷.    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار