تغزغز
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تُغُزغُز (از توقز اوغز ترکی به معنای اوغزهای نه گانه)، نام مجموعهای از قبیلههای ترک که در اغلب تاریخ نگاریهای مغشوش
مسلمانان تا اواخر
قرن پنجم با عنوان کلی اویغورها به کار رفته است.
منابع چینی که نخستین بار در سال ۹/۶۳۰، به آنها اشاره کردهاند، همواره به جای رونویسی این نام، ترجمه آن را به صورت «چیوهسینگ» به کار بردهاند که دایر بر دسته بندی قبیلهای یا طایفهای است. با قاطعیت میتوان گفت که اقوام اویغور و توقز اوغز، قومی واحد نبودهاند. اویغورها که خود شامل ده
قبیله یا طایفه بودند، یکی از اعضای اصلی اتحادیههای قبیلهای به شمار میرفتند که بخشی از توقز اوغزها را تشکیل میداد و پیش از آن نیز از اعضای تیه ـ لو بودند (تگرگ، به معنای افراد بارکش، قس واژه چینی کائوچو/ کائو ـ چی ــ به معنای «گاریهای بلند»، که کمی پیشتر، در قرن پنجم و ششم لقبی برای اویغورها بوده است).
یک اتحادیه قبیلهای، شامل اوغرهای (اوغری شکلی از واژه اوغتر) جلگههای
دریای سیاه، در
قرن ششم در سرتاسر اوراسیا پراکنده شدند. هشت قبیله دیگر عبارت بودند از: بوقو (ت)، قون/ هون، بایرقو، تونگرا، سیقار، چای ـ پی، آ ـ پو ـ سو و کوـ لون ـ ووکو.
کتیبه شماره ۳ N شاین اُسو به اُن (ده) اویغور، توقز اوغزهایی که اویغورخان صد سال بر آنها حکم راند، اشاره کرده است.
در
جامع التواریخ رشیدالدین فضل اللّه،
بر اساس گزارشهای مکتوب و جامع اویغورها،
اطلاعات جالبی درباره تاریخ کهن توقز اوغزها به ثبت رسیده است. قدمت این روایات تاریخی (حوادث)، به دوران پیش از امپراتوری آنان باز میگردد؛ زمانی که اویغور ـ توقز اوغزها در ناحیه رود اورخون ـ سِلِنگه مغولستان، که بعدها قراقروم پایتخت چنگیزیان در آن ساخته شد،
زندگی میکردند. به گفته رشیدالدین
اُن اویغور و توغز اویغور (چنیناست در متن)، که در امتداد رودخانههای ده گانه ان ارغون (اورخون و شعبات گوناگونش) زندگی میکردند، عبارت بودند از: اییلشلک/ اییشلک، اوتنکر (= اوتیکر، قس هتکو = اوتورقور)، بوقیز،
اوزقندر، تولار، تاردار، اِدرْ (ادز آدیز)، اُوچ، تابین، قَملانجو، اُوتیگان (قس واژه کوک تورک (ترکی باستان) اوتوکن، در زبان مغولی اتوگنی به معنای الاهه
زمین در عقاید شمنی است). اما این نامها فقط تا اندازهای با اسامی شناخته شده طوایف اویغور در منابع چینی و ختنی (یاغلاقار، اوتورقار، کوره بیر، بوقا سیقیر/ بوقسیقیت، آووچاغ، قاسار، هوووسو، یابوتقار، ایاویر (قایامور))
تطابق دارند. به گفته رشیدالدین
این قبایل در ابتدا، سلطنت و پادشاهی نداشتند و همیشه یک تن با استفاده از زور (تغلّب) بر قبیله خود حاکمیت مییافت. سرانجام در یک همایش (کنگاچ)، پس از صدور این حکم که «ما را از پادشاهی مطلق امر که بر همگنان نافذْفرمان باشد ناگزیر است»، حکومتی دو نفره را پایه گذاری کردند. این دو تن عبارت بودند از مَنگوبای از قوم اییلشلک (اینکه طایفه یاغلاقار، از طوایف اویغور، قبل و بعد از امپراتوریشان، مدتی مدید
حکومت کرده باشند، روشن نیست) با لقب ایل اِیلْتَبَر (ترکی، ایل اِل تِبِر، قس کتیبه بیلگه قاغان، ش ۳۷ E: اویغور اِلتِبِر) و شخص دیگری از قوم اُوزقند (ر) با
لقب کُولْ اِیرکین (یک لقب ترکی کهن متعلق به رؤسای قبایل
) و «هر دو را پادشاه جمهور و اقوام گردانیدند و اُورُوغ (طوایف) ایشان مدت صد سال پادشاهی کردند».
در ادوار متأخر، پادشاه را اِیدی قُوت مینامیدند که رشیدالدین آن را «خداوند دولت» ترجمه کرده است
برگردانِ دقیق واژه ترکی ایدی (در ریشه شناسی عامیانه) به معنای
خداوند، مالک + قوت به معنای
بخت نیک. در واقع این واژه، مأخوذ از ترکی است.
ایزوق قوت (
طالع سعد)، عنوانی است که به بَسمِلها تعلق دارد؛ کسانی که با توقز اوغزها متحد شده بودند و اویغورها در ۱۲۶/ ۷۴۴ برای ایجاد حکومت قاغانی در آسیای میانه، آنها را برانداختند. منابع چینی، از توقزاوغزها به عنوان بدویانی یاد کردهاند که قبل از دستیابی اویغورها به خاقانی
مغولستان، به فروش
اسب به پادشاهی میانه و ساختن سپر از پوست اسب اشتغال داشتند. آنان رعایای سرکش و نافرمان کوک ترکها و قبل از آن جوجانها به شمار میآمدند. اویغورها که در این زمان، در سواحل رودخانههای اورخون سلنگه، در نزدیکی سرزمینهای مرکزی ترکان، مستقر شده بودند، عنصر اصلی این اتحادیه به شمار میآمدند. اعضای دیگر توقزاوغزها، در ناحیه آلتایی ـ تین شان سکونت داشتند. چگونگی روابط آنها با خاندانهای حکومتگر ترک روشن نیست. در کتیبه های اورخون (کول تگین، ش ۴ N؛ بیلگه قاغان، ش ۲۹ E)، از آنها با عنوان «مردمان من» که به
دشمن مبدل شدهاند، یاد شده است. اویغورها و قَرلُقها (خَلُخها؛ رجوع کنید به اویغور؛ قَرْلُق) در ۱۲۴/ ۷۴۲، طایفه بسمل را در سرنگون ساختن ترکان یاری کردند. دو سال بعد، هنگامی که اویغورها به مقام قاغانی دست یافتند، متحدان پیشینشان گریختند.
در مراحل پایانی امپراتوری اویغورها (۱۲۶ـ۲۲۵/ ۷۴۴ـ۸۴۰)، نویسندگان
مسلمان برای شناسایی آنان، راهی مغولستان شدند. پایتخت آنها اردوبالق (اردو ـ شهرنظامی/ سلطنتی) یا قره بُلغاسون، در محدوده امپراتوری بدوی سنتّی، در ناحیه اورخون سِلِنگه، ساخته شد، شهرهای دیگر نظیر بای بالق نیز در ساحل سلنگه به دست صنعتگران چینی و سغدی بنا شد.
سغدیها تأثیر فراوانی در
زندگی سیاسی، فرهنگی، مذهبی و اقتصادی و نیز ادیان رایج در میان اویغورها (بویژه مانویت که در ۱۴۵/ ۷۶۲ مذهب رسمی شد) و نظام الفبایی آنان داشتند. در حالی که
چین منبع اصلی کالاهای مورد علاقه این دنیای بی تحرک محسوب میشد. مشارکت اویغورها در امور سلسله تانگ، که اغلب برای حفاظت از این سلسله در برابر شورشیان داخلی صورت میگرفت، منبع درآمد خوبی برای آنان فراهم میکرد. این
ثروت معمولاً از طریق پرداخت مبالغی از سوی سلسله تانگ برای جلب حمایت اویغورها و نیز مبادلات غالباً نابرابر اسبهای کم فایده استپ با صدها هزار قطعه
ابریشم چینی، به دست میآمد.
قوم قرقیز با بهره گیری از منازعات خانمان برانداز و فزاینده اویغورها، در ۲۲۵/ ۸۴۰ به اردوبالق هجوم آوردند و امپراتوری آنها را برانداختند. از آن پس، اویغورها، در ترکستان شرقی، دولتهای کوچکتر و پراکندهای را بر مبنای دولتْشهرهای اولیه تخاری و ختنی سکا/ سکائی ختن تشکیل دادند و با گذشت زمان، اتباعشان در اقوام ترک منطقه مستحیل شدند. یکی از این مراکز، در حوضه تاریم به مرکزیت بشبالق (پنج شهر یا پنجیکت، چینی: Pei-t'ing) قرار داشت. بنا به روایت حدود العالم پنجیکت، که پیش از آن بسملها به آن رفت و آمد داشتند، اقامتگاه
تابستانی شاه تغزغز بود
و بر این اساس آن را محل گرد هم آمدن اقوام توقز اوغز دانستهاند. مرکز دیگری، در ناحیه تورفان در هسی چو/ کائوچانگ/ قراخوجه بود. اقامتگاه
زمستانی توقز اوغزهای ترکستان شرقی را، که در ناحیه تورفان قرار دارد، با خرابههای «ایدی قوتْ شهری» (شهر ایدی قوت) ــ چینانجکت (شهر چینیان) در نوشتههای مؤلفان
مسلمان ــ یکی دانستهاند. این شهر، در عین حال از مراکز مهم تجاری ـ مذهبی بود. یکی دیگر از این پادشاهیهای پراکنده در کانچو واقع در کانسو تأسیس شد که تا ۲۸۹/ ۹۰۲ تحت سلطه اخلافِ طایفه یاغلاقار، فرمانروایان سابق در آمد.
نخستین اشارات مؤلفان مسلمان به توقزاوغزها، به دوران امپراتوری اورخون ـ سلنگه، بازمی گردد. به گزارش
یعقوبی،
مهدی خلیفه عباسی (حک: ۱۵۸ـ۱۶۹)، برای فراخوانی حکام سرزمینهای شرقی به اطاعت و
تسلیم، رسولانی نزد آنان از جمله خاقان تغزغز فرستاد. وی همچنین میگوید رافع بن لیث که در ۱۹۰، شورشی را در شرق قلمرو خلافت رهبری میکرد، از تغزغزها نیز برای نیل به هدفش، یاری گرفت.
به گفته
طبری (سلسله سوم، ص ۱۰۴۴) در ۲۰۵ آنان در اُشروسَنَه، نفوذ کرده بودند. در منابع متأخرتر، چون
مقریزی،
آمده است پدر احمدبن طولون، غلامی که در اواخر
قرن سوم/ اوایل قرن نهم وارد دستگاه عباسیان شد، توقز اوغز بوده است.
مهمترین
اطلاعات ما (درباره تغزغز) مبتنی بر سفرنامه
تمیم بن بحر است که در اواخر دوره امپراتوری، به قره بلغاسون مسافرت کرد. وی از طریق شبکه اسبهای چاپار که یادآور یام مغولی بود و خاقان آنها را فرستاده بود، وارد آن
کشور شد و در آنجا سرزمینی متشکل از روستاهای به هم فشرده و زمینهای زراعی دید که اکثر سکنه آن را مجوسان
آتش پرست و مانویان تشکیل میدادند. پایتخت، شهری بزرگ و با کشاورزیِ پررونق بود که با رستاق (روستا) های پرجمعیت و پر
نعمت، احاطه شده، بازارها و مشاغل گوناگون داشت و بیشتر ساکنانش
زندیق بودند. ادریسی بسیاری از این
اطلاعات را تأیید کرده است. او پایتخت را تنتبغ (شاید چیزی مثل بیبلغ (بای بالق)، بیشبلغ (بشبالق) یا خنبلغ (خانبالق)) نامیده است.
حاکم خیمهای زرین داشت که صد مرد در آنجا میگرفتند و با حاکم چین (الصین) که سالانه پانصد هزار قطعه
ابریشم برای او میفرستاد، در ارتباط بود. دوازده هزار [[|مرد]] نیرومند از وی محافظت میکردند (مروزی ویراسته و ترجمه مینورسکی، ۲۹/۱۸، به محافظان سلطنتی، موسوم به شاکریها، اشاره میکند که جدای از چهارصد
کنیز خدمتکارِ حاکم، تعدادشان به هزار تن میرسید) و در میان تمام قبایل ترک از همه نیرومندتر بودند. «هفده سالار (قائد) که هریک سیزده هزار نیرو» تحت اختیار داشتند، حلقه نظامی عظیمی را در اطراف حاکم تشکیل میدادند. حاکم در عین حال تنها مالک سنگ جادویی
باران بود (ترکی: یات تاشی).
در کتاب
رساله فی الاقالیم، (
) اثری از یک مؤلف ناشناس در اواخر قرن ششم، از وی به عنوان حاکمی مقدس یاد شده که ۳۶۰ خدمتکار، «به تعداد روزهای سال» در خدمتش بودند و سالی یک بار در انظار مردمی که مقابل او به
سجده میافتادند، ظاهر میشد.
ابن فقیه تفوق توقز اوغز را در میان ترکها، با تعبیر «عرب الترک» بیان میکند.
مسعودی در اخبار جداگانه مشتمل بر
اطلاعات گردآوری شده از دوران پیش و پس از امپراتوری، آنان را «اصحاب مدینه کوشان» (کائو ـ چانگ ؟) و قدرتمندترین ترکان تلقی کرده است. (به گفته او) «شاه آنان اویغورخان (ایرخان، ارخان) است و پیرو
مذهب مانی هستند» که در میان سایر ترکان کسی بر این
مذهب نیست.(
بنابراین، روایت ابن فقیه که اکثر ترکان زندیقاند، اغراق آمیز است).
مسعودی در یک روایت تأیید نشده دیگر
اظهار میکند: «هر وقت که شاه چین یک سَمَنی (سمنیّ المذهب) و پیرو
ذبح حیوان بود، جنگی مداوم میان او و اویغورخان فرمانروای ترکها وجود داشت، اما هر وقت که وی مذهب مانوی اختیار میکرد، به وفاق حکومت میکردند». مؤلف حدود العالم که وضع آنان را در سالهای پس از ۲۲۵ بروشنی گزارش کرده است، از چینانجکت به عنوان پایتخت (قصبه) آنان نام برده و میگوید «در قدیم ملوک همه ترکستان از تغزغز بودند». وی آنان را «مردمانی جنگجو و مسلح و شبانانی کوچ نشین» توصیف کرده است.
اویغورها، همراه با دیگر قبایل توقز اوغز نقشی بسیار حیاتی در تُرک نمودن ترکستان شرقی ایفا کردند.
محمود کاشغری نظر جالبی دارد. او میگوید که «ایغورها، علاوه بر
زبان ترکی خالصشان، گویش دیگری نیز دارند که در میان خود، بدان تکلم میکنند». گویش اخیر به احتمال زیاد، از گروه زبانهای ایرانی یا تُخاری ساکنان ترکستان شرقی بود. تحت تأثیر تخاریها مذاهب
بودایی و
مسیحیت نسطوری، جایگزین مانویت شدند. اویغورها/ توقز اوغزها پس از استقرار تدریجیشان، نقش مهمی در مسیر کاروانهای تجاری بین المللی و نیز مبادلات فرهنگی، در سراسر دشتهای آسیای میانه، به ویژه در میان مغولان داشتند (غِتن و سپس خودِ مغولان). در ۴۱۹ـ۴۲۷/ ۱۰۲۸ـ۱۰۳۶ ایالت کانچو و دولتهای مجاور دالان کانسو، تحت سلطه تانگوتها درآمدند. اخلاف آنان، اویغورهای زردفام (ساریق/ شرا) بوداییاند.
اویغورهای کائو ـ چانگ، دشمن قراخانیان
مسلمان به شمار میرفتند و
جنگ و ستیز میان آنان در اشعار رزمی که کاشغری
نقل کرده، منعکس است.
قراخانیان، سرحدات خود و در پی آن
اسلام را در ترکستان شرقی گسترش دادند. از ۵۲۴ تا ۵۳۴/ دهه ۱۱۳۰، بخشهای مهمی از این ناحیه تحت سلطه قراختاییان بودایی بود. اگرچه میزان واقعی اقتدار آنان در تورفان روشن نیست، در ۶۰۵ـ۶۰۶/ ۱۲۰۹ ایدی قوت بارچوق تگین، نماینده گورخانها را
ترور کرد و با امپراتوری تازه تأسیس چنگیزی پیمان وفاداری بست.
ایغورها، در دولت مغول، به عنوان مقامهای نظامی و دیوانسالار حضوری همه جانبه داشتند. مغولان نظام نوشتاری آنان را، که مشتق از الفبای سیریک سغدیها بود، پذیرفتند و آن را میان مَنچوها رواج دادند.
(۱) ۱) مآخذ. ابن فقیه ؛
(۲) ( محمدبن محمد ادریسی ، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق ، قاهره : مکتبة الثقافة الدینیة ، بی تا.؛
(۳) حدودالعالم ) ؛
(۴) رشیدالدین فضل اللّه ، جامع التواریخ؛
(۵) طبری ، تاریخ (لیدن )؛
(۶) ( محمودبن حسین کاشغری ، کتاب دیوان لغات الترک ، استانبول ۱۳۳۳ـ ۱۳۳۵ ) ؛
(۷)
مسعودی ، مروج (بیروت )؛
(۸) ( احمدبن علی مقریزی ، کتاب المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الا´ثار ، چاپ ویه ، قاهره ۱۹۱۱ـ ۱۹۲۵ ) ؛
(۹) یعقوبی ، تاریخ ؛
(۱۰) Liu Mau-tsai, Die chinesischen Nachrichten zurGeschichte der Ost-Tدrken ( T'u-kدe ), Wiesbaden ۱۹۵۸;
(۱۱) Sharaf al-Zama ¦ n T ¤ a ¦ hir Marwaz ¦ â , Sharaf al-Zama ¦ n T ¤ a ¦ hir Marvaz ¦ â on China, the Turks and India , ed. and tr. Minorsky, London ۱۹۴۲;
(۱۲) Hدseyin Namik Orkun, Eski tدrk yaz tlar , repr. Ankara ۱۹۸۷;
Tam ¦ â m B. Bah ¤ r, Tam ¦ m ibn Bah ¤ r's journey to the Uyghurs , ed. and tr. Minorsky, in BSO
[۲] S , XII (۱۹۴۸), ۲۷۵-۳۰۵.
(۱۳) ۲)
مطالعات .
(۱۴) Sir Gerard Clauson, An etymological dictionary ofpre- thirteenth century Turkish , Oxford ۱۹۷۲;
(۱۵) P. B. Golden, An introduction to the history of the Turkic peoples , Wiesbaden ۱۹۹۲;
(۱۶) J. R. Hamilton, Les Ouفgours ب l'إpoque des cinq dynasties d'aprةs les documents chinois , Paris ۱۹۵۵;
(۱۷) idem, "Toquz-O uz et On Uy ur", JA , ۲۵۰ (۱۹۶۲), ۲۴-۶۳;
(۱۸) A. G. Malyavkin, Uygurskie gosudarstva v IX-XII vv. , Novosibirsk ۱۹۸۳;
(۱۹) E. Pinks, Die Uiguren von Kan-Chou in der frدhen Sung-Zeit ) ۹۶۰-۱۰۲۸ ), Wiesbaden ۱۹۶۸;
(۲۰) E.G.Pulleyblank, "Some remarks on the Toquzoghuz problem", UAJb , XXVIII (۱۹۵۶), ۳۵-۴۲;
(۲۱) R. ì e í en, Hilہfet ordusunun menk beler ve Tدrkler'in fazرletleri , Ankara ۱۹۶۷ ) متن عربی همراه با ترجمة ترکی );
A.Yu.Yakubovskiy, "Arabskie i persidskie istoc § niki ob uygurskom turfanskom knyaz § estve", in Trud ° Otdela Vostoka , IV (۱۹۴۷), ۴۲۳-۴۴۳.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تُغُزغُز»، شماره۳۶۵۹.