جایگاه ایمان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در خود
قرآن کریم، آیات متعددی مردم را
به ایمان و
باور و
اعتقاد،
دعوت نموده و مثل
حضرت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را
به ایمان توصیف نموده و
مؤمنان را
به ایمان به خدا و
ملائکه و
پیامبران و کتابهای آسمانی ستوده است و اوصاف مؤمنین را بیان نموده است.
در ساختار
اخلاق اسلامی،
ایمان به عنوان عالیترین صفت نفسانی هدایتگر مورد تاکید فراوان واقع شده و
به همین دلیل تحصیل مبادی و مقدمات آن همانند
علم و
یقین نیز
به شدت مورد ترغیب و تشویق قرار گرفته است و ابزارها و راههایی که میتواند آدمی را
به این صفات نفسانی ارزشمند برساند، همانند
تفّکر و
خواطر و الهامات پسندیده، جایگاه ویژهای در نظام اخلاقی
اسلام دارند. در مقابل صفات نفسانی معارض و مانع پیدایش
ایمان در آدمی، از قبیل «
جهل» اعم از بسیط و مرکب، «
شک و
حیرت»، «جُربزه» و «خاطرات نفسانی نکوهیده» و «وسوسههای شیطانی» همواره مورد
مذمّت و
نهی واقع شدهاند.
در باب حقیقت
ایمان و شرایط آن از دیرباز گفتوگوهای دامنهداری در میان پیروان مکاتب الهی ـ
به ویژه
متکلمان مسلمان- صورت گرفته است.
در
قرآن کریم و
روایات که دو منبع اصلی اخلاق اسلامیاند، در بیان اهمیت و جایگاه
ایمان گفتههای فراوانی وجود دارد که خلاصهای از آن در زیر میآید.
در بیان منزلت و جایگاه رفیع
ایمان همین بس که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
نصایح خویش
به ابوذر میفرماید:
ای ابوذر، هیچ چیز در نزد
خداوند، محبوبتر از
ایمان به او و خودداری از آنچه نهی میکند، نیست.
روشن است که خودداری از نواهی خداوند فقط در سایه
ایمان به او مقدور است و در واقع از برکات
ایمان به خداوند است.
امام صادق (علیهالسّلام) نیز در این باره میفرماید:
خداوند
دنیا را هم
به کسانی که دوستشان دارد و هم
به کسانی که بر آنها غضبناک است، میدهد ولی
ایمان را نمیدهد مگر
به آنان که دوستشان میدارد.
و هم ایشان در توصیف منزلت و جایگاه مؤمن میفرمایند: هرگاه
حجاب از چشمان مردم برداشته شود و
به وصل میان خداوند و بنده مؤمن او نظر کنند، آنگاه گردنهای آنها در مقابل مؤمنان خاضع، امور مؤمنان برای آنان آسان و
اطاعت از مؤمنان برایشان نرم و لطیف، خواهد شد.
این همه منزلت و جایگاه بلندی که در روایات برای
ایمان بیان شده است،
به دلیل نقشی است که
ایمان در
سعادت و کمال آدمی دارد.
ایمان از یک سو آخرین حلقه وصل
به مقام خلیفه الهی و جوار قرب معنوی است و از سوی دیگر بر اساس آنچه در
قرآن و روایات آمده است، مبدا و مفتاح همه صفات پسندیده نفسانی و نیکیهای رفتاری،
ایمان است.
اگرچه در باب حقیقت و ماهیت
ایمان، اختلاف نظرهایی در میان متکلمان مسلمان وجود دارد، ولی ویژگیهای مهم آن بدین قرار است: اولاًَ،
ایمان عبارت است از
تصدیق و اذعان قلبی که نوعی صفت و حالت نفسانی نسبت
به یک امر است. بنابراین با صِرفِ شناخت و
معرفت، متفاوت است.
ثانیاً، جایگاه تحقق
ایمان نفس و
قلب است و اگرچه آثاری قولی و فعلی دارد، تحقق حقیقت آن متوقّف بر قول یا عمل نیست. ثالثاً، نسبت میان اسلام و
ایمان عام و خاص مطلق است؛ یعنی هر مؤمنی مسلمان است، ولی ممکن است برخی از مسلمانان فقط در ظواهر تسلیم
حق باشند.
ایمان دارای تقسیمات و انواعی هست
ایمان مستقر و
ایمان مستودع و درجاتی بر
ایمان شمرده شده که در تقسیم زیر
به آنها اشاره میکنیم.
در یک تقسیم
ایمان به دو نوع «مستقرّ» و «مستودع و عاریهای» تقسیم میشود.
قرآن کریم میفرماید:
«وَ هُوَ الَّذِی اَنْشَاَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ»
و او همان کسی است که شما را از یک تن پدید آورد. پس (برای شما) قرارگاه و محل امانتی (مقرّر کرد). بیتردید، ما آیات خود را برای مردمی که میفهمند
به روشنی بیان کرده
ایم.
امام کاظم (علیهالسّلام) در
تفسیر این
آیه میفرماید:
ایمان «مستقر» ایمانی است که تا
روز قیامت ثابت و ماندگار است و
ایمان «مستودع» ایمانی است که قبل از مرگ، خداوند آن را از انسان باز میستاند.
امام علی (علیهالسّلام) نسبت
به انواع
ایمان میفرماید:
برخی از
ایمانها در دلها برقرار است، و برخی دیگر میان دلها و سینهها عاریت و ناپایدار؛ تا روزگار سرآید ـو مرگ درآیدـ پس اگر از کسی بیزارید، او را واگذارید تا مرگ بر سر او آید، آنگاه از او بیزار بودن یا نبودن شاید.
حقیت
ایمان، دارای مراتب و درجات و قابل نقصان و کاهش است.
قرآن کریم و
روایات علاوه بر تاکید بر این حقیقت، سرشارند از عباراتی که اسباب زیادی یا نقصان
ایمان را بیان میدارند. از جمله در
قرآن کریم آمده است:
«اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ اِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ اِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ اِیماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»
مؤمنان، همان کسانیاند که چون خدا یاد شود، دلهاشان بترسد، و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید، و بر پروردگار خود
توکّل میکنند.
و
امام صادق (علیهالسّلام) به یکی از پیروان خود فرمود:
ای عبدالعزیز،
به راستی که
ایمان ده درجه است،
به مانند نردبان که میبایست پله پله از آن بالا رفت، پس کسی که دارای دو درجه از
ایمان است
به آنکه دارای یک درجه است، نباید بگوید تو را ایمانی نیست و همینطور (دومی
به سومی) تا
به دهمی برسد و آن را که در درجه پایینتر از تو است نباید ساقط از ایمانش پنداری (که اگر چنین باشد) آنکه در درجه بالاتر از تو است میبایست تو را ساقط پندارد. بلکه پایینتر از خود را که دیدی با مهربانی
به درجه خودت برسان و آنچه را که تواناییش را ندارد بر او بار مکن که کمرش خواهد شکست و
به حق، کسی که دل مؤمنی را بشکند بر او لازم است که جبرانش کند و بهبودش بخشد.
شیخ صدوق در کتاب
خصال در پایان این
روایت میافزایند که
مقداد در درجه هشتم، و
ابوذر در درجه نهم و
سلمان در درجه دهم از
ایمان بودند. البته باید توجه داشت که تعیین ده درجه برای
ایمان در این روایت
به مفهوم انحصار در ده مرتبه نیست، بلکه مراد صرفاً بیان بسیاریِ درجات
ایمان است. از همینرو، در روایات دیگر درجات کمتر یا بیشتری نیز برای
ایمان شمردهاند.
که برای
ایمان هفت درجه بیان میکنند.
، درجات را
به فاصله میان
زمین و
آسمان ذکر میکند.
در نظام اخلاقی اسلام،
ایمان به چیزی موجبات هدایت و زمینه آراستگی
به فضایل اخلاقی و سیر معنوی را فراهم میسازد؟ اصلیترین متعلقات
ایمان بر پایه آنچه در
قرآن و
سنّت معصومان (علیهمالسّلام) آمده
به قرار زیر است.
قرآن کریم یکی از شروط بهرهمندی و هدایتیابی از کتاب الهی را
ایمان به غیب و قوای غیبی یعنی
ملائکه میداند و در اینباره میفرماید:
ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ• الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ... .
این کتابی است که در (حقانیت) آن هیچ تردیدی نیست، (و) هدایت
تقوا پیشگان است؛ آنان که
به غیب
ایمان دارند، و...
مراد از
عالم غیب، حقایقی است که با حواس ظاهری قابل ادراک نیستند، بلکه با سیر عقلانی و یا شهود باطنی میتوان
به آنها دست یافت. اصولاً شرط ورود
به سراپرده دیانت و گذار از منجلاب الحاد و مادیت، باور
به غیب و حقایق و قوا و امدادهای غیبی است. .
«لَیْسَ الْبِرَّ اَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ...» نیکی، (تنها) این نیست که (
به هنگام نماز،) روی خودرابه سوی مشرق یا مغرب کنید؛ (و تمام گفتگوی شما؛ درباره
قبله و تغییرآن باشد؛ و همه وقت خود را مصروف آن سازید) بلکه نیکی (و نیکوکار) کسی است که
به خدا و
روز رستاخیز و...
ایمان دارد. و تنها با چنین پیش فرضی میتوان الفبای کتاب
هدایت را خواند و در پرتو
نور آن
به سرمنزل رستگاری رسید.
قرآن کریم در طی آیات متعددی
ضرورت ایمان به خداوند را یادآور میشود؛ از جمله میفرماید:
«فَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی اَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»
پس
به خدا و پیامبر او و آن نوری که ما فرو فرستادیم
ایمان آورید، و خدا
به آنچه میکنید آگاه است. .
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) در پاسخ کسی که از علامتهای
ایمان پرسید، فرمود:
نشانههای
ایمان چهار چیز است:
اقرار به یگانگی خداوند، و
ایمان به او، و
ایمان به کتاب او، و
ایمان به رسولان الهی.
ایمان به معاد و چگونگی آن نقش ضمانت اجرا برای میزان کارآمدی
اخلاق اسلامی را ایفا میکند.
قرآن کریم نیز پس از
ایمان به خداوند و یگانگی او بیشترین تاکید را بر
معاد و چگونگی آن از قبیل
ایمان به سؤال در
قبر،
عذاب در قبر، روز رستاخیز، حسابرسی در قیامت، وجود میزان برای سنجش اعمال، عبور از صراط و باور
به بهشت و
دوزخ، دارد. در زیر
به بعضی آیات و روایات اشاره میشود؛
قرآن کریم در اینباره میفرماید:
اِنَّ الَّذِینَ امَنُوا وَ الَّذِینَهادُوا و الصّائبون و النّصاری مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ
کسانی که
ایمان آورده و کسانی که
یهودی و صائبی و مسیحیاند، هر کس
به خدا و روز بازپسین
ایمان آورد و کار نیکو کند، پس نه بیمی برایشان است و نه اندوهگین خواهند شد.
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید:
ایمان آن است که آدمی
دین حق را
به دل بشناسد و
به زبان،
اقرار کند و
به اعضای تن وظایف آن را انجام دهد و
به عذاب قبر و منکر و نکیر و زنده شدن پس از مرگ و
حساب و صراط و
میزان اقرار داشته باشد و اگر بیزاری از دشمنان خدای ـعزّوجلّـ نباشد، ایمانی وجود ندارد.
در سخن دیگری از پیامبر خدا (صلّیاللهعلیهوآله)
ایمان به بهشت و
جهنم نیز دو رکن مهم
معاد ضروری دانسته شده است.
بنابراین
ایمان به معاد و ارکان اساسی آن از مهمترین پایههای هدایتگر در اخلاق اسلامی است.
یکی از مبانی بهرهمندی از تعالیم دینی و رویکرد
به دین،
به ویژه اخلاق اسلامی،
باور به عجز و قصور آدمی در شناسایی درست
کمال و
سعادت خویش و گزینش ابزار و روشهای صحیح برای راهیابی
به آن است.
به حتم کسی که در این حقیقت تردید دارد، نمیتواند
به رسالت انبیاء و محتوای دعوت آنان
ایمان و
اطمینان داشته باشد و بدون
اعتماد و اطمینان، از خیراندیشی هیچ خیرخواهی نمیتوان بهره چست.
بر همین مبنا در اخلاق اسلامی تکیه فراوانی بر
ایمان به رسالت رسولان و کتب ایشان شده است. از طرفی چون همه آنان رسالت و هدف واحدی را جستوجو میکردهاند،
ایمان به مجموعه آنان توصیه شده است. در
قرآن کریم آمده است؛ «آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ اِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ...»
پیامبر (خدا) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است،
ایمان آورده است، و مؤمنان همگی
به خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگانش
ایمان آوردهاند (و گفتند:) «میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمیگذاریم» و گفتند: «شنیدیم و گردن نهادیم. پروردگارا،
آمرزش تو را (خواستاریم) و فرجام
به سوی تو است.» .
بر اساس مبانی کلامی
شیعه ایمان به جریان
امامت،
شرط رستگاری و از پایههای
اخلاق اسلامی است. روایات فراوانی در منابع حدیثی شیعه در اینباره وجود دارد. علاوه بر این روایات، این امر را با استفاده از
قرآن و بهرهگیری از حوادث مسلّم تاریخی در تفسیر آن میتوان اثبات کرد. در
قرآن کریم آمده است:
«... الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاِسْلامَ دِیناً...»
امروز کسانی که
کافر شدهاند، از (کارشکنی در) در دین شما نومید گردیدهاند. پس، از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل و
نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و
اسلام را برای شما (
به عنوان) آیینی برگزیدم. .
دو پرسش اساسی درباره این آیه مطرح است: اولاًَ: روز مورد نظر چه روزی است؟ ثانیاً حادثهای که در آن روز اتفاق افتاد و موجب کمال دین و تتمیم نعمت خداوند بر بندگانش شد، چه بوده است؟ براساس شواهد تاریخی غیرقابل انکار و مورد قبول همه فرق اسلامی، آن روز، روز هجدهم
ذی الحجه سال دهم هجری است و حادثهای که در آن روز در
غدیر خم اتفاق افتاد، انتخاب
امام علی (علیهالسّلام) از سوی
پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) به جانشینی خویش و شروع جریان امامت بود.
اکنون باتوجه
به آنچه درباره ضرورت
ایمان به رسالت انبیا و محتوای کتاب آنها که در اصطلاح از آن
به «
دین» یاد میکنیم، و با عنایت
به مفاد آیه پیش گفته مبنی بر این که جریان امامت جزء کامل کننده دین است و دین بدون آن ناقص خواهد بود، از منظر
قرآن کریم
ایمان به امامت نیز امری لازم بوده و از پایههای مستحکم اخلاق اسلامی محسوب میگردد.
براساس آنچه در
قرآن و روایات وارد شده است، انجام عمل نیک عمدهترین شرط
ایمان است. در بسیاری از آیات
قرآن،
ایمان در کنار عمل نیکو مطرح شده است و در اکثر آنها بلافاصله پس از
ایمان،
عمل صالح و پسندیده مطرح شده است. اگرچه عمل نیک از عناصر گوهرین
ایمان نیست، ولی
ایمان بدون عمل نیکو، سود و بهره مطلوب را در پی نخواهد داشت. بنابراین انجام عمل شایسته را میتوان شرط بهرهوری
ایمان دانست. در
قرآن کریم آمده است:
«وَ اَمَّا مَنْ امَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنی وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ اَمْرِنا یُسْرا.» و اما هر که
ایمان آورد و کار شایسته کند، پاداشی (هرچه) نیکوتر خواهد داشت، و
به فرمان خود، او را
به کاری آسان وا خواهیم داشت.
قرآن ادعای مؤمن بودن را بدون عمل نیک، ادعایی دروغین میداند: «وَ یَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ اَطَعْنا ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما اُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ.»
و میگویند: «
به خدا و پیامبر (او) گرویدیم و
اطاعت کردیم.» آنگاه دستهای از ایشان پس از این (
اقرار) روی بر میگردانند، و آنان مؤمن نیستند.
امام صادق (علیهالسّلام) نیز با همین بیان میفرماید: «کسی که
به دستورات الهی عمل کند، فقط او است که مؤمن است.»
بنابراین از نظرگاه اخلاق اسلامی ادّعای
ایمان بدون پایبندی
به دستورات الهی، گزاف و دورغین است؛ مگر آنکه فرد مؤمن قدرت و فرصت عمل را نداشته باشد.
در متون دینی از عوامل مختلفی
به عنوان موجبات پیدایش، ثبات و کمال
ایمان نام برده شده است. بخشی از آنها
ماهیت معرفتی دارند؛ مانند
علم،
عقل و
فقاهت در دین که مقدمات نظری
ایمان را فراهم میسازند و در
علم کلام فراهم میآیند. دستهای دیگر نوعی صفت و
ملکه نفسانی هستند؛ مانند تقوا، دوستی و دشمنی در راه خدا،
صبر،
حلم،
توکّل،
رضا و....
پارهای نیز مربوط
به حوزه رفتار آدمیاند؛ مانند
انفاق، اهتمام
به نماز،
احسان به دیگران، خودداری از
گناهان و....
این که معارف نظری خاص ـمانند فقاهت در دین، صفات مختلف نفسانی و اعمال و رفتارهای شخصی انسانـ میتواند در
ایمان آفرینی و تثبیت و تکمیل آن مؤثر باشد، منافاتی با این حقیقت ندارد که
ایمان به نوبه خود زمینه انجام عمل صالح را فراهم میآورد و موجبات پیدایش بسیاری از صفات و ملکات نیکوی نفسانی است، و حتی باعث پیدایش برخی معارف نظری در انسان میگردد؛ زیرا میان حوزههای سهگانه وجود آدمی، تاثیر و تاثر متقابل برقرار است. بنابراین
ایمان به عنوان یک حالت نفسانی روشنگر، هم بر روی حوزههای دیگر تاثیر میگذارد و هم از آنها تاثیر میپذیرد.
این آثار و فواید همانند اسباب و موجبات
ایمان، هم ماهیت علمی دارند، هم حالات نفسانیاند و هم برخی از مقوله اعمال و رفتارند. در این جا
به پارهای از مهمترین آنها اشاره میشود.
یکی از بالاترین لذتها برای انسان سکینه و آرامش روانی است.
اضطراب و نگرانی از بزرگترین دردهای بنی آدم و منشا بسیاری از انحرافات و ناکامیها است. تلاشهای بشری برای خلاصی از این درد جانکاه گویای تجربههای تلخی در اینباره است. خداوند رسیدن
به ساحل آرامش و سکون را در سایه
ایمان میسّر میداند؛ در آنجا که میفرماید:
«هُوَ الَّذِی اَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا اِیماناً مَعَ اِیمانِهِمْ...» او است آن کسی که در دلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانی بر
ایمان خود بیفزایند.
«اَلا اِنَّ اَوْلِیآءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ...» آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین میشوند؛ همانان که
ایمان آورده و پرهیزگاری ورزیدهاند.
در بیانی رساتر آرامش و
اطمینان خاطر را در پرتو زندگی با ذکر و یاد خود قابل تحصیل میداند و اعلام میدارد:
«الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ اَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» همان کسانی که
ایمان آوردهاند و دلهایشان
به یاد خدا آرام میگیرد. آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مییابد. .
از نظر
قرآن ایمان موجب روشنبینی و
بصیرت انسان در مقام تشخیص
حق از باطل میگردد. آنجا که میگوید:
«یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً...» ای کسانی که
ایمان آوردهاید، اگر از خدا پروا دارید، برای شما (نیروی) تشخیص (حق از باطل) قرار میدهد. .
از سوی دیگر افراد فاقد
ایمان را
کور و نابینا میداند: «اِنَّ الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ اَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ» کسانی که
به آخرت ایمان ندارند، کردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم (تا همچنان) سرگشته بمانند.
از مقایسه دو آیه بالا میتوان فهمید که
ایمان و تقوا از یک سو موجب زدودن خودپسندیها و خودخواهیها است و از سوی دیگر با اتصالی که
به نور الهام و هدایت الهی دارد،
به روشنبینی میانجامد.
یکی از
ملکات نفسانی نادر و ارزشمند که از ارکان زندگی سعادتمند و لذتبخش است،
توکّل و
اعتماد به پروردگار است. در سایه این حالت، بسیاری از دغدغهها از وجود آدمی رخت بر میبندد و طوفانهای سهمگین حوادث سر فرود میآورند.
امام علی (علیهالسّلام) میفرماید:
ایمان بنده راست نباشد، جز آنگاه که اعتماد او بدانچه در دست خدا است بیش از اعتماد وی بدانچه در دست خود او است، باشد.
در
قرآن کریم آمده است: «و اگر مردم شهرها
ایمان آورده و
به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از
آسمان و
زمین برایشان میگشودیم.» ولو انّ اهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الارض.
یعنی
ایمان نه تنها آثار و فواید مثبت آخروی در پی دارد، بلکه موجبات نعمتها و برکات دنیایی را نیز فراهم میسازد. اگر کسی در پی بهرهمندی از نعمتهای دنیوی از طریق صحیح است، باید در مقام جستوجوی
ایمان برآید.
علاوه بر این که انجام
عمل صالح،
شرط اساسی
ایمان است، از آثار و فواید
ایمان نیز میباشد؛ چرا که
ایمان آبشخور عمل و عملِ نیکو ثمره و نمود
ایمان درونی است.
به گفته
علامه طباطبایی (رحمةاللهعلیه):
ایمان زمینهساز عمل و شرط لازم آن است و سهولت یا دشواری عمل صالح،
به شدّت و ضعف
ایمان انسان بستگی دارد و متقابلاً عمل صالح و تکرار آن
به تعمیق
ایمان و افزایش آن مدد میرساند و این هر دو
به نوبه خود
به وجود آمدن ملکات اخلاقی که باعث صدور اعمال صالحه از فرد بدون تردید و تامل میشود، کمک میکنند.
یکی دیگر از فواید دنیوی
ایمان، محبوب دلهای مردم شدن است. همه دوست دارند که محبوب قلوب دیگران باشند و دیگران آنها را
به دیده
محبت بنگرند و شاهد بروز آثار محبت دیگران نسبت
به خود باشند. لذتی که انسانها از اظهار محبت دیگران نسبت
به خود میبرند آن قدر شیرین است که هرگز حاضر نیستند آن را با هیچ چیز سودا کنند. بدون تردید محبت ارزشمندترین مواهب دنیایی است که هر مشکلی را آسان و هر تلخی را شیرین و هر خاری را
به گُل مبدّل میکند. خداوند میفرماید که اگر جویای محبت بیشائبه هستید، در کوی مؤمنان درآیید. «اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» کسانی که
ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند،
به زودی (خدای) رحمان برای آنان محبّتی (در دلها) قرار میدهد.
غایت و نهایت همه آن آثار و برکات و فواید
ایمان،
فلاح و
رستگاری مؤمنان است و چه پایانی از این خوشتر. خداوند در پرسشی معنادار از مؤمنان، میفرماید: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ اَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ اَلِیمٍ...» ای کسانی که
ایمان آوردهاید، آیا شما را بر تجارتی راه نمایم که شما را از عذابی دردناک میرهاند؟
به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان
جهاد کنید. این (گذشت و فداکاری) اگر بدانید، برای شما بهتر است. .
لقمان حکیم در نصیحتی خیرخواهانه
به فرزند خویش میگوید: ای فرزندم،
به درستی که دنیا دریای ژرفی است که عالمان فراوانی در آن هلاک شدهاند، پس کشتی نجات خویش را در آن،
ایمانِ به خداوند قرار ده.
با توجه
به آنچه در باب اسباب و موجبات
ایمان بیان شد، عوامل تاثیرگذار بر روی
ایمان فراوانند که فقدان هر یک از آنها میتواند آفت و مانع
ایمان باشد؛ ولی مراد ما از آفات و موانع
ایمان در این جا تنها عواملی است که با جوهره هدایتگری
ایمان در تعارضاند و در منابع متعارف اخلاق اسلامی در گروه صفات مربوط
به قوه عاقله جای گرفتهاند. شاخصترین این قبیل آفات
به شرح زیر است:
جهل اعم از بسیط و مرکب از موانع بزرگ
ایمان است. مراد از جهل بسیط آن است که انسان فاقد علم باشد و بر عالم نبودن خویش نیز اذعان داشته باشد. این نوع
جهالت در ابتدا مذموم و نکوهیده نیست؛ زیرا مقدمه تحصیل علم است و تا آدمی خود را جاهل نبیند
به جست وجوی علم بر نمیخیزد. اما ثبات و استمرار بر این جهالت از زشتیهای اخلاقی و بسیار نکوهیده است.
ولی
جهل مرکب عبارت از آن است که آدمی عالم نبوده و بهرهای از واقعیت در ذهن ندارد؛ ولی معتقد است که او واقعاً
به حقیقت دست یافته است. او در واقع نمیداند که نمیداند و
به دو امر جاهل است و
به همین دلیل
به آن جهل مرکب گفتهاند. این نوع جهالت از شدیدترین رذیلتهای اخلاقی است؛ زیرا فرد اصولاً
به بیماری خویش آگاه نیست، بلکه خود را سالم میپندارد. حال آنکه اولین قدم در راه اصلاح، باور
به فساد است.
به همین دلیل
عیسی (علیهالسّلام) فرمود:
به درستی که من از
معالجه کور مادرزاد و
بیماری پیسی عاجز نیستم، ولی از درمان بیماری فرد
احمق عاجز میمانم.
شکِ ابتدایی میتواند شروع مبارکی برای رسیدن
به علم و
یقین باشد. آدمی تا چیزی را مسلّم میپندارد و هیچ زاویه پنهان و مجهولی نمییابد، در پی کنکاش بیشتر بر نمیآید. بسا حقایق گرانسنگی که تنها پس از یک
شک و تردید اولیه
به دست آمدهاند. بنابراین، شکْ گذرگاهی ارزشمند و گاه بیدلیل
به سوی علم و
یقین و در نهایت
ایمان است و در این شکل خود نامطلوب و
رذیلت اخلاقی نیست. ولی شک و تردید هیچگاه نمیتواند منزلگاه شایستهای باشد. شک
به عنوان مقصد و منزل قطعاً یک رذیلت اخلاقی و از آفات بزرگ یقین و
ایمان است و مفهوم آن این است که نفس آدمی ناتوان از تمییز حق از باطل و در میان حق و باطل سرگردان است. بر همین اساس است که امام علی (علیهالسّلام)
به شدت از شک و
حیرت،
نهی میکند و از آن را نافی
ایمان و موجب
کفر میداند: لاترتابوا فتشکّوا، و لاتشکّوا فتکفروا.
«تردید و دودلی
به خود راه ندهید تا
به شک افتید و شک نکنید تا کافر شوید.»
مراد از خاطره آن چیزی است که بر
قلب انسان عارض میشود و اگر انسان را
به سوی
شرّ،
دعوت کند،
وسوسه و هر گاه او را
به سوی خیر رهنمون شود
الهام نامیده میشود. وسوسههای شیطانی که از آفتهای
ایمان است، انواع و اسباب گوناگونی دارد که مبارزه با هر یک از آنها نیز شیوههای خاص خود را طلب میکند و باید در اخلاق علمی یا تربیت اخلاقی مورد بررسی قرار گیرد.
قرآن کریم درباره وسوسههای شیطانی از زبان خود
شیطان میگوید:
«... لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ...» من نیز بندگانت را از راه راست گمراه گردانم؛ آنگاه از پیش روی و از پشت سر و طرف راست و چپ آنان در میآیم. .
نوعی افراطگری در دقت، کنکاش و
عقلانیت است که از
آفات ویرانگر
ایمان محسوب میگردد. این امر گاهی تحت عنوان دقت عقلی باعث میگردد که در اوّلیترین
بدیهیات نیز خدشه وارد شود و حتی انسان را تا وادی
سفسطه و
انکار واقعیت نیز سوق دهد. بدیهی است که چنین وسوسههایی هلاک و نابودی را در پی خواهد داشت و با هر گونه
ایمان و
اطمینان در ستیز است.
این دو که در مقابل
ایمان و
توحید قرار دارند، از موانع و آفات
ایماناند. درباره
ماهیت و ابعاد دیگر کفر و
شرک، مباحثی وجود دارد که برخی در متون کلامی مورد گفتوگو قرار میگیرد، و پرداختن
به همه آنها از حوصله این مختصر خارج است.
امام خمینی با استناد
به برخی آیات و روایات، موانع و آفاتی برای
ایمان ذکر کرده است؛ مانند کثرت گناهان که سبب ضعف نور
ایمان و زوال آن میشود و معتقد است همان گونه که غذاهای مضر
بهتدریج بر بدن اثر میگذارد تا آنجا که سبب فساد مزاج و در نهایت مریضی یا مرگ میشود، گناهان نیز
بهتدریج در نفس اثر گذاشته سبب فساد مزاج نفس و درنهایت زوال اصل
ایمان میشوند و
به همین جهت دستور
به توبه از گناهان داده شده است چنانکه برخی از خصوصیات اخلاقی انسان مانند
حسد و
حرص سبب زوال نور
ایمان و پوشیده شدن آن میشوند. امام خمینی معتقد است ملکات فاسدهای که با گناهان
به وجود میآیند سبب گرفته شدن
ایمان از انسان میشوند، چنانکه در روایات، حسد، حب شرف، حب مال و همچنین عجب و فخر اموری هستند که
ایمان را از میان میبرند
ازاینرو زیاد شدن حب دنیا و حب نفس در انسان، سبب زوال
ایمان شخص مؤمن میشود؛
به همین دلیل ایشان بارها
به حب دنیا و عواقبی که در پی آن
به وجود میآید، تذکر داده است.
امام خمینی یکی از راههای تحصیل
ایمان را معرفت نفس، تفکر در خلق بدن و نظم و حکمت در ترتیب اعضای بدن و کارکرد هر یک از اعضا میداند که انسان را
به صانع این دستگاه با عظمت رهنمون میکند. همچنین ریاضت قلبی از جمله امور رفع موانع
ایمان است،
ایمان به معارف الهی و اصول حق صورت نمیگیرد، مگر آنکه شخص نخست آن حقایق را
به قدم
تفکر در معارف و حقایق، ریاضت عقلی و تمسک
به آیات و براهین عقلی، ادراک کند و این مرحله
به منزله مقدمه
ایمان است و پس از آنکه عقل بهره خود را
به دست آورد، لازم است
سالک الی الله
به آن قناعت نکند، زیرا این مقدار از معارف، اثرش و حصول نورانیت در آن کم است، بلکه با اشتغال
به ریاضتهای قلبی میتواند این حقایق را با ریاضت
به قلب برساند، تا قلب
به آن
ایمان بیاورد.
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «جایگاه ایمان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۲۲. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.