تحقق امر الهی (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اوامر
تکوینی خداوند حتمی، فوری و غیر قابل تخلف است، و هرگاه به چیزی
اراده کند، گویا تحقق یافته است.
اوامر
تکوینی خداوند حتمی، فوری و غیر قابل
تخلف است:
ولقد علمتم الذین اعتدوا منکم فی السبت فقلنا لهم
کونوا قردة خـسـین «به طور قطع از حال کسانی از شما، که در
روز شنبه نافرمانی و
گناه کردند، آگاه شده اید! ما به آنها گفتیم: «به صورت بوزینه هایی طردشده درآیید! »
فجعلنـها نکـلا لما بین یدیها.... . «ما این
کیفر را درس عبرتی برای مردم آن
زمان و نسلهای بعد از آنان، و پند و اندرزی برای
پرهیزکاران قرار دادیم.»
. . واذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون. . «هستی بخش آسمانها و
زمین اوست! و هنگامی که فرمان وجود چیزی را صادر کند، تنها می گوید: «موجود باش! » و آن، فوری موجود می شود.»
آیه، از
اراده تکوینی خداوند و
حاکمیت او در امر
خلقت سخن می گوید.
توضیح اینکه: منظور از جمله" کن فیکون" (موجود باش آنهم فورا موجود می گردد) این نیست که خداوند یک فرمان لفظی با معنی" موجود باش" صادر می کند، بلکه منظور این است هنگامی که
اراده او به وجود چیزی تعلق می گیرد، خواه بزرگ باشد یا کوچک، پیچیده باشد یا ساده، به اندازه یک اتم باشد یا به اندازه مجموع آسمانها و زمین، بدون نیاز به هیچ علت دیگری تحقق می یابد، و میان این اراده و پیدایش آن موجود حتی یک لحظه نیز فاصله نخواهد بود.
اصولا زمانی در این وسط نمی تواند قرار گیرد، و به همین دلیل حرف" فاء" (در جمله فیکون) که معمولا برای تاخیر زمانی توام با اتصال است در اینجا فقط به معنی تاخیر رتبهای است (آن گونه که در
فلسفه اثبات شده که
معلول از
علت خود متاخر است نه تاخر زمانی بلکه تاخر رتبهای- دقت کنید).
اشتباه نشود منظور این نیست که هر چه
خدا اراده کند در همان لحظه موجود می شود، بلکه منظور این است هر طور اراده کند همانطور موجود می شود.
فی المثل اگر اراده کند: آسمانها و زمین در شش دوران به وجود آیند مسلما بی کم و کاست در همین مدت موجود خواهند شد، و اگر اراده کند در یک لحظه موجود شوند همه در یک لحظه موجود خواهند شد، این تابع آن است که او چگونه اراده کند و چگونه مصلحت بداند.
و یا مثلا هنگامی که خداوند اراده کند جنینی در
شکم مادر درست نه ماه و نه
روز دوران تکامل خود را طی کند، بدون یک لحظه کم و زیاد انجام می یابد، و اگر اراده کند این دوران تکاملی در کمتر از یک هزارم ثانیه صورت گیرد، مسلما همان گونه خواهد شد، چه اینکه اراده او علت تامه برای
آفرینش است، و میان علت تامه و وجود معلول هیچگونه فاصلهای نمی تواند باشد.
. . اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون. «هنگامی که چیزی را مقرر دارد (و فرمان هستی آن را صادر کند)، فقط به آن می گوید: «موجود باش! » آن نیز فورا موجود می شود.»
وهو الذی خلق السمـوت والارض بالحق ویوم یقول کن فیکون... «اوست که آسمانها و زمین را بحق آفرید و آن روز که (به هر چیز) می گوید: «موجود باش! » موجود می شود......»
انما قولنا لشیء اذا اردنـه ان نقول له کن فیکون. « (
رستاخیز مردگان برای ما مشکل نیست زیرا) وقتی چیزی را
اراده می کنیم، فقط به آن می گوییم: «موجود باش! » بلافاصله موجود می شود.».
. اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون. «هر گاه چیزی را فرمان دهد، می گوید: «موجود باش! » همان دم موجود می شود! »
انما امره اذا اراد شیـا ان یقول له کن فیکون. . .
. فاذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون..
. وکان امر الله مفعولا. «.... و فرمان خدا، در هر حال انجام شدنی است! »
به اعتقاد
امام خمینی فرمان و امر الهی دارای دو معناست؛ یکی امر
تکوینی و دیگری امر تشریعی. فرمان
تکوینی و شان الهی همان ایجاد خداوند است که به ذات شیء تعلق میگیرد طبق آیه شریفه
(اِنَّمٰا قَوْلُنٰا لِشَیْءٍ اِذٰا اَرَدْنٰاهُ اَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ) شیئیت در این آیه، شیئیت مخاطب به امر
تکوینی است، از این رو اعیان ثابته، همانند اشیایی هستند که پیش از تحقق خارجی، در عرصه
علم الهی، شیئیت ثبوتی دارند و مخاطب قول خداوند قرار میگیرند.
امام خمینی مراد از قول خداوند در این آیه مذکور را اضافه اشراقی و تجلی غیبی میداند که همان اقبال و
ادبار تکوینی است.
مفهوم شیء در این آیه مذکور که خداوند آن را اراده میکند و سپس مخاطب به خطاب کن میکند، همان اعیان ثابته است که قبل از ایجاد، در علم حقتعالی ثبوت ازلی دارند وگرنه معدوم مطلق معلق اراده قرار نمیگیرد.
به باور امام خمینی طبق این آیه نافرمانی در امر
تکوینی وجود ندارد و هیچچیز نیست مگر در برابر کبریایی او رام است و همه در خطاب وجودی مطیعاند، بدون آنکه از وجود یافت سرباز زنند و قدرت بر تخطی و نافرمانی داشته باشند.
پس با قول
تکوینی ماهیات به راه مستقیم از حیث وجود کمالی هدایت میشود و با قول تشریعی نفوس مستعد برای خروج از قوه به فعلیت از جهل به علم و عمل، هدایت میشوند.
ان مثل عیسی عند الله کمثل ءادم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون. . «مثل
عیسی در نزد
خدا، همچون
آدم است که او را از
خاک آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش! » او هم فورا موجود شد. (بنا بر این، ولادت مسیح بدون
پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست.) »
فلما جـآء امرنا جعلنا عــلیها سافلها وامطرنا علیها حجارة من سجیل منضود. «و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، آن (
شهر و دیار) را زیر و رو کردیم و بارانی از سنگ (گلهای متحجر) متراکم بر روی هم، بر آنها نازل نمودیم»
اتی امر الله فلاتستعجلوه سبحـنه وتعــلی عما یشرکون. «فرمان خدا (برای
مجازات مشرکان و مجرمان،) فرا رسیده است برای آن عجله نکنید! منزه و برتر است خداوند از آنچه همتای او قرار می دهند! » در حدیثی از
امام صادق علیهالسّلام در باره «اتی امر الله فلاتستعجلوه» آمده است: وقتی خدا خبر وقوع چیزی را میدهد، گویا تحقق یافته است.
ولله غیب السمـوت والارض ومآ امر الساعة الا کلمح البصر او هو اقرب ان الله علی کل شیء قدیر. . «غیب آسمانها و زمین، مخصوص خداست (و او همه را می داند) و امر
قیامت (بقدری نزدیک و آسان است) درست همانند
چشم برهم زدن، و یا از آن هم نزدیکتر چرا که خدا بر هر چیزی تواناست! »
خدای سبحان مالک غیب آسمانها و زمین است ملکیتی که میتواند در آن غیب به هر نحوی که بخواهد تصرف کند، همانطور که می تواند در شهادت و ظاهر آن تصرف کند و چگونه نتواند؟ با اینکه غیب هر چیزی از شهادتش جدا نیست و
غیب آن، موجودی است ثابت با شهادتش، و خلق و امر هر چیزی که همان شهادت و غیب آن است
ملک خداست، و ساعت، یعنی قیامت موعود هم امر محالی نیست تا
قدرت بدان تعلق نگیرد بلکه از همان غیب آسمانها و زمین است، و همان حقیقتی است از آسمان و زمین که امروز از
فهم بشر مستور است، پس قیامت نیز ملک خداست، و خدا میتواند در آن تصرف نموده یک روز پنهانش بدارد و روزی دیگر آشکارش کند. (مفاد اینکه فرمود: امر ساعت (قیامت) مانند
چشم بر هم زدن یا نزدیکتر از آنست) و برای او دشوار هم نیست، زیرا امر او مانند لمح بصر (چشم بهم زدن) و یا نزدیک تر از آن است چون خدا بر هر چیزی توانا است.
از همین جا روشن می شود که جمله" و ما امر الساعة الا کلمح البصر او هو اقرب ان الله علی کل شی ء قدیر- امر قیامت مانند چشم بر هم زدن و یا نزدیک تر از آن است زیرا خدا بر هر چیزی توانا است" برای این آورده نشده که اصل قیامت و امکان آن را اثبات کند، بلکه برای نفی و انکار دشواری و مشقت در اقامه آن آورده شده تا بفهماند اقامه قیامت بر خدا دشوار نیست، و بلکه بسیار آسان است. پس اینکه فرمود: " و ما امر الساعة الا کلمح البصر او هو اقرب" معنایش این می شود که امر قیامت نسبت به خدای تعالی چنین آسان است، و گر نه خود خدای تعالی امر آن را عظیم شمرده و با آنکه هر امر خطیری برای او آسان است اوصافی برای قیامت ذکر کرده که هیچ امر خطیری را به آن اوصاف توصیف ننموده، از آن جمله فرموده: " ثقلت فی السماوات و الارض".
و اگر اینجا امر آن را به چشم بر هم زدن تشبیه کرده خواسته است فوریت آن را برساند، چون" لمح" به معنای چشم باز کردن برای دیدن است که برای انسانها آسانترین و کم مدت ترین کارها است، پس در حقیقت تشبیه مذکور با تشبیه بحسب فهم شنونده است، و بهمین جهت دنبالش فرمود: " او هو اقرب- و یا نزدیک تر از آن است" از مثل چنین سیاقی فهمیده میشود که از بیان قبلی اعراض شده.
قلنا یـنار
کونی بردا وسلـما علی ابرهیم « (سرانجام او را به
آتش افکندند ولی ما) گفتیم: «ای آتش! بر
ابراهیم سرد و سالم باش! »
ونجینـه ولوطا... «و او و
لوط را به سرزمین (شام) - که آن را برای همه جهانیان پربرکت ساختیم-
نجات دادیم! »
داستان آتش سوزی
ابراهیم و نجات اعجازآمیزش از این مرحله خطرناک، لرزه بر ارکان
حکومت نمرود افکند، به گونهای که نمرود روحیه خود را به کلی باخت، چرا که دیگر نمی توانست ابراهیم را یک جوان ماجراجو و نفاق افکن معرفی کند، او دیگر به عنوان یک
رهبر الهی و قهرمان
شجاع که یک تنه می تواند به
جنگ جبار ستمگری با تمام قدرت و امکاناتش برود، شناخته میشد، او اگر با این حال در آن
شهر و کشور باقی میماند، با آن
زبان گویا و منطق نیرومند و
شهامت بی نظیرش مسلما کانون خطری برای آن حکومت جبار و خودکامه بود، او به هر حال باید از آن سرزمین بیرون رود.
از سوی دیگر ابراهیم در واقع
رسالت خود را در آن سرزمین انجام داده بود، ضربههای خردکننده یکی پس از دیگری بر بنیان حکومت زد و بذر
ایمان و آگاهی در آن سرزمین پاشیده، تنها نیاز به عامل" زمانی" بود که تدریجا این بذرها بارور گردد و بساط
بت و
بت پرستی برچیده شود.
او باید از اینجا به سرزمین دیگری برود و رسالت خود را در آنجا نیز پیاده کند، لذا تصمیم گرفت تا به اتفاق" لوط" (لوط
برادرزاده ابراهیم بود) و همسرش"
ساره" و احتمالا گروه اندکی از
مؤمنان از آن سرزمین به سوی
شام هجرت کند.
آن چنان که
قرآن در
آیات مورد بحث می گوید: " ما ابراهیم و لوط را به سرزمینی که برای جهانیان پر برکتش ساخته بودیم نجات و رهایی بخشیدیم.
وما امرنا الا وحدة کلمح بالبصر. «و فرمان ما یک امر بیش نیست، همچون یک چشم بر هم زدن!»
•
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۴، ص۳۶۰، برگرفته از مقاله «تحقق امر الهی». •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.