بی حیایی قوم لوط (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حیا عبارت است از حالت و خویی نفسانی در
انسان که مانع ارتکاب اعمال زشت میشود. و از جمله افراد بیحیا و تبهکار در
تاریخ قوم لوط بودند.
قوم لوط، مردمانی بیحیا و تبهکار بودند.
«ولوطـا اذقال لقومه اتاتون الفـحشة ما سبقکم بها من احد من العــلمین• انکم لتاتون الرجال شهوة من دون النساء بل انتم قوم مسرفون• وما کان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوهم من قریتکم انهم اناس یتطهرون؛
و (به خاطر آورید) لوط را، هنگامی که به
قوم خود گفت: آیا عمل بسیار زشتی را انجام میدهید که هیچیک از جهانیان، پیش از شما انجام نداده است؟! • آیا شما از روی
شهوت به سراغ مردان میروید، نه
زنان؟! شما گروه اسرافکار (و منحرفی) هستید! • ولی پاسخ قومش چیزی جز این نبود که گفتند: اینها را از
شهر و دیار خود بیرون کنید، که اینها مردمی هستند که پاکدامنی را میطلبند (و با ما همصدا نیستند!)»
«ولما جاءت رسلنا لوطـا سیء بهم وضاق بهم ذرعـا وقال هـذا یوم عصیب• وجاءه قومه یهرعون الیه ومن قبل کانوا یعملون السیـات قال یـقوم هـؤلاء بناتی هن اطهر لکم فاتقوا الله ولا تخزون فی ضیفی الیس منکم رجل رشید• قالوا لقد علمت ما لنا فی بناتک من حق وانک لتعلم ما نرید؛
و هنگامی که رسولان ما (
فرشتگان عذاب) به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحت شد و قلبش پریشان گشت و گفت: امروز روز سختی است! (زیرا آنها را نشناخت و ترسید قوم تبهکار مزاحم آنها شوند.) • قوم او (بقصد مزاحمت میهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند- و قبلا کارهای بد انجام میدادند- گفت: ای قوم من! اینها دختران منند برای شما پاکیزهترند! (با آنها
ازدواج کنید و از
زشتکاری چشم بپوشید!) از خدا بترسید و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید! آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟! • گفتند: تو که میدانی ما تمایلی به دختران تو نداریم و خوب میدانی ما چه میخواهیم!»
«فلما جاء ءال لوط المرسلون• وجاء اهل المدینة یستبشرون• قال ان هـؤلاء ضیفی فلا تفضحون• واتقوا الله ولا تخزون• قالوا او لم ننهک عن العــلمین• قال هـؤلاء بناتی ان کنتم فـعلین• لعمرک انهم لفی سکرتهم یعمهون؛
هنگامی که فرستادگان (خدا) به سراغ خاندان لوط آمدند. • .... . • (از سوی دیگر،) اهل شهر (از ورود میهمانان با خبر شدند، و به طرف خانه لوط) آمدند در حالی که شادمان بودند. • (لوط) گفت: اینها میهمانان منند آبروی مرا نریزید! • و از
خدا بترسید، و مرا شرمنده نسازید! • گفتند: مگر ما تو را از جهانیان
نهی نکردیم (و نگفتیم کسی را به میهمانی نپذیر؟! • گفت: دختران من حاضرند، اگر میخواهید کار صحیحی انجام دهید (با آنها ازدواج کنید، و از
گناه و آلودگی بپرهیزید!) • به جان تو
سوگند، اینها در مستی خود سرگردانند (و
عقل و
شعور خود را از دست دادهاند).»
«کذبت قوم لوط المرسلین• اذ قال لهم اخوهم لوط الا تتقون• اتاتون الذکران من العــلمین• وتذرون ما خلق لکم ربکم من ازوجکم بل انتم قوم عادون؛
قوم لوط فرستادگان (خدا) را
تکذیب کردند، • هنگامی که برادرشان لوط به آنان گفت: آیا
تقوا پیشه نمیکنید؟ • .... . • آیا در میان جهانیان، شما به سراغ جنس ذکور میروید (و
همجنسبازی میکنید، آیا این زشت و ننگین نیست؟!) • و همسرانی را که پروردگارتان برای شما آفریده است رها میکنید؟! (حقا) شما قوم تجاوزگری هستید.»
"ا تاتون الذکران من العالمین" استفهامی است انکاری که
توبیخ را میرساند و کلمه "ذکران- نرها" جمع ذکر-
نر در مقابل
ماده- است و آمدن به نرها
کنایه است از
لواط با آنان و این عمل زشت در میان آن قوم شایع بوده، و کلمه "عالمین" به معنای جماعتی از مردم است.
و اما اینکه کلمه عالمین مربوط به کجاست؟ ممکن است بگوییم مربوط به
ضمیر فاعل در "تاتون" است، که در این صورت معنا چنین میشود که: آیا شما در میان عالمیان این عمل زشت را انجام میدهید؟ بنابراین،
آیه شریفه در معنای آن آیه دیگر است که میفرماید: "ما سبقکم بها من احد من العالمین".
هم چنان که ممکن است متصل به
مفعول، یعنی" ذکران" باشد، که در این صورت معنا چنین میشود: آیا در بین عالمیان با این همه کثرت که دارند و این همه زنان در آنان هست تنها به سر وقت مردان میروید؟
قوم لوط، با مهمانان
حضرت لوط (علیهالسّلام) برخورد بیشرمانه کردند.
«وجاءه قومه یهرعون الیه ومن قبل کانوا یعملون السیـات قال یـقوم هـؤلاء بناتی هن اطهر لکم فاتقوا الله ولا تخزون فی ضیفی... • قالوا لقد علمت ما لنا فی بناتک من حق وانک لتعلم ما نرید؛
قوم او (بقصد مزاحمت میهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند- و قبلا کارهای بد انجام میدادند- گفت: ای قوم من! اینها دختران منند برای شما پاکیزه ترند! (با آنها ازدواج کنید و از
زشتکاری چشم بپوشید!) از خدا بترسید و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید! آیا در میان شما یک
مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟! • گفتند: تو که میدانی ما تمایلی به دختران تو نداریم و خوب میدانی ما چه میخواهیم!»
«وجاء اهل المدینة یستبشرون• قال ان هـؤلاء ضیفی فلا تفضحون• قالوا او لم ننهک عن العــلمین؛
(از سوی دیگر،) اهل شهر (از ورود میهمانان با خبر شدند، و بطرف خانه لوط) آمدند در حالی که شادمان بودند. • (لوط) گفت: اینها میهمانان منند آبروی مرا نریزید! • .... • گفتند: مگر ما تو را از جهانیان نهی نکردیم (و نگفتیم کسی را به میهمانی نپذیر؟»
مردم شهر از ورود میهمانان تازه وارد لوط آگاه شدند و به سوی خانه او حرکت کردند، و در راه به یکدیگر بشارت میدادند" (و جاء اهل المدینة یستبشرون).
آنها در آن وادی
گمراهی و ننگین خود
فکر میکردند طعمه لذیذی به چنگ آوردهاند، جوانانی زیبا و خوشرو، آنهم در خانه لوط! تعبیر به" اهل المدینة" نشان میدهد که حداقل گروه زیادی از مردم شهر به سوی خانه لوط حرکت کردند و این امر روشن میسازد که آنها تا چه حد وقیح و رسوا و جسور شده بودند، مخصوصا که جمله یستبشرون (یکدیگر را
بشارت میدادند) حکایت از عمق آلودگی آنها میکند، چرا که این عمل ننگین را شاید کمتر کسی در میان
حیوانات و
چارپایان نظیرش را دیده است، اگر کسی هم انجام دهد، لااقل با کتمان و اختفاء و احساس
شرمساری است اما این ملت
زشتکار و فرومایه آشکارا به یکدیگر تبریک میگفتند.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «بی حیایی قوم لوط».