• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تزیین سوءظن (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



متخلفین از داستان حدیبیه به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم چنین گفتند که، عاملی که ما را مشغول کرد از حرکت با اصحاب، و بازداشت از اینکه در خدمتت باشیم، اموال و زن و فرزندمان بود که کسی را نداشتیم برای سرپرستی آنان بگذاریم، و بیم آن داشتیم که در نبود ما دچار حادثه‌ای شوند، لذا ماندیم، و قرآن کریم در جواب آنها می فرماید، همین بهانه در دل شما است که بدست شیطان جلوه داده شد، و شما هم طبق آن عمل کردید، و آن این بود که از حرکت به سوی جهاد تخلف کنید، تا مبادا شما هم کشته شوید و از بین بروید.



قرآن کریم در مورد تزیین در دل متخلفان از سوءظن به فرجام پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و مؤمنان چنین می فرماید: «سیقول لک المخلفون من الاعراب شغلتنا امولنا واهلونا فاستغفر لنا یقولون بالسنتهم ما لیس فی قلوبهم قل فمن یملک لکم من الله شیــا ان اراد بکم ضرا او اراد بکم نفعـا بل کان الله بما تعملون خبیرا• بل ظننتم ان لن ینقلب الرسول والمؤمنون الی اهلیهم ابدا وزین ذلک فی قلوبکم وظننتم ظن السوء وکنتم قومـا بورا» به زودی متخلفان از اعراب بادیه نشین (عذرتراشی کرده) می‌گویند: حفظ اموال و خانواده، ما را به خود مشغول داشت (و نتوانستیم در سفر حدیبیه تو را همراهی کنیم) برای ما طلب آمرزش کن، آنها به زبان خود چیزی می‌گویند که در دل ندارند! بگو: چه کسی می‌تواند در برابر خداوند از شما دفاع کند هرگاه زیانی برای شما بخواهد و یا اگر نفعی اراده کند (مانع گردد) و خداوند به تمام اعمالی که انجام می‌دهید آگاه است. (منظور از «ظن السوء» در احتمالی گمان کافران به عدم بازگشت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و مؤمنان از سفر حدیبیه است. )

۱.۱ - معنای مخلف

در مجمع البیان گفته : مخلف به کسی گفته می‌شود که در جای کسانی که از شهر خارج می‌شوند باقی گذاشته شود؛ و این کلمه مشتق از ماده خلف است، و ضد آن مقدم می باشد.

۱.۲ - مراد از اعراب

و کلمه الاعراب - به طوری که گفته‌اند - به معنای جماعتی از عربهای بادیه نشین است و بر عربهای شهرنشین اطلاق نمی‌گردد. و این کلمه اسم جمع است که از لفظ خودش مفرد ندارد.


«سیقول لک المخلفون من الاعراب » - این آیه از آینده نزدیکی خبر می‌دهد که متخلفین از داستان حدیبیه به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم چنین و چنان خواهند گفت. و از عبارت آیه برمی آید که این آیات در مراجعت از حدیبیه به مدینه و قبل از ورود به آن نازل شده.


«شغلتنا اموالنا و اهلونا فاستغفر لنا» - یعنی عاملی که ما را مشغول کرد از حرکت با اصحاب، و بازداشت از اینکه در خدمتت باشیم، اموال و زن و فرزندمان بود که کسی را نداشتیم برای سرپرستی آنان بگذاریم، و بیم آن داشتیم که در نبود ما دچار حادثه‌ای شوند، لذا ماندیم، و تو از خدا برای ما طلب مغفرت کن که خدا ما را بیامرزد، و به جرم تخلف مؤاخذه نفرماید.


و از اینکه طلب استغفار کردند، پیداست که تخلف از جهاد را گناه می‌دانسته‌اند، و نمی‌خواسته‌اند مسأله زن و فرزند و مال و منال را عذر موجهی دانسته، بگویند به خاطر این عذر، گناه کرده ایم، بلکه خواسته‌اند بگویند: علت اینکه این گناه را مرتکب شده ایم، علاقه به زن و فرزند و مال بوده.


«یقولون بالسنتهم ما لیس فی قلوبهم» - این جمله گفتار و اعتذار آنان را تکذیب می‌کند، و می‌فرماید: نه گرفتاری مال و اولاد آنان را بازداشت و نه اعتنایی به استغفار تو دارند، بلکه همه اینها را می‌گویند تا روپوشی باشد که به وسیله آن از شر عتاب و توبیخ مردم در امان باشند.
«قل فمن یملک لکم من الله شیئا ان اراد بکم ضرا او اراد بکم نفعا» - جوابی است حلی از اعتذاری که می‌جویند، و خواهند گفت مال و اولاد ما بی صاحب بود. و حاصل جواب این است که : خدای سبحان، خالق و آمر و مالک و مدبر هر چیز است، غیر او ربی نیست. پس هیچ نفع و ضرری نیست جز با اراده و مشیت او، احدی از طرف خدا مالک هیچ چیز نیست، تا قاهر بر آن باشد، و از ضرر آن - اگر بخواهد ضرر برساند جلوگیری کند، و یا نفع آن را جلب کند، اگر خدا ضررش را خواسته باشد، و یا از خیرش جلوگیری کند، اگر این قاهر خیر آن را نخواهد، و چون چنین است پس انصراف شما از شرکت در لشکر پیغمبر برای یاری دین ، و اشتغالتان به آن بهانه‌هایی که آوردید شما را از خدا به هیچ وجه بی نیاز نمی‌کند، یعنی عذرتان را پذیرفته نمی‌سازد، نه ضرری از شما دفع می‌کند اگر او ضررتان را خواسته باشد، و نه نفعی بسوی شما جلب می‌کند و یا در جلبش تعجیل می‌کند، اگر او خیر شما را خواسته باشد.


پس جمله «قل فمن یملک لکم...» جواب از تعلل آنان است، به اینکه سرگرم زندگی بودیم، تازه اگر در این دعوی راست گفته باشند. و خلاصه اش این شد که : دلبستگی شما در دفع ضرر و جلب خیر به اسباب ظاهری - که یکی از آنها اداره و تدبیر امور زن و فرزند است - و ترک یک وظیفه دینی به این منظور، شما را در دفع ضرر و جلب منفعت هیچ سودی نمی‌دهد، بلکه امر تابع اراده خدای سبحان است. پس آیه شریفه در معنای آیه «قل لن یصیبنا الا ما کتاب الله لنا» است.
و تمسک به اسباب و عدم لغویت آنها هر چند کاری است مشروع، و حتی خدا به آن امر فرموده که باید تمسک به اسباب ظاهری جست، ولی این در صورتی است که معارض با امری مهم نباشد، و چنانچه امری مهمتر از تدبیر امور زندگی پیش آید، - مثلا دفاع از دین و کشور - باید از آن اسباب چشم پوشید و به دفاع پرداخت، هر چند که در این کار ناملایماتی هم محتمل باشد. مگر اینکه در این میان خطری قطعی و یقینی در کار باشد، که با وجود آن خطر دیگر دفاع و کوشش مؤثر نباشد، در آن صورت می‌شود دفاع را تعطیل کرد.


«بل کان الله بما تعملون خبیرا» - این جمله تعریض و کنایه به متخلفین است، و در آن به این نکته اشاره می‌کند که شما در این بهانه خود دروغ می‌گویید، اصللا علت تخلف شما مسأله اشتغال به امور اموال و اولاد نبود.


«بل ظننتم ان لن ینقلب الرسول و المؤمنون الی اهلیهم ابدا و زین ذلک فی قلوبکم...» این آیه علت واقعی تخلف را بیان می‌کند، و می‌فرماید تخلف شما از شرکت در جهاد برای اشتغال به امور مذکور نبود، بلکه این بود که شما پنداشتید رسول و مؤمنین هرگز از این جنگ برنمی گردند و هر کس در این سفر شرکت کرده به دست قریش که آن همه لشکر فراهم آورده و آن همه نیرو و شوکت دارد کشته خواهد شد، این بود علت تخلف شما.


«و زین ذلک فی قلوبکم» - و اینکه فرمود: همین بهانه در دل شما است که بدست شیطان جلوه داده شد، و شما هم طبق آن عمل کردید، و آن این بود که از حرکت به سوی جهاد تخلف کنید، تا مبادا شما هم کشته شوید و از بین بروید.


«و ظننتم ظن السوء و کنتم قوما بورا» کلمه بور - به طوری که گفته‌اند - مصدر و به معنای فساد و یا هلاکت است، که البته منظور از آن معنای اسم فاعلی آنست، و معنایش : و شما مردمی هالک و یا فاسد بوده‌اید می‌باشد. بعضی از مفسرین گفته‌اند: مراد از ظن سوء همان پنداری بود که پنداشتند رسول و مؤمنین از سفر حدیبیه برنخواهند گشت. و بعید هم نیست، که مراد از آن، این پندار باشد که خدا رسولش را یاری نمی‌کند و دین خود را غلبه نمی‌دهد.



۱. المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۸، ص۲۷۷- ۲۷۹.    
۲. فتح/سوره۴۸، آیه۱۱.    
۳. فتح/سوره۴۸، آیه۱۲.    
۴. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۸، ص۴۱۵.    
۵. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۲، ص۴۸.    
۶. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۵، ص۴۰.    
۷. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۹، ص۱۹۰.    
۸. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۵، ص۶۳.    
۹. الدر المنثور، سیوطی، ج۷، ص۵۱۸.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تزیین سوءظن».    



رده‌های این صفحه : تزیین | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار