بیشتر نحویان و مفسرانکلمه «الحمد» را در جمله «الحمدللّه » مبتدا و مرفوع، و «ال» را در الحمد به معنای جنس می دانند که دلالت بر استغراق دارد و بیان می کند که حمد به خدا اختصاص دارد. بعضی «الحمد» را منصوب دانستهاند و جملهای مثل «اَحْمدُاللّهَ» یا شبیه آن را قبل از «الحمد» در تقدیر گرفتهاند.
احادیث متعدد و مشابهی از پیامبر اکرم و امامان شیعه علیهم السلام نقل شده است با این مضمون که هیچ چیز نزد خدا دوست داشتنی تر از گفتن «الحمدللّه» نیست و بدان جهت خداوند خود را با این کلمه ستوده است.
[۴۹]ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روح الجنانفیتفسیرالقرآن، ج۱، ص۶۴.
امام خمینی مقام تحمید را مقام توحید افعالی و مقام بازگشت همه ستایشها و ثناها به حقتعالی و نفی آن از غیرحق میداند؛ ازاینجهت در عالم وجود غیر از جمیل مطلق، هیچ جمیل و فاعل جمیلی نیست تا به جمال یا فعلش ستوده شود.
امام خمینی مقام تحمید را پس از مقام ذکر و پیش از مقام تعظیم میداند زیرا پس از اینکه نمازگزار همه موجودات را اسمای الهی و ظل آنها دید، نوبت به تحمید میرسد و اعتراف میکند که همه محامد مختص ذات خداوند است و دیگر موجودات در آن شریک نیستند؛ زیرا کمالی از خود ندارند تا ثنا شوند. پس از این مرحله نمازگزار به افق وحدت نزدیک میشود و صورت رحمت رحمانیه و رحیمیه بر قلب او تجلی میکند و هیبتی از این تجلی حاصل میشود که سبب عظمت حق در قلب اوست.
امام خمینی در بیان رابطه تحمید با تسبیح، معتقد است تسبیح تنزیه و تحمید نوعی تشبیه است؛ زیرا تحمید مفید ظهور در آیینه خلق است اما تسبیح تنزیه از توصیف و تعریف است.
به اعتقاد امام خمینی چون تحمید متضمن توحید فعلی است و در آن نشانی از تنقیص و تشبیه است، بنده سالک پیش از ورود به تحمید باید به قلمرو تسبیح و تنزیه وارد شود و به باطن قلب خود بفهماند که حقتعالی منزه از تعینات خلقی و کثرات است تا ورود او به تحمید از شائبه کثرت منزه شود.
امام خمینی برای حمد مراتبی قائل است و برترین مرتبه حمد، حمد ذات حقتعالی به زبان ذات است و این به جهت علم ذاتی حقتعالی به کمالات و جمال جمیل خود است و این حمد ثنای حقیقی و متفرع بر غایت معرفت است.
سرّیِ سقَطی صوفی، به سبب آنکه پس از شنیدن خبر سوختن بازاربغداد و در امان ماندن دکان خویش الحمدللّه گفت، سالها استغفار می کرد؛ بر این اساس، برخی تحمید را در جایی که به جمعی مصیبت رسد و فرد از آن مصیبت در امان مانده باشد ناپسند دانستهاند.