تلمیح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَلْمیح، از صنایع معنوی در
علم بدیع است که اشاره به
آیه،
حدیث، ضربالمثل، بیت و داستان در
شعر دارد.
تلمیح از ریشۀ لمح، در لغت به این معانی آمده است: به سوی چیزی نگاه اجمالی و مختصر کردن،
درخشیدن برق و ستاره
شباهت داشتن،
و به گوشۀ چشم اشاره کردن.
برخی با مقدم داشتن میم بر لام، این واژه را تملیح، از ریشۀ ملح به معنای نمک به اندازه در طعام کردن،
و نیز نمکین کردن کلام با استفاده از پارهای اشارات، حکایات و وقایع مشهور، دانستهاند.
اما گروهی از علمای
علم بدیع، صورت اخیر را خطا، و تلمیح را صواب دانستهاند.
تلمیح در لغت به معنای «به گوشه
چشم نگریستن» است
و در اصطلاح، اشاره به
آیه،
حدیث، مَثَل، داستان یا شعری مشهور با حداقل کلمات است تا با تداعی شدن آنها مقصود گوینده واضحتر و مطلبش مؤثرتر شود،
مانند بیت «
جهان پیر است و بیبنیاد از این فرهادکش فریاد/ که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم»
که به داستان شیرین و فرهاد اشاره دارد یا بیت «لَوأسمَعوا یَعقُوبَ ذِکرَ مَلاحَةٍ/ فی وجهِهِ، نَسِیَالجَمالَ الیوسُفی» اگر ملاحتِ سیمای او را به گوش
یعقوب میرساندند، او زیبایی یوسفگونه را فراموش میکرد
که به داستان قرآنیِ یعقوب و یوسف اشاره میکند.
در اصطلاح بلاغت، تلمیح یکی از
صنایع بدیع معنوی است و مراد از آن اشارۀ گوینده به ضربالمثل، بیت یا داستان مشهور
و نیز سخن حکمتآمیز،
آیاتی از
قرآن و یا
حدیث در اثنای سخن بدون ذکر کامل آن است. استفاده از تلمیح بیانگر وسعت اطلاعات گوینده و اشراف او به دانشهای گوناگون و مسائل مختلف است و هنرمند با کاربرد آن بر دامنه و ژرفای تأثیر
شعر یا
نثر خود میافزاید و معنی آن را قوت میبخشد.
ظاهراً اولین بار
خطیب قزوینی (متوفی ۷۳۹)
و پس از او
تفتازانی (متوفی ۷۹۱)
در مبحث «سرقات شعری» تلمیح را مطرح کرده و آن را اشاره به قصه یا شعری بدون آوردن شرح کامل آن دانستهاند، با این تفاوت که تفتازانی (متوفی ۷۹۱)
مَثَل را نیز به قصه و شعر افزوده و تلمیح را به «تلمیح در نظم» و «تلمیح در نثر» تقسیم کرده است و چون هریک ممکن است به شعر یا قصه یا مثلی اشاره کند، مجموعاً شش نوع تلمیح میتوان ساخت.
به نوشته رادویانی (متوفی قرن پنجم)
بیتی که متضمن اشاره به آیهای از
قرآن باشد، دارای صنعت «معنی الایات بالابیات» است.
شمس قیس رازی
تلمیح را گونهای ایجاز دانسته است که شاعر با کلمات اندک، معانی بسیار القا کند.
به تلمیح «ارسال ملیح» نیز گفتهاند، یعنی شاعر در شعر مثلی بیاورد که بر اساس قصهای یا برگرفته از حکایتی باشد
و این را «تملیح» نیز گفتهاند که در لغت به معنای «نمک بسیار در طعام کردن» است
در تلمیح دو ژرف ساختِ تشبیه و تناسب (مراعات النظیر) وجود دارد؛ بین مطلبِ گوینده و آنچه به آن اشاره میکند، وجه شبه و بین اجزای داستان تناسب وجود دارد،
مانند این بیت
حافظ : «سوختم در
چاه صبر از بهر آن شمع چگل/ شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی»،
که بین عاشق شدن و رنجهای گوینده و
رنج بیژن در
عشق منیژه شباهت و بین چاه و چگل و شاه ترکان و رستم تناسب وجود دارد.
تلمیح با صنایع اقتباس و تضمین و ارسال المثل، وجوه اشتراک و افتراقی دارد.
عمدهترین تفاوت آنها این است که در این صنایع،
آیه،
حدیث، مثل یا
شعر، بهطور کامل یا بخشی از آنها عیناً نقل میشود، اما در تلمیح به آنها فقط اشاره میگردد؛ در تضمین، معمولاً شعر آورده میشود
و در اقتباس، آیه و حدیث
و در ارسال المثل، مثل میآید، ولی در تلمیح بیشتر به داستان اشاره میشود.
به گفته تقوی
اگر در تلمیح فقط به
داستان اشاره شود، به آن «عنوان» میگویند. وجه اشتراک تلمیح با اقتباس و تضمین و ارسال المثل این است که در همه آنها، گوینده برای تأکید بر معنی یا تکمیل آن، به چیزی خارج از متن اشاره میکند.
از تلمیح برای بالابردن یا ایجاد زبان شعری، اغراق در اثبات صفتی برای ممدوح یا معشوق، ایجاز، تمثیل، ایجاد زبان رمزی یا مقاصد دیگر استفاده میشود.
بهنظر میرسد که بتوان در کاربردِ آرایۀ تلمیح از لحاظ مفهومی، در دورههای مختلفِ سبکی، تفاوتهایی قائل شد، چنانکه در شعر سبک خراسانی (همین مقاله) تلمیح به اساطیر و
عناصر فرهنگ ایران باستان بیشتر است و در پی رشد و نفوذ
فرهنگ اسلامی و دگرگونی سبک و سلطۀ سبک عراقی (همین مقاله) بر شعر و ادب فارسی، تلمیح به
عناصر و مسائل اسلامی جایگزین
عناصر و مسائل فرهنگ ایران باستان میشود.
این نکته درخور توجه است که در
زبان فارسی بهویژه در شروحی که بر دیوانها نگاشته میشود، گاه بدون ذکر لفظ تلمیح، از اصطلاحاتی همچون ناظر است به ...، و اشاره است به ... نیز استفاده میشود.
در ادب فارسی، تلمیح را نوعی از ایجاز، یعنی دلالت الفاظ اندک بر معانی بسیار دانستهاند.
توضیح آنکه گاه شاعر ضمن اشارهای مختصر بهروایتی یا داستانی، مطالب بسیاری را به ذهن مخاطب متبادر میسازد و بههمین سبب استفاده از این آرایه، همواره در
ادب فارسی دارای بسامدی درخور توجه بوده است. صنعت تلمیح معمولاً بر دو ژرف ساختِ
تشبیه و تناسب مبتنی است، زیرا اولاً ایجاد رابطۀ تشبیهی میان منظور گوینده و مطلب مورد تلمیح در نظر است و ثانیاً میان اجزاء موضوعِ تلمیح تناسب وجود دارد.
تلمیح در ادب فارسی به دو بخش تقسیم میشود: اسلامی و ملی و حماسی. در دورهها و سبکهای گوناگون شعر فارسی تلمیحات اسلامی با بسامد متفاوتی آمدهاند. این تلمیحات در قرون اولیه اسلام در شعر برخی شاعران سبک خراسانی بهکار میرفت.
از
قرن ششم بهعلت رواج تحصیلاتی که عمدتاً مبتنی بر
تفسیر و
علوم دینی بود، کاربرد تلمیحات اسلامی به اوج رسید، به طوری که انوری (متوفی ۵۸۳)
قصیدهای دارد که در تمام ابیات آن صنعت تلمیح با مضامین اسلامی بهکار رفته است.
در شعر شاعرانی چون
سنایی و
عطار و
مولانا،
بیشترین و نیکوترین تلمیحات اسلامی را میتوان یافت. در سبک هندی، کاربرد تلمیحات اسلامی همچنان رونق داشت. در دوره بازگشت ادبی کاربرد آن کم شد. در شعر نو تلمیحات اسلامی کمتر دیده میشود.
تلمیحات اسلامی در ادب فارسی عمدتاً اشاره دارد به احوال و اقوال
پیامبر اکرم بهخصوص
معراج آنحضرت، احوال و اقوال
حضرت علی (علیهالسلام) و خلفا، رویدادهای مهمی چون
واقعه کربلا، داستانهای قرآنی درباره سرگذشت پیامبران مانند
حضرت آدم و
هبوط او،
حضرت نوح و طوفان زمان او،
حضرت ابراهیم و گلستان شدن
آتش بر او،
داستان
یوسف و
زلیخا،
تولد
حضرت موسی و به آب انداختن او،
حضرت موسی و
کوه طور،
داستان
خضر و
آب حیات،
حضرت سلیمان و مور،
حضرت عیسی و سخن گفتن او در گهواره و نَفَس حیات بخش او،
داستان
قارون،
اصحاب کهف و
داستان آفرینش .
تلمیحات ملی و حماسی در آثار شاعران
عهد سامانی و حتی اوایل
دوره غزنوی، یعنی قبل از قرن پنجم، نسبتاً فراوان است، مثلاً رابعه قزداری
به مانی، دقیقی
به فریدون و تشتر و
زردشت، و
رودکی به
اوستا و زند و اژدها اشاره کردهاند. بعضی از این تلمیحات، همچون اشاره به زردشت و تشتر، در دورههای بعد بهکار نرفت.
در آثار شاعران قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم توجه به اساطیر ایرانی بیشتر شد،
اما در نیمه دوم قرن پنجم تلمیح به اساطیر ایرانی و اعلام حماسی کم شد و تلمیحات صرفاً تکرارِ کار شاعران گذشته بدون نوآوری بود.
در قرن ششم نیز تلمیح به اساطیر ایرانی کم شد و نوعی ضدیت با اساطیر ایرانی بهوجود آمد و حتی داستانهای غنایی هم ویژگیهای عربی یافتند و معشوقهای عرب مثل سَلْمی
و عَفْرا
در شعر مطرح گردیدند. در سبک عراقی، شاعران بندرت به اساطیر ایرانی اشاره میکردند. در سبک هندی کاربرد تلمیحات ملی و حماسی رونقی نداشت.
در دوره بازگشت، بهسبب پیروی از اسلوب شاعران کهنِ سبک خراسانی، دوباره تلمیح به داستانهای ایرانی رواج یافت؛ چنانکه فتحعلیخان صبا در عین توجه به مضامین اسلامی به اساطیر ایرانی نیز التفات بسیار داشت.
در شعر نو تلمیح به اعلام حماسی و داستانهای ملی کم شد، لیکن تلمیحات جدیدی به داستانها، وقایع و شخصیتهای ایران باستان در شعر نو وارد شد.
تلمیحات ملی و حماسی عمدتاً اشاره دارد به داستانهای شاهنامه نظیر بیژن و منیژه،
رستم،
آرش کمانگیر،
اسکندر،
موجودات اساطیری همچون اژدها
و دیو
و داستانهای عاشقانهای چون خسرو و شیرین،
ویس و رامین
و وامق و عذرا.
علاوه بر تلمیحات اسلامی و ملی و حماسی، تلمیح ممکن است اشاره به حوادث تاریخی، باورهای عامیانه، احکام نجوم، مباحث جادوگری، علوم تعبیر رؤیا و پزشکی و جز اینها باشد. در ادبیات جدید گاه به داستانهای مشهور اروپایی و اسطورههای جهانی اشاره شده است.
تلمیحات اسلامی بیشتر در
غزل و
مثنوی کاربرد دارد.
تلمیحات ملی و حماسی بیشتر در
قصیده، بهویژه در بخش پایانی آن بهکار میرود و شاعر از این طریق ممدوحش را بر شخصیتهایی که به آنان اشاره کرده است ترجیح میدهد.
شاعران در استفاده از تلمیح در یک سطح نیستند؛ کاربرد آن بهعوامل متعددی از جمله اطلاعات میان علمی و فرهنگی شاعر بستگی دارد. لازمه دریافت تلمیح نیز اشتراک فرهنگی و اشتراک اطلاعات گوینده و شنونده است.
تلمیح گاه آشکار است، مانند «یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور»
و گاه مبهم، مانند «این مگر آن حکم باشگونه مصر است»
که شنونده با تأمل بسیار درمییابد که شاعر به داستان یوسف و زلیخا و زندانی شدن غیرعادلانه یوسف اشاره کرده است.
در کتب بدیع گاه به آرایههایی بر میخوریم که بر حسب تعریف، میتوان آنها را زیرمجموعۀ صنعت تلمیح و از گونههای مختلف آن بهشمار آورد. از آن جمله است: تضمین (همین مقاله) یا متضمن،
اقتباس، حلّ و عقد (همین مقاله)، ارسال المثل. هریک از این صنایع، بهسبب شباهت و اشتراکی که با تلمیح دارند، گونهای تلمیح محسوب میشوند و به سبب اختلاف و تفاوتشان با تلمیح صنعتی مستقل و متفاوت بهشمار میآیند.
تلمیح را میتوان بر حسب موضوع و موارد آن نامگذاری و طبقهبندی کرد، چنانکه میتوان اشاره به
آیه در سخن شاعر را تلمیح به آیه نامید؛ مثل بیتِ بحر تلخ و بحر شیرین در جهان/ در میانْشان بَرزَخٌ لایَبغیان
اشاره به حکایات مشهور (نظیر قصص قرآنی)، مثلاً بیتِ گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی/ روا بود که ملامت کنی
زلیخا را
را میتوان تلمیح به حکایت خواند؛ و به همین صورت، میتوان از تلمیح به اساطیر،
تلمیح به حدیث،
تلمیح به ارسال المثل
و تلمیح به شعر
سخن گفت.
این واژه
مصدر باب تفعیل از ریشۀ لمح، و در لغت بهمعنی به گوشۀ چشم اشاره کردن است و پس از جابهجایی دو واج، کلمۀ ملح از آن حاصل شده که معنیِ آن سخن ملیح گفتن است. تلمیح در اصطلاح علم بدیع آن است که در خلال کلام (
نظم یا
نثر) به یک داستان یا شعر تنها اشاره شود، بدون آنکه ذکری از آنها بهمیان آید، مانند این بیت از ابوتمام: فَواللٰه ما اَدْری اَ اَحلامُ نائمٍ/اَلَمَّتْ بنا اَم کان فی الرَّکبِ یوشَعُ، که اشاره دارد به داستان
یوشع و درخواست توقف
خورشید از سوی او.
بهترین نوع تلمیح آن است که به شفافتر شدن معنای موردنظر کمک کند.
در پارهای از منابع بلاغی تعریف تلمیح گسترش بیشتری دارد و در آنها علاوه بر داستان و شعر، اشاره به
آیات قرآن و احادیث، ضربالمثل و پند و حکمت نیز در کلام از باب تلمیح خوانده شده است
(برای نمونههای تلمیح به قرآن و حدیث به این آدرس رجوع کنید:
)
برخی از منابع، تلمیح را همان
حسن تضمین (همین مقاله) دانسته، و ابداعگر آن را
ابن معتز معرفی کردهاند
و برخی نیز تلمیح را اقتباس یا ارسال مثل نامیدهاند
خطیب قزوینی در
الایضاح، اقتباس، تضمین و تلمیح را از یکدیگر بازشناخته، و آنها را از ملحقات سرقات دانسته است و برای هریک تعریفی مستقل ارائه میکند.
تفتازانی نوعی از تلمیح را که به لُغز (= معما، چیستان) شباهت دارد، معرفی میکند.
(۱) ابن ابی اصبع، عبدالعظیم، تحریر التحبیر، به کوشش حفنی محمدشرف، قاهره، ۱۳۸۳ق.
(۲) حلبی، محمود،
حسن، التوسل الی صناعةالترسل، به کوشش اکرم عثمان یوسف، بغداد، ۱۹۸۰م.
(۳) رودکی، دیوان، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۴) زمانی، کریم، شرح مثنوی معنوی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۵) زوزنی،
حسین، المصادر، به کوشش تقی بینش، مشهد، ۱۳۴۰ش.
(۶) سعدی، بوستان، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۷) سعدی، کلیات، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۴۰ش.
(۸) سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۹ش.
(۹) شفیعی کدکنی، محمدرضا، آیینهای برای صداها، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۰) شمس العلماء گرکانی، محمد، ابدع البدایع، تهران، ۱۳۲۸ق.
(۱۱) علوی یمنی، یحیی، الطراز، قاهره، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م.
(۱۲) رامپوری، غیاثالدین محمد، غیاث اللغات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۱۳) فروزانفر، بدیع الزمان، شرح مثنوی شریف، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۱۴) هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغه، تهران، ۱۲۸۸ق.
(۱۵) همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۶) Lane, E W, Arabic-English Lexicon, Beirut, ۱۹۸۰؛
(۱۷) ابن حجۀ حموی، ابوبکر، خزانة الادب، دمشق، ۱۳۰۴ق؛
(۱۸) ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب؛
(۱۹) حلبی، محمود،
حسن التوسل الى صناعة الترسل، به کوشش اکرم عثمان یوسف، بغداد، ۱۹۸۰م؛
(۲۰) سیوطی، جلاالدین، شرح عقود الجمان، قاهره، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م؛
(۲۱) حلی، صفیالدین، شرح الکافیة البدیعیة، به کوشش نسیب نشاوی، دمشق، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م؛
(۲۲) طیبی،
حسین، التبیان فی البیان، به کوشش توفیق فیل و عبداللطیف لطفاللٰه، کویت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م؛
(۲۳) عباسی، عبدالرحیم، معاهد التنصیص، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، عالمالکتب؛
(۲۴) علوی یمنی، یحیى، الطراز، قاهره، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م؛
(۲۵) نابلسی، عبدالغنی، نفحات الازهار على نسمات الاسحار، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م؛
(۲۶) نویری، احمد، نهایة الارب، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
(۲۷) قمر، آریان، چهره مسیح در ادبیات فارسی، تهران ۱۳۶۹ش.
(۲۸) آق اِوْلی، عبدالحسین، دُرَر الادب: در فن معانی، بیان، بدیع، (شیراز ۱۳۳۶ش، چاپ افست قم، بی تا).
(۲۹) ابن فارض، دیوان، بیروت ۱۳۸۲/ ۱۹۶۲.
(۳۰) اخوان ثالث، مهدی، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۳۱) امیر معزّی، محمد بن عبدالملک، کلیات دیوان معزی، چاپ ناصر هیری، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳۲) انوری، محمد بن محمد (علی)، دیوان، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۳۳) تفتازانی، مسعود بن عمر، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
(۳۴) تقوی، نصراللّه، هنجار گفتار: در فن معانی و بیان و بدیع فارسی، تهران ۱۳۱۷ ش.
(۳۵) جرجانی، علی بن محمد، کتاب التعریفات، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۳۶) حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳۷) خاقانی، بدیل بن علی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش.
(۳۸) خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمان، الایضاح فی علوم البلاغه: المعانی و البیان و البدیع، بیروت: دارالجیل (بی تا).
(۳۹) دقیقی، محمد بن احمد، دیوان، چاپ محمدجواد شریعت، تهران ۱۳۶۸ش.
(۴۰) رادویانی، محمد بن عمر، ترجمان البلاغه، چاپ احمد آتش، استانبول ۱۹۴۹، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش.
(۴۱) سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
(۴۲) سنایی، مجدود بن آدم، دیوان، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ش).
(۴۳) شاملو، احمد، در جدالِ با خاموشی: منتخبِ چهارده دفتر شعر، تهران ۱۳۷۶ش.
(۴۴) شمس قیس، محمد بن قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعارالعجم، تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ش).
(۴۵) شمیسا، سیروس، فرهنگ تلمیحات، تهران ۱۳۶۶ش.
(۴۶) شمیسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، تهران ۱۳۷۸ش.
(۴۷) عطار، محمد بن ابراهیم، دیوان، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۴۸) عطار، محمد بن ابراهیم، منطق الطیر: مقامات الطیور، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۴۸ش.
(۴۹)
عنصری،
حسن بن احمد، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۵۰) فرخی سیستانی، علی بن جولوغ، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۱ش.
(۵۱) کاشفی،
حسین بن علی، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، چاپ میرجلال الدین کزّازی، تهران ۱۳۶۹ش.
(۵۲) کسرایی، سیاوش، خون سیاوش، تهران ۱۳۴۱ش.
(۵۳) مازندرانی، محمدهادی بن محمدصالح، انوارالبلاغه: در فنون معانی، بیان و بدیع، چاپ محمدعلی غلامی نژاد، تهران ۱۳۷۶ش.
(۵۴) سعدسلمان، مسعود، دیوان، چاپ غلامرضا رشیدیاسمی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۵۵) منوچهری، احمد بن قوص، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ش.
(۵۶) مولوی، جلالالدین محمد بن محمد، کلیات شمس، یا، دیوان کبیر، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۵۵ش.
(۵۷) مولوی، جلالالدین محمد بن محمد، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۵۸) ناصرخسرو، دیوان، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران (۱۳۶۵ش).
(۵۹) نفیسی، سعید، محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی، تهران ۱۳۳۶ش.
(۶۰) هاشمی، احمد، جواهر البلاغة فی المعانی و البیان و البدیع، مصر ۱۳۵۸، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تلمیح»، شماره۳۸۵۰. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تلمیح»، شماره۶۰۷۶.