جهاد در اسلام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جهاد که به معنای تلاش و مبارزۀ در راه
خدا با
جان و مال و دیگر داراییهاست، یکی از
فروع دین و واجبات الهی میباشد که نه تنها در
اسلام، بلکه در تمامی
ادیان الهی از جایگاه و اهمیت ویژهای برخوردار است تا جایی که در راس برنامۀ همۀ پیامبران بوده و به عنوان رکن
ایمان و افضل اعمال معرفی شده است به گونهای که ترک آن نتیجهای جز
ذلت و خواری نخواهد داشت. لازم به ذکر است که در این مقاله با رویکردی کلی از جهاد بحث میشود و مفهوم آن منحصر به جنگیدن با دشمنان خارجی در میدان نبرد نبوده و دارای یک معنای عامی میباشد که هم شامل مورد مذکور میشود و هم شامل
جهاد با نفس و جهاد علمی و فرهنگی که هر کدام دارای آثار و فوائدی هستند که اکمال
تقوا، غلبۀ بر
نفس،
هدایت و
سعادت، استجابت
دعا و تحقق حاکمیت الهی از اهم موارد آن به شمار میروند.
واژۀ جهاد از ریشۀ «جهد» و به معنای «کوشش»، «
مبارزه» و «فعالیت» است.
واژۀ جُهْد نیز به معنای نیرو و توانایی به کار میرود؛ از همین روست که گفته میشود: «بَذَلَ جُهْدَهُ؛ تمام نیروی خود را بکار بُرد». یا گفته میشود: «اَجْهَدَ الدابَّهَ؛ چهارپا را بیش از طاقتش بار کرد». البته به زمین سخت که در آن گیاه نروید نیز جهاد میگویند که جمع آن «جُهُد» است.
در اصطلاح فقهی جهاد تنها به جهاد با مال و جان در برابر متجاوزان، دشمنان و
دفاع از سرزمین، مال و جان مسلمانان گفته میشود، اما مهمترین مفهوم اصطلاحی این واژه در متون دینی و فرهنگ
قرآنی، گونهای خاص از تلاش است؛ یعنی مبارزه کردن در راه خدا با جان، مال و داراییهای دیگر خود در نبرد با کافران و یاغیان، با هدف گسترش و اعتلای اسلام و برپا داشتن شعائر یا دفاع از آن.
در متون دینی، علاوه بر این معنای خاص و اصطلاحی، جهاد به مفهوم لغوی و عام خود نیز بسیار بهکار رفته است، مانند کاربرد تعبیر «
جهاد اکبر» دربارۀ مجاهدت و تلاش نفس در برابر
شیطان و
هوای نفس که بدان اشاره خواهد شد.
جهاد یکی از فروع دین و از واجبات اسلامی است که نه تنها در اسلام، بلکه در تمامی ادیان الهی از جایگاهی والایی برخوردار میباشد؛ چرا که جهاد و مبارزۀ با ستمگران، طاغوتیان و دنیاپرستان در راس برنامۀ همۀ پیامبران الهی بوده است. کلمۀ جهاد و مشتقات آن حدود ۱۰۸ مرتبه در
قرآن کریم به کار رفته است و در جای جای آن آیاتی دربارۀ عظمت و جایگاه رفیع جهاد در میان عبادات به چشم میخورد؛ چنانچه خداوند متعال در فضیلت این عمل میفرماید:
«الَّذِینَ آمَنُوا وَهاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ اُولئِکَ هُمُ الْفائِزُون• یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِیها نَعِیمٌ مُقِیمٌ؛
آنان که ایمان آوردند و
هجرت کردند و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروز و رستگارند. پروردگارشان آنها را به رحمتی از ناحیۀ خود و رضایت
[
خویش
]
و باغهایی از
بهشت بشارت میدهد که در آن نعمتهای جاودانه دارند».
همچنین
قرآن کریم در جای دیگر مجاهدین در راه خدا را به عنوان «محبوبین الهی» معرفی کرده و میفرماید: «اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّاً کَاَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ؛
همانا خداوند کسانی را دوست دارد که صف بسته در راه او پیکار میکنند، چنانکه گویی بنای بسیار مستحکم سُربی هستند».
برخی از وجوه اهمیت جهاد عبارتند از:
ایمان در اسلام که عبارت است از همان باور درونی که انسان با آن به وحدت میرسد و دیگر جدایی میان او و ایمان وجود ندارد، دارای ارکانی است که جهاد یکی از آنهاست؛ چنانچه
امام باقر (علیهالسلام) فرمود: «از
امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) دربارۀ ایمان سؤال شد، ایشان در جواب فرمود: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْاِیمَانَ عَلَی اَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَی الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَاد؛
ایمان بر چهار رکن استوار است:
صبر،
یقین،
عدالت و جهاد». چرا که باطن جهاد، ایمان و عشقی عظیم است که انسان را به آن پاکی و کمال روحانی میرساند تا آماده گردد حتی جان خود را که عزیزترین دارائی اوست، در راه عقیده و ایمان خود فدا نماید؛ بنابراین، اصل جهاد ایمان است، آن هم ایمانی که به حد یقین رسیده باشد. انسان مردد و شکاکی که ایمان به چیزی ندارد و برده و بندۀ هواهای نفسانی است، نمیتواند مجاهد شود.
در اهمیت این فریضۀ الهی همین بس که ترک آن نتیجهای جز خواری و ذلت نخواهد داشت. در طول تاریخ هر گاه جامعۀ مؤمنین به این فریضۀ الهی عمل نمودهاند، پیشرفت، عظمت و سربلندی نصیب آنان شده است و هر گاه از این وظیفه سر باز زدهاند، موجبات خسران در
دنیا و
آخرت خود را فراهم کردهاند؛ چنانچه
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در اینباره فرمود: «فَمَنْ تَرَکَ الْجِهَادَ اَلْبَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذُلًّا وَ فَقْراً فِی مَعِیشَتِهِ وَ مَحْقاً فِی دِینِه؛
هر کس که جهاد را ترک کند، خداوند لباس ذلت و
فقر در زندگی و تباهی در
دین را بر او خواهد پوشاند».
همچنین امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) نیز میفرماید: «فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ اَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُیِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ؛
هر کس آن
[
جهاد
]
را از باب بیاعتنایی ترک کند، خداوند بر او جامۀ ذلّت بپوشاند و وی را غرق
بلا نماید و به خواری و پستی گرفتار آید. حضرت در ادامه میفرماید: به خدا
قسم هیچ ملّتی در خانهاش مورد حمله قرار نگرفت مگر اینکه خوار شد». و این امور نتایج طبیعی ترک جهاد هستند.
از جمله مسائلی که موجب اختلاف نظر میان برخی مسلمانان شده، عبارت است از مشخص کردن برترین و بهترین کارها نزد خداوند. علت این اختلاف هم به جوابهای مختلفی که در
قرآن و
سنت در مورد مشخص کردن برترین کارها داده شده، باز میگردد و یکی از اموری که به عنوان برترین و با فضیلت اعمال معرفی شده جهاد است؛ چنانچه امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در این زمینه میفرماید: «اِنَّ اَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ اِلَی اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی الْاِیمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِه؛
همانا برترین چیزی که متوسلان به خداوند پاک و بزرگ، به آن توسّل جستند عبارت است از: ایمان به خدا و رسول او و جهاد در راه حق».
همچنین در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) سؤال شد که بافضیلتترین اعمال کدام هستند؟ ایشان در پاسخ فرمود: «الصَّلَاةُ لِوَقْتِهَا وَ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ؛
نماز اول وقت،
نیکی به پدر و مادر و
جهاد در راه خدا». و علت این افضلیت در این است که اصلاح دین و دنیای شخص در گرو جهاد فی سبیل الله میباشد؛ چنانچه امام علی (علیهالسلام) فرمود: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَرَضَ الْجِهَادَ وَ عَظَّمَهُ وَ جَعَلَهُ نَصْرَهُ وَ نَاصِرَهُ وَ اللَّهِ مَا صَلَحَتْ دُنْیَا وَ لَا دِینٌ اِلَّا بِهِ؛
در حقیقت خداوند جهاد را واجب گردانید و آن را بزرگداشت و مایۀ پیروزی و یاور خود قرارش داد. به خدا سوگند کار دنیا و دین جز با جهاد درست نمیشود».
حکایت: تجسّم جهاد
انس بن مالک میگوید: در محضر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بودم، که ایشان فرمود: هنگامی که خداوند مرا به سوی آسمانها عروج داد، ناگهان ستونی را دیدم که پایهاش از نقرۀ سفید فام و وسط آن از یاقوت و زبرجد و بالای آن از طلای سرخ بود.
جبرئیل گفت: در این قسمت
[
اشاره به پایۀ ستون
]
دین تو است که نورانی و سفید و روشن است. گفتم: وسط ستون، چیست؟ گفت: وسط ستون، جهاد و پیکار با دشمنان خدا است. پرسیدم: این قسمت طلای سرخ که در بالای ستون قرار گرفته چیست؟ گفت: این قسمت هجرت است. سپس افزود: به همین علت است که ایمان علی (علیهالسلام) از ایمان همۀ مؤمنان، بالاتر است؛ چرا که در دین و جهاد و هجرت بر دیگران پیشی گرفته است.
مرگ رخدادی همگانی است و بنابر دیدگاه خداباوران، خداوند بقاء و جاودانگی حیات دنیوی را برای هیچکس قرار نداده است. مرگ در مفهوم
قرآنی به معنای انتقال از مقامی به مقام دیگر میباشد و این بدان معناست که انسان با مرگ خویش چیزی را از دست نمیدهد و یا اگر چیزی را از دست بدهد، نسبت به آنچه به دست میآورد، چیز باارزشی را از دست نداده است؛ از اینرو آرزوی هر مؤمنی این است که خداوند بهترین مرگ را روزی وی کند و در میان تمام مرگها، کشته شدن در راه خداوند گرامیترین مرگ است؛ چنانچه امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در این رابطه میفرماید:
«ان اکرم الموت القتل، والذی نفس ابن ابی طالب بیده لالف ضربة بالسیف اهون علی من میتة علی الفراش فی غیر طاعة الله؛
همانا گرامیترین مرگ کشته شدن است. سوگند به آنکه جان پسر ابوطالب به دست اوست، تحمل هزار ضربت شمشیر بر من آسانتر از جان دادن در بستری است که در غیر طاعت خدا باشد».
در اهمیت این فریضۀ الهی همین بس که طبق روایات، جهاد دربی از دربهای بهشت است؛ چنانچه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود:
«لِلْجَنَّةِ بَابٌ یُقَالُ لَهُ بَابُ الْمُجَاهِدِینَ یَمْضُونَ اِلَیْهِ فَاِذَا هُوَ مَفْتُوحٌ وَ الْمُجَاهِدُونَ مُتَقَلِّدُونَ سُیُوفَهُمْ وَ الْجَمْعُ فِی الْمَوْقِفِ وَ الْمَلَائِکَةُ تَتَرَحَّبُ بِهِم؛
بهشت دربی دارد که آن را باب المجاهدین میگویند و جهادگران در حالی که شمشیرهایشان را به خود آویخته و مردم نیز در موقف ایستادهاند، به سوی آن درب روان میگردند، که ناگاه درب به رویشان باز میشود و فرشتگان به آنان خوشآمد میگویند».
همچنین امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در این راستا میفرماید: «فَاِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ اَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ اَوْلِیَائِهِ؛
جهاد دربی است از دربهای بهشت، که خداوند آن را به روی
اولیاء خاصّ خود گشوده» .
یکی از مسائل مهم
قیامت، وجود گواهان مختلف است؛ البته خداوند قادر متعال نیازی به شاهد ندارد، ولی طبیعت انسان به صورتی است که هر چه حضور شاهدها را بیشتر احساس کند، برای تربیت و تقوای خود تلاش و دقت بیشتری صرف میکند. یکی از مهمترین شاهدان در
روز قیامت اعمال خود آدمی هستند که مجسم شده و به نفع یا ضرر انسان گواهی میدهند و جهاد یکی از مهمترین اعمالی است که در قیامت هم به آن گواهی میدهند و هم خودش مانند سائر اعمال گواه خواهد بود؛ چنانچه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در اینباره فرمود:
«اِنَّ جَبْرَئِیلَ اَخْبَرَنِی بِاَمْرٍ فَقَرَّتْ بِهِ عَیْنِی وَ فَرِحَ بِهِ قَلْبِی قَالَ: یَا مُحَمَّدُ! مَنْ غَزَا غَزْوَةً فِی سَبِیلِ اللَّهِ مِنْ اُمَّتِکَ فَمَا اَصَابَتْهُ قَطْرَةٌ مِنَ السَّمَاءِ اَوْ صُدَاعٌ اِلَّا کَانَ لَهُ شَهَادَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛
همانا جبرئیل مرا به چیزی خبر داد که چشمم به آن روشن و دلم شادمان شد. گفت: ای محمّد! هر کس از امّت تو در راه خدا جهاد کند، هیچ قطرۀ بارانی به او نمیرسد و دردسری نمیبیند، مگر اینکه روز قیامت برای او به این کار گواهی میدهد».
دین اسلام خاتم ادیان الهی بوده و تمام احکام و قوانین آن در راستای رشد، ترقی و تکامل همه جانبۀ انسانهاست و این ظرفیت و کارکرد با اهمیت، به خاطر این است که اساسا احکام و آموزههای دین مبین اسلام، منطبق و هماهنگ با
فطرت انسانی میباشد. جهاد نیز از این اصل مستثنا نبوده و یکی از مهمترین احکام و آموزههای اسلام است که برای دفاع از توحید و رفع موانع و عوامل مزاحم از مسیر حرکت تکاملی انسان، وضع و تشریع شده است.
لکن در طول تاریخ حیات اسلام، برخی به دلیل عدم شناخت کافی از فلسفۀ تشریع جهاد یا از روی غرضورزی، به خصوص مستشرقین، اسلام را متّهم به خشونت و توسّل به زور و شمشیر برای تحمیل عقیده ساختهاند و به این ترتیب، اصل جهاد در اسلام را سخت مورد هجوم قرار دادهاند؛ از اینرو ما در اینجا به بیان برخی از اهداف و فلسفههای جهاد در اسلام میپردازیم:
اقامۀ دین الهی و دفاع از آن که جزء مهمترین واجبات الهی میباشد، یکی از اهداف و فلسفههای جهاد در اسلام است؛ از اینرو در اکثر قریب به اتفاق آیات مربوط به جهاد، قید «فی سبیل الله» آمده است تا بیانگر هدف آن باشد. به عنوان نمونه خداوند متعال میفرماید: «وَ قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَ لَا تَعْتَدُوا اِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ؛
و در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند، نبرد کنید و از حد تجاوز نکنید که خداوند تجاوز کاران را دوست ندارد».
این آیۀ شریفه با تعبیر «فِی سَبِیلِ اللَّهِ» هدف و فلسفۀ اصلی جنگ و جهادهای اسلامی را روشن میسازد که جهاد در منطق اسلام، هرگز به خاطر
انتقامجویی، جاهطلبی، کشورگشایی، بدست آوردن غنائم و یا اشغال سرزمینهای دیگران نیست.
بر طبق دین مبین اسلام،
سلاح بدست گرفتن و جهاد کردن فقط باید در راه خداوند و برای گسترش قوانین الهی و بسط توحید و عدالت و دفاع از حق و ریشهکن ساختن
ظلم و فساد و تباهی باشد. همین نکته است که جنگهای اسلامی را از تمام جنگهایی که در جهان روی میدهد، جدا میسازد و نیز همین هدف، در تمام ابعاد جنگ اثر گذاشته و کمیت و کیفیت جنگ،
نوع سلاح و چگونگی رفتار با اسیران را به رنگ خدایی در میآورد.
جلوگیری از
فتنه و فساد دشمنان اسلام از دیگر اهداف و فلسفههای جهاد میباشد؛ چنانچه خداوند متعال در این زمینه میفرماید: «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَاِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ اِلَّا عَلَی الظَّالِمِین؛
با آنها
[
دشمنان
]
پیکار کنید تا آتش فتنه خاموش شود و دین مخصوص خدا گردد پس اگر آنها
[
از روش نادرست خود
]
دست برداشتند،
[
متعرض آنها نشوید زیرا
]
تعدی جز بر ستمکاران روا نیست».
بر اساس این آیۀ شریفه، مسلمانان موظف هستند با فتنۀ دشمنان به مقابله برخیزند و آنها را از فتنهانگیزی بر علیه اسلام و مسلمانان باز دارند؛ این فتنه گاه در غالب
شرک و بتپرستی نمایان میگردد و گاه در فساد و فشارهای دشمنان بر علیه مسلمانان. دشمنان اسلام که خوی و خُلقِ استثماری در باطنشان ریشه دوانده، دائماً به دنبال ایجاد فتنه و دسیسههایی هستند تا موانعی را در مقابل تعالیم انسانساز اسلام ایجاد کنند و جلوی تحقق و گسترش این فرهنگ آسمانی را بگیرند. اسلام نیز برای رفع آن موانع، مسلمانان را برای تعدیل جامعۀ انسانی و هدایت مردم از گمراهی و آگاهی به هدف خلقت انسانی و در یک جمله ایجاد فضایی مناسب برای مصالح دین و دنیای افراد، امر به جهاد کرد.
حمایت از مظلومان و ستمدیدگان و مقابله با ظالمان و ستمگران که از افضل اعمال میباشد را نیز میتوان از دیگر اهداف و فلسفههای جهاد در اسلام بر شمرد؛ چنانخداوند در این رابطه میفرماید: « مَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ؛
چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که به دست ستمگران تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟»
به این ترتیب،
قرآن کریم از مسلمانان میخواهد که هم در راه خدا و هم برای نجات مستضعفان مظلوم جهاد کنند و اصولاً این دو از هم جدا نیستند و با توجه به اینکه در آیۀ فوق قید و شرطی نیست، این مظلومان و مستضعفان در هر نقطۀ جهان که باشند، باید از آنها دفاع کرده و در این حکم بین نزدیک و دور، داخل و خارج کشور تفاوتی نیست؛ به تعبیر دیگر حمایت از مظلومان در مقابل ظالمان در اسلام یک اصل است که باید مراعات شود، حتی اگر به جهاد منتهی گردد. بنابراین اسلام به مسلمانان اجازه نمیدهد تا در برابر فشارهایی که به مظلومان جهان وارد میشود بیتفاوت باشند و این دستور یکی از ارزشمندترین دستورات اسلامی است که از حقانیت این آیین خبر میدهد.
از دیگر اهداف جهاد در اسلام مقابله با هجوم دشمنان و متجاوزان است؛ چنانچه خداوند متعال در اینباره میفرماید: «اُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ اِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیر؛
به کسانی که جنگ بر آنها تحمیل گردیده، اجازۀ جهاد داده شده است، چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند و خداوند بر یاری آنها تواناست».
این آیۀ شریفه که به اعتقاد برخی از مفسرین نخستین آیه در مورد جهاد است، به مسلمانان که از سوی دشمنان تحت فشار واقع شده بودند، اجازۀ جهاد میدهد و در واقع مسلمانانی که مورد آزار و اذیت دشمنان قرار گرفته بودند، اجازۀ دفاع از خود و دفع تهاجم دشمنان را پیدا نمودند.
واژۀ جهاد ماخوذ از مادۀ «جُهد» و به معنای توان و قدرت است در حالی که واژۀ قتال از مادۀ «قتل» و به معنای کشتن یکدیگر میباشد که در زبان فارسی از آن تحت عنوان جنگ تعبیر میشود. با توجه به این مطلب جهاد از لحاظ ماهوی با جنگ متفاوت میباشد و تقدس آن از این جهت است که جنگ به معنای مطلق حرب و قتال، فاقد بار ارزشی است و شامل هر
نوع درگیری و نزاع با هر هدف و مقصودی اعم از مادی یا معنوی، دنیوی و اخروی، مبتنی بر حس ناسیونالیستی با اهداف اقتصادی و غیره میشود؛ اما جهاد پیکاری است که برای خشنودی خداوند در جهت تحقق اهداف الهی و انسانی، برای آزادی ملتها از زیر بار ستم انجام میپذیرد. این معنا با مفهوم جنگ که به معنای مطلق درگیری است تفاوت بسیاری خواهد داشت و حداقل این است که مفهوم جهاد با مفهوم جنگ در اصطلاح حقوقدانان بین الملل متفاوت است؛ چه اینکه جنگ در اصطلاح این دسته از حقوقدانان شامل هر درگیری و نزاعی است که بین دو یا چند دولت رخ میدهد
[
خواه در قالب دفاع یا تهاجم با اهداف انسانی یا غیر انسانی
]
ولی جهاد در اصطلاح
قرآن، تنها در مورد جنگی به کار میرود که به خاطر ارزشهای انسانی در جهت رهایی ملل از یوغ استعمار و
استثمار و دفع ستم تحقق میپذیرد.
بنابراین جهاد بر خلاف جنگ بر اساس انگیزههای مادی و مالی انجام نمیشود، چنانکه هدف از آن کشتن انسان دیگری نیست، بلکه بخشیدن حیات به جامعهای است که به هر طریقی گرفتار علل و عوامل ضدکمالی شده است و مجاهدان با تیغ تیز شمشیر، غدهها و بخشهای بیمار را از جامعه میزدایند و میکوشند تا فرصت تازهای به دیگر افراد جامعه ببخشند تا در یک فضای مناسب، با بهرهمندی از آزادی فکری و آموزههای وحیانی، عقلانی و عقلایی، مسیر کمالی خود را بیابند؛ از اینرو دین مبین اسلام، یکی از مهمترین اهداف جهاد را رهایی مستضعفان جسمی و فکری از چنگال ظالمان و جوامعی میشمارد که فرصتی به مردم نمیدهند تا خود به اختیار و
اراده، راه خویش را برگزینند و در مسیر کمال قرارگیرند.
جهاد دارای
انواع و اقسامی است که هر یک نیاز جامعه انسانی بوده و نمیتوان از آن غفلت داشت و ارزش و اعتبار هریک به سبب درجۀ اهمیت آنها نسبت به تحقق اهداف اصلی آفرینش انسان است که اجمالاً به آنها اشاره میکنیم:
بیشتر مردم وقتی واژۀ جهاد را میشنوند تنها جهاد نظامی به اذهان ایشان تبادر میکند؛ چرا که این
نوع جهاد در طول تاریخ اجتماعی و سیاسی بیشترین نقش را در صحنههای زندگی مردم و تحولات عظیم تاریخی ایفاد کرده است؛ از اینروست که عبارت «مجاهدان» تنها مجاهدان نظامی را به ذهن میآورد، اما غافل از اینکه جهاد اکبر، که مبارزه با هواهای نفسانی است، از
جهاد اصغر، یعنی جنگ با دشمنانی که به مرزهای مسلمین یورش بردهاند، بسیار بااهمیتتر است؛ به گونهای که بر همۀ انسانها لازم و ضروری است که در جبهۀ «جهاد اکبر» با
سلاح «تقوی» بر دشمن درون خانۀ دل بتازند و حریم دل را از لشکریان غاصب شیطان تطهیر کنند.
امام صادق (علیهالسلام) در این زمینه فرمود:
«اَنَّ النَّبِیَّ بَعَثَ بِسَرِیَّةٍ فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ: مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْاَصْغَرَ وَ بَقِیَ الْجِهَادُ الْاَکْبَرُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْاَکْبَرُ قَالَ: جِهَادُ النَّفْس؛
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گروهی از مسلمانان را به سریهای
[
جنگهایی که پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) شخصاً در آن شرکت نداشته و یکی از اصحاب را به سرکردگی سپاهیان تعیین مینمود
]
فرستاد، وقتی بازگشتند به آنان فرمود: آفرین بر گروهی که جهاد کوچکتر را انجام دادند، و جهاد بزرگترشان باقی مانده، شخصی عرض کرد: یا رسول اللَّه! جهاد بزرگتر چیست؟ فرمود: جهاد با هوای نفس».
همچنین ایشان در روایت دیگری فرمود: «انَّ افْضَلَ الْجِهادِ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ؛
برترین جهاد، جهاد با هوسهای سرکشی است که در درون سینۀ آدمی است».
این بیان به خوبی میتواند منطق اسلام را در این مسالۀ حیاتی روشن سازد و پس از بررسی و مطالعه، کشف میگردد که:
اولاً: در درون وجود انسان همیشه نیروهای متضادی هستند که صورت یک صحنۀ جنگ را دارد و سرنوشت انسان بستگی به پیروزی یکی از این دو قسمت از نیروها دارد.
ثانیاً: این جهاد از اینرو «
جهاد اکبر» نامیده شده که یک جهاد ابدی و پایانناپذیر است، به علاوه یک نبرد داخلی همیشه از یک نبرد خارجی خطرناکتر میباشد و گذشته از اینها شکست در این جهاد نتیجهای جز شقاوت و بدبختی ندارد، در صورتی که شکست در جهاد با دشمن خارجی ممکن است موجب کسب افتخار شهادت گردد. به عبارت دیگر، جهاد با دشمن بیرونی هرگز شکست واقعی ندارد، اما احتمال شکست در جهاد با نفس فراوان است و چنانچه
نفس امّاره بر
عقل انسان حاکم شود، از آن مرکبی میسازد و انسان را به سوی وادی نیستی و نابودی میبرد.
تسلّط نفس امّاره بر آدمی منشا تمام ظلمها و جنایتهاست. به عنوان مثال نمونۀ آن
معاویه و عمرو عاص هستند. دو شخصیتی که در تاریخ از آنان به عنوان انسانهای هوشمند و با کیاست نامبرده شده است، اما آنان با پیروی از نفس امّاره، آنگونه ظلمها و جنایتها را که تاریخ شاهد آن است، مرتکب شدند؛
از اینرو امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) فرمود: «برترین مجاهد شخصی است که با هوای نفس خویش به نبرد برخاسته است». و همچنین در روایت دیگری فرمود: «یَقُولُ الرَّجُلُ جَاهَدْتُ وَ لَمْ یُجَاهِدْ اِنَّمَا الْجِهَادُ اجْتِنَابُ الْمَحَارِم و...؛
مرد میگوید: جهاد کردم، در صورتی که جهاد نکرده است؛ جهاد در حقیقت دوری کردن از حرامهاست».
پس از مرتبۀ جهاد نفس که جهاد اکبر دانسته شده است، «جهاد کبیر» قرار دارد که مراد از آن «جهاد علمی و فرهنگی» میباشد. اگر در جهاد نفس، انسان به تزکیه و خودسازی قلب خود میپردازد و نفس را در مقام اعتدال نگه داشته و اجازۀ انجام فسق و فجور به آن نمیدهد، در جهاد کبیر، از نظر بینشی و نگرشی شرایط این تزکیه برای انسان فراهم میآید.
هیچ شک و تردیدی نیست که انسان بر مدار عقل و قلب میتواند حقایق هستی را بشناسد و باور کند و ذهن و جانش با هستی همراه و هماهنگ شود. تلاشی که انسان در جهاد کبیر میکند، رهایی خود و دیگران از تسلط فکری و فرهنگی است و اجازه نمیدهد تا گفتمان باطل، بینش و نگرش او را سامان دهد و رفتارش را تحت کنترل درآورد و او را بندۀ فکری و فرهنگی خود سازد؛ لکن در جهاد اکبر، انسان به خودش اجازه نمیدهد تا هواهای نفسانی بر او چیره شود. بیگمان انسان زمانی میتواند به جهاد نفس بپردازد که فشارهای بیرونی کاسته شده یا از میان رفته باشد؛ در این صورت بهتر میتواند به جنگ و جهاد با هوای نفسانی خودش برود و زشتیها و رذائل پست درونی را تخلیه و با
فضائل اخلاقی، نفس را بیاراید. پس پالایش نفس از زشتیها در شرایطی فراهم میآید که از نظر بینشی و نگرشی در مسیر درست قرار گرفته باشد.
خداوند متعال در
قرآن کریم به صراحت از جهاد کبیر علمی و فرهنگی سخن به میان آورده است و میفرماید: «فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا؛
پس تو هرگز از کافران فرمان مبر و
[
در راه حق و عدالت و خشنودی خدای یکتا
]
به وسیلۀ این کتاب با آنان به جهادی بزرگ بپرداز
[
و روشنگری کن
]
».
مرحوم
علامۀ طبرسی در ذیل این آیۀ شریفه مینویسد:
از آیۀ شریفه این درس بزرگ دریافت میشود که برترین و با شکوهترین جهادها و تلاشها در پیشگاه خدا، جهاد علمی، فکری و فرهنگی است؛ جهاد کسانی است که با روشنگریهای خویش بافتهها و ساختهها و شبهات بداندیشان و گمراهان را از اذهان و افکار میزدایند و مردم را با
روح و جان دین خدا و هدفهای بلند آن آشنا میسازند.
بنابراین جهاد کبیر، جهاد عملی، فکری و فرهنگی است که پس از جهاد اکبر یعنی جهاد با نفس در درجۀ برتری از دیگر جهادها قرار دارد و میبایست اهتمام بسیاری بر آن داشت؛ زیرا جهادی است که گفتمان درست فکری و فرهنگی را به جامعه ارائه میدهد و اجازه نمیدهد تا گفتمان باطل مستبدانه با سرکوب افکار و فرهنگهای عقلانی و عقلایی دیگر بر جامعه مسلط شود. جهاد علمی و فرهنگی در حوزههای بینشی و نگرشی فضایی را برای افراد جامعه فراهم میآورد تا انسانها در یک فضای سالم، گفتمانهای رقیب را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهند و بتوانند خود با انتخاب آزاد، راهی را برگزینند.
اگر چنین فضایی برای همۀ افراد بشر و اعضای جامعه فراهم شود، آنگاه به طور طبیعی اکثریت مردم، به سبب کمالخواهی و کمالجویی و نقصگریزی، به سوی خدا و خدایی شدن گام بر میدارند و اصول فطرت و
عقلانیت را به کار میگیرند و از رفتارهای زشت و نابهنجار عقلانی و عقلایی پرهیز کرده و در پی فرهنگ سالم و ارزشی میروند.
در نتیجه هدف از جهاد فکری، علمی و فرهنگی آن است که مؤمنان را از تهاجم فکری و فرهنگی دشمن حفظ کرد و با پاسخگویی به شبهات و روشنگری و بصیرتافزایی، اجازه نداد تا رفتارهای نابهنجار آنان به شکل فرهنگ بر جامعه مسلط شود و با تخریب حقایق و هنجارهای ارزشی، فکری و فرهنگی، جامعه را دچار تردید کند.
جهاد اصغر که به معنای جهاد با دشمنان دین و خداوند به وسیلۀ مال و جان میباشد، بارها در
قرآن کریم مورد اشاره قرار گرفته و بدان سفارش شده است؛ چنانچه میفرماید: «وَ جَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِاَمْوَالِهِمْ وَاَنفُسِهِمْ؛
و در راه خدا با اموال و جانهایتان جهاد کنید». این جهاد از لحاظ فقهی به صورت کلی به دو
نوع دفاعی و ابتدایی تقسیم میگردد:
جنگ و مبارزهای است که در صورت تجاوز دشمنی به حریم مسلمین
واجب و لازم میگردد و آیات متعدد
قرآن به آن اشاره دارد. در این جهاد، حتی بچههایی که به تکلیف نرسیدهاند اما توانایی دفاع دارند و نیز زنان که در شرایط عادی جهاد از ایشان برداشته شده است، باید در حد توان خود در دفاع شرکت کنند. در جهاد دفاعی اذن و اجازة حاکم شرع لازم نیست و مسلمانان نباید در شرایط حساس هجوم دشمن، منتظر اجازة
ولیفقیه باشند؛ زیرا چنانچه کسی به سرزمین اسلام حمله کند و مال، ثروت،
استقلال و آزادی آنان را مورد تعرض قرار دهد تا آنکه مسلمانان را تحت سیطرۀ خود درآورد، در این شرایط دین تکلیف میکند که مسلمانان به دفاع برخیزند و از سرزمین اسلام،
عزت و سربلندی خود دفاع کنند و هرگز تسلیم دشمن نشوند.
جهادی است که مسلمانان ابتداءً وارد جنگ میشوند، بدون اینکه طرف مقابل جنگ را آغاز کرده باشد. بیشتر فقهای امامی وجوب جهاد ابتدایی و حتی مشروعیت آن را منوط به موافقت و اجازۀ
امام معصوم (علیهالسلام) یا نایب او میدانند. این حرکت جهادی با هدف عرضۀ دین اسلام به کافران و گسترش این آئین نجاتبخش در سراسر جهان تحقق میپذیرد. در جهاد ابتدایی، هدف مسلمانان اساساً کشورگشایی و تجاوز به حقوق و آزادیهای انسانهای دیگر و گرفتن اموال آنان نیست، بلکه منظور اصلی آنان دعوت مردم به دین اسلام، گسترش حقایق دینی و ترویج
شعائر مذهبی است.
جهاد به صورت کلی، حال چه جهاد با نفس و چه جهاد با دشمن، یکی از مهمترین وظایف و مسئولیتهای فردی و اجتماعی هر مسلمانی به حساب میآید که کارکردهای متعدد و آثار دنیوی، اخروی، مادی و معنوی بسیاری نیز بر آن بار میشود؛ زیرا حتی اگر جهاد تنها به مفهوم نظامی آن معیار سنجش و داوری باشد به سبب آنکه نمادی از خلوص و اخلاص مجاهد است، گامی بلند برای دستیابی به مفهوم عبودیت ربوبی میباشد. برخی از این آثار عبارتند از:
تقوا میوۀ ایمان است و یقین میوۀ تقوا است. کسی که به کمال تقوای الهی برسد، در مراتب سه گانۀ یقین؛ یعنی
علم الیقین و
عین الیقین و
حق الیقین در مرتبۀ اخیر قرار میگیرد و مجاهدت نفسانی از چنین برکت و اثری برخوردار خواهد بود که موجبات تقوای کامل را فراهم میآورد؛ چنانچه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در اینباره فرمود: «من جاهد نفسه اکمل التّقی؛
هر کسی مجاهدت نفس کند تقوا را کامل کرده است». از آنجایی که هواهای نفسانی و خواستههای آن، موجب عبور انسان از محرمات و
حدود الهی و خطوط قرمز منهیات میشود و آدمی را به ترک واجبات میکشاند، میتوان گفت که جهاد نفس که جهاد با خواستههای نفسانی و لذت جوییهای نفس و گرفتاری به دنیا و مادیات و تعلقات دنیوی است، غایتی جز تقوای الهی ندارد؛ به این معنا که هدف از جهاد نفس دستیابی به تقوای الهی میباشد؛ زیرا متقین کسانی هستند که به واجبات الهی عمل میکنند و از محرمات و نواهی پرهیز و اجتناب میوزند.
نفس اماره اگر چه دشمن اصلی روح ملکوتی است، اما وجودش برای رشد روح ضروری میباشد؛ زیرا بدون ضدیت و مبارزه، رشد روح ملکوتی امکانپذیر نمیباشد. خواستههای نفس اماره را میتوان به واکسن میکربی تشبیه کرد که اگر قوی و به مقدار زیاد باشد برای روح ملکوتی مضر و حتی کشنده است؛ اما اگر ضعیف شده و به مقدار کم باشد روح را در مقابل نفس اماره واکسینه میکند و موجب میشود که روح ملکوتی بتواند انگیزشهای نفس اماره را به تدریج مهار کند. یکی از مهمترین اموری که موجب غلبۀ بر نفس و تزکیۀ آن میشود، مبارزه و جهاد دائمی با نفس است؛ چنانچه امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در اینباره میفرماید: «ثمرة المجاهدة قهر النّفس؛
میوۀ مجاهدت
[
نفس
]
غلبه و چیرگی بر نفس و خواستههای آن است» که موجب اصلاح و تزکیۀ نفس میشود.
کسانی که بندگی خدا را برگزیده و در این راه مجاهدت و مقاومت میکنند و برای رسیدن به آن ریاضت میکشند، علاوه بر اینکه از یوغ بندگی و حکومت شیطان بیرون هستند، مشمول الطاف خفیۀ الهیه و مستفیض به امدادها و هدایت فرشتگان رحمت خواهند شد؛ چنانکه
قرآن کریم در اینباره میفرماید: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا):
آنانکه در راه ما جهاد و کوشش کنند
[
و سختیها و ناملایمات را پذیرا باشند
]
قطعاً به راههای خود هدایتشان خواهیم کرد».
آیۀ شریفه عمومیت دارد و هم شامل جهاد با دشمنان ظاهر که جهاد اصغر است و هم شامل جهاد با دشمنان باطن که جهاد اکبر است میشود؛ یعنی اگر کسی در راه خدا و برای خدا تلاش کرد، خداوند از او دستگیری نموده و نه تنها راه وصال خویش را به او نشان میدهد، بلکه او را به آن راه میکشاند و در آن راه هدایت میکند.
نکتۀ مهمی که در این آیۀ شریفه به چشم میخورد، حدیثی است که از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده است که آن حضرت دربارۀ این آیه فرموده: «نزلت فینا اهل البیت؛
این آیه دربارۀ ما
اهل بیت نازل شده است». یعنی اولاً مصداق اصلی کسانی که در راه خدا جهاد کرده و خداوند آنها را در مسیر هدایت آورده، اهل بیت (علیهمالسّلام) هستند و ثانیاً منظور از «فینا» یعنی هر کسی در راه یاری ما اهل بیت قدمی بردارد، خداوند او را در راه خویش هدایت نموده و دستگیری مینماید.
امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) نیز در این رابطه میفرماید: «اعلَموا انَّ الجِهادَ الاکْبَرَ جِهادُ النَّفْسِ، فاشْتَغِلوا بجِهادِ انْفُسِکُم تَسْعَدوا؛
بدانید که جهاد اکبر جهاد با نفس است، پس به جهاد با نفسهایتان بپردازید تا سعادتمند شوید».
برای به استجابت رسیدن دعا همواره باید دو اصل کلی را رعایت نمود: یکی رعایت آداب و شرایط دعا و دیگری رفع موانع استجابت دعا که طبق روایات یکی از اموری که موجب میشود تا دعا به هدف اجابت برسد، جهاد در راه خداوند است؛ چنانچه امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرموده است:
موسی دعا کرد و
هارون آمین گفت و فرشتهها هم آمین گفتند، سپس خداوند تبارک و تعالی فرمود: هر آینه دعای شما به اجابت رسید، استقامت کنید و پا برجا باشید و هر کس در راه خدا جهاد کند، دعایش به اجابت رسد تا روز قیامت».
همچنین ایشان در روایت دیگری فرمود: «دعا را در چهار زمان بجوئید: هنگام وزیدن بادها، هنگام زوال سایهها
[
هنگام ظهر
]
، هنگام فرود آمدن
باران و هنگام ریختن اولین قطرۀ خون مؤمن در راه خدا؛ زیرا در این زمانها است که درهای
آسمان گشوده میشوند».
جهان همواره دستخوش تغییر و دگرگونی بوده و در واقع مجموعهای است از خوشیها و ناخوشیها، آسایش و سختیها، درشتیها و نرمیها، پستیها و بلندیها؛ البته شاید این تنوع و فراز و نشیب در زندگی برخی افراد، کم و یا بیشتر از دیگران باشد؛ ولی نمیتوان کسی را یافت که زندگی او همیشه به یک صورت و یکنواخت باشد و برای هر کسی بسته به شرایط زندگی و اجتماعی یا وضعیت روحی، به گونهای بروز میکند، مانند: بیمار شدن خود یا فرزند و یا یکی از نزدیکان، از دست دادن کسی که با او مانوس است، مرگ خویشان و نزدیکان، گرفتاریهای مالی، بلاهای طبیعی مثل
سیل و
زلزله، مشکلات شخصی همچون ناسازگاری با همسر، غم واندوه و پریشانی، غربت، تنهایی،
ورشکستگی،
ترس،
اسارت، فقر و خلاصه هر آنچه بتوان نام بلا و سختی یا مصیبت و ناگواری بر آن نهاد؛ لذا در اسلام برای دفع و یا رفع بلاها در دنیا راهکارهایی وجود دارد که در روایات به آنها اشاره شده است و یکی از اموری که برای دفع بلا مؤثر دانسته شده، جهاد در راه خداوند است؛ چنانچه امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) فرمود: «ثَلَاثَةٌ اِنْ اَنْتُمْ فَعَلْتُمُوهُنَ لَمْ یَنْزِلْ بِکُمْ بَلَاءٌ: جِهَادُ عَدُوِّکُمْ و...؛
سه چیز است که اگر آنها را انجام دهید، هیچ بلائی بر شما نازل نمیشود: جهاد با دشمنانتان و...» .
بندگی خداوند و تحقق زمینههای مناسب سیر به سوی کمال و سعادت برای تمام انسانها، جز از طریق تحقق حاکمیت الهی امکانپذیر نیست. یکی از اهدف تشریع جهاد، اعمال حاکمیت الهی و نابودی حکومتهای طاغوتی است که بر اساس خواستههای نفسانی بر مردم حکومت میکنند. بر این اساس، خداوند در
قرآن به مؤمنان دستور میدهد که تا زمان ریشهکن شدن کفر و شرک و تحقق حاکمیت الهی جهاد کنند: «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ؛
و با آنها پیکار کنید! تا فتنه
[
و بتپرستی و سلب آزادی از مردم
]
باقی نماند و دین، مخصوص خدا گردد».
همچنین بر اساس آیۀ شریفۀ: «هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ؛
او کسی است که رسولش را با هدایت و آئین حق فرستاد، تا آن را بر همۀ آئینها غالب گرداند». باید مسلمانان به جهاد ادامه دهند و غلبۀ دین به این است که کفار یکی از دو راه را انتخاب کنند: یا
مسلمان شوند و یا اگر بر
کفر خود باقی میمانند، حاکمیت اسلام را بپذیرند.
بر اساس آموزههای وحیانی دین مبین اسلام، جهاد دارای مصادیقی است که از جمله مهمترین مصادیق آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ظـلم و ستم یکی از شنیعترین گناهان و بلکه با کمی دقت و تحلیل عقلی باید گفت زشتی و شناعت گناهان دیگر نیز به مقدار ظلمی است که در آنها وجود دارد؛ ظلم پدیدۀ زشت و ناپسندی میباشد که هیچ طبع سلیمی آن را نمیپذیرد و بر خـلاف فطـرت آدمی است؛ لذا کودک خردسالی که هنوز خوب و بد را تشخیص نمیدهد، از ظـلم متنفر بوده و نسبت به آن عکسالعمل نشان میدهد و از کسی که به او ظلم روا داشته باشد، تنفر دارد؛ از اینرو به عدم ظلم به دیگران بسیار سفارش شده تا جایی که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آن را
نوعی جهاد دانسته و میفرماید: «یَا عَلِیُّ اَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ اَصْبَحَ لَا یَهُمُّ بِظُلْمِ اَحَد؛
ای علی! برترین جهاد آن است که انسان روز خود را آغاز کند در حالی که دراندیشۀ ستم کردن به احدی نباشد».
یکی از مبانی اخلاقی در اسلام، مبحت همسرداری است. همسرداری نیازمند به اجرای مباحث طرفینی بین زن و مرد میباشد، بدین معنا که برای دستیابی به همسرداری بهینه و اصولی، هم مرد نقش مهم و بسزایی دارد و هم زن، و از آنجایی که همسرداری نیکو اثر مستقیم و بسیار مثبتی بر جامعه و نسلهای آینده دارد، خانهداری برای زن از نظر اسلام جهاد فی سبیل الله محسوب میشود؛ چنانکه رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: «وَ جِهَادُ الْمَرْاَةِ اَنْ تَصْبِرَ عَلَی مَا تَرَی مِنْ اَذَی زَوْجِهَا وَ غَیْرَتِهِ؛
جهاد زن در این است که بر آزار و اذیتها و غیرت
[
بیش از حد
]
همسرش صبر کند». چرا که اگر زن بر این امور صبر نکرده و در مقام مقابلۀ با همسرش برآید، طولی نمیکشد که بنیان خانواده از هم میپاشد و ضررهای غیر قابل جبرانی را بر روی فرزندان و نسل آینده میگذارد. همچنین ایشان فرمود: «جِهَادُ الْمَرْاَةِ حُسْنُ التَّبَعُّل؛
جهاد زن در همسرداری نیکوست». از اینرو، زن در خانه باید به بهترین وجه ممکن به نظافت، تهیّۀ غذا، لباس،
تربیت فرزندان و همسرداری بپردازد تا همواره در خط مقدم جبهه مشغول جهاد فی سبیل الله باشد.
خوب شوهرداری کردن موارد و مصادیق فراوانی دارد که به برخی از آنها که در روایات هم به آنها اشاره شده میپردازیم:
به معنای حفظ
حیاء و
عفت و
حجاب در برابر مردان بیگانه و به سر و وضع خود رسیدن و آراستن و آرایش نمودن برای همسرش؛ چنانچه
امام رضا (علیهالسلام) میفرماید: «ما اءفاد عبد فائده خیرا من زوجه صالحه اذا راها سرته و اذا غاب عنها حفظت فی نفسها و ماله؛
هیچ کس فایدهای به دست نیاورده است که بهتر باشد از همسر شایستهای که چون به او بنگرد شاد گردد و چون از نزد او غایب شود، عفت خویش و مال او را نگه دارد».
یکی از حقوقی که خداوند متعال برای مرد به رسمیت شناخته این است که همسرش بدون اذن یا رضایت او از منزل خارج نشود. در روزگاری که شیوههای جدید زندگی، زن را از خانه به فضای جامعه کشانده است این مسئله اهمیت بیشتری پیدا کرده؛ چرا که بیرون رفتن زن بیاجازۀ شوهر در بسیاری از موارد مخاطرهآمیز بوده و دشواریهایی را برای خانواده به همراه خواهد داشت، از اینرو بسیار خردمندانه است که همسران با هماهنگی،
همدلی و تفاهم این موضوع را حل کنند. امام صادق (علیهالسلام) در مورد خروج زن از منزل میفرماید: «جـاءتامـراة الـی رسـول اللّـه فقالـت: یـا رسول اللّه ما حقّ الزوج علی المراة؟ قال: اکثر من ذلک، قالت: فخبّرنی عن شیء منـه قال: لیس لها ان تصوم الّا باذنه یعنی تطوّعاً و لا تخرج من بیتها بغیر اذنه؛
زنی خدمت پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمـد و گفت: ای رسول خـدا! حـقّ شـوهر بـر زن چیـست؟ فرمـود: بیـشتر از آن (چـه میاندیشی) زن گفت: پارهای از آن را بر من بازگو، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: زن حق ندارد بدون اجـازۀ شوهر، روزۀ مستحبّی بگیرد و نیز حق ندارد بدون اذن شوهر از خانهاش خارج شود».
یعنی همیشه و همواره در تمام مراحل زندگی همراه و همراز و مشاور دلسوزی برای شوهرش باشد و به او
احترام بگذارد و از دستورات شوهر تا حد ممکن پیروی کند و هیچگاه با
زبان و کردار خویش شوهرش را نیازارد و اگر چنین اتفاقی افتاد زود همسر خویش را راضی سازد. پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرماید: «بهترین زنان، زنی است که وقتی خشمگین شود یا شوهرش بر او
خشم گیرد، به شوهرش بگوید: دستم را در دست تو میگذارم و خواب را به چشم راه نمیدهم تا وقتی که از من راضی شوی».
آنچه بیان شد مقداری ناچیز از وظایف همسر شایسته و مناسب است، و لکن اهم آنها به طور کلی همان موارد فوق میباشد که البته این به معنای چشمپوشی از وظایف متقابل مرد در برابر زن نیست، شوهر خوب و ایدهآل هم صفات و شرایطی دارد که باید به آنها متعهد باشد.
انتظار فرج، در اصطلاح شیعی به معنای انتظار کشیدن برای ظهور امام دوازدهم (علیهالسلام) است که دنیا را از عدل و داد پر میکند. بنابر آموزههای شیعی، انتظار فرج، مستلزم
نوعی آمادگی معنوی و اخلاقی است به صورتی که انتظار واقعی، آمادهباش و تحصیل آمادگیهای لازم برای رسیدن به اهداف و خواستههای مورد نظر میباشد. انتظار، تنها یک حالت روحی نیست، بلکه با توجه به روایاتی که آن را «افضل الاعمال» یا «احب الاعمال» میدانند، یک حالت روحی جریان یافته و شکل گرفتهای است که از معرفت برخاسته و به اقدام و عمل میانجامد.
انتظار حالتی است نفسانی که آمادگی برای آنچه انتظارش را میکشیم، از آن بر میآید و هرقدر که انتظار شدیدتر باشد، آمادگی و مهیّا شدن شدیدتر خواهد بود؛ بنابراین مؤمنی که منتظر آمدن مولایش باشد، هر قدر که انتظارش شدیدتر باشد، تلاشش در آمادگی برای آن به وسیلۀ پرهیز از
گناه و کوشش در راه تهذیب نفس و پاکیزه کردن درون از صفات نکوهیده و به دست آوردن خلق و خویهای پسندیده بیشتر میگردد.
در روایات اسلامی نیز آنچنان مقام و منزلتی برای منتظران موعود بر شمرده شده که گاه انسان را به تعجب وا میدارد؛ چنانچه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: «اَفْضَلُ جِهَادِ اُمَّتِی انْتِظَارُ الْفَرَج؛
با فضیلتترین جهاد امت من، انتظار فرج است».
از بررسی روایات اهل بیت (علیهمالسّلام) بر میآید که تکالیف چنانچه مقارن با سختی و مشقت بیشتری نسبت به شرائط عادی و متعارف باشند، از ثواب و ارزش معنوی بیشتری برخوردار خواهند بود. قاعدۀ فوق در رابطه با
روزه در شرائط خاص مانند گرمی هوا، طولانی بودن روز و اموری از این قبیل نیز قابل تطبیق است. چه اینکه روزه در شرائط فوق سختتر بوده و به همان تناسب ارزش و آثار معنوی و تربیتی بیشتری نیز خواهد داشت. در همین راستا روایات مختلفی از اهل بیت (علیهمالسّلام) در رابطه با روزه در گرما در منابع روایی ذکر شده است؛ چنانچه امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «اَفْضَلُ الْجِهَادِ الصَّوْمُ فِی الْحَرِّ؛
برترین جهاد روزه گرفتن در هوای گرم است». چرا که روزه گرفتن در تابستان و در گرما احتیاج به ارادهای قویتر و مقابلهای شدیدتر با نفس دارد.
سوالاتی که شاید در این موضوع به ذهن آید، از جمله:
با توجه به اینکه
قرآن کریم میفرماید: (لا
اکراه َ فِی الدِین) آیا این نبود اکراه و اجبار در دین با جهاد ابتدائی منافاتی ندارد؟
پاسخ: این تصور که جهاد ابتدایی با آیه در تضاد است ناشی از بدفهمی این آیه میباشد. جهاد ابتدایی این نیست که مسلمین به سرزمین کفار حمله کنند و آنها را مجبور به پذیرش اسلام نمایند، بلکه منظور این است که اگر در سرزمینی، حکام کافر مانع از رسیدن ندای اسلام به گوش مردم آن سرزمین هستند، با آن حکومت مبارزه شود تا این مانع برداشته شود.
به بیانی دیگر: خداوند دستورها و برنامههایی را برای سعادت و آزادی و تکامل انسانها طرح کرده است و پیامبران خود را نیز موظف ساخته که این دستورها را به مردم ابلاغ کنند. حال اگر فرد یا جمعیتی ابلاغ این فرمانها را مزاحم منافع پست خود بینند و بر سر راه دعوت
انبیاء موانعی ایجاد نمایند، آنها حق دارند نخست از طرق مسالمتآمیز و اگر ممکن نشد با توسل به زور این موانع را از سر راه خود بردارند و آزادی
تبلیغ را برای خود کسب کنند؛ چرا که این حق مردم است که بتوانند ندای منادیان راه حق را بشنوند و در قبول دعوت آزاد باشند. حال اگر کسانی بخواهند آنها را از حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صدای منادیان راه خدا به گوش جان آنها برسد، طرفداران این برنامهها حق دارند برای فراهم ساختن این آزادی از هر وسیلهای استفاده کنند و از اینجا ضرورت «جهادهای ابتدائی» در اسلام روشن میگردد.
در نتیجه جنگ با مشرکین و کفار به خاطر این نیست که
توحید و دین را به آنها تحمیل کنیم؛ زیرا دین زور بردار نیست و این مفاد آیۀ شریفۀ مذکور است؛ بلکه جنگ با مشرکین و کفار حتی در صورت ابتدائی آن به خاطر رفع موانع تبلیغ دین و همچنین ریشهکن کردن
فساد و شرک است. وقتی از این دریچه به جهاد ابتدائی بنگریم تعارضی میان این آیه و جهاد ابتدائی وجود نخواهد داشت.
آیا وجوب جهاد در اسلام نشانگر این نیست که اسلام دین خشونت و شمشیر است؟
پاسخ: یکی از تهمتهایی که بعضی از افراد و گروههای غیر اسلامی به دین مبین اسلام وارد میکنند، این است که میگویند: «اسلام به زور شمشیر پیش رفته است» و یا اینکه میگویند: «اسلام دین خشونت است». در جواب آنها به طور اجمال میگوییم که: چنین افرادی بدون اینکه تمام آیات
قرآن و روایات را از نظر بگذرانند، گرفتار این پندار شده و متوجه نشدهاند که اسلام در چه زمینهای حکم به جهاد میکند و منظور از آن چیست.
اصولاً جنگ در اسلام به خاطر کشورگشایی و خونریزی نیست، بلکه برای نجات مردم مظلوم و بیپناهی است که حقوق خود را از دست داده و در آتش ظلم، فساد،
بتپرستی و محرومیتهای اجتماعی میسوزند. خداوند متعال در
قرآن کریم میفرماید:
«وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ اَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیراً؛
چرا در راه خدا و نجات بیچارگان از مردان و زنان و کودکان پیکار نمیکنند؟ بیچارگانی که میگویند بارالها ما را از این سرزمین که مردمش همه ستمگرند، بیرون کن و نجات بده و از ناحیة خود سرپرستی برایمان بفرست و یا از جانب خود یار و مددکاری برایمان روانه کن».
بنابراین
قرآن کریم جهادی را تجویز میکند که در راه خدا و نجات تودههای محروم و برای زدودن فتنهها انجام بگیرد. جهاد در اسلام برای زدودن فتنهها و برقراری عدالت اجتماعی و صلح عمومی است. در جنگهای اسلامی، استفاده از
سلاحهای کشتار جمعی، کشتن زنان و اطفال و پیرمردان و افراد ضعیف و ناتوان و بیمار، ممنوع است و حتی بریدن درختان و خراب کردن ساختمانها از نظر مقررات اسلام کار غیر مقبولی است.
اسلام قبل از اعلام جنگ دعوت به صلح و دوری از ظلم و ستم مینماید و دوم اینکه جنگ را برای خاتمه دادن به فتنهها و شرارتها و ایجاد
امنیت میداند؛ بنابراین پیکاری که در راه زدودن فتنهها و نجات تودههای محروم و برقراری عدالت عمومی انجام مییابد، نه تنها خشونت نیست، بلکه به
حکم عقل عین
صلح میباشد.
سایت مجمع جهانی صادقین، برگرفته از مقاله «جهاد در اسلام»، تاریخ بازیابی ۹۹/۱۰/۰۹.