• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جَبَل (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





جَبَل (به فتح جیم و به فتح باء) از واژگان قرآن کریم به معنای کوه است.
الجِبَال (به کسر جیم و فتح باء) جمع جبل به معنای کوهها است.
در قرآن کریم کو‌ها را میخ‌های زمین دانسته که مانع لرزیدن و مضطرب شدن آن‌ هستند.
قرآن کوهها را تسبیح‌کنندگان خداوند متعال معرفی کرده است.
طبق آیات قرآن، کوهها با آن عظمت، در قیامت ریز ریز شده و روان می‌شوند.
با توجه به مقالات علمی، کوهها لنگرگاه زمین و ضربه‌گیر ضربه‌های مخوف آن در برابر طوفان‌های وحشتناک هستند و گرنه همه آثار حیات از بین می‌رود.


فهرست مندرجات

۱ - معنای جَبَل
۲ - کاربردها
       ۲.۱ - جَبَلٍ (آیه ۴۳ سوره هود)
       ۲.۲ - كَالْجِبَال (آیه ۴۲ سوره هود)
       ۲.۳ - الجِبَال (آیه ۷ سوره نبا)
       ۲.۴ - الجِبَال (آیه ۷۹ سوره انبیاء)
       ۲.۵ - الجِبَال (آیه ۱۸ سوره حج)
       ۲.۶ - جِبَال (آیه ۱۰ سوره سبا)
       ۲.۷ - الجِبَال (آیه ۱۸ سوره ص)
       ۲.۸ - جَبَلٍ (آیه ۲۱ سوره حشر)
       ۲.۹ - الجِبَال (آیه ۷۲ سوره احزاب)
       ۲.۱۰ - الجِبالِ‌ (آیه ۱۰۵ سوره طه)
       ۲.۱۱ - الجِبال (آیه ۱۰ سوره طور)
       ۲.۱۲ - الجِبال (آیه ۵ سوره واقعة)
       ۲.۱۳ - الجِبال (آیه ۵ سوره قارعه)
       ۲.۱۴ - الجِبَال (آیه ۸۸ سوره نمل)
              ۲.۱۴.۱ - دو قول مختلف
              ۲.۱۴.۲ - نظر نگارنده
              ۲.۱۴.۳ - قرارگرفتن بین دو آیه قیامت
۳ - کاربرد در نهج البلاغه
       ۳.۱ - خطبه ۱
۴ - افزایش حرارت در اعماق زمین
۵ - هسته پلاستیکی زمین
۶ - حفظ زمین در برابر طوفان‌ها
۷ - مرور جبال
۸ - پانویس
۹ - منبع


جَبَل به معنای کوه است.


به مواردی از جَبَل که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - جَبَلٍ (آیه ۴۳ سوره هود)

(قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء)
«به زودی به کوهی لاحق می‌شوم مرا از آب (طوفان) حفظ می‌کند.»


۲.۲ - كَالْجِبَال (آیه ۴۲ سوره هود)

(وَ هِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ)
(و كشتى، آن‌ها را از ميان امواجى همچون كوهها حركت مى‌داد.)
جمع آن اجبال و جبال است ولی در قرآن فقط دومی به کار رفته است.


۲.۳ - الجِبَال (آیه ۷ سوره نبا)

(أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا- وَ الْجِبَالَ أَوْتَادًا)
«آیا زمین را گسترده و کوهها را میخ‌ها قرار ندادیم؟»
در این آیه آمده کوهها میخ‌های زمین‌اند.
(وَ أَلْقَى فِي الأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ)
رواسی جمع راسیه به معنی ثابت و محکم و «تمید» از «مید» به معنی میل و اضطراب است یعنی در زمین کوه‌های ثابت و محکم افکند تا شما را میل ندهد و این سو و آن سو نیندازد و مضطرب نکند، میل و اضطراب مردم در صورتی است که زمین خودش مایل، مضطرب و لرزان باشد.


۲.۴ - الجِبَال (آیه ۷۹ سوره انبیاء)

(وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ)
«کوهها را مسخّر کردیم که با داود (علیه‌السّلام) تسبیح می‌کردند همچنین مرغان.»
(وَ إِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَ لَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ)
(کوهها خدا را تسبیح می‌کنند. به صریح قرآن همه چیز خدا را تسبیح می‌کند و ما مردم تسبیح آنها را نمی‌فهمیم‌ بنابراین باید گفت همه چیز نسبت به خدا شعور دارد و خدا را تسبیح می‌کند و او را می‌شناسد، و تقسیم موجودات به زنده و مرده نسبت به ما است نه نسبت به خدا.)


۲.۵ - الجِبَال (آیه ۱۸ سوره حج)

(أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَن فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبَالُ)
«آیا ندانسته‌ای که آن‌که در آسمان‌ها و زمین است و همچنین آفتاب و ماه و ستارگان و کوهها به خدا سجده می‌کنند.»


۲.۶ - جِبَال (آیه ۱۰ سوره سبا)

(وَ لَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ)
(و ما به داود از سوى خود فضيلتى بزرگ بخشيديم؛ ما به كوهها و پرندگان گفتيم: اى كوهها و اى پرندگان! با او در تسبيح خدا هم آواز شويد. و آهن را براى او نرم كرديم.)


۲.۷ - الجِبَال (آیه ۱۸ سوره ص)

(إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْرَاقِ)
(ما كوهها را مسخّر او ساختيم كه‌ هر شامگاه و صبحگاه با او تسبيح مى‌گفتند.)
آیات شریفه در تسبیح کوهها و هم آواز شدن با داود صریح‌اند ولی آیا صدای تسبیح آنها را دیگران هم غیر از داود می‌شنیدند و می‌فهمیدند؟ خدا می‌داند.


۲.۸ - جَبَلٍ (آیه ۲۱ سوره حشر)

(لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ)
(اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى‌كرديم، مى‌ديدى كه در برابر آن خاشع مى‌شود و از خوف خدا مى‌شكافد! اين‌ها مثالهايى است كه براى مردم مى‌زنيم، شايد در آن بينديشند.)
راجع به شعور و درک کوهها نسبت به خدا کاملا روشن است و لازم نیست بگوییم: اگر قرآن به کوه نازل می‌شد و مانند بشر درک و شعور می‌داشت خاشع و متصدع می‌شد. ما نمی‌توانیم موجودات خدا را نسبت به خدا کور، کر و لال بدانیم حال آن‌که آیه امانت می‌گوید آنها از قبول امانت خودداری کرده و ترسیدند، این بیان فقط درباره ذی شعور گفته می‌شود آیه این است‌.


۲.۹ - الجِبَال (آیه ۷۲ سوره احزاب)

(إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا)
(ما امانت تعهد، تكليف، و ولايت الهى را بر آسمان‌ها و زمين و كوهها عرضه داشتيم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسيدند و اظهار ناتوانى كردند)؛ امّا انسان آن را بر دوش كشيد؛ او بسيار ستمكار و نادان بود، چون بر خود ستم كرد و قدر اين مقام والا را ندانست.)
(وَ لَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ) در اسراء در اسراء می‌رساند که تسبیح آنها برای ما قابل درک نیست و اگر تسبیح تکوینی و دلالت اثر بر مؤثّر باشد آن قابل فهم و درک است پس تسبیح آنها نوع دیگری است.


۲.۱۰ - الجِبالِ‌ (آیه ۱۰۵ سوره طه)

(وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ‌ الْجِبالِ‌ فَقُلْ یَنْسِفُها رَبِّی نَسْفاً)
(و از تو درباره كوهها سؤال مى‌كنند؛ بگو: « (در پايان جهان پروردگارم آنها را به كلى متلاشى كرده بر باد مى‌دهد.)
نسف؛ ریز ریز شدن و پراکنده شدن است‌. کوهها در قیامت ریز ریز و سراب می‌شوند. کوهها در آینده قیامت ریز ریز می‌گردند، کوبیده می‌شوند، به صورت پشم رنگارنگ حلّاجی شده در می‌آیند غبار و روان می‌گردند علت این تغییرات تا حدی در کتاب معاد از نظر قرآن و علم به قلم نگارنده روشن شده است.


۲.۱۱ - الجِبال (آیه ۱۰ سوره طور)

(یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً وَ تَسِیرُ الْجِبالُ‌ سَیْراً)
كوهها از جا كنده و متحرک مى‌شوند!)


۲.۱۲ - الجِبال (آیه ۵ سوره واقعة)

(اِذا رُجَّتِ الْاَرْضُ رَجًّا وَ بُسَّتِ‌ الْجِبالُ‌ بَسًّا فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا)
«بسّ کوبیده شدن و نرم شدن است یعنی آن‌گاه که زمین به طرز مخصوصی بلرزد و کوهها کوبیده می‌شوند کوبیده شدن عجیبی پس غبار پراکنده می‌گردند.»


۲.۱۳ - الجِبال (آیه ۵ سوره قارعه)

(وَ تَکُونُ‌ الْجِبالُ‌ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ‌)
كوهها مانند پشم رنگين حلّاجى شده متلاشى مى‌گردد.)
عهن: به معنای پشم رنگارنگ، منفوش حلّاجی شده است. کوهها دارای رنگ‌های مختلف‌اند از قبیل سیاه، زرد، سرخ و غیره روز قیامت که به صورت غبار و سراب در آمدند قهرا رنگشان را حفظ خواهند کرد علی هذا مثل پشم الوان و حلّاجی شده خواهند بود. آیات دیگری نیز در این زمینه آمده از قبیل هود آیه۲۰، حاقه آیه۱۴، مزمل آیه۱۴ و مرسلات آیه۱۰ و غیره.


۲.۱۴ - الجِبَال (آیه ۸۸ سوره نمل)

(وَ تَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ)
(كوهها را مى‌بينى، و آن‌ها را ساكن و بى حركت مى‌پندارى، در حالى كه مانند ابرها در حركتند؛ اين صنع و آفرينش خداوندى است كه همه چيز را متقن و استوار آفريده؛ به يقين او از كارهايى كه شما انجام مى‌دهيد آگاه است.)
ظاهر آیه آن است که کوهها با آن‌که جامد به نظر می‌رسند مانند ابرها در جریان‌اند آیه قبلی و بعدی این آیه هر دو درباره قیامت است لذا بعضی از بزرگان آن را راجع به قیامت دانسته و جمله‌ (تَحْسَبُها جامِدَةً) را حالیه یا معترضه گرفته و گوید: فعلا آنها را جامد گمان می‌کنی ولی روز قیامت آنها را در حالی می‌بینی‌ که مانند ابرها در آسمان روان‌اند. علی هذا ظرف‌ (تَحْسَبُها جامِدَةً) دنیا و ظرف‌ (تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ‌) و «تَرَی» قیامت است.


۲.۱۴.۱ - دو قول مختلف

آن وقت درباره‌ (صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی اَتْقَنَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ) که بعد از سراب شدن کوهها و تخریب عالم آمده، فرموده: وقوع آخرت، انهدام دنیا، تکمیل و اتقان دنیاست و در آخر گفته: در این‌باره دو قول دیگر هست یکی آن‌که آیه راجع به حرکت جوهری است و اینکه تمام اشیاء به جوهرهایشان حرکت می‌کنند تا انتهای وجودشان و آن حشر و رجوع آنها به سوی خداست، دیگری آن‌که آیه راجع به حرکت انتقالی زمین است.
آن‌گاه قول اوّل را به قرینه‌ تَحْسَبُها جامِدَةً مناسب دانسته و درباره قول دوّم فرموده: آن نسبت به نفس آیه خوب است ولی در آن صورت آیه از آیه ماقبل و مابعد که درباره قیامت است بریده می‌شود همچنین از ذیل آیه که‌ (اِنَّهُ خَبِیرٌ بِما تَفْعَلُونَ‌) است قطع می‌گردد.

۲.۱۴.۲ - نظر نگارنده

به نظر نگارنده فرمایش ایشان از چند جهت قابل خدشه است:
الف: اگر (تَحْسَبُها جامِدَةً) راجع بدنیا و «تَرَی» و (تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ‌) راجع به قیامت بود لازم بود «تراها جامدة» یا نظیر آن بگوید زیرا کوهها را واقعا جامد می‌بینیم نه اینکه جامد گمان می‌کنیم خلاصه به گمان محلّی نیست زیرا آن یقینی است وانگهی ظرف در جمله «تحسب و تری» را دنیا و آخرت دانستن مشکل است و علی الظاهر هر دو راجع به دنیاست چنانکه خواهیم گفت.
ب: اگر (تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ‌) راجع به آخرت می‌بود باید گفته می‌شد «(قهر اللَّه الّذی یفنی کلّ شی‌ء)» نه اینکه‌ «(صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی اَتْقَنَ)» زیرا وقوع قیامت هرچه باشد انهدام و فنای دنیاست لذا مناسب نمی‌آید اوّل بفرماید کوهها سراب و غبار می‌شوند و نظم و محکمی خود را از دست می‌دهند و بلافاصله بگوید: «(صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی اَتْقَنَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ)» گرچه وقوع‌ آخرت تکمیل دنیاست.
ج: آیه فقط درباره کوه‌هاست و حرکت آنها را بیان می‌کند بسیار مشکل است از آیه این جمله را «(و انَّ الاشیاء کَالْجِبَالِ‌ تتحرّک بجوهرها...)» استفاده کنیم و جبال را مشبّه به قرار بدهیم چنانکه با دقت روشن خواهد شد. ولی ملاصدرا چنانکه گفته شده حرکت جوهری را از این آیه فهمیده است به نظر نگارنده آیه شریفه راجع به دنیاست و می‌فرماید: کوهها با آنکه شما آنها را جامد و بی حرکت می‌دانید مانند ابرها حرکت می‌کنند.

۲.۱۴.۳ - قرارگرفتن بین دو آیه قیامت

اگر گویند در این صورت چرا این آیه میان دو آیه قیامت واقع شده است؟ گوییم در آن اشکالی نیست زیرا آیه‌ای داریم که در میان آیه دیگر به طور جمله معترضه آمده آیه ۳ سوره مائده چنین است‌ (حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ...الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاِسْلامَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ...)
پیداست که آیه‌ «الْیَوْمَ» مربوط به مطلب دیگر است و به نقل شیعه و سنّی در غدیر خم درباره ولایت علی (علیه‌السّلام) نازل شده است در آیه ما نحن فیه هم همینطور است و می‌شود گفت که این آیه در قبل و یا بعد از آیات قیامت بوده و در صدر اول هنگام نوشتن قرآن چنین شده است. اگر گویند: آن وقت جمله‌ (اِنَّهُ خَبِیرٌ بِما تَفْعَلُونَ‌) چه تناسبی با صدر آیه که حرکت کوه‌هاست می‌تواند داشته باشد؟ گوئیم شاید منظور آن است، همانطور که خدا هر چیز را متقن و محکم گردانیده قهرا به هر چیز داناست زیرا لازمه اتقان دانا بودن است، آن خدائی که به همه چیز داناست از کارها و اعمال شما نیز آگاه است.


به موردی که در نهج البلاغه به کار رفته است، اشاره می شود:

۳.۱ - خطبه ۱

امام علی (صلوات‌الله‌علیه) فرموده‌: «وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ اَرْضِهِ»
یعنی لرزه و اضطراب و میل زمین را با سنگ‌ها میخکوب کرد. آیات صریح‌اند در اینکه کوهها میخ‌های زمین و مانع لرزیدن و مضطرب شدن آن‌اند.


مراد از این اضطراب و لرزه در صورت نبودن کوهها چیست؟ می‌گویند: از پوسته زمین هر چه پائین‌تر برویم با افزایش یکنواخت حرارت روبرو خواهیم بود در عمیق‌ترین معدن طلای جهان در آفریقای جنوبی دیواره‌های معدن به اندازه‌ای داغ است که دستگاه سرد کن آن چهل میلیون ریال خرج دارد تا کار را در اعماق معدن برای کارگران تحمّل‌پذیر کند اگر افزایش حرارت را در اعماق ادامه دهیم در عمق پنجاه کیلومتر، درجه حرارت به‌ هزار و پانصد خواهد رسید که محلّ ذوب شدن سنگ‌هاست با وجود این به علت فشار شدید نزدیک به دو هزار اتمسفر که در این عمق حکم‌فرماست مواد و سنگ‌ها سیال نمی‌شوند بلکه خاصیت پلاستیکی بدست می‌آورند که گاهی در قشرهای نازک حرکت کرده و در اثر کم شدن فشار به صورت مذاب در آمده و در شکل آتشفشان بیرون می‌ریزند معمولا پذیرفته شده که هسته و مرکز زمین بعد از پنجاه کیلومتر عمق که هنوز به مرکز اصلی نرسیده دارای دو هزار درجه حرارت می‌شود و آن از درجه ذوب آهن که هزار و پانصد و سی و پنج است بیشتر می‌باشد.
از عمق ۳۰۰۰ کیلومتر هسته آهنی زمین شروع می‌شود که درجه حرارت آن چهار هزار و درجه فشار در حدود دو میلیون اتمسفر است در گذشته می‌گفتند مرکز زمین مذاب است بعدها گفتند در آن فشار عجیب، مذاب نمی‌تواند باشد بلکه مرکز آن در اثر حرارت و فشار پلاستیکی و قابل ارتجاع است و در قشرهای نازک زمین که به بالا می‌آید به تدریج از فشار کاسته شده به صورت مذاب آمده و آتشفشان به وجود می‌آید.


به هر حال مرکز زمین مثل پوسته آن جامد نیست و پوسته آن نسبت به مرکز، مثل پوسته تخم مرغ است نسبت به درون آن، زمین با حرکت‌های وضعی و انتقالی و محوری و سایر حرکت‌های دیگری که دارد اگر کوهها نمی‌بود مرتبا پوسته آن که روی هسته پلاستیکی زمین قرار گرفته به این سو و آن سو می‌لغزید و زندگی را غیر ممکن می‌ساخت و چه بسا که پوسته پاره می‌شد، و این کوهها هستند که از هر طرف سر به آسمان کشیده و چند مقابل آن در زیر زمین ریشه دوانیده و از هر طرف پوسته زمین را به زنجیر کشیده و آن را بر روی هسته میخکوب کرده‌اند.
ناگفته نماند ریشه کوهها در زیر زمین چند مقابل ارتفاع آنها روی زمین است و نیز ناگفته نماند که کوهها فقط بر روی قاره‌ها نیستند بلکه در زیر دریاها و کف اقیانوس‌ها نیز کوه‌های بسیار وجود دارد بلکه درازترین سلسله جبال در زیر آبها پنهان است مثلا سلسله جبال اطلس میانه از ایسلند شروع شده و به سوی قطب جنوب ادامه دارد، این سلسله جبال که به شکل حرف انگلیسی «» است در حدود بیست هزار کیلومتر طول دارد و بیشتر قلّه‌های آن با سطح آب نیم تا یک میل فاصله دارد (دریا دیار عجایب).


در مجله مکتب اسلام شماره ۸ سال ۱۳ صفحه ۶۸ مقاله مفصل و علمی درباره لنگر بودن کوهها هست که بسیار مفید و قابل دقت است. در آنجا هست که طوفان‌های روی کره زمین سرعت حرکت آنرا کم یا زیاد می‌کنند مثلا در طول ۵۰ کیلومتر طوفان اگر بلندی کوهها را ۲ کیلومتر در نظر بگیریم نسبت به جهت طوفان، ۸۶ میلی متر در ثانیه از سرعت حرکت زمین کاسته یا به آن اضافه می‌شود این افزایش گرچه ناچیز است ولی لرزش و ضربه آن به اندازه انفجار ناگهانی شصت و نه میلیون عدد بمب هیدرژنی ردیف ۵۰ مگا تن است (بمب هیدرژنی ردیف ۵۰ مگا تن برابر ۲۵۰۰ عدد بمب اتمی است که در هیروشیمای ژاپن مصرف شد) اگر هنگام وقوع طوفان‌های وحشتناک، زمین گرفتار این ضربه‌ها می‌شد همه چیز و آثار حیات از بین می‌رفت. ضربه‌گیر این ضربه‌های مخوف کوه‌هااند که به شکل کامل چرخ لنگری تغییرات ناگهانی سرعت را به تغییرات تدریجی سرعت تبدیل می‌کنند. این تحقیق با کلمه‌ «(اَنْ تَمِیدَ بِکُمْ)» خیلی مناسب است. این است معنی آیاتی که می‌گوید: «کوهها را میخ‌ها قرار دادیم و کوهها برای آن است که زمین از اضطراب و لرزه باز ماند» و الله العالم.


اکنون باید دید مراد از مرور جبال چیست؟ ممکن است مراد آن باشد که پوسته جامد زمین بر روی هسته آن حرکت می‌کند لذا کوهها نیز به متابعت‌ آن حرکت می‌کنند مانند حرکت ابرها، کره‌ای را فرض کنید که در میان کره دیگر است، کره‌ اندرونی ثابت و کره بیرونی به طور حرکت وضعی بدور آن می‌گردد، همینطور پوسته زمین بر روی هسته پلاستیکی آن می‌گردد.
دانشمندان فعلی راجع به این حقیقت در کتاب‌های علمی مطالبی بیان داشته‌اند (مادّه، زمین و آسمان ص۴۰۵). ممکن است مراد حرکت وضعی و انتقالی زمین باشد که در هر دو، کوهها نیز بالتّبع روانند. اگر گوئی کوهها با حرکت زمین بسیار سریع حرکت می‌کنند مثلا در حرکت انتقالی سرعت آن بیشتر از ۲۹ کیلومتر در ثانیه است در این صورت چطور به حرکت ابرها تشبیه شده که نسبت به آن بطی‌ء و کند است. گوئیم: شاید تشبیه در نامحسوس بودن حرکت است نه در سرعت آن زیرا حرکت ابرها اغلب نامحسوس است ولی می‌دانیم که حرکت می‌کنند این است آنچه به نظر ما آمده با وجود اینها وقوع آیه میان دو آیه قیامت مؤیّد احتمال اول است.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۶.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۸۵.    
۳. هود/سوره۱۱، آیه۴۳.    
۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۳۴۵.    
۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۲۲۹.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۶۲.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۴۹.    
۸. هود/سوره۱۱، آیه۴۲.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۲۶.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۳۴۴.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۲۲۹.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۶۱.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۴۸.    
۱۴. نبا/سوره۷۸، آیه۶-۷.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۶۴.    
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۶۲.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۲۲۸.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۳۹.    
۱۹. نحل/سوره۱۶، آیه۱۵.    
۲۰. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۰.    
۲۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۹.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۴۱.    
۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۱۲.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۴۹.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۹۲.    
۲۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۴.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۸۶.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۱۴۸.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۰۸.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۴۳.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان،، ج۶، ص۶۴۴.    
۳۲. حج/سوره۲۲، آیه۱۸.    
۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۵۰۶.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۵۹.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۹۳.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۲۲.    
۳۷. سبا/سوره۳۴، آیه۱۰.    
۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۲۹.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۵۴۵.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۶۲.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۲۲۳.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۹۷.    
۴۳. ص/سوره۳۸، آیه۱۸.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۵۴.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۸۸.    
۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۸۹.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۸۲.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۳۱.    
۴۹. حشر/سوره۵۹، آیه۲۱.    
۵۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۴۸.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۸۰.    
۵۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۲۱.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۳۴۶.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۹۹.    
۵۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲.    
۵۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۲۷.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۵۲۴.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۴۸.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۱۸۹.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۸۵.    
۶۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۴.    
۶۲. طه/سوره۲۰، آیه۱۰۵.    
۶۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۱۹.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۲۹۴.    
۶۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۱۰.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۷۱.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۴۸.    
۶۸. طور/سوره۵۲، آیه۱۰.    
۶۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۲۳.    
۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۷.    
۷۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۷.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۴۲.    
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۴۸.    
۷۴. واقعة/سوره۵۶، آیه۵.    
۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۹۷.    
۷۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۱۶.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۱۳۵.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۴.    
۷۹. قارعه/سوره۱۰۱، آیه۵.    
۸۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۳۴.    
۸۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۹۶.    
۸۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۴۹.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۴۷.    
۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۰۸.    
۸۵. نبا/سوره۷۸، آیه۲۰.    
۸۶. حاقه/سوره۶۹، آیه۱۴.    
۸۷. مزمل/سوره۷۳، آیه۱۴.    
۸۸. مرسلات/سوره۷۷، آیه۱۰.    
۸۹. نمل/سوره۲۷، آیه۸۸.    
۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۸۴.    
۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۷۴.    
۹۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۴۰۰.    
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۵۰.    
۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۷۰.    
۹۵. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۹۶. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۲۷، خطبه ۱.    
۹۷. عبده، محمد، نهج البلاغة - ط مطبعة الإستقامة، ص۷، خطبه ۱.    
۹۸. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۳۹، خطبه ۱.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله«جبل»، ج۲، ص۶-۱۴.    






جعبه ابزار