بلنسیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَلَنْسیه، یا والنسیا، ایالتی کهن و شهری در شرق
اسپانیا، کنار
دریای مدیترانه است.
این ایالت با ۲۵۵، ۲۳کم ۲ وسعت در ارتفاع ۱۲ تا ۶۴ متری از سطح
دریا قرار دارد. در ۱۳۷۸ش/۱۹۹۹م جمعیت آن ۴۷۴، ۰۶۶، ۴ نفر بود که حدود ۸۰% آن در دشت ساحلی خلیج بلنسیه سکنی داشتهاند.
مرکبات،
برنج،
انگور،
زیتون،
غلات، میوه و سبزیجات از مهمترین محصولات کشاورزی آن است. بلنسیه مرکز مستعدی برای پرورش دام و
کرم ابریشم است. حریر، کاغذ، سفال، مواد شیمیایی و چوبی، منسوجات و ماشینآلات عمدهترین فرآوردههای صنعتی آن به شمار میروند. این منطقه از معادن غنی
آهن برخوردار است.
در منابع کهن اسلامی از کشت
زعفران در این منطقه گزارش شده است.
بلنسیه در دوره تمدن اسلامی به سبب وجود شهرهای متعدد،
تجارتی پررونق داشت
و به دلیل رودهای پر
آب، آب و هوای معتدل، گردشگاهها و بوستانهای سبز و خرمش
به بهشت اندلس معروف بود.
دیرینگی شهر بلنسیه به سده ۲قم باز میگردد.
پس از اینکه در اواخر سده نخست هجری، سپاهیان
اسلام بر این منطقه دست یافتند، به تدریج قبایل مختلف
عرب،
سپاه
مصر و شماری از بربرهای فاتح،
در آنجا سکنی گزیدند. این منطقه با برخورداری از موقع ممتاز به سبب کوههای بلند، پیوسته کانون آشوب و
فتنه بر ضد
دولت اموی بود.
سرانجام در ۳۱۲ق/۹۲۴م عبدالرحمان سوم آتش عصیان را در شرق اندلس فرونشاند. از آن پس، کارگزاران اموی زمام امور را در دست داشتند.
پس از افول قدرت
امویان در اندلس، موالی عامری که از نژاد اسلاو (صقالبه) بودند، به سبب فزونی جمعیتشان، این ناحیه را میدان فعالیتهای خویش قرار دادند و مدتی امارت بلنسیه را در دست گرفتند.
و سرانجام در ۴۱۱ق/۱۰۲۰م با
عبدالعزیز بن عبدالرحمان منصور عامری
بیعت کردند. او نیز بی هیچ منازعی در بلنسیه حکم راند و به بسط قلمرو خویش تا المریه پرداخت. عبدالعزیز که از طریق جدهاش با ملوک مسیحی پیوند داشت، برای تثبیت پایههای قدرت خود با پادشاه
قشتاله (کاستیل) متحد شد. از اینرو در زمان وی سرزمین بلنسیه از آسیب
مسیحیان در امان ماند. پس از عبدالعزیز فرزندش، عبدالملک در ۴۵۲ق/۱۰۶۰م به امارت رسید که در ۴۵۷ق توسط
مأمون بن ذوالنون،
حاکم طلیطله سرکوب شد.
پس از وی نخست ابوبکر بن محمد و سپس در ۴۷۸ق/۱۰۸۵م فرزندش، عثمان زمام امور بلنسیه را در دست گرفتند. دوره حکومت عثمان مصادف با سقوط طلیطله به دست قشتالیان بود که بیگمان در سرنوشت بلنسیه تأثیری ژرف داشت؛ چه،
قادر بن ذوالنون با وعده امارت بر بلنسیه، طلیطله را به مسیحیان تسلیم کرد. از اینرو، به یاری آنان بر بلنسیه تاخت و دولت بنی ذوالنون را در آنجا بنیاد نهاد. سپاهیان مسیحی در شهر به
قتل و تاراج پرداختند. در نتیجه، مردم از قادر و حامیان
قشتالی وی به ستوه آمدند.
در این گیرودار، مرابطون به سرداری یوسف بن تاشفین در
ربیعالاخر ۴۷۹/ژوئیه ۱۰۸۶ اندلس را در نوردیدند. پس از پیروزی درخشان آنان در نبرد زَلاقه، قادر رسولی نزد یوسف فرستاد تا با او طرح دوستی افکند، اما حاصلی در بر نداشت. در نتیجه بلنسیه از هر سو آماج سلطهجوییهای حکمرانان محلی شد. والی سرقسطه بدانجا لشکر کشید. قادر به یاری سردار مسیحی، سید، مهاجمان را به عقب راند. پس از این پیروزی سپاهیان سید در بلنسیه استقرار یافتند و قادر به پرداخت
خراج ملزم شد. با تعرض سپاهیان مسیحی به
جان و
مال مسلمانان، اوضاع بلنسیه سخت برآشفت، تا آنکه
ابن حجاف، قاضی بلنسیه به یاری نیروهای مرابطی قادر را به قتل رساند و در
رمضان ۴۸۵/اکتبر ۱۰۹۲ حکومت بلنسیه در دست شورا قرار گرفت. چون این خبر به سید رسید، به آنجا تاخت و پس از محاصرهای طولانی در ۲۸
جمادیالاول ۴۸۷ شهر را از ابن حجاف بازستاند.
سقوط شهر به دست مسیحیان مردم را بیمناک ساخت. در نتیجه، از امیر مرابطون یاریخواستند. برادرزاده یوسف به کمک والیان شرق اندلس روی به آن سو نهاد و با سپاهیان سید درآویخت. این کشمکشها تا وفات سید ادامه یافت. سرانجام، مرابطون در شعبان ۴۹۵/ژوئن۱۱۰۲ بلنسیه را از مسیحیان باز پس گرفتند.
آنگاه که قدرت مرابطون رو به ضعف نهاد، آتش فتنه در بلنسیه شعلهور شد. با این وصف
والی و قاضی شهر تا ۵۴۰ق/۱۱۴۵م حکومت مرابطون را از تعرض شورشیان مصون نگاه داشتند. به قدرترسیدن
ابن مردنیش در بلنسیه تا مدتها امکان سیطره موحدون را بر آنجا منتفی میساخت؛ چه، او نماینده اندیشه ملی اندلس بود که با موحدون و حامیان آنان در آویخت. در ۵۶۶ق/۱۱۷۰م برای تثبیت پایههای اقتدار خود با پادشاه مسیحی
قشتاله پیمان دوستی بست و از آن پس بلنسیه عرصه تاخت و تاز سپاهیان موحدی و
قشتالی گشت. سرانجام، پس از وفات ابن مردنیش در
رجب ۵۶۷ سرداران سپاهش به اطاعت موحدون تن دادند.
هنگامی که نیروهای موحدی در نبرد عقاب (۶۰۹ق/۱۲۱۲م) از مسیحیان شکست خوردند، شرایط مناسبی فراهم گشت تا بلنسیه- که از دیرباز کانون ضد موحدی بود - پرچم استقلال برافرازد. در ۶۲۶ق مردم آنجا با ابوجمیل زیان، از اعقاب ابن مردنیش
بیعت کردند. وی به نام خلیفه عباسی
بغداد خطبه خواند.
هنگامی که پادشاه آراگون سرگرم فتح جزایر شرقی بود، ابوجمیل با اغتنام فرصت بر اراضی مسیحیان تاخت. پادشاه آراگون در پاسخ وی به بلنسیه لشکر کشید. تصرف دژها و مناطق نظامی شرق
اندلس یکی پس از دیگری، خبر از سقوط بلنسیه به دست مسیحیان میداد. ابوجمیل رسولانی برای دریافت کمک به بلاد اطراف فرستاد، اما مسیحیان راههای ورود نیروهای امدادی را بستند. شهر ۵ ماه در محاصره بود. تا آنکه در ۱۷
صفر ۶۳۶ق/۲۹ سپتامبر ۱۲۳۸م، ابوجمیل به امضای پیمان
صلح تن در داد و در ۲۷ صفر پادشاه آراگون در قصر بلنسیه جای گرفت. بدینسان حاکمیت ۵۲۵ ساله
مسلمانان بر آنجا خاتمه یافت. پس از آن مقاومتهای اندکی که در نقاط مختلف به وقوع میپیوست، در هم شکسته میشد. پس از سقوط بلنسیه شماری از مسلمانان به نواحی دیگر اندلس چون غرناطه کوچیدند و برخی دیگر از راه دریا به مغرب رفتند.
در دوره تمدن اسلامی دانشمندان و فرهیختگان نامداری از آن دیار برخاستند.
(۱) ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ.
(۲) علی ابن حزم، جمهره انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۳) حیان بن حیان، المقتبس، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
(۴) حیان بن حیان، المقتبس، به کوشش عبدالرحمان علی حجی، بیروت، ۱۹۶۵م.
(۵) محمد ابن خطیب، الاحاطه، قاهره، ۱۹۵۵م.
(۶) ابن خلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۹۸۱م.
(۷) احمد ابن دلایی، ترصیع الاخبار، به کوشش عبدالعزیز اهوانی، مادرید، ۱۹۶۵م.
(۸) احمد ابن عذاری، البیان المغرب، ج، به کوشش کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م، ج، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۷م.
(۹) محمد ادریسی، صفه المغرب و ارض السودان و مصر و الاندلس برگرفته از نزهه المشتاق، بهکوشش دوزی و دخویه، لیدن، ۱۸۶۴م.
(۱۰) بطرس بستانی، دائرهالمعارف، بیروت، ۱۹۵۶مبب.
(۱۱) الحللالموشیه، بهکوشش سهیلزکار و عبدالقادر زمامه، دارالبیضاء، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۱۲) محمد دمشقی، نخبه الدهر، به کوشش مرن، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
(۱۳) عبدالکریم سمعانی، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۱۴) عبدالله زیری، مذکرات، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۵م.
(۱۵) محمد عبدالله عنان، دول الطوائف، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۱۶) محمد عبدالله عنان، عصر المرابطین و الموحدین فی المغرب و الاندلس، قاهره، ۱۳۸۳-۱۳۸۴ق.
(۱۷) محمد عبدالله عنان، نهایه الاندلس، قاهره، ۱۹۶۶م.
(۱۸) زکریا قزوینی، آثار البلاد، بیروت، ۱۹۸۴م.
(۱۹) احمد مقری، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق.
(۲۰) یاقوت، بلدان.
(۲۱) احمد یعقوبی، «البلدان»، همراه الاعلاق النفیسه ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
(۲۱) Britannica، ۲۰۰۳.
(۲۱) Collier's Encyclopedia، London، ۱۹۸۶.
(۲۱) The Columbia Encyclopedia، New York/London، ۱۹۶۳.
(۲۱) Encarta، ۲۰۰۳.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بلنسیه»، شماره۵۰۵۷.