• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تمام (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





تَمام: (ثُمَّ آتَيْنٰا مُوسَى اَلْكِتٰابَ تَمٰاماً عَلَى اَلَّذِي أَحْسَنَ‌)
تَمام: به معنى «كامل شدن اجزاى هر چيز و نيز به پايان يا به انجام رسيدن» است.
«راغب» در مفردات مى‌گويد: تمام الشّىء يعنى «تمام بودن آن چيز يا به پايان رسيدن آن به حدّى كه ديگر نيازى به افزودن چيز ديگرى نباشد» و به اين ترتيب واژه «تمام» مقابل واژه «ناقص» است، زيرا ناقص، چيزى است كه به چيزى ديگرى غير از خود نياز دارد تا تمام شود.
واژه تمام، در اعداد و هر چيز قابل لمس به كار مى‌رود، چنان كه مى‌گويند: عَدَدٌ تامٌّ‌، لَيْلٌ تامٌّ‌، مثلاً در آيات: (وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَ عَدْلًا...) (... وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ...) (وَ واعَدْنا مُوسَی ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ اَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ اَرْبَعینَ لَیْلَةً...) (وَ أَتِمُّواْ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ...) همه اين مثال‌ها در معنى فوق آمده است.



به مواردی از کاربرد تَمام در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - تَمام (آیه ۱۵۴ سوره انعام)

(ثُمَّ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِيَ أَحْسَنَ وَ تَفْصِيلًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لَّعَلَّهُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ) (سپس به موسی کتاب آسمانی داديم؛ تا نعمت خود را بر آن‌ها كه نيكوكار بودند، كامل كنيم؛ و همه چيز را كه مورد نياز آن‌ها بود، در آن روشن سازيم؛ و آن را مايه هدايت و رحمت قرار دهيم؛ شايد به لقاى پروردگارشان و روز رستاخیزایمان آورند.)

۱.۱.۱ - تَمام در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: چون كليات شرايع كه خدای تعالی در آيات گذشته بيان و وصيت فرمود تكاليف مشروعه‌اى بودند كه در ادیان همه انبيا عموميت داشت و هم كلى و مجمل بودند به این سبب زمينه فراهم شد كه بيان كند كه پس از آن‌كه احكام مذكور را به طور اجمال براى همه انبيا تشريع فرموده است. به حسب اقتضاى مصلحت براى موسى (علیه‌السلام) در كتابى كه به وى نازل كرده تفصيل داده و پس از آن براى رسول خدا محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم) در كتاب مباركى كه نازل فرموده مفصلا بيان نموده است.

۱.۲ - تَمَّتْ (آیه ۱۱۵ سوره انعام)

(وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ) (و كلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حدّ تمام حاصل شد؛ هيچ كس نمى‌تواند كلمات او را دگرگون سازد؛ و او شنونده داناست.)

۱.۲.۱ - تَمَّتْ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: مراد از تماميت كلمه به صدق و عدل در: (تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ ...) كمال يافتن شرايع- با تشريع شريعت اسلام است‌. پس مراد از تماميت كلمه - و خدا بهتر مى‌داند- اين است كه اين كلمه يعنى ظهور دعوت اسلامى با نبوت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم) و نزول قرآن كه ما فوق همه كتاب‌هاى آسمانى است پس از آن‌كه روزگارى دراز در مسير تدريجى نبوتى پس از نبوت ديگر و شريعتى پس از شريعت ديگر سير مى‌كرد به مرتبه ثبوت رسيده در قرارگاه تحقق قرار گرفت، زيرا به دلالت آیات كريمه، شریعت اسلامى به كليات شرايع گذشته مشتمل است و زيادت بر آنان نيز دارد.

۱.۳ - مُتِمُّ (آیه ۸ سوره صف)

(يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ) (آنان مى‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولى خدا نور خود را كامل مى‌كند هر چند كافران خوش نداشته باشند.)

۱.۳.۱ - مُتِمُّ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: معنای آیه اين است كه کفار پنداشته‌اند نور خدا مانند نور شمع است كه با يک پف خاموش گردد، و همين كه آن را سحر بخوانند نورش خاموش گشته، رابطه‌اش با خدا قطع مى‌شود. ولى در پندار خود خطا كردند، چون دين، نور خدا است كه به هيچ وجه خاموشى نمى‌پذيرد، نه تنها خاموش نمى‌شود كه خدا تماميت آن را اراده كرده، هر چند كه کافران كراهت داشته باشند.

۱.۴ - اَتْمَمْنا (آیه ۱۴۲ سوره اعراف)

(وَ واعَدْنا مُوسَی ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ اَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ اَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسَی لاَخیهِ‌هارونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ اَصْلِحْ وَ لاَ تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ) (و ما با موسی سی شب وعده گذاشتیم؛ سپس آن را با ده شب دیگر تکمیل نمودیم؛ به این ترتیب میعاد پروردگارش با او، چهل شبِ تمام شد و موسی به برادرش‌ هارون گفته بود: «در میان قومم جانشین من باش و امور آن‌ها را اصلاح کن و از روش مفسدان پیروی منما.»)

۱.۴.۱ - اَتْمَمْنا در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: کلمه میقات معنایش نزدیک به معنای کلمه وقت است و تقریبا همان معنا را می‌دهد و فرق آن دو به طوری که صاحب مجمع البیان گفته این است که: میقات آن وقت معین و محدودی است که بنا است در آن وقت عملی انجام شود، به خلاف وقت که به معنای زمان و مقدار زمانی هر چیز است، و لذا در حج مى‌گويند: ميقات‌هاى حج يعنى آن مواضعى كه براى‌ بستن احرام معين شده است. خداى تعالى در اين آيه مواعده‌اى را كه با موسى بسته بود ذكر نموده، و اصل آن را سى شب گرفته و با ده شب ديگر آن را تكميل نموده، آن گاه فرموده كه جمعا مواعده با وى چهل شب بوده، و در حقيقت اين آيه، آيه سوره بقره را تفسير مى‌كند كه مى‌فرمود: (وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى‌ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً) و توضيح مى‌دهد كه آن عدد، مجموع دو مواعده اصلى و تكميلى است.

۱.۵ - أَتِمُّواْ (آیه ۱۹۶ سوره بقره)

(وَ أَتِمُّواْ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ اتَّقُواْ اللّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ) (و حجّ و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد. و اگر محصور شديد (و از اتمام آن به جهت بيمارى يا ممانعت دشمن بازمانديد)، آنچه از قربانى فراهم شود ذبح كنيد، (و از احرام خارج شويد)!. و سرهاى خود را نتراشيد، تا قربانى به محلّش برسد (و در قربانگاه ذبح شود). و اگر كسى از شما بيمار بود، و يا ناراحتى در سر داشت، و ناچار بود سر خود را پيش از آن بتراشد، بايد با روزه يا صدقه يا گوسفند كفاره دهد. و هنگامى كه از بيمارى و دشمن در امان بوديد، هر كس با اتمام عمره، حجّ را آغاز كند، آنچه از قربانى براى او ميسّر است (ذبح كند). و هر كه نيافت، سه روز در ايام حجّ، و هفت روز هنگامى كه باز مى‌گرديد، روزه بدارد. اين، ده روز كامل است. البتّه اين براى كسى است كه خانواده او، نزد مسجد الحرام ساكن نباشد [اهل مکّه و اطراف آن نباشد] . و از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد؛ و بدانيد كه خداوند، سخت‌ كيفر است.)

۱.۵.۱ - أَتِمُّواْ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: تمام هر چيز عبارت است از آن جزیى كه وقتى با ساير اجزا ضميمه مى‌شود آن چيز همان چيز مى‌شود، و آثارى كه دارد و يا آن آثار را از آن چيز انتظار داريم نيز مترتب مى‌گردد، و تمام كردن آن چيز اين است كه، بعد از آن‌كه همه اجزاى آن را جمع كرديم آن جزء آخرى را هم بياوريم تا آثار بر آن چيز مترتب شود، اين معناى كلمه تمام و اتمام است. و اما كمال هر چيزى آن حال و يا وصفى و يا امرى است كه وقتى موجودى آن را داشته باشد، داراى اثرى علاوه مى‌شود غير آن اثرى كه بعد از تماميت دارا باشد، مثلا منضم شدن اجزاى بدن انسانى به يكديگر عبارت است از تماميت انسان، و اما عالم و يا شجاع و يا عفيف بودنش عبارت است از كمال انسان، از انسان تمام عيار و بى‌كمال آثارى بروز مى‌كند، و از انسانى تمام و كامل آثارى ديگر ظهور مى‌نمايد.
و چه بسا مى‌شود كه كلمه تمام در جاى وصف كمال استعمال مى‌شود، و آن را استعاره از اين مى‌گيرند، به اين ادعا كه آن وصف زايد از بس مورد اعتنا و اهميت است جزء ذات به حساب مى‌آيد (و مثلا مى‌خواهند بگويند انسانى كه عالم نيست اصلا انسان تمام نيست تا به اين تعبير اهميت علم را برسانند) و مراد از اتمام حج و عمره همان معناى اول يعنى معناى حقيقى كلمه است، نه استعاره آن.

۱. انعام/سوره۶، آیه۱۵۴.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن-دار القلم، ص۱۶۸.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۶، ص۲۱.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن-دار القلم، ص۱۶۸.    
۵. انعام/سوره۶، آیه۱۱۵.    
۶. صف/سوره۶۱، آیه۸.    
۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۲.    
۸. بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.    
۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن-دار القلم، ص۱۶۸.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۶، ص۴۰.    
۱۱. انعام/سوره۶، آیه۱۵۴.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۴۹.    
۱۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۷، ص۵۲۵.    
۱۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۳۸۲.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۹.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۹۵.    
۱۷. انعام/سوره۶، آیه۱۱۵.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۲.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۴۵۴.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۳۲۸.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۲۴۰.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۴۷.    
۲۳. صف/سوره۶۱، آیه۸.    
۲۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۵۲.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی،ج۱۹، ص۴۳۱.    
۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۵۵.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۴۰۱.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۲۰.    
۲۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۲.    
۳۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۶۷.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۳۰۲.    
۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۳۵.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۴۲.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۲۸.    
۳۵. بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۱۱۱.    
۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۷۵.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۴۱.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۱۸.    



شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «تَمام»، ص۲۹۱.    






جعبه ابزار